🔸ما اهالی "ایران"
▫️#جواد_دلیری - سردبیر روزنامه ایران
#روزنامه_ایران در مطلبی نوشت: نمیدانیم باید در بیستوشش سالگی روزنامه ایران، امیدوارانه جشن بگیریم و از گذشته بنویسیم یا درآغاز سال بیستوهفتم نومیدانه شروع سال جدید را بزمی دیگر بگیریم و از آینده بگوییم.
روزنامه ایران در یادداشتی به قلم جواد دلیری سردبیر نوشت: برای همه «ایرانیان»، عمارت «ایران» نماد یک مکتب است، اول بهمن ۱۳۷۳ روزنامهای تازه؛ به میان مردم آمد تا «صدایی برای نسل نو» باشد. از آن روز تا امروز «ایران» تلاش کرد «زبان مردم» و «نگاه دولت» باشد و پلی میان هر دو. نام بلند «ایران» را بر پیشانیاش حک کردند و این روزنامه به گواه همه در اصلاح سیاست و فرهنگ و اجتماع قدمهای تأثیرگذاری برداشت. میگویند تاریخ ایران تاریخ پرتلاطم و آمیختگی است، بیشک در این مسیر اعصار و زمانهایی بودهاند که نقش تعیینکننده در سرنوشت فرهنگ و اجتماع ایران ایفا کردهاند، اینکه چقدر در این مسیر پرفراز و نشیب به آرمان «ایران» وفادار ماندهایم، کاغذهای زرد شده آرشیو سازمان اسناد ملی حکم خواهند کرد، چرا که تاریخ همیشه قاضی خوبی بوده است.
یک سال دیگر گذشت و «ایران» ما بزرگتر شد. مثل آدمیزاد؛ روزنامه هم، چنین است، روزنامه هم زنده است، گاهی مانند جوانی پر شر و شور است و زمانی چونان پیری سالخورده، محافظهکار و گاهی خسته از زمانه و ایامی امیدوار با نگاهی پر امید به سوی آینده. گاهی به قول استاد شریف #یونس_شکرخواه «باز ایستادیم» و گاهی چون همه آدمیان زندگی کردیم و پیش رفتیم. اپیدمی بیماری کرونا سال سختی را برای همه بهدنبال داشت، رنجها، غمها و مصیبتهای زیادی رقم خورد؛ بهناچار و در راستای همدردی با مصیبتدیدگان و عبرتآموزی دیگران، اخبار تلخ مرگ و میرها و مصائب جانکاه بازماندگان را پوشش دادیم.
هرچند تلاش کردیم پیامآور امید و سلامتی باشیم و وفادار به شعار فاصلهگذاری اجتماعی که با تولید گزارشهای تحلیلی آنلاین و محصولات تصویری که متضمن ضرورت دوران فاصلهگذاریهاست، به هئیت روزنامه کاغذی درآمدیم. آنلاین بودیم و دورکاری را برای حفظ سلامتی همکاران تجربه کردیم. باهمه خوبیها و بدیهایش و شاید الزام امروز باشد – هرچند معتقدم روزنامهنگاری در تحریریه و اتاق خبر جان تازهای میگیرد و سخن در اینباره بسیار است – اما تلاش کردیم به چرخه اطلاعرسانی و انتشار روزنامه آسیبی وارد نشود؛ با این حال جسم نحیف روزنامه در این سال بینصیب از مشکلات ریز و درشت نماند. من و شاید خیلیها هنوز معتقدیم عصر #روزنامههای_کاغذی پایان نیافته است، روزنامهنگار میمیرد اما روزنامه و اثر او همچون نامش جاودانه خواهد بود. زمانی که به نوشتن این یادداشت فکر میکردم، خبری ناگوار ما مطبوعاتیها را داغدار کرد، خانم شیده لالمی یکی از روزنامهنگاران صاحب سبک که سالیانی نیز در «ایران» قلم زد ناباورانه از این دنیا رخت بربست. از او نامی نیک و البته انبوهی «نوشته» و روشی خاص در روزنامهنگاری بر جای مانده است. جسم او در این دنیا نیست اما نام او(روزنامهنگار) حتماً جاودانه خواهد شد و رسم او(روزنامهنگاری) بیگمان ادامه خواهد یافت.
