عرصه‌های‌ ارتباطی
3.65K subscribers
29.8K photos
3.06K videos
872 files
5.99K links
🔸عرصه‌های‌ ارتباطی
▫️کانال رسمی یونس شُکرخواه
Agora | The official Telegram channel of Younes Shokrkhah
https://t.iss.one/boost/younesshokrkhah
🔹اکانت اینستاگرام من:
https://www.instagram.com/younesshokrkhah
Download Telegram
عرصه‌های‌ ارتباطی
#رخ‌نما 🔸 ممیز روزنامه‌نگار ▫️#یونس_شکرخواه اين يادداشت را پس از درگذشت #مرتضی_مميز نوشته بودم كه در يك ويژه ‌نامه شرق چاپ شده بود. گذاشتمش اينجا شايد براي رساله‌ها يا پژوهش‌هايي كه درباره مرحوم مميز نوشته خواهد شد كمك كننده باشد. روانش شاد متنفر بود از تعریف…
🔸ممیز روزنامه‌نگار
من بارها در دفتر پاكستان، كاشانک و كرج و جاهاى دیگر شاهد حتى دشنام‌هاى آقا مرتضى علیه این نوع تمجیدها بوده‌ام. مواردى كه حتما دوستان نزدیكش هم آنها را شنیده‌اند. دوست و همكارم #مرتضى_تفرشى كه چند روز پیش گزارش زندگى و مرگ با ممیزى در میان را براى مجله صنعت چاپ نوشت، به من گفت:" اگه آقا مرتضى زنده بود، بابت همین گزارش هم اعتراض مى‌كرد". تفرشى با اندوه اعتراف كرد كه كوتاهى كرده كه حرف آقا مرتضى بابت ترتیب دادن سلسله گفتگوهایى در باب شناخت حرفه‌اى ممیز را پشت گوش انداخته است. #مرتضى_ممیز از وجوه گوناگون ممیز بود، از وجه تكنیک، از جنبه تدریس، خلق و خو، كار، كتاب، نشریه، نمایشگاه، تجربه‌هاى بین المللى و ...
من به جز دوستى شخصى دیرینه با آقا مرتضى، این افتخار را داشتم كه از ممیز #روزنامه‌نگار هم درس‌ها بگیرم. هیچ وقت یادم نمى‌رود روزهایى را كه با #محمد_اینانلو مرد طبیعت، تصویر و شكار قرار بود یک نشریه در زمینه توریسم راه‌اندازى كنیم، از جمعى كه در آن هنگام درگیر مشورت و راه‌اندازى بودند، به یاد دارم نام‌هاى #اسماعیل_میرفخرایى را و دو عزیز درگذشته، دكتر #حمید_نطقى و #غزاله_علیزاده را و در جلساتى هم میزبان دكتر #كاظم_معتمدنژاد ارجمند بودیم و دیگرانى كه چون سال‌ها از ماجرا گذشته، نام‌هاشان از خاطرم رفته است. به گمانم براى عكس‌ها با #معصومى و شاید هم #كسرائیان صحبت شده بود و قرار بود از اسلاید براى ارژینال كار استفاده كنیم كه آ ن موقع‌ها كار مدرنى به حساب مى‌آمد. با محمد اینانلو و دیگران بالاخره نام #راه_ابریشم را براى مجله انتخاب كردیم و قرار شد من با آقا مرتضى درباره لى آوت و یونیفرم كار صحبت كنم. آقا مرتضاى دوست، آقاى مرتضایى كه كتابش را با امضاى براى رفیقم یونس به من داده بود، رفاقت را كنار گذاشت و مختصر، مفید و حرفه‌اى گفت:" چند تا اتود مى‌دم انتخاب با تو و محمد، تقدم و تاخر مطالب با تو، حال و هواى صفحه‌ها با من. در مورد عكس‌ها هم با هم مشورت مى‌كنیم، پاشو الانم بریم لیتوگرافى مگاپس براى اسلایدها صحبت كنیم".
