🔸آغاز چرخشی نو در جهان
▫️دکتر #ابراهیم_جعفری
پس از گذشت یکسال، آثار و پیامدهای پاندمی #کرونا، مناسبات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را به کلی تغییر داده است.
#یورگن_هابرماس، جامعهشناس و فیلسوف اجتماعی معاصر با اشاره به چنین تغییراتی، گفته است: «کرونا باعث شد ما بفهمیم چقدر نمیفهمیم» به تعبیر دیگر، دنیایی که ما خیال میکردیم آن را میشناسیم، فرو ریخته و جهان در شرف نوعی پارادایم شیفت قرار گرفته است. کرونا اکنون بیش از هر زمان دیگری این تصویر را که ما در جهانی به هم پیوسته و مخاطرهآمیز زندگی میکنیم، ملموس کرده است.
اگر قوه محرکه عصر صنعتی در این شعار خلاصه میشد که «گرسنهام»، شعار جامعه جدید این است: «میترسم یا نگرانم»
در جامعه طبقاتی سابق، داشتن سهمی از درآمدها و مزایای اجتماع و برابری یا نابرابری آن مسئله بود؛ اما ایده محوری و مرکزی کنونی ایمنی است و هر کسی میکوشد از مخاطرات و ریسکها در امان باشد.
کرونا سبک زندگی، کسبوکار، فراغت و آموزش را در جهان دگرگون کرده است. به جدایی خانه و محل کار پایان داده و تجارت الکترونیک را کاملا رونق بخشیده است. از سوی دیگر، تقریبا بهطور کامل پول نقد را از چرخه کسبوکارهای خرد و کلان همه کشورها حذف نموده و با ایجاد منع و محدویت، حضور فیزیکی در مراکز خرید، فروشگاهها، بانکها و ... را به حداقل رسانده است.
از نظر فرهنگی، کرونا مدارس، دانشگاهها، مراکز علمی و آموزشی و کتابخانهها را تعطیل و نیمهفعال کرده و نظامهای آموزشی که خود را به زیرساختهای آموزش مجازی و نوین تجهیز نکرده بودند، با چالش جدی روبهرو شدند. این ویروس، مراکز فرهنگی، سالنهای اجتماعات، اماکن مذهبی و زیارتگاهها، مراکز هنری شامل سینماها، نمایشگاهها، گالریها و مراکز گردشگری یعنی هتلها و رستورانها، تالارها و اماکن ورزشی و باشگاهها را به تعطیلی کشاند.
اما از سوی دیگر و در جهتی کاملا مثبت از نظر فرهنگی، کرونا به خرافات و توهم های غیرعلمی در جوامع پایان داد، باور مردم را به علم و اخذ رویکرد علمی و عقلانی در مواجهه با مسائل و مشکلات تقویت کرده و آنان را به کسب دانش و رعایت قواعد علمی و بهداشتی ترغیب نمود. سبک زندگی پساکرونایی، فرهنگ فراغت را تغییر داد. جوانانی که معمولا از چنگال شتاب و اضطراب رهایی نداشتند، قدمزدنهای طولانی را با صبوری آغاز کردند؛ کاری که پیشتر با آن بیگانه بودند. جوانان و میانسالانی که سقف حوصله و تمرکزشان پایین بود، اکنون با مطالعه و کتاب دوباره آشتی کردهاند و کتابخواندن به فرهنگ روز و یکی از گزینههای گذران اوقات فراغت تبدیل شده است.
جهان پساکرونا بیش از پیش رسانهای شده است. رسانه در این جهان دیگر نه یک تکنیک و فن، که یک زبان و فرهنگ است؛ بستری است که زندگی اجتماعی در آن جریان پیدا میکند. نظامهای آموزشی که با توسعه اینترنت در مراکز آموزشی و مدارس مخالفت میکردند، اکنون سخت به تکاپو افتادهاند که از قافله علم و تکنولوژی عقب نمانند.
از نظر اجتماعی، جهان پساکرونا سبک زندگی جدیدی را شکل داده است؛ از یکسو فاصلههای فیزیکی را افزایش داده؛ اما این مسئله نهتنها به فاصله اجتماعی و تنهایی دامن نزده، که برعکس نوع جدیدی از نزدیکیها و تعامل های عاطفی را افزایش داده است. یکی از مهمترین آثار چنین وضعیتی را در حوزه خانواده شاهدیم. پیش از این روابط گرم خانوادگی به میزان قابلتوجهی کاهش یافته بود؛ حضور اعضا در خانواده کمتر، گفتوگوهای صمیمی در حداقل ممکن و خانه به «خوابگاه» تبدیل شده بود؛ اما جهان پساکرونا، بازگشتی دوباره به خانه و احیای روابط گرم خانوادگی را موجب شده است. از سوی دیگر برای گروههای دیگری از مردم قرنطینه خانگی بیکاری و فقر و در نتیجه گسترش تنشها و تعارضات خانوادگی را ایجاد کرده است.
اکنون ملتها و دولتها به این درک و دریافت رسیدهاند که همه در یک کشتی بهسر میبرند و هرگونه اِهمال و سستی، کوتهنگری، سوءتفاهم و بیاعتمادی یا دشمنی و درگیری میتواند این کشتی را برای همه ناامن کند. این وضعیت ضرورتهای تلاش برای رفتن به طرف جهانی انسانیتر در پرتو نوعی «اخلاق جهانی» و بشردوستانه را گوشزد میکند؛ اخلاقی که در آن خودخواهی و نفعطلبی، فردگرایی و ناسیونالیسم افراطی، تبعیض و نابرابری، سوءظن و بیاعتمادی، قطبیسازی، تعارض، تضاد، دشمنی، خشونت و جنگ جای خود را به خیرخواهی و منافع جمعی، عدالت و برابری، گفتوگو، تفاهم، همدلی، همفکری، همگامی و همکاری و تعاون برای کاستن از مخاطرات فزاینده میدهند. اخلاقی که تفاوتهای فرهنگی و تنوع و تکثر فرهنگهای بومی و ملی را به رسمیت میشناسد، از هرگونه تلاشی برای یکدستی میپرهیزد و آرمانش
« یک جهان، چندین صداست».
@dehkade_jahan
▫️دکتر #ابراهیم_جعفری
پس از گذشت یکسال، آثار و پیامدهای پاندمی #کرونا، مناسبات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را به کلی تغییر داده است.
