🔸نام غلامحسین امیرخانی در گنجینه زنده بشری ثبت شد
وزیر میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی در نامهای به استانداران تهران و قزوین، مراتب ثبت نام استاد #غلامحسین_امیرخانی به عنوان گنجینه زنده بشری را ابلاغ کرد.
@SedaFarhang
وزیر میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی در نامهای به استانداران تهران و قزوین، مراتب ثبت نام استاد #غلامحسین_امیرخانی به عنوان گنجینه زنده بشری را ابلاغ کرد.
@SedaFarhang
عرصههای ارتباطی
https://ical.ir/fa/Content/articles/305918 تازههای انتشارات بامداد نو در کتابخانه مجلس شورای اسلامی
#کتاب🔸ممیز
#ممیز تالیف #فرزاد_ادیبی زیر نظر #محمدجواد_حقشناس در ۴١٢ صفحه و شش فصل به چاپ رسیده است. فصل اول شامل سالشمار زندگی مرتضی ممیز و شرح احوال ایشان میباشد. فصل دوم ممیز به روایت دیگران از جمله #یعقوب_آژند، #آیدین_آغداشلو، #ایرج_افشار، #احمدرضا_احمدی، #فرزاد_ادیبی، #غلامحسین_امیرخانی، #پرویز_دوانی، #نورالدین_زرینکلک، #مریم_زندی، #علیاصغر_محتاج، #ضیاء_موحد و #غلامحسین_نامی است. در این فصل ایرج افشار میگوید: از قلمهای شکسته و ناآگاه چون منی توقع آن نمیتوان داشت که مرتضی ممیز را شناخت. خوانندگان تردید نکنند که یک کلمه هم نمیتوانم در وصف هنر والای او بنویسم. مشک آن است که خود ببوید و من که عطار نیستم چه بگویم. اما برای آنکه ارادت و سپاس خود را به او عرضه داشت کنم، اینک که مجالی پیش آمده است، به یادش می آورم.
فصل سوم شامل چند گفتگو با ممیز توسط شخصیتهایی چون: #فیروزه_صابری، #افسانه_بدر، #نادر_ابراهیمی، #بهروز_صور_اسرافیل و #یونس_شکرخواه است. در این قسمت یونس شکرخواه این چنین مطلب را آغاز میکند: به اولین سؤالم که جواب داد، حس کردم با یک رئیس قبیله سروکار دارم. گرچه این حس را سالها پیش از او گرفته بودم، اما لحن او این بار تفاوتی معنادار برایم داشت ... معلم #گرافیک ایران میخواست درسهای خودش را مرور کند تا در این مرور، قبیلهاش را به نقطهای تازه بکشاند.
فصل چهارم روایت آثار ممیز شامل حدود ١٠٠ اثر از آثار ارزشمند ممیز قبل و بعد از انقلاب بوده که در مجلهها و کتابها از آن استفاده شده است. فصل پنجم ممیز به روایت طراحان شامل ۴۶ طرح مختلف از طراحان ایران و جهان تشکیل شده است. فصل ششم ممیز به روایت تصویر شامل تصاویر کودکی و نوجوانی و دوران دانشگاه و تا مراسم تشیع پیکر ایشان در خانه هنرمندان را نشان میدهد.
این کتاب با شماره ثبت ۵٩٨٩٩٧ در کتابخانه مجلس شورای اسلامی در دسترس مراجعین و پژوهشگران میباشد.
