#فلسفه #ارسطو
🔸پنجگانه رﺗﻮرﯾﮏ ارﺳﻄﻮ
#ارسطو ابزارهای #رتوریک (Rethoric) (رﯾﻄﻮرﯾﻘﺎ) (بیان) را پنج ابزار میداند:
▫️اﺗﻮس (ethos): اﺗﻮس به مفهوم ﺷﺨﺼﯿﺖ، جذبه، وﺟﺎﻫﺖ و ﻋﻠﻢ ﺳﺨﻨﺮان
▫️پتوس (pathos): پتوس به مفهوم جنبههای اﺣﺴﺎﺳﻰ، عاطفی و ﻣﺠﺎزﻫﺎى ﺑﻼﻏﻰ و فنون و ﺷﮕﺮدﻫﺎى ﺳﺨنوری برای ﺗﺄﺛﯿﺮﮔﺬارى ﺑﺮ ﻣﺨﺎﻃﺐ
▫️ﻟﻮﮔﻮس (logos): لوگوس صرفا نطق نیست و به مفهوم فهمیدن، بیان فهم و تماشای بیواسطه فهم (ذهن فوقالذهن) است و در واقع کاربرد استدلال و برهان از جنبههای اﺳﺘﻘﺮاﯾﻰ ﯾﺎ قیاسی توسط سخنران
▫️کایروس (Kairos): کایروس به مفهوم زمان مناسب و شرایط مقتضی برای سخنرانی
▫️تلوس (Telos) به معنی منظور و هدف سخنرانی است.
🔸پنجگانه رﺗﻮرﯾﮏ ارﺳﻄﻮ
#ارسطو ابزارهای #رتوریک (Rethoric) (رﯾﻄﻮرﯾﻘﺎ) (بیان) را پنج ابزار میداند:
▫️اﺗﻮس (ethos): اﺗﻮس به مفهوم ﺷﺨﺼﯿﺖ، جذبه، وﺟﺎﻫﺖ و ﻋﻠﻢ ﺳﺨﻨﺮان
▫️پتوس (pathos): پتوس به مفهوم جنبههای اﺣﺴﺎﺳﻰ، عاطفی و ﻣﺠﺎزﻫﺎى ﺑﻼﻏﻰ و فنون و ﺷﮕﺮدﻫﺎى ﺳﺨنوری برای ﺗﺄﺛﯿﺮﮔﺬارى ﺑﺮ ﻣﺨﺎﻃﺐ
▫️ﻟﻮﮔﻮس (logos): لوگوس صرفا نطق نیست و به مفهوم فهمیدن، بیان فهم و تماشای بیواسطه فهم (ذهن فوقالذهن) است و در واقع کاربرد استدلال و برهان از جنبههای اﺳﺘﻘﺮاﯾﻰ ﯾﺎ قیاسی توسط سخنران
▫️کایروس (Kairos): کایروس به مفهوم زمان مناسب و شرایط مقتضی برای سخنرانی
▫️تلوس (Telos) به معنی منظور و هدف سخنرانی است.
🔸تفکر جانبی
#ادوارد_دوبونو مبدع اصطلاح #تفکرجانبی گمان میکرد کسی در دانشگاه قدرش را نمیداند، پس وارد کسبوکار شد. دشمن اصلی ادوراد دوبونو گروهی سهنفره بود از آدمهایی که بیش از دوهزار سال پیش زندگی میکردند: #سقراط، #افلاطون و #ارسطو. آدمهایی که منطق را ساخته بودند و با این کار، تاریخ تفکر را گرفتار نگاهی محدود و خطی کرده بودند. دوبونو که یک عمر به دنبال شیوههای جدید تفکر بود، میگفت مدرسهها و دانشگاهها قتلگاه تفکر خلاق است و برای همین بود که بیش از هر جای دیگر، در دنیای کسبوکار فعالیت میکرد و گوشهای قدرتمندی هم برای سخنانش یافته بود، از #بوئینگ تا #موتورلا... +
#ادوارد_دوبونو مبدع اصطلاح #تفکرجانبی گمان میکرد کسی در دانشگاه قدرش را نمیداند، پس وارد کسبوکار شد. دشمن اصلی ادوراد دوبونو گروهی سهنفره بود از آدمهایی که بیش از دوهزار سال پیش زندگی میکردند: #سقراط، #افلاطون و #ارسطو. آدمهایی که منطق را ساخته بودند و با این کار، تاریخ تفکر را گرفتار نگاهی محدود و خطی کرده بودند. دوبونو که یک عمر به دنبال شیوههای جدید تفکر بود، میگفت مدرسهها و دانشگاهها قتلگاه تفکر خلاق است و برای همین بود که بیش از هر جای دیگر، در دنیای کسبوکار فعالیت میکرد و گوشهای قدرتمندی هم برای سخنانش یافته بود، از #بوئینگ تا #موتورلا... +
#چهره #فلسفه
🔸افلاطون در یک نگاه
#افلاطون (آریستوکلِس) (Plato) (۴۲۸/۴۲۷ پ.م تا ۳۴۸/۳۴۷ پ.م) از فیلسوفان بزرگ یونان و آتن (عصر کلاسیک یونان) که بسیاری او را بزرگترین فیلسوف تاریخ میدانند، شاگرد #سقراط و استاد #ارسطو بوده است.
