#مطالعاتفرهنگی #مخاطب #سینماویژن
🔸مطالعات فرهنگی: تاریخ، نهادها و مخاطبان
▫️نویسنده: #الین_رپینگ
▫️مترجم: #یونس_شکرخواه
آنگونه که سندی فلیترمن ـ لوئیس میگویند، نظریه روانکاوانه #فیلم را به سادگی نمیتوان در #تلویزیون به کار برد؛ زیرا تلویزیون از جهات گوناگون با #سینما متفاوت است. تلویزیون به شیوه کاملاً متفاوتی با بیننده ارتباط برقرار میکند. عملکرد و اهداف تلویزیون، شکلگیری تاریخی، ابعاد کوچک، #زیباییشناسی تصاویر و جایگاه آن در خانههای مردم با سینما تفاوت اساسی دارد. سینما مکانی تاریک است که حال و هوای تئاتر را دارد و تماشاچیان به وسیله پردهای بزرگ و در حالی که در این مکان محبوس شدهاند، به تماشای فیلم مینشینند. این عوامل باعث شده است، کسانی که درباره تلویزیون مطالعه میکنند، رویکردهای کاملاً متفاوتی داشته باشند. تولید و فرایندهای درک و دریافت در بیشتر این نگرشها در کانون توجهات قرار دارند. باید به این نکته توجه داشت که متون نیز با توجه به همین فرایندها شکل میگیرند، مخاطبان طراحی میشوند و طرف خطاب قرار میگیرند.
بیشتر آثار آکادمیک در این زمینه به طرز عمیقی تحت تأثیر سنتهای نظریهپردازانه چپگرا قرار گرفتهاند. محققان فمینیست مارکسیست تحت تأثیر آرای #مکتبفرانکفورت قرار دارند؛ مکتبی که صنعت رسانهای را یک امپراتوری قدرتمند تکبعدی برای تولید #ایدئولوژی میداند و عقیده دارد این امپراتوری سرشار از تبعیضات طبقاتی، نژادی و جنسیتی است؛ چرا که سلطه اقتصادی مالکان رسانهها این چنین اقتضا میکند. اینگونه آثار بر تأثیرات اقتصادی رسانهها به عنوان صنعت و بر تحلیل متون ایدئولوژیکی برخاسته از روایتها و انگارههای رسانهای تأکید میورزند. این آثار در سادهترین صورت، #رسانهها را کاملاً قدرتمند و #مخاطبان آنها را کالا و مصرفکننده قلمداد میکنند. در این آثار انتقادی، مخاطبان مصرفکنندگانی هستند که آگهیدهندگان، آنان را خریداری میکنند و به هیچ وجه نمیتوانند در برابر بمباران پیامهای ایدئولوژیک تلویزیون مقاومت کنند.
از آنجا که زنان، نخستین هدف تهیهکنندگان تلویزیونی و حامیان مالی آنها هستند، نقش جنسیت در متون رسانهای با علاقه هرچه بیشتر از سوی فمینیستهای مارکسیست مطالعه شده است. در سالهای اخیر بسیاری از منتقدان رویکردهای پیچیدهتر و منسجمتری را در قبال رسانهها و مساله جنسیت اتخاذ کرده و در عین حال توجه خود را نسبت به اهمیت نیروهای اقتصادی در گسترش و عرضه #متن و مورد خطاب قرار دادن تماشاگران زن حفظ کردهاند.
برجستهترین رویکرد نسبت به متون رسانهای، در میان نظریههای فمینیستی چپگرا، مطالعات فرهنگی بوده است. در مطالعات فرهنگی، در همان حال که اقتصاد و فرایندهای تولید مورد توجه قرار میگیرند، طیف گستردهای از نگرشهای پیچیدهتر نیز ارائه میشود.
مطالعات فرهنگی که در آثار نظریهپردازان #مکتب_بیرمنگام بریتانیا در اواخر دهه شصت و آغاز دهه هفتاد ریشه دارد، نه تنها بر نحوه تولید متن متمرکز میشود، بلکه شیوههایی را که بیننده به کمک آنها، متن را درک میکند، در نظر میگیرد. این در حالی است که مورخان فرهنگی فمینیست به تاریخ جنسیتمدار نیز نقب زده و نگاه خود را متوجه پدیدههای گوناگون کردهاند که از آن جمله میتوان به این موارد اشاره کرد: تعامل نیروهای اجتماعی و تاریخی در ایجاد دگرگونی و تغییر، گسترش و کاربرد فناوریهای رسانهای در این تغییرات، شیوههای تأثیرپذیری زنان از این تغییرات و استفاده ابزاری تولیدکنندگان رسانهای و آگهیدهندگان از زنان در چارچوب نیازهای سیاسی و اجتماعی این عده.
