#سینماویژن
🔸معرفتشناسی در عرصه تلویزیون و فیلم
▫️نویسنده: #فرانک_آر_توماسولو
▫️ترجمه: #یونس_شکرخواه
#معرفتشناسی (epistemology) عرصهای از فلسفه است که دانشی در مورد دانشی را مورد مطالعه قرار میدهد. معرفتشناسی درباره ماهیت آنچه که میدانیم، چطور میدانیم که میدانیم، قابلیت اتکا، اعتبار و محدودیتهای آنچه میدانیم، بحث میکند.
مسائل و سوالات معرفتشناسانه در تاریخ فلسفه، از سوی خردگرایانی نظیر افلاطون، بندیکت، اسپینوزا، و جی.دبلیو. لایبنیز که معتقدند توان خردورزی انسان بهترین منبع دانش است و خردگرایانی چون جان لاک، جورج برکلی و دیوید هیوم که طرفدار تجربه حسی و دریافت آن به عنوان قابل اعتمادترین شیوه دانستن هستند، مورد بحث و مناظره قرار گرفته است. اخیرا، نیز ساختارگرایان این نکته را مطرح کردهاند که انسانها خود را در قالب آنچه تجربه میکنند، عرضه میدارند و به همین دلیل از تصورات ذهنی موجود خود دانش خلق میکنند.
ساختارگرایان اجتماعی معتقدند کسب دانش در مورد واقعیت، از یک جهانبینی که به طرزی اجتماعی ساخته میشود، ریشه میگیرد.
بسیاری از نظریهپردازان حوزه فیلم و تلویزیون شکاک هستند؛ یعنی مثل رنه دکارت در این مورد که آیا ادعای داشتن دانش در مورد رسانه را میتوان در چارچوب خردگرایی یا تجربهگرایی مطرح کرد، تردید دارند. متفکران معاصر ظاهراً از تکیهکلام پساساختارگرایان و شالودهشکنان استفاده میکنند: هنگامی که تردید داری، شک کن.
بنابراین هر «حقیقت» یا «دانش» را باید در گیومه قرار داد، به ویژه هنگامی که با آن دسته از تولیدات رادیو و تلویزیونی سروکار داریم که واسطههای متعددی در تولید آنها دخالت داشتهاند. با اینکه تجهیزات فناورانه فیلم و ویدیو قادر به ضبط نماها و صداهای دنیای واقعی (تجربه) هستند، در عین حال میتوانند این تأثیرات حسی را به وسیله انتخاب لنز، مونتاژ، نورپردازی، روایت، زاویه دوربین و تکنیکهای دیگر به کژراهه بکشانند. پس، دیدن همواره باور کردن نیست.
برای مثال، سکانس شیر دریایی در فیلم مستند رابرت فلاهرتی به نام نانوک شمالی بسیاری از مردم را با ارائه تصویر واقعی و شفاف از یک اسکیمو و خانوادهاش تحت تأثیر قرار داده است. با طرح این پرسش معرفتشناسانه: چگونه میتوانیم تشخیص دهیم که این موضوع واقعیت دارد؟ بسیاری از ترفندهای فلاهرتی که در هنگام ضبط این تصاویر به کار بسته است، بر ملا میشوند؛ برای نمونه، نانوک، شیرهای دریایی را با یک تفنگ شکار میکرد نه با نیزه. از سوی دیگر به جای ساعتها انتظار برای پیدا شدن سر و کله یک شیر دریایی، فلاهرتی یک شیر مرده دریایی را زیر یخها قرار داد و از نانوک خواست وانمود کند که آن را با نیزه شکار کرده و با مشقت از زیر یخهای قطبی بیرون کشیده است.
فلاهرتی عقیده داشت که با زیادهروی و نمایشی کردن مضمون انسان علیه طبیعت، میتوان حقیقت برتر از واقعیت روزمره نانوک را به نمایش گذاشت. همانگونه که فلاهرتی گفته است: گاه برای بیان حقیقت باید دروغ گفت.