افلاطون مدرسه علوم، فلسفه و ادبیات خود را بنام آکادمی (۳۸۷ پ.م) بنا کرد. آکادمی را نخستین دانشگاه اروپایی میدانند. ارسطو به ۲۰ سال شاگرد آکادمی بود و پس از آن در آنجا استاد شد.
دیگاههای او بیشتر به صورت گفت و شنود (مناظره) مطرح شده است.
مهمترین اثر که از افلاطون به جای مانده رسالهٔ جمهور است که مشتمل بر ۱۰ محاوره است.
نظریهٔ مُثُل نقطهٔ ثقل و اتکای فلسفهٔ افلاطون است که کل منظومهٔ فکری او، اعم از هستیشناسی، معرفتشناسی، منطق، اخلاق، سیاست و حتی هنر بر مدار آن میچرخد
🔸افلاطون در یک نگاه
#افلاطون (آریستوکلِس) (Plato) (۴۲۸/۴۲۷ پ.م تا ۳۴۸/۳۴۷ پ.م) از فیلسوفان بزرگ یونان و آتن (عصر کلاسیک یونان) که بسیاری او را بزرگترین فیلسوف تاریخ میدانند، شاگرد #سقراط و استاد #ارسطو بوده است.
افلاطون مدرسه علوم، فلسفه و ادبیات خود را بنام آکادمی (۳۸۷ پ.م) بنا کرد. آکادمی را نخستین دانشگاه اروپایی میدانند. ارسطو به ۲۰ سال شاگرد آکادمی بود و پس از آن در آنجا استاد شد.
دیگاههای او بیشتر به صورت گفت و شنود (مناظره) مطرح شده است.
مهمترین اثر که از افلاطون به جای مانده رسالهٔ جمهور است که مشتمل بر ۱۰ محاوره است.
نظریهٔ مُثُل نقطهٔ ثقل و اتکای فلسفهٔ افلاطون است که کل منظومهٔ فکری او، اعم از هستیشناسی، معرفتشناسی، منطق، اخلاق، سیاست و حتی هنر بر مدار آن میچرخد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸ارسطو طرفدار بردهداری و نابرابری بود، آیا باید او را کنار بگذاریم؟
🔹#اگنس_کالارد
▫️استاد فلسفۀ دانشگاه شیکاگو
اگر #ارسطو را بیگانهای بدانیم که از فضا آمده، شاید بتوانیم طور دیگری آثارش را بفهمیم.
آیا میتوانیم با دیگران اختلافنظر داشته باشیم، بدون آنکه با آنها خصومت بورزیم؟ معمولاً وقتی موضوع اختلاف چندان حیاتی نباشد، ایستادن در موضعِ «بیطرفی» آسان است، اما اگر بحث از بردهداری، تبعیض جنیستی یا نژادپرستی در میان باشد چطور؟ آنجا هم میتوانیم صرفاً بحث علمی کنیم و نظر مخالف را محترم بدانیم؟ اگنس کالارد، این چالش را در مواجهه با ارسطو پیدا کرد، فیلسوفی که نهتنها زنان را پست
میشمرد که مدافع بردهداری نیز بود.
