#چهره🔸تری ایگلتون (۱۹۴۳-)
▫️نوشته نیک یابلون*
▫️ترجمه #یونس_شکرخواه
#تری_ایگلتون دیباچههای متعدد و مهمی در مورد نظریههای ادبی، زیباییشناسی و ایدئولوژی نوشته است
او در مقام یک منتقد ادبی پیشتاز مارکسیست، توانست جانشین استاد خود #ریموند_ویلیامز در انگلیس شود. او با تکیه بر نظریههای مارکسیستهای اروپایی از جمله #والتر_بنیامین، #لویی_آلتوسر و پیر ماشری، مخاطبان فراوانی یافت و با پیروی از افکار این نظریهپردازان از شیوهای ماتریالیستی برای مطالعه ادبیات بهره برد. این شیوه او در نوشتههایش در مورد ساموئل ریچاردسون و خواهران برونته نمود دارد. پافشاری ایگلتون بر پیچیدگی و سودمندی مقولات سنتی و هنجاری نظیر ایدئولوژی، زیباییشناسی و نقد فرهنگی به طور کلی مؤثر بوده است.
قرائت دوباره او از این مقولهها بیش از هر چیز در اشتیاق وی برای برانگیختن بحثهای انتقادی در زمینة فرهنگ معاصر ریشه دارد و این انتقادی است به دور از آنچه که در نسبیت فرهنگی و بیتفاوتی سیاسی پست مدرنیسم میداند
*NICK YABLON
▫️نوشته نیک یابلون*
▫️ترجمه #یونس_شکرخواه
#تری_ایگلتون دیباچههای متعدد و مهمی در مورد نظریههای ادبی، زیباییشناسی و ایدئولوژی نوشته است
او در مقام یک منتقد ادبی پیشتاز مارکسیست، توانست جانشین استاد خود #ریموند_ویلیامز در انگلیس شود. او با تکیه بر نظریههای مارکسیستهای اروپایی از جمله #والتر_بنیامین، #لویی_آلتوسر و پیر ماشری، مخاطبان فراوانی یافت و با پیروی از افکار این نظریهپردازان از شیوهای ماتریالیستی برای مطالعه ادبیات بهره برد. این شیوه او در نوشتههایش در مورد ساموئل ریچاردسون و خواهران برونته نمود دارد. پافشاری ایگلتون بر پیچیدگی و سودمندی مقولات سنتی و هنجاری نظیر ایدئولوژی، زیباییشناسی و نقد فرهنگی به طور کلی مؤثر بوده است.
قرائت دوباره او از این مقولهها بیش از هر چیز در اشتیاق وی برای برانگیختن بحثهای انتقادی در زمینة فرهنگ معاصر ریشه دارد و این انتقادی است به دور از آنچه که در نسبیت فرهنگی و بیتفاوتی سیاسی پست مدرنیسم میداند
*NICK YABLON
#چهره #ارتباطات
🔸 لویی آلتوسر | Althusser, Louis
▫️نویسنده: #گری_مکدونگ
▫️مترجم: #یونس_شکرخواه
متولد ١٩١٨ و متوفی به سال ١٩٩٠ یکی از فیلسوفان اصلی مارکسیست در دوران اخیر است که تیزهوشی مفهومی او تحتالشعاع تراژدی شخصیاش قرار گرفته است.
#لویی_آلتوسر که در الجزایر متولد و در پاریس، در زمان جنگ جهانی دوم، به عنوان نامزد دوره لیسانس فلسفه در دانشگاه اکول نرمال سوپریور پذیرفته شد، همواره موضعی تندروانه و مشخص داشته و در آثاری مثل برای مارکس (For Marx) (که نخستین بار در سال ١٩۶۵ منتشر شد) به بازنگری مدلهای مارکسیستی پرداخته است.
اگرچه نفوذ لویی آلتوسر با نفوذ شخصیتهای دیگری چون #بارت، #دریدا و #لاکان که از متفکران #پساساختارگرا بودند، در هم آمیخت، اما قتل همسرش در سال ١٩٨٠ به دست او باعث شد تا تاریخچهای از معضلات فکری وی بر ملا شود و به همین دلیل تا زمان مرگش در بیمارستانی در پاریس، در اذهان به فراموشی سپرده شد.
