#سینما 🔸چنین گفت مرشد
▫️به یاد #مسعود_مهرابی؛
رییس و رفیق و استادمان
▫️#خشایار_سنجری
بیستوچهار ساله بودم که بیوقفه و شوریده، برای بخش نقد خوانندگان مجله، مطلب مینوشتم. مواجهه با انتشار نوشتههایم، حسی همچون پرواز آزادانهی عقاب بر فراز آسمان داشت. فارغ از غوغای جهان، پیوسته فیلم میدیدم و مینوشتم. در میانهی این روزهای پرکار، ایمیلی دریافت کردم. لحن متن ایمیل، استوار و قاطع بود. در نگاه اول، انتقاداتی به انسجام نوشتهها وارد شده بود و در ادامه، بر فقدان برخی اطلاعات مهم در مورد پیشینهی فیلمساز تاکید شده بود. اما این موارد، چیزی نبود که مرا بهسمت تحول اساسی در ساختار نوشتههایم سوق دهد. برگ برنده گویا در انتهای ایمیل، نهفته بود. جملهای ظاهراً ساده اما تکاندهنده: «بیستوچهار سالگی، سن كمی نيست. بسياری از كارگردانان بزرگ مانند #اسپيلبرگ در همين سن اولين فيلمشان را ساختند. اگر قصد پيشرفت در #نقد_نويسی را دارید، كتابهای مرجع تاريخ سينمای ايران و جهان و كتابهای تئوريك سينما را بايد بخوانيد.»
حسابی جا خورده بودم. لحن این جمله با هرآنچه پیش از آن در قالب نصیحت شنیده بودم فرق داشت. گویی مرشدی مهربان، از راهی طیشده با من سخن میگوید. پیش از این ایمیل، فکر میکردم وقت زیادی برای پیشرفت دارم و فقط باید بنویسم تا نگارشی غنیتر داشتهباشم. اما حالا ورق برگشته بود. آتشی در ذهنام برپا شد. نوشتن را کنار گذاشتم و به دستور مرشد، خودم را غرق در خواندن کردم. دنیایم شده بود کتابفروشیهای میدان انقلاب و کتابخانهی ملی. مدتی گذشت و چنان مدهوش بودم که به دنیای بیپایان متون متکلف وارد شدم و ناخودآگاه نوشتههایم نیز پر شد از جملههای تودرتو. فرسنگها از نثر مرسل فاصله گرفته بودم...
https://www.film-magazine.com/news/iran/2222/
@filmmagazine
▫️به یاد #مسعود_مهرابی؛
رییس و رفیق و استادمان
▫️#خشایار_سنجری
بیستوچهار ساله بودم که بیوقفه و شوریده، برای بخش نقد خوانندگان مجله، مطلب مینوشتم. مواجهه با انتشار نوشتههایم، حسی همچون پرواز آزادانهی عقاب بر فراز آسمان داشت. فارغ از غوغای جهان، پیوسته فیلم میدیدم و مینوشتم. در میانهی این روزهای پرکار، ایمیلی دریافت کردم. لحن متن ایمیل، استوار و قاطع بود. در نگاه اول، انتقاداتی به انسجام نوشتهها وارد شده بود و در ادامه، بر فقدان برخی اطلاعات مهم در مورد پیشینهی فیلمساز تاکید شده بود. اما این موارد، چیزی نبود که مرا بهسمت تحول اساسی در ساختار نوشتههایم سوق دهد. برگ برنده گویا در انتهای ایمیل، نهفته بود. جملهای ظاهراً ساده اما تکاندهنده: «بیستوچهار سالگی، سن كمی نيست. بسياری از كارگردانان بزرگ مانند #اسپيلبرگ در همين سن اولين فيلمشان را ساختند. اگر قصد پيشرفت در #نقد_نويسی را دارید، كتابهای مرجع تاريخ سينمای ايران و جهان و كتابهای تئوريك سينما را بايد بخوانيد.»
حسابی جا خورده بودم. لحن این جمله با هرآنچه پیش از آن در قالب نصیحت شنیده بودم فرق داشت. گویی مرشدی مهربان، از راهی طیشده با من سخن میگوید. پیش از این ایمیل، فکر میکردم وقت زیادی برای پیشرفت دارم و فقط باید بنویسم تا نگارشی غنیتر داشتهباشم. اما حالا ورق برگشته بود. آتشی در ذهنام برپا شد. نوشتن را کنار گذاشتم و به دستور مرشد، خودم را غرق در خواندن کردم. دنیایم شده بود کتابفروشیهای میدان انقلاب و کتابخانهی ملی. مدتی گذشت و چنان مدهوش بودم که به دنیای بیپایان متون متکلف وارد شدم و ناخودآگاه نوشتههایم نیز پر شد از جملههای تودرتو. فرسنگها از نثر مرسل فاصله گرفته بودم...
https://www.film-magazine.com/news/iran/2222/
@filmmagazine
#سینماویژن
🔸یادگاری همیشه عزیز
▫️به یاد #مسعود_مهرابی
▫️بهرام پاکزاد
🔹پاییز نیامده سوز سرمایش استخوان ما را ترکاند!
