Forwarded from ماهنامه مديريت ارتباطات
◽️ازدواج، لزوماً تحقق عشق نیست
✍️فریدون صدیقی
▪️ادبیات رسانههای کاغذی- روزنامهها و مجلهها- برآمده کنش و واکنشهای اجتماعی در بستر گنجینه زبان و ادب فارسی است.
▪️این ادبیات تا همین دیروزهای نزدیک، کمی پاکیزهتر از امروز بود و هنوز هم تا حدودی هست. ادبیاتی که باید به صراحت آن را خردهادبیات دانست. چون در پهنه ادبیات جهانی متأسفانه حضوری بسیار ناچیز دارد.
▪️تا همین سالهای کمی نزدیک، ارتباطات محدود و دشوار بود. چون اینترنت غایب بود و دهکده جهانی در حال تکمیل برای گشایش بود. پس بدیهی بود که تولید ادبیات رسانههای کاغذی (چاپی) با تأمل، تأنی، بازخوانی و ویرایش بیشتری همراه باشد. چون وقت بسیار بود، یعنی روزنامهنویسی و مجلهنویسی در بردباری و بیداری خلق میشد.
▪️انتخاب موضوع، محتوا و ساختار اهمیت جدی داشت، زیرا موضوعات تنوع و کثرت حداقلی داشتند. چون پای رقیبی جدی در میان نبود. چون علوم به رشد فورانی نرسیده بود و ژنتیک و انفورماتیک سر به شورش برنداشته بودند و پای انفجار و انقلاب ارتباطات در میان نبود.
▪️بنابراین، روزنامهخوانی، مجلهخوانی و روزنامهنویسی بردبارانه بود. در چنین فضایی، دقت در نوشتن و چگونه نوشتن برای روزنامهها محترم بود و در هفتهنامهها و ماهنامهها و فصلنامهها که وقت دراز بود، وسواس، دقت و تأمل و پاکیزهنویسی بسی رایج و جایز بود و هنوز هم هست.
▪️اما، وقتی در دهکده کاملاً باز شد و شاهراههای ارتباطی چندمنظوره و متکثر شد، طبیعی بود تولیدات جدید ارتباطی، بهتدریج شکل سنتی خود را از دست بدهند. چون با بلوغ فضای مجازی، سرریز آن وارد رسانههای کاغذی (چاپی) شد یا میشود.
▪️فضای مجازی، نوشتن مجازی، روایت مجازی، نویسنده مجازی، حیطه تولید و تکثیر خود را چنان دور و درونی و بیپایان کرده است که افق رسانههای کاغذی (چاپی) بهتدریج در حال پیوستن به آفاق رسانههای مجازی است و این یعنی تسلیم تدریجی ادبیات رسانههای کاغذی (چاپی).
▪️باید بدانیم رفتارهای ناهنجار ادبی از کشمکشهای فرهنگی سرچشمه میگیرد و کشمکشهای فرهنگی نتیجه ابتکار، اختراع، ابداع و مکاشفههای علمی هم هست. وقتی سرعت قطار به 650کیلومتر میرسد، سرعت خواندن جایش را به شتاب در دیدن میدهد.
▪️آیا ادبیات مجازی، برآیند کارکرد تولیدات و رفتارهای نوین ارتباطی در مناسبات اجتماعی است؟ همینطور است، عصر رمان سر آمده، دوره «جنگ و صلح» و «کلیدر» سالهای سال پیش طی شد. قطار راه نیفتاده، رسیده است. تولید مینیمالها به جای داستانهای کوتاه یک شگفتی دلپذیر است.
▪️آیا ادبیات مجازی، تولیداتی حقیر، حداقلی، تنزلخواه و زرد هستند؟ به گمان من نه. چرا؟ چون بیانگر فکر، تفکر و خرد پیامنویسان آن هستند. چرا؟ چون هر کاهش و کاستی، زاییده قلت همبستگیهای فرهنگی است. یعنی گسست در واحدهای ارزشگذاری؛ یعنی نسل امروز در جهشهای شکاف نسلی، ادبیات خود را میسازد.