اما در نهایت، راهی پیدا کرد. متن کامل
🔹#اگنس_کالارد
▫️استاد فلسفۀ دانشگاه شیکاگو
اگر #ارسطو را بیگانهای بدانیم که از فضا آمده، شاید بتوانیم طور دیگری آثارش را بفهمیم.
آیا میتوانیم با دیگران اختلافنظر داشته باشیم، بدون آنکه با آنها خصومت بورزیم؟ معمولاً وقتی موضوع اختلاف چندان حیاتی نباشد، ایستادن در موضعِ «بیطرفی» آسان است، اما اگر بحث از بردهداری، تبعیض جنیستی یا نژادپرستی در میان باشد چطور؟ آنجا هم میتوانیم صرفاً بحث علمی کنیم و نظر مخالف را محترم بدانیم؟ اگنس کالارد، این چالش را در مواجهه با ارسطو پیدا کرد، فیلسوفی که نهتنها زنان را پست
میشمرد که مدافع بردهداری نیز بود.
اما در نهایت، راهی پیدا کرد. متن کامل
#سینماویژن
🔸حافظه مشترک، حس مشترک و سینما به مثابه لوح نفس
🔹#محمدجواد_فریدزاده
۱- حافظه فردی، صورتهای حوادث و سوانح زندگی فردی را در خود ذخیره میکند و خاطره از آن صورتها حکایتی میسازد متناسب با حال و روز ما، تذکر رجوع نفس است به محفظه حافظه و صورت خاطره و صورتی است که در قالب حکایتی روایت میشود.
#پل_ریکور، فیلسوف و متأله معاصر فرانسوی در اثر معروف خود سعی کرده است نسبت میان حافظه و روایت (داستان) را توضیح دهد. در این کتاب ما متوجه میشویم که حافظه در صورت روایت و داستان است که به یاد میآید و روایت میشود.
نظیر حافظه و خاطره و ذاکره شخصی، حافظه و خاطره و ذاکره جمعی وجود دارد؛ از روانشناسان معروف قرن بیستم که به وجه جمعی حافظه و آگاهی جمعی و همچنین ناخودآگاه جمعی توجه کرده است یونگ است؛ پس از او دیگران نیز این تعبیر را به انحاء گوناگون بسط داده و بکار بردهاند.
سینما یکی از مصادر حافظه جمعی و یکی از عمدهترین پدیدآوردگان خاطره جمعی است.
زندگی اجتماعی که به گفته #ارسطو، انسان مجبول و مفطور به آن است، بدون حافظه و خاطره جمعی صورت نمیپذیرد. در بیداری مردمان لاجرم با یکدیگر کار میکنند، سخن میگویند، یکدیگر را دوست یا دشمن دارند، در جشن با هم میخندند، در سوگواری با هم گریه میکنند، با هم شاد میشوند، باهم غمگین میشوند. با هم "ما " میشوند و این "ما" خانۀ مشترک (وطن) دارد و "ما "از خانه مشترک در مقابل هجوم دیگری دفاع میکند." ما" با هم تاریخ مشترک را میسازد و مینویسد و داستانهای مشترک را پدید میآورد. ما بعضی از این داستانها را بر پرده سینما میبینیم. در این داستانها ما آرزوهای خود را بازتاب میدهیم و از ترسها و امیدهای خود میگوییم و بدین سان است که کسی در جمع و با جمع زندگی میکند و میمیرد؛ حتی کسی که از جمع عزلت گزیده است، تا نفس میکشد از زندگی با جمع گریزی ندارد؛ چون در گوشهنشینی، فکر میکند و فکر بیزبان نمیشود و زبان بالطبع مدنی و اجتماعی است.
مردمان، علاوه بر روز و بیداری، شب و خواب دارند و خواب میبینند. گرچه بخشی از خوابها، متأثر از حوادث فردی است. اما همانطور که میان زندگی فردی و زندگی جمعی نمیتوان مرز مشخصی کشید، میان ناخودآگاه جمعی، حافظه جمعی و خاطره جمعی با ناخودآگاه و حافظه و خاطره فردی نیز چنین مرزی وجود ندارد و خوابهای ما از عناصر و تجارب فردی و جمعی فراهم آمدهاند.
زبان سینما - به لحاظ صورت و معنی - با زبان خواب مسانخ و متلائم است، خواب میبینیم چنانکه گویا فیلم میبینیم، فیلم میبینیم چنانکه گویی خواب میبینیم.
