#کتاب🔸تذکرة الاولیاء
تذکرۀ الاولیاء کتابی است که به دوگونه میتوان آن را خواند: هم مثل کتاب حسین کُر» قابل خواندن است هم بهمانند تراکتاتوس ویتگن اشتاین. در قرائت نخستین کافی است چشم خود را روی سطرها سفر دهیم و حوادث را دنبال کنیم؛ که مثلاً چگونه حلاج را بر دار کردهاند یا وقتی به گفتاری از نوع سخن جنید دربارۀ اخلاص رسیدیم که میگوید: فرضٌ فی فرضٍ فی نَفل، بگوییم آری، همان است که من میفهمم. مقصودش لابد شیرینی نُقل است و با مراجعه به فرهنگ عمید معنی کلمات آن را به دست آوریم. در قرائت دوم روی هر سطر گاه، میتوان روزها اندیشید. درست است که اینجا قلمرو زبان ارجاعی و بیان منطقی نیست؛ اما در همین زبان عاطفی و هنری هم ظرایفی وجود دارد که فهم آن ظرایف گاه به اندیشیدن بسیار نیاز دارد و به دانستههای بسیاری در حوزۀ معارف اسلامی. درین قرائت دوم یک فعل یا حرف اضافهای که همراه آن فعل به کار رفته است میتواند روزها وقت مصحح کتاب و خوانندۀ جدی آن را بگیرد.
من ادّعا ندارم که تمام پرسشهای خوانندهٔ جدّی را پاسخ گفتهام ولی متجاوز از چهل سال، یکی از مشغلههای ذهنیِ من فهم عبارات این کتاب و تصحیح آن بوده است.
#تذکرةالاولیاء نمایشگاه بزرگ حالات عارفان است در آینهٔ زبانِ ایشان. درین نمایشگاه بینشِ هنری حدود یکصد تن از آفریدگاران این نگاه هنری به نمایش گذاشته شده است. چهل نسخه از نسخههای کهن تذکره را در اختیار داشتهام.
در تصحیح تذکرةالاولیاء باید از روش ملکولی استفاده کرد. این کتاب هر جملهاش حاصلِ اندیشه و ذهن یکی از بزرگان زهد و تصوف است و هرکدام ازین جملهها جهانی است ویژهٔ خودش.
عطار از خطا مصون نبوده و در نقل حکایات و اقوال با دشواری و خطاهایی روبرو بوده است.
▫️از مقدمهٔ تذکرة الاولیاء عطار نیشابوری به تصحیح و تعلیقات #محمدرضا_شفیعیکدکنی
@shafiei_kadkani
تذکرۀ الاولیاء کتابی است که به دوگونه میتوان آن را خواند: هم مثل کتاب حسین کُر» قابل خواندن است هم بهمانند تراکتاتوس ویتگن اشتاین. در قرائت نخستین کافی است چشم خود را روی سطرها سفر دهیم و حوادث را دنبال کنیم؛ که مثلاً چگونه حلاج را بر دار کردهاند یا وقتی به گفتاری از نوع سخن جنید دربارۀ اخلاص رسیدیم که میگوید: فرضٌ فی فرضٍ فی نَفل، بگوییم آری، همان است که من میفهمم. مقصودش لابد شیرینی نُقل است و با مراجعه به فرهنگ عمید معنی کلمات آن را به دست آوریم. در قرائت دوم روی هر سطر گاه، میتوان روزها اندیشید. درست است که اینجا قلمرو زبان ارجاعی و بیان منطقی نیست؛ اما در همین زبان عاطفی و هنری هم ظرایفی وجود دارد که فهم آن ظرایف گاه به اندیشیدن بسیار نیاز دارد و به دانستههای بسیاری در حوزۀ معارف اسلامی. درین قرائت دوم یک فعل یا حرف اضافهای که همراه آن فعل به کار رفته است میتواند روزها وقت مصحح کتاب و خوانندۀ جدی آن را بگیرد.
من ادّعا ندارم که تمام پرسشهای خوانندهٔ جدّی را پاسخ گفتهام ولی متجاوز از چهل سال، یکی از مشغلههای ذهنیِ من فهم عبارات این کتاب و تصحیح آن بوده است.