بهقول حافظ: اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد
گناه بخت پریشان و دست کوته ماست
اقبال به روزنامه سالیانی بود که کم شده بود و امسال به مدد ویروس منحوس کرونا هم کمتر. اما همه مشکلات را بهگردن دیگران نمیاندازیم؛ خود ما هم نیز مقصریم منِ سردبیر و اعضای دیگر تحریریه، اما سهم من بیشتر و سهم همکاران به اندازهای دیگر. ما تلاش کردیم روزنامهنگاریای با کیفیت داشته باشیم. درست، اما فکر میکنم مخاطب ما ذائقه دیگری داشت. یکی از روزنامهنگاران باتجربه به من میگفت امروز باید بیشترین هزینه را جایی بپردازیم که ببینیم مخاطب از ما چه میخواهد. نمیتوان مثل گذشتهها فقط تولیدکننده باشیم و او مصرفکننده. چیزی که فکر میکنم از آن غفلت کردیم.
مخاطبِ امروز شتابان است، او منتظر خبر فوری نیست چرا که آن را در گوشیاش مییابد، او امروز اطلاعات و داده، تحلیل و تحقیق میخواهد. در دنیای اطلاعات گمراهکننده و اخبار جعلی (که این روزها همه از آن سخن میگویند) و ناآگاهیها، یک مرجعیت میخواهد همراه با اعتماد و صداقت. امروز روز جشن ماست اما بپذیریم ما روزنامهنگاران باید تلاش بیشتری کنیم و البته دولت و حاکمیت باید طاقت بیشتری داشته باشند. بگذریم
گفتا ز بخت بد اگر، ناگه رقیب آید ز در
گفتم که با افسونگری، او را ز سر وا میکنم
▫️#جواد_دلیری - سردبیر روزنامه ایران
#روزنامه_ایران در مطلبی نوشت: نمیدانیم باید در بیستوشش سالگی روزنامه ایران، امیدوارانه جشن بگیریم و از گذشته بنویسیم یا درآغاز سال بیستوهفتم نومیدانه شروع سال جدید را بزمی دیگر بگیریم و از آینده بگوییم.
روزنامه ایران در یادداشتی به قلم جواد دلیری سردبیر نوشت: برای همه «ایرانیان»، عمارت «ایران» نماد یک مکتب است، اول بهمن ۱۳۷۳ روزنامهای تازه؛ به میان مردم آمد تا «صدایی برای نسل نو» باشد. از آن روز تا امروز «ایران» تلاش کرد «زبان مردم» و «نگاه دولت» باشد و پلی میان هر دو. نام بلند «ایران» را بر پیشانیاش حک کردند و این روزنامه به گواه همه در اصلاح سیاست و فرهنگ و اجتماع قدمهای تأثیرگذاری برداشت. میگویند تاریخ ایران تاریخ پرتلاطم و آمیختگی است، بیشک در این مسیر اعصار و زمانهایی بودهاند که نقش تعیینکننده در سرنوشت فرهنگ و اجتماع ایران ایفا کردهاند، اینکه چقدر در این مسیر پرفراز و نشیب به آرمان «ایران» وفادار ماندهایم، کاغذهای زرد شده آرشیو سازمان اسناد ملی حکم خواهند کرد، چرا که تاریخ همیشه قاضی خوبی بوده است.
