عرصه‌های‌ ارتباطی
3.64K subscribers
29.8K photos
3.06K videos
872 files
5.98K links
🔸عرصه‌های‌ ارتباطی
▫️کانال رسمی یونس شُکرخواه
Agora | The official Telegram channel of Younes Shokrkhah
https://t.iss.one/boost/younesshokrkhah
🔹اکانت اینستاگرام من:
https://www.instagram.com/younesshokrkhah
Download Telegram
#کیومرث_پوراحمد🔸کیومرث قصه‌گو
🔹
#نعمت‌الله_فاضلی ۱۸ فروردین ۱۴۰۲
پوراحمد از نوادگان کیومرث، نخستین شاه و نمونه‌ی اعلای انسان نیک، ابدی شد. او با دوربین قصه می‌گفت. "قصه های مجید" او غم‌ها و غصه‌های نسل جوان نوجوی ایرانی است که می‌کوشد کیومرث‌وار در جهان امروزی و مدرن بشکفد و ایرانی بزیید. ایران سرزمین قصه‌هاست. سرچشمه‌ی قصه‌های مجید و قصه‌ی زندگی پوراحمد هم از همین سرزمین قصه‌ها بود. امروز این خاک قصه‌خیز غصه‌دار است؛ غصه‌هایی که گلوی قصه گوهایش را فشرده و تا مرگ آن‌ها را می‌برد.
پوراحمد قصه‌گو خودکشی کرد تا تلخ‌ترین قصه‌ی اینجا و اکنون ما را روایت کند. نیک بنگریم این پوراحمد قصه‌گو نیست که خودکشی کرد؛ جامعه است که زندگی را چنان زجرآور می‌کند که ارزش زیستن را زایل نموده و جان‌ها را از تن‌ها گریزان می‌سازد. #امیل_دورکهیم، از پیامبران بزرگ علم اجتماعی و خالق اثر معروفش #خودکشی در دهه‌های نخست قرن بیستم نوشت: "این فرانسوی‌ها نیستند که خودکشی می‌کنند، بل این جامعه فرانسه است که خودکشی می‌کند".
امروز سخن دورکهیم درباره‌ی ایران نیز صادق است. سازمان بهزیستی می‌گوید در ۱۴۰۱ به هفت میلیون نفر که در فکر خودکشی بوده‌اند، مشاوره داده است. قطعا تعداد کسانی که در فکر خلاص شدن از بار زندگی‌اند بسیار بیش از اینهاست و همه‌ی آن‌ها که خودکشی را اندیشیده‌اند به بهزیستی و مشاوره نرفته‌اند. دورکیم نشان داد خودکشی شکل‌های گوناگون داد و ریشه اغلب آن‌ها جامعه است. مذهب، اقتصاد، سیاست و وضع و حال جامعه تعیینکننده کم و کیف خودکشی‌هاست. ده‌ها هزاری نفری که سالانه در تصادفات اتومبیل کشته و لت و پار می‌شوند؛ همین طور هزاران هزار نفری که اعتیاد به موادمخدر جان‌شان را می‌گیرد؛ و همه ی آنها که در جنگ ها از بین می روند؛ از نگاه جامعه شناسانه ی دورکهیم خودکشی کرده‌اند. بنابراین، برای احیای زندگی و دمیدن روح حیات، تنها یک راه وجود دارد: مانع خودکشی جامعه شویم. سخت بی‌راهه می‌رویم که اگر خودکشی جامعه را به روان‌شناسی و اخلاق تقلیل دهیم و مرگ پوراحمدها را ناشی از بیماری جسمی یا روانی یا اخلاقی آن‌ها بدانیم. وقتی هوا آلوده است، لاجرم آدم ها از نفس می پیافتند و برای نجات مردم باید هوا را پاک کرد نه این که مردم را نصیحت یا سرزنش کنیم. هوای جامعه وقتی پاک و قابل استنشاق است که
۱) پوراحمدها بتوانند قصه‌های شان را بگویند‌
۲) آدم‌ها در هوای آزاد، آزادی را استنشاق کنند؛
۳) قصه های زندگی پر از غصه نباشد و جای "شادی" در قصه‌ی زندگی تک تک آدم‌ها محکم و محترم و عزیز باشد؛
۴) زبان حکومت برای سخن گفتن با شهروندان، زبان شهروندی باشد نه زبان شهریاری؛
۵) انسان در کانون حیات جمعی، سیاست، حوزه عمومی و جامعه باشد و همه چیز در خدمت انسان باشد نه تقدیس قدرت؛
۶) زندگی پاس داشته شود نه مرگ؛
۷) شاعران، موسیقیدانان، ادیبان، نقاشان، نویسندگان، قصه‌گویان، اندیشمندان در مقام راویان جامعه و انسان قدر ببینند و استقلال اندیشه و وجودشان به رسمیت شناخته شود.
