عرصه‌های‌ ارتباطی
3.65K subscribers
29.8K photos
3.06K videos
872 files
5.99K links
🔸عرصه‌های‌ ارتباطی
▫️کانال رسمی یونس شُکرخواه
Agora | The official Telegram channel of Younes Shokrkhah
https://t.iss.one/boost/younesshokrkhah
🔹اکانت اینستاگرام من:
https://www.instagram.com/younesshokrkhah
Download Telegram
#شعر🔸خموشان
تنگنای شهر، تاب شهرت سودا نداشت
گرد ما دیوانگان در دامن صحرا شکست
می‌رود بر باد عالم‌ گر خموشان دم زنند
رنگ صدگلشن به آه غنچه‌ای تنها شکست
#بیدل
#شعر🔸ما
در عالمی‌که با خود رنگی نبود ما را
بودیم هرچه بودیم او وانمود ما را
مرآت معنی ما چون سایه داشت زنگی
خورشید التفاتش از ما زدود ما را
پرواز فطرت ما، در دام بال می‌زد
آزادکرد فضلش از هر قیود ما را
اعداد ما تهی‌کرد چندان‌که صفرگشتیم
از خویش‌ کاست‌اما بر ما فزود ما را
#بیدل
#شعر🔸معنی
جاهل از جمع‌کتب صاحب معنی نشود
نسبتی نیست به شیرازه سخندانی را
#بیدل
#شعر🔸موج
ما وطن آوارگان را غربتی در کار نیست
موج ناچار است در بحر از پریشان زیستن
#بیدل
#شعر🔸بهارستان
ای بهارستان اقبال، ای چمن سیما بیا
فصل سیر دل‌گذشت اکنون به‌چشم مابیا
می‌کشد خمیازهٔ صبح‌، انتظار آفتاب
در خمار آباد مخموران قدح‌پیما بیا
بحر هرسو رو نهد امواج‌گرد راه اوست
هردو عالم در رکابت می‌دود تنها بیا
خلوت اندیشه حیرت‌خانهٔ دیدار تست
ای‌کلید دل در امید ما بگشا بیا
عرض‌تخصیص ازفضولی‌های آداب‌وفاست
چون نگه در دیده یا چون روح دراعضا بیا
بیش ازاین نتوان حریف دا‌غ حرمان زیستن
یا مرا از خود ببر آنجا که هستی یا بیا
فرصت هستی ندارد دستگاه انتظار
مفت امروزیم پس ای وعده فردا بیا
رنگ‌وبو جمع است در هرجا چمن دارد بهار
ما همه پیش توایم ای جمله‌ما با ما بیا
وصل‌مشتاقان زاسباب دگر مستغنی است
احتیاج این است‌کای سامان استغنا بیا
کو مقامی کز شکوه معنی‌ات لبریز نیست
غفلت است اینهاکه بیدل‌گویدت اینجا بیا
 #بیدل
#شعر🔸پیام دوستان رفته
که می‌آرد‌ پیام دوستان رفته زین محفل
مگر از نقش پایی بشنویم آواز پا اینجا
غبار صبح دیدی شرم‌دار از سیر این‌گلشن
ز عبرت خاک بر سرکرده می‌آید هوا اینجا
#بیدل
#شعر🔸صفر
زین همه علم‌وعمل قدر خموشی دریاب
هرکجا بحث‌سئوالی‌ست جواب است اینجا
#بیدل
#شعر🔸شرارخیز
عدم‌سرای دلم کنج عزلتی دارد
که راه نیست در او وهم بال عنقا را
حدیث نرم نمی‌آید از زبان درشت
شرارخیز بود طبع سنگ خارا را
#بیدل
#شعر🔸حیرت
نزاکت‌هاست در آغوش میناخانهٔ حیرت
مژه بر هم مزن تا نشکنی رنگ تماشا را
#بیدل
#شعر🔸نبض دریا
به غیر از نیستی لوح‌عدم نقشی نمی‌بندد
