عرصه‌های‌ ارتباطی
3.65K subscribers
29.8K photos
3.06K videos
874 files
5.99K links
🔸عرصه‌های‌ ارتباطی
▫️کانال رسمی یونس شُکرخواه
Agora | The official Telegram channel of Younes Shokrkhah
https://t.iss.one/boost/younesshokrkhah
🔹اکانت اینستاگرام من:
https://www.instagram.com/younesshokrkhah
Download Telegram
#چهره 🔸هانس گئورگ گادامر
▫️نویسنده: #تونی_ویلسون
▫️مترجم: #یونس_شکرخواه
علم تاویل متن (هرمنوتیک) #هانس_گئورگ_گادامر بر تمامی طیف‌ها از معماری گرفته تا نظریه اجتماعی و مطالعات تلویزیونی، تأثیر فراوانی بر جا گذاشته است. هسته نظریات او در مورد متون و تفسیر و برداشتی که از آن‌ها می‌شود، در قالب چهار نظریه ارایه شده است. این چهار نظریه نحوه دریافت و فهم #مخاطب را از مضمون یا محتوای یک متن، تشریح می‌کند.
١. فرایندهای دریافت جایگاهی تاریخی دارند و در چارچوب سنتی رخ می‌دهند که خواننده و متن به آن تعلق دارند. این همجوشی افق‌ها که از پیش وجود داشته است، به مخاطب اجازه می‌دهد تا به عنوان پیش‌شرط تغییرهای بعدی، شناختی از متن داشته باشد.
٢. این شناخت بازتاب خودآگاهانه معانی را از سوی خواننده امکان‌پذیر می‌سازد. نوعی تصور از معنای #متن که از طریق عاملی گفتگوگونه با محتوا، با نحوه روند توسعه #روایت مقایسه می‌شود.
٣. به همین دلیل قرائت متن به نوعی بازی لذت‌بخش تبدیل می‌شود که در آن مخاطب مدام به جنبه‌های گوناگون متن توجه می‌کند و در آن غرق می‌شود؛ به گونه‌ای که حضور خود را فراموش می‌کند.
۴. مخاطبان وارد یک دایره #هرمنوتیک زایا می‌شوند که تعابیر و قرائت‌های مختلف ارائه می‌کند و در آن، درک عمیق خواننده از متن با معنی خاصی که به هر بخش خاص از آن (و بالعکس) نسبت داده می‌شود، پیوند می‌خورد. هر خواننده نیز تعابیر مختلف را به سهم خود پالایش می‌کند.
یورگن هابرماس معتقد است هرمنوتیک گادامر اساساً سیاسی نیست.
TONY WILSON
#مطالعات‌فرهنگی #مخاطب #سینماویژن
🔸مطالعات فرهنگی: تاریخ، نهادها و مخاطبان
▫️نویسنده
: #الین_رپینگ
▫️مترجم: #یونس_شکرخواه
آنگونه که سندی فلیترمن ـ لوئیس می‌گویند، نظریه روانکاوانه #فیلم را به سادگی نمی‌توان در #تلویزیون به کار برد؛ زیرا تلویزیون از جهات گوناگون با #سینما متفاوت است. تلویزیون به شیوه کاملاً متفاوتی با بیننده ارتباط برقرار می‌کند. عملکرد و اهداف تلویزیون، شکل‌گیری تاریخی، ابعاد کوچک، #زیبایی‌شناسی تصاویر و جایگاه آن در خانه‌های مردم با سینما تفاوت اساسی دارد. سینما مکانی تاریک است که حال و هوای تئاتر را دارد و تماشاچیان به وسیله پرده‌ای بزرگ و در حالی که در این مکان محبوس شده‌اند، به تماشای فیلم می‌نشینند. این عوامل باعث شده است، کسانی که درباره تلویزیون مطالعه می‌کنند، رویکردهای کاملاً متفاوتی داشته باشند. تولید و فرایندهای درک و دریافت در بیشتر این نگرش‌ها در کانون توجهات قرار دارند. باید به این نکته توجه داشت که متون نیز با توجه به همین فرایندها شکل می‌گیرند، مخاطبان طراحی می‌شوند و طرف خطاب قرار می‌گیرند.
