#کتاب🔸سرآغاز پزشکینگاری مطبوعاتی
سرآغاز پزشکینگاری #مطبوعاتی به انضمام نشریههای طبی ایران زمانه قاجار با پژوهش و نگارش استاد #سیدفرید_قاسمی #مورخ و #روزنامهنگار منتشر شد.
این اثر ارزشمند را میتوان سرفصلی برای تلاقی نهادهای آکادمیک و پژوهشی با #روزنامهنگاری ایرانی قلمداد کرد.
سرآغاز پزشکینگاری #مطبوعاتی به انضمام نشریههای طبی ایران زمانه قاجار با پژوهش و نگارش استاد #سیدفرید_قاسمی #مورخ و #روزنامهنگار منتشر شد.
این اثر ارزشمند را میتوان سرفصلی برای تلاقی نهادهای آکادمیک و پژوهشی با #روزنامهنگاری ایرانی قلمداد کرد.
🔸روزنامهنگاری ایرانی یک مربع و یک کمیسیون
▫️#یونس_شکرخواه
میشود به فضای رسانهای در هر جای جهان از چند زاویه نگریست:
۱) وضعیت مقررات و قوانین حاکم بر فضای رسانهها؛
۲) وضعیت میثاقها و مقررات درون رسانهها؛
۳) وضعیت حرفهای دستاندرکاران درون رسانهها؛
۴) وضعیت نهادهای صنفی رسانهها.
فضای رسانهای چاپی ایران نیز از این چارچوب خارج نیست. میکوشم به اصلیترین مسائل مطرح در این ۴ عرصه بزرگ بهگونهای فهرستوار اشاره کنم. من طرح این مسائل را صرفا یک پیشدرآمد میدانم برای آنچه در پایان بهعنوان پیشنهاد ارائه خواهم داد.
▫️قوانین متعددی درباره #مطبوعات بهنگارش در آمده است. حقوقدانان میدانند که طی بیش از صد سال قانونگذاری چه مواردی در این زمینه تدوین شده است. راه دور نرویم؛ متن کامل قانونهای مطبوعات، لایحهها، طرحها، آییننامهها، تصویبنامهها و استفساریههای مهم از آغاز تا امروز و در کتاب ارزشمند #سیدفرید_قاسمی با عنوان «مجموعه قوانین مطبوعاتی ایران» وجود دارد. تکالیف #روزنامهنگاران و حقوق آنان از چه شرایطی برخوردار است؟ این مجموعه قوانین کافی و پاسخگوست؟ بهنظر میرسد در همان نگاه اول، تکلیفها بر حقها سنگینی میکند. در همین راستا باید پرسید چه کارهایی در این زمینه باید صورت گیرد؟
▫️میثاق هر رسانهای میتواند میثاق بانیان و مؤسسان آن باشد و در فضایی دموکراتیکتر، بانیان رسانه و بدنه تحریریه میتوانند بر پایه یک میثاق مشترک کار خود را آغاز کنند، اما رگه اصلی میثاقهای اکثر سازمانهای رسانهای ایران را عمدتا سازمانهای راهانداز آنها تعیین کردهاند و خواهند کرد؛ همشهری (شهرداری)، جامجم (صداوسیما)، ایران (دولت)، کیهان و اطلاعات (نظام)، شهروند (هلالاحمر) و... در بخش خصوصی نیز رگه اصلی هر میثاقی تابعی از میثاقهای استقلال مدیرانمسئول یا میزان دوری و نزدیکی آنان به کانونهای قدرت و ثروت است. چه مواردی در این زمینه باید بررسی و دگرگون شود؟