میتوانم بگویم هر لحظه بعد از خبر، به سمتی پرتاب شدم... هر سمتی که میافتادم به مسعود و یک دسته خاطره میرسیدم... خب تصویرهایی است که خودت میتوانی ببینی، نوشتنش سخت میشود، آن هم نسل نوستالژیتباری چون من. تعریفی چون خرد، اندیشه، درایت، کاردانی، شریف بودن؛ نگاه منحصربهفرد به زندگی و آدمهایش... اینها آدرسهای مسعود مهرابی است.
🔹مهرابی و کاریکاتورهایش
کاریکاتورهای مهرابی حتی اگر آدمک مشهورش را به صورت انتزاعی و بیحرکت در کادر داشت، صاحب فکر و تفکر و عمق بود. حرف داشت و دستانش، فكرش را قوی و تأثیرگذار ترسیم میکرد. همین جا خط آشنایی من با او شروع شد؛ آشنایی مخاطب با هنرمند. او ناجی العلی کاریکاتوریست بهنام را همواره از جوانی ستایش میکرد و به تحسین از او یاد مینمود. دربارهی او میگفت: چهقدر فکر و دستان و افکار قوی دارد... بی هیچ لرزشی و از ارتباط انسانی و عاطفی کارهایش حرف میزد... ناجی العلی میگفت: غم و اندوه یک پدیدهی باارزش برای وجدان است، شخصی که غم و اندوه را درک نکند، احساسات بسیار محدودی دارد و دچار کمبود عاطفی و انسانی است... مسعود چنین باورهایی داشت تا به آخر.
🔹فرانکفورت، آلمان
آن زمستان سرد و خشک و فضای بیروح و از غربتی به غربتی دیگر. بقالیهای ایرانی غیر کنسرو و آبلیمو و نان سنگک، محصولات فرهنگی، کاست موسیقی و ویدیوهای سینمایی را هم عرضه میکنند... لابهلای سفارشات خانواده چشمم به آرامش در حضور دیگران افتاد! نقطهی مشترک علاقهی من و مهرابی در یک فیلم. آن را به نیت مسعود گرفتم و آوردم تا برادر جوانمرگی که مجلات فیلم را برایم به سوغات میآورد، با دستنوشتهای دو خطی، همراه خود ببرد به کوچهی سام شمارهی ۱۲... سینما من را به مجله فیلم و مهرابی رساند.
https://www.film-magazine.com/news/iran/2228/
🔸یادگاری همیشه عزیز
▫️به یاد #مسعود_مهرابی
▫️بهرام پاکزاد
🔹پاییز نیامده سوز سرمایش استخوان ما را ترکاند!
میتوانم بگویم هر لحظه بعد از خبر، به سمتی پرتاب شدم... هر سمتی که میافتادم به مسعود و یک دسته خاطره میرسیدم... خب تصویرهایی است که خودت میتوانی ببینی، نوشتنش سخت میشود، آن هم نسل نوستالژیتباری چون من. تعریفی چون خرد، اندیشه، درایت، کاردانی، شریف بودن؛ نگاه منحصربهفرد به زندگی و آدمهایش... اینها آدرسهای مسعود مهرابی است.
🔹مهرابی و کاریکاتورهایش
کاریکاتورهای مهرابی حتی اگر آدمک مشهورش را به صورت انتزاعی و بیحرکت در کادر داشت، صاحب فکر و تفکر و عمق بود. حرف داشت و دستانش، فكرش را قوی و تأثیرگذار ترسیم میکرد. همین جا خط آشنایی من با او شروع شد؛ آشنایی مخاطب با هنرمند. او ناجی العلی کاریکاتوریست بهنام را همواره از جوانی ستایش میکرد و به تحسین از او یاد مینمود. دربارهی او میگفت: چهقدر فکر و دستان و افکار قوی دارد... بی هیچ لرزشی و از ارتباط انسانی و عاطفی کارهایش حرف میزد... ناجی العلی میگفت: غم و اندوه یک پدیدهی باارزش برای وجدان است، شخصی که غم و اندوه را درک نکند، احساسات بسیار محدودی دارد و دچار کمبود عاطفی و انسانی است... مسعود چنین باورهایی داشت تا به آخر.