بیشتر آثار آکادمیک در این زمینه به طرز عمیقی تحت تأثیر سنت‌های نظریه‌پردازانه چپگرا قرار گرفته‌اند. محققان فمینیست مارکسیست تحت تأثیر آرای #مکتب‌فرانکفورت قرار دارند؛ مکتبی که صنعت رسانه‌ای را یک امپراتوری قدرتمند تک‌بعدی برای تولید #ایدئولوژی می‌داند و عقیده دارد این امپراتوری سرشار از تبعیضات طبقاتی، نژادی و جنسیتی است؛ چرا که سلطه اقتصادی مالکان رسانه‌ها این چنین اقتضا می‌کند. اینگونه آثار بر تأثیرات اقتصادی رسانه‌ها به عنوان صنعت و بر تحلیل متون ایدئولوژیکی برخاسته از روایت‌ها و انگاره‌های رسانه‌ای تأکید می‌ورزند. این آثار در ساده‌ترین صورت، #رسانه‌ها را کاملاً قدرتمند و #مخاطبان آنها را کالا و مصرف‌کننده قلمداد می‌کنند. در این آثار انتقادی، مخاطبان مصرف‌کنندگانی هستند که آگهی‌دهندگان، آنان را خریداری می‌کنند و به هیچ وجه نمی‌توانند در برابر بمباران پیام‌های ایدئولوژیک تلویزیون مقاومت کنند.
از آنجا که زنان، نخستین هدف تهیه‌کنندگان تلویزیونی و حامیان مالی آنها هستند، نقش جنسیت در متون رسانه‌ای با علاقه هرچه بیشتر از سوی فمینیست‌های مارکسیست مطالعه شده است. در سال‌های اخیر بسیاری از منتقدان رویکردهای پیچیده‌تر و منسجم‌تری را در قبال رسانه‌ها و مساله جنسیت اتخاذ کرده و در عین حال توجه خود را نسبت به اهمیت نیروهای اقتصادی در گسترش و عرضه #متن و مورد خطاب قرار دادن تماشاگران زن حفظ کرده‌اند.
برجسته‌ترین رویکرد نسبت به متون رسانه‌ای، در میان نظریه‌های فمینیستی چپگرا، مطالعات فرهنگی بوده است. در مطالعات فرهنگی، در همان حال که اقتصاد و فرایندهای تولید مورد توجه قرار می‌گیرند، طیف گسترده‌ای از نگرش‌های پیچیده‌تر نیز ارائه می‌شود.
مطالعات فرهنگی که در آثار نظریه‌پردازان #مکتب_بیرمنگام بریتانیا در اواخر دهه شصت و آغاز دهه هفتاد ریشه دارد، نه تنها بر نحوه تولید متن متمرکز می‌شود، بلکه شیوه‌هایی را که بیننده به کمک آنها، متن را درک می‌کند، در نظر می‌گیرد. این در حالی است که مورخان فرهنگی فمینیست به تاریخ جنسیت‌مدار نیز نقب زده و نگاه خود را متوجه پدیده‌های گوناگون کرده‌اند که از آن جمله می‌توان به این موارد اشاره کرد: تعامل نیروهای اجتماعی و تاریخی در ایجاد دگرگونی و تغییر، گسترش و کاربرد فناوری‌های رسانه‌ای در این تغییرات، شیوه‌های تأثیرپذیری زنان از این تغییرات و استفاده ابزاری تولیدکنندگان رسانه‌ای و آگهی‌دهندگان از زنان در چارچوب نیازهای سیاسی و اجتماعی این عده.