#یورگن_هابرماس، جامعهشناس و فیلسوف اجتماعی معاصر با اشاره به چنین تغییراتی، گفته است: «کرونا باعث شد ما بفهمیم چقدر نمیفهمیم» به تعبیر دیگر، دنیایی که ما خیال میکردیم آن را میشناسیم، فرو ریخته و جهان در شرف نوعی پارادایم شیفت قرار گرفته است. کرونا اکنون بیش از هر زمان دیگری این تصویر را که ما در جهانی به هم پیوسته و مخاطرهآمیز زندگی میکنیم، ملموس کرده است.
اگر قوه محرکه عصر صنعتی در این شعار خلاصه میشد که «گرسنهام»، شعار جامعه جدید این است: «میترسم یا نگرانم»
در جامعه طبقاتی سابق، داشتن سهمی از درآمدها و مزایای اجتماع و برابری یا نابرابری آن مسئله بود؛ اما ایده محوری و مرکزی کنونی ایمنی است و هر کسی میکوشد از مخاطرات و ریسکها در امان باشد.
کرونا سبک زندگی، کسبوکار، فراغت و آموزش را در جهان دگرگون کرده است. به جدایی خانه و محل کار پایان داده و تجارت الکترونیک را کاملا رونق بخشیده است. از سوی دیگر، تقریبا بهطور کامل پول نقد را از چرخه کسبوکارهای خرد و کلان همه کشورها حذف نموده و با ایجاد منع و محدویت، حضور فیزیکی در مراکز خرید، فروشگاهها، بانکها و ... را به حداقل رسانده است.
از نظر فرهنگی، کرونا مدارس، دانشگاهها، مراکز علمی و آموزشی و کتابخانهها را تعطیل و نیمهفعال کرده و نظامهای آموزشی که خود را به زیرساختهای آموزش مجازی و نوین تجهیز نکرده بودند، با چالش جدی روبهرو شدند. این ویروس، مراکز فرهنگی، سالنهای اجتماعات، اماکن مذهبی و زیارتگاهها، مراکز هنری شامل سینماها، نمایشگاهها، گالریها و مراکز گردشگری یعنی هتلها و رستورانها، تالارها و اماکن ورزشی و باشگاهها را به تعطیلی کشاند.
اما از سوی دیگر و در جهتی کاملا مثبت از نظر فرهنگی، کرونا به خرافات و توهم های غیرعلمی در جوامع پایان داد، باور مردم را به علم و اخذ رویکرد علمی و عقلانی در مواجهه با مسائل و مشکلات تقویت کرده و آنان را به کسب دانش و رعایت قواعد علمی و بهداشتی ترغیب نمود. سبک زندگی پساکرونایی، فرهنگ فراغت را تغییر داد. جوانانی که معمولا از چنگال شتاب و اضطراب رهایی نداشتند، قدمزدنهای طولانی را با صبوری آغاز کردند؛ کاری که پیشتر با آن بیگانه بودند. جوانان و میانسالانی که سقف حوصله و تمرکزشان پایین بود، اکنون با مطالعه و کتاب دوباره آشتی کردهاند و کتابخواندن به فرهنگ روز و یکی از گزینههای گذران اوقات فراغت تبدیل شده است.
جهان پساکرونا بیش از پیش رسانهای شده است. رسانه در این جهان دیگر نه یک تکنیک و فن، که یک زبان و فرهنگ است؛ بستری است که زندگی اجتماعی در آن جریان پیدا میکند. نظامهای آموزشی که با توسعه اینترنت در مراکز آموزشی و مدارس مخالفت میکردند، اکنون سخت به تکاپو افتادهاند که از قافله علم و تکنولوژی عقب نمانند.
از نظر اجتماعی، جهان پساکرونا سبک زندگی جدیدی را شکل داده است؛ از یکسو فاصلههای فیزیکی را افزایش داده؛ اما این مسئله نهتنها به فاصله اجتماعی و تنهایی دامن نزده، که برعکس نوع جدیدی از نزدیکیها و تعامل های عاطفی را افزایش داده است. یکی از مهمترین آثار چنین وضعیتی را در حوزه خانواده شاهدیم. پیش از این روابط گرم خانوادگی به میزان قابلتوجهی کاهش یافته بود؛ حضور اعضا در خانواده کمتر، گفتوگوهای صمیمی در حداقل ممکن و خانه به «خوابگاه» تبدیل شده بود؛ اما جهان پساکرونا، بازگشتی دوباره به خانه و احیای روابط گرم خانوادگی را موجب شده است. از سوی دیگر برای گروههای دیگری از مردم قرنطینه خانگی بیکاری و فقر و در نتیجه گسترش تنشها و تعارضات خانوادگی را ایجاد کرده است.
اکنون ملتها و دولتها به این درک و دریافت رسیدهاند که همه در یک کشتی بهسر میبرند و هرگونه اِهمال و سستی، کوتهنگری، سوءتفاهم و بیاعتمادی یا دشمنی و درگیری میتواند این کشتی را برای همه ناامن کند. این وضعیت ضرورتهای تلاش برای رفتن به طرف جهانی انسانیتر در پرتو نوعی «اخلاق جهانی» و بشردوستانه را گوشزد میکند؛ اخلاقی که در آن خودخواهی و نفعطلبی، فردگرایی و ناسیونالیسم افراطی، تبعیض و نابرابری، سوءظن و بیاعتمادی، قطبیسازی، تعارض، تضاد، دشمنی، خشونت و جنگ جای خود را به خیرخواهی و منافع جمعی، عدالت و برابری، گفتوگو، تفاهم، همدلی، همفکری، همگامی و همکاری و تعاون برای کاستن از مخاطرات فزاینده میدهند. اخلاقی که تفاوتهای فرهنگی و تنوع و تکثر فرهنگهای بومی و ملی را به رسمیت میشناسد، از هرگونه تلاشی برای یکدستی میپرهیزد و آرمانش
« یک جهان، چندین صداست».
@dehkade_jahan
🔸فرازهایی از حیات پربار دکتر کاظم معتمدنژاد
▫️#ابراهیم_جعفری
دکتر #قادر_باستانی، نویسنده و مدرس علوم ارتباطات اجتماعی، ۲۹ سال پیش در پاییز ۱۳۷۰، زمانی که دانشجوی رشته ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی بود، مصاحبهای را به عنوان کار عملی درس روزنامه نگاری تخصصی با دکتر #کاظم_معتمدنژاد انجام داد. از آنجا که این مصاحبه دربردارنده نکتههای تازهای است، بخشهایی از آن را به مناسبت هفتمین سالگرد درگذشت پدر علوم ارتباطات اجتماعی (۱۴ آذرماه ۱۳۹۹) بازنشر میدهم.