۸) صلح سرلوحه آموزش ها و نظام آموزشی باشد نه ستیزگری و غیرت‌سازی و دشمن‌گرایی؛
۹) تبعیض و تحقیر  و طرد اجتماعی در شکل های گوناگون مذهبی، قومی، جنسیتی، زبانی و اجتماعی و اقتصادی نه تنها توجیه نشود، بل که برای امحای آنها کوشش شود؛
۱۰) تفاوت‌های فردی، اجنماعی و فرهنگی به رسمیت شناخته شود و افراد مجاز شوند سبک و سلیقه شان در زندگی را دنبال کنند. اینها سرنخ‌ها و سرفصل‌های اولیه و بدیهی برای ساختن "جامعه سالم" است. محققان اجتماعی دهه‌هاست در این باره گفته و اجماع کرده‌اند. اینها که نباشد سرمایه و اعتماد اجتماعی می‌فرساید و جامعه فرومی پاشد و افراد هم امیدشان را از دست می‌دهند. خودکشی انبوه در جامعه ناسالم رخ می‌دهد. نهادهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را سالم و حیات بخش کنیم، افرد شوق زیستن را به طور غریزی دارند و نیازی به پند و اندرز ندارند. پوراحمد قصه‌گو با رفتنش هم قصه‌ی تراژیک جامعه‌ی ما را گفت و با دوربین مرگ نشان‌مان داد. نمی‌دانم چشمان ما توان تماشای این قصه را دارد یا نه. منبع
🔸افروغ پر فروغ
🔹#نعمت‌الله_فاضلی
خداوند روح استاد افروغ را شاد کند. از سال ۱۳۶۸ با او دوست بودم. مومن بود و انقلابی. به ایمانش و آرمانش وفادار ماند. جامعه‌شناس و سیاستمدار بود. اما نه قصد نان خوردن از #جامعه‌شناسی را داشت و نه چشم به کیسه سیاست دوخته بود. کوشید فلسفه و جامعه‌شناسی را بهم گره بزند. قایل به "رئالیسم انتقادی" بود. روی باسکار و مارگارت آرچر را دوست داشت. در سیاست، نقاد بود. سخت وفادار به گفتمان "انقلاب اسلامی" بود، اما خود را منتقد "جمهوری اسلامی" می‌دانست.
این مدت که سرطان داشت گاه گاه تلفنی با اوگفت و گو می‌کردم. آزادگی داشت. در کتاب "چشم‌اندازهای فرهنگ معاصر ایران" فصلی هم به ارزیابی اندیشه‌هایش اختصاص داده‌ایم.
زحمت می‌کشید، رنج می‌برد. از تباهی‌های مملکت و فساد حاکمان و سیاستمداران خشمگین بود. نگران آینده بود. با او از نظر سیاسی همسو نبودم، اما به خاطر صداقت و خلاقیت و دلسوزی و دغدغه‌مندی‌اش، همیشه همیشه او را دوست داشتم و قلبا برایم انسان و آموزگار بزرگی بود.