قضاوت كنید در حالى كه هنوز رابطه تعریف شده‌اى بین گرافیست و روزنامه نگار وجود ندارد، برخورد و رفتار آقا مرتضى در ترسیم رابطه منطقى بین یک روزنامه نگار و گرافیست، آن هم ژنرالى چون آقا مرتضى، چقدر درس آموز بوده است، درسى كه فراگرفتنش بدون آقا مرتضى به سال‌ها زمان نیاز دارد و واقعا مقایسه كنید برخورد آقا مرتضى را با برخوردهاى برخى از گرافیست‌هایى كه نه حرفه‌اى‌اند و نه كهنه كار، ولى چه بازى‌هایى كه بر سر صفحات تحت عنوان نوآورى درنمى‌آورند و خودشان را سردبیر هم مى‌دانند.
راه ابریشم به دلایلى پیموده نشد، اما بخت دوباره یار ما شد و آقا مرتضى چند سال بعد شد مشاور ما در ماهنامه #صنعت_چاپ با دریایى از سوژه و پیشنهاد و شد عامل واقعگراسازِ ما در برخورد با سوژه‌هاى تحت پوشش مجله كه این هم مقارن بود با دوره جدید انتشار مجله ما در اواخر دهه شصت.
آقا مرتضى ضمنا در هر دو ویرایش راهنماى مشاغل صنعت چاپ، مدیر هنرى بود و طرح روى جلد هر دو راهنما هم (۱۳۷۵ و ۱۳۷۸) كار خودش بود. هنوز نخستین گفتگویش با ما به كار عشق بورزیم، مشكلات حل شدنى است (شماره ۱۰۰ صنعت چاپ، سال ۱۳۶۹) درس آموز همه است.
مرتضاى روزنامه نگار را مى‌شود در درنگى كوتاه زیر درخت گرافیک (شماره ۱۳۹صنعت چاپ، سال ۱۳۷۳) یافت و نگاه عمیق او به ارتباطات را در گفتگوى خود من با او دید: توشه‌اى ایرانى براى مشاركت در ساخت فرهنگ جهانى (شماره ۲۱۱ صنعت چاپ، سال ۱۳۷۹)
ممیز روزنامه نگار، دوره سه ساله #كتاب_هفته را هم زیر نگاه نافذش داشت. گاه زنگ مى‌زد و گاه به كتاب هفته مى‌آمد و ناهارى و صراحتى مفید كه براى #ناظم_رام صفحه آراى كتاب هفته غنیمت بود. آقا مرتضى یک بار به ناظم گفت: تنبل نشو پسر، گول(!) تیترهاى یونس را نخور، صفحه باید بدون زور تیتر كار خودش را بكند. باور كنید ناظم باید سال‌ها كار مى‌كرد تا گول تیترها را نخورد.
ممیز روزنامه نگار، به همه چیز حرفه‌اى نگاه مى‌كرد و در نگاه حرفه‌اى منافع جمعى اصل است.
مى‌پرسم كار صنف گرافیک پر رونق بود یا كار آقا مرتضى پر اسم و رسم كه به قول خودش هیچ وقت یک میلیون تومان در حسابش نداشت؟
او به رونق دفتر خودش فكر مى‌كرد یا به پر و بال گرفتن #انجمن_صنف_طراحان_گرافیک؟
#جهت_اطلاع را براى خودش راه انداخت یا دیگران؟
#نشان را به سینه خودش زد یا دیگران؟ حتى زیر فشار شیمى درمانى مطالب نشان را مى‌آوردند در كردان كرج مى‌دید.