بچهها دوستش دارند. صمیمی است. تا کنون سابقه نداشته سر کلاس خود حاضر نشود؛ زیرا صحبتش شیرین است. دانشجویان فرانسویاش میگویند او حافظهای عجیب دارد، چرا که اعداد و ارقام و تاریخ دقیق ایام گذشته را همیشه در ذهن خود حفظ میکند. قرارهایی را که با دانشجویان، استادان و دوستان خود میگذارد، تا هفتهها بعد در خاطر دارد. اساس زندگیاش را مطالعه تشکیل میدهد. تنها در اوقات کار و استراحت است که مطالعه او متوقف میشود.
▫️بزرگترین آرزوی استاد این است که فرصت بهرهگیری از مطالعات خود را داشته باشد و بتواند آگاهیهای به دست آمدهاش را از طریق کلاسهای درسی و کتابها و مقالهها، به جوانان، دانشجویان و جامعه علمی کشور منتقل نماید. علاقه خاصی به میهن خود دارد. دلسوز است و چون شمع خود را وقف روشنایی جامعه نموده و از این رو چهرهای استثنایی است.
▫️دکتر معتمدنژاد هنگام سرپرستی سرویس خارجی روزنامه کیهان، در سالهای ۱۳۳۶ تا ۱۳۳۹ خدمات شایستهای به جامعه روشنفکر آن زمان ارائه داد. وی میگوید: در دوره خفقان بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، در سرویس اخبار و مقالات خارجی روزنامه کیهان، گروهی بودیم که از طریق ترجمه بعضی از مقالات، توانستیم در جامعه ایران تاثیر بگذاریم. در آن زمان تهیه کردن مقاله درباره پاتریس لومومبا و فیدل کاسترو عملی انقلابی بود.
استاد در سالهای مذکور درباره رویدادهای مهم بینالمللی تفسیر سیاسی مینوشت و سلسله مقالاتی نیز در مورد مبارزات استقلال طلبانه کشورهای جهان سوم ارائه میداد که در میان آنها مجموعه مقالات «لومومبا...» تاثیر بهسزایی در قشر روشنفکر آن زمان گذاشت.
"به دنبال انقلاب کوبا در سال ۱۹۵۶ مجموعه مقالههایی از ژان پل سارتر، نویسنده معروف فرانسوی، درباره بازتاب این انقلاب در آمریکای لاتین انتخاب نمودم و از آقای جهانگیر افکاری خواهش کردم که مقاله را ترجمه کند و خودم عنوان «جنگ شکر» را روی مقالات گذاشتم که به صورت پاورقی در کیهان منتشر شد. آقای افکاری بعد آن را به صورت کتاب انتشار داد که چندین بار تاکنون چاپ شده است."
دکتر معتمدنژاد، از معدود استادانی بود که بعداز انقلاب در دانشکده علوم ارتباطات باقی ماند؛ زیرا اغلب استادان به خارج از کشور مهاجرت کردند. وطن دوستی استاد و علاقه بیش از حد به بالا بردن توان آموزشی جامعه، مانع از اقامت دائمی او در فرنگ شد.
وی میگوید: بر خلاف آنها که رفتند و ماندند، من رفتم؛ اما برگشتم. از اقامتهای خود بهرهبرداری کردم و در طول تدریس و تحقیق در دانشگاه پاریس و دیگر دانشگاههای فرانسه، زمینههای مطالعاتم را فراهم نمودم؛ اما بیشتر برای میهن خودم بهرهبرداری کردم. بیش از یک نیم سال تحصیلی در آنجا نمیماندم و در فاصله سالهای ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۸، نیمسال اول را در تهران و نیمسال دوم را در پاریس تدریس کردم.
استاد در مورد کسانی که در فرنگ ماندند، میگوید: آنان تحت تاثیر شرایط مختلفی قرار گرفتند؛ من شخصاً با علاقهای که به فرهنگ و کشور خودم داشتم، فکر کردم در اینجا موثرتر هستم و مفیدتر واقع میشوم.
استاد میگوید: در ایران هویت خود را دارم. به همین جهت نیز در فرنگ به من در مقایسه با کسانی که آنجا ماندهاند، احترام بیشتری میگذارند؛ چون آنان به نحوی خارجی یا... تلقی میشوند؛ در حالی که مرا به عنوان کسی که در جامعه خودش مورد احترام است، نگاه میکنند. اکنون با آنکه مانند سالهای پیش برای دورههای نیمسال تحصیلی با دانشگاه پاریس همکاری نمیکنم، در دورههای چندهفتهای، به صورت فشرده برنامههای قبلی را دنبال مینمایم.
استاد همیشه در زندگی امیدوار و پراشتیاق است. در زمان انقلاب وی در زمره امضاکنندگان اساسنامه «انجمن دفاع از آزادی مطبوعات» بود. در آن موقع ایشان تنها امضاکنندهای بودکه مسئولیت اداری – ریاست دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی – را بر عهده داشت.
وی در این مورد میگوید: من به پیشرفت انقلاب امیدوار بودم و پس از پیروزی انقلاب، آن خوشبینی را ادامه دادم و ماندم و خدمت کردم و خیلی هم با ذوق و شوق این خدمت را به انجام رساندم.
اکنون که ۷ سال از فقدان این انسان بزرگ را پشت سر گذاردهایم، به روان تابناکش سلام میفرستیم.
یاد و نامش گرامی
▫️#ابراهیم_جعفری
دکتر #قادر_باستانی، نویسنده و مدرس علوم ارتباطات اجتماعی، ۲۹ سال پیش در پاییز ۱۳۷۰، زمانی که دانشجوی رشته ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی بود، مصاحبهای را به عنوان کار عملی درس روزنامه نگاری تخصصی با دکتر #کاظم_معتمدنژاد انجام داد. از آنجا که این مصاحبه دربردارنده نکتههای تازهای است، بخشهایی از آن را به مناسبت هفتمین سالگرد درگذشت پدر علوم ارتباطات اجتماعی (۱۴ آذرماه ۱۳۹۹) بازنشر میدهم.
بچهها دوستش دارند. صمیمی است. تا کنون سابقه نداشته سر کلاس خود حاضر نشود؛ زیرا صحبتش شیرین است. دانشجویان فرانسویاش میگویند او حافظهای عجیب دارد، چرا که اعداد و ارقام و تاریخ دقیق ایام گذشته را همیشه در ذهن خود حفظ میکند. قرارهایی را که با دانشجویان، استادان و دوستان خود میگذارد، تا هفتهها بعد در خاطر دارد. اساس زندگیاش را مطالعه تشکیل میدهد. تنها در اوقات کار و استراحت است که مطالعه او متوقف میشود.
