عرصههای ارتباطی
🔸شعر و ارتباطات به مثابه بیان #شعر و #ارتباطات هر دو از دریچههای مختلف به چگونگی بیان و تفسیر معنا میپردازند، شعر از زیبایی و ظرافت زبان برای برانگیختن احساسات و انتقال ایدههای پیچیده استفاده میکند. اما ارتباطات به نحوه عملکرد زبان در انتقال موثر اطلاعات…
🔸شعر و ارتباطات به مثابه بیان
#شعر و #ارتباطات هر دو از دریچههای مختلف به چگونگی بیان و تفسیر معنا میپردازند،
شعر از زیبایی و ظرافت زبان برای برانگیختن احساسات و انتقال ایدههای پیچیده استفاده میکند. اما ارتباطات به نحوه عملکرد زبان در انتقال موثر اطلاعات میپردازد.
شاعران برای ایجاد لایههای معنایی از ابزارهای ادبی گوناگون از جمله از نمادها و استعارهها استفاده میکنند. اما ارتباطات به چگونگی ساخت نمادها، و نحوه به اشتراکگذاری و درک نمادها و معانی آنها را در زمینههای مختلف بررسی میکند.
شعر با ایجاد واکنشهای قوی عاطفی بر روان انسان تاثیر میگذارد. ارتباطات چگونگی تاثیرگذاری این احساسات بر روابط را بررسی میکند تا نشان دهد تکنیکهای ایجابی و متقاعدکننده شعر چگونه میتوانند به ادراکات و رفتارها شکل دهند.
در حالی که شعر غالبا بازتابدهنده ارزشها و هنجارهای فرهنگی است، علم ارتباطات دنبال این است که ببیند چطور فرهنگ بر رویههای ارتباطی تأثیر میگذارد و چگونه رسانهها و پیامها میتوانند بر جوامع تأثیر بگذارند.
و بالاخره در حالی که شعر یک شکل از ارتباط است که بر خلاقیت و تخیل متکی است، علم ارتباطات یک رویکرد سیستماتیک است برای درک عملکرد همه اشکال ارتباط.
در واقع شعر و ارتباطات بینشی کاملتری به ما میدهند تا تولید و توزیع معنا در دنیای خود را بهتر درک کنیم.
#شعر و #ارتباطات هر دو از دریچههای مختلف به چگونگی بیان و تفسیر معنا میپردازند،
شعر از زیبایی و ظرافت زبان برای برانگیختن احساسات و انتقال ایدههای پیچیده استفاده میکند. اما ارتباطات به نحوه عملکرد زبان در انتقال موثر اطلاعات میپردازد.
شاعران برای ایجاد لایههای معنایی از ابزارهای ادبی گوناگون از جمله از نمادها و استعارهها استفاده میکنند. اما ارتباطات به چگونگی ساخت نمادها، و نحوه به اشتراکگذاری و درک نمادها و معانی آنها را در زمینههای مختلف بررسی میکند.
شعر با ایجاد واکنشهای قوی عاطفی بر روان انسان تاثیر میگذارد. ارتباطات چگونگی تاثیرگذاری این احساسات بر روابط را بررسی میکند تا نشان دهد تکنیکهای ایجابی و متقاعدکننده شعر چگونه میتوانند به ادراکات و رفتارها شکل دهند.
در حالی که شعر غالبا بازتابدهنده ارزشها و هنجارهای فرهنگی است، علم ارتباطات دنبال این است که ببیند چطور فرهنگ بر رویههای ارتباطی تأثیر میگذارد و چگونه رسانهها و پیامها میتوانند بر جوامع تأثیر بگذارند.
و بالاخره در حالی که شعر یک شکل از ارتباط است که بر خلاقیت و تخیل متکی است، علم ارتباطات یک رویکرد سیستماتیک است برای درک عملکرد همه اشکال ارتباط.
در واقع شعر و ارتباطات بینشی کاملتری به ما میدهند تا تولید و توزیع معنا در دنیای خود را بهتر درک کنیم.