#تذکرةالاولیاء نمایشگاه بزرگ حالات عارفان است در آینهٔ زبانِ ایشان. درین نمایشگاه بینشِ هنری حدود یکصد تن از آفریدگاران این نگاه هنری به نمایش گذاشته شده است. چهل نسخه از نسخههای کهن تذکره را در اختیار داشتهام.
در تصحیح تذکرةالاولیاء باید از روش ملکولی استفاده کرد. این کتاب هر جملهاش حاصلِ اندیشه و ذهن یکی از بزرگان زهد و تصوف است و هرکدام ازین جملهها جهانی است ویژهٔ خودش.
عطار از خطا مصون نبوده و در نقل حکایات و اقوال با دشواری و خطاهایی روبرو بوده است.
▫️از مقدمهٔ تذکرة الاولیاء عطار نیشابوری به تصحیح و تعلیقات #محمدرضا_شفیعیکدکنی
@shafiei_kadkani
Audio
🔸نگاهی به رباعیات عطار
▫️دکتر مریم مشرف
مختارنامه، مجموعه رباعیات #فریدالدین_عطارنیشابوری است که خود، آنها را به همین نام جمع کرده و در پنجاه باب با بیش از دو هزار رباعی مرتب ساخته است. این کتاب با مقدمه، تصحیح و تعلیقات دکتر #محمدرضا_شفیعیکدکنی منتشرشده است.
@Bookcitycc
▫️دکتر مریم مشرف
مختارنامه، مجموعه رباعیات #فریدالدین_عطارنیشابوری است که خود، آنها را به همین نام جمع کرده و در پنجاه باب با بیش از دو هزار رباعی مرتب ساخته است. این کتاب با مقدمه، تصحیح و تعلیقات دکتر #محمدرضا_شفیعیکدکنی منتشرشده است.
@Bookcitycc
🔸بزرگداشت استاد کاتوزیان در هفته گرافیک ایران
نشست خبری هفته #گرافیک ۱۴۰۳ با حضور #بهرام_کلهرنیا رئیسهیات مدیره انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران، #محمدرضا_خاکساری دبیر این دوره هفته گرافیک، #سعید_باباوند نایب رئیس هیأت مدیره و #نواب_قزلباش خزانهدار انجمن، دوشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ در سالن استاد امیرخانی خانه هنرمندان ایران برگزار شد. در این نشست از پوستر هفته گرافیک ۱۴۰۳ نیز رونمایی شد. هفته گرافیک از ۷ الی ۱۴ اردیبهشت سال جاری در خانه هنرمندان ایران برگزار میشود. مراسم گشایش این رویداد سالانه جمعه ۷ اردیبهشت ساعت ۱۷ در تالار استاد شهناز خانه هنرمندان ایران با حضور پیشکسوتان و فعالان حوزه طراحی گرافیک ایران برگزار و بزرگداشت استاد #کامران_کاتوزیان طراح برجسته و پیشرو در عرصه طراحی گرافیک در ایران از برنامههای این مراسم است.
عکس: #لیلا_ابراهیمی
@iranartists
نشست خبری هفته #گرافیک ۱۴۰۳ با حضور #بهرام_کلهرنیا رئیسهیات مدیره انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران، #محمدرضا_خاکساری دبیر این دوره هفته گرافیک، #سعید_باباوند نایب رئیس هیأت مدیره و #نواب_قزلباش خزانهدار انجمن، دوشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ در سالن استاد امیرخانی خانه هنرمندان ایران برگزار شد. در این نشست از پوستر هفته گرافیک ۱۴۰۳ نیز رونمایی شد. هفته گرافیک از ۷ الی ۱۴ اردیبهشت سال جاری در خانه هنرمندان ایران برگزار میشود. مراسم گشایش این رویداد سالانه جمعه ۷ اردیبهشت ساعت ۱۷ در تالار استاد شهناز خانه هنرمندان ایران با حضور پیشکسوتان و فعالان حوزه طراحی گرافیک ایران برگزار و بزرگداشت استاد #کامران_کاتوزیان طراح برجسته و پیشرو در عرصه طراحی گرافیک در ایران از برنامههای این مراسم است.