این سخن اختصاصی به فیلمهای داستانی ندارد. حتی فیلمهای مستند و تاریخی نیز عاری از رنگ خواب و شعر نیستند؛ زیرا "واقعیت" آنطور که محسوس واقع میشود با واقعیت آنطور که محکی واقع میشود( و حاکی فیلم است) متفاوت است.
حافظه را میتوان از منظر روانشناسی فردی و بعنوان یکی از تواناییهای ذهن و یا یکی از قوای نفس ملاحظه کرد. حافظه شخص در عین حال حافظه جمع نیز هست و تفکیک این دو صرفا به کار آموزش و تحقیق و همچنین به کار تفکیک موضوعات علوم میآید و گرنه در حقیقت و در هستی آدمی دیواری میان حافظه شخصی و حافظه جمعی وجود ندارد؛ چرا که ترکیب واقعی و انضمامی میان دو وجه فردی و جمعی انسان موجود نیست و یک نفر، دو نفر نیست؛ یعنی هر فرد انسان مبتلا به اسکیزوفرنی و انشقاق روانی نیست. نفس آدمیزاد همانطور که از قوای گوناگون تشکیل شده و این تعدد قوا موجب تكثر و تعدد نفس او نمیشود (النفس مع وحدتها كل القوا) به همین نحو، تعدد حيثيات نفس، مثل حیثیت فردی و حیثیت جمعی، موجب ترکیب او از دو واقعیت نمیشود. نفس یک حقیقت است که به لحاظی منشاء انتزاع معنای فردیت و به لحاظی دیگر منشاء انتزاع معنای جمعیت میشود. اگر این نکته درست فهمیده شود، مشاجرات مفصل و کم فایده مباحثی مثل انتزاعی بودن جمع و اعتباری بودن جامعه و واقعی بودن فرد به روشنی آشکار میشود و معلوم میشود که جمع همان اندازه "واقعی" است که فرد و فرد همان اندازه" اعتباری" هست که جمع؛ جامعه نیز مانند فرد تاریخ تولد دارد و فرد نیز همچون جمع محصول اعتبار و انتزاع ذهن است.
حافظه جمعی که بخش جداناپذیر حافظه فردی است چگونه تعین مییابد و در چه مظاهری خود را آشکار میکند؟ جواب تفصیلی ما را از مقصود دور میکند ولی تنها میتوان اشاره کرد که بعضی از خوابهای ما ریشه در ناخودآگاه جمعی دارد. یونگ جنگ جهانی را از طریق تعبیر خوابهای دختربچهای پیشگویی کرد. این خوابها از حدود و حوادث فردی فراتر میروند و حوادث بزرگ اجتماعی و تاریخی را پیشگویی میکنند.
۲- تاریخ به معنای وجود کتبی و یا وجود ابژکتیو حوادث و آثار گذشته (که مثلا در بناهای بزرگ و آثار عظیم معماری باقی میمانند) و نه به معنای خود آن حوادث و سوانح - بخش بزرگی از حافظه جمعی ما را تشکیل میدهد.
🔸حافظه مشترک، حس مشترک و سینما به مثابه لوح نفس
🔹#محمدجواد_فریدزاده
۱- حافظه فردی، صورتهای حوادث و سوانح زندگی فردی را در خود ذخیره میکند و خاطره از آن صورتها حکایتی میسازد متناسب با حال و روز ما، تذکر رجوع نفس است به محفظه حافظه و صورت خاطره و صورتی است که در قالب حکایتی روایت میشود.
#پل_ریکور، فیلسوف و متأله معاصر فرانسوی در اثر معروف خود سعی کرده است نسبت میان حافظه و روایت (داستان) را توضیح دهد. در این کتاب ما متوجه میشویم که حافظه در صورت روایت و داستان است که به یاد میآید و روایت میشود.
نظیر حافظه و خاطره و ذاکره شخصی، حافظه و خاطره و ذاکره جمعی وجود دارد؛ از روانشناسان معروف قرن بیستم که به وجه جمعی حافظه و آگاهی جمعی و همچنین ناخودآگاه جمعی توجه کرده است یونگ است؛ پس از او دیگران نیز این تعبیر را به انحاء گوناگون بسط داده و بکار بردهاند.