▪️گفتهاند ازدواج، لزوماً تحقق عشق نیست و گاه مغایر با هدف عشق است. بیان ساده موضوع، یعنی ادبیات فضای مجازی ممکن است بهرغم ما پیرمردها عشقکش باشد، اما برای آقایان و خانمهای مجازی چنین نیست. آنها بر این باورند که ادبیات رسانههای کاغذی (چاپی) به دوران کهنسالی رسیده است و نمیتواند عشقساز باشد.
▪️هماکنون تصاویر سخن میگویند. اشکال پیام میدهند. اشکال لزوماً شکل نوشتاری کلمات نیست. لطفاً نگاهی به نشانههای پایین تلفن همراهتان بیندازید (اموجی).
▪️ جایی برای پیرمردها نیست. پاکیزهنویسی برای نسل پسفردا، یعنی سرعت در انتقال پیام. پس لطفاً روی مخ جوانها راه نرویم و اصلاً هم نگران آنان نباشیم. نگران خودمان باشیم. آنان همین امروز در حال ساختن پسفردا هستند.
▪️آنان میدانند چاقو حتی اگر در غلاف باشد، باید تیز باشد. آنان میدانند با همین ادبیات مندرآوردی، با همین تتو روی تن در مکاشفه و ساخت جهان سادهتری هستند. حتی اگر قلب مثل ساعت بتپد. آنان مشغول نوشتن ادبیات برای قلبهایی هستند که هر موقع بخواهند بتپد، نه اینکه بیجهت بتپد.
🗞منبع: بخشی از مقالهای با تیتر «چاقو در غلاف هم باید تیز باشد»، منتشر شده در شماره 78 #ماهنامه_مدیریت_ارتباطات، آبان 1395
#آرشیو_مدیریت_ارتباطات
#روزنامهنگاری
#پاکیزهنویسی
برای خواندن متن کامل مقاله به این لینک مراجعه کنید
👇👇👇
https://t.iss.one/cm_magazine
✍️فریدون صدیقی
▪️ادبیات رسانههای کاغذی- روزنامهها و مجلهها- برآمده کنش و واکنشهای اجتماعی در بستر گنجینه زبان و ادب فارسی است.
▪️این ادبیات تا همین دیروزهای نزدیک، کمی پاکیزهتر از امروز بود و هنوز هم تا حدودی هست. ادبیاتی که باید به صراحت آن را خردهادبیات دانست. چون در پهنه ادبیات جهانی متأسفانه حضوری بسیار ناچیز دارد.
▪️تا همین سالهای کمی نزدیک، ارتباطات محدود و دشوار بود. چون اینترنت غایب بود و دهکده جهانی در حال تکمیل برای گشایش بود. پس بدیهی بود که تولید ادبیات رسانههای کاغذی (چاپی) با تأمل، تأنی، بازخوانی و ویرایش بیشتری همراه باشد. چون وقت بسیار بود، یعنی روزنامهنویسی و مجلهنویسی در بردباری و بیداری خلق میشد.
▪️انتخاب موضوع، محتوا و ساختار اهمیت جدی داشت، زیرا موضوعات تنوع و کثرت حداقلی داشتند. چون پای رقیبی جدی در میان نبود. چون علوم به رشد فورانی نرسیده بود و ژنتیک و انفورماتیک سر به شورش برنداشته بودند و پای انفجار و انقلاب ارتباطات در میان نبود.
▪️بنابراین، روزنامهخوانی، مجلهخوانی و روزنامهنویسی بردبارانه بود. در چنین فضایی، دقت در نوشتن و چگونه نوشتن برای روزنامهها محترم بود و در هفتهنامهها و ماهنامهها و فصلنامهها که وقت دراز بود، وسواس، دقت و تأمل و پاکیزهنویسی بسی رایج و جایز بود و هنوز هم هست.