#ممیز تالیف #فرزاد_ادیبی زیر نظر #محمدجواد_حقشناس در ۴١٢ صفحه و شش فصل به چاپ رسیده است. فصل اول شامل سالشمار زندگی مرتضی ممیز و شرح احوال ایشان میباشد. فصل دوم ممیز به روایت دیگران از جمله #یعقوب_آژند، #آیدین_آغداشلو، #ایرج_افشار، #احمدرضا_احمدی، #فرزاد_ادیبی، #غلامحسین_امیرخانی، #پرویز_دوانی، #نورالدین_زرینکلک، #مریم_زندی، #علیاصغر_محتاج، #ضیاء_موحد و #غلامحسین_نامی است. در این فصل ایرج افشار میگوید: از قلمهای شکسته و ناآگاه چون منی توقع آن نمیتوان داشت که مرتضی ممیز را شناخت. خوانندگان تردید نکنند که یک کلمه هم نمیتوانم در وصف هنر والای او بنویسم. مشک آن است که خود ببوید و من که عطار نیستم چه بگویم. اما برای آنکه ارادت و سپاس خود را به او عرضه داشت کنم، اینک که مجالی پیش آمده است، به یادش می آورم.
فصل سوم شامل چند گفتگو با ممیز توسط شخصیتهایی چون: #فیروزه_صابری، #افسانه_بدر، #نادر_ابراهیمی، #بهروز_صور_اسرافیل و #یونس_شکرخواه است. در این قسمت یونس شکرخواه این چنین مطلب را آغاز میکند: به اولین سؤالم که جواب داد، حس کردم با یک رئیس قبیله سروکار دارم. گرچه این حس را سالها پیش از او گرفته بودم، اما لحن او این بار تفاوتی معنادار برایم داشت ... معلم #گرافیک ایران میخواست درسهای خودش را مرور کند تا در این مرور، قبیلهاش را به نقطهای تازه بکشاند.
فصل چهارم روایت آثار ممیز شامل حدود ١٠٠ اثر از آثار ارزشمند ممیز قبل و بعد از انقلاب بوده که در مجلهها و کتابها از آن استفاده شده است. فصل پنجم ممیز به روایت طراحان شامل ۴۶ طرح مختلف از طراحان ایران و جهان تشکیل شده است. فصل ششم ممیز به روایت تصویر شامل تصاویر کودکی و نوجوانی و دوران دانشگاه و تا مراسم تشیع پیکر ایشان در خانه هنرمندان را نشان میدهد.
این کتاب با شماره ثبت ۵٩٨٩٩٧ در کتابخانه مجلس شورای اسلامی در دسترس مراجعین و پژوهشگران میباشد.
#موسیقی #رخنما
🔸حرفهایم در مراسم سومین سال درگذشت استاد شجریان
▫️مراسم بزرگداشت سومین سال درگذشت استاد #محمدرضا_شجریان یکشنبه ٣٠ مهر ١۴٠٢ در سالن شهناز خانه هنرمندان به همت خانه موسیقی و خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
استاد #قطبالدین_صادقی، من و استاد #غلامحسین_امیرخانی سه سخنران این نشست بودیم. حرفهایم در این مراسم:
همشهری بودن و قریب به سه دهه دوستی با محمدرضا شجریان تنها دلیل حضور من در جمع شماست، به گمان من بزرگترین کار استاد انتقال موسیقی از عرصه مقوله مربوط به حواس (sense) و به طور خاص شنوایی به عرصه هنر (art) باشد. به این سبب که موسیقی برای استاد به مثابه زیبایی هنری و نه علم الجمال، مطرح بود، میدانید که از دیرباز نگاه فلاسفهای چون افلاطون و ارسطو به موسیقی نه یک امر متعالی که امری طبیعی و عادی بوده است. آنها به روساختها میپرداختند و نه ژرف ساختها و حتی ارسطو هم در کتاب بوطیقا بیشتر به ساختمان شعر نگاه میکند. به گمان من مقوله ارتباطی شجریان و موسیقی از جنس سواد به مثابه مهارت نیست، بلکه درونی شدن سواد به مثابه فهم و تخیل متفاوت از جهان از مسیر رمزگذاری و رمزگشایی متفاوت است، تخیلی متفاوت از هستی و این یعنی رخداد حقیقت که کسب یک شبکه متفاوت ارتباطی از جهان همراه میشود.