بیان نظری مجدد او از #مارکسیسم که به شکلی علمی صورت گرفت، عمدتا بر مقولاتی چون #ایدئولوژی، #سوژه و #بازتولید اجتماعی متمرکز است. درک زیرکانه و برداشت پیچیده او از ایدئولوژی، وی را از هر دو جنبه #بازنمود جهان و محدودیتهای پرسش از همین جهان، در کانون سازمان اجتماعی قرار میدهد.
ایدئولوژی به سوژه شکل میدهد و این امر مشتمل است بر ساختار اجتماعی یک سوژه ظاهراًً از پیش موجود؛ از اینرو، کار انتقادی باید بر نحوه عملکرد سوژه و آگاهی افراد و همچنین بر معانیای که به صورت اجتماعی باز نمود مییابد، متمرکز باشد.
GARY MCDONGH
🔸 لویی آلتوسر | Althusser, Louis
▫️نویسنده: #گری_مکدونگ
▫️مترجم: #یونس_شکرخواه
متولد ١٩١٨ و متوفی به سال ١٩٩٠ یکی از فیلسوفان اصلی مارکسیست در دوران اخیر است که تیزهوشی مفهومی او تحتالشعاع تراژدی شخصیاش قرار گرفته است.
#لویی_آلتوسر که در الجزایر متولد و در پاریس، در زمان جنگ جهانی دوم، به عنوان نامزد دوره لیسانس فلسفه در دانشگاه اکول نرمال سوپریور پذیرفته شد، همواره موضعی تندروانه و مشخص داشته و در آثاری مثل برای مارکس (For Marx) (که نخستین بار در سال ١٩۶۵ منتشر شد) به بازنگری مدلهای مارکسیستی پرداخته است.
اگرچه نفوذ لویی آلتوسر با نفوذ شخصیتهای دیگری چون #بارت، #دریدا و #لاکان که از متفکران #پساساختارگرا بودند، در هم آمیخت، اما قتل همسرش در سال ١٩٨٠ به دست او باعث شد تا تاریخچهای از معضلات فکری وی بر ملا شود و به همین دلیل تا زمان مرگش در بیمارستانی در پاریس، در اذهان به فراموشی سپرده شد.
بیان نظری مجدد او از #مارکسیسم که به شکلی علمی صورت گرفت، عمدتا بر مقولاتی چون #ایدئولوژی، #سوژه و #بازتولید اجتماعی متمرکز است. درک زیرکانه و برداشت پیچیده او از ایدئولوژی، وی را از هر دو جنبه #بازنمود جهان و محدودیتهای پرسش از همین جهان، در کانون سازمان اجتماعی قرار میدهد.
ایدئولوژی به سوژه شکل میدهد و این امر مشتمل است بر ساختار اجتماعی یک سوژه ظاهراًً از پیش موجود؛ از اینرو، کار انتقادی باید بر نحوه عملکرد سوژه و آگاهی افراد و همچنین بر معانیای که به صورت اجتماعی باز نمود مییابد، متمرکز باشد.
GARY MCDONGH
#سینماویژن #زوم
🔸 مفهوم جبر در مطالعات سینمایی و تلویزیونی
▫️نوشته تیکو رومائو*
▫️ترجمه #یونس_شکرخواه
هرگاه فردی اصطلاح #جبر (determination) را در چارچوب مطالعه تولیدات فرهنگی به کار گیرد و یا از واژههای همخانواده با آن مثل قطعی (determined) معلول (caused) یا تأثیر پذیرفته (effected) و واژههایی از این دست استفاده کند، لاجرم مقوله پیچیدهای چون اصل علیت اجتماعی مطرح میشود.
