#شعر 🔸 ستایش خرد
کنون ای خردمند وصف خرد
بدین جایگه گفتن اندرخورد
کنون تا چه داری بیار از خرد
که گوش نیوشنده زو برخورد
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد
ستایش خرد را به از راه داد
خرد رهنمای و خرد دلگشای
خرد دست گیرد به هر دو سرای
ازو شادمانی وزویت غمیست
وزویت فزونی وزویت کمیست
خرد تیره و مرد روشن روان
نباشد همی شادمان یک زمان
چه گفت آن خردمند مرد خرد
که دانا ز گفتار از برخورد
کسی کو خرد را ندارد ز پیش
دلش گردد از کردهٔ خویش ریش
هشیوار دیوانه خواند ورا
همان خویش بیگانه داند ورا
ازویی به هر دو سرای ارجمند
گسسته خرد پای دارد ببند
خرد چشم جانست چون بنگری
تو بیچشم شادان جهان نسپری
نخست آفرینش خرد را شناس
نگهبان جانست و آن سه پاس
سه پاس تو چشم است وگوش و زبان
کزین سه رسد نیک و بد بیگمان
خرد را و جان را که یارد ستود
و گر من ستایم که یارد شنود
حکیما چو کس نیست گفتن چه سود
ازین پس بگو کافرینش چه بود
تویی کردهٔ کردگار جهان
ببینی همی آشکار و نهان
به گفتار دانندگان راه جوی
به گیتی بپوی و به هر کس بگوی
ز هر دانشی چون سخن بشنوی
از آموختن یک زمان نغنوی
چو دیدار یابی به شاخ سخن
بدانی که دانش نیاید به بن
▫️#فردوسی
کنون ای خردمند وصف خرد
بدین جایگه گفتن اندرخورد
کنون تا چه داری بیار از خرد
که گوش نیوشنده زو برخورد
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد
ستایش خرد را به از راه داد
خرد رهنمای و خرد دلگشای
خرد دست گیرد به هر دو سرای
ازو شادمانی وزویت غمیست
وزویت فزونی وزویت کمیست
خرد تیره و مرد روشن روان
نباشد همی شادمان یک زمان
چه گفت آن خردمند مرد خرد
که دانا ز گفتار از برخورد
کسی کو خرد را ندارد ز پیش
دلش گردد از کردهٔ خویش ریش
هشیوار دیوانه خواند ورا
همان خویش بیگانه داند ورا
ازویی به هر دو سرای ارجمند
گسسته خرد پای دارد ببند
خرد چشم جانست چون بنگری
تو بیچشم شادان جهان نسپری
نخست آفرینش خرد را شناس
نگهبان جانست و آن سه پاس
سه پاس تو چشم است وگوش و زبان
کزین سه رسد نیک و بد بیگمان
خرد را و جان را که یارد ستود
و گر من ستایم که یارد شنود
حکیما چو کس نیست گفتن چه سود
ازین پس بگو کافرینش چه بود
تویی کردهٔ کردگار جهان
ببینی همی آشکار و نهان
به گفتار دانندگان راه جوی
به گیتی بپوی و به هر کس بگوی
ز هر دانشی چون سخن بشنوی
از آموختن یک زمان نغنوی
چو دیدار یابی به شاخ سخن
بدانی که دانش نیاید به بن
▫️#فردوسی
#شعر 🔸دانش
کنون ای خردمند وصف خرد
بدین جایگه گفتن اندرخورد
کنون تا چه داری بیار از خرد
که گوش نیوشنده زو برخورد
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد
ستایش خرد را به از راه داد
خرد رهنمای و خرد دلگشای
خرد دست گیرد به هر دو سرای
ازو شادمانی وزویت غمیست
وزویت فزونی وزویت کمیست
خرد تیره و مرد روشن روان
نباشد همی شادمان یک زمان
چه گفت آن خردمند مرد خرد
که دانا ز گفتار از برخورد
کسی کو خرد را ندارد ز پیش
دلش گردد از کردهٔ خویش ریش
هشیوار دیوانه خواند ورا
همان خویش بیگانه داند ورا
ازویی به هر دو سرای ارجمند
گسسته خرد پای دارد ببند
خرد چشم جانست چون بنگری
تو بیچشم شادان جهان نسپری
نخست آفرینش خرد را شناس
نگهبان جانست و آن سه پاس
سه پاس تو چشم است وگوش و زبان
کزین سه رسد نیک و بد بیگمان
خرد را و جان را که یارد ستود
و گر من ستایم که یارد شنود
حکیما چو کس نیست گفتن چه سود
ازین پس بگو کافرینش چه بود
تویی کردهٔ کردگار جهان
ببینی همی آشکار و نهان
به گفتار دانندگان راه جوی
به گیتی بپوی و به هر کس بگوی
ز هر دانشی چون سخن بشنوی
از آموختن یک زمان نغنوی
چو دیدار یابی به شاخ سخن
بدانی که دانش نیاید به بن
▫️#فردوسی
کنون ای خردمند وصف خرد
بدین جایگه گفتن اندرخورد
کنون تا چه داری بیار از خرد
که گوش نیوشنده زو برخورد
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد
ستایش خرد را به از راه داد
خرد رهنمای و خرد دلگشای
خرد دست گیرد به هر دو سرای
ازو شادمانی وزویت غمیست
وزویت فزونی وزویت کمیست
خرد تیره و مرد روشن روان
نباشد همی شادمان یک زمان
چه گفت آن خردمند مرد خرد
که دانا ز گفتار از برخورد
کسی کو خرد را ندارد ز پیش
دلش گردد از کردهٔ خویش ریش
هشیوار دیوانه خواند ورا
همان خویش بیگانه داند ورا
ازویی به هر دو سرای ارجمند
گسسته خرد پای دارد ببند
خرد چشم جانست چون بنگری
تو بیچشم شادان جهان نسپری
نخست آفرینش خرد را شناس
نگهبان جانست و آن سه پاس
سه پاس تو چشم است وگوش و زبان
کزین سه رسد نیک و بد بیگمان
خرد را و جان را که یارد ستود
و گر من ستایم که یارد شنود
حکیما چو کس نیست گفتن چه سود
ازین پس بگو کافرینش چه بود
تویی کردهٔ کردگار جهان
ببینی همی آشکار و نهان
به گفتار دانندگان راه جوی
به گیتی بپوی و به هر کس بگوی
ز هر دانشی چون سخن بشنوی
از آموختن یک زمان نغنوی
چو دیدار یابی به شاخ سخن
بدانی که دانش نیاید به بن
▫️#فردوسی
#موسیقی
🔸جزییات تشییع پیکر محمدرضا شجریان
خانه موسیقی: ضمن عرض تسلیت مجدد برای درگذشت هنرمند فرهیخته و استاد آواز ایران #محمدرضا_شجریان به نقل از فرزند ایشان همایون شجریان به اطلاع علاقمندان و دوستداران استاد میرساند: بنا به وصیت استاد پیکر ایشان روز جمعه ۱۸ مهر ۹۹ پس از اقامه نماز در بهشت زهرا (س) به مشهد مقدس و سپس شهر #توس منتقل میشود و پس از مراسم تشییع، در کنار مقبره #فردوسی بزرگ به خاک سپرده میشود.
