عرصه‌های‌ ارتباطی
3.64K subscribers
29.8K photos
3.06K videos
872 files
5.98K links
🔸عرصه‌های‌ ارتباطی
▫️کانال رسمی یونس شُکرخواه
Agora | The official Telegram channel of Younes Shokrkhah
https://t.iss.one/boost/younesshokrkhah
🔹اکانت اینستاگرام من:
https://www.instagram.com/younesshokrkhah
Download Telegram
#کتاب 🔸 کد ۲۴، بوف کور
کتاب کد ۲۴ یا #بوف_کور یک دایره‌المعارف درباره #صادق_هدایت و آثار او است که با پژوهش مفصل و هفت ساله دکتر #حبیب_احمدزاده به بار نشسته است.
کتاب را از خود حبیب عزیز هدیه گرفتم و امروز تمامش کردم، این پژوهش یگانه است.
@younesshokrkhah
🔸آینده بازنما شده
▫️#نعمت‌الله_فاضلی
«مساله آینده» علاوه بر درگیر شدن با زندگی روزمره و حکمرانی، در «فضاهای بازنمایی» نیز دائما درگیری خود را بیشتر می‌کند. درعرصه‌ی فیلم‌ها، رمان‌ها، سینماها، نقاشی‌ها و مجسمه‌ها، و به طور کلی «فضا‌های بازنمایی»، مفهوم آینده تبلور دارد. هنرها و ادبیات همیشه عرصه بازنمایی آرزوها و رویاهای بشر از آینده بوده است. #آلدوس_هاکسلی در رمان تخیلی «دنیای شگفت انگیز نو» در سال ۱۹۳۲ تصویر آینده در سال ۲۵۴۰ را براساس پیشرفت‌های علم و فناوری ترسیم می‌کند. شگفت این که آنچه هاکسلی برای نیمه قرن بیست و ششم ترسیم کرده بود، همین حالا اتفاق افتاده است. در ایران نیز منازعه و تنش میان نیروهایی است که برای مثال در داستان‌های #صادق_هدایت تا رمان‌های #سیمین_دانشور و سایر نویسندگان می‌خواهند آینده‌ای سنتی، مدرن، پست مدرن یا ترکیبی از آنها را ترسیم کنند. همه داستان‌های‌شان عرصه تنش بر سر مفهوم آینده است، درگیری بر سر ایده‌آل‌ها و مفهوم‌ها و بر سر استقرار بخشیدن «فرهنگ در حال ظهور» است.
بنیان‌های تصوری یا مخیله اجتماعی ما توسط ادبیات، فیلم و به طور کلی هنرها روز به روز دستکاری می‌شود. روز به روز ما تمام آن چیزی که از گذشته روایت می‌کنیم، نه برای قداست بخشیدن به گذشته، بلکه در خدمت آینده است. از نظر درک و دریافت جامعه، «بازنمایی‌های تاریخی»، مانند جنگ‌های صدر اسلام یا قصه‌های قرآنی، زندگی شخصیت‌های تاریخی، اینها همه «تصویرهای آینده» هستند. ممکن است فیلم‌هایی از تاریخ صدر اسلام، سریال یوسف پیامبر، ایران باستان و چیزهای دیگر بسازیم؛ اما «خوانش جامعه» لزوما «احیای گذشته» نیست، بلکه تلاش جامعه برای ساختن آینده است. حتی آن جایی که سیاست اراده می‌کند که مُهر گذشته را بر پیشانی تک تک شهروندانش از طریق سریال‌ها بزند، جامعه با «مساله آینده» درگیر است. مساله جامعه، گذشته نیست، بلکه جامعه می‌خواهد «زمان حال خودش» را از طریق آینده و «تصویر آینده» و از «ایده‌ی آینده» سرشار کند. به همین دلیل تمام تلاش‌های سیاستگذارانه فرهنگی و هنری حتی اگر با ابژه‌ی گذشته باشد، در خدمت سرشار کردن «لحظه‌ی حال» از زمان #آینده است.
نه تنها بازنمایی‌های هنری و ادبی، بلکه «بازنمایی‌های علمی و فلسفی» از گذشته هم در خدمت آینده و «تصویرهای آینده» هستند. گفتگو بر سر آینده در جامعه ما از طریق تحقیقات و کتاب‌ها بازنما می‌شود؛ و این بحث‌ها درباره آینده، روز به روز مخیله اجتماعی ما را بیشتر در گیر می‌کند. زایش دانش مطالعات آینده یا #آینده_پژوهی به عنوان جایگزینی برای الگوی کلاسیک برنامه‌ریزی حاصل همین تنش‌ها بوده است. تلاش #علوم_اجتماعی این بوده است که به لحاظ علمی بفهمد که آینده از منظر جامعه چه می‌شود. جامعه ایران نیز از این نوع بازنمایی‌ها از آینده مشتاقانه استقبال می‌کند. برای مثال، کتاب «انسان خردمند؛ تاریخ فشرده بشر» از نوشته مورخ اسرائیلی #یووال_نوح_هراری که در سال ۱۳۹۶ به فارسی ترجمه و منتشر شد، بارها تجدید چاپ و با استقبال کم نظیر خوانندگان ایرانی روبرو شد. هراری در کتاب‌هایش مانند آلدوس هاکسلی بر پایه تحولات تکنولوژیک توضیح می‌دهد که چطور «زمان حال» بسط پیدا می‌کند و ریشه‌هایش در آینده تا بی‌نهایت وسیع می‌شود. هراری می‌گوید «انسان خداگونه» می‌شود؛ یعنی «آرزوهای ناممکن» و «خیال‌های محال» بشر مانند «لذت بردن بی‌نهایت» و «نامیرا شدن انسان» امکان‌پذیر می‌شود. به باور هراری با تبدیل شدن انسان به #دیتا و #داده، با ترکیب و تلفیق دیتاها در #دی‌ان‌ای (DNA) ما و در بدن ما، ما در آینده نزدیک نامیرا خواهیم شد.
