#زوم #ارتباطات #نظریه
🔸 نظریه انتساب
نظریه انتساب؛ نسبت دادن؛ منتسب کردن و یا صفت تراشی (attribution) یا هر معادل بهتر دیگری که میشود برایش ساخت، این نکته را در مرکز توجهات خودش قرار داده است که انسانها چطور به یکدیگر خصایص یا صفتهائی را نسبت میدهند.
یافتههای ارتباطی حاکی از آن است که آن دسته از اطلاعات، افراد و موقعیتهائی که نسبت به دیگران وضعیت متمایزتری دارند و به عبارتی دیگر نسبت به دیگران در حالت متمایزتری قرار دارند؛ بیشتر در معرض اطلاق خصایص یا گرفتن نسبتهای مختلف قرار میگیرند. علت این امر هم روشن است: آنها با بافتی که در آن قرار دارند؛ شبیه نیستند و یا به دیگر زبان عادی نیستند.
برای تئوری #انتساب یک مثال همیشگی وجود دارد که ارائه دهندگان این تئوری آنرا مطرح کردهاند:
۱. خانم یانیس تنها کسی است که در رستوران ماهی سفارش داده است. بنابراین، این رفتار یا این کارِ او را به خلق و خوی او نسبت میدهند
۲. اما اگر خانم یانیس در هیچ جای دیگری جز در این رستوران ماهی نخورد؛ این رفتار او را به رستوران نسبت میدهند (یعنی به موقعیتی که در آن قرار دارد)
باید اضافه کنم که وقتی مثال مربوط به رستوران باشد، چاشنی هم میخواهد: عدهای هستند که رفتار خودشان را همیشه به موقعیتها نسبت میدهند، ولی رفتار دیگران را به خلق و خوی آنها.
و حالا چند پرسش برای اینکه به این موضوع بیشتر فکر کنید که راستی چه چیزی باعث شکل گرفتن ادراکات ما نسبت به دیگران میشود؟
- داستان فیل مولوی در کجای این بحث قرار میگیرد؟
- اصطلاح کور خود بودن و بیننای دیگران؛ چه ربطی به این بحث دارد؟
- اینکه میگویند خود گوئی و خود خندی؛ عجب مرد هنرمندی، به این بحث مربوط است؟
- آیا مجموعههایی هم داریم که به ادراکات ما شکل بدهند و باعث شوند ما ادراکات خودمان را تعمیم بدهیم؟ (مثلا این که بگوئیم این گربه است که دارد ادای ببر را در میآورد!)
[یعنی چون ببر را شناختهایم رفتار گربه را قضاوت کردهایم/گربه و ببر به عنوان یک مجموعه از کوچک به بزرگ]
- درک شما از دیگران یا آنچه به دیگران نسبت میدهید چقدر تحت تاثیر کلیشههای مجموعهای موجود درباره آدمها و موقعیتها است؟
یادتان باشد که کلیشهها به خاطر سادهسازی درک و به خاطر شتاب دادن به روند درک (البته بدون عمق و واقع گرائی) میتوانند شما را زود به قضاوت بکشانند.
🔸 نظریه انتساب
نظریه انتساب؛ نسبت دادن؛ منتسب کردن و یا صفت تراشی (attribution) یا هر معادل بهتر دیگری که میشود برایش ساخت، این نکته را در مرکز توجهات خودش قرار داده است که انسانها چطور به یکدیگر خصایص یا صفتهائی را نسبت میدهند.
یافتههای ارتباطی حاکی از آن است که آن دسته از اطلاعات، افراد و موقعیتهائی که نسبت به دیگران وضعیت متمایزتری دارند و به عبارتی دیگر نسبت به دیگران در حالت متمایزتری قرار دارند؛ بیشتر در معرض اطلاق خصایص یا گرفتن نسبتهای مختلف قرار میگیرند. علت این امر هم روشن است: آنها با بافتی که در آن قرار دارند؛ شبیه نیستند و یا به دیگر زبان عادی نیستند.