🔸جزییات تشییع پیکر محمدرضا شجریان
خانه موسیقی: ضمن عرض تسلیت مجدد برای درگذشت هنرمند فرهیخته و استاد آواز ایران #محمدرضا_شجریان به نقل از فرزند ایشان همایون شجریان به اطلاع علاقمندان و دوستداران استاد میرساند: بنا به وصیت استاد پیکر ایشان روز جمعه ۱۸ مهر ۹۹ پس از اقامه نماز در بهشت زهرا (س) به مشهد مقدس و سپس شهر #توس منتقل میشود و پس از مراسم تشییع، در کنار مقبره #فردوسی بزرگ به خاک سپرده میشود.
۲۵ اردیبهشت بزرگداشت حکیم فردوسی
🔸طریق خسرو شدن از نظرگاه خردمند خردگستر توس
#شاهنامه حکیم روشن روان توس #فردوسی پاکزاد را "شاه _نامهها" خواندهاند از آن رو که به بشر طریق خسرو شدن را میآموزد.
اما معیارهای دست یازیدن بدین جایگه از نظر گاه حکیم فرودسی چیست:
▫️نخست؛ بندگی را کوشیدن
چه گفت آن سخنگوی با فر و هوش
چو خسرو شدی بندگی را بکوش
▫️دوم؛ پرهیز از ناسپاسی به درگاه یزدان
به یزدان هر آن کس که شد ناسپاس
به دلش اندر آید ز هر سو هراس
▫️سوم؛ دادگستری
چو خسرو به بیداد کارد درخت
بگردد از او پادشاهی و بخت
اگر داد دادن بود کار تو
بیفزاید ای شاه مقدار تو
▫️چهارم؛ دانش طلبی مستمر
میاسای زآموختن یک زمان
ز دانش میفکن دل اندر گمان
ز دانش در بی نیازی مجوی
وگر چند از او سختی آید به روی
▫️#عبدالمهدی_مستکین
مدیر گروه فرهنگ کمیسیون ملی #یونسکو ایران
🔸طریق خسرو شدن از نظرگاه خردمند خردگستر توس
#شاهنامه حکیم روشن روان توس #فردوسی پاکزاد را "شاه _نامهها" خواندهاند از آن رو که به بشر طریق خسرو شدن را میآموزد.
اما معیارهای دست یازیدن بدین جایگه از نظر گاه حکیم فرودسی چیست:
▫️نخست؛ بندگی را کوشیدن
چه گفت آن سخنگوی با فر و هوش
چو خسرو شدی بندگی را بکوش
▫️دوم؛ پرهیز از ناسپاسی به درگاه یزدان
به یزدان هر آن کس که شد ناسپاس
به دلش اندر آید ز هر سو هراس
▫️سوم؛ دادگستری
چو خسرو به بیداد کارد درخت
بگردد از او پادشاهی و بخت
اگر داد دادن بود کار تو
بیفزاید ای شاه مقدار تو
▫️چهارم؛ دانش طلبی مستمر
میاسای زآموختن یک زمان
ز دانش میفکن دل اندر گمان
ز دانش در بی نیازی مجوی
وگر چند از او سختی آید به روی
▫️#عبدالمهدی_مستکین
مدیر گروه فرهنگ کمیسیون ملی #یونسکو ایران
@shafiei_kadkani
#شاهنامه
🔸شاهنامه؛ شاهکارِ خیال شاعرانه
آنها که از شعر توقع استعاره و تشبیه دارند، یعنی حوزهٔ تصویر را محدود در این دو گونهٔ رایج تصویر میدانند، اغلب در باب شاهنامه اشتباه میکنند و میگویند شاهنامه نظمی است استادانه، ولی آثار نظامی شعر است. اگر به علت اصلی این عقیدهٔ ایشان بنگریم خواهیم دید که این داوری ایشان برخاسته از نظرگاه محدود آنان در زمینهٔ تصویرهای شعری است، ولی مگر جوهر شعری، تأثیر و به گفتهٔ ارسطو تخییل نیست، در این صورت، در حماسه، چه چیز از اغراقِ شاعرانه خیالانگیزتر تواند بود، آیا تصویری ازینگونه که در این ابیات میخوانیم:
سپاهی که خورشید شد ناپدید
چو گَرد سیاه از میان بردمید
نه دریا پدید و نه هامون نه کوه
زمین آمد از پای اسبان ستوه
و زمینهٔ تخییلی آن تا مرزِ حیرت گسترده است، میتواند از رهگذر تصویرهای استعاری و یا تشبیهی ترسیم شود؟ آنچه را #فردوسی در یک مصراع از رهگذر اسناد مجازی –به معنی مصطلح ما در این کتاب– ارائه میدهد آیا میتوان با هزار تشبیه و استعاره عرضه داشت:
به مرگ سیاوش سیه پوشد آب
کند زار نفرین بر افراسیاب
و یا:
که زیبد کزین غم بنالد پلنگ
ز دریا خروشان برآید نهنگ
و گر مرغ با ماهیان اندر آب
بخوانند نفرین به افراسیاب
شاهنامه از نظر تنوّع حوزهٔ تصویر، در میان دفاترِ شعر فارسی، یکی از شاهکارهای خیال شاعرانهٔ سرایندگان زبان پارسی است و صوَر خیالِ فردوسی محدود در شکلهای رایج تصویر _که استعاره و تشبیه است_ نیست.