▫️وضعیت حرفهای درون رسانهها از چه قرار است؟ در نگاه اولیه میتوان گفت که سیاسیهای ستوننویس به درون تحریریهها آمدهاند. نسل جوان هم علیرغم کمتجربگی بر فضای تحریریهها غلبه یافتهاند. تجربه دارهای حرفهای تقریبا دیگر نقشی در تحریریهها ندارند و از تای اول صفحات اول نیز میتوان بهروشنی دریافت که شبهخبرها و خبرهای رسمی تا حد زیاد جای خبرهای روندی را گرفتهاند. دریغ از خبر و گزارش تولیدی و...! رقابت با رسانههای جدید هم بهکنار. سانسور چقدر فرارسانهای و چقدر درونرسانهای است؟ آنچه هنوز بهطرزی آشکار برقرار است، کماکان همان فرمان ایست روزنامهها به جهان است که سالی دوسه هفته نوروزها بهگوش میرسد. چه کارهایی در این زمینهها باید صورت گیرد؟
▫️چندین و چند نهاد صنفی از دیرباز در پهنه روزنامهنگاری ایران ظهور یافتهاند که بعضی شبیه باشگاه دوستان قدیمی شدهاند و حتی یکبار در یکی از فراگیرترین آنها در کمال تعجب، مدیرانمسئول روزنامهها بانی مجلس روزنامهنگاران شدند، بیتوجه به بدیهیترین اصل روزنامهنگاری که آنکه قدرت استخدام و اخراج دارد، روزنامهنگار نیست. همین حالا هم نهادهای صنفی با کمال تأسف حتی از سوی خود روزنامهنگاران هم تحت فشار قرار میگیرند. بافت و ساخت این نهادها هم مسئله مهمی برای روزنامهنگاری ایران است. کارکرد این نهادها چیست و از چه قراراست؛ لابیگر یا خلاق؟ مسئلهگرا یا رویدادزده؟
▫️من صرفا برای نمونه به چند مسئله در ۴ سطح فوق در روزنامهنگاری ایران اشاره کردم. این مسائل در صورت پژوهش دقیق تبدیل به یک فهرست بلند خواهد شد. شاید هیچگاه زمان برای تشکیل یک کمیسیون فراگیر برای آسیب شناسی عمیق و ارائه راهحل به روزنامهنگاری ایرانی، این همه ضرورت نداشته است. #روزنامهنگاری_ایرانی میتواند تصویر تمامقد خود را در آیینه یافتههای چنین کمیسیونی که حتما باید مرکب از حرفهایها و متخصصان بینرشتهای باشد، بهوضوح ببیند. وقت آن است که نهاد صنفی روزنامهنگاران آستین بالا زند و چنین کمیسیونی را تشکیل دهد. تشکیل چنین کمیسیونی، صرفا یک پیشنهاد نیست؛ ضرورتی تاریخی در برابر این حرفه است.
▫️#یونس_شکرخواه
میشود به فضای رسانهای در هر جای جهان از چند زاویه نگریست:
۱) وضعیت مقررات و قوانین حاکم بر فضای رسانهها؛
۲) وضعیت میثاقها و مقررات درون رسانهها؛
۳) وضعیت حرفهای دستاندرکاران درون رسانهها؛
۴) وضعیت نهادهای صنفی رسانهها.
فضای رسانهای چاپی ایران نیز از این چارچوب خارج نیست. میکوشم به اصلیترین مسائل مطرح در این ۴ عرصه بزرگ بهگونهای فهرستوار اشاره کنم. من طرح این مسائل را صرفا یک پیشدرآمد میدانم برای آنچه در پایان بهعنوان پیشنهاد ارائه خواهم داد.