ELAYNE RAPPING
#عکاسانه 🔸عكس به عنوان متن
▫️#یونس_شکرخواه
می‌توان به عكس به مثابه متن هم فكر كرد. من بر این باورم كه #فتوژورنالیست، #فتوگرافر، نیست. در #فتوژورنالیسم عكس (فتو) به ژورنال گره خورده و این یعنی عكس شانه به شانه #متن حركت می‌كند و متن، به خصوص در روزنامه، صورت دیگر، یک ارزش مهم خبری بنام سرعت است.
#عكس كه به پایان می‌رسد، این متن است كه آغاز می‌شود. به دیگر سخن؛ #سوژه، به هر حال روایتی بصری دارد در دو قالب حروف و عكس‌ها.
عكس با شرح عكس، با تیتر، با صفحه و با كل نشریه ارتباط دارد. یك متن مناسب؛ به عكس، قدرت بیشتری می‌دهد و متاسفانه یك متن ضعیف؛ از یک عكس خوب، نیرو زدائی می‌کند.
عكس، با زبان رابطه دارد پس به این ترتیب؛ زبان #فتوژورنالیسم باید زبانی جهانی باشد، #فتوژورنالیست، روایتگر بصری خبر برای مخاطبان جهانی است.
🔸آیا من هم باید نظرم را بنویسم؟
▫️#نعمت‌الله_فاضلی بارها و بارها با این سوال ظاهرا ساده اما عجیب دانشجویان روبه رو شده‌ام که آیا در نوشته‌ها و گزارش‌های دانشگاهی‌مان می‌توانیم نظر خودمان هم را بنویسیم؟ پاسخ این سوال آشکار و بدیهی است. بله، باید نظرتان را بنویسید. مثل این می‌ماند که بپرسیم آیا برای رفع گرسنگی باید چیزی بخوریم؟
اگر بخواهیم این پرسش را بکاویم بیش از این که نیازمند پاسخ دادن باشد، نیازمند تحلیل این است که چرا اساسا چنین پرسشی شکل می‌گیرد؟ چرا محقق و دانشجویی تردید دارد که در گزارش تحقیق و مقاله‌اش مجاز است نظرش را بنویسد یا مجاز نیست؟ البته تنها دانشجویان نیستند که با این پرسش عجیب روبرو هستند. در واقعیت انبوهی از کتاب‌ها و مقالات روبرو هستیم که نویسندگان آنها نظرشان را ننوشته‌اند و جای خالی نویسنده در آنها کاملا مشهود است. از اینرو این پرسش ظاهرا ساده و دانشجویی ابعاد گسترده‌ای دارد و نشانه بحران بزرگ‌تری در نظام دانایی ماست. تحلیل این موضوع محتاج بحث مبسوط و مستقلی است و مجال دیگری می‌طلبد. در اینجا نمی‌خواهم تمام قصه را روایت کنم. صرفا قصدم آشکار ساختن و آشنایی‌زدایی از پدیده‌ای است که همه جا هست ولی از آن سخنی نمی‌گوییم. در عین حال چون همیشه با این پرسش روبرو هستم چند ملاحظه اولیه را بیان می‌کنم. نخست این که این پرسش تناقض آشکاری در خودش دارد. مطابق درک عقل سلیم هر کس چیزی می‌نویسد هدفش این است که نظراتش را بنویسید. درست است که نوشته‌های دانشگاهی و تحقیقاتی برای بیان و ارائه نتایج تحقیقات ماست، اما این تحقیقات را من و ما انجام داده و من و ما راوی و نویسنده آن هستیم. هم نویسنده متن من و ما هستیم، هم مسئولیت این متن من و مای نویسنده هستیم. وقتی به دانشجویان می‌گویم باید نظرات‌تان را بنویسد و صراحتا از ضمیر فاعلی من استفاده کنید و بنویسید "به نظر من"، "من معتقدم" و"تجربه من این است" و امثال این عبارت‌ها. در واکنش به من بسیاری دانشجویان می‌گویند "آخه استادمون گفته از خودتون ننویسید"!