🔸خیام را چگونه بنگریم؟
شعر حافظ در قلمروِ خلاقیت هنری است و ما می‌خواهیم آن را به زبان منطق توجیه کنیم. این درست نیست. اصولا هنر از قوانین عاطفه (اگر بتوانیم برای عاطفه یک قوانینی قائل بشویم) تبعیت می‌کند، نه از قوانین عقل.
بنابراین به نظر من خیلی طبیعی است که یک آدمی که احتمالا متشرّع است در لحظه‌هایی از دایرهٔ اعتقادات عادی خودش خروج داشته باشد. شاید خیلی از شماها #خیّام را مثل بسیاری از منتقدان اروپایی بنگرید. بسیاری از منتقدان عصر حاضر خودمان مثل #صادق_هدایت، خواسته‌اند که خیّام را یک آدم به معنی ماتریالیست مطلق بدانند. مثلاً این نمونه که:
دارنده چو ترکیب طبایع آراست
از بهرِ چه او فکندش اندر کم و کاست
گر نیک نیامد این صُوَر عیب کراست؟
گر نیک آمد شکستن از بهرِ چراست
یا:
جامی‌ست که عقل‌آفرین می‌زندش
صدبوسه زِ مهر بر جبین می‌زندش
این کوزه‌گر دهر چنین جامِ لطیف
می‌سازد و باز بر زمین می‌زندش
این اعتراض از همین نوع است، یعنی اعتراضی است که این کوزه‌گر دهر... شما اگر تعقیب کنید این تمِ کوزه و کوزه‌گر را، این صراحتی که شما فرضاً در «پیر ما گفت خطا بر قلمِ صنع نرفت...» یا مثلا «این کوزه‌گر دهر چنین جام لطیف...». این یک اعتراض ملایمی است که اولا نسبتش می‌دهد به کوزه‌گر دهر. طبعا دهر چیزی است که آدم می‌تواند مسئولیت را بر گردن خود خدا نیندازد. اما وقتی او می‌گوید قلمِ صنع، صنع حوزهٔ عمل الهی است، حوزهٔ فعل الهی است. این تصریح بیشتری دارد. اما او می‌گوید:
«این کوزه‌گر دهر...» یعنی غیرمستقیم همین حرف را می‌زند.
در عین حال جملهٔ «می‌سازد و باز بر زمین می‌زندش» می‌تواند سؤالی باشد، سوال انکاری. یعنی این کار را نمی‌کند، وانگهی کار کوزه‌گری اصلا مگر کار دهر است؟! در اصل کار خداست و چون خدا عالم و عادل و حکیم است این کار را نمی‌کند. شما ظاهر قضیه را می‌بینید و بر ظاهر قضاوت می‌کنید، حال آنکه باطن کار جورِ دیگر است. درست است که می‌شکندش این شکستن در واقع نوعی پوست‌اندازی است، از اسارت تن خلاص شدن است.
اما می‌خواستم این را برایتان بگویم که این نوع تفکر زندیقی–الحادی اگر بخواهد ملاک این قرار بگیرد که در یک لحظه یا در چند لحظه، برای یک شادی زودگذر، چنین تفکّری پیش بیاید و شما این را به حساب مجموعهٔ نظام فکری او قرار بدهید، این را در مورد خیّام نفی نمی‌کنم (البته اگر اصلاً خیامی وجود داشته باشد).
این مسأله اصلاً در تمدّن اسلامی اثری طبیعی بوده است. این من و شما هستیم که شاید کاسهٔ از آش داغ‌تر باشیم.
در آن دورهٔ شکفتگی تمدن اسلامی، خیلی راحت آدم‌ها می‌آمدند حرفشان را می‌زدند. یک آدمی مثل خیام بوده و آدمی هم مثل #نجم‌الدین_رازی به او فحش می‌داده.
شما آثار #ابوالعلا_معرّی را نگاه کنید. مَعَرّی آدمی است مسلمان و حتی نوعی شیعه. همین آدم از شیعه‌های اولیه هم دلبستگی‌اش به مذهب بیشتر می‌شود و حتی به ازلیّت نور محمدی هم اعتقاد دارد و آدمی است زاهد و خیلی هم معتقد. هیچ وقت هوس خوردن شراب نمی‌کرده. اما همین آدم در مسائل فروع فقهی می‌گوید کاش پیغمبری می‌آمد و شراب را حلال می‌کرد. اَیأتی نَبِیّ یَجعلُ الْخمرَ طَلَقَةً. این آدم وقتی از دایرهٔ خودش بیرون می‌آید، تمام اصول مارکسیسم–لنینیسم را در جیبش می‌بیند. پس دوره‌های شکفتگی تمدن اسلامی این جور تفکّر وجود دارد.
▫️محمدرضا شفیعی کدکنی
۱۴ اسفند ۱۳۵۸، دانشگاه تهران
این کیمیای هستی، مجلد سوم، دربارهٔ حافظ، درس‌گفتار‌های دانشگاه تهران
@shafiei_kadkani