🔹فرانکفورت، آلمان
آن زمستان سرد و خشک و فضای بیروح و از غربتی به غربتی دیگر. بقالیهای ایرانی غیر کنسرو و آبلیمو و نان سنگک، محصولات فرهنگی، کاست موسیقی و ویدیوهای سینمایی را هم عرضه میکنند... لابهلای سفارشات خانواده چشمم به آرامش در حضور دیگران افتاد! نقطهی مشترک علاقهی من و مهرابی در یک فیلم. آن را به نیت مسعود گرفتم و آوردم تا برادر جوانمرگی که مجلات فیلم را برایم به سوغات میآورد، با دستنوشتهای دو خطی، همراه خود ببرد به کوچهی سام شمارهی ۱۲... سینما من را به مجله فیلم و مهرابی رساند.
https://www.film-magazine.com/news/iran/2228/
#کتاب #مسعود_مهرابی #سینماویژن
🔸تاریخ سینمای ایران
▫️نویسنده: زنده یاد مسعود مهرابی
▫️ناشر: انتشارات نظر
بخش اول این اثر در دو مرحله، سینمای ایران را بررسی می کند؛ قسمت نخست آن«خشت اول» نام داشته که وقایع سینمایی مربوط به سال های ۱۲۷۹ تا ۱۳۱۶ را بررسی کرده است .قسمت دوم با عنوان «دیوار کج»، سینما و رخدادهای آن را در فاصله سال های ۱۳۲۷ تا ۱۳۵۷ تجزیه و تحلیل می کند.
بخش دوم شامل قسمت های مختلفی نظیر مستندسازی، تلویزیون، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و سینمای آماتور ایران است.
بخش سوم به مواردی نظیر فیلمنامه، دوبله، سیاهی لشکر، پلاکارد سازی، سینماها، اقتصاد، سانسور و نوشته های سینمایی می پردازد.
#موزه_سینمای_ایران
@museumcinema
🔸تاریخ سینمای ایران
▫️نویسنده: زنده یاد مسعود مهرابی
▫️ناشر: انتشارات نظر
بخش اول این اثر در دو مرحله، سینمای ایران را بررسی می کند؛ قسمت نخست آن«خشت اول» نام داشته که وقایع سینمایی مربوط به سال های ۱۲۷۹ تا ۱۳۱۶ را بررسی کرده است .قسمت دوم با عنوان «دیوار کج»، سینما و رخدادهای آن را در فاصله سال های ۱۳۲۷ تا ۱۳۵۷ تجزیه و تحلیل می کند.
بخش دوم شامل قسمت های مختلفی نظیر مستندسازی، تلویزیون، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و سینمای آماتور ایران است.
بخش سوم به مواردی نظیر فیلمنامه، دوبله، سیاهی لشکر، پلاکارد سازی، سینماها، اقتصاد، سانسور و نوشته های سینمایی می پردازد.
#موزه_سینمای_ایران
@museumcinema
#سینماویژن
▫️گفتوگوی منتشرنشده مسعود مهرابی با خسرو سینایی
🔸آوازهای سکوت
بعید نیست که خیلیها باور داشته باشند این گفتوگوی منتشرنشده، کنجکاویبرانگیزترین و حتی خواندنیترین مطلب شماره جدید ماهنامه «فیلم»، شماره ۵٧٨ ویژه دی، است؛ بهخصوص اگر با گفتوگوهای پرجزییات و همهجانبه #مسعود_مهرابی فقید آشنا باشند و آن را با اهمیت فیلمساز و هنرمندی مثل #خسرو-سینایی جمع بزنند. #پویا_مهرابی درباره انتشار و جزییات این گفتوگو در مقدمه این مطلب ششصفحهای چنین توضیح داده است:
▫️گفتوگوی منتشرنشده مسعود مهرابی با خسرو سینایی
🔸آوازهای سکوت
بعید نیست که خیلیها باور داشته باشند این گفتوگوی منتشرنشده، کنجکاویبرانگیزترین و حتی خواندنیترین مطلب شماره جدید ماهنامه «فیلم»، شماره ۵٧٨ ویژه دی، است؛ بهخصوص اگر با گفتوگوهای پرجزییات و همهجانبه #مسعود_مهرابی فقید آشنا باشند و آن را با اهمیت فیلمساز و هنرمندی مثل #خسرو-سینایی جمع بزنند. #پویا_مهرابی درباره انتشار و جزییات این گفتوگو در مقدمه این مطلب ششصفحهای چنین توضیح داده است:
#روزنامهنگاری
🔸مجله فیلم در بحران اختلافات
▫️#هوشنگ_گلمکانی و #عباس_یاری مجله سینمایی جدید منتشر میکنند
هوشنگ گلمکانی و عباس یاری که در کنار مرحوم #مسعود_مهرابی از سال ۶۱ تا امروز #مجله_فیلم را با موفقیت اداره و به طور منظم منتشر کرده بودند اعلام کردند که فعالیتشان در این مجله سینمایی به پایان رسیده. در متن منتشر شده در صفحه عباس یاری آمده: "حالا پانصد و هشتاد و یکمین شمارهٔ ما این بار با یک تاخیر شش روزه، اما به«سلامت» منتشر شده است. آرزو میکنم این کشتی با پیاده شدنِ اجباریِ بنیانگذارانش توسط #پویا_مهرابی، مدیر تازهٔ مجله فیلم که وارث امتیاز پدر شده، با همان سلامت، به راهش ادامه دهد"
به گزارش #سینمادیلی بر اساس متن منتشر شده به نظر میرسد اختلافات هوشنگ گلمکانی و عباس یاری با فرزند مسعود مهرابی عامل این جدایی بوده. اما این اختلافات در زمان حیات مسعود مهرابی هم وجود داشته که نشانهاش انتشار دو کامنت از مسعود مهرابی علیه هوشنگ گلمکانی در هفتههای آخر حیاتش و درخواست مجوز هوشنگ گلمکانی برای یک ماهنامه سینمایی بعد از درگذشت مسعود مهرابی بوده است.
شنیده میشود هوشنگ گلمکانی و عباس یاری مجوز یک نشریه سینمایی جدید را گرفتهاند و فرزند مسعود مهرابی هم با تغییراتی قصد ادامه انتشار مجله فیلم را دارد تا این مجله باقدمت سینمایی در آستانه چهلمین سال انتشارش وارد بحرانیترین دورانش شود
🔸مجله فیلم در بحران اختلافات
▫️#هوشنگ_گلمکانی و #عباس_یاری مجله سینمایی جدید منتشر میکنند
هوشنگ گلمکانی و عباس یاری که در کنار مرحوم #مسعود_مهرابی از سال ۶۱ تا امروز #مجله_فیلم را با موفقیت اداره و به طور منظم منتشر کرده بودند اعلام کردند که فعالیتشان در این مجله سینمایی به پایان رسیده. در متن منتشر شده در صفحه عباس یاری آمده: "حالا پانصد و هشتاد و یکمین شمارهٔ ما این بار با یک تاخیر شش روزه، اما به«سلامت» منتشر شده است. آرزو میکنم این کشتی با پیاده شدنِ اجباریِ بنیانگذارانش توسط #پویا_مهرابی، مدیر تازهٔ مجله فیلم که وارث امتیاز پدر شده، با همان سلامت، به راهش ادامه دهد"
به گزارش #سینمادیلی بر اساس متن منتشر شده به نظر میرسد اختلافات هوشنگ گلمکانی و عباس یاری با فرزند مسعود مهرابی عامل این جدایی بوده. اما این اختلافات در زمان حیات مسعود مهرابی هم وجود داشته که نشانهاش انتشار دو کامنت از مسعود مهرابی علیه هوشنگ گلمکانی در هفتههای آخر حیاتش و درخواست مجوز هوشنگ گلمکانی برای یک ماهنامه سینمایی بعد از درگذشت مسعود مهرابی بوده است.
شنیده میشود هوشنگ گلمکانی و عباس یاری مجوز یک نشریه سینمایی جدید را گرفتهاند و فرزند مسعود مهرابی هم با تغییراتی قصد ادامه انتشار مجله فیلم را دارد تا این مجله باقدمت سینمایی در آستانه چهلمین سال انتشارش وارد بحرانیترین دورانش شود
#روزنامهنگاری #تاریخ
#کتاب 🔸داستان روزنامه
داستان روزنامه (تاریخ شفاهی روزنامهنگاری در ایران) در قالب #کتابالکترونیک منتشر میشود.
به گزارش ایسنا، در معرفی این کتاب آمده است: این کتاب که به کوشش #مهدی_محبعلی و #الهه_ابراهیمی تدوین شده شامل گفتوگوهایی با بزرگان روزنامهنگاری در ۴۰ سال اخیر است که در مسیر رو به رشد مطبوعات کشور نقش بسزایی داشتهاند.