یک سال دیگر گذشت و «ایران» ما بزرگتر شد. مثل آدمیزاد؛ روزنامه هم، چنین است، روزنامه هم زنده است، گاهی مانند جوانی پر شر و شور است و زمانی چونان پیری سالخورده، محافظهکار و گاهی خسته از زمانه و ایامی امیدوار با نگاهی پر امید به سوی آینده. گاهی به قول استاد شریف #یونس_شکرخواه «باز ایستادیم» و گاهی چون همه آدمیان زندگی کردیم و پیش رفتیم. اپیدمی بیماری کرونا سال سختی را برای همه بهدنبال داشت، رنجها، غمها و مصیبتهای زیادی رقم خورد؛ بهناچار و در راستای همدردی با مصیبتدیدگان و عبرتآموزی دیگران، اخبار تلخ مرگ و میرها و مصائب جانکاه بازماندگان را پوشش دادیم.
هرچند تلاش کردیم پیامآور امید و سلامتی باشیم و وفادار به شعار فاصلهگذاری اجتماعی که با تولید گزارشهای تحلیلی آنلاین و محصولات تصویری که متضمن ضرورت دوران فاصلهگذاریهاست، به هئیت روزنامه کاغذی درآمدیم. آنلاین بودیم و دورکاری را برای حفظ سلامتی همکاران تجربه کردیم. باهمه خوبیها و بدیهایش و شاید الزام امروز باشد – هرچند معتقدم روزنامهنگاری در تحریریه و اتاق خبر جان تازهای میگیرد و سخن در اینباره بسیار است – اما تلاش کردیم به چرخه اطلاعرسانی و انتشار روزنامه آسیبی وارد نشود؛ با این حال جسم نحیف روزنامه در این سال بینصیب از مشکلات ریز و درشت نماند. من و شاید خیلیها هنوز معتقدیم عصر #روزنامههای_کاغذی پایان نیافته است، روزنامهنگار میمیرد اما روزنامه و اثر او همچون نامش جاودانه خواهد بود. زمانی که به نوشتن این یادداشت فکر میکردم، خبری ناگوار ما مطبوعاتیها را داغدار کرد، خانم شیده لالمی یکی از روزنامهنگاران صاحب سبک که سالیانی نیز در «ایران» قلم زد ناباورانه از این دنیا رخت بربست. از او نامی نیک و البته انبوهی «نوشته» و روشی خاص در روزنامهنگاری بر جای مانده است. جسم او در این دنیا نیست اما نام او(روزنامهنگار) حتماً جاودانه خواهد شد و رسم او(روزنامهنگاری) بیگمان ادامه خواهد یافت.
بهقول حافظ: اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد
گناه بخت پریشان و دست کوته ماست
اقبال به روزنامه سالیانی بود که کم شده بود و امسال به مدد ویروس منحوس کرونا هم کمتر. اما همه مشکلات را بهگردن دیگران نمیاندازیم؛ خود ما هم نیز مقصریم منِ سردبیر و اعضای دیگر تحریریه، اما سهم من بیشتر و سهم همکاران به اندازهای دیگر. ما تلاش کردیم روزنامهنگاریای با کیفیت داشته باشیم. درست، اما فکر میکنم مخاطب ما ذائقه دیگری داشت. یکی از روزنامهنگاران باتجربه به من میگفت امروز باید بیشترین هزینه را جایی بپردازیم که ببینیم مخاطب از ما چه میخواهد. نمیتوان مثل گذشتهها فقط تولیدکننده باشیم و او مصرفکننده. چیزی که فکر میکنم از آن غفلت کردیم.
مخاطبِ امروز شتابان است، او منتظر خبر فوری نیست چرا که آن را در گوشیاش مییابد، او امروز اطلاعات و داده، تحلیل و تحقیق میخواهد. در دنیای اطلاعات گمراهکننده و اخبار جعلی (که این روزها همه از آن سخن میگویند) و ناآگاهیها، یک مرجعیت میخواهد همراه با اعتماد و صداقت. امروز روز جشن ماست اما بپذیریم ما روزنامهنگاران باید تلاش بیشتری کنیم و البته دولت و حاکمیت باید طاقت بیشتری داشته باشند. بگذریم
گفتا ز بخت بد اگر، ناگه رقیب آید ز در
گفتم که با افسونگری، او را ز سر وا میکنم