عکس: #لیلا_ابراهیمی
@iranartists
#شعر🔸غزل فارسی، مادرِ همهٔ غزلهای جهان
بیماری اصلی شعرِ روزگارِ ما از همینجا شروع میشود که خودش نهتنها فُرمی –جز کار نیما– به وجود نیاورده است، بلکه فرمهای شگفتآوری را که محصولِ نبوغِ خیّام و فردوسی و حافظ و مولوی و سعدی است، به یک سوی نهاده و در فرمِ بیفرمی ربعِ قرنی است که در جا میزند (چند کار منثور شاملو، آن هم نه همهٔ کارهایش را استثنا باید کعهرد که در بیفرمیِ ظاهری آنها نوعی فرم، اما نه فرم نهایی وجود دارد.)
به عقیدهٔ من بُنبستِ شعر معاصر به دست کسانی خواهد شکست که یا فرم تازهای ابداع کنند –کاری که نیما کرد و شاگردانش کمال بخشیدند– یا یکی از فُرمهای تجربهشدهٔ قدیم یا جدید را با حالوهوایِ انسان عصرِ ما انس و الفت دهد و در فضای آن فرمها، تجربههای انسانِ عصر ما را شکل دهد. میتوان غزل گفت و غزل را به عنوان یک فرمِ باز، یک قالب گسترده و یک قاب پذیرفت؛ قابی که همه نوع تصویر – از منظره گرفته تا انواع پُرترهها، در هر سبکی از سبکهای نقاشی– در آن میتواند جای بگیرد، آن هم در زبانی که مادرِ همهٔ غزلهای جهان است و هیچ زبانی نمیتواند بگوید برای غزل امکاناتی بیشتر از زیان فارسی دارد.
من این حرفها را به عنوان دفاع از غزل، به آن معنیِ احمقانهٔ "غزلهای انجمنی» نمیگویم.
میخواهم این مطلب بسیار ساده را یادآور شوم که ادبیات و هنر، مجموعهای از فرمهای خاصاند و تحوّلات هریک از این فرمها، به معنی نفی و انکار یا به کنار نهادن دیگر فرمها نیست.
ما در شعرِ سنّتی خویش قوالبی داریم و در داخلِ این قوالب فرمهای بسیاری؛ فرمهای ضعیف، نیرومند، راحت و دشوار. '
پیدایش قالب شعر آزاد، یا عروضِ نیمایی، به هیچ روی نفی مطلق آن قوالب نیست.
آن قوالب میتوانند آبستنِ فرمهای خلّاق، برای بعضی از حال و هواهای عصر ما و عصرهای آینده باشند.
#محمدرضا شفیعی کدکنی
با چراغ و آینه، ۶۷۶–۶۷۳
اگرچه هیچ گل مُرده، دوباره زنده نشد، اما
بهار در گُلِ شیپوری، مدام گرم دمیدن بود
حسین_منزوی۵خ6٨
۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۳.
بیماری اصلی شعرِ روزگارِ ما از همینجا شروع میشود که خودش نهتنها فُرمی –جز کار نیما– به وجود نیاورده است، بلکه فرمهای شگفتآوری را که محصولِ نبوغِ خیّام و فردوسی و حافظ و مولوی و سعدی است، به یک سوی نهاده و در فرمِ بیفرمی ربعِ قرنی است که در جا میزند (چند کار منثور شاملو، آن هم نه همهٔ کارهایش را استثنا باید کعهرد که در بیفرمیِ ظاهری آنها نوعی فرم، اما نه فرم نهایی وجود دارد.)
به عقیدهٔ من بُنبستِ شعر معاصر به دست کسانی خواهد شکست که یا فرم تازهای ابداع کنند –کاری که نیما کرد و شاگردانش کمال بخشیدند– یا یکی از فُرمهای تجربهشدهٔ قدیم یا جدید را با حالوهوایِ انسان عصرِ ما انس و الفت دهد و در فضای آن فرمها، تجربههای انسانِ عصر ما را شکل دهد. میتوان غزل گفت و غزل را به عنوان یک فرمِ باز، یک قالب گسترده و یک قاب پذیرفت؛ قابی که همه نوع تصویر – از منظره گرفته تا انواع پُرترهها، در هر سبکی از سبکهای نقاشی– در آن میتواند جای بگیرد، آن هم در زبانی که مادرِ همهٔ غزلهای جهان است و هیچ زبانی نمیتواند بگوید برای غزل امکاناتی بیشتر از زیان فارسی دارد.