در شاهنامه وسیعترین صورتِ خیال، اغراقِ شاعرانه است. اغراق شاعرانه در شاهنامه دارای خصایصی است که با دیگر نمونههای مشابه آن در شعر این روزگار و اعصارِ بعد نیز قابل قیاس نیست. در اغراقهای او قبل از هر چیز مسألهٔ تخییل را به قویترین وجهی میتوان مشاهده کرد و از این روی جنبهٔ هنری آن امری است محسوس. برخلاف بسیاری از اغراقهای معاصران او و یا گویندگان دورههای بعد، که فقط نوعی ادّعاست و این خصوصیت در اغراق شرط اصلی است وگرنه اغراق غیر هنری، کار هر دروغگویی است و اغلب شاعران، مرز میان گونههای مختلف اغراق را درنیافتهاند و هرگونه ادّعای دروغین را از مقولهٔ اغراق شمردهاند و از همینجاست که بسیاری از ناقدان، اغراق را از میان صور خیال شاعرانه، نپسندیدهاند ولی بعضی دیگر آن را بهترین نوع تصاویر شعری دانستهاند.
▫️#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
صور خیال در شعر فارسی، چاپ ششم، آگه، تهران: ۱۳۷۵، صص ۴۴۸–۴۴۷
#شاهنامه
🔸شاهنامه؛ شاهکارِ خیال شاعرانه
آنها که از شعر توقع استعاره و تشبیه دارند، یعنی حوزهٔ تصویر را محدود در این دو گونهٔ رایج تصویر میدانند، اغلب در باب شاهنامه اشتباه میکنند و میگویند شاهنامه نظمی است استادانه، ولی آثار نظامی شعر است. اگر به علت اصلی این عقیدهٔ ایشان بنگریم خواهیم دید که این داوری ایشان برخاسته از نظرگاه محدود آنان در زمینهٔ تصویرهای شعری است، ولی مگر جوهر شعری، تأثیر و به گفتهٔ ارسطو تخییل نیست، در این صورت، در حماسه، چه چیز از اغراقِ شاعرانه خیالانگیزتر تواند بود، آیا تصویری ازینگونه که در این ابیات میخوانیم:
سپاهی که خورشید شد ناپدید
چو گَرد سیاه از میان بردمید
نه دریا پدید و نه هامون نه کوه
زمین آمد از پای اسبان ستوه
و زمینهٔ تخییلی آن تا مرزِ حیرت گسترده است، میتواند از رهگذر تصویرهای استعاری و یا تشبیهی ترسیم شود؟ آنچه را #فردوسی در یک مصراع از رهگذر اسناد مجازی –به معنی مصطلح ما در این کتاب– ارائه میدهد آیا میتوان با هزار تشبیه و استعاره عرضه داشت:
به مرگ سیاوش سیه پوشد آب
کند زار نفرین بر افراسیاب
و یا:
که زیبد کزین غم بنالد پلنگ
ز دریا خروشان برآید نهنگ
و گر مرغ با ماهیان اندر آب
بخوانند نفرین به افراسیاب
شاهنامه از نظر تنوّع حوزهٔ تصویر، در میان دفاترِ شعر فارسی، یکی از شاهکارهای خیال شاعرانهٔ سرایندگان زبان پارسی است و صوَر خیالِ فردوسی محدود در شکلهای رایج تصویر _که استعاره و تشبیه است_ نیست.
در شاهنامه وسیعترین صورتِ خیال، اغراقِ شاعرانه است. اغراق شاعرانه در شاهنامه دارای خصایصی است که با دیگر نمونههای مشابه آن در شعر این روزگار و اعصارِ بعد نیز قابل قیاس نیست. در اغراقهای او قبل از هر چیز مسألهٔ تخییل را به قویترین وجهی میتوان مشاهده کرد و از این روی جنبهٔ هنری آن امری است محسوس. برخلاف بسیاری از اغراقهای معاصران او و یا گویندگان دورههای بعد، که فقط نوعی ادّعاست و این خصوصیت در اغراق شرط اصلی است وگرنه اغراق غیر هنری، کار هر دروغگویی است و اغلب شاعران، مرز میان گونههای مختلف اغراق را درنیافتهاند و هرگونه ادّعای دروغین را از مقولهٔ اغراق شمردهاند و از همینجاست که بسیاری از ناقدان، اغراق را از میان صور خیال شاعرانه، نپسندیدهاند ولی بعضی دیگر آن را بهترین نوع تصاویر شعری دانستهاند.
▫️#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
صور خیال در شعر فارسی، چاپ ششم، آگه، تهران: ۱۳۷۵، صص ۴۴۸–۴۴۷
@theapll
🔸مراسم روز پاسداشت زبان فارسی و بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی
دوشنبه، بیست و هفتم اردیبهشتماه ۱۴۰۰، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، همایش «روز پاسداشت زبان فارسی و بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی» را برگزار خواهد کرد. در این مراسم دکتر غلامعلی حداد عادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی، دکتر نظامالدین زاهدی، سفیر محترم جمهوری تاجیکستان در ایران، دکتر عبدالغفور لیوال، سفیر محترم جمهوری اسلامی افغانستان در ایران، دکتر دریا ارس، سفیر محترم ترکیه در ایران، و دکتر بهادر عبداللهیف، سفیر محترم ازبکستان در ایران سخنرانی خواهند کرد.
دکتر علی رواقی، دکتر محمد سرور مولایی، دکتر باقر صدرینیا، دکتر آزرمیدخت صفوی، دکتر سلیم مظهر، گلرخسار صفیاوا و حسن قریبی از دیگر سخنرانان این نشست هستند.
