عرصه‌های‌ ارتباطی
3.65K subscribers
29.8K photos
3.06K videos
874 files
5.99K links
🔸عرصه‌های‌ ارتباطی
▫️کانال رسمی یونس شُکرخواه
Agora | The official Telegram channel of Younes Shokrkhah
https://t.iss.one/boost/younesshokrkhah
🔹اکانت اینستاگرام من:
https://www.instagram.com/younesshokrkhah
Download Telegram
#حکمت 🔸 ذکر
گفت ذکر می‌خواهیم. فرمود که ذکری باید که از مذکور باز ندارد و آن ذکر دل باشد. ذکر زبان کم باشد.
#شمس_تبریزی
#حکمت 🔸 تمام
تا او را تمام نباشی، تو را نباشد. #شمس_تبریزی
#حکمت 🔸 آب
شک نیست که چرک اندرون می‌باید که پاک شود، که ذره‌ای از چرک اندرون آن کند که صد هزار چرک بیرون نکند. آن چرک اندرون را کدام آب پاک کند؟ سه چهار مَشک از آب دیده، نه هر آب دیده‌ای، الّا آب دیده‌ای که از آن صدق خیزد.
#شمس_تبریزی
#حکمت 🔸 الف
از عالَم معنی الفی بیرون تاخت که هرکه آن الف را فهم کرد همه را فهم کرد هرکه آن الف را فهم نکرد هیچ فهم نکرد. طالبان چون بید می‌لرزند از برای فهم آن الف امّا برای طالبان سخن دراز کردند. شرح حجاب‌ها را که هفتصد حجاب است از نور و هفتصد حجاب است از ظلمت، به حقیقت رهبری نکردند، ره زنی کردند بر قومی، ایشان را نومید کردند که ما این حجاب‌ها را کی بگذریم؟ همه حجاب‌ها یک حجاب است جز آن یکی هیچ حجابی نیست. آن حجاب “این وجود” است.
#شمس_تبریزی
@shafiei_kadkani
#شعر🔸شمس؛ تجلّیِ انسانِ الاهی
برای کسانی که #دیوان‌شمس را مطالعه می‌کنند و نیز کسانی که سرگذشت #مولانا را شنیده یا خوانده‌اند، همیشه این پرسش باقی است که این‌همه دلبستگی و شیدایی یک انسان به انسان دیگر چگونه قابل توجیه است؟ حقیقت امر این است که این‌همه ستایش و بزرگداشت که در دیوان کبیر نسبت به شمس تبریزی دیده می‌شود، به اعتبار دیگری است، یعنی شمس به‌ عنوان شمس مطرح نیست بلکه شمس یکی از وجوهِ تجلّیِ انسانِ الاهی در تاریخ است و این امری است که از آغاز تاریخ بشریّت جلوه‌ها و ظهوراتِ گوناگونی داشته است. مولوی ستایشگر ظهورات انسانِ الاهی در تاریخ است، در حقیقت خود را در آینهٔ وجودِ شمس می‌نگرد و چیزی را که امتدادی است از آغاز تا بی‌نهایت:
آن سرخ‌قبایی که چو مه پار برآمد
امسال در این خرقهٔ زنگار برآمد
آن ترک که آن سال به یغماش بدیدی
آن است که امسال عرب‌وار برآمد
تا آخر این غزل و غزلی که شاعری دیگر با بیانی بازتر و گویاتر، که برخاسته از جهان‌بینی #ابن‌عربی است، همین اندیشه را با دیگر‌سانی‌های مختلف بیان کرده و مستزادی است با مطلع:
هر لحظه به شکلی بت عیّار برآمد [که غزلی‌ست منسوب] و متأخّرین آن را «ظهور ولایتِ مطلقهٔ علویّه» خوانده‌اند.
این‌گونه نگرش به «انسانِ الاهی»، به اعتبار خلافت از حق و جنبهٔ لاهوتی است که در ذات انسان سرشته شده است و این که در روایات می‌خوانیم «خَلَقَ آدَمَ علٰی صورَته» گویا صدور روایت، و شاید هم جعلِ آن، ناظر به همین خصوصیت انسانی باشد که خلیفهٔ خداست و حضور او در کاینات، معنای دیگری به آفرینش می‌بخشد.