یادش گرامی و روحش شاد
@Bookcitycc
🔸مولف کشی
🔹#نعمت‌الله_فاضلی ٢١ اردیبهشت ١۴٠٢
در اردیبهشت ۱۴۰۲ نشست ارزشمندی در دانشگاه علامه طباطبایی با عنوان "‌مساله مدرسه در ایران معاصر" تشکیل شد. فایل صوتی این نشست را گوش دادم و در فضای مجازی در دسترس است. یکی از بهترین نشست‌های ارزشمند درباره مساله مدرسه بود. اما نکته‌ای در این نشست وجود داشت که آن را "مولف کشی" می‌نامم. مفهوم "مساله مدرسه" عنوان کتاب نگارنده است و شارح این مفهوم هم من هستم. سخنان برخی شرکت‌کنندگان هم گواهی می‌داد که همین معنای مد نظرم از مساله مدرسه موضوع بحث است.
ضمن قدردانی از برگزاری این نشست، اما چرا شرکت کنندگان نامی از من و کتابم نبردند؟ قصدم گلایه کردن و داد خود ستاندن نیست، که به قول قدما کم از گدایی نیست! قصدم توجه به نقص و چالشی بزرگتر است. در فرهنگ دانشگاهی ما به سختی و به ندرت حق و مالکیت معنوی مولفان از حیث مفهوم‌سازی آن‌ها مراعات می‌شود.
برایم خشنودکننده است که در سال‌های اخیر مساله و مساله‌شناسی و مساله‌مندی در گفتمان دانشگاهی و حتی گفتمان عمومی کمی رایج شده و می‌شود. به قول مهدی خلجی (در کانال تلگرامی‌شان) درباره مساله‌شناسی نوشته‌اند "‌اخیرا این اصطلاح جدید را زیاد می‌بینیم".
برای مولف، همین کفایت می‌کند سهمی، هر چند بسیار ناچیز، در گفتگوها و گفتمان‌های جامعه پیدا کند. در این سال‌ها کوشیده‌ام "مساله شهر ، "مساله دانشگاه"، "مساله مدرسه" و برخی مساله‌های دیگر را از منظر مساله‌شناسی تحلیل کنم. این که همکارانم بعضا پرهیز می‌کنند حق مولف در ابداع و شرح و بسط مفاهیم را ادا کنند تنها جفا در حق مولف و شارح آن مفهوم نیست، بل جفا در حق همه است؛ چه، با این کار منزلت و پاداش اجتماعی محققان را تضییع و دریغ می کنند و با این کار مانع گسترش فرهنگ اندیشه‌ورزی می‌شوند. مولفان در جامعه‌ی ما پاداش مادی و اداری و حکومتی که دریافت نمی‌کنند؛ و تنها دلخوشی آ‌‌ن‌ها همین به رسمیت شناسی‌شان در اجتماع علمی و دانشگاهی است. این هم دریغ شود، مولف کشی می‌شود.
تردیدی ندارم که در نهایت هر کس که سهمی در اندیشه‌ورزی پیدا کند، از چشم تاریخ پنهان نمی‌ماند، اما نه تنها شرط انصاف و اخلاق است که بکوشیم حق #مالکیت‌معنوی و مفهومی یکدیگر را پاس بداریم، بل راه کمک به توسعه علمی و فرهنگی جامعه به رسمیت شناختن علمی یکدیگر است. سکوت کردن و نادیدن سهم محققان و مولفان، انگیزه افراد را می‌کاهد، مانع رونق گفتگوی علمی و دانشگاهی می‌شود و در نهایت به پویایی‌های جامعه لطمه می‌خورد.
@Drnematallahfazeli
#کتاب🔸ملاقات
انتشارات متن در نمایشگاه کتاب مراسم رونمایی و امضای کتاب "اندیشیدن با هنر" را تدارک دیده است. افتخار بزرگی است دعوتم را بپذیرید و با هم ملاقات صمیمانه کنیم.