شجریان اصرار ویژهای هم بر تقدم معنا بر فرم داشت و لذا در انتخاب متن سختگیر بود و آنرا احترام به مخاطبه با مخاطب میدانست؛ نشانه نوعی احترام قلبی به مخاطب. ساوندچکهای شدید او را در سالن وزارت کشور دیده بودم که چگونه در همه زوایا مینشست تا از کیفیت صدا مطمئن شود.
و بالاخره نگاه بین رشتهای او را از نوع دوستانش میشد تشخیص داد، از روانشناس تا عکاس و گرافیست تا جامعهشناس و اتنوگرافر در میان دوستان شجریان بودند. این نگاه بینرشتهای را من از نزدیک در درک ترکیبی او از رابطه خوشنویسی و موسیقی میدیدم. او میگفت میزان کشیدگی حروف در خوشنویسی با میزان تحریر در آواز رابطه مستقیم دارد و هردو قواعد مشابهی دارند و افراط در این زمینه به نویز معنایی و اغتشاش معنایی منجر میشود. او حتی به آویختگی برخی حروف مثل حرف غ در باغ و یا به سایر حروف آغازین و پایانی واژهها برای رعایت مکث کمتر بر آنها تاکید داشت و یا بر ضرورت عبور سریعتر از مثلا صدای خ که آنرا گوشنواز نمیدانست. شجریان متوجه سوار هم شدن واژگان در خوشنویسی و سیاه مشق هم بود و لذا به ادای صوتی بر همین مبنا اعتقاد داشت. اکسانگذاریهای دقیق بر واژهها هم همیشه برای صیقلزدن به معنا در دستور کارش بود و به خاطر دارم روزی را که یک بیت را بهانه کرد تا نشان دهد اکسانگذاری چگونه میتواند بر برداشتهای درست یا اشتباه از معنا تاثیرگذار باشد:
پدرم روضهرضوان به دو گندم بفروخت
ناخلف باشم اگر من به جویی نفروشم
و متاسفانه بعضیها بیاطلاع از این همه برداشتهای عمیق زبانی، از استاد ایراد میگرفتند که حروف را میخورد!
دقت به فرامتن به مثابه چتر موقعیت زمانی و مکانی هم از دیگر ویژگیهای محمدرضا شجریان بود و با همین ویژگی بود که قادر بود از موقعیت؛ مقصد بسازد و با اتکا بر همین ویژگی بود که حاشیه را با متن تلاقی میداد و به نظرم خواندن مرغ سحر از سوی مخاطبان همین تلاقیگاه متن و حاشیه بود.
و بالاخره شجریان به سختیهای راهی که طی کرد آگاه بود، تاب آورد و توانست حقیقت استاد را جایگزین پندار مطرب کند.
▫️این خبر را به یاری حافظه تنظیم کردم، چون هنگام سخنرانی متن مکتوبی نداشتم. امیدوارم شبیه هم باشند. اما اگر ویدئویی از صحبتهای در مراسم منتشر شود حتما اینجا خواهم گذاشت
🔸حرفهایم در مراسم سومین سال درگذشت استاد شجریان
▫️مراسم بزرگداشت سومین سال درگذشت استاد #محمدرضا_شجریان یکشنبه ٣٠ مهر ١۴٠٢ در سالن شهناز خانه هنرمندان به همت خانه موسیقی و خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
استاد #قطبالدین_صادقی، من و استاد #غلامحسین_امیرخانی سه سخنران این نشست بودیم. حرفهایم در این مراسم:
همشهری بودن و قریب به سه دهه دوستی با محمدرضا شجریان تنها دلیل حضور من در جمع شماست، به گمان من بزرگترین کار استاد انتقال موسیقی از عرصه مقوله مربوط به حواس (sense) و به طور خاص شنوایی به عرصه هنر (art) باشد. به این سبب که موسیقی برای استاد به مثابه زیبایی هنری و نه علم الجمال، مطرح بود، میدانید که از دیرباز نگاه فلاسفهای چون افلاطون و ارسطو به موسیقی نه یک امر متعالی که امری طبیعی و عادی بوده است. آنها به روساختها میپرداختند و نه ژرف ساختها و حتی ارسطو هم در کتاب بوطیقا بیشتر به ساختمان شعر نگاه میکند. به گمان من مقوله ارتباطی شجریان و موسیقی از جنس سواد به مثابه مهارت نیست، بلکه درونی شدن سواد به مثابه فهم و تخیل متفاوت از جهان از مسیر رمزگذاری و رمزگشایی متفاوت است، تخیلی متفاوت از هستی و این یعنی رخداد حقیقت که کسب یک شبکه متفاوت ارتباطی از جهان همراه میشود.