عرصه‌های‌ ارتباطی
🔸ممیز روزنامه‌نگار ممیز روزنامه‌نگار، درک عمیقى از مخاطب داشت و اسیر نگاه‌هاى روشنفكرى نبود. مى‌گفت یكى از مشكلات جوامع سنتى این است كه یاد نگرفته‌اند چگونه مى‌توان با همان زبان سنت ولى امروزى صحبت كرد. آنها اغلب به #مخاطب و جامعه محدود فكر مى‌كنند. در حالى…
🔸ممیز روزنامه‌نگار
ممیز روزنامه‌نگار، اهل فكر بود:" آن قدر تولید و توسعه و گسترش فن و دانش زیاد شده است كه من فرصت نمى‌كنم نسبت به بعضى‌هایش حتى توجه كنم و اسمش را یاد بگیرم و انبوه این تولیدات نیازهاى امروز دنیا است وگرنه به وجود نمى‌آمدند. آیا با #گرافیک مى‌توان با این همه تحول برخورد كرد؟ آیا من مى‌توانم در برابر اندیشه‌هاى جدید، جایگیرى صادقانه و درستى داشته باشم؟ اینجاست كه من احساس بى‌سوادى مى‌كنم. باور كنید این اظهار نادانى و كم دانى، یک احساس جدى است كه من دارم، نه اظهار فروتنى بى‌مورد. تنوع تولیدات، تنوع نظریات باعث سردرگمى مى‌شود. اما در جامعه متفكر، ذهن خلاق راه حل پیدا مى‌كند. تكرار مى‌كنم كه نگرانى من فقط، نگرانى از فكر نكردن است. فقر #ادبیات‌گرافیک، فقر #نقد‌گرافیک كم دانى‌هاى مرا دامن مى‌زند. آسیب‌هاى این رشته نیز ناشى از كم فكر كردن است".
ممیز روزنامه نگار، ضد تكنولوژى نبود: "روزى یكى از دوستان نیویوركى مى‌گفت با ظهور كامپیوتر و #دیجیتالیسم گروه كثیرى توانایى فنى و حرفه‌اى خود را در آنجا از دست داده و بیكار شده‌اند و زندگى سختى دارند. به او گفتم ولى فكر نمى‌كنم كامپیوتر و پدیده‌هاى دیجیتال ناگهانى و آوارگونه بر جامعه نیویورک حمله كرده و وارد گود شده باشند. حتما همكاران بیكار و درمانده فعلى ما مدت‌ها بوده كه ذهن و مطالعه‌شان را تعطیل كرده بودند".
امیدوارم به وصیت آقا مرتضى كه خواسته تا آثار، كتاب‌ها، یادداشت‌ها، عكس‌ها و همه كارهایش در یک جا گردآورى شود و براى استفاده دانشجویان و علاقه‌مندان گرافیک و هنر ساماندهى شود، جامه عمل بپوشد تا فرصت بازنمود #مرتضى_ممیز فراهم آید
#روزنامه‌نگاری🔸مميز روزنامه‌نگار
▫️#يونس_شكرخواه
متنفر بود از تعریف و تمجیدهاى بى‌نشانه و بى‌توضیح؛ و بدش مى‌آمد از كلى‌بافى‌هاى محترمانه درباره خودش. آقا مرتضى ترجیح مى‌داد شناخته شود، تبیین شود و به كار آید و شک نداشت كه حتى تمجیدهاى خیرخواهانه هم مانع چنین ترجیحى مى‌شود. آقا مرتضى هر وقت مطلبى درباره خودش مى‌شنید یا مى‌خواند كه صرفا تمجید بود، برمى‌آشفت.
ته دل آقا مرتضى این بود كه دیگران بدانند او چرا و چطور #مرتضى_ممیز شده است. این را مهم مى‌دانست و برخلاف تعریف و تعارف‌هاى رایج به دوستانش مى‌گفت سابق بر این خیلى مدعى بودم و حالا فكر مى‌كنم كه باید بیشتر اتود كنم، مطالعه كنم و زندگى و حرفه را با هدفمندى دقیق‌ترى دنبال كنم.
من بارها در دفتر پاكستان، كاشانک و كرج و جاهاى دیگر شاهد حتى دشنام‌هاى آقا مرتضى علیه این نوع تمجیدها بوده‌ام. مواردى كه حتما دوستان نزدیكش هم آنها را شنیده‌اند.
ادامه مطلب:
https://tinyurl.com/4tub3smm