برای نویسنده‌هایی مثل من که کتابی برای همه می‌نویسند، دیدار شما خوانندگان برای‌شان شوق انگیز است.
این روزها که ملاقات‌ها سخت و محدود شده، فرصت مغتنم و بی‌نظیری است یکدیگر را دیدن و لحظاتی صحبت‌هایی از جنس دیگر کردن، از جنس دانایی و روشنایی. به امید دیدار در روز دوشنبه ۲۵ اردیبهشت ساعت ۱۴، نمایشگاه کتاب، سالن شبستان، راهرو ۱۷، غرفه ۵ #نعمت‌الله_فاضلی
drFazeli-book list-Spring1402.pdf
437.8 KB
بهار ١۴٠٢ 🔸آثار دکتر نعمتالله فاضلی
#نعمت‌الله‌_فاضلی #مطالعات‌فرهنگی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#چهره🔸نعمتالله فاضلی
این کلیپ را انجمن علمی دانشجویان مردم شناسی دانشگاه مازندران ساخته و ۲۷ اردیبهشت ١۴٠٢ که دکتر #نعمت‌الله_فاضلی در دانشگاه مازندران سخنرانی داشته پخش کرده‌اند.
فراسوی یک هشتگ🔸نعمتالله فاضلی
برای دیدن پیشینه خبرها و نظرهای مرتبط با دکتر #نعمت‌الله_فاضلی در کانال عرصه‌های ارتباطی بر روی هشتگ‌ فوق کلیک کنید.
سخنرانی دکتر #نعمت‌الله_فاضلی
🔸معرفی و بررسی کتاب مساله مدرسه
زمان: سه‌شنبه ٩ خرداد ١۴٠٢، ساعت ١٢:٣٠
مکان: دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی
@DrNematallahFazeli-فیزیک و جسم کتاب ها
سخنرانی دکتر #نعمت‌الله_فاضلی
🔸چرا فیزیک و جسم کتاب‌ها مهم‌اند؟
▫️معرفی و بررسی کتاب مساله مدرسه، ٩خرداد ١۴٠٢ دانشگاه تربیت معلم شهید رجایی، حجم فایل: ۶.۶٨ مگ، زمان: ٢٩ دقیقه
▫️علاوه بر محتوای کتاب‌ها، ظاهر و فیزیک آن‌ها هم بسیار اهمیت دارد.
▫️لحن کتاب باید جالب و ظاهر آن باید جذاب باشد. جالب بودن لازمه آموزش است.
▫️پیام کتاب مساله مدرسه این است که آموزش باید جالب باشد
🔸اندیشیدن با هنر
به مناسبت انتشار کتاب اندیشیدن با هنر نوشتۀ دکتر #نعمت‌الله_فاضلی که از سوی مؤسسۀ متن و فرهنگستان هنر منتشر شده است، دهمین نشست عصر سه‌شنبه‌های مجلۀ #بخارا به بررسی این کتاب اختصاص یافته است.
کتاب "اندیشیدن با هنر: بازاندیشی انتقادی در فرهنگ امروز ایران" تحلیل فرهنگی پدیده‌ها و تجربه‌های هنری ایران امروز است؛ این‌که چگونه جامعه و مردم امروز ایران فیلم، موسیقی، پدیده‌های ادبی و هنرهای قومی را در خدمت نقد جامعۀ خود استفاده می‌کنند. تحلیل فرهنگی، نقد هنری و زیبایی‌شناختی آثار هنری نیست، اما نقد جامعۀ ایرانی است. استاد شجریان، شاهنامه، حافظ، «جوکر»، «خانه پدری»، «سگ‌کشی» و... در این کتاب با رویکردی بدیع و جامعه‌شناسانه تحلیل شده‌اند.
در این نشست دکتر محمدرضا مریدی، دکتر امیر مازیار، دکتر نعمتالله فاضلی و علی دهباشی به بحث دربارۀ این کتاب خواهند پرداخت.