▫️بزرگترین آرزوی استاد این است که فرصت بهرهگیری از مطالعات خود را داشته باشد و بتواند آگاهیهای به دست آمدهاش را از طریق کلاسهای درسی و کتابها و مقالهها، به جوانان، دانشجویان و جامعه علمی کشور منتقل نماید. علاقه خاصی به میهن خود دارد. دلسوز است و چون شمع خود را وقف روشنایی جامعه نموده و از این رو چهرهای استثنایی است.
▫️دکتر معتمدنژاد هنگام سرپرستی سرویس خارجی روزنامه کیهان، در سالهای ۱۳۳۶ تا ۱۳۳۹ خدمات شایستهای به جامعه روشنفکر آن زمان ارائه داد. وی میگوید: در دوره خفقان بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، در سرویس اخبار و مقالات خارجی روزنامه کیهان، گروهی بودیم که از طریق ترجمه بعضی از مقالات، توانستیم در جامعه ایران تاثیر بگذاریم. در آن زمان تهیه کردن مقاله درباره پاتریس لومومبا و فیدل کاسترو عملی انقلابی بود.
استاد در سالهای مذکور درباره رویدادهای مهم بینالمللی تفسیر سیاسی مینوشت و سلسله مقالاتی نیز در مورد مبارزات استقلال طلبانه کشورهای جهان سوم ارائه میداد که در میان آنها مجموعه مقالات «لومومبا...» تاثیر بهسزایی در قشر روشنفکر آن زمان گذاشت.
"به دنبال انقلاب کوبا در سال ۱۹۵۶ مجموعه مقالههایی از ژان پل سارتر، نویسنده معروف فرانسوی، درباره بازتاب این انقلاب در آمریکای لاتین انتخاب نمودم و از آقای جهانگیر افکاری خواهش کردم که مقاله را ترجمه کند و خودم عنوان «جنگ شکر» را روی مقالات گذاشتم که به صورت پاورقی در کیهان منتشر شد. آقای افکاری بعد آن را به صورت کتاب انتشار داد که چندین بار تاکنون چاپ شده است."
دکتر معتمدنژاد، از معدود استادانی بود که بعداز انقلاب در دانشکده علوم ارتباطات باقی ماند؛ زیرا اغلب استادان به خارج از کشور مهاجرت کردند. وطن دوستی استاد و علاقه بیش از حد به بالا بردن توان آموزشی جامعه، مانع از اقامت دائمی او در فرنگ شد.
وی میگوید: بر خلاف آنها که رفتند و ماندند، من رفتم؛ اما برگشتم. از اقامتهای خود بهرهبرداری کردم و در طول تدریس و تحقیق در دانشگاه پاریس و دیگر دانشگاههای فرانسه، زمینههای مطالعاتم را فراهم نمودم؛ اما بیشتر برای میهن خودم بهرهبرداری کردم. بیش از یک نیم سال تحصیلی در آنجا نمیماندم و در فاصله سالهای ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۸، نیمسال اول را در تهران و نیمسال دوم را در پاریس تدریس کردم.
استاد در مورد کسانی که در فرنگ ماندند، میگوید: آنان تحت تاثیر شرایط مختلفی قرار گرفتند؛ من شخصاً با علاقهای که به فرهنگ و کشور خودم داشتم، فکر کردم در اینجا موثرتر هستم و مفیدتر واقع میشوم.
استاد میگوید: در ایران هویت خود را دارم. به همین جهت نیز در فرنگ به من در مقایسه با کسانی که آنجا ماندهاند، احترام بیشتری میگذارند؛ چون آنان به نحوی خارجی یا... تلقی میشوند؛ در حالی که مرا به عنوان کسی که در جامعه خودش مورد احترام است، نگاه میکنند. اکنون با آنکه مانند سالهای پیش برای دورههای نیمسال تحصیلی با دانشگاه پاریس همکاری نمیکنم، در دورههای چندهفتهای، به صورت فشرده برنامههای قبلی را دنبال مینمایم.
استاد همیشه در زندگی امیدوار و پراشتیاق است. در زمان انقلاب وی در زمره امضاکنندگان اساسنامه «انجمن دفاع از آزادی مطبوعات» بود. در آن موقع ایشان تنها امضاکنندهای بودکه مسئولیت اداری – ریاست دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی – را بر عهده داشت.
وی در این مورد میگوید: من به پیشرفت انقلاب امیدوار بودم و پس از پیروزی انقلاب، آن خوشبینی را ادامه دادم و ماندم و خدمت کردم و خیلی هم با ذوق و شوق این خدمت را به انجام رساندم.
اکنون که ۷ سال از فقدان این انسان بزرگ را پشت سر گذاردهایم، به روان تابناکش سلام میفرستیم.
یاد و نامش گرامی
🔸به یاد دکتر کاظم معتمدنژاد
یادداشت دکتر #ابراهیم_جعفری به مناسبت هشتمین سالگرد درگذشت دکتر #کاظم_معتمدنژاد
https://t.iss.one/c/1447304257/23599
یادداشت دکتر #ابراهیم_جعفری به مناسبت هشتمین سالگرد درگذشت دکتر #کاظم_معتمدنژاد
https://t.iss.one/c/1447304257/23599
#ارتباطات▫️از مود تا پاریس
🔸پای صحبت همکلاسیهای دکتر معتمدنژاد در روستای مود
▫️به مناسبت نهمین سال درگذشت پدر علوم ارتباطات اجتماعی
▫️#ابراهیم_جعفری
نُه سال از خاموشی شمع فروزان علوم ارتباطات اجتماعی ایران زنده یاد دکتر #کاظم_معتمدنژاد سپری شد. از سال ۱۳۹۲ به بعد ۱۴ آذر ماه (سالروز درگذشت ایشان)، فرصتی است تا خاطرات، مجاهدتهای علمی و آثار ماندگاری که این چهره درخشان از خود بر جای نهاد، مورد بازخوانی قرار گیرد.
اینجانب که افتخار شاگردی دکتر معتمدنژاد را از سال ۱۳۵۶ تا ۱۳۸۸ (به صورت ناپیوسته) در دانشگاه علامه طباطبایی داشتم، طی سالهای گذشته با یادآوری جنبههای مختلف حیات پربار این فرزانه فروتن در حد توان و بضاعت خود، یادداشتهایی را تقدیم دوستان نموده و امیدوارم به شرط حیات در سالهای بعد نیز توفیق انجام این وظیفه را داشته باشم.