آنچه مفهوم جبر را در برابر سایر اصطلاحات همخانواده با آن تبیین میکند، شیوه خاصی است که این مقوله، در چارچوب مارکسیستی، تحت آن شیوه درک میشده است. با اینکه مطمئناً میتوان پرسش درباره ماهیت علیت اجتماعی را به شیوههایی دیگر نیز مطرح ساخت، ولی این تنها سنت مارکسیستهاست که تأثیر شگرفی بر مطالعات سینمایی و تلویزیونی گذاشته است.
در ابتدا، باید مفهوم جبر را در چارچوب گستردهتر جبرگرایی تبیین کرد. #جبرگرایی در افراطیترین شکل، نوعی موضع فلسفی را مطرح میسازد که در آن هر رخدادی دارای یک پیششرط تاریخی و اجتماعی است و بدون آن نیز رخ نمیدهد.
در این بینش، شناسایی جبرهای یک رویداد یا پدیدهای اجتماعی با کشف عمل آن برابر است. این فرمولبندی افراطی جبرگرایی ریشه در علیتی دارد که در علوم طبیعی یافت میشود، ولی از آنجا که صورتهای جاری و گوناگون علیت در عرصه اجتماعی الزاما با آنچه در طبییعت کارکرد دارد، قابل مقایسه نیست، بینش افراطی مزبور مورد تردید قرار گرفته است. به جای اینکه جبر اجتماعی، ثابت و تغییرناپذیر تلقی شود، گرایش روزافزونی به درک آن به عنوان تحمیل محدودیتها و مرزها، در حال ظهور است. از این دیدگاه، جبر اجتماعی به طور کامل نمیتواند حق انتخاب و اعمال اراده را از جامعه سلب کند، بکه تنها پارامترهایی را که در آنها عامل انسانی میتواند فعالیت کند، تعیین میکند. مفهوم جبر از جنبه نظری به وسیله همین دو دیدگاه متضاد در چارچوب سنت مارکسیستی بسط و توسعه یافته است. با این حال، جبر از دیدگاه مارکسیستها صرفاً به برداشتی فلسفی از ماهیت کلی جبرگرایی اجتماعی محدود نشده است، بلکه به همراه آن، مفهوم خاصی از ساختار بنیادین جوامع و تعاملات جاری در آن نیز وجود دارد.
این بینش در مدل #زیرساخت #روساخت تجلی مییابد. در برداشتی جبرگرایانهتر از این مدل، اقتصاد به عنوان زیربنای
جامعه، تنها منبع نهایی علیت اجتماعی است و روساخت به طرزی منفعل از آن تبعیت میکند.
این برداشت، انتقادهای فراوانی را در میان متفکران، به ویژه #لویی_آلتوسر فیلسوف مارکسیست، برانگیخت. وی بر این باور بود که به جای محروم کردن روساخت از هرگونه تأثیرگذاری علیتی واقعی، باید کنشهای آن را مستقل دید. او معتقد بود فعالیتهای روساخت، مستقل هستند و میتوانند بر جنبههای مختلف شکلبندیهای اجتماعی، مشتمل بر اقتصاد، تأثیر بگذارند.
در جامعهای که آلتوسر ترسیم میکرد، شکلبندی اجتماعی از مجموعهای از موقعیتها و موارد نیمهمستقل تشکیل میشد که هر یک علت پیدایش دیگری بودند. وی برای تشریح ماهیت تعاملی این روابط به پدیده فراجبرگرایی فرویدی اشاره کرد؛ مفهومی که قرار بود جایگزین رابطه علت و معلولی یکسویه محض شود. براساس این تلقی، مفهوم #فراجبرگرایی نه تنها بیانگر تعدد و گوناگونی عواملی است که برای تحقیق در مورد هر پدیده خاص اجتماعی باید در نظر گرفته شوند، بلکه این واقعیت را که عناصر اجتماعی میتوانند به طور همزمان یکدیگر را تعیین کنند، بازگو میکند. بازنگری و تجدید نظر آلتوسر در مورد مدل زیرساخت ـ روساخت تأثیر چشمگیری در مطالعات سینمایی و تلویزیونی داشته است. بسیاری از نظریهپردازان فیلم در مقابل این ایده که صورت و محتوای روایتگری سینمایی مستقیماً به وسیله زیرساخت اجتماعی جامعهای که فیلم در آن تولید شده است، تعیین میشود، مقاومت کردهاند. آلتوسر ظاهراً تعریفی جایگزین ارائه میدهد که بر اساس آن تولید فیلم را میتوان به طور نسبی مستقل از جبرهای سایر کنشهای و رویههای اجتماعی قلمداد کرد. علاوه بر این، مفهوم فراجبرگرایی وی به عنوان ابزاری برای نظری کردن عوامل متعددی به کار میرود که در تولید فیلم و برنامههای تلویزیونی، چه از لحاظ اقتصادی، چه از جنبه فناورانه و چه از نظر سیاسی دخیل هستند.