این همایش از ساعت ۱۰ تا ۱۱:۳۰روز دوشنبه، بیست و هفتم اردیبهشتماه ۱۴۰۰، بهصورت برخط (آنلاین) از طریق پیوند زیر پخش خواهد شد:
https://eclass.saadifoundation.ir/ch/persian
#فرهنگستان #فردوسی
#فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
🔸مراسم روز پاسداشت زبان فارسی و بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی
دوشنبه، بیست و هفتم اردیبهشتماه ۱۴۰۰، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، همایش «روز پاسداشت زبان فارسی و بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی» را برگزار خواهد کرد. در این مراسم دکتر غلامعلی حداد عادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی، دکتر نظامالدین زاهدی، سفیر محترم جمهوری تاجیکستان در ایران، دکتر عبدالغفور لیوال، سفیر محترم جمهوری اسلامی افغانستان در ایران، دکتر دریا ارس، سفیر محترم ترکیه در ایران، و دکتر بهادر عبداللهیف، سفیر محترم ازبکستان در ایران سخنرانی خواهند کرد.
دکتر علی رواقی، دکتر محمد سرور مولایی، دکتر باقر صدرینیا، دکتر آزرمیدخت صفوی، دکتر سلیم مظهر، گلرخسار صفیاوا و حسن قریبی از دیگر سخنرانان این نشست هستند.
این همایش از ساعت ۱۰ تا ۱۱:۳۰روز دوشنبه، بیست و هفتم اردیبهشتماه ۱۴۰۰، بهصورت برخط (آنلاین) از طریق پیوند زیر پخش خواهد شد:
https://eclass.saadifoundation.ir/ch/persian
#فرهنگستان #فردوسی
#فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@shafiei_kadkani
#شعر▫️زندهیاد استاد مجتبی مینوی:
🔸کسی حق ندارد در آثار ملّی ما دست ببرد
ما میخواهیم بدانیم #فردوسی چه گفته؛ مثلا من دلم میخواهد بدانم شفیعی کدکنی خودش چه گفته و دلم نمیخواهد اگر شعری از او در جایی به چاپ برسد اشخاص دیگری در آن دخل و تصرف کرده باشند و آن را تغییر داده باشند،
من دلم میخواهد که بگویم:
بنیآدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش زِ یک گوهرند
چون که #سعدی اینطور گفته و از روی مأخذی اینطور گفته. اگر یک پدرسوختهٔ احمقی این شعر را تغییر بدهد و بگوید:
"بنیآدم اعضای یک پیکرند"
این حماقت است.
کسی حق ندارد در آثار ملّی ما دست ببرد، فضولی بکند و آن را به هر شکلی دلش میخواهد دربیاورد. پس شرط امانت چه معنایی دارد؟ پس اصالت چه معنایی دارد؟ کسی که میخواهد در این رشته کار کند باید اصول تحقیق را بداند.
▫️کتاب امروز، گفتگو با استاد #مجتبی_مینوی، پاییز ۱۳۵۲، گفتگوکنندگان:
#محمدرضا_شفیعیکدکنی، #نجف_دریابندری
#شعر▫️زندهیاد استاد مجتبی مینوی:
🔸کسی حق ندارد در آثار ملّی ما دست ببرد
ما میخواهیم بدانیم #فردوسی چه گفته؛ مثلا من دلم میخواهد بدانم شفیعی کدکنی خودش چه گفته و دلم نمیخواهد اگر شعری از او در جایی به چاپ برسد اشخاص دیگری در آن دخل و تصرف کرده باشند و آن را تغییر داده باشند،
من دلم میخواهد که بگویم:
بنیآدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش زِ یک گوهرند
چون که #سعدی اینطور گفته و از روی مأخذی اینطور گفته. اگر یک پدرسوختهٔ احمقی این شعر را تغییر بدهد و بگوید:
"بنیآدم اعضای یک پیکرند"
این حماقت است.
کسی حق ندارد در آثار ملّی ما دست ببرد، فضولی بکند و آن را به هر شکلی دلش میخواهد دربیاورد. پس شرط امانت چه معنایی دارد؟ پس اصالت چه معنایی دارد؟ کسی که میخواهد در این رشته کار کند باید اصول تحقیق را بداند.
▫️کتاب امروز، گفتگو با استاد #مجتبی_مینوی، پاییز ۱۳۵۲، گفتگوکنندگان:
#محمدرضا_شفیعیکدکنی، #نجف_دریابندری
#کتاب 🔸ارمغان مور
▫️به بهانهٔ بیستوسوم فروردین سالروز درگذشت شاهنامهشناس ادیب،
زندهیاد استاد شاهرخ مسکوب
🔹ارمغان مور جُستاری است دربارهٔ چند مفهوم بنیادی شاهنامه و در پنج فصل:
زمان، آفرینش، تاریخ، جهانداری و سخن.
زمان اول و آخر، آورنده و برندهٔ چیزها و رشتهٔ ناپیدایی است که این فصلها را به هم میپیوندد. در اسطورهای، زمان حتی پیش از آفرینش وجود داشت و در اسطورهای دیگر نخستین آفریده است.
تاریخ، حکایتِ سرگذشتِ آدمی است در زمان. جهانداری گرداندن چرخ زمان است در گیتی، به راهِ مینو.
و سرانجام آنکه «سخن» چگونه میتواند شاعر را از دام زمانِ ویرانکار برهاند، آنگونه که بمیرد بیآنکه مرده شود. چرا #فردوسی میگوید پس از مرگ "نمیرم ازان پس که من زندهام؟
▫️از مقدمهٔ ارمغان مور تالیف #شاهرخ_مسکوب
▫️به بهانهٔ بیستوسوم فروردین سالروز درگذشت شاهنامهشناس ادیب،
زندهیاد استاد شاهرخ مسکوب
🔹ارمغان مور جُستاری است دربارهٔ چند مفهوم بنیادی شاهنامه و در پنج فصل:
زمان، آفرینش، تاریخ، جهانداری و سخن.