من این حرفها را به عنوان دفاع از غزل، به آن معنیِ احمقانهٔ "غزلهای انجمنی» نمیگویم.
میخواهم این مطلب بسیار ساده را یادآور شوم که ادبیات و هنر، مجموعهای از فرمهای خاصاند و تحوّلات هریک از این فرمها، به معنی نفی و انکار یا به کنار نهادن دیگر فرمها نیست.
ما در شعرِ سنّتی خویش قوالبی داریم و در داخلِ این قوالب فرمهای بسیاری؛ فرمهای ضعیف، نیرومند، راحت و دشوار. '
پیدایش قالب شعر آزاد، یا عروضِ نیمایی، به هیچ روی نفی مطلق آن قوالب نیست.
آن قوالب میتوانند آبستنِ فرمهای خلّاق، برای بعضی از حال و هواهای عصر ما و عصرهای آینده باشند.
#محمدرضا شفیعی کدکنی
با چراغ و آینه، ۶۷۶–۶۷۳
اگرچه هیچ گل مُرده، دوباره زنده نشد، اما
بهار در گُلِ شیپوری، مدام گرم دمیدن بود
حسین_منزوی۵خ6٨
۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۳.
#کیوسک🔸عصر روشن
شمارۀ پنجم مجلۀ فرهنگی هنری عصر روشن با پروندهای ویژه برای یک عمر شاعری #محمدرضا_شفیعیکدکنی منتشر شد.عصر روشن به صاحب امتیازی و سردبیری علیرضا بهرامی و مدیریت هنری حمیدرضا بیدقی منتشر میشود. پنجمین شمارۀ این مجله به بهای ۹۹۰۰۰ تومان در کتابفروشیها و دکههای مطبوعاتی در دسترس علاقهمندان قرار دارد.
شمارۀ پنجم مجلۀ فرهنگی هنری عصر روشن با پروندهای ویژه برای یک عمر شاعری #محمدرضا_شفیعیکدکنی منتشر شد.عصر روشن به صاحب امتیازی و سردبیری علیرضا بهرامی و مدیریت هنری حمیدرضا بیدقی منتشر میشود. پنجمین شمارۀ این مجله به بهای ۹۹۰۰۰ تومان در کتابفروشیها و دکههای مطبوعاتی در دسترس علاقهمندان قرار دارد.
#شعر🔸در گریز از خویشتن
هیچ میدانی چرا چون موج
در گریز از خویشتن پیوسته میکاهم؟
-زان که بر این پردهٔ تاریک،
این خاموشیِ نزدیک،
آنچه میخواهم نمیبینم،
وآنچه میبینم نمیخواهم.
🔹#محمدرضا_شفیعیکدکنی
▫️از مجموعهٔ آیینهای برای صداها
هیچ میدانی چرا چون موج
در گریز از خویشتن پیوسته میکاهم؟
-زان که بر این پردهٔ تاریک،
این خاموشیِ نزدیک،
آنچه میخواهم نمیبینم،
وآنچه میبینم نمیخواهم.