*Tico Romao
🔸 مفهوم جبر در مطالعات سینمایی و تلویزیونی
▫️نوشته تیکو رومائو*
▫️ترجمه #یونس_شکرخواه
هرگاه فردی اصطلاح #جبر (determination) را در چارچوب مطالعه تولیدات فرهنگی به کار گیرد و یا از واژههای همخانواده با آن مثل قطعی (determined) معلول (caused) یا تأثیر پذیرفته (effected) و واژههایی از این دست استفاده کند، لاجرم مقوله پیچیدهای چون اصل علیت اجتماعی مطرح میشود.
آنچه مفهوم جبر را در برابر سایر اصطلاحات همخانواده با آن تبیین میکند، شیوه خاصی است که این مقوله، در چارچوب مارکسیستی، تحت آن شیوه درک میشده است. با اینکه مطمئناً میتوان پرسش درباره ماهیت علیت اجتماعی را به شیوههایی دیگر نیز مطرح ساخت، ولی این تنها سنت مارکسیستهاست که تأثیر شگرفی بر مطالعات سینمایی و تلویزیونی گذاشته است.
در ابتدا، باید مفهوم جبر را در چارچوب گستردهتر جبرگرایی تبیین کرد. #جبرگرایی در افراطیترین شکل، نوعی موضع فلسفی را مطرح میسازد که در آن هر رخدادی دارای یک پیششرط تاریخی و اجتماعی است و بدون آن نیز رخ نمیدهد.
در این بینش، شناسایی جبرهای یک رویداد یا پدیدهای اجتماعی با کشف عمل آن برابر است. این فرمولبندی افراطی جبرگرایی ریشه در علیتی دارد که در علوم طبیعی یافت میشود، ولی از آنجا که صورتهای جاری و گوناگون علیت در عرصه اجتماعی الزاما با آنچه در طبییعت کارکرد دارد، قابل مقایسه نیست، بینش افراطی مزبور مورد تردید قرار گرفته است. به جای اینکه جبر اجتماعی، ثابت و تغییرناپذیر تلقی شود، گرایش روزافزونی به درک آن به عنوان تحمیل محدودیتها و مرزها، در حال ظهور است. از این دیدگاه، جبر اجتماعی به طور کامل نمیتواند حق انتخاب و اعمال اراده را از جامعه سلب کند، بکه تنها پارامترهایی را که در آنها عامل انسانی میتواند فعالیت کند، تعیین میکند. مفهوم جبر از جنبه نظری به وسیله همین دو دیدگاه متضاد در چارچوب سنت مارکسیستی بسط و توسعه یافته است. با این حال، جبر از دیدگاه مارکسیستها صرفاً به برداشتی فلسفی از ماهیت کلی جبرگرایی اجتماعی محدود نشده است، بلکه به همراه آن، مفهوم خاصی از ساختار بنیادین جوامع و تعاملات جاری در آن نیز وجود دارد.
این بینش در مدل #زیرساخت #روساخت تجلی مییابد. در برداشتی جبرگرایانهتر از این مدل، اقتصاد به عنوان زیربنای
جامعه، تنها منبع نهایی علیت اجتماعی است و روساخت به طرزی منفعل از آن تبعیت میکند.