این نشست در ساعت ۵ بعدازظهر سه‌شنبه بیست و سوم خرداد ۱۴۰۲ در مؤسسه بهاران خرد و اندیشه به نشانی: میدان دکتر فاطمی، خیابان جویبار،‌ کوچه نوربخش، پلاک ۲۱ برگزار می‌شود.
🔸کتاب نخواهد مرد
🔹
#نعمت‌الله_فاضلی ٢٠ خرداد ١۴٠٢
چند روز پیش رفته بودم منزل علی دهباشی، به قول استاد محمدعلی موحد، امیر بخارا. میدان فلسطین است. منزلش مانند وجودش لطف و لطافت فرهیختگی و فرهنگ دارد. منزلش کتابخانه‌ای است انبوهی از کتاب، آن هم چه کتاب‌هایی. دو ساعتی آنجا بودم و احساس کردم دهباشی و دهباشی‌ها انرژی‌شان را از کتاب‌ها می‌گیرند، همین کتاب‌هایی که از کف تا سقف خانه‌شان را پوشانده.
از نوجوانی‌ام جذاب‌ترین خاطره‌هایم گوسفندچرانی در صحرا و ور رفتن و بازی با کتابخانه شخصی‌ام در خانه‌مان است. ضلع شمالی مهمانخانه‌مان که "اتاق بزرگ" می‌گفتیم کمد کوچک کتابخانه‌ای داشتم که سی چهل جلد کتاب داشت. تقریبا هر روز آنها را از نو می‌چیدم و تمیز می‌کردم. عادتم شده بود، عادتی که هنوز ترک نکرده‌ام و شدیدتر هم شده است. جسم کتاب‌ها و لمس کردن‌شان حالم را خوب می‌کند. کتاب، برایم آرامبخش است. تماشا کردن کتابخانه، برایم حس و حالی دارد که توان بیانش را ندارم. کتاب‌ها دوست داشتنی‌اند. حتی کتاب نخوان‌ها هم کتابدوست‌اند. برخی شیدای کتاب‌اند، برخی هم کمتر، اما به کتاب احترام می‌گذارند. قصه فقط جان و محتوای کتاب نیست که ما را مجذوب خود می‌کند، بل جسم کتاب هم زیبا و زیبنده زندگی آدمی است.
آلیسون هوور بارتلت در کتاب خواندنی‌اش "جنون کتاب" (۱۳۹۹) داستان واقعی یک دزد کتاب یعنی آقای جان گیلکی را می‌نویسد. گیلکی تمام عمرش صرف به دست آوردن کتاب‌ها می‌شود و در این راه خطرها می‌کند و زندان‌ها می‌رود و بسیار سختی‌ها می کشد. به قول بارتلت "عشق معصومانه به کتاب" داشت و "طلسم کتاب مسحورش کرده بود". چنان شیفته کتاب بود که پدرش به شوخی به او گفته "وقتی از شکم مادرم بیرون می‌آمده‌ام کتابی توی دستم بوده".
مساله خواندن کتاب‌ها نبود، "تصاحب کتاب‌ها هم به او انگیزه می‌داد". کتاب‌ها "خود آرمانی‌اش بودند".
بارتلت از جان گیلکی می‌پرسد چه چیز کتاب‌ها وسوسه اش می‌کند؟ جان می‌گوید:
"کتاب بصری است، به شکل و شمایلش مربوط می‌شود، وقتی همه‌شان در قفسه کنار هم می‌نشینند".
بارتلت نقل می‌کند یوجین فیلد در ۱۸۹۶ کتابی با عنوان "ماجراهای عاشقانه‌ی یک شیدای کتاب "می‌نویسد و می‌گوید "کتاب‌ها حس دارند. ... کتاب‌هایم مرا می‌شناسند و دوستم دارند. صبح‌ها تا چشم باز می‌کنم، کل کتاب‌هایم مرا می‌شناسند و دوستم دارند".