اگر خواهی نگردی جلوه‌گر آیینه‌کن ما را
ندارد حال ما اندیشهٔ مستقبل دیگر
که‌گم‌کردیم در آغوش دی‌، امروز و فردا را
نه از موج نسیم است اینقدرها جوش بیتابی
تب شوق‌کسی در رقص دارد نبض دریا را
#بیدل
#شعر🔸بی‌مژگان
انتظار رنگ‌های رفته می‌باید کشید
خامهٔ نقاش مژگان ریخت در تصویر ما
#بیدل
#شعر🔸گوشه ناپیدایی
جوش اشکیم وشکست آیینه‌دار است اینجا
رقص هستی همه‌دم شیشه سوار است اینجا
عرصهٔ شوخی ما گوشهٔ ناپیدایی‌ست
هرکه روتافت به آیینه دچار است اینجا
عافیت چشم ز جمعیت اسباب مدار
هرقدر ساغر و میناست خمار است اینجا
به غرور من وما کلفت دلها مپسند
ای جنون تاز نفس آینه زار است اینجا
نفی خود می‌کنم اثبات برون می‌آید
تا به‌کی رنگ توان باخت بهار است‌اینجا
هرچه آید به نظر آن طرفش موهوم است
روز شب صورت پشت و رخ‌کار است اینجا
سایه‌ام با که دهم عرضه سیه‌بختی خویش
روز هم آینه‌دار شب تار است اینجا
دامن چیده در این دشت تنزه دارد
خاک صیادگل از خون شکار است اینجا
زندگی معبدشرمی ست چه طاعت چه‌گناه
عرق جبهه همان سبحه شماراست‌اینجا
عشق می‌داند و بس قدرگرانجانی من
سنگ شیرازهٔ اجزای شرار است اینجا
چند بیدل به هوا دست وگریبان بودن
جیبت ازکف ندهی دامن یار است‌اینجا
#بیدل
#شعر🔸گل‌فروشی‌های رنگ
چون نگه در خانهٔ چشم خیال افتاده‌ایم
سایهٔ مژگان تصور کن در و دیوار ما
ریزش خون تمنا، گل‌فروشی‌های رنگ
پرفشانی‌های حیرت بلبل گلزار ما
ناله در پرواز دارد کوشش ما چون سپند
کز گداز بال و پر وا می‌شود منقار ما
چون شرر وحشت قماشان دکان فرصتیم
چیدن دامان رواج گرمی بازار ما
#بیدل
#شعر🔸هشیار باش
از دو تا گشتن ندارد چاره نخل میوه‌دار
قامت هرکس به زیر بار می‌آید خم است
یأس تمهید است این امیدها هشیار باش
هرقدر عرض اهل‌ها بیش‌، فرصت‌ها کم است
#بیدل
#شعر🔸سقف کوتاه
سقف‌ کوتاه فلک معرض رعنایی نیست
از خمیدن علم افراشته‌ام همچو هلال
ناتوانی چقدر جوهر قدرت دارد
آسمان بر مژه برداشته‌ام همچو هلال
#بیدل
#شعر🔸رنگ‌ تا باقی‌ست
از خروش آباد توفان جنون جو‌شیده‌ایم
بی‌صدا نقاش هم مشکل‌کشد زنجیر ما
خاک بی‌آبیم امّا شرم معمار قضا
تا نمی در جبهه دارد نیست بی‌تعمیر ما
کشتهٔ خاصیت شمشیر بیداد توایم
رنگ‌ تا باقی‌ست خون می‌ریزد ازتصویر ما
#بیدل
#شعر🔸شکست شب
شب‌گریه‌ام به‌ آن همه سامان ‌شکست ‌و ریخت
کز هر سرشک شیشه‌‌ی‌ توفان شکست و ریخت
#بیدل
#شعر🔸خلق غافل‌گر
در کمین خلق‌غافل‌گر همین صوت و صداست
آخر این ‌کهسار سنگش بر فلاخن می‌رسد
دعوی دانش بهل از ختم کار آگاه باش
معرفت اینجا به خود هم بعد مردن می‌رسد
#بیدل