از جنبه‌های درویشی و سلسله‌بازی‌های قضیه و مسألهٔ قطب‌های رسمی اگر چشم بپوشیم، نَفْسِ مسألهٔ ولایت و انسانِ الاهی یا انسان کامل در تاریخ خود موضوع جالب است که باید تأثیر آن را در آثار ادبی جستجو کرد:
رندان تشنه‌لب را آبی نمی‌دهد کس
گویی ولی‌شناسان رفتند از این ولایت
در غزلیّات #شمس، آنجا که انسان به‌ طور مطلق و گاه در جامهٔ شمس تبریزی، مورد ستایش قرار می‌گیرد باید به این نکته توجه داشت که به اعتبار جانبِ الاهیِ اوست که موردِ ستایش است نه فردِ معیّنی از افراد به طور خصوصی و شمس تبریزی نمایشگر کسی است که بارِ امانتِ عشق را در زمین حمل کرده است، باری که آسمانها از کشیدن آن سرباز زدند:
چون امانت‌های حق را آسمان طاقت نداشت
شمس تبریزی چگونه گستریدش در زمین
پیش از این یادآور شدیم که مولانا انسان را به گونهٔ جنینی می‌بیند که در شکم هستی است و باید سرانجام متولد شود و آن تولد در شمس تبریز (انسانِ الاهی) جلوه می‌کند و مناسب سخن عیسی است که «لَن یَلِجَ مَلَکوتَ السّمواتِ مَن لَمْ یولد مرّتین» (آن کس که به تولّدی دیگر نرسد، از ملکوتِ آسمانها محروم است)
ای آنکه بزادیت چو در مرگ رسیدند
این زادن ثانی‌ست بزایید بزایید
حال آن نکته را که در آغاز یادآور شدیم، که مولوی خویش را در آینهٔ وجودی انسانِ الاهی (شمس تبریز) می‌بیند، در این ابیات بخوانید:
شمس تبریز خود بهانه‌ست
ماییم به حسن لطف ماییم
با خلق بگو –برای روپوش–
ک«او شاه کریم و ما گداییم»
ما را چه ز شاهی و گدایی
شادیم که شاه را سزاییم
محویم به حسن شمس تبریز
در مَحْو، نه او بود، نه ماییم
#محمدرضا_شفیعی‌کدکنی
غزلیات شمس تبریزی، جلد اول، تهران:۱۳۸۸، صص ۶۳–۶۰
🔸دربارهٔ شمس تبریزی
شمس که بود؟ اطلاعات ما از هویّت تاریخی شمس بسیار ناچیز است. بازتاب شخصیت او در زندگی‌نامه‌های #مولانا و در غزلیات شمس، شامل آن بخش از زندگی اوست که در سال‌های محدود ظهورش در #قونیه و آمیختن احوالش با احوال مولانا ثبت شده است.
این قدر مسلّم است که شمس در تاریخ ۲۶ جمادی الثانی سال ۶۴۲ به قونیه آمده است و پس از حدود ۱۶ ماه در ۲۱ شوال ۶۴۳ قونیه را ترک گفته و یک چند پس از آن دوباره در سال ۶۴۴ بازگشته و در ۶۴۵ برای همیشه ناپدید شده است.
این است تمامی اطلاعات ما درباره او. قبل از این تاریخ‌ها و بعد از آن‌ها کجا بوده و چه می‌کرده است هیچ دانسته نیست.
از تصريحات او در خلال مقالات دانسته می‌شود که از علوم رایج عصر از قبیل فقه و ادبیات عرب بهرهٔ وافی داشته است.
ما نمی‌دانیم که آیا شمس تبریز، با چنین ذوق متعالی و درخشانی که داشته، آیا خود هرگز شعری سروده است یا نه؟ در شعرشناسی او کوچک‌ترین تردیدی نیست. شاعرانی را که می‌پسندیده است، و به نام ایشان تصریح دارد عبارتند از سنائی، خاقانی، نظامی و عطار.
استشهاد او به شعر سنایی نشان می‌دهد که حافظهٔ او از شعرهای سنایی لبریز بوده است. در احوال سنایی نیز تأمّلاتی داشته است و بعضی از مهم‌ترین نکته‌های زندگی سنایی، آن‌هاست که ما به برکټ روایات شمس امروز آن‌ها را در اختیار داریم.
متأخّرین نمونه‌ای از نظم بدو نسبت داده‌اند که از ساحت هنرشناسی و ذوق متعالیِ او به فرسنگ‌ها دور است.
شمس مردی دیرجوش، تنگ‌حوصله و بی‌اعتنا به تمام موازین حاکم بر عرف و عادت‌های زمانه بوده است: «خود غریبی در جهان چون شمس کو؟». نگاه شمس به مسائل عصر، در حوزهٔ دین و اخلاق و تصوّف نگاهی است بی‌رحم و تند و بی‌پروا.
#شمس_تبریزی از نظرگاه مولانا مظهر کمال "انسانیت" است و مظهر کمال"عشق" و از دیدگاه مولانا این دو مفهوم رابطه‌ای اجتناب‌ناپذیر دارند که هرچه انسانیت کامل‌تر باشد عشق از کمال‌ بیشتری برخوردار است.
معیار شمس برای ارزیابی مردمان "عشق" بوده است نه علم و فضل و نه زهد و عبادت.
از خلال گفته‌هایش دانسته می‌شود وی شاید برای گذران زندگی به مکتب‌داری و معلّمی اطفال می‌پرداخته است و چنان‌که خود می‌گوید معلمی بسیار سخت‌گیر بوده که ادب‌ناپذیرترین کودکان را می‌توانسته است رام کند و آرام.