بارتلت می‌گوید جسم کتاب‌ها کارهای مهم و جالبی می‌کنند و "این‌ها نه اشیایی زیبا" بل "ارتباط ما را با گذشته از طریق حجم و جسمیت خود حفظ کرده‌اند".
بله، جسم کتاب‌ها هم جان و معنایی دارد که مستقل از محتوا و کلمات داخل کتاب است. آلبرتو مانگل کتابی بی‌نهایت جذاب با عنوان "برچیدن کتابخانه‌ام" (۱۴۰۱) دارد و توصیف‌هایی شگفت از کتاب و کتابخانه می‌دهد از جمله این که "کتابخانه آشیانه خاطرات است". مانگل قصه ور رفتن و به قول خودش برچیدن کتاب‌ها و کتابخانه را روایت می‌کند و حس و حال کتاب بازها در این برچیدن‌ها را می‌نویسد. آنها که کرم کتاب‌اند می‌دانند ور رفتن با کتابخانه و کتاب‌ها لذتی حتی بیشتر از کتاب خواندن دارد، هر چند به پای کتاب نوشتن نمی‌رسد.
#امبرتو_اکو و #ژان_کلود_کریر در کتاب "از کتاب رهایی نداریم" قصه‌های شیدایی‌شان به کتاب را می‌گویند و فصلی هم با عنوان "کتاب نخواهد مرد" دارند. مشتاقان کتاب خواندن این کتاب را از دست ندهند و ببینند چرا از کتاب رهایی نداریم و کتاب نمی‌میرد.
قیمت کتاب خیلی گران است و کتاب‌های الکترونیک هم رونق دارند، اما کتاب چاپی ارزش‌ها و دلالت‌های خودش را دارد. کمی از آنها را گفتم. خودتان مابقی‌اش را می‌دانید.
🔸یک سفر و صد سپاس
▫️#نعمت‌الله_فاضلی ٢ تیر ١۴٠٢
امروز، ایران به مدد فضای مجازی، وارد دنیای دیگری شده است. سال‌ها پیش آن را  "پایان تاریخ سکوت" نامیدم.
مهدی محسنیان‌راد در پژوهش خواندنی‌اش "ریشه‌های فرهنگی ارتباط در ایران" (۱۳۸۷)، با تحلیل هزار سال شعر فارسی نشان می‌دهد الگوی ارتباط ایرانی "سکوت" بوده است، سکوت در برابر نابرابری‌ها، تبعیض‌ها، سرکوب‌ها و ویرانی‌ها و نخبه‌کشی‌ها.
اما اکنون دو دهه است این سکوت شکسته است و "صدا" جای آن نشسته. بخشی از این صداها، هزاران کاروان فکری هستند که مردم ایران در فضای مجازی شکل داده‌اند.
یکی از این کاروان‌ها را من و همسفران فکری‌ام طی دو دهه ساخته‌ایم، کاروانی که کانال تلگرامی‌ام یکی از آنهاست‌. در ایران که به ندرت فعالیت‌ها و نهادها دوام و قوام می‌یابند، چنین فرخنده کاروانی جای شکرانه و شادی و نشانه گامی به پیش است. می‌خواهم از همراهان و همسفرانم تقدیر کنم و اندکی از راه طی شده را تقریر نمایم.
نخست بگویم که مرهون مخاطبان، خوانندگان و شنوندگان فعالیت‌های فکریم هستم. از سال ۱۳۸۰ تا امروز هزاران ایرانی درون و بیرون مرزهای کشور میلیون‌ها ساعت عمرشان را صرف خواندن، شنیدن و درگیری و تعامل با فعالیت‌های فکری‌ام کرده‌اند. این مخاطبان و تعامل با آنها منبع انرژی‌بخش موثر و فراگیری برای تقویت و تداوم فعالیت‌های فکری‌‌ام بوده‌اند. آنها محیطی گرم و خلاق و اثرگذار برای یادگیری‌ام شکل داده‌اند و به رشد توانایی‌های یکدیگر و من کمک کرده‌اند.
