#رساله #موسیقی
🔸آینه دوسویه فرهنگ عامه و جامعه دهه شصت بریتانیا: تحلیل گفتمان انتقادی متنهای منتخب گروه بیتلز
▫️استاد راهنما: #یونس_شکرخواه
▫️استاد مشاور: #محمدرضا_سعیدآبادی
▫️دانشجو: #زهرا_عازمی
وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، دانشگاه تهران؛دانشکده مطالعات جهان، ۱۳۹۰ [ارشد]
▫️کلیدواژه: #تحلیلگفتمانانتقادی #بریتانیا #بیتلز #فرهنگعامه
*زبان رساله: انگلیسی
🔸آینه دوسویه فرهنگ عامه و جامعه دهه شصت بریتانیا: تحلیل گفتمان انتقادی متنهای منتخب گروه بیتلز
▫️استاد راهنما: #یونس_شکرخواه
▫️استاد مشاور: #محمدرضا_سعیدآبادی
▫️دانشجو: #زهرا_عازمی
وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، دانشگاه تهران؛دانشکده مطالعات جهان، ۱۳۹۰ [ارشد]
▫️کلیدواژه: #تحلیلگفتمانانتقادی #بریتانیا #بیتلز #فرهنگعامه
*زبان رساله: انگلیسی
#روزنامهنگاری #متدولوژی
🔸گفتمان رسانهای
اكنون باور همگانی این است كه رابطه علایم، معانی و شرایط تاریخی و اجتماعی حاكم بر ساختار نشانهای #گفتمان (Discourse) از لحاظ محتوا قابل تحلیل است و همینطور #خبر، كه آن نیز نوعی گفتمان محسوب میشود. و میدانیم كه گفتمان در حقیقت اصطلاحی است كه به گونههای كاربرد زمانی كه در نتیجه یك #كنشارتباطی حاصل شده است، مربوط به میشود به دیگر سخن، در حالی كه گرامر یا دستور زبان قوانین كاربردهای زبانی را بررسی میكند تا واحدهای دستوری نظیر جمله، عبارت و گزاره را ایجاد نماید، گفتمان واحدهای بزرگتر زبانی همچون پاراگرافها، مكالمات و مصاحبهها را در برمیگیرد. آنچه اكنون تحت عنوان #تحلیلگفتمانانتقادی (Critical Discourse Analysis) در برابر #تحلیلمحتوا (Content Analysis) در پژوهشهای ارتباطی مطرح شده است، عملاً به مطالعه این امر اختصاص دارد كه چطور جملات در زبان مكتوب، واحدهای بزرگتر معنایی نظیر پاراگرف، مكالمه و مصاحبه را شكل میدهند و چگونه تكوین این واحدهای معنایی برساخت كل گفتمان تأثیر میگذارد. و طبعاً میدانیم كه در حالی كه شیوه تحلیل محتوا بهطور سُنتی بر محتوای آشكار پیامهای وسایل ارتباط جمعی و بررسی كمّی آنها تأكید میورزد، در تحلیل گفتمان انتقادی، پیامهای وسایل ارتباط جمعی از جنبههای #كیفی و #كمّی بررسی میشوند و رابطه آنها با ساختهای فراگیرتر سیاسی یا فرهنگی و یا مناسبات قدرت سنجیده میشود. در تحلیل گفتمان انتقادی، پیامهای وسایل ارتباط جمعی در قالب #كلیتهایساختمند (Suructured Wholes) دیده میشوند.
ذكر یك مثال به درك موضوع كمك میكند. یك فیلم سینمایی را در نظر بگیرید. این فیلم یك گفتمان است. حالا فرض كنید كه میخواهیم عنصر خشونت را در این فیلم بررسی كنیم. پس از عملیاتی كردن متغیر خشونت، در شیوه تحلیل محتوا باید فراوانی موارد خشونت را مأخذ بگیریم. و باز فرض كنید كه قهرمان فیلم در این فیلم مفروض، پنجاه بار دست به خشونت میزند، و در مقابل فقط یكبارـ و به عنوان مثال در انتهای فیلم ـ دست به یك اقدام كاملاً مثبت میزند به نحوی كه همه آن پنجاه مورد خشونت را تحتالشعاع قرار دهد ـ مثلاً آن عمل مثبت نوعی پشیمانی و بازگشت از پیشینه شخصیتی او باشد ـ حالا صرف «فراوانیها» (۵٠ مورد) ما را به اشتباه میاندازد و نمیتوانیم با تكیه بر این ۵٠ مورد اقدام خشونتآمیز به ارزیابی صحیح از پیام فیلم (بهعنوان گفتمان) برسیم. پس در واقع در بررسی این فیلم اگر فقط به خود عنصر خشونت بپردازیم نگاه ما به تحلیل محتوا آمیخته بوده است، ولی وقتی به فیلم بهعنوان یك گفتمان بنگریم و كلیتهای ساختمند را در نظر بگیریم، به فیلم به عنوان #ارتباط درباره خشونت نگریستهایم و پیام آن را به طرزی صحیح درك كردهایم. نمیخواهم در اینجا وارد بحثهای پیچیده زبانشناسی شوم، ولی به همه علاقهمندان زبان خبر توصیه میكنم كه با زبانشناسی آشنا شوند و یافتههایش را به كار گیرند.