#شعر🔸لعل اندر دل سنگ
لاله این چمن آلودهٔ رنگ است هنوز
سپر از دست مینداز که جنگ است هنوز
فتنهای را که دو صد فتنه به آغوشش بود
دختری هست که در مهد فرنگ است هنوز
ای که آسوده نشینی لب ساحل بر خیز
که ترا کار بهگرداب و نهنگ است هنوز
از سر تیشه گذشتن ز خردمندی نیست
ای بسا لعل که اندر دل سنگ است هنوز
باش تا پرده گشایم ز مقام دگری
چه دهم شرح نواها که بهچنگ است هنوز
نقش پرداز جهان چون بهجنونم نگریست
گفت ویرانه بهسودای تو تنگ است هنوز
#اقبال
لاله این چمن آلودهٔ رنگ است هنوز
سپر از دست مینداز که جنگ است هنوز
فتنهای را که دو صد فتنه به آغوشش بود
دختری هست که در مهد فرنگ است هنوز
ای که آسوده نشینی لب ساحل بر خیز
که ترا کار بهگرداب و نهنگ است هنوز
از سر تیشه گذشتن ز خردمندی نیست
ای بسا لعل که اندر دل سنگ است هنوز
باش تا پرده گشایم ز مقام دگری
چه دهم شرح نواها که بهچنگ است هنوز
نقش پرداز جهان چون بهجنونم نگریست
گفت ویرانه بهسودای تو تنگ است هنوز
#اقبال
#شعر🔸گردون
اگر چرخ وجود من از این گردش فروماند
بگرداند مرا آن کس که گردون را بگرداند
اگر این لشکر ما را ز چشم بد شکست افتد
به امر شاه لشکرها از آن بالا فروآید
اگر باد زمستانی کند باغ مرا ویران
بهار شهریار من ز دی انصاف بستاند
شمار برگ اگر باشد یکی فرعون جباری
کف موسی یکایک را به جای خویش بنشاند
مترسان دل مترسان دل ز سختیهای این منزل
که آب چشمه حیوان بتا هرگز نمیراند
#مولانا
عرصههای ارتباطی
#نوسیقی🔸نوروزی ▫️ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی 🔹خواننده و آهنگساز: محمدرضا شجریان ▫️شعر: حافظ
#شعر🔸نوروز
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
چو گل گر خردهای داری خدا را صرف عشرت کن
که قارون را غلطها داد سودای زراندوزی
ز جام گل دگر بلبل چنان مستِ میِ لعل است
که زد بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزی
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی
به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
چو امکان خلود ای دل در این فیروزه ایوان نیست
مجال عیش فرصت دان به فیروزی و بهروزی
طریق کام بخشی چیست؟ ترک کام خود کردن
کلاه سروری آن است کز این ترک بردوزی
سخن در پرده میگویم چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی
ندانم نوحهٔ قمری به طرف جویباران چیست
مگر او نیز همچون من غمی دارد شبانروزی؟
مِیی دارم چو جان صافی و صوفی میکند عیبش
خدایا هیچ عاقل را مبادا بختِ بد روزی
جدا شد یار شیرینت کنون تنها نشین ای شمع
که حکم آسمان این است اگر سازی و گر سوزی
به عُجْبِ علم نتوان شد ز اسباب طرب محروم
بیا ساقی که جاهل را هنیتر میرسد روزی
مِی اندر مجلس آصف به نوروز جلالی نوش
که بخشد جرعهٔ جامت جهان را ساز نوروزی
نه حافظ میکند تنها دعای خواجه تورانشاه
ز مدح آصفی خواهد جهان عیدی و نوروزی
جنابش پارسایان راست محراب دل و دیده
جبینش صبح خیزان راست روز فتح و فیروزی
#حافظ
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
چو گل گر خردهای داری خدا را صرف عشرت کن
که قارون را غلطها داد سودای زراندوزی
ز جام گل دگر بلبل چنان مستِ میِ لعل است
که زد بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزی
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی
به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
چو امکان خلود ای دل در این فیروزه ایوان نیست
مجال عیش فرصت دان به فیروزی و بهروزی
طریق کام بخشی چیست؟ ترک کام خود کردن
کلاه سروری آن است کز این ترک بردوزی
سخن در پرده میگویم چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی
ندانم نوحهٔ قمری به طرف جویباران چیست
مگر او نیز همچون من غمی دارد شبانروزی؟
مِیی دارم چو جان صافی و صوفی میکند عیبش
خدایا هیچ عاقل را مبادا بختِ بد روزی
جدا شد یار شیرینت کنون تنها نشین ای شمع
که حکم آسمان این است اگر سازی و گر سوزی
به عُجْبِ علم نتوان شد ز اسباب طرب محروم
بیا ساقی که جاهل را هنیتر میرسد روزی
مِی اندر مجلس آصف به نوروز جلالی نوش
که بخشد جرعهٔ جامت جهان را ساز نوروزی
نه حافظ میکند تنها دعای خواجه تورانشاه
ز مدح آصفی خواهد جهان عیدی و نوروزی
جنابش پارسایان راست محراب دل و دیده
جبینش صبح خیزان راست روز فتح و فیروزی
#حافظ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#شعر🔸ایرانیستم
از بخارایم اصیلاً تاجیکستانیستم
شهروند مشهد و شیرازم، ایرانیستم
رستم و سهراب و فردوسی، منم کاخ بلند
رودکیام، جامیام، اشعار خاقانیستم
مادر بومسلم و زایندۀ کاووس و کَی
مخفیام، فرزانه و سیمین، کاشانیستم
مرز را بردار آقا، آشنای سابقم!
"بوی جوی مولیانم" صلح و پیمانیستم
دردهایت دردهایم، رنجهایت رنجهام
سرختر از خون تو، لعل بدخشانیستم
خانهام تقسیم در جغرافیای پارسیست
کابل و کولاب و تهرانم، خراسانیستم
#نجیب_بارور
از بخارایم اصیلاً تاجیکستانیستم
شهروند مشهد و شیرازم، ایرانیستم
رستم و سهراب و فردوسی، منم کاخ بلند
رودکیام، جامیام، اشعار خاقانیستم
مادر بومسلم و زایندۀ کاووس و کَی
مخفیام، فرزانه و سیمین، کاشانیستم
مرز را بردار آقا، آشنای سابقم!
"بوی جوی مولیانم" صلح و پیمانیستم
دردهایت دردهایم، رنجهایت رنجهام
سرختر از خون تو، لعل بدخشانیستم
خانهام تقسیم در جغرافیای پارسیست
کابل و کولاب و تهرانم، خراسانیستم
#نجیب_بارور
#شعر🔸خواب نخواهد بگریزد ز خواب
چونک درآییم به غوغای شب
گرد برآریم ز دریای شب
خواب نخواهد بگریزد ز خواب
آنک بدیدست تماشای شب
بس دل پرنور و بسی جان پاک
مشتغل و بنده و مولای شب
شب تتق شاهد غیبی بود
روز کجا باشد همتای شب
پیش تو شب هست چو دیگ سیاه
چون نچشیدی تو ز حلوای شب
دست مرا بست شب از کسب و کار
تا به سحر دست من و پای شب
راه درازست برانیم تیز
ما به درازا و به پهنای شب
روز اگر مکسب و سوداگریست
ذوق دگر دارد سودای شب
مفخر تبریز توی شمس دین
حسرت روزی و تمنای شب
#مولانا
چونک درآییم به غوغای شب
گرد برآریم ز دریای شب
خواب نخواهد بگریزد ز خواب
آنک بدیدست تماشای شب
بس دل پرنور و بسی جان پاک
مشتغل و بنده و مولای شب
شب تتق شاهد غیبی بود
روز کجا باشد همتای شب
پیش تو شب هست چو دیگ سیاه
چون نچشیدی تو ز حلوای شب
دست مرا بست شب از کسب و کار
تا به سحر دست من و پای شب
راه درازست برانیم تیز
ما به درازا و به پهنای شب
روز اگر مکسب و سوداگریست
ذوق دگر دارد سودای شب
مفخر تبریز توی شمس دین
حسرت روزی و تمنای شب
#مولانا