▫️قوانین متعددی درباره #مطبوعات بهنگارش در آمده است. حقوقدانان میدانند که طی بیش از صد سال قانونگذاری چه مواردی در این زمینه تدوین شده است. راه دور نرویم؛ متن کامل قانونهای مطبوعات، لایحهها، طرحها، آییننامهها، تصویبنامهها و استفساریههای مهم از آغاز تا امروز و در کتاب ارزشمند #سیدفرید_قاسمی با عنوان «مجموعه قوانین مطبوعاتی ایران» وجود دارد. تکالیف #روزنامهنگاران و حقوق آنان از چه شرایطی برخوردار است؟ این مجموعه قوانین کافی و پاسخگوست؟ بهنظر میرسد در همان نگاه اول، تکلیفها بر حقها سنگینی میکند. در همین راستا باید پرسید چه کارهایی در این زمینه باید صورت گیرد؟
▫️میثاق هر رسانهای میتواند میثاق بانیان و مؤسسان آن باشد و در فضایی دموکراتیکتر، بانیان رسانه و بدنه تحریریه میتوانند بر پایه یک میثاق مشترک کار خود را آغاز کنند، اما رگه اصلی میثاقهای اکثر سازمانهای رسانهای ایران را عمدتا سازمانهای راهانداز آنها تعیین کردهاند و خواهند کرد؛ همشهری (شهرداری)، جامجم (صداوسیما)، ایران (دولت)، کیهان و اطلاعات (نظام)، شهروند (هلالاحمر) و... در بخش خصوصی نیز رگه اصلی هر میثاقی تابعی از میثاقهای استقلال مدیرانمسئول یا میزان دوری و نزدیکی آنان به کانونهای قدرت و ثروت است. چه مواردی در این زمینه باید بررسی و دگرگون شود؟
▫️وضعیت حرفهای درون رسانهها از چه قرار است؟ در نگاه اولیه میتوان گفت که سیاسیهای ستوننویس به درون تحریریهها آمدهاند. نسل جوان هم علیرغم کمتجربگی بر فضای تحریریهها غلبه یافتهاند. تجربه دارهای حرفهای تقریبا دیگر نقشی در تحریریهها ندارند و از تای اول صفحات اول نیز میتوان بهروشنی دریافت که شبهخبرها و خبرهای رسمی تا حد زیاد جای خبرهای روندی را گرفتهاند. دریغ از خبر و گزارش تولیدی و...! رقابت با رسانههای جدید هم بهکنار. سانسور چقدر فرارسانهای و چقدر درونرسانهای است؟ آنچه هنوز بهطرزی آشکار برقرار است، کماکان همان فرمان ایست روزنامهها به جهان است که سالی دوسه هفته نوروزها بهگوش میرسد. چه کارهایی در این زمینهها باید صورت گیرد؟
▫️چندین و چند نهاد صنفی از دیرباز در پهنه روزنامهنگاری ایران ظهور یافتهاند که بعضی شبیه باشگاه دوستان قدیمی شدهاند و حتی یکبار در یکی از فراگیرترین آنها در کمال تعجب، مدیرانمسئول روزنامهها بانی مجلس روزنامهنگاران شدند، بیتوجه به بدیهیترین اصل روزنامهنگاری که آنکه قدرت استخدام و اخراج دارد، روزنامهنگار نیست. همین حالا هم نهادهای صنفی با کمال تأسف حتی از سوی خود روزنامهنگاران هم تحت فشار قرار میگیرند. بافت و ساخت این نهادها هم مسئله مهمی برای روزنامهنگاری ایران است. کارکرد این نهادها چیست و از چه قراراست؛ لابیگر یا خلاق؟ مسئلهگرا یا رویدادزده؟
▫️من صرفا برای نمونه به چند مسئله در ۴ سطح فوق در روزنامهنگاری ایران اشاره کردم. این مسائل در صورت پژوهش دقیق تبدیل به یک فهرست بلند خواهد شد. شاید هیچگاه زمان برای تشکیل یک کمیسیون فراگیر برای آسیب شناسی عمیق و ارائه راهحل به روزنامهنگاری ایرانی، این همه ضرورت نداشته است. #روزنامهنگاری_ایرانی میتواند تصویر تمامقد خود را در آیینه یافتههای چنین کمیسیونی که حتما باید مرکب از حرفهایها و متخصصان بینرشتهای باشد، بهوضوح ببیند. وقت آن است که نهاد صنفی روزنامهنگاران آستین بالا زند و چنین کمیسیونی را تشکیل دهد. تشکیل چنین کمیسیونی، صرفا یک پیشنهاد نیست؛ ضرورتی تاریخی در برابر این حرفه است.
عرصههای ارتباطی
#کیوسک 🔸روزنامهنگارهای ترانه سُرا #سیدفرید_قاسمی
🔸روزنامهنگارهاي ترانهسُرا
▫️ #سیدفرید_قاسمی
روزگاری که نومحملهای دو، سه دهه اخیر سر بر نیاورده بودند، هر آنچه با جهان #روزنامهنگاری ایرانی مرتبط بود، گرد میآوردم و به برگهنویسیاش مینشستم. میان این پژوهشهای چاپنشده دو دیوان شعر یکی سرودههایی درباره مطبوعات و دیگری دلمویههای روزنامهنگارها دیده میشود. دومی را به دو رده رساندم تا شاعرانگی از ترانهسُرایی تمیز داده شود. دفتر ترانهها، نشانگر حضور پررنگ و تأثیرگذار روزنامهنگارها از حیث خوانندگی، آهنگسازی، ترانهنویسی و تهیهکنندگی موسیقیِ معاصر ایرانی است. این مختصر مجال تفصیل بیشتر ندارد و نمیتواند به همه روزنامهنگارهای ترانهسُرا بپردازد چرا که سیاهه بلندبالایی است و نامهایشان این صفحه را پر میکندو از این رو در این برش فقط به ۱۰ نام و نمونههایی از ترانههایشان اشاره میشود.
