🔸آیا رسانهها شریک جرم قتل معلم فرانسوی هستند؟
▫️#علی_شاکر - روزنامهنگار
شرمآور است، ولی در حرفه ما روزنامهنگارها بریدن سر یک معلم فرانسوی توسط یک افراطگرای چچنی یک خبر جذاب است. این اتفاق بهانهای است برای کوبیدن بر طبل اخراج مسلمانان از اروپا. هواداران راست افراطی هم ضمن ابراز ناراحتی و انزجار از اینکه به این بهانه میتوانند بر اسلامهراسی دامن بزنند و پروژه پاکسازی اروپا را پیش ببرند، خوشحالاند. پرسش اینجاست که از منظر اخلاق روزنامهنگاری این اتفاق باید به چه شیوهای پوشش داده میشد؟ البته نیاز به توضیح نیست که کشتن یک انسان بدون محاکمه و با تصمیم شخصی محکوم است. اما مشکل اینجاست که رسانههای دنیا در چنین مواقعی معمولاً این اتفاق را یکسویه پوشش میدهند.
▫️راهگشا بودن رویکرد روزنامهنگاری صلح
در عالم کار رسانهای، شیوهای هست به نام #روزنامهنگاری_صلح. گرچه این شیوه بیشتر در مناطق درگیر جنگ بهکار میآید، اما رویکرد آن در نگریستن به اتفاقها بسیار راهگشاست. بهطور خلاصه روزنامهنگاری صلح، رویکردی تحلیلی به کشمکش دارد. در یک کشمکش نه فقط دو طرف، که طرفهای درگیر را مشخص میکند. برای منابع فرارسمی ارزش قائل است. راهحلهای صلحآمیز را پوشش میدهد.
غفلت رسانهها در ماجرای قتل معلم فرانسوی این است که نمیگویند، چه میشود که آن روس چچنیتبار دست به این قتل میزند. آن را تقلیل میدهند به نارضایتی یک مسلمان. تنها سراغ منابع رسمی میروند و بیانیههای آنان را پوشش میدهند. از کارشناسان هم نمیپرسند که چه کنیم این اتفاق تکرار نشود. برای نمونه، نگاهی به شیوه پوشش این خبر در رسانههای دنیا بیندازید. گویی مسلمانان میکروب یا ویروسهایی هستند که بدون هیچ دلیلی، اگر یک غیرمسلمان (بیگانه) به آنان نزدیک شود، به او حمله میکنند و او را از بین میبرند. #یوهان_گالتونگ -پدر روزنامهنگاری صلح- بحثی دارد به نام «چرخه قساوت». او نشان میدهد که رویکرد روزنامهنگاری مرسوم معمولاً تمایل دارد که اتفاقها را خطی ببیند. مثل مورد اخیر؛ معلمی سر کلاس به پیامبر اسلام(ص) توهین کرده، یک مسلمان عصبانی میشود و انتقام میگیرد. اما رسانهها هیچگاه به این مهم نمیپردازند که در فرانسه، چه اتفاقی برای نسلهای دوم و سوم مهاجران میافتد که اینچنین نفرتی علیه جامعه دارند؟
پس از نظر گالتونگ، قساوت چنین ساده اتفاق نمیافتد. کسی که اتفاق بدی را تجربه میکند، اول شوکه میشود و میترسد، سپس غمگین و بعد عصبانی میشود. پس از عصبانیت احساس ناخشنودی میکند و سپس انتقام میگیرد.
▫️رسانه و برداشتن نقاب وحشت
زمانی که بحثهای مرتبط با قتلها و شکنجههای فجیع داعش داغ بود دو کتاب سر و صدای زیادی به پا کرد. کتابهایی مثل «١٠روز با داعش» #یورگن_تودنهوفر آلمانی و «به من گفتند تنها بیا» #سعاد_مخنت مراکشیالاصل. هر دو کتاب به جای اینکه تنها اتفاق را منعکس کنند، به میان همین افراد افراطگرا رفتند و سختترین و مؤثرترین سلاح را علیه آنان بهکار گرفتند؛ برداشتن نقاب وحشت از چهره آنان.