در یکی از روزهای هفته منابع طبیعی سال ۱۳۸۷ که نمایشگاهی از دستاوردهای پژوهشی وزارت جهاد کشاورزی در سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج این وزارتخانه برگزار گردید، دکتر معتمدنژاد همراه با همسر بزرگوارشان شادروان خانم #آذرمیدخت_یکتامرام میهمان ما بودند. در آن روز به یاد ماندنی دکتر معتمدنژاد درختی را در فضای سبز سازمان کاشتند که برای بنده مشاهده پر کردن گودال نهال با خاک توسط ایشان جالب و خاطره انگیز بود؛ زیرا تا قبل از آن فقط قلم و کتاب را در دستانشان تصور میکردم.
پس از بازدید غرفههای مراکز تحقیقاتی استانهای مختلف، در سخنرانی خود به این نکته اشاره کردند که: "من یک روستازاده هستم و با مسائل بخش کشاورزی آشنایی دارم؛ از این رو موفقیتها و دستاوردهای علمی شما برای من بسیار شیرین و دلپذیر است"و در ادامه اظهار امیدواری کردند که روزی شاهد انتشار روزنامهای با عنوان و محتوی کشاورزی باشیم.
ماهنامه مدیریت ارتباطات در یک اقدام ابتکاری به مناسبت هفته معلم سال ۱۳۹۳ با اعزام گزارشگران خود به روستای مود بیرجند (زادگاه دکتر معتمدنژاد)، با همکلاسیهای دوره ابتدایی پدر علوم ارتباطات اجتماعی گفت و گو کرد و خاطرات آنان را انتشار داد که به مواردی از آنها اشاره میگردد.
سالها بود که دکتر معتمدنژاد از مود رفته بود؛ اما وقتی در سال ۱۳۸۵ به مود بازگشت همان چهره آرام، نجیب و سر به راهی بود که یک روز صبح زود با چمدانی کوچک و با مینیبوس مود - بیرجند ده ما را ترک کرده بود. آن روز که کاظم رفت، واقعاً دلمان گرفت؛ اما وقتی با موفقیت و سرافرازی و با چهرهای شاداب و زیبا به مود برگشت، همه آن دلتنگیها رفت. او از غم دیگران غصه میخورد و از دیدن نابسامانیهای مردم کشور خودش و دیگر کشورها رنج میبرد و همین شد که #روزنامهنگار شد.
زندهیاد دکتر معتمدنژاد در همه این سالها خیلی کم فرصت داشت تا به مود بیاید؛ ولی همان چند دفعهای که آمد، آن قدر بیریا و قشنگ در بین هم محلیها ظاهر شد که ما واقعاً به وجودش افتخار میکردیم. دکتر معتمدنژاد که پای در خانواده و نسلی روحانی و عالم داشت، از خداوند بزرگ عاقبت بخیری میخواست و به آرزویش رسید. اکنون ردپای احساس او را در دامان کوهها نزدیک لانه کبکها و میان درختان سرسبز این دیار میبینیم که آرام و با تأنی از کنار ما میگذرد و با لبخندی بر لب نشان میدهد که از زندگی معلمی و کمک به دیگران راضی بوده و گرچه صدها کیلومتر دورتر از مود غنوده است؛ اما آرام و مهربان نگاهش به ما و مردمی است که دوستشان داشت و خودش را متعلق به آنان میدانست. او از مود تا پاریس رفت و در تهران آرام گرفت؛ اما یاد و خاطرهاش برای کسانی که حتی یک بار او را دیدهاند، ماندگار است. از شما سپاسگزاریم که به دنبال نشانههای معلمی دکتر معتمدنژاد در مود هستید و در هفته معلم سری به ما پیرمردها زدید. افتخار کاظم این بود که معلم است و ما هم که در مود یا سایر شهرهای ایران معلمی کردیم، پس از بازنشستگی بیل کشاورزی را در دست گرفتیم تا به جامعه بگوییم اگر معلمی و کشاورزی کشوری درست نشود، خیال درست شدن بقیه کارها خوابی است که تعبیر نخواهد شد.
دکتر معتمدنژاد که به نقل از دکتر #اسدالله_زمانی در خانوادهشان ۵ مجتهد و دو شاعر وجود داشته، در مراسم نکوداشتی که در سال ۱۳۸۳ از سوی دانشگاه علامه طباطبایی به پاس آثار و خدمتهای ماندگار ایشان به توسعه دانش ارتباطات در ایران برگزار شد، اظهار داشت:"من یک معلم عادی بودم که زیر چتر دانش دانشجویان، به شهرت رسیدم. این شهرت متعلق به خود آنهاست. دانشجویان به معلم خودشان نام گذاشتند و گرنه من یک معلم معمولی همیشگی هستم"
به قول دکتر #یونس_شکرخواه: دکتر معتمدنژاد مثل درختهای کویری بیانتظار و بیاعتنا به باران؛ پُر ریشه بود و با این ماموریت که غبار؛ چشمهای رهگذران را اذیت نکند، متکی به خود و ماندگار ماند."
یادش گرامی و نامش جاویدان باد.
@dehkade_jahan
🔸پای صحبت همکلاسیهای دکتر معتمدنژاد در روستای مود
▫️به مناسبت نهمین سال درگذشت پدر علوم ارتباطات اجتماعی
▫️#ابراهیم_جعفری
نُه سال از خاموشی شمع فروزان علوم ارتباطات اجتماعی ایران زنده یاد دکتر #کاظم_معتمدنژاد سپری شد. از سال ۱۳۹۲ به بعد ۱۴ آذر ماه (سالروز درگذشت ایشان)، فرصتی است تا خاطرات، مجاهدتهای علمی و آثار ماندگاری که این چهره درخشان از خود بر جای نهاد، مورد بازخوانی قرار گیرد.
اینجانب که افتخار شاگردی دکتر معتمدنژاد را از سال ۱۳۵۶ تا ۱۳۸۸ (به صورت ناپیوسته) در دانشگاه علامه طباطبایی داشتم، طی سالهای گذشته با یادآوری جنبههای مختلف حیات پربار این فرزانه فروتن در حد توان و بضاعت خود، یادداشتهایی را تقدیم دوستان نموده و امیدوارم به شرط حیات در سالهای بعد نیز توفیق انجام این وظیفه را داشته باشم.
در یکی از روزهای هفته منابع طبیعی سال ۱۳۸۷ که نمایشگاهی از دستاوردهای پژوهشی وزارت جهاد کشاورزی در سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج این وزارتخانه برگزار گردید، دکتر معتمدنژاد همراه با همسر بزرگوارشان شادروان خانم #آذرمیدخت_یکتامرام میهمان ما بودند. در آن روز به یاد ماندنی دکتر معتمدنژاد درختی را در فضای سبز سازمان کاشتند که برای بنده مشاهده پر کردن گودال نهال با خاک توسط ایشان جالب و خاطره انگیز بود؛ زیرا تا قبل از آن فقط قلم و کتاب را در دستانشان تصور میکردم.