جمشید ارجمند (۱۳۱۸-۱۳۹۵ش)، سردبیر نشریههای مشعل دانشآموز، رودکی، اقتصاد کشاورزی و توسعه، بیمه و کشاورزی و... : «دامنکشان ساقی میخواران/ از کنار یاران/ مست و گیسوافشان میگریزد/ در جامی از شرنگ دوری/ و ز غم مهجوری/ چون شرابی جوشان می بریزد/ دارم قلبی لرزان ز غمش/ دیده شد نگران ساقی میخواران/ از کنار یاران/ مست و گیسوافشان میگریزد/ دارم چشمی گریان به رهش/ روز و شب بشمارم تا بیاید/ آخ دارم چشمی گریان به رهش/ روز و شب بشمارم تا بیاید..».
محمدحسن رهی معیری (۱۲۸۸-۱۳۴۷ش)، دبیر ادبی مجله اطلاعات هفتگی، عضو تحریریههای نشریههای توفیق، باباشمل، تهران مصور و... : «شد خزان گلشن آشنایی/ بازم آتش به جان زد جدایی/ عمر من ای گل طی شد بهر تو/ وز تو ندیدم جز بدعهدی و بیوفایی/ با تو وفا کردم، تا به تنم جان بود/ عشق و وفاداری، با تو چه دارد سود/ آفت خرمن مهر و وفایی/ نوگل گلشن جور و جفایی/ از دل سنگت آه/ دلم از غم خونین است/ روش بختم این است/ از جام غم مستم/ دشمن میپرستم/ تا هستم/ تو و مست از میبه چمن، چون گل خندان از مستی بر گریه من با دگران در گلشن نوشی می/ من ز فراغت ناله کنم تا کی/ تو و چون میلالهکشیدنها/ من و چون گل جامهدریدنها/ ز رقیبان خاری دیدنها/ دلم از غم خون کردی/ چه بگویم چون کردی/ دردم افزون کردی/ برو ای از مهر و وفا عاری/ برو عاری ز وفاداری/ كه شکستی چون زلفت عهد مرا/ دریغ و درد از عمرم که در وفایت شد طی/ ستم به یاران تا چند/ جفا به عاشق تا کی/ نمیکنی ای گل یک دم یادم/ که همچو اشک از چشمت افتادم/ تا کی بی تو بود/ از غم خون دل من/ آه از دل تو/ گرچه ز محنت خوارم کردی/ با غم و حسرت یارم کردی/ مهر تو دارم باز/ بکن ای گل با من هرچه توانی ناز/ هر چه توانی ناز/ كز غم عشقت میسوزم باز».
بیژن سمندر(۱۳۲۰-۱۳۹۷ش) سردبیر مجله هنر و مردم: «خدایا خدایا/ خدایا توی دنیای بزرگت پوسیدیم که/ میخواستیم میخواستیم/ میخواستیم مثل این روزو نبینیم که دیدیم که/ ناز اون، بلای اون، حسرت دل، عذاب عالم/ هر چی باید همه تکتک بکشن، ما کشیدیم که/ زندگی میگن برای زندههاست، اما خدایا/ بس که ما دنبال زندگی دویدیم بریدیم که/ زندگی میگن برای زندههاست، اما خدایا/ بس که دنبال زندگی دویدیم بریدیم که/ وای بر ما وای بر ما/ خبر از لحظه پرواز نداشتیم/ تا میخواستیم لب معشوق و ببوسیم پریدیم که/ زندگی قصه تلخیست که از آغازش/ بس که آزرده شدم چشم به پایان دارم/ چشمی به هم زدیم و دنیا گذشت/ دنبال هم امروز و فردا گذشت/ دل میگه باز فردا رو از نو بساز/ ای دل غافل دیگه از ما گذشت/ زندگی میگن برای زندههاست، اما خدایا بس که ما دنبال زندگی دویدیم بریدیم که...».