این برداشت، انتقادهای فراوانی را در میان متفکران، به ویژه #لویی_آلتوسر فیلسوف مارکسیست، برانگیخت. وی بر این باور بود که به جای محروم کردن روساخت از هرگونه تأثیرگذاری علیتی واقعی، باید کنشهای آن را مستقل دید. او معتقد بود فعالیتهای روساخت، مستقل هستند و میتوانند بر جنبههای مختلف شکلبندیهای اجتماعی، مشتمل بر اقتصاد، تأثیر بگذارند.
در جامعهای که آلتوسر ترسیم میکرد، شکلبندی اجتماعی از مجموعهای از موقعیتها و موارد نیمهمستقل تشکیل میشد که هر یک علت پیدایش دیگری بودند. وی برای تشریح ماهیت تعاملی این روابط به پدیده فراجبرگرایی فرویدی اشاره کرد؛ مفهومی که قرار بود جایگزین رابطه علت و معلولی یکسویه محض شود. براساس این تلقی، مفهوم #فراجبرگرایی نه تنها بیانگر تعدد و گوناگونی عواملی است که برای تحقیق در مورد هر پدیده خاص اجتماعی باید در نظر گرفته شوند، بلکه این واقعیت را که عناصر اجتماعی میتوانند به طور همزمان یکدیگر را تعیین کنند، بازگو میکند. بازنگری و تجدید نظر آلتوسر در مورد مدل زیرساخت ـ روساخت تأثیر چشمگیری در مطالعات سینمایی و تلویزیونی داشته است. بسیاری از نظریهپردازان فیلم در مقابل این ایده که صورت و محتوای روایتگری سینمایی مستقیماً به وسیله زیرساخت اجتماعی جامعهای که فیلم در آن تولید شده است، تعیین میشود، مقاومت کردهاند. آلتوسر ظاهراً تعریفی جایگزین ارائه میدهد که بر اساس آن تولید فیلم را میتوان به طور نسبی مستقل از جبرهای سایر کنشهای و رویههای اجتماعی قلمداد کرد. علاوه بر این، مفهوم فراجبرگرایی وی به عنوان ابزاری برای نظری کردن عوامل متعددی به کار میرود که در تولید فیلم و برنامههای تلویزیونی، چه از لحاظ اقتصادی، چه از جنبه فناورانه و چه از نظر سیاسی دخیل هستند.
*Tico Romao
#چهره #مطالعاتفرهنگی
🔸تری ایگلتون (۱۹۴۳-)
▫️نوشته #نیک_یابلون*
▫️ترجمه #یونس_شکرخواه
#تری_ایگلتون دیباچههای متعدد و مهمی در مورد نظریههای ادبی، زیباییشناسی و ایدئولوژی نوشته است. او در مقام یک منتقد ادبی پیشتاز مارکسیست، توانست جانشین استاد خود #ریموند_ویلیامز در انگلیس شود. او با تکیه بر نظریههای مارکسیستهای اروپایی از جمله #والتر_بنیامین، #لویی_آلتوسر و #پیر_ماشری، مخاطبان فراوانی یافت و با پیروی از افکار این نظریهپردازان از شیوهای ماتریالیستی برای مطالعه ادبیات بهره برد. این شیوه او در نوشتههایش در مورد #ساموئل_ریچاردسون و خواهران #برونته نمود دارد. پافشاری او بر پیچیدگی و سودمندی مقولات سنتی و هنجاری نظیر ایدئولوژی، زیباییشناسی و نقد فرهنگی به طور کلی مؤثر بوده است. قرائت دوباره او از این مقولهها بیش از هر چیز در اشتیاق وی برای برانگیختن بحثهای انتقادی در زمینه فرهنگ معاصر ریشه دارد و این انتقادی است به دور از آنچه که در نسبیت فرهنگی و بیتفاوتی سیاسی #پستمدرنیسم میداند
*NICK YABLON
🔸تری ایگلتون (۱۹۴۳-)
▫️نوشته #نیک_یابلون*
▫️ترجمه #یونس_شکرخواه