زمان اول و آخر، آورنده و برندهٔ چیزها و رشتهٔ ناپیدایی است که این فصلها را به هم میپیوندد. در اسطورهای، زمان حتی پیش از آفرینش وجود داشت و در اسطورهای دیگر نخستین آفریده است.
تاریخ، حکایتِ سرگذشتِ آدمی است در زمان. جهانداری گرداندن چرخ زمان است در گیتی، به راهِ مینو.
و سرانجام آنکه «سخن» چگونه میتواند شاعر را از دام زمانِ ویرانکار برهاند، آنگونه که بمیرد بیآنکه مرده شود. چرا #فردوسی میگوید پس از مرگ "نمیرم ازان پس که من زندهام؟
▫️از مقدمهٔ ارمغان مور تالیف #شاهرخ_مسکوب
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#فردوسی
🔸روایت محمدرضا شفیعیکدکنی
....در آنجا، سنگ مرمری هست و روی آن اسم مفاخر بشریّت در تاریخ نقل شده است. آنجا افلاطون، ارسطو، و... را میبینید. روی آن سنگ از شاعران، هومر، دانته، شکسپیر و از کل مشرقزمین یعنی چین و هند و عرب و ایران، فقط یک شاعر نوشته شده است: فردوسی.
🔸روایت محمدرضا شفیعیکدکنی
....در آنجا، سنگ مرمری هست و روی آن اسم مفاخر بشریّت در تاریخ نقل شده است. آنجا افلاطون، ارسطو، و... را میبینید. روی آن سنگ از شاعران، هومر، دانته، شکسپیر و از کل مشرقزمین یعنی چین و هند و عرب و ایران، فقط یک شاعر نوشته شده است: فردوسی.
#فردوسی🔸بررسی دو کتاب
دوازدهمین نشست از نشستهای عصر شنبههای مجله #بخارا با همکاری مؤسسه #ایکوم، کافه مانا و انتشارات کتاب پنجره، به بررسی دو کتاب "از گمان خویش هر کس یار فردوسی" و"گمانهایی در شناخت شاهنامه و فردوسی" تألیف #عباس_پریشروی و شاهنامهخوانی استاد #امیر_صادقی اختصاص یافته است.
عباس پریشروی در این دو کتاب، با بهرهگیری از پژوهشهای نوین و دانشورانه کسان و بزرگانی در زمینه فرهنگ و زبان و بویژه شاهنامهپژوهی و فردوسیشناسی، از دید و نگرش خود به بررسی و گزارش چند واژه، بیت، داستان، داستانک، کاست و افزود و نیز شناخت برخی دستنویسها و پاسخیابی برای پرسشهای خود پرداخته است. این نشست ساعت ۵:٣٠ بعدازظهر شنبه ٢٨ خرداد ۱۴۰۱ در کافه مانا واقع در بلوار کشاورز، خیابان وصال شیرازی، کوچه اسلامی ندوشن، پلاک ۶ برگزار و مستقیم از نشانیهای زیر پخش خواهد شد:
instagram.com/bukharamag
instagram.com/cafemaana
دوازدهمین نشست از نشستهای عصر شنبههای مجله #بخارا با همکاری مؤسسه #ایکوم، کافه مانا و انتشارات کتاب پنجره، به بررسی دو کتاب "از گمان خویش هر کس یار فردوسی" و"گمانهایی در شناخت شاهنامه و فردوسی" تألیف #عباس_پریشروی و شاهنامهخوانی استاد #امیر_صادقی اختصاص یافته است.
عباس پریشروی در این دو کتاب، با بهرهگیری از پژوهشهای نوین و دانشورانه کسان و بزرگانی در زمینه فرهنگ و زبان و بویژه شاهنامهپژوهی و فردوسیشناسی، از دید و نگرش خود به بررسی و گزارش چند واژه، بیت، داستان، داستانک، کاست و افزود و نیز شناخت برخی دستنویسها و پاسخیابی برای پرسشهای خود پرداخته است. این نشست ساعت ۵:٣٠ بعدازظهر شنبه ٢٨ خرداد ۱۴۰۱ در کافه مانا واقع در بلوار کشاورز، خیابان وصال شیرازی، کوچه اسلامی ندوشن، پلاک ۶ برگزار و مستقیم از نشانیهای زیر پخش خواهد شد:
instagram.com/bukharamag
instagram.com/cafemaana
@shafiei_kadkani
🔸برداشت فردوسی از تاریخ
▫️با یاد خادمِ بیبدیلِ فرهنگِ ایران؛ زندهیاد استاد دکتر عباس زریاب خویی در زادروز ایشان
برداشت #فردوسی از تاریخ صورت حماسی دارد در شکل حماسهٔ یک ملت: جهان پهنهٔ تاخت و تازِ دلبران و گردنکشانِ یک ملت است. این ملت در مرکز و قلبِ عالم جای دارد و اقوام و ملل دیگر در حاشیه و کنار آن قرار دارند. ایران، محسودِ اقوام و مللِ دیگر است و همه به آن به نظرِ احترام و بزرگی مینگرند. تاریخ اساساً با کیومرث که نخستین شاه ایران و همه جهان است آغاز میشود. شکوه و عظمت تاریخِ جهان همان شکوه و عظمت تاریخ ایران است و این تاریخ با همهٔ شکوه و عظمتِ آن، با افولِ عظمت ایران و برهم خوردن نظام شاهنشاهی در ایران افول میپذیرد و پایان مییابد.
شاهنشاهی و جهانداری با تاج و تخت و دیهیم و گوهر و اختر کاویان و زرینهکفش است و چون این همه از میان برود و منبر جای تخت را بگیرد، تاریخ در حقیقت پایان یافته است و نشیبی دراز در پایان آنهمه فراز پیدا میشود که دیگر تاریخ نیست و سزاوار گفتن و به سخن در آوردن و پیوستن و نظم نیست و به همین جهت است که فردوسی در همینجا زبان میبندد.