این موضوع از مصیبت‌های بزرگ نظام دانشگاهی ماست. نویسنده نه تنها از به کار بردن نام خودش پرهیز دارد بلکه تلاش می‌کند نشان دهد که آن چه می نویسد مجموعه‌ای از ایده‌هایی است که "دیگران" گفته و نوشته‌اند؛ گویی این متن نویسنده ندارد، بلکه صرفا "ناقل" دارد، کسی که ایده‌ها را صرفا نقل می‌کند و او مسئولیت و نقشی در این متن ندارد. توجیهی که برای این جای خالی نویسنده می‌آورند این است که این متن "علمی" است و ایده‌های این متن "شخصی" نیست. این تصور وجود دارد که اگر ضمیر فاعلی را از متن حذف کنیم این نوشته علمی است و اعتبار عینی دارد و مراعات عینیت در پژوهش و نگارش شده است. نمی‌خواهم ابعاد معرفت‌ شناختی این مسئله را باز کنم. فقط یادآور می‌شوم حذف من نویسنده از متن یعنی حذف خلاقیت، اندیشیدن و شور و شوق از فرایند کار فکری. این حذف کردن "من نویسنده" هم متن را سرد و بی‌روح می‌کند و از چشم خواننده می‌اندازد، هم باعث عدم درگیری #نویسنده با #متن و کار فکری‌اش می‌شود و این کار باعث دشوار شدن کار نوشتن می‌گردد. لازمه رویارویی با این بحران این است که:
ریشه‌های تاریخی و معرفتی این سبک نگارش و این نثر خشک و بی‌معنا را درک کنیم.
تأثیرات و پیامدهای زیانبار حذف من و مای نویسنده را جدی بگیریم.
به ارزش‌های معرفتی، #زیبایی‌شناختی و اجتماعی که به کار بردن من فاعلی و اعتبار بخشیدن به #سوژه ایجاد می‌کند توجه کنیم.
به متن‌هایی که نویسنده از تجربه‌هایش صحبت می‌کند و من نویسنده در آن حضور دارد توجه کنیم و زیبایی، رسایی، غنی و سودمندی آن را با متن‌های خشک و ظاهرا دانشگاهی مقایسه کنیم.
از این واقعیت آگاه شویم که در نیم قرن گذشته پیشرفت‌های مهمی در این زمینه در جهان دانشگاهی به وجود آمده است؛ از جمله این که اساسا #تجربه‌زیسته محققان در مرکز کارهای فکری قرار گرفته است.
گسترش رویکرد کیفی و #مردم‌نگاری و خودمردم‌نگاری و بسیار روش‌ها و روش‌شناسی‌های دیگر برای این است که محققان بتوانند با سبکی بنویسند که من و ما نویسنده در آن جای خود را پیدا کند.
اگر درباره این نکات بیندیشیم؛ اطمینان دارم دنیای تازه‌ای از خلاقیت، شوق اندیشیدن و کار فکری در ما ایجاد می‌شود.
#ارتباطات #روزنامه‌نگاری
🔸 رابطه متن و تصویر
از جمله کارهایی که واقعاً به من لذت می‌دهد، نمایش رابطه‌ی میان #متن و #تصویر است. همیشه از چنین آثاری لذت برده‌ام. من عاشق این هستم که برای تصاویر، #شرح بنویسم. من عاشق رابطه‌ی تصویر و متن‌ام، رابطه‌ای بسیار دشوار که ماحصل آن حظی وافر و زاینده است. همان‌گونه که شاعران معمولاً از کار بر روی اوزان و فنون مشکل #شعر و شاعری لذت می‌برند. معادل مدرن چنین کاری، یافتن رابطه میان متن و تصویر است. #رولان_بارت
#عکاسانه🔸عكس به عنوان متن
می‌توان به عكس به مثابه متن هم فكر كرد. من بر این باورم كه #فتوژورنالیست، #فتوگرافر، نیست. در فتوژورنالیسم عكس (فتو) به #ژورنال گره خورده و این یعنی اینكه #عكس شانه به شانه #متن حركت می‌كند و متن، به خصوص در روزنامه، صورت دیگر، یک ارزش مهم خبری بنام سرعت است.