پس از بازدید غرفههای مراکز تحقیقاتی استانهای مختلف، در سخنرانی خود به این نکته اشاره کردند که: "من یک روستازاده هستم و با مسائل بخش کشاورزی آشنایی دارم؛ از این رو موفقیتها و دستاوردهای علمی شما برای من بسیار شیرین و دلپذیر است"و در ادامه اظهار امیدواری کردند که روزی شاهد انتشار روزنامهای با عنوان و محتوی کشاورزی باشیم.
ماهنامه مدیریت ارتباطات در یک اقدام ابتکاری به مناسبت هفته معلم سال ۱۳۹۳ با اعزام گزارشگران خود به روستای مود بیرجند (زادگاه دکتر معتمدنژاد)، با همکلاسیهای دوره ابتدایی پدر علوم ارتباطات اجتماعی گفت و گو کرد و خاطرات آنان را انتشار داد که به مواردی از آنها اشاره میگردد.
سالها بود که دکتر معتمدنژاد از مود رفته بود؛ اما وقتی در سال ۱۳۸۵ به مود بازگشت همان چهره آرام، نجیب و سر به راهی بود که یک روز صبح زود با چمدانی کوچک و با مینیبوس مود - بیرجند ده ما را ترک کرده بود. آن روز که کاظم رفت، واقعاً دلمان گرفت؛ اما وقتی با موفقیت و سرافرازی و با چهرهای شاداب و زیبا به مود برگشت، همه آن دلتنگیها رفت. او از غم دیگران غصه میخورد و از دیدن نابسامانیهای مردم کشور خودش و دیگر کشورها رنج میبرد و همین شد که #روزنامهنگار شد.
زندهیاد دکتر معتمدنژاد در همه این سالها خیلی کم فرصت داشت تا به مود بیاید؛ ولی همان چند دفعهای که آمد، آن قدر بیریا و قشنگ در بین هم محلیها ظاهر شد که ما واقعاً به وجودش افتخار میکردیم. دکتر معتمدنژاد که پای در خانواده و نسلی روحانی و عالم داشت، از خداوند بزرگ عاقبت بخیری میخواست و به آرزویش رسید. اکنون ردپای احساس او را در دامان کوهها نزدیک لانه کبکها و میان درختان سرسبز این دیار میبینیم که آرام و با تأنی از کنار ما میگذرد و با لبخندی بر لب نشان میدهد که از زندگی معلمی و کمک به دیگران راضی بوده و گرچه صدها کیلومتر دورتر از مود غنوده است؛ اما آرام و مهربان نگاهش به ما و مردمی است که دوستشان داشت و خودش را متعلق به آنان میدانست. او از مود تا پاریس رفت و در تهران آرام گرفت؛ اما یاد و خاطرهاش برای کسانی که حتی یک بار او را دیدهاند، ماندگار است. از شما سپاسگزاریم که به دنبال نشانههای معلمی دکتر معتمدنژاد در مود هستید و در هفته معلم سری به ما پیرمردها زدید. افتخار کاظم این بود که معلم است و ما هم که در مود یا سایر شهرهای ایران معلمی کردیم، پس از بازنشستگی بیل کشاورزی را در دست گرفتیم تا به جامعه بگوییم اگر معلمی و کشاورزی کشوری درست نشود، خیال درست شدن بقیه کارها خوابی است که تعبیر نخواهد شد.
دکتر معتمدنژاد که به نقل از دکتر #اسدالله_زمانی در خانوادهشان ۵ مجتهد و دو شاعر وجود داشته، در مراسم نکوداشتی که در سال ۱۳۸۳ از سوی دانشگاه علامه طباطبایی به پاس آثار و خدمتهای ماندگار ایشان به توسعه دانش ارتباطات در ایران برگزار شد، اظهار داشت:"من یک معلم عادی بودم که زیر چتر دانش دانشجویان، به شهرت رسیدم. این شهرت متعلق به خود آنهاست. دانشجویان به معلم خودشان نام گذاشتند و گرنه من یک معلم معمولی همیشگی هستم"
به قول دکتر #یونس_شکرخواه: دکتر معتمدنژاد مثل درختهای کویری بیانتظار و بیاعتنا به باران؛ پُر ریشه بود و با این ماموریت که غبار؛ چشمهای رهگذران را اذیت نکند، متکی به خود و ماندگار ماند."
یادش گرامی و نامش جاویدان باد.
@dehkade_jahan
#ارتباطات🔸تاملی کوتاه بر بیش از نیم قرن مجاهدت علمی دکتر مهدی محسنیانراد
🔹#ابراهیم_جعفری بدون تردید ایشان در ردیف پرکارترین پژوهشگرانی است که بیش از پنجاه سال در عرصه ارتباطات اجتماعی کندوکاو نموده و سهم بهسزایی در شناساندن این دانش به علاقهمندان داشتهاند. ادامه مطلب
🔹#ابراهیم_جعفری بدون تردید ایشان در ردیف پرکارترین پژوهشگرانی است که بیش از پنجاه سال در عرصه ارتباطات اجتماعی کندوکاو نموده و سهم بهسزایی در شناساندن این دانش به علاقهمندان داشتهاند. ادامه مطلب
🔸کتاب کاغذی یا دیجیتال
🔹#ابراهیم_جعفری
دکتر مصطفی ملکیان روز دوم خرداد ۱۴۰۲ در مراسم نکوداشت یکصدمین سالگرد تولد دکتر محمد علی محقق (چهره برجسته علمی و فرهنگی ایران که خدمات گستردهاش در زمینههای گوناگون ادبی، حقوقی و پژوهشهای تاریخی؛ به ویژه در مورد نفت برجسته است)، ویژگیهای نسل او را برشمرد که یکی از آنها به شرح زیر است:
"این نسل اهل علم بود، نه اهل اطلاعات و داده. این نسل میفهمید که علم و معرفت چیزی است و اطلاعات چیز دیگری. این نسل یککتاب را ۳۰بار میخواند؛ اما حالا هر کتاب را یکبار میخوانیم؛ چون فقط میخواهیم داده و اطلاعات داشته باشیم. آن نسل اما دیدگاهش این نبود؛ زیرا تبدیل علم و فهم به حکمت چیزی بود که آنان ارزش میدانستند. این نسل میفهمید که اگر یک مسئله را خیلی خوب درک کند، بهتر از این است که ۱۰ موضوع را ناقص بفهمد و .."