اگر مقصود فردوسی از تاریخ، حماسهٔ ملت ایران نبود و تاریخ در نظر او وسعت و دامنهای را که در نظر طبری داشت دارا میبود، فردوسی تاریخ بعد از اسلام را نیز به نظم میکشید. اما برداشت او از تاریخ فقط حماسهٔ ملت ایران است و حماسه مانند تاریخ نمیتواند مستمر باشد.
فرهنگی در سرزمینی به نام ایران با بیدار شدن کیومرث و هوشنگ و طهمورث و جمشید آغاز میشود. این دوران کودکی آن است. پس از گذراندن يک سن دورهٔ بحرانی به مرحله نوجوانی میرسد و فریدون و ایرج و منوچهر ظاهر میشوند. پیلی از آن دوران جوانی و غرور و افتخار است که روزگار کاووس و کیخسرو و رستم است.
ظهور زرتشت و گشتاسب دورهٔ بلوغ عقلانی و کهولت و خردمندی فرا میرسد و این دوره در عصر ساسانیان و مخصوصاً دورهٔ انوشیروان به اوج خود میرسد و بعدِ دورهٔ خسرو پرویز دورهٔ ضعف و انحطاط و پیری به سرعت فرا میرسد و با جنگ قادسيه و مرگ یزدگرد این فرهنگ نیز میمیرد.
پس #شاهنامه نیز در حقیقت تاریخ نیست بلکه بیان سرنوشت و تقدیر است. اما پیشبینی این سرنوشت نه بر پایهٔ علمی است، بلکه از روی اطلاع از سرنوشت ازلی است که از روی حرکات افلاک و ستارگان به دست میآید و بر پایهٔ این عقیده است که همهٔ اعمال بشری یکباره در لوح محفوظ و در حرکات پیچ در پیچ ثوابت و سیارات محفوظ و مضبوط است و تخلف از آن محال.
▫️شطِّ شیرینِ پرشوکت
منتخبی از آثار زندهیاد استاد #عباس_زریاب خویی
به اهتمام دکتر میلاد عظیمی، صص ۴۳۵_۴۳۴
🔸برداشت فردوسی از تاریخ
▫️با یاد خادمِ بیبدیلِ فرهنگِ ایران؛ زندهیاد استاد دکتر عباس زریاب خویی در زادروز ایشان
برداشت #فردوسی از تاریخ صورت حماسی دارد در شکل حماسهٔ یک ملت: جهان پهنهٔ تاخت و تازِ دلبران و گردنکشانِ یک ملت است. این ملت در مرکز و قلبِ عالم جای دارد و اقوام و ملل دیگر در حاشیه و کنار آن قرار دارند. ایران، محسودِ اقوام و مللِ دیگر است و همه به آن به نظرِ احترام و بزرگی مینگرند. تاریخ اساساً با کیومرث که نخستین شاه ایران و همه جهان است آغاز میشود. شکوه و عظمت تاریخِ جهان همان شکوه و عظمت تاریخ ایران است و این تاریخ با همهٔ شکوه و عظمتِ آن، با افولِ عظمت ایران و برهم خوردن نظام شاهنشاهی در ایران افول میپذیرد و پایان مییابد.
شاهنشاهی و جهانداری با تاج و تخت و دیهیم و گوهر و اختر کاویان و زرینهکفش است و چون این همه از میان برود و منبر جای تخت را بگیرد، تاریخ در حقیقت پایان یافته است و نشیبی دراز در پایان آنهمه فراز پیدا میشود که دیگر تاریخ نیست و سزاوار گفتن و به سخن در آوردن و پیوستن و نظم نیست و به همین جهت است که فردوسی در همینجا زبان میبندد.
اگر مقصود فردوسی از تاریخ، حماسهٔ ملت ایران نبود و تاریخ در نظر او وسعت و دامنهای را که در نظر طبری داشت دارا میبود، فردوسی تاریخ بعد از اسلام را نیز به نظم میکشید. اما برداشت او از تاریخ فقط حماسهٔ ملت ایران است و حماسه مانند تاریخ نمیتواند مستمر باشد.
فرهنگی در سرزمینی به نام ایران با بیدار شدن کیومرث و هوشنگ و طهمورث و جمشید آغاز میشود. این دوران کودکی آن است. پس از گذراندن يک سن دورهٔ بحرانی به مرحله نوجوانی میرسد و فریدون و ایرج و منوچهر ظاهر میشوند. پیلی از آن دوران جوانی و غرور و افتخار است که روزگار کاووس و کیخسرو و رستم است.
ظهور زرتشت و گشتاسب دورهٔ بلوغ عقلانی و کهولت و خردمندی فرا میرسد و این دوره در عصر ساسانیان و مخصوصاً دورهٔ انوشیروان به اوج خود میرسد و بعدِ دورهٔ خسرو پرویز دورهٔ ضعف و انحطاط و پیری به سرعت فرا میرسد و با جنگ قادسيه و مرگ یزدگرد این فرهنگ نیز میمیرد.
پس #شاهنامه نیز در حقیقت تاریخ نیست بلکه بیان سرنوشت و تقدیر است. اما پیشبینی این سرنوشت نه بر پایهٔ علمی است، بلکه از روی اطلاع از سرنوشت ازلی است که از روی حرکات افلاک و ستارگان به دست میآید و بر پایهٔ این عقیده است که همهٔ اعمال بشری یکباره در لوح محفوظ و در حرکات پیچ در پیچ ثوابت و سیارات محفوظ و مضبوط است و تخلف از آن محال.
▫️شطِّ شیرینِ پرشوکت
منتخبی از آثار زندهیاد استاد #عباس_زریاب خویی
به اهتمام دکتر میلاد عظیمی، صص ۴۳۵_۴۳۴
@shafiei_kadkani
#شعر🔸در قلمروِ نقدِ ادبی خلاقیّتِ فردی مهم نیست،
نقشِ تاریخی اهمیّت دارد
میتوانیم با اطمینان بگوییم که هر شعر ماندنی به طور کلی هر اثر ادبی برجسته در تاریخ ادبیات، حاصل شکلگیری مجموعهای از تجربههاست، تجربههای یک نسل و غالباً چندین نسل.