سرانجام شمس:
بار دوم که شمس در تاریخ ۶۴۵ از قونیه غایب شد دیگر کوچک‌ترین نشانی از او در دست نداریم. بعضی سخن از کشته شدن او گفته‌اند... . سرانجام او یکی از رازهای تاریخ فرهنگ ایران است. با این همه احتمال این که شمس قونیه را به قصد وطن خویش #تبریز ترک گفته باشد و در گمنامی، در خوی، درگذشته باشد و همان‌جا که به نام مزار او مشهور است دفن شده باشد چندان دور از حقیقت نمی‌تواند باشد، به خصوص که اسناد قابل ملاحظه‌ای در این باره موجود است.
▫️غزلیّات شمس تبریز. مقدمه، گزینش و تفسیر #محمدرضا_شفیعی‌کدکنی، ج ۱، صص ۱۶-۲۰
#شعر🔸هیچ
گاه گاه بنفس خویش در پیچم من
بینم چو رشته جمله در پیچم من
کی دعوی او کنم که من هیچ نیم
با آنکه چو باز بنگرم هیچم من
#شمس_مغربی
#شعر🔸اول و آخر
ای آخر هر اول و ای اول هر آخر
ای ظاهر هر باطن و وی باطن هر ظاهر
انوار جمال توست در دیده هر مومن
آثار جلال تست در سینه هر کافر
#شمس_مغربی
#شعر🔸 ما
ما جام جهان نمای ذاتیم
ما مظهر جمله صفاتیم
ما نسخه نامه اللهیم
ما گنج طلسم کائناتیم
#شمس_مغربی
#شعر 🔸 دم مزن
قطره‌ئی از قعر دریا دم مزن
ذره‌ئی از مهر والا دم مزن
مرد امروزی هم از امروز گوی
از پری و دی و فردا دم مزن
چون نمی‌دانی زمین و آسمان
بیش ازین از زیر و بالا دم مزن
چون اصول طبع موسیقیت نیست
از تنا و ناو تاتا دم مزن
درگذر از نفی و اثبات ای پسر
هیچ از الّا و از لا دم مزن
گر بگویندت که جان ‌را کن فدا
رو فدا کن جان خود را دم مزن
تا نمی‌دانی من و ما را که کیست
باش خاموش از من و ما دم مزن
همچو آدم علم اسما را ز حق
تا نگیری هیچ ز اسما دم مزن
آنکه عین جمله اشیا گشته است
مغربی را گفت ز اشیا دم ‌مزن
 #شمس_مغربی
@shafiei_kadkani
🔸دلبستگی و شیدایی یک انسان به انسان دیگر [مولانا و شمس] چه گونه قابل توجیه است؟
همیشه این پرسش باقی‌ست که اینهمه دلبستگی و شیدایی یک انسان به انسان دیگر [#مولانا و #شمس] چه گونه قابل توجیه است؟
حقیقت امر این است که به اعتبار دیگری است، یعنی شمس به عنوان شمس مطرح نیست بلکه شمس یکی از وجوهِ تجلّی "انسانِ اِلاهی" در تاریخ است و این امری است که از آغاز تاریخ بشریت جلوه‌ها و ظهورات گوناگونی داشته است. مولوی ستایشگر ظهورات انسانِ الاهی در تاریخ است، در حقیقت خود را در آینهٔ وجود شمس می‌نگرد و چیزی را که امتدادی است از آغاز تا بی‌نهایت:
آن سرخ‌قبایی که چو مه پار برآمد
امسال درین خرقهٔ زنگار برآمد
آن تُرک که آن سال به یغماش بدیدی
آن است که امسال عربوار برآمد
🔹#محمدرضا_شفیعی‌کدکنی
غزلیات شمس تبریزی، جلد اول، ص ۶۰
#رخ‌نما #روزنامه‌نگاری
🔸بزرگداشت استاد ارتباطات و رسانه
بزرگداشت #یونس_شکرخواه استاد ارتباطات و رسانه جمعه ساعت ۱۵ در فرهنگسرای ارسباران از سوی کانون ادبی زمستان برگزار می‌شود.
#سجاد_عزیزی‌آرام در گفت وگو با خبرنگار فرهنگی ایرنا با اشاره به بزرگداشت یونس شکرخواه که روز جمعه در فرهنگسرای ارسباران برگزار می‌شود گفت: کانون ادبی زمستان فعالیت خود را از سال ۱۳۸۴ در حوزه تخصصی شعر و موسیقی شروع کرده و طی ۱۸ سال از ۶۰ چهره در عرصه سینما، موسیقی و شعر تقدیر کرده است.
وی افزود: #ایران_درودی، #حسام‌الدین_سراج، #ژاله_علو، #پرویز_پورحسینی، #فریدون_شهبازیان، #هوشنگ_کامکار، #محمد_سریر، #سیمین_غانم، #شمس_لنگرودی و #محمدعلی_بهمنی از جمله بزرگانی بودند که در این سال‌ها بزرگداشت آنان برگزار شده است.
متن کامل گزارش ایرنا