بیست و دو سال در این کاروان و سفر فکری و یادگیری همسفر بودیم. ابتدا از طریق وبلاگ. بعد وب‌سایت و سال‌های اخیر از طریق تلگرام با هزاران مخاطب ارتباط دارم.
وقتی سال ۱۳۸۰ وبلاگ "یادداشت‌های یک مردم‌نگار" را در پرشین بلاگ ساختم تصور نمی‌کردم برای همیشه در حوزه عمومی ماندگار شوم. بیست و دو سال است که بی‌وقفه در حوزه عمومی می‌نویسم و می‌گویم. این سال‌ها و انبوه تجربه‌ها، تقلاها و تاثیرات آن، کتابی است بزرگ، و البته نانوشته. در این سفر بسیارها آموختم و همسفرانم ارزش‌هایی بنیادی را آموزش دادند و خلق کردند.  همسفرانم، این طبقه فهیم نشان دادند:
در جامعه ایران هنوز شوق یادگیری و عطش خواندن وجود دارد؛ اگرچه این شوق هنوز جامعه‌ای یادگیرنده نیافریده است. در جامعه ایران طبقه فهیم، خوانا و نویسایی هست که دغدغه و عشق به ایران در عمق وجودش است؛ اگرچه این طبقه در نظام حکمرانی طرد و حاشیه‌ای شده است. در جامعه ایران میل به گفتگو و ارتباط نیرومند و زنده و سرزنده است؛ اگرچه با فیلترینگ، سانسور و خفقان روبروست.
در این سفر و کاروان دو دهه‌ای، همه با هم درباره ایران و مساله‌های آن اندیشیدیم و گفتیم و نوشتیم. بسیارها در این سال‌ها برایم گفتند که این بحث‌ها را به کلاس‌ها، کنفرانس‌ها و محفل‌های دوستانه و خانوادگی گسترش داده‌اند.
تجربه بیش از دو دهه سفر فکری، تصویرم از جامعه ایران را شکل داده است. بسیاری در توسعه و تداوم فعالیت‌هایم داوطلبانه مشارکت کرده‌اند.
دکتر محدثه ضیاچی، سازنده و ادمین کانالم سال‌هاست می‌کوشد با بهترین کیفیت مطالب را تدوین و تلخیص و در کانال ارائه دهد. دیگران نیز مشارکت فعال داشته و دارند. برخی سخنرانی‌ها را پیاده و مکتوب کرده‌اند، پرشمار افرادی هم در برگزاری سخنرانی‌ها نقش داشته‌اند، و دیگرانی که مطالب کانال را به طور گسترده بازنشر کرده و می‌کنند.
بسیاری هم همواره در این راه مشوقم بوده‌اند. اینها گوشه‌ای از فعالیت‌های این کاروان است که از آن‌ها مطلعم، اما اطمینان دارم در جریان همه‌ی رخدادها و تجربه‌ها نیستم.
امیدوارم تقدیر و سپاس قلبی‌ام را پذیرا باشید. این کاروان به لطف خدا و همراهی شما راهش را می‌سازد و می‌پیماید. این کاروان بخش کوچکی از تاریخ صداست، تاریخی که ملت ایران هنوز در آغاز ساختن و پرداختن آن است. تاریخ فردای ما تاریخ دموکراسی، تکثر و آزادی است. این تاریخ، محتاج هزاران هزار کاروان فکری است. دموکراسی، تکثر و آزادی، مقصد نیست که به آن برسیم، راهی است که می‌سازیم و ساخته می‌شود.
همین کاروان‌های فکری، اگر زنده و خلاق و پوینده و فزاینده بمانند، این راه ناهموار، ساخته‌تر و هموارتر می‌شود.
@Drnematallahfazeli