کریم فکور (۱۳۰۴-۱۳۷۵ش)، سردبیر نشریه توفیق، عضو تحریریه نشریههای رستاخیز ایران، سپید و سیاه، و... : «باز ای الهه ناز/ با دل من بساز/ کین غم جانگداز/ برود ز برم/ گر دل من نیاسود/ از گناه تو بود/ بیا تا ز سرِ گنهت گذرم/ باز میکنم دست یاری، به سویت دراز/ بیا تا غم خود را با راز و نیاز/ ز خاطر ببرم/ گر نکند تیر خشمت دلم را هدف/ به خدا همچون مرغ پرشور و شعف/ به سویت بپرم/ آن که او به غمت دل بندد چون من کیست/ ناز تو بیش از این بهر چیست/ تو الهه نازی در بزمم بنشین/ من تو را وفادارم بیا که جز این/ نباشد هنرم/ این همه بیوفایی ندارد ثمر/ به خدا اگر از من نگیری خبر/ نیابی اثرم...».
▫️ #سیدفرید_قاسمی
روزگاری که نومحملهای دو، سه دهه اخیر سر بر نیاورده بودند، هر آنچه با جهان #روزنامهنگاری ایرانی مرتبط بود، گرد میآوردم و به برگهنویسیاش مینشستم. میان این پژوهشهای چاپنشده دو دیوان شعر یکی سرودههایی درباره مطبوعات و دیگری دلمویههای روزنامهنگارها دیده میشود. دومی را به دو رده رساندم تا شاعرانگی از ترانهسُرایی تمیز داده شود. دفتر ترانهها، نشانگر حضور پررنگ و تأثیرگذار روزنامهنگارها از حیث خوانندگی، آهنگسازی، ترانهنویسی و تهیهکنندگی موسیقیِ معاصر ایرانی است. این مختصر مجال تفصیل بیشتر ندارد و نمیتواند به همه روزنامهنگارهای ترانهسُرا بپردازد چرا که سیاهه بلندبالایی است و نامهایشان این صفحه را پر میکندو از این رو در این برش فقط به ۱۰ نام و نمونههایی از ترانههایشان اشاره میشود.
جمشید ارجمند (۱۳۱۸-۱۳۹۵ش)، سردبیر نشریههای مشعل دانشآموز، رودکی، اقتصاد کشاورزی و توسعه، بیمه و کشاورزی و... : «دامنکشان ساقی میخواران/ از کنار یاران/ مست و گیسوافشان میگریزد/ در جامی از شرنگ دوری/ و ز غم مهجوری/ چون شرابی جوشان می بریزد/ دارم قلبی لرزان ز غمش/ دیده شد نگران ساقی میخواران/ از کنار یاران/ مست و گیسوافشان میگریزد/ دارم چشمی گریان به رهش/ روز و شب بشمارم تا بیاید/ آخ دارم چشمی گریان به رهش/ روز و شب بشمارم تا بیاید..».
محمدحسن رهی معیری (۱۲۸۸-۱۳۴۷ش)، دبیر ادبی مجله اطلاعات هفتگی، عضو تحریریههای نشریههای توفیق، باباشمل، تهران مصور و... : «شد خزان گلشن آشنایی/ بازم آتش به جان زد جدایی/ عمر من ای گل طی شد بهر تو/ وز تو ندیدم جز بدعهدی و بیوفایی/ با تو وفا کردم، تا به تنم جان بود/ عشق و وفاداری، با تو چه دارد سود/ آفت خرمن مهر و وفایی/ نوگل گلشن جور و جفایی/ از دل سنگت آه/ دلم از غم خونین است/ روش بختم این است/ از جام غم مستم/ دشمن میپرستم/ تا هستم/ تو و مست از میبه چمن، چون گل خندان از مستی بر گریه من با دگران در گلشن نوشی می/ من ز فراغت ناله کنم تا کی/ تو و چون میلالهکشیدنها/ من و چون گل جامهدریدنها/ ز رقیبان خاری دیدنها/ دلم از غم خون کردی/ چه بگویم چون کردی/ دردم افزون کردی/ برو ای از مهر و وفا عاری/ برو عاری ز وفاداری/ كه شکستی چون زلفت عهد مرا/ دریغ و درد از عمرم که در وفایت شد طی/ ستم به یاران تا چند/ جفا به عاشق تا کی/ نمیکنی ای گل یک دم یادم/ که همچو اشک از چشمت افتادم/ تا کی بی تو بود/ از غم خون دل من/ آه از دل تو/ گرچه ز محنت خوارم کردی/ با غم و حسرت یارم کردی/ مهر تو دارم باز/ بکن ای گل با من هرچه توانی ناز/ هر چه توانی ناز/ كز غم عشقت میسوزم باز».
