#زوم🔸رسانه و باز تولید قدرت
قدرت و رسانههای جمعی به شدت به هم وابستهاند. ادبیات #ارتباطات سرشار از سوژههایی در باب نسبت میان این دو است.
نظریهپردازان ارتباطی به خصوص آنهایی که به اصطلاح در طیفهای مختلف چپ دستهبندی میشوند، هر کدام از ظن خود به جنبهای از نسبت میان قدرت رسانهها پرداختهاند.
در مورد اینکه #رسانهها چگونه مردم را کنترل و اذهان عمومی را هدایت میکنند، برخی #دروازهبانی خبر را مورد تاکید قرار دادهاند و کسانی حجم بالای اطلاعات و اخبار را که موجب مسخشدگی مخاطب میشود برجسته ساختهاند.
گروهی از روابط نانوشته مدیریت خبر با اصحاب سیاست گفتهاند. یکی رسانه را ابزار دستکاری مینامد و دیگری از توهمهای فریبنده سخن میگوید. کسانی هم بر فرآیند تجاری شدن صنعت رسانه انگشت تاکید گذاشته، مالکیت و رقابت را در چارچوب قدرت رسانهها در تاثیرگذاری بر افکار و امیال و بازتولید نظم حاکم مورد توجه قرار دادهاند.
اگرچه حجم قابل توجهی از این نظریهها مربوط به گرایشات چپ و به خصوص #مکتبفرانکفورت از نسل اول چون #آدورنو و #هورکهایمر تا نسل سوم مثل #اکسل_هونت است اما اهمیت این بحث به گونهای است که تقریبا همه دیدگاهها به آن پرداختهاند، مثل #چارلز_رایت_میلز که در نظریه #جامعه_تودهای خود که نظریهای مخاطبمحور است، میکوشد تحولات روی داده در جامعه آمریکا را که به استیلای رسانهها انجامید تشریح کند.
اما در این میان، آیا میتوان با بازخوانی بخشی از تفکر #فوکو در مورد طبیعت #قدرت از آرا و اندیشههای او در مطالعات رسانهای، به خصوص در نظریههای مربوط به قدرت بهره برد؟
همانطور که میدانیم «قدرت» یکی از دغدغههای بنیادین فوکو بوده است و او در این باب و به خصوص نسبتش با دانش بسیار گفته است.
عقاید فوکو میتواند یکی از منابع بحث درباره سهم و وزن رسانههای جمعی در بازتولید قدرت حاکم و اعمال کنترل اجتماعی باشد. آرای او افقی در برابر محققان ارتباطی میگشاید تا فرضیات و تئوریهایشان را در مورد اینکه چگونه قدرت میتواند به واسطه رسانههای جمعی اعمال شود، دوباره و از منظری متفاوت ارزیابی کنند.
▫️همشهری آنلاین یکشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۸۵
قدرت و رسانههای جمعی به شدت به هم وابستهاند. ادبیات #ارتباطات سرشار از سوژههایی در باب نسبت میان این دو است.
نظریهپردازان ارتباطی به خصوص آنهایی که به اصطلاح در طیفهای مختلف چپ دستهبندی میشوند، هر کدام از ظن خود به جنبهای از نسبت میان قدرت رسانهها پرداختهاند.
در مورد اینکه #رسانهها چگونه مردم را کنترل و اذهان عمومی را هدایت میکنند، برخی #دروازهبانی خبر را مورد تاکید قرار دادهاند و کسانی حجم بالای اطلاعات و اخبار را که موجب مسخشدگی مخاطب میشود برجسته ساختهاند.
گروهی از روابط نانوشته مدیریت خبر با اصحاب سیاست گفتهاند. یکی رسانه را ابزار دستکاری مینامد و دیگری از توهمهای فریبنده سخن میگوید. کسانی هم بر فرآیند تجاری شدن صنعت رسانه انگشت تاکید گذاشته، مالکیت و رقابت را در چارچوب قدرت رسانهها در تاثیرگذاری بر افکار و امیال و بازتولید نظم حاکم مورد توجه قرار دادهاند.
اگرچه حجم قابل توجهی از این نظریهها مربوط به گرایشات چپ و به خصوص #مکتبفرانکفورت از نسل اول چون #آدورنو و #هورکهایمر تا نسل سوم مثل #اکسل_هونت است اما اهمیت این بحث به گونهای است که تقریبا همه دیدگاهها به آن پرداختهاند، مثل #چارلز_رایت_میلز که در نظریه #جامعه_تودهای خود که نظریهای مخاطبمحور است، میکوشد تحولات روی داده در جامعه آمریکا را که به استیلای رسانهها انجامید تشریح کند.
اما در این میان، آیا میتوان با بازخوانی بخشی از تفکر #فوکو در مورد طبیعت #قدرت از آرا و اندیشههای او در مطالعات رسانهای، به خصوص در نظریههای مربوط به قدرت بهره برد؟
همانطور که میدانیم «قدرت» یکی از دغدغههای بنیادین فوکو بوده است و او در این باب و به خصوص نسبتش با دانش بسیار گفته است.
عقاید فوکو میتواند یکی از منابع بحث درباره سهم و وزن رسانههای جمعی در بازتولید قدرت حاکم و اعمال کنترل اجتماعی باشد. آرای او افقی در برابر محققان ارتباطی میگشاید تا فرضیات و تئوریهایشان را در مورد اینکه چگونه قدرت میتواند به واسطه رسانههای جمعی اعمال شود، دوباره و از منظری متفاوت ارزیابی کنند.