شاهنامه #فردوسی، استمرار کارهای امثال دقیقی و قبل از دقیقی است. رباعیات #خیام حاصل سه قرن آزمون در حوزهٔ رباعی و شکلگیری مضامین خیامی در ادبیات دورهٔ اسلامی ماست، اگر از سوابق قبل از اسلامی آن و ترانههای ایرانی کهن صرف نظر کنیم.
مثنوی جلالالدین رومی نیز تبلور تجربههای تمام عارفان قبل از اوست بهویژه سنایی و عطار.
دیوان #حافظ که آخرین شاهکار بزرگ فرهنگ ملی ماست تبلور تمام آثار برجستهٔ شعری زبان فارسی است، از رودکی تا سعدی و حتی اوحدی مراغی و سلمان ساوجی و عماد فقیه کرمانی، یعنی اکثر معاصران حافظ وامدار یکیک شاعران قبل از خویش است، چه قدما و چه معاصرانش. این نکته را در مورد صائب و بیدل و بهار و شهریار هم میتوان گفت و در مورد نیما و اخوان و فروغ هم میتوان توضیح داد. با این تفاوت که هرچه فاصلهٔ زمانی دورتر باشد، ظهور این امر یعنی تکامل و تبلور تجربهها را بهتر میتوان احساس کرد.
در قلمرو نقد ادبی، آنچه در کار یک هنرمند مهم است خلاقیت فردی او نیست، بلکه نقش تاریخی اوست، یعنی پایگاهی که وی در زنجیرهٔ تکامل ادبی دارد. به همین دلیل، شعری که نتوان هیچیک از اجزای آن را جز در تجربهٔ واحد گویندهاش تعقیب کرد پیش از خداوند خویش خواهد مرد، حتی اگر گویندهاش نبوغی برتر از نبوغ شکسپیر و مولوی و ابوتمام داشته باشد. منظور از نبوغ در اینجا استعداد محض است نه تجلیات آن که مسلماً نیازمند تمام تجربههای عظیم قبل از هنرمند است.
وقتی که ما در دیوان حافظ این تصویر را ملاحظه میکنیم حتی اگر بر تمام تجربههای گویندگان قبل از حافظ در این میدان اشراف داشته باشیم باز هم نبوغ هنری او را ستایش میکنیم و برای گویندگان قبل از او نیز در بافت تاریخی هر کدام، کمال حرمت را قائلیم. آنچه برای ما مهم است نقش تاریخی اوست در تکامل این تصویر و نه این که او از کجا این تصویر را گرفته است.
تصویری که میخواستم چند نکته را در باب آن یادآوری کنم، تصویری است که او، درین بیت، از شمع داده است:
جدا شد یارِ شیرینت کنون تنها نشین، ای شمع!
که حکمِ آسمان این است اگر سازی وگر سوزی
▫️#محمدرضا_شفیعیکدکنی
این کیمیای هستی، جلد اول، صص ۱۱۸–۱۱٧
#شعر🔸در قلمروِ نقدِ ادبی خلاقیّتِ فردی مهم نیست،
نقشِ تاریخی اهمیّت دارد
میتوانیم با اطمینان بگوییم که هر شعر ماندنی به طور کلی هر اثر ادبی برجسته در تاریخ ادبیات، حاصل شکلگیری مجموعهای از تجربههاست، تجربههای یک نسل و غالباً چندین نسل.
شاهنامه #فردوسی، استمرار کارهای امثال دقیقی و قبل از دقیقی است. رباعیات #خیام حاصل سه قرن آزمون در حوزهٔ رباعی و شکلگیری مضامین خیامی در ادبیات دورهٔ اسلامی ماست، اگر از سوابق قبل از اسلامی آن و ترانههای ایرانی کهن صرف نظر کنیم.
مثنوی جلالالدین رومی نیز تبلور تجربههای تمام عارفان قبل از اوست بهویژه سنایی و عطار.
دیوان #حافظ که آخرین شاهکار بزرگ فرهنگ ملی ماست تبلور تمام آثار برجستهٔ شعری زبان فارسی است، از رودکی تا سعدی و حتی اوحدی مراغی و سلمان ساوجی و عماد فقیه کرمانی، یعنی اکثر معاصران حافظ وامدار یکیک شاعران قبل از خویش است، چه قدما و چه معاصرانش. این نکته را در مورد صائب و بیدل و بهار و شهریار هم میتوان گفت و در مورد نیما و اخوان و فروغ هم میتوان توضیح داد. با این تفاوت که هرچه فاصلهٔ زمانی دورتر باشد، ظهور این امر یعنی تکامل و تبلور تجربهها را بهتر میتوان احساس کرد.
در قلمرو نقد ادبی، آنچه در کار یک هنرمند مهم است خلاقیت فردی او نیست، بلکه نقش تاریخی اوست، یعنی پایگاهی که وی در زنجیرهٔ تکامل ادبی دارد. به همین دلیل، شعری که نتوان هیچیک از اجزای آن را جز در تجربهٔ واحد گویندهاش تعقیب کرد پیش از خداوند خویش خواهد مرد، حتی اگر گویندهاش نبوغی برتر از نبوغ شکسپیر و مولوی و ابوتمام داشته باشد. منظور از نبوغ در اینجا استعداد محض است نه تجلیات آن که مسلماً نیازمند تمام تجربههای عظیم قبل از هنرمند است.
وقتی که ما در دیوان حافظ این تصویر را ملاحظه میکنیم حتی اگر بر تمام تجربههای گویندگان قبل از حافظ در این میدان اشراف داشته باشیم باز هم نبوغ هنری او را ستایش میکنیم و برای گویندگان قبل از او نیز در بافت تاریخی هر کدام، کمال حرمت را قائلیم. آنچه برای ما مهم است نقش تاریخی اوست در تکامل این تصویر و نه این که او از کجا این تصویر را گرفته است.
تصویری که میخواستم چند نکته را در باب آن یادآوری کنم، تصویری است که او، درین بیت، از شمع داده است:
جدا شد یارِ شیرینت کنون تنها نشین، ای شمع!