🔹#محمدرضا_شفیعیکدکنی
▫️از مجموعهٔ آیینهای برای صداها
#شعر🔸رهروِ عشق
🔻در سوگ و ستایش امام حسین علیهالسلام
باز در خاطرهها، ياد تو ای رهروِ عشق
شعلهٔ سركشِ آزادگی افروخته است
يک جهان بر تو و بر همّت و مردانگیات
از سرِ شوق و طلب، ديدهٔ جان دوخته است
نقشِ پيكار تو در صفحهٔ تاريخ جهان
میدرخشد، چو فروغ سَحَر از ساحل شب
پرتوش بر همه كس تابد و میآموزد
پايداری و وفاداری در راه طلب
چهرِ رنگين شفق، میدهد از خون تو ياد
كه ز جان بر سر پيمان ازل ريخته شد
راست، چون منظرهٔ تابلوی آزادیست
که فروزنده به تالارِ شب آویخته شد
رسمِ آزادی و پيكار و حقيقتجويی
همهجا صفحهٔ تابندهٔ آیین تو بود
آنچه بر ملّت اسلام، حياتی بخشيد
جنبشِ عاطفه و نهضتِ خونين تو بود
تا ز خون تو جهانی شود از بند آزاد
بر سر ايدهٔ انسانی خود جان دادی
در رهِ كعبهٔ حقجويی و مردی و شرف
آفرين بر تو كه هفتاد و دو قربان دادی
آنكه از مكتب آزادگیات درس آموخت
پيش آمالِ ستمگر ز چه تسليم شود؟
زور و سرمايهٔ دشمن نفريبد او را
كه اسير ستمِ مردمِ دژخيم شود
رهروِ كعبهٔ عشقی و در آفاق وجود
با پرِ شوق، سوی دوست برآری پرواز
يكهتازِ ملكوتی كه به صحرایِ ازل
روی از خواستهٔ عشق نتابيدی باز
جان به قربانِ تو ای رهبرِ آزادی و عشق
كه روانت سرِ تسليم نياورد فرود
ز آن فداكاریِ مردانه و جانبازیِ پاک
جاودان بر تو و بر عشق و وفای تو درود
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
🔻در سوگ و ستایش امام حسین علیهالسلام
باز در خاطرهها، ياد تو ای رهروِ عشق
شعلهٔ سركشِ آزادگی افروخته است
يک جهان بر تو و بر همّت و مردانگیات
از سرِ شوق و طلب، ديدهٔ جان دوخته است
نقشِ پيكار تو در صفحهٔ تاريخ جهان
میدرخشد، چو فروغ سَحَر از ساحل شب
پرتوش بر همه كس تابد و میآموزد
پايداری و وفاداری در راه طلب
چهرِ رنگين شفق، میدهد از خون تو ياد
كه ز جان بر سر پيمان ازل ريخته شد
راست، چون منظرهٔ تابلوی آزادیست
که فروزنده به تالارِ شب آویخته شد
رسمِ آزادی و پيكار و حقيقتجويی
همهجا صفحهٔ تابندهٔ آیین تو بود
آنچه بر ملّت اسلام، حياتی بخشيد
جنبشِ عاطفه و نهضتِ خونين تو بود
تا ز خون تو جهانی شود از بند آزاد
بر سر ايدهٔ انسانی خود جان دادی
در رهِ كعبهٔ حقجويی و مردی و شرف
آفرين بر تو كه هفتاد و دو قربان دادی
آنكه از مكتب آزادگیات درس آموخت
پيش آمالِ ستمگر ز چه تسليم شود؟
زور و سرمايهٔ دشمن نفريبد او را
كه اسير ستمِ مردمِ دژخيم شود
رهروِ كعبهٔ عشقی و در آفاق وجود
با پرِ شوق، سوی دوست برآری پرواز
يكهتازِ ملكوتی كه به صحرایِ ازل
روی از خواستهٔ عشق نتابيدی باز
جان به قربانِ تو ای رهبرِ آزادی و عشق
كه روانت سرِ تسليم نياورد فرود
ز آن فداكاریِ مردانه و جانبازیِ پاک
جاودان بر تو و بر عشق و وفای تو درود
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
#شعر🔸ادبیات و هنر، فُرم است
ادبیات و هنر، فُرم است و فُرم است و فُرم است و دیگر هیچ. حتّی همان چیزی را که شما در ادبیات و هنرها و ادیان و اسطورهها مضمون و معنی یا پیام یا محتوی میخوانید، وقتی شناخت عمیقی از آن به دست آوردید متوجه میشوید که چیزی جز صورت و ساختار و فرم نمیتواند باشد.
اگر در بحث از هنرِ سعدی شما نتوانید به مسائل فرمِ شعر او بپردازید، راهی نخواهید داشت جز اینکه شعرهای سعدی را تبدیل به نثر کنید و عبارات مبتذل و مکرّر خودتان را جانشینِ بلاغت شگفتآورِ او سازید.
در حوزهٔ عرفان و دین نیز همین است و در قلمرو اسطوره نیز چنین است و در موسیقی و نقّاشی و تئاتر و سینما هم همین است. هر چه در قلمروِ این هنرها گفته شود و بیرون از بحث دربارهٔ فرمهای این هنرها و تحوّل این فرمها یا کم و کسر این فرمها یا کمال این فرمها یا مشابهتِ این فرمها با فرمهای دیگر و یا تأثیرپذیری این فرمها از یکدیگر بگویید انشانویسیِ توخالی و فریبنده است و میتواند ساعاتی از وقت خوانندهٔ بیخبر را به هدر بدهد و دیگر هیچ.