سینما یکی از مصادر حافظه جمعی و یکی از عمدهترین پدیدآوردگان خاطره جمعی است.
زندگی اجتماعی که به گفته #ارسطو، انسان مجبول و مفطور به آن است، بدون حافظه و خاطره جمعی صورت نمیپذیرد. در بیداری مردمان لاجرم با یکدیگر کار میکنند، سخن میگویند، یکدیگر را دوست یا دشمن دارند، در جشن با هم میخندند، در سوگواری با هم گریه میکنند، با هم شاد میشوند، باهم غمگین میشوند. با هم "ما " میشوند و این "ما" خانۀ مشترک (وطن) دارد و "ما "از خانه مشترک در مقابل هجوم دیگری دفاع میکند." ما" با هم تاریخ مشترک را میسازد و مینویسد و داستانهای مشترک را پدید میآورد. ما بعضی از این داستانها را بر پرده سینما میبینیم. در این داستانها ما آرزوهای خود را بازتاب میدهیم و از ترسها و امیدهای خود میگوییم و بدین سان است که کسی در جمع و با جمع زندگی میکند و میمیرد؛ حتی کسی که از جمع عزلت گزیده است، تا نفس میکشد از زندگی با جمع گریزی ندارد؛ چون در گوشهنشینی، فکر میکند و فکر بیزبان نمیشود و زبان بالطبع مدنی و اجتماعی است.
مردمان، علاوه بر روز و بیداری، شب و خواب دارند و خواب میبینند. گرچه بخشی از خوابها، متأثر از حوادث فردی است. اما همانطور که میان زندگی فردی و زندگی جمعی نمیتوان مرز مشخصی کشید، میان ناخودآگاه جمعی، حافظه جمعی و خاطره جمعی با ناخودآگاه و حافظه و خاطره فردی نیز چنین مرزی وجود ندارد و خوابهای ما از عناصر و تجارب فردی و جمعی فراهم آمدهاند.
زبان سینما - به لحاظ صورت و معنی - با زبان خواب مسانخ و متلائم است، خواب میبینیم چنانکه گویا فیلم میبینیم، فیلم میبینیم چنانکه گویی خواب میبینیم.
این سخن اختصاصی به فیلمهای داستانی ندارد. حتی فیلمهای مستند و تاریخی نیز عاری از رنگ خواب و شعر نیستند؛ زیرا "واقعیت" آنطور که محسوس واقع میشود با واقعیت آنطور که محکی واقع میشود( و حاکی فیلم است) متفاوت است.
حافظه را میتوان از منظر روانشناسی فردی و بعنوان یکی از تواناییهای ذهن و یا یکی از قوای نفس ملاحظه کرد. حافظه شخص در عین حال حافظه جمع نیز هست و تفکیک این دو صرفا به کار آموزش و تحقیق و همچنین به کار تفکیک موضوعات علوم میآید و گرنه در حقیقت و در هستی آدمی دیواری میان حافظه شخصی و حافظه جمعی وجود ندارد؛ چرا که ترکیب واقعی و انضمامی میان دو وجه فردی و جمعی انسان موجود نیست و یک نفر، دو نفر نیست؛ یعنی هر فرد انسان مبتلا به اسکیزوفرنی و انشقاق روانی نیست. نفس آدمیزاد همانطور که از قوای گوناگون تشکیل شده و این تعدد قوا موجب تكثر و تعدد نفس او نمیشود (النفس مع وحدتها كل القوا) به همین نحو، تعدد حيثيات نفس، مثل حیثیت فردی و حیثیت جمعی، موجب ترکیب او از دو واقعیت نمیشود. نفس یک حقیقت است که به لحاظی منشاء انتزاع معنای فردیت و به لحاظی دیگر منشاء انتزاع معنای جمعیت میشود. اگر این نکته درست فهمیده شود، مشاجرات مفصل و کم فایده مباحثی مثل انتزاعی بودن جمع و اعتباری بودن جامعه و واقعی بودن فرد به روشنی آشکار میشود و معلوم میشود که جمع همان اندازه "واقعی" است که فرد و فرد همان اندازه" اعتباری" هست که جمع؛ جامعه نیز مانند فرد تاریخ تولد دارد و فرد نیز همچون جمع محصول اعتبار و انتزاع ذهن است.