که حکمِ آسمان این است اگر سازی وگر سوزی
▫️#محمدرضا_شفیعیکدکنی
این کیمیای هستی، جلد اول، صص ۱۱۸–۱۱٧
#کتاب🔸 اَرنواز و شهرناز
این دو خواهر نخستین زنانی هستند که ما در شاهنامه با آنها روبهرو میشویم. پس از آنکه جمشید مغلوب ضحاک شد، مردان ضحاک دو دختر او را از خانه ربودند و به حرمسرای ضحاک بردند. این دو خواهر تا زمان پیروزی فریدون بر ضحاک در شبستان او ماندند؛ ولی بعد فریدون آنها را آزاد کرد. آنها از جنایتهای ضحاک برای فریدون گفتند، دلیری و شهامت فریدون را ستودند و او را از نقشۀ ضحاک آگاه ساختند. ضحاک از کندرو، یکی از معتمدین خود، از آنچه در غیاب او در کاخش رخ داده بود، آگاه شد. در آن شبی که فریدون با ارنواز و شهرناز در شبستان ضحاک مانده بودند، ضحاک درحالیکه سرتاپا در جامۀ آهنین بود، ظاهر شد. از شدت حسادت، خنجر کشید تا ارنواز و شهرناز را بکشد، ولی با ضربۀ گرز فریدون که بر سرش فرود آمد، موفق به انجام این کار نشد. آنها برای فریدونِ پنجاهساله سه پسر زاییدند که بعداً سلم، تور و ایرج نامیده شدند. تا جایی که #فردوسی نقل کرده است دو پسر بزرگتر، سلم و تور، از شهرناز و پسر کوچکتر، ایرج، از ارنواز به دنیا آمدند. در اوستا شهرناز و ارنواز را با نامهای Sohavāč «کسی که سخنان سودمند میگوید» و Arnavāč «کسی که سخنان اجابتشده میگوید؛ کسی که دعایش اجابت میشود» میشناسیم. به نقل از فردوسی، فریدون با هر دو زنی که نجات داده است، ازدواج میکند. در اوستا نیز چیزی غیر از این نمیتواند باشد، چون طبق آیینِ حلقۀ مردان (جوانمردان/ فتوتیان) که فریدون نیز به آنها تعلق دارد، میبایست اژدهاکُش (که شخصیتی نیمهخدایی دارد) با زنانی که رهانیده است، ازدواج کند. ازنظر زیباییِ دو زن، شاهنامه و اوستا با هم اتفاقنظر دارند. در اوستا آنها «دارای اندامی بسیار زیبا» و «بیهمتا در جهان» هستند؛ ولی در شاهنامه آنها شاعرانهتر به تصویر کشیده شدهاند. آنها زیبا هستند، چهرهای چون آفتاب دارند، ماهرو هستند، لبانشان همچون عقیق است، چشمانشان همچون نرگس سیاه است، چهرهشان به روشنی روز است، موهایشان همچون شب سیاه است و اندامشان همچون سرو بلند و باریک است.
▫️زن در شاهنامه، دکتر جلال خالقی مطلق، برگردان از آلمانی: مریم رضایی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۱، ص ۵۵-۵۸
▫️بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی +
@AfsharFoundation
این دو خواهر نخستین زنانی هستند که ما در شاهنامه با آنها روبهرو میشویم. پس از آنکه جمشید مغلوب ضحاک شد، مردان ضحاک دو دختر او را از خانه ربودند و به حرمسرای ضحاک بردند. این دو خواهر تا زمان پیروزی فریدون بر ضحاک در شبستان او ماندند؛ ولی بعد فریدون آنها را آزاد کرد. آنها از جنایتهای ضحاک برای فریدون گفتند، دلیری و شهامت فریدون را ستودند و او را از نقشۀ ضحاک آگاه ساختند. ضحاک از کندرو، یکی از معتمدین خود، از آنچه در غیاب او در کاخش رخ داده بود، آگاه شد. در آن شبی که فریدون با ارنواز و شهرناز در شبستان ضحاک مانده بودند، ضحاک درحالیکه سرتاپا در جامۀ آهنین بود، ظاهر شد. از شدت حسادت، خنجر کشید تا ارنواز و شهرناز را بکشد، ولی با ضربۀ گرز فریدون که بر سرش فرود آمد، موفق به انجام این کار نشد. آنها برای فریدونِ پنجاهساله سه پسر زاییدند که بعداً سلم، تور و ایرج نامیده شدند. تا جایی که #فردوسی نقل کرده است دو پسر بزرگتر، سلم و تور، از شهرناز و پسر کوچکتر، ایرج، از ارنواز به دنیا آمدند. در اوستا شهرناز و ارنواز را با نامهای Sohavāč «کسی که سخنان سودمند میگوید» و Arnavāč «کسی که سخنان اجابتشده میگوید؛ کسی که دعایش اجابت میشود» میشناسیم. به نقل از فردوسی، فریدون با هر دو زنی که نجات داده است، ازدواج میکند. در اوستا نیز چیزی غیر از این نمیتواند باشد، چون طبق آیینِ حلقۀ مردان (جوانمردان/ فتوتیان) که فریدون نیز به آنها تعلق دارد، میبایست اژدهاکُش (که شخصیتی نیمهخدایی دارد) با زنانی که رهانیده است، ازدواج کند. ازنظر زیباییِ دو زن، شاهنامه و اوستا با هم اتفاقنظر دارند. در اوستا آنها «دارای اندامی بسیار زیبا» و «بیهمتا در جهان» هستند؛ ولی در شاهنامه آنها شاعرانهتر به تصویر کشیده شدهاند. آنها زیبا هستند، چهرهای چون آفتاب دارند، ماهرو هستند، لبانشان همچون عقیق است، چشمانشان همچون نرگس سیاه است، چهرهشان به روشنی روز است، موهایشان همچون شب سیاه است و اندامشان همچون سرو بلند و باریک است.
▫️زن در شاهنامه، دکتر جلال خالقی مطلق، برگردان از آلمانی: مریم رضایی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۱، ص ۵۵-۵۸
▫️بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی +
@AfsharFoundation