نشان دادند که اینها از سیاره دیگری پا به زمین نگذاشتهاند و از دل رفتارهای تبعیض و تحقیرآمیز جوامع اروپازاده شدهاند. جنگ و ناامنی در سوریه و عراق بستری شد که اینها بتوانند انتقام بگیرند. اما تا رسیدن به مرحله انتقام سالهای تلخ زیادی را تجربه کردند. سعاد مخنت، زاده آلمان است. بخش مهمی از کتاب او درباره این است که چطور با اینکه «آلمانی خالص» نبوده، توانسته روزنامهنگار شود. بارها از تبعیض علیه خودش مینویسد و سختیهای «آلمانی خالص» نبودن. متأسفانه، رسانههای رویدادگرا که فرایندها را نمیبینند و در عوض راحتترین کار ممکن را انجام میدهند؛ زدن برچسب وحشیگری و بدویت. به این موضوع نمیپردازند که چگونه یک شهروند عادی تبدیل به «جان جهادی» میشود و با لهجه بریتانیایی سَر میبُرد.
این رویدادگرا بودن رسانهها، دشمن ترسناکی برای جامعه میسازد که گرچه به ظاهر وحدت داخلی را حفظ میکند، ولی باب دندان تفکر داعشی هم هست؛ چون میتواند بیشتر افکارعمومی دنیا را بترساند و با همین ترس قدرت خود را به رخ بکشد. تجربه میگوید این شیوه جوابگو نیست و نتیجه عکس دارد. البته برای رفع این مشکل تنها رسانهها نبایستی دست بهکار شوند. رسانهها باید فرایندها را هم بنگرند و سراغ کسانی بروند که برای این مشکل راهحلی دارند. وگرنه شاید در انتقامها دست ما نیز به خون آغشته باشد
▫️روزنامه همشهری
▫️#علی_شاکر - روزنامهنگار
شرمآور است، ولی در حرفه ما روزنامهنگارها بریدن سر یک معلم فرانسوی توسط یک افراطگرای چچنی یک خبر جذاب است. این اتفاق بهانهای است برای کوبیدن بر طبل اخراج مسلمانان از اروپا. هواداران راست افراطی هم ضمن ابراز ناراحتی و انزجار از اینکه به این بهانه میتوانند بر اسلامهراسی دامن بزنند و پروژه پاکسازی اروپا را پیش ببرند، خوشحالاند. پرسش اینجاست که از منظر اخلاق روزنامهنگاری این اتفاق باید به چه شیوهای پوشش داده میشد؟ البته نیاز به توضیح نیست که کشتن یک انسان بدون محاکمه و با تصمیم شخصی محکوم است. اما مشکل اینجاست که رسانههای دنیا در چنین مواقعی معمولاً این اتفاق را یکسویه پوشش میدهند.
▫️راهگشا بودن رویکرد روزنامهنگاری صلح
در عالم کار رسانهای، شیوهای هست به نام #روزنامهنگاری_صلح. گرچه این شیوه بیشتر در مناطق درگیر جنگ بهکار میآید، اما رویکرد آن در نگریستن به اتفاقها بسیار راهگشاست. بهطور خلاصه روزنامهنگاری صلح، رویکردی تحلیلی به کشمکش دارد. در یک کشمکش نه فقط دو طرف، که طرفهای درگیر را مشخص میکند. برای منابع فرارسمی ارزش قائل است. راهحلهای صلحآمیز را پوشش میدهد.