▫️همشهری آنلاین یکشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۸۵
Forwarded from آینده مشترک
در هر دورهای #آموزش برای ما یک معنا و مفهومی دارد و به دنبال آن نیز ابزارهای آموزشی.
این عکس قدیمی که به تازگی در «#کتاب_کودکی» به همت #مهرداد_اسکویی منتشر شده است و نوروز امسال هدیه گرفتم، مرا به حیرت «عریانی فلک» انداخت!
معلم با ترکهای در دست و چوب بستهشده به پای #دانشآموز، نه تنها به عنوان امری زشت، پنهان نشده است؛ بلکه به عنوان ابزاری مهم در عکس جای گرفته است. فلک در کنار کتاب و دفتر و صندوقچه میشود ابزار کمکآموزشی دوره خودش!
یادآور همان اصطلاح «#چوب_معلم گله» که تا زمان کودکی ما نیز ادامه داشت. هرچند در دوران کودکی امر افتخارآمیزی نبود؛ بلکه تنها ابزاری ضروری، هرچند نادرست، تلقی میشد. اما در این تصویر عریانی افتخارآمیز فلک است.
دانشآموز بستهشده در این فلک نیز سر برگردانده است؛ نه برای آنکه به عذاب تماشای چشمان گریان یک قربانی را بدهد؛ بلکه با خندهاش به ما یادآوری میکند که فلک ابزار مشروع دوره خویش بوده است!
دنیا باقی میماند؛ اما ابزارهای کهنهتر میروند تا ابزارهای جدیدتر جایگزین شوند. ابزارهایی قدیمیتر که اگر امروز خود را از دید آیندگان ببینیم، پر است از این ابزارها.
سال ۱۵۰۰ را میتوان تصور کرد وقتی کسی نشسته و دارد عکسهای امروز ما را میبیند و در آن چه فلکهایی که نخواهد دید! چه خندههایی که بر لبان فلکخورده ننشسته است؛ و چه حیرتها که نخواهد انگیخت!
یاد کتاب «مراقبت و تنبیه» نوشته #فوکو میافتم و البته یاد فهیمه که برای تولدم هدیه داد به توصیه نرگس (آخه چرا برای تولد باید تاریخ زجر آدمی را خواند 😄). یاد آن جمله که «تنبیهپذیر بودن زشت است؛ اما تنبیه کردن نیز چندان جلال و شکوهی ندارد». فکر میکنم به معلم تنبیهگر در این عکس و جلال و شکوهی که از آن ترکهاش گرفته است.
به همه ترکههایی که روزی سطری میشوند در کتابی مشابه «مراقبت و تنبیه» برای تاریخ تنبیه و تبدیل آن از یک امر آشکار به امری پنهانی-ضروری که هنوز در حوزههای مختلف گریبانگر ما انسانها و جوامع است.
بهاشتراک بگذارید تا آفریده شود
@ShareNovate
در هر دورهای #آموزش برای ما یک معنا و مفهومی دارد و به دنبال آن نیز ابزارهای آموزشی.
این عکس قدیمی که به تازگی در «#کتاب_کودکی» به همت #مهرداد_اسکویی منتشر شده است و نوروز امسال هدیه گرفتم، مرا به حیرت «عریانی فلک» انداخت!
معلم با ترکهای در دست و چوب بستهشده به پای #دانشآموز، نه تنها به عنوان امری زشت، پنهان نشده است؛ بلکه به عنوان ابزاری مهم در عکس جای گرفته است. فلک در کنار کتاب و دفتر و صندوقچه میشود ابزار کمکآموزشی دوره خودش!
یادآور همان اصطلاح «#چوب_معلم گله» که تا زمان کودکی ما نیز ادامه داشت. هرچند در دوران کودکی امر افتخارآمیزی نبود؛ بلکه تنها ابزاری ضروری، هرچند نادرست، تلقی میشد. اما در این تصویر عریانی افتخارآمیز فلک است.
دانشآموز بستهشده در این فلک نیز سر برگردانده است؛ نه برای آنکه به عذاب تماشای چشمان گریان یک قربانی را بدهد؛ بلکه با خندهاش به ما یادآوری میکند که فلک ابزار مشروع دوره خویش بوده است!
دنیا باقی میماند؛ اما ابزارهای کهنهتر میروند تا ابزارهای جدیدتر جایگزین شوند. ابزارهایی قدیمیتر که اگر امروز خود را از دید آیندگان ببینیم، پر است از این ابزارها.
سال ۱۵۰۰ را میتوان تصور کرد وقتی کسی نشسته و دارد عکسهای امروز ما را میبیند و در آن چه فلکهایی که نخواهد دید! چه خندههایی که بر لبان فلکخورده ننشسته است؛ و چه حیرتها که نخواهد انگیخت!
یاد کتاب «مراقبت و تنبیه» نوشته #فوکو میافتم و البته یاد فهیمه که برای تولدم هدیه داد به توصیه نرگس (آخه چرا برای تولد باید تاریخ زجر آدمی را خواند 😄). یاد آن جمله که «تنبیهپذیر بودن زشت است؛ اما تنبیه کردن نیز چندان جلال و شکوهی ندارد». فکر میکنم به معلم تنبیهگر در این عکس و جلال و شکوهی که از آن ترکهاش گرفته است.
به همه ترکههایی که روزی سطری میشوند در کتابی مشابه «مراقبت و تنبیه» برای تاریخ تنبیه و تبدیل آن از یک امر آشکار به امری پنهانی-ضروری که هنوز در حوزههای مختلف گریبانگر ما انسانها و جوامع است.
بهاشتراک بگذارید تا آفریده شود
@ShareNovate
Telegram
آینده مشترک