شجریان اصرار ویژهای هم بر تقدم معنا بر فرم داشت و لذا در انتخاب متن سختگیر بود و آنرا احترام به مخاطبه با مخاطب میدانست؛ نشانه نوعی احترام قلبی به مخاطب. ساوندچکهای شدید او را در سالن وزارت کشور دیده بودم که چگونه در همه زوایا مینشست تا از کیفیت صدا مطمئن شود.
و بالاخره نگاه بین رشتهای او را از نوع دوستانش میشد تشخیص داد، از روانشناس تا عکاس و گرافیست تا جامعهشناس و اتنوگرافر در میان دوستان شجریان بودند. این نگاه بینرشتهای را من از نزدیک در درک ترکیبی او از رابطه خوشنویسی و موسیقی میدیدم. او میگفت میزان کشیدگی حروف در خوشنویسی با میزان تحریر در آواز رابطه مستقیم دارد و هردو قواعد مشابهی دارند و افراط در این زمینه به نویز معنایی و اغتشاش معنایی منجر میشود. او حتی به آویختگی برخی حروف مثل حرف غ در باغ و یا به سایر حروف آغازین و پایانی واژهها برای رعایت مکث کمتر بر آنها تاکید داشت و یا بر ضرورت عبور سریعتر از مثلا صدای خ که آنرا گوشنواز نمیدانست. شجریان متوجه سوار هم شدن واژگان در خوشنویسی و سیاه مشق هم بود و لذا به ادای صوتی بر همین مبنا اعتقاد داشت. اکسانگذاریهای دقیق بر واژهها هم همیشه برای صیقلزدن به معنا در دستور کارش بود و به خاطر دارم روزی را که یک بیت را بهانه کرد تا نشان دهد اکسانگذاری چگونه میتواند بر برداشتهای درست یا اشتباه از معنا تاثیرگذار باشد:
پدرم روضهرضوان به دو گندم بفروخت
ناخلف باشم اگر من به جویی نفروشم
و متاسفانه بعضیها بیاطلاع از این همه برداشتهای عمیق زبانی، از استاد ایراد میگرفتند که حروف را میخورد!
دقت به فرامتن به مثابه چتر موقعیت زمانی و مکانی هم از دیگر ویژگیهای محمدرضا شجریان بود و با همین ویژگی بود که قادر بود از موقعیت؛ مقصد بسازد و با اتکا بر همین ویژگی بود که حاشیه را با متن تلاقی میداد و به نظرم خواندن مرغ سحر از سوی مخاطبان همین تلاقیگاه متن و حاشیه بود.
و بالاخره شجریان به سختیهای راهی که طی کرد آگاه بود، تاب آورد و توانست حقیقت استاد را جایگزین پندار مطرب کند.
▫️این خبر را به یاری حافظه تنظیم کردم، چون هنگام سخنرانی متن مکتوبی نداشتم. امیدوارم شبیه هم باشند. اما اگر ویدئویی از صحبتهای در مراسم منتشر شود حتما اینجا خواهم گذاشت