غفلت رسانهها در ماجرای قتل معلم فرانسوی این است که نمیگویند، چه میشود که آن روس چچنیتبار دست به این قتل میزند. آن را تقلیل میدهند به نارضایتی یک مسلمان. تنها سراغ منابع رسمی میروند و بیانیههای آنان را پوشش میدهند. از کارشناسان هم نمیپرسند که چه کنیم این اتفاق تکرار نشود. برای نمونه، نگاهی به شیوه پوشش این خبر در رسانههای دنیا بیندازید. گویی مسلمانان میکروب یا ویروسهایی هستند که بدون هیچ دلیلی، اگر یک غیرمسلمان (بیگانه) به آنان نزدیک شود، به او حمله میکنند و او را از بین میبرند. #یوهان_گالتونگ -پدر روزنامهنگاری صلح- بحثی دارد به نام «چرخه قساوت». او نشان میدهد که رویکرد روزنامهنگاری مرسوم معمولاً تمایل دارد که اتفاقها را خطی ببیند. مثل مورد اخیر؛ معلمی سر کلاس به پیامبر اسلام(ص) توهین کرده، یک مسلمان عصبانی میشود و انتقام میگیرد. اما رسانهها هیچگاه به این مهم نمیپردازند که در فرانسه، چه اتفاقی برای نسلهای دوم و سوم مهاجران میافتد که اینچنین نفرتی علیه جامعه دارند؟
پس از نظر گالتونگ، قساوت چنین ساده اتفاق نمیافتد. کسی که اتفاق بدی را تجربه میکند، اول شوکه میشود و میترسد، سپس غمگین و بعد عصبانی میشود. پس از عصبانیت احساس ناخشنودی میکند و سپس انتقام میگیرد.
▫️رسانه و برداشتن نقاب وحشت
زمانی که بحثهای مرتبط با قتلها و شکنجههای فجیع داعش داغ بود دو کتاب سر و صدای زیادی به پا کرد. کتابهایی مثل «١٠روز با داعش» #یورگن_تودنهوفر آلمانی و «به من گفتند تنها بیا» #سعاد_مخنت مراکشیالاصل. هر دو کتاب به جای اینکه تنها اتفاق را منعکس کنند، به میان همین افراد افراطگرا رفتند و سختترین و مؤثرترین سلاح را علیه آنان بهکار گرفتند؛ برداشتن نقاب وحشت از چهره آنان.
نشان دادند که اینها از سیاره دیگری پا به زمین نگذاشتهاند و از دل رفتارهای تبعیض و تحقیرآمیز جوامع اروپازاده شدهاند. جنگ و ناامنی در سوریه و عراق بستری شد که اینها بتوانند انتقام بگیرند. اما تا رسیدن به مرحله انتقام سالهای تلخ زیادی را تجربه کردند. سعاد مخنت، زاده آلمان است. بخش مهمی از کتاب او درباره این است که چطور با اینکه «آلمانی خالص» نبوده، توانسته روزنامهنگار شود. بارها از تبعیض علیه خودش مینویسد و سختیهای «آلمانی خالص» نبودن. متأسفانه، رسانههای رویدادگرا که فرایندها را نمیبینند و در عوض راحتترین کار ممکن را انجام میدهند؛ زدن برچسب وحشیگری و بدویت. به این موضوع نمیپردازند که چگونه یک شهروند عادی تبدیل به «جان جهادی» میشود و با لهجه بریتانیایی سَر میبُرد.
این رویدادگرا بودن رسانهها، دشمن ترسناکی برای جامعه میسازد که گرچه به ظاهر وحدت داخلی را حفظ میکند، ولی باب دندان تفکر داعشی هم هست؛ چون میتواند بیشتر افکارعمومی دنیا را بترساند و با همین ترس قدرت خود را به رخ بکشد. تجربه میگوید این شیوه جوابگو نیست و نتیجه عکس دارد. البته برای رفع این مشکل تنها رسانهها نبایستی دست بهکار شوند. رسانهها باید فرایندها را هم بنگرند و سراغ کسانی بروند که برای این مشکل راهحلی دارند. وگرنه شاید در انتقامها دست ما نیز به خون آغشته باشد
▫️روزنامه همشهری