برای تئوری #انتساب یک مثال همیشگی وجود دارد که ارائه دهندگان این تئوری آنرا مطرح کردهاند:
۱. خانم یانیس تنها کسی است که در رستوران ماهی سفارش داده است. بنابراین، این رفتار یا این کارِ او را به خلق و خوی او نسبت میدهند
۲. اما اگر خانم یانیس در هیچ جای دیگری جز در این رستوران ماهی نخورد؛ این رفتار او را به رستوران نسبت میدهند (یعنی به موقعیتی که در آن قرار دارد)
باید اضافه کنم که وقتی مثال مربوط به رستوران باشد، چاشنی هم میخواهد: عدهای هستند که رفتار خودشان را همیشه به موقعیتها نسبت میدهند، ولی رفتار دیگران را به خلق و خوی آنها.
و حالا چند پرسش برای اینکه به این موضوع بیشتر فکر کنید که راستی چه چیزی باعث شکل گرفتن ادراکات ما نسبت به دیگران میشود؟
- داستان فیل مولوی در کجای این بحث قرار میگیرد؟
- اصطلاح کور خود بودن و بیننای دیگران؛ چه ربطی به این بحث دارد؟
- اینکه میگویند خود گوئی و خود خندی؛ عجب مرد هنرمندی، به این بحث مربوط است؟
- آیا مجموعههایی هم داریم که به ادراکات ما شکل بدهند و باعث شوند ما ادراکات خودمان را تعمیم بدهیم؟ (مثلا این که بگوئیم این گربه است که دارد ادای ببر را در میآورد!)
[یعنی چون ببر را شناختهایم رفتار گربه را قضاوت کردهایم/گربه و ببر به عنوان یک مجموعه از کوچک به بزرگ]
- درک شما از دیگران یا آنچه به دیگران نسبت میدهید چقدر تحت تاثیر کلیشههای مجموعهای موجود درباره آدمها و موقعیتها است؟
یادتان باشد که کلیشهها به خاطر سادهسازی درک و به خاطر شتاب دادن به روند درک (البته بدون عمق و واقع گرائی) میتوانند شما را زود به قضاوت بکشانند.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@shafiei_kadkani
#پژوهش #متدولوژی
🔸انتساب؛ اصل اول تحقیقات
شما اگر در باب تاریخِ فرش کار میکنید، تاریخِ زورخونه کار میکنید، تاریخِ معماری کار میکنید، تاریخِ طب کار میکنید، تاریخ شعر کار میکنید، مسئلهٔ #انتساب باید اصل اول تحقیقات شما باشد.
وقتی میگویید ابنسینا گفته؛
کجا گفته؟
آیا واقعاً ابنسینا همچه حرفی زده؟
این مهمه!
یا وقتی میگویید، فرض کنید، عمر خیّام گفته؛
کجا گفته؟
این مهمه!
▫️#محمدرضا_شفیعی کدکنی
▫️سهشنبه، ۱۶ مهر ۱۳۹۸، دانشگاه تهران
#پژوهش #متدولوژی
🔸انتساب؛ اصل اول تحقیقات
شما اگر در باب تاریخِ فرش کار میکنید، تاریخِ زورخونه کار میکنید، تاریخِ معماری کار میکنید، تاریخِ طب کار میکنید، تاریخ شعر کار میکنید، مسئلهٔ #انتساب باید اصل اول تحقیقات شما باشد.
وقتی میگویید ابنسینا گفته؛
کجا گفته؟
آیا واقعاً ابنسینا همچه حرفی زده؟
این مهمه!
یا وقتی میگویید، فرض کنید، عمر خیّام گفته؛
کجا گفته؟
این مهمه!
▫️#محمدرضا_شفیعی کدکنی
▫️سهشنبه، ۱۶ مهر ۱۳۹۸، دانشگاه تهران