توجه به موضوع بالا از این نظر حائز اهمیت است که امروز فضای مجازی بر همه شئون زندگی ما؛ از جمله کتابخوانی سایه افکنده و نسل کنونی تصور میکند که سایتهای اینترنتی و شبکههای اجتماعی آنان را از مطالعه کتاب بینیاز میسازند. ضرورت دیگر پرداختن به این موضوع از کم رونقی نمایشگاه کتاب در اردیبهشت ماه سال جاری نیز سرچشمه میگیرد که صرف نظر از بالا بودن قیمت کتاب، با استقبال مطلوبی از سوی مردم همراه نبود و جای نگرانی دارد. یکی از مشکلات بزرگ اینترنت به دست دادن خرواری اطلاعات است. دسترسی به اطلاعات سطحی و زیاد، خود مانعی برای احساس نیاز به پژوهش های عمیق و رجوع به منابع مکتوب است. اطلاعات موجود در فضای مجازی نه تنها جایگزین کتاب نمیشود، بلکه مانع هم به شمار میرود؛ زیرا فضای مجازی با امکان جستوجویی که دارد، باید در خدمت کتاب باشد؛ اما برای بسیاری جایگزین کتاب شده است. در صورتی که به دلیل همین فلهای بودن اطلاعات، بخش بسیاری از آن غیر موثق است. نگرانی از این وضعیت موجب گردید تا کتابخانه ملی فرانسه در یک مقطع زمانی از برخی فیلسوفان؛ از جمله #ژاک_دریدا دعوت کند تا در رابطه با کتاب به معنای قدیم و سنتیاش و کتابهای دیجیتال که اکنون مورد توجه نسل جوان تر قرار گرفته، هم اندیشی داشته باشد.
فضای مجازی، چاقوی دو لبهای است که اگرچه انبوه اطلاعات را در اختیار مخاطبان قرار میدهد؛ اما امکان رشد فردیت خلاق و تمرکز طولانیمدت را سلب میکند. در فضای مجازی، سطحیخوانی جایگزین عمیقخوانی شده و وقتکشی جایگزین اندیشیدن میشود. اطلاعات اینترنتی بر خلاف مطالعه کتاب که باعث قوام ذهن و افزایش اطلاعات منسجم در مغز می شود، به علت پراکندگی و گاهی ضدونقیض بودن، پایداری چندانی در ذهن ندارند؛ بهطوری که در اکثر زمینهها اطلاعات ناقص و ناچیزی داریم. از سوی دیگر کتابخوانی مستلزم تمرین یک فرایند فکری است، فرایندی که تمرکز بیوقفه و ثابت را میطلبد. کتاب خوانی نیازمند تمرکز و تمرکز نیازمند غلبه بر غریزه و حرکت از ناخودآگاه به خودآگاه و فردیتی بلوغ یافته است. اندیشمندان همواره زمان قابلتوجهی را صرف تمریناتی برای افزایش تمرکز کردهاند. خواندن یک کتاب نیاز به قابلیت تمرکز آگاهانه در مدتزمان طولانی و غرق شدن در صفحه های کتاب را دارد. پرورش چنین انضباط ذهنی کار آسانی نیست. وضعیت طبیعی مغز بشر مثل مغز بسیاری از جانوران، وضعیت حواسپرتی است. گرایش طبیعی ما این است که نگاه و توجه مان را از چیزی به چیز دیگری جابهجا کنیم تا بتوانیم هر چه بیشتر از اتفاقهایی که دور و بر ما میافتند، باخبر شویم. حسهای ما کاملاً با تغییر تنظیمشدهاند. آیا فضای مجازی با توجه به این غریزه (حواسی که به همه اطراف است) طراحیشده است؟! با هر بار ورود به صفحهای دیجیتالی، با انبوه عکس و تبلیغات در گوشه راست و چپ و لابهلای مطالب مواجه میشویم و مدام چشم و حواس ما از گوشهای به گوشهای دیگر در نوسان می باشد. از طرفی مطالعات جدید نشان میدهد که«عکس» محبوبترین قالب محتوایی در بین کاربران است و حدود پنجاهوپنج درصد محتواها در فضای مجازی پیرامون عکسها میچرخند. رتبههای بعدی محتوای مورد علاقه ایرانیان را استوری، آلبوم و ویدئو تشکیل میدهند. بنابراین متن، قالب محبوب در بین کاربران فضای مجازی نیست و جای کتاب را نمیگیرد. فراموش نکنیم که کتاب چیزی بیش از نوشته است. حسی که کتاب منتقل میسازد، فراتر از خواندن است.
اگزوپری میگوید: "من بوی کتابهای کهنه را با گرانترین عطرهای دنیا عوض نمیکنم" کتاب مثل یک اثر هنری است. کتابها روح دارند و همین روح است که تمدن را میسازد.
در پایان دوبیتی زیبای زنده یاد فریدون مشیری را تقدیم کتاب دوستان میکنم:
ای باغ پرسخاوت اندیشههای ناب
سوگند به برگ برگ تو اعجاز آفتاب
جان من و تو هرگز از هم جدا مباد
ای خوب جاودانه، ای دوست، ای کتاب
دهکدهجهانی
🔹#ابراهیم_جعفری
دکتر مصطفی ملکیان روز دوم خرداد ۱۴۰۲ در مراسم نکوداشت یکصدمین سالگرد تولد دکتر محمد علی محقق (چهره برجسته علمی و فرهنگی ایران که خدمات گستردهاش در زمینههای گوناگون ادبی، حقوقی و پژوهشهای تاریخی؛ به ویژه در مورد نفت برجسته است)، ویژگیهای نسل او را برشمرد که یکی از آنها به شرح زیر است:
"این نسل اهل علم بود، نه اهل اطلاعات و داده. این نسل میفهمید که علم و معرفت چیزی است و اطلاعات چیز دیگری. این نسل یککتاب را ۳۰بار میخواند؛ اما حالا هر کتاب را یکبار میخوانیم؛ چون فقط میخواهیم داده و اطلاعات داشته باشیم. آن نسل اما دیدگاهش این نبود؛ زیرا تبدیل علم و فهم به حکمت چیزی بود که آنان ارزش میدانستند. این نسل میفهمید که اگر یک مسئله را خیلی خوب درک کند، بهتر از این است که ۱۰ موضوع را ناقص بفهمد و .."