#تری_ایگلتون دیباچههای متعدد و مهمی در مورد نظریههای ادبی، زیباییشناسی و ایدئولوژی نوشته است. او در مقام یک منتقد ادبی پیشتاز مارکسیست، توانست جانشین استاد خود #ریموند_ویلیامز در انگلیس شود. او با تکیه بر نظریههای مارکسیستهای اروپایی از جمله #والتر_بنیامین، #لویی_آلتوسر و #پیر_ماشری، مخاطبان فراوانی یافت و با پیروی از افکار این نظریهپردازان از شیوهای ماتریالیستی برای مطالعه ادبیات بهره برد. این شیوه او در نوشتههایش در مورد #ساموئل_ریچاردسون و خواهران #برونته نمود دارد. پافشاری او بر پیچیدگی و سودمندی مقولات سنتی و هنجاری نظیر ایدئولوژی، زیباییشناسی و نقد فرهنگی به طور کلی مؤثر بوده است. قرائت دوباره او از این مقولهها بیش از هر چیز در اشتیاق وی برای برانگیختن بحثهای انتقادی در زمینه فرهنگ معاصر ریشه دارد و این انتقادی است به دور از آنچه که در نسبیت فرهنگی و بیتفاوتی سیاسی #پستمدرنیسم میداند
*NICK YABLON
#چهره #مطالعاتفرهنگی
🔸تری ایگلتون (۱۹۴۳-) کیست؟
▫️نوشته #نیک_یابلون*
▫️ترجمه #یونس_شکرخواه
#تری_ایگلتون دیباچههای متعدد و مهمی در مورد نظریههای ادبی، زیباییشناسی و ایدئولوژی نوشته است. او در مقام یک منتقد ادبی پیشتاز مارکسیست، توانست جانشین استاد خود #ریموند_ویلیامز در بریتانیا شود. او با تکیه بر نظریههای مارکسیستهای اروپایی از جمله #والتر_بنیامین، #لویی_آلتوسر و #پیر_ماشری، مخاطبان فراوانی یافت و با پیروی از افکار این نظریهپردازان از شیوهای ماتریالیستی برای مطالعه ادبیات بهره برد. این شیوه او در نوشتههایش در مورد #ساموئل_ریچاردسون و خواهران #برونته نمود دارد. پافشاری ایگلتون بر پیچیدگی و سودمندی مقولات سنتی و هنجاری نظیر ایدئولوژی، زیباییشناسی و نقد فرهنگی به طور کلی مؤثر بوده است. قرائت دوباره او از این مقولهها بیش از هر چیز در اشتیاق وی برای برانگیختن بحثهای انتقادی در زمینه فرهنگ معاصر ریشه دارد و این انتقادی است به دور از آنچه که در نسبیت فرهنگی و بیتفاوتی سیاسی #پستمدرنیسم میداند
*NICK YABLON
🔸تری ایگلتون (۱۹۴۳-) کیست؟
▫️نوشته #نیک_یابلون*
▫️ترجمه #یونس_شکرخواه
#تری_ایگلتون دیباچههای متعدد و مهمی در مورد نظریههای ادبی، زیباییشناسی و ایدئولوژی نوشته است. او در مقام یک منتقد ادبی پیشتاز مارکسیست، توانست جانشین استاد خود #ریموند_ویلیامز در بریتانیا شود. او با تکیه بر نظریههای مارکسیستهای اروپایی از جمله #والتر_بنیامین، #لویی_آلتوسر و #پیر_ماشری، مخاطبان فراوانی یافت و با پیروی از افکار این نظریهپردازان از شیوهای ماتریالیستی برای مطالعه ادبیات بهره برد. این شیوه او در نوشتههایش در مورد #ساموئل_ریچاردسون و خواهران #برونته نمود دارد. پافشاری ایگلتون بر پیچیدگی و سودمندی مقولات سنتی و هنجاری نظیر ایدئولوژی، زیباییشناسی و نقد فرهنگی به طور کلی مؤثر بوده است. قرائت دوباره او از این مقولهها بیش از هر چیز در اشتیاق وی برای برانگیختن بحثهای انتقادی در زمینه فرهنگ معاصر ریشه دارد و این انتقادی است به دور از آنچه که در نسبیت فرهنگی و بیتفاوتی سیاسی #پستمدرنیسم میداند
*NICK YABLON