ELAYNE RAPPING
🔸مطالعات فرهنگی: تاریخ، نهادها و مخاطبان
▫️نویسنده: #الین_رپینگ
▫️مترجم: #یونس_شکرخواه
آنگونه که سندی فلیترمن ـ لوئیس میگویند، نظریه روانکاوانه #فیلم را به سادگی نمیتوان در #تلویزیون به کار برد؛ زیرا تلویزیون از جهات گوناگون با #سینما متفاوت است. تلویزیون به شیوه کاملاً متفاوتی با بیننده ارتباط برقرار میکند. عملکرد و اهداف تلویزیون، شکلگیری تاریخی، ابعاد کوچک، #زیباییشناسی تصاویر و جایگاه آن در خانههای مردم با سینما تفاوت اساسی دارد. سینما مکانی تاریک است که حال و هوای تئاتر را دارد و تماشاچیان به وسیله پردهای بزرگ و در حالی که در این مکان محبوس شدهاند، به تماشای فیلم مینشینند. این عوامل باعث شده است، کسانی که درباره تلویزیون مطالعه میکنند، رویکردهای کاملاً متفاوتی داشته باشند. تولید و فرایندهای درک و دریافت در بیشتر این نگرشها در کانون توجهات قرار دارند. باید به این نکته توجه داشت که متون نیز با توجه به همین فرایندها شکل میگیرند، مخاطبان طراحی میشوند و طرف خطاب قرار میگیرند.
بیشتر آثار آکادمیک در این زمینه به طرز عمیقی تحت تأثیر سنتهای نظریهپردازانه چپگرا قرار گرفتهاند. محققان فمینیست مارکسیست تحت تأثیر آرای #مکتبفرانکفورت قرار دارند؛ مکتبی که صنعت رسانهای را یک امپراتوری قدرتمند تکبعدی برای تولید #ایدئولوژی میداند و عقیده دارد این امپراتوری سرشار از تبعیضات طبقاتی، نژادی و جنسیتی است؛ چرا که سلطه اقتصادی مالکان رسانهها این چنین اقتضا میکند. اینگونه آثار بر تأثیرات اقتصادی رسانهها به عنوان صنعت و بر تحلیل متون ایدئولوژیکی برخاسته از روایتها و انگارههای رسانهای تأکید میورزند. این آثار در سادهترین صورت، #رسانهها را کاملاً قدرتمند و #مخاطبان آنها را کالا و مصرفکننده قلمداد میکنند. در این آثار انتقادی، مخاطبان مصرفکنندگانی هستند که آگهیدهندگان، آنان را خریداری میکنند و به هیچ وجه نمیتوانند در برابر بمباران پیامهای ایدئولوژیک تلویزیون مقاومت کنند.
از آنجا که زنان، نخستین هدف تهیهکنندگان تلویزیونی و حامیان مالی آنها هستند، نقش جنسیت در متون رسانهای با علاقه هرچه بیشتر از سوی فمینیستهای مارکسیست مطالعه شده است. در سالهای اخیر بسیاری از منتقدان رویکردهای پیچیدهتر و منسجمتری را در قبال رسانهها و مساله جنسیت اتخاذ کرده و در عین حال توجه خود را نسبت به اهمیت نیروهای اقتصادی در گسترش و عرضه #متن و مورد خطاب قرار دادن تماشاگران زن حفظ کردهاند.
برجستهترین رویکرد نسبت به متون رسانهای، در میان نظریههای فمینیستی چپگرا، مطالعات فرهنگی بوده است. در مطالعات فرهنگی، در همان حال که اقتصاد و فرایندهای تولید مورد توجه قرار میگیرند، طیف گستردهای از نگرشهای پیچیدهتر نیز ارائه میشود.
مطالعات فرهنگی که در آثار نظریهپردازان #مکتب_بیرمنگام بریتانیا در اواخر دهه شصت و آغاز دهه هفتاد ریشه دارد، نه تنها بر نحوه تولید متن متمرکز میشود، بلکه شیوههایی را که بیننده به کمک آنها، متن را درک میکند، در نظر میگیرد. این در حالی است که مورخان فرهنگی فمینیست به تاریخ جنسیتمدار نیز نقب زده و نگاه خود را متوجه پدیدههای گوناگون کردهاند که از آن جمله میتوان به این موارد اشاره کرد: تعامل نیروهای اجتماعی و تاریخی در ایجاد دگرگونی و تغییر، گسترش و کاربرد فناوریهای رسانهای در این تغییرات، شیوههای تأثیرپذیری زنان از این تغییرات و استفاده ابزاری تولیدکنندگان رسانهای و آگهیدهندگان از زنان در چارچوب نیازهای سیاسی و اجتماعی این عده.
ELAYNE RAPPING