#مجید_رضاییان، #ابراهیم_افشار، #علیاکبر_قاضیزاده، #محمدمهدی_فرقانی، #عباس_عبدی، #یونس_شکرخواه، زندهیاد #مسعود_مهرابی، #کسری_نوری، #صباح_زنگنه، #احمد_مسجدجامعی، #مهدی_رحمانیان، #محمد_سلطانیفر، #مهدی_محسنیانراد، #جواد_دلیری، #سعید_تقیپور، #هادی_حیدری، #شهریار_شمسمستوفی، #ولیالله_شجاعپوریان، #محمد_مهاجری و #محسن_پیرهادی فعالان رسانهای بودند که در فصل اول این کتاب درباره داستان و فراز و فرودهای روزنامهنگاری در ایران گفتوگو کردهاند.
این کتاب در قالب روایت تاریخی و با بهرهگیری از تکنیکهای #تاریخشفاهی به رشته تحریر درآمده است.
داستان روزنامه فصل اول این مجموعه است و به زودی کتاب دوم که با نسل دوم روزنامهنگاری پس از انقلاب در ایران گفتوگو خواهد شد، وارد مرحله تولید خواهد شد.
پژوهشگاه فرهنگ و رسانه این کتاب را در قالب الکترونیک منتشر میکند که در فیدیبو نیز قابل دسترس خواهد بود.
#کتاب 🔸داستان روزنامه
داستان روزنامه (تاریخ شفاهی روزنامهنگاری در ایران) در قالب #کتابالکترونیک منتشر میشود.
به گزارش ایسنا، در معرفی این کتاب آمده است: این کتاب که به کوشش #مهدی_محبعلی و #الهه_ابراهیمی تدوین شده شامل گفتوگوهایی با بزرگان روزنامهنگاری در ۴۰ سال اخیر است که در مسیر رو به رشد مطبوعات کشور نقش بسزایی داشتهاند.
#مجید_رضاییان، #ابراهیم_افشار، #علیاکبر_قاضیزاده، #محمدمهدی_فرقانی، #عباس_عبدی، #یونس_شکرخواه، زندهیاد #مسعود_مهرابی، #کسری_نوری، #صباح_زنگنه، #احمد_مسجدجامعی، #مهدی_رحمانیان، #محمد_سلطانیفر، #مهدی_محسنیانراد، #جواد_دلیری، #سعید_تقیپور، #هادی_حیدری، #شهریار_شمسمستوفی، #ولیالله_شجاعپوریان، #محمد_مهاجری و #محسن_پیرهادی فعالان رسانهای بودند که در فصل اول این کتاب درباره داستان و فراز و فرودهای روزنامهنگاری در ایران گفتوگو کردهاند.
این کتاب در قالب روایت تاریخی و با بهرهگیری از تکنیکهای #تاریخشفاهی به رشته تحریر درآمده است.
داستان روزنامه فصل اول این مجموعه است و به زودی کتاب دوم که با نسل دوم روزنامهنگاری پس از انقلاب در ایران گفتوگو خواهد شد، وارد مرحله تولید خواهد شد.
پژوهشگاه فرهنگ و رسانه این کتاب را در قالب الکترونیک منتشر میکند که در فیدیبو نیز قابل دسترس خواهد بود.
#روزنامهنگاری #روزنامهنگاران
🔸ماهنامۀ فیلم مدل دهه شصت
عکسی از دهۀ شصت در #ماهنامۀفیلم به مناسبت زادروز ایرج کریمی که اگر در بین ما بود امروز هفتادساله میشد.
ایستاده از راست: # تهماسب_صلحجو، #مسعود_مهرابی، #ایرج کریمی، #احمد_طالبینژاد، #صفی_یزدانیان، #هوشنگ_راستی، #هوشنگ_گلمکانی و #بهزاد_رحیمیان. نشسته از راست: #کامبیز_کاهه و #احمد_امینی.
عکس را احتمالا #عباس_یاری گرفته که جایش در تصویر خالی است.
@filmemrooz_official
🔸ماهنامۀ فیلم مدل دهه شصت
عکسی از دهۀ شصت در #ماهنامۀفیلم به مناسبت زادروز ایرج کریمی که اگر در بین ما بود امروز هفتادساله میشد.
ایستاده از راست: # تهماسب_صلحجو، #مسعود_مهرابی، #ایرج کریمی، #احمد_طالبینژاد، #صفی_یزدانیان، #هوشنگ_راستی، #هوشنگ_گلمکانی و #بهزاد_رحیمیان. نشسته از راست: #کامبیز_کاهه و #احمد_امینی.
عکس را احتمالا #عباس_یاری گرفته که جایش در تصویر خالی است.
@filmemrooz_official