توجه به موضوع بالا از این نظر حائز اهمیت است که امروز فضای مجازی بر همه شئون زندگی ما؛ از جمله کتابخوانی سایه افکنده و نسل کنونی تصور میکند که سایتهای اینترنتی و شبکههای اجتماعی آنان را از مطالعه کتاب بینیاز میسازند. ضرورت دیگر پرداختن به این موضوع از کم رونقی نمایشگاه کتاب در اردیبهشت ماه سال جاری نیز سرچشمه میگیرد که صرف نظر از بالا بودن قیمت کتاب، با استقبال مطلوبی از سوی مردم همراه نبود و جای نگرانی دارد. یکی از مشکلات بزرگ اینترنت به دست دادن خرواری اطلاعات است. دسترسی به اطلاعات سطحی و زیاد، خود مانعی برای احساس نیاز به پژوهش های عمیق و رجوع به منابع مکتوب است. اطلاعات موجود در فضای مجازی نه تنها جایگزین کتاب نمیشود، بلکه مانع هم به شمار میرود؛ زیرا فضای مجازی با امکان جستوجویی که دارد، باید در خدمت کتاب باشد؛ اما برای بسیاری جایگزین کتاب شده است. در صورتی که به دلیل همین فلهای بودن اطلاعات، بخش بسیاری از آن غیر موثق است. نگرانی از این وضعیت موجب گردید تا کتابخانه ملی فرانسه در یک مقطع زمانی از برخی فیلسوفان؛ از جمله #ژاک_دریدا دعوت کند تا در رابطه با کتاب به معنای قدیم و سنتیاش و کتابهای دیجیتال که اکنون مورد توجه نسل جوان تر قرار گرفته، هم اندیشی داشته باشد.
فضای مجازی، چاقوی دو لبهای است که اگرچه انبوه اطلاعات را در اختیار مخاطبان قرار میدهد؛ اما امکان رشد فردیت خلاق و تمرکز طولانیمدت را سلب میکند. در فضای مجازی، سطحیخوانی جایگزین عمیقخوانی شده و وقتکشی جایگزین اندیشیدن میشود. اطلاعات اینترنتی بر خلاف مطالعه کتاب که باعث قوام ذهن و افزایش اطلاعات منسجم در مغز می شود، به علت پراکندگی و گاهی ضدونقیض بودن، پایداری چندانی در ذهن ندارند؛ بهطوری که در اکثر زمینهها اطلاعات ناقص و ناچیزی داریم. از سوی دیگر کتابخوانی مستلزم تمرین یک فرایند فکری است، فرایندی که تمرکز بیوقفه و ثابت را میطلبد. کتاب خوانی نیازمند تمرکز و تمرکز نیازمند غلبه بر غریزه و حرکت از ناخودآگاه به خودآگاه و فردیتی بلوغ یافته است. اندیشمندان همواره زمان قابلتوجهی را صرف تمریناتی برای افزایش تمرکز کردهاند. خواندن یک کتاب نیاز به قابلیت تمرکز آگاهانه در مدتزمان طولانی و غرق شدن در صفحه های کتاب را دارد. پرورش چنین انضباط ذهنی کار آسانی نیست. وضعیت طبیعی مغز بشر مثل مغز بسیاری از جانوران، وضعیت حواسپرتی است. گرایش طبیعی ما این است که نگاه و توجه مان را از چیزی به چیز دیگری جابهجا کنیم تا بتوانیم هر چه بیشتر از اتفاقهایی که دور و بر ما میافتند، باخبر شویم. حسهای ما کاملاً با تغییر تنظیمشدهاند. آیا فضای مجازی با توجه به این غریزه (حواسی که به همه اطراف است) طراحیشده است؟! با هر بار ورود به صفحهای دیجیتالی، با انبوه عکس و تبلیغات در گوشه راست و چپ و لابهلای مطالب مواجه میشویم و مدام چشم و حواس ما از گوشهای به گوشهای دیگر در نوسان می باشد. از طرفی مطالعات جدید نشان میدهد که«عکس» محبوبترین قالب محتوایی در بین کاربران است و حدود پنجاهوپنج درصد محتواها در فضای مجازی پیرامون عکسها میچرخند. رتبههای بعدی محتوای مورد علاقه ایرانیان را استوری، آلبوم و ویدئو تشکیل میدهند. بنابراین متن، قالب محبوب در بین کاربران فضای مجازی نیست و جای کتاب را نمیگیرد. فراموش نکنیم که کتاب چیزی بیش از نوشته است. حسی که کتاب منتقل میسازد، فراتر از خواندن است.
اگزوپری میگوید: "من بوی کتابهای کهنه را با گرانترین عطرهای دنیا عوض نمیکنم" کتاب مثل یک اثر هنری است. کتابها روح دارند و همین روح است که تمدن را میسازد.
در پایان دوبیتی زیبای زنده یاد فریدون مشیری را تقدیم کتاب دوستان میکنم:
ای باغ پرسخاوت اندیشههای ناب
سوگند به برگ برگ تو اعجاز آفتاب
جان من و تو هرگز از هم جدا مباد
ای خوب جاودانه، ای دوست، ای کتاب
دهکدهجهانی
#ارتباطات
🔸دکتر معتمدنژاد و سپهر جامعه معرفتی
🔹#ابراهیم_جعفری - به مناسبت دهمین سالگرد درگذشت پدر علوم ارتباطات اجتماعی
▫️ده سال قبل در چهاردهمین روز آذرماه ۱۳۹۲ خبر درگذشت دکتر #کاظم_معتمدنژاد کام دانشپژوهان را تلخ کرد؛ اما نفوذ پدر علوم ارتباطات اجتماعی بر قلبهای دانشجویان و دوستدارانش چنان عمیق است که همواره از طریق آثار و خاطراتش با او احساس همدلی دارند. اینجانب نیز که در طول تحصیلات دانشگاهی خود افتخار شاگردی این فرزانه فروتن را داشتم، جهان آینده را در افق فکری ایشان بازتاب میدهم. متن کامل
🔸دکتر معتمدنژاد و سپهر جامعه معرفتی
🔹#ابراهیم_جعفری - به مناسبت دهمین سالگرد درگذشت پدر علوم ارتباطات اجتماعی
▫️ده سال قبل در چهاردهمین روز آذرماه ۱۳۹۲ خبر درگذشت دکتر #کاظم_معتمدنژاد کام دانشپژوهان را تلخ کرد؛ اما نفوذ پدر علوم ارتباطات اجتماعی بر قلبهای دانشجویان و دوستدارانش چنان عمیق است که همواره از طریق آثار و خاطراتش با او احساس همدلی دارند. اینجانب نیز که در طول تحصیلات دانشگاهی خود افتخار شاگردی این فرزانه فروتن را داشتم، جهان آینده را در افق فکری ایشان بازتاب میدهم. متن کامل