FRANK P. TOMASULO
🔸معرفتشناسی در عرصه تلویزیون و فیلم
▫️نویسنده: #فرانک_آر_توماسولو
▫️ترجمه: #یونس_شکرخواه
#معرفتشناسی (epistemology) عرصهای از فلسفه است که دانشی در مورد دانشی را مورد مطالعه قرار میدهد. معرفتشناسی درباره ماهیت آنچه که میدانیم، چطور میدانیم که میدانیم، قابلیت اتکا، اعتبار و محدودیتهای آنچه میدانیم، بحث میکند.
مسائل و سوالات معرفتشناسانه در تاریخ فلسفه، از سوی خردگرایانی نظیر افلاطون، بندیکت، اسپینوزا، و جی.دبلیو. لایبنیز که معتقدند توان خردورزی انسان بهترین منبع دانش است و خردگرایانی چون جان لاک، جورج برکلی و دیوید هیوم که طرفدار تجربه حسی و دریافت آن به عنوان قابل اعتمادترین شیوه دانستن هستند، مورد بحث و مناظره قرار گرفته است. اخیرا، نیز ساختارگرایان این نکته را مطرح کردهاند که انسانها خود را در قالب آنچه تجربه میکنند، عرضه میدارند و به همین دلیل از تصورات ذهنی موجود خود دانش خلق میکنند.
ساختارگرایان اجتماعی معتقدند کسب دانش در مورد واقعیت، از یک جهانبینی که به طرزی اجتماعی ساخته میشود، ریشه میگیرد.
بسیاری از نظریهپردازان حوزه فیلم و تلویزیون شکاک هستند؛ یعنی مثل رنه دکارت در این مورد که آیا ادعای داشتن دانش در مورد رسانه را میتوان در چارچوب خردگرایی یا تجربهگرایی مطرح کرد، تردید دارند. متفکران معاصر ظاهراً از تکیهکلام پساساختارگرایان و شالودهشکنان استفاده میکنند: هنگامی که تردید داری، شک کن.
بنابراین هر «حقیقت» یا «دانش» را باید در گیومه قرار داد، به ویژه هنگامی که با آن دسته از تولیدات رادیو و تلویزیونی سروکار داریم که واسطههای متعددی در تولید آنها دخالت داشتهاند. با اینکه تجهیزات فناورانه فیلم و ویدیو قادر به ضبط نماها و صداهای دنیای واقعی (تجربه) هستند، در عین حال میتوانند این تأثیرات حسی را به وسیله انتخاب لنز، مونتاژ، نورپردازی، روایت، زاویه دوربین و تکنیکهای دیگر به کژراهه بکشانند. پس، دیدن همواره باور کردن نیست.
برای مثال، سکانس شیر دریایی در فیلم مستند رابرت فلاهرتی به نام نانوک شمالی بسیاری از مردم را با ارائه تصویر واقعی و شفاف از یک اسکیمو و خانوادهاش تحت تأثیر قرار داده است. با طرح این پرسش معرفتشناسانه: چگونه میتوانیم تشخیص دهیم که این موضوع واقعیت دارد؟ بسیاری از ترفندهای فلاهرتی که در هنگام ضبط این تصاویر به کار بسته است، بر ملا میشوند؛ برای نمونه، نانوک، شیرهای دریایی را با یک تفنگ شکار میکرد نه با نیزه. از سوی دیگر به جای ساعتها انتظار برای پیدا شدن سر و کله یک شیر دریایی، فلاهرتی یک شیر مرده دریایی را زیر یخها قرار داد و از نانوک خواست وانمود کند که آن را با نیزه شکار کرده و با مشقت از زیر یخهای قطبی بیرون کشیده است.
فلاهرتی عقیده داشت که با زیادهروی و نمایشی کردن مضمون انسان علیه طبیعت، میتوان حقیقت برتر از واقعیت روزمره نانوک را به نمایش گذاشت. همانگونه که فلاهرتی گفته است: گاه برای بیان حقیقت باید دروغ گفت.
FRANK P. TOMASULO