🔹#محمدرضا_شفیعیکدکنی
مطالعهٔ بیشتر: رستاخیز کلمات، بخشِ صورت تنها میدانِ تحقیق ادبی، صص ۲۱۲–۲۱۱
ادبیات و هنر، فُرم است و فُرم است و فُرم است و دیگر هیچ. حتّی همان چیزی را که شما در ادبیات و هنرها و ادیان و اسطورهها مضمون و معنی یا پیام یا محتوی میخوانید، وقتی شناخت عمیقی از آن به دست آوردید متوجه میشوید که چیزی جز صورت و ساختار و فرم نمیتواند باشد.
اگر در بحث از هنرِ سعدی شما نتوانید به مسائل فرمِ شعر او بپردازید، راهی نخواهید داشت جز اینکه شعرهای سعدی را تبدیل به نثر کنید و عبارات مبتذل و مکرّر خودتان را جانشینِ بلاغت شگفتآورِ او سازید.
در حوزهٔ عرفان و دین نیز همین است و در قلمرو اسطوره نیز چنین است و در موسیقی و نقّاشی و تئاتر و سینما هم همین است. هر چه در قلمروِ این هنرها گفته شود و بیرون از بحث دربارهٔ فرمهای این هنرها و تحوّل این فرمها یا کم و کسر این فرمها یا کمال این فرمها یا مشابهتِ این فرمها با فرمهای دیگر و یا تأثیرپذیری این فرمها از یکدیگر بگویید انشانویسیِ توخالی و فریبنده است و میتواند ساعاتی از وقت خوانندهٔ بیخبر را به هدر بدهد و دیگر هیچ.
🔹#محمدرضا_شفیعیکدکنی
مطالعهٔ بیشتر: رستاخیز کلمات، بخشِ صورت تنها میدانِ تحقیق ادبی، صص ۲۱۲–۲۱۱
🔸شعرِ ناب چگونه است؟
به این بیت حافظ بنگرید:
چو آفتابِ می از مشرقِ پیاله برآید
ز باغِ عارضِ ساقی هزار لاله برآید
ما با هنرسازههایی از نوع تشبیه آفتابِ می و مشرقِ پیاله و باغِ عارض از قبل آشنایی داریم، یعنی در ادبیات فارسی و عربیِ قبل از روزگارِ حافظ اینگونه تشبیهات به تکرار دیده میشود. آنچه باعثِ انگیزش این تشبیهات، در این شعر، شده است آن عملِ ذهنیِ شاعر است که با این نظامِ نو فُرمی به وجود آورده است که در آن فُرم، آن هنرسازهها از نو فعّال شدهاند.
هرچه هست و نیست مسألهٔ انگیزشِ هنر سازهها است. وزن و قافیه و ردیف و تشبیه و استعاره و جناس و تمام ابزارهای موجود در آثار ادبی، بر اثرِ تکرار ناتوان و غیر فعّال میشوند، کارِ نویسنده و شاعر این است که هنر سازهها را فعّال کند.
در درون همین نظریهٔ ادبیّت و فعّال کردن هنر سازهها است که تکاملِ آثارِ ادبی، در بستر بیکرانهٔ تاریخ ادبیات ملل مختلف، شکل میگیرد و تمام موتیفهای ناتوان و همهٔ هنرسازههای بیرمق و از کارافتاده، فعّال میشوند و با چهرهای دیگر خود را آشکار میکنند.
ز باب تمثیل میتوان گفت هر واژه سکهای است که دو روی دارد. ما همیشه در گفتگوی روزمرّه فقط با آن روی سکّه سروکار داریم که معنایی و یا پیامی را به ما منتقل میکند امّا روی دیگر سکّه که وجه جمالشناسیک اوست، غالباً، از ما نهفته است. تنها شاعر است که میتواند با خلاقیتِ خویش کاری کند که آن روی دیگر سکّه را نیز ببینیم و مسحور آن روی دیگر سکّه شویم و غالبا این عمل، در شعر، چنان اتفاق میافتد که ما از فرطِ اعجاب نسبت به وجهِ جمالشناسیکِ کلمه، پیام آن را یا روی دیگر آن را که وظیفهٔ پیامرسانی دارد فراموش میکنیم. حتی، گاهی، در اوج شاهکارهای شعری، به تعبیرِ الیوت، قبل از اینکه شعر فهمیده شود، با ما رابطه برقرار میکند.