عكس كه به پایان می‌رسد، این متن است كه آغاز می‌شود. به دیگر سخن؛ سوژه، به هر حال روایتی بصری دارد در دو قالب حروف و عكس‌ها.
عكس با شرح عكس، با تیتر، با صفحه و با كل نشریه ارتباط دارد. یك متن مناسب؛ به عكس، قدرت بیشتری می‌دهد و متاسفانه یك متن ضعیف؛ از یک عكس خوب، نیرو زدائی می‌کند.
عكس، با #زبان رابطه دارد پس به این ترتیب؛ زبان فتوژورنالیسم باید زبانی جهانی باشد، فتوژورنالیست، روایتگر بصری خبر برای مخاطبان جهانی است.
#کتاب🔸آیا نویسنده و مترجم باید هویت همگون داشته باشند؟
پیش از این #مترجمان برای ارائه اثر یک نویسنده هویت خود را به نفع #متن نادیده می‌گرفتند. حالا این موضوع در حال تغییر است و هر ترجمه به خودی خود یک اثر هنری جدید تلقی می‌شود. ترجمه‌ آیا نویسنده و مترجم باید هویت همگون داشته باشند؟
پیش از این مترجمان برای ارائه اثر یک نویسنده هویت خود را به نفع متن نادیده می‌گرفتند. حالا این موضوع در حال تغییر است و هر ترجمه به خودی خود یک اثر هنری جدید تلقی می‌شود.
▫️مقاله‌ای از نیویورک‌ریویو ترجمه مهرناز زاوه
Hans-Georg Gadamer
#هانس‌گئورگ_گادامر
#زوم🔸هرمنوتیک هانس گئورگ گادامر
▫️نویسنده: #تونی_ویلسون*
▫️مترجم: #یونس_شکرخواه
علم تاویل متن (#هرمنوتیک) گادامر
(Hans-Georg Gadamer) بر تمامی طیف‌ها از معماری گرفته تا نظریه اجتماعی و مطالعات تلویزیونی، تأثیر فراوانی بر جا گذاشته است. هسته نظریات او در مورد متون و تفسیر و برداشتی که از آنها می‌شود، در قالب چهار نظریه ارایه شده است. این چهار نظریه نحوه #دریافت و فهم #مخاطب را از مضمون یا محتوای یک متن، تشریح می‌کند
▫️فرایندهای دریافت جایگاهی تاریخی دارند و در چارچوب سنتی رخ می‌دهند که #خواننده و #متن به آن تعلق دارند. این همجوشی افق‌ها که از پیش وجود داشته است، به مخاطب اجازه می‌دهد تا به عنوان پیش‌شرط تغییرهای بعدی، شناختی از متن داشته باشد.
▫️این شناخت بازتاب خودآگاهانه #معانی را از سوی خواننده امکان‌پذیر می‌سازد. نوعی تصور از معنای متن که از طریق عاملی گفتگوگونه با #محتوا، با نحوه روند توسعه روایت مقایسه می‌شود.
▫️به همین دلیل #قرائت متن به نوعی بازی لذت‌بخش تبدیل می‌شود که در آن مخاطب مدام به جنبه‌های گوناگون متن توجه می‌کند و در آن غرق می‌شود؛ به گونه‌ای که حضور خود را فراموش می‌کند.
▫️#مخاطبان وارد یک دایره هرمنوتیک زایا می‌شوند که تعابیر و قرائت‌های مختلف ارائه می‌کند و در آن، درک عمیق خواننده از متن با معنی خاصی که به هر بخش خاص از آن (و بالعکس) نسبت داده می‌شود، پیوند می‌خورد. هر خواننده نیز تعابیر مختلف را به سهم خود پالایش می‌کند.