بیژن سمندر(۱۳۲۰-۱۳۹۷ش) سردبیر مجله هنر و مردم: «خدایا خدایا/ خدایا توی دنیای بزرگت پوسیدیم که/ میخواستیم میخواستیم/ میخواستیم مثل این روزو نبینیم که دیدیم که/ ناز اون، بلای اون، حسرت دل، عذاب عالم/ هر چی باید همه تکتک بکشن، ما کشیدیم که/ زندگی میگن برای زندههاست، اما خدایا/ بس که ما دنبال زندگی دویدیم بریدیم که/ زندگی میگن برای زندههاست، اما خدایا/ بس که دنبال زندگی دویدیم بریدیم که/ وای بر ما وای بر ما/ خبر از لحظه پرواز نداشتیم/ تا میخواستیم لب معشوق و ببوسیم پریدیم که/ زندگی قصه تلخیست که از آغازش/ بس که آزرده شدم چشم به پایان دارم/ چشمی به هم زدیم و دنیا گذشت/ دنبال هم امروز و فردا گذشت/ دل میگه باز فردا رو از نو بساز/ ای دل غافل دیگه از ما گذشت/ زندگی میگن برای زندههاست، اما خدایا بس که ما دنبال زندگی دویدیم بریدیم که...».
کریم فکور (۱۳۰۴-۱۳۷۵ش)، سردبیر نشریه توفیق، عضو تحریریه نشریههای رستاخیز ایران، سپید و سیاه، و... : «باز ای الهه ناز/ با دل من بساز/ کین غم جانگداز/ برود ز برم/ گر دل من نیاسود/ از گناه تو بود/ بیا تا ز سرِ گنهت گذرم/ باز میکنم دست یاری، به سویت دراز/ بیا تا غم خود را با راز و نیاز/ ز خاطر ببرم/ گر نکند تیر خشمت دلم را هدف/ به خدا همچون مرغ پرشور و شعف/ به سویت بپرم/ آن که او به غمت دل بندد چون من کیست/ ناز تو بیش از این بهر چیست/ تو الهه نازی در بزمم بنشین/ من تو را وفادارم بیا که جز این/ نباشد هنرم/ این همه بیوفایی ندارد ثمر/ به خدا اگر از من نگیری خبر/ نیابی اثرم...».
🔸فرید به روايت قاسمی
"فرید به روايت قاسمی" تیتر یکی از مقالات فصلنامه فردان است. مقاله در فصلنامه فرهنگی و هنری فردان، سال چهارم، دوره جدید، شماره ٢، پائیز و زمستان ١۴٠١ به قلم استاد #سیدفرید_قاسمی به چاپ رسیده است. در نگاه اول به نظر میرسد که مطلب یک خودنگاری است و آقا فرید آن را نوشته است. اما بخوانید تا دریابید از کدام فرید قاسمی سخن رفته است.
بیتردید #روزنامهنگاری ایرانی به شدت وامدار سیدفرید قاسمی، این پژوهشگر ممتاز، دقیق، شریف و بیادعاست.
"فرید به روايت قاسمی" تیتر یکی از مقالات فصلنامه فردان است. مقاله در فصلنامه فرهنگی و هنری فردان، سال چهارم، دوره جدید، شماره ٢، پائیز و زمستان ١۴٠١ به قلم استاد #سیدفرید_قاسمی به چاپ رسیده است. در نگاه اول به نظر میرسد که مطلب یک خودنگاری است و آقا فرید آن را نوشته است. اما بخوانید تا دریابید از کدام فرید قاسمی سخن رفته است.
بیتردید #روزنامهنگاری ایرانی به شدت وامدار سیدفرید قاسمی، این پژوهشگر ممتاز، دقیق، شریف و بیادعاست.