شعرِ ناب چنین است. قبل از آنکه به معنیِ آن برسیم مسحورِ زیبایی و وجهِ جمالشناسیک آن میشویم.
گاهی هست که ما ساعتها مسحورِ یک بیت سعدی یا حافظ یا مولوی و فردوسی میشویم و آن را با خود زمزمه میکنیم و هرگز به معنی آن کاری نداریم. همان حالت رستاخیز کلمهها است که ما را مجذوب خود میکند و چنان است که آن روی دیگر سکّه را هرگز به یاد نمیآوریم، روی پیامرسانی و جانب معنایی جمله را.
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
رستاخیز کلمات، صص ۶۲-۵۹
به این بیت حافظ بنگرید:
چو آفتابِ می از مشرقِ پیاله برآید
ز باغِ عارضِ ساقی هزار لاله برآید
ما با هنرسازههایی از نوع تشبیه آفتابِ می و مشرقِ پیاله و باغِ عارض از قبل آشنایی داریم، یعنی در ادبیات فارسی و عربیِ قبل از روزگارِ حافظ اینگونه تشبیهات به تکرار دیده میشود. آنچه باعثِ انگیزش این تشبیهات، در این شعر، شده است آن عملِ ذهنیِ شاعر است که با این نظامِ نو فُرمی به وجود آورده است که در آن فُرم، آن هنرسازهها از نو فعّال شدهاند.
هرچه هست و نیست مسألهٔ انگیزشِ هنر سازهها است. وزن و قافیه و ردیف و تشبیه و استعاره و جناس و تمام ابزارهای موجود در آثار ادبی، بر اثرِ تکرار ناتوان و غیر فعّال میشوند، کارِ نویسنده و شاعر این است که هنر سازهها را فعّال کند.
در درون همین نظریهٔ ادبیّت و فعّال کردن هنر سازهها است که تکاملِ آثارِ ادبی، در بستر بیکرانهٔ تاریخ ادبیات ملل مختلف، شکل میگیرد و تمام موتیفهای ناتوان و همهٔ هنرسازههای بیرمق و از کارافتاده، فعّال میشوند و با چهرهای دیگر خود را آشکار میکنند.
ز باب تمثیل میتوان گفت هر واژه سکهای است که دو روی دارد. ما همیشه در گفتگوی روزمرّه فقط با آن روی سکّه سروکار داریم که معنایی و یا پیامی را به ما منتقل میکند امّا روی دیگر سکّه که وجه جمالشناسیک اوست، غالباً، از ما نهفته است. تنها شاعر است که میتواند با خلاقیتِ خویش کاری کند که آن روی دیگر سکّه را نیز ببینیم و مسحور آن روی دیگر سکّه شویم و غالبا این عمل، در شعر، چنان اتفاق میافتد که ما از فرطِ اعجاب نسبت به وجهِ جمالشناسیکِ کلمه، پیام آن را یا روی دیگر آن را که وظیفهٔ پیامرسانی دارد فراموش میکنیم. حتی، گاهی، در اوج شاهکارهای شعری، به تعبیرِ الیوت، قبل از اینکه شعر فهمیده شود، با ما رابطه برقرار میکند.
شعرِ ناب چنین است. قبل از آنکه به معنیِ آن برسیم مسحورِ زیبایی و وجهِ جمالشناسیک آن میشویم.
گاهی هست که ما ساعتها مسحورِ یک بیت سعدی یا حافظ یا مولوی و فردوسی میشویم و آن را با خود زمزمه میکنیم و هرگز به معنی آن کاری نداریم. همان حالت رستاخیز کلمهها است که ما را مجذوب خود میکند و چنان است که آن روی دیگر سکّه را هرگز به یاد نمیآوریم، روی پیامرسانی و جانب معنایی جمله را.
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
رستاخیز کلمات، صص ۶۲-۵۹