بهنظر من نظریه گشتاری ـ زایشی (Transformational – Generative) كه #نوام_چامسكی (Noam Chomsky) زبانشناس آمریكایی مطرح ساخته است، بهویژه از وجه امكانات ساختاری موجود در زبان به عنوان پدیدهای جهانی؛ و همچنین آرای #امایك _هالیدی (Michael Alexander Kirkwood Halliday) زبانشناس انگلیسی در زمینه #زبانشناسی سیستماتیك ـ كاركردی كه در آن ساختارهای زبانی و كنشهای ارتباطی را به بحث میكشاند، بهخصوص در زمینه خبر در رسانههای نوشتاری میتوانند به ابزارهای برُندهای در تحلیل زبان خبر تبدیل شوند. بهویژه اگر این موضوع را از یاد نبریم كه خبر یك ”ساخت“ است و باید آن را برحسب شرایط نشانهای و اجتماعی آن تحلیل كرد و لذا اهمیت زبان در این فرایند ساختپذیری جایگاه ویژهای مییابد.
🔸گفتمان رسانهای
اكنون باور همگانی این است كه رابطه علایم، معانی و شرایط تاریخی و اجتماعی حاكم بر ساختار نشانهای #گفتمان (Discourse) از لحاظ محتوا قابل تحلیل است و همینطور #خبر، كه آن نیز نوعی گفتمان محسوب میشود. و میدانیم كه گفتمان در حقیقت اصطلاحی است كه به گونههای كاربرد زمانی كه در نتیجه یك #كنشارتباطی حاصل شده است، مربوط به میشود به دیگر سخن، در حالی كه گرامر یا دستور زبان قوانین كاربردهای زبانی را بررسی میكند تا واحدهای دستوری نظیر جمله، عبارت و گزاره را ایجاد نماید، گفتمان واحدهای بزرگتر زبانی همچون پاراگرافها، مكالمات و مصاحبهها را در برمیگیرد. آنچه اكنون تحت عنوان #تحلیلگفتمانانتقادی (Critical Discourse Analysis) در برابر #تحلیلمحتوا (Content Analysis) در پژوهشهای ارتباطی مطرح شده است، عملاً به مطالعه این امر اختصاص دارد كه چطور جملات در زبان مكتوب، واحدهای بزرگتر معنایی نظیر پاراگرف، مكالمه و مصاحبه را شكل میدهند و چگونه تكوین این واحدهای معنایی برساخت كل گفتمان تأثیر میگذارد. و طبعاً میدانیم كه در حالی كه شیوه تحلیل محتوا بهطور سُنتی بر محتوای آشكار پیامهای وسایل ارتباط جمعی و بررسی كمّی آنها تأكید میورزد، در تحلیل گفتمان انتقادی، پیامهای وسایل ارتباط جمعی از جنبههای #كیفی و #كمّی بررسی میشوند و رابطه آنها با ساختهای فراگیرتر سیاسی یا فرهنگی و یا مناسبات قدرت سنجیده میشود. در تحلیل گفتمان انتقادی، پیامهای وسایل ارتباط جمعی در قالب #كلیتهایساختمند (Suructured Wholes) دیده میشوند.
ذكر یك مثال به درك موضوع كمك میكند. یك فیلم سینمایی را در نظر بگیرید. این فیلم یك گفتمان است. حالا فرض كنید كه میخواهیم عنصر خشونت را در این فیلم بررسی كنیم. پس از عملیاتی كردن متغیر خشونت، در شیوه تحلیل محتوا باید فراوانی موارد خشونت را مأخذ بگیریم. و باز فرض كنید كه قهرمان فیلم در این فیلم مفروض، پنجاه بار دست به خشونت میزند، و در مقابل فقط یكبارـ و به عنوان مثال در انتهای فیلم ـ دست به یك اقدام كاملاً مثبت میزند به نحوی كه همه آن پنجاه مورد خشونت را تحتالشعاع قرار دهد ـ مثلاً آن عمل مثبت نوعی پشیمانی و بازگشت از پیشینه شخصیتی او باشد ـ حالا صرف «فراوانیها» (۵٠ مورد) ما را به اشتباه میاندازد و نمیتوانیم با تكیه بر این ۵٠ مورد اقدام خشونتآمیز به ارزیابی صحیح از پیام فیلم (بهعنوان گفتمان) برسیم. پس در واقع در بررسی این فیلم اگر فقط به خود عنصر خشونت بپردازیم نگاه ما به تحلیل محتوا آمیخته بوده است، ولی وقتی به فیلم بهعنوان یك گفتمان بنگریم و كلیتهای ساختمند را در نظر بگیریم، به فیلم به عنوان #ارتباط درباره خشونت نگریستهایم و پیام آن را به طرزی صحیح درك كردهایم. نمیخواهم در اینجا وارد بحثهای پیچیده زبانشناسی شوم، ولی به همه علاقهمندان زبان خبر توصیه میكنم كه با زبانشناسی آشنا شوند و یافتههایش را به كار گیرند.
بهنظر من نظریه گشتاری ـ زایشی (Transformational – Generative) كه #نوام_چامسكی (Noam Chomsky) زبانشناس آمریكایی مطرح ساخته است، بهویژه از وجه امكانات ساختاری موجود در زبان به عنوان پدیدهای جهانی؛ و همچنین آرای #امایك _هالیدی (Michael Alexander Kirkwood Halliday) زبانشناس انگلیسی در زمینه #زبانشناسی سیستماتیك ـ كاركردی كه در آن ساختارهای زبانی و كنشهای ارتباطی را به بحث میكشاند، بهخصوص در زمینه خبر در رسانههای نوشتاری میتوانند به ابزارهای برُندهای در تحلیل زبان خبر تبدیل شوند. بهویژه اگر این موضوع را از یاد نبریم كه خبر یك ”ساخت“ است و باید آن را برحسب شرایط نشانهای و اجتماعی آن تحلیل كرد و لذا اهمیت زبان در این فرایند ساختپذیری جایگاه ویژهای مییابد.