▪️اما، وقتی در دهکده کاملاً باز شد و شاهراههای ارتباطی چندمنظوره و متکثر شد، طبیعی بود تولیدات جدید ارتباطی، بهتدریج شکل سنتی خود را از دست بدهند. چون با بلوغ فضای مجازی، سرریز آن وارد رسانههای کاغذی (چاپی) شد یا میشود.
▪️فضای مجازی، نوشتن مجازی، روایت مجازی، نویسنده مجازی، حیطه تولید و تکثیر خود را چنان دور و درونی و بیپایان کرده است که افق رسانههای کاغذی (چاپی) بهتدریج در حال پیوستن به آفاق رسانههای مجازی است و این یعنی تسلیم تدریجی ادبیات رسانههای کاغذی (چاپی).
▪️باید بدانیم رفتارهای ناهنجار ادبی از کشمکشهای فرهنگی سرچشمه میگیرد و کشمکشهای فرهنگی نتیجه ابتکار، اختراع، ابداع و مکاشفههای علمی هم هست. وقتی سرعت قطار به 650کیلومتر میرسد، سرعت خواندن جایش را به شتاب در دیدن میدهد.
▪️آیا ادبیات مجازی، برآیند کارکرد تولیدات و رفتارهای نوین ارتباطی در مناسبات اجتماعی است؟ همینطور است، عصر رمان سر آمده، دوره «جنگ و صلح» و «کلیدر» سالهای سال پیش طی شد. قطار راه نیفتاده، رسیده است. تولید مینیمالها به جای داستانهای کوتاه یک شگفتی دلپذیر است.
▪️آیا ادبیات مجازی، تولیداتی حقیر، حداقلی، تنزلخواه و زرد هستند؟ به گمان من نه. چرا؟ چون بیانگر فکر، تفکر و خرد پیامنویسان آن هستند. چرا؟ چون هر کاهش و کاستی، زاییده قلت همبستگیهای فرهنگی است. یعنی گسست در واحدهای ارزشگذاری؛ یعنی نسل امروز در جهشهای شکاف نسلی، ادبیات خود را میسازد.
▪️گفتهاند ازدواج، لزوماً تحقق عشق نیست و گاه مغایر با هدف عشق است. بیان ساده موضوع، یعنی ادبیات فضای مجازی ممکن است بهرغم ما پیرمردها عشقکش باشد، اما برای آقایان و خانمهای مجازی چنین نیست. آنها بر این باورند که ادبیات رسانههای کاغذی (چاپی) به دوران کهنسالی رسیده است و نمیتواند عشقساز باشد.
▪️هماکنون تصاویر سخن میگویند. اشکال پیام میدهند. اشکال لزوماً شکل نوشتاری کلمات نیست. لطفاً نگاهی به نشانههای پایین تلفن همراهتان بیندازید (اموجی).
▪️ جایی برای پیرمردها نیست. پاکیزهنویسی برای نسل پسفردا، یعنی سرعت در انتقال پیام. پس لطفاً روی مخ جوانها راه نرویم و اصلاً هم نگران آنان نباشیم. نگران خودمان باشیم. آنان همین امروز در حال ساختن پسفردا هستند.
▪️آنان میدانند چاقو حتی اگر در غلاف باشد، باید تیز باشد. آنان میدانند با همین ادبیات مندرآوردی، با همین تتو روی تن در مکاشفه و ساخت جهان سادهتری هستند. حتی اگر قلب مثل ساعت بتپد. آنان مشغول نوشتن ادبیات برای قلبهایی هستند که هر موقع بخواهند بتپد، نه اینکه بیجهت بتپد.
🗞منبع: بخشی از مقالهای با تیتر «چاقو در غلاف هم باید تیز باشد»، منتشر شده در شماره 78 #ماهنامه_مدیریت_ارتباطات، آبان 1395
#آرشیو_مدیریت_ارتباطات
#روزنامهنگاری
#پاکیزهنویسی
برای خواندن متن کامل مقاله به این لینک مراجعه کنید
👇👇👇
https://t.iss.one/cm_magazine