#یورگن_هابرماس معتقد است هرمنوتیک گادامر اساساً سیاسی نیست.
* Tony Wilson
#زوم🔸هرمنوتیک
▫️
نویسنده: #تونی_ویلسون*
▫️مترجم: #یونس_شکرخواه
اصطلاح #هرمنوتیک (تاویل متن) به معمایی اطلاق می‌شود که در درون یک متن وجود دارد؛ معمایی که بعداً در خود متن حل و یا در اثر تلاش‌های خواننده راز آن برملا می‌شود. این نظریه را #رولان_بارت (١٩٧۴) مطرح کرد، که هرمنوتیک یک #فیلم، برای مثال از راهبردهای تصویری و کلامی برای طرح سوال از بیننده (مثلاً هویت یک قاتل) استفاده می‌کند؛ پرسشی که بعد برای آن پاسخی در فیلم ارائه می‌شود.
ولی هرمنوتیک‌ هانس گئورگ‌ گادامر (١٩٧٩) در تلاش است تا عکس‌العمل مخاطب را توصیف کند؛ عکس‌العمل در مقابل تجربه‌ای که از معانی نامشخص یافت‌شده در متنی که می‌بیند، به وجود می‌آید. این پاسخ‌ها با اینکه ریشه در تجارب پیچیده گوناگون دارند، ولی همواره برای ساختن روایت‌های معنی‌دار به وجود می‌آیند. این نوع هرمنوتیک‌ها به عنوان یک منبع متدولوژیک برای مطالعه در مورد نوع #دریافت و #درک #مخاطبان از برنامه‌های تلویزیونی عمل می‌کنند و مفاهیمی چون افق و پیش‌بینی نوع درک مخاطب را ارائه می‌دهند. در نوشته‌های #آلن (١٩٨۵)، به عنوان مثال «افق انتظارات» یک بیننده مجموعه نتیجه‌گیری‌های او در مورد محتوای احتمالی متنی است که بر اساس آگاهی‌ها و دانسته‌های موجود و مشترک درباره یک نوع برنامه تلویزیونی و یا یک ژانر به دست می‌آید.
#رادوی (١٩٨۴) معتقد است خوانندگان بار دیگر تحت نفوذ هرمنوتیک‌ها، در مورد نحوه مصرف یک کتاب، پیش‌بینی‌های روایی خود را دارند. آنها نحوه شکل‌گیری و توسعه داستان را پیش‌بینی می‌کنند و سپس با جلو رفتن در متن، دقت پیش‌بینی‌های خود را می‌سنجند.
مهمتر اینکه، پژواک تفسیر #گادامر از فعالیت‌های معناساز خوانندگان، «به عنوان نوعی بازی» در درک فراگیر پاسخ‌های مخاطب به تلویزیون به عنوان نوعی تفریح پیچیده است. حرکت بازیگوشانه به جلو و عقب و پیش‌بینی و مداقه در #متن به نوعی #معناسازی برای آن منجر می‌شود و در عین حال #خواننده را از دغدغه‌های روزمره زندگی دور می‌کند. از دیدگاه متدولوژیک، نظریه هرمنوتیک معتقد است برای مطالعه مخاطب، بررسی نحوه ساخت معنای یک برنامه از سوی مخاطب ضروری است. چنین پژوهشی را باید از پروژه اشتباه تجربه‌گرایانه‌ای که سعی می‌کند، عکس‌العمل بینندگان را در مورد محتوایی که معنای آن از پیش تعیین شده بررسی کند، متمایز کرد.
* Tony Wilson
#زوم 🔸 مطالعات فرهنگی
#مطالعات‌فرهنگی که در آثار نظریه‌پردازان #مکتب_بیرمنگام بریتانیا اواخر دهه شصت و آغاز دهه هفتاد ریشه دارد، نه تنها بر نحوه تولید #متن متمرکز می‌شود، بلکه شیوه‌هایی را که بیننده به کمک آن‌ها، متن را درک می‌کند، در نظر می‌گیرد.