حافظه جمعی که بخش جداناپذیر حافظه فردی است چگونه تعین مییابد و در چه مظاهری خود را آشکار میکند؟ جواب تفصیلی ما را از مقصود دور میکند ولی تنها میتوان اشاره کرد که بعضی از خوابهای ما ریشه در ناخودآگاه جمعی دارد. یونگ جنگ جهانی را از طریق تعبیر خوابهای دختربچهای پیشگویی کرد. این خوابها از حدود و حوادث فردی فراتر میروند و حوادث بزرگ اجتماعی و تاریخی را پیشگویی میکنند.
۲- تاریخ به معنای وجود کتبی و یا وجود ابژکتیو حوادث و آثار گذشته (که مثلا در بناهای بزرگ و آثار عظیم معماری باقی میمانند) و نه به معنای خود آن حوادث و سوانح - بخش بزرگی از حافظه جمعی ما را تشکیل میدهد.
عرصههای ارتباطی
نشرکتاب پارسه منتشرکرد: #کتاب🔸تیپهای شخصیت تیپهای شخصیتی نشان دهنده وجود شباهت و تفاوت میان انسانها هستند. نظریه تیپهای شخصیتی کارل گوستاو یونگ، بیش از هر نظریه تیپشناسانه دیگری، در روانشناسی شخصیت و حیطههای گوناگون زندگی بشر، از مشاورهای سازمانی و مدیریتی…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#روانشناسی🔸تیپهای شخصیت
▫️دکتر #ارسطو_میرانی از کتاب تیپهای شخصیت اثر کارل گوستاو یونگ میگوید.
▫️درباره کتاب تیپهای شخصیت که بر خی از روانشناسان آنرا برجستهترین خدمت یونگ به دانش روانشناسی میدانند. شهر کتاب
▫️دکتر #ارسطو_میرانی از کتاب تیپهای شخصیت اثر کارل گوستاو یونگ میگوید.
▫️درباره کتاب تیپهای شخصیت که بر خی از روانشناسان آنرا برجستهترین خدمت یونگ به دانش روانشناسی میدانند. شهر کتاب
#واژهها🔸کاتارسیس | Catharsis
#کاتارسیس واژه یونانی برگرفته از کاتار به معنی تزکیه؛ پاکشدت و پاکسازی است.
تزکیه یا خلاصی و رهایی، حاصل تاثیر تراژدی (در درام یا رمان) بر #مخاطب است.
#ارسطو فیلسوف یونانی، کارکرد #تراژدی بزرگ را رهاسازی مخاطب از احساسات فروخورده میدانست. و به همین سبب تراژدی را عامل پاکسازی ذهن مخاطب قلمداد میکرد. بر پایه فرضیه کاتارسیس؛ نمایش خشونت و پرخاشگری در فیلم و تلویزیون اثر درمانی دارد. طرفداران این ایده استدلال میکنند که استفاده از خشونت فانتزی ممکن است جایگزینی برای خشونت واقعی باشد و امکان یک خلاصی و رهایی بیضرر از انگیزههای خصمانه را فراهم کند. طرفداران نظریه تزکیه بر این باورند که عدم استفاده از خشونت در قالب فیلم و رمان ممکن است به کسترش خشونت در جهان واقعی کمک کند.
#کاتارسیس واژه یونانی برگرفته از کاتار به معنی تزکیه؛ پاکشدت و پاکسازی است.
تزکیه یا خلاصی و رهایی، حاصل تاثیر تراژدی (در درام یا رمان) بر #مخاطب است.
#ارسطو فیلسوف یونانی، کارکرد #تراژدی بزرگ را رهاسازی مخاطب از احساسات فروخورده میدانست. و به همین سبب تراژدی را عامل پاکسازی ذهن مخاطب قلمداد میکرد. بر پایه فرضیه کاتارسیس؛ نمایش خشونت و پرخاشگری در فیلم و تلویزیون اثر درمانی دارد. طرفداران این ایده استدلال میکنند که استفاده از خشونت فانتزی ممکن است جایگزینی برای خشونت واقعی باشد و امکان یک خلاصی و رهایی بیضرر از انگیزههای خصمانه را فراهم کند. طرفداران نظریه تزکیه بر این باورند که عدم استفاده از خشونت در قالب فیلم و رمان ممکن است به کسترش خشونت در جهان واقعی کمک کند.