#شعر #رخنما🔸 انتخابهای ساعد باقری
بیتهایی را که از این پس برای مدتی خواهم گذاشت از خسرو و شیرین #نظامی خواهد بود آن هم به انتخاب استاد #ساعد_باقری نازنین که در گپ و گفتی با حضور استاد #سهیل_محمودی ارجمند برایش گفتم در کانال عرصههای ارتباطی شعر هم میگذارم؛ منت گذاشت بر من و برایم ابیاتی فرستاد که به گفته خودش بیشتر بر #ارسالالمثل تکیه دارند.
صمیمانه سپاسگزارم ساعد جان.
بیتهایی را که از این پس برای مدتی خواهم گذاشت از خسرو و شیرین #نظامی خواهد بود آن هم به انتخاب استاد #ساعد_باقری نازنین که در گپ و گفتی با حضور استاد #سهیل_محمودی ارجمند برایش گفتم در کانال عرصههای ارتباطی شعر هم میگذارم؛ منت گذاشت بر من و برایم ابیاتی فرستاد که به گفته خودش بیشتر بر #ارسالالمثل تکیه دارند.
صمیمانه سپاسگزارم ساعد جان.
#رخنما🔸 دوستان
استاد #حسامالدین_سراج خواننده موسیقی سنتی ایرانی و نوازندهٔ سنتور و سهتار، استاد #رضا_بنفشهخواه بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون #یونس_شکرخواه روزنامهنگار، استاد #سهیل_محمودی شاعر، استاد #اسرافیل_شیرچی خوشنویس
استاد #حسامالدین_سراج خواننده موسیقی سنتی ایرانی و نوازندهٔ سنتور و سهتار، استاد #رضا_بنفشهخواه بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون #یونس_شکرخواه روزنامهنگار، استاد #سهیل_محمودی شاعر، استاد #اسرافیل_شیرچی خوشنویس
#رخنما #یونس_شکرخواه
🔸قابهای دوستی
▫️اردیبهشت سال ١٣٨۶ در کنار دوستداشتنیهای همراه و همدل
#سهیل_محمودی #سیدفرید_قاسمی
🔸قابهای دوستی
▫️اردیبهشت سال ١٣٨۶ در کنار دوستداشتنیهای همراه و همدل
#سهیل_محمودی #سیدفرید_قاسمی
#رخنما🔸در کنار استاد حجتیکرمانی
▫️تهران، جماران، ١۶ خرداد ١۴٠٠
از سمت راست:
#مجید_انصاری، #علیرضا_تابش، #سهیل_محمودی، #محمدجواد_حجتیکرمانی، #یونس_شکرخواه
▫️تهران، جماران، ١۶ خرداد ١۴٠٠
از سمت راست:
#مجید_انصاری، #علیرضا_تابش، #سهیل_محمودی، #محمدجواد_حجتیکرمانی، #یونس_شکرخواه
#سینما🔸برای فیلم نگهبان شب، ساخته سیدرضا میرکریمی ... و آن که گفت: نه!
🔹#سهیل_محمودی
باید مانند من در سنت تهران قدیم زیسته باشی تا برخی از کلمات و اصطلاحات و تعابیر، بخشی از وجود تو شده باشند. کلماتی چون سرتق، لجوج، تخس و این یکی: «جَنَم». جنمداشتن و باجنم بودن یا بیجنم و خالی از جنم بودن. جنم را مرحوم دهخدا در لغتنامه، ذات و سرشت و طبیعت معنی میکند و کاملترش در مجلد یازده کتاب کوچه شاملو است: جنس و نهاد و طبیعت. با این مثالها: تو دیگه چه جور جنمی هستی؟ مترادف قماش: از جنمی نبود که به این کار تن بده. این را فعلا داشته باش، تا دوباره به آن برسم. به دعوت رفیق سالها، کارگردان صاحب اندیشه و به دور از هیاهوی سینما، سیدرضا میرکریمی، دوشنبه جمع میشویم در سینما فرهنگ. دوشنبه «بیستودوم خرداد»که این روز تا همیشه در تقویم و تاریخ، سالهاست برای من باری و معنایی شگفت داشته و خواهد داشت. جمع میشویم تا آخرین ساخته میرکریمی را در کنار اهالی هنر و سینما و مطبوعات ببینیم. من هم همراهم با سه نفر از بچههایم: یاس و نازنین و حسین. در این زمانه دوری از جمع و روزگار تفرٌد تلخ، در کنار فرزندانم و کلی دوست و همراه و همدل، دیدن نگهبان شب موهبتی است. فیلمی ساده و بیادعا. بدون تلخیهای منزجرکنندهای که قرار است فقط سیاهیهای جهان بیترحم را به رخت بکشد که تو خود بخشی از تجربه این ظلماتی. اثری در ستایش زندگی، سادگی، عشق و آنچه همدلی و صدق و مهربانی است. جوانک نگهبان شب هنوز آلوده زدوبند شهر شلوغ نیست و پیرمردی که مرشد و دلسوز و راهنمای اوست انگار نمادی از خود سنت و بگو ایران عزیز ماست. زمینش را پیرمرد داده که ساختمانی آباد برای زندگی برپا شود. نادانسته درختها را خشک کرده و پشیمان است. در غم اندوه فرزندی است که در لحظههای پروازی خودخواسته، شورمندانه از دست او رفته. پیرمرد دارد دچار آلزایمر میشود و دو دخترش که زنانی بدون بزک و آرایش و سرخاب و سفیداب و لباسهای آنچنانی مزونهای گرانند در آن حوالی یاریگر اویند. فیلم که داستان پیچیدهای ندارد تو را بیتفاوت نمیگذارد. رنج آدمهای اصلی جذاب است حتی در غیاب تعلیقی داستانی. گیشه و حرکات محیرالعقول تماشاگرپسند هم ندارد و باید فیلم را ببینی تا لذت همدلی و همراهی و بیتکلفی آن را در خود حس کنی.
اما من فکر میکردم این لغت «جنم» برای خود ماست که در ته تهران زاده شدهایم و زیستهایم و راهی دیگر زوایای شهر بودهایم. اما در اینجا، پیرمرد ترکزبان به شخصیت اصلی داستان که جوانی است کرمانی میگوید میدانی جنم یعنی چه؟ و جوان میگوید آری.
و تازه میفهمم این واژه باید در هر کجای این خاک، ریشه دوانده باشد؛ از حوالی شمال غربی، مناطق آذربایجان، تا حدود مرکز و جنوب ایران عزیز. پیرمرد میگوید جنم یعنی آنکه بتوانی بگویی نه! همین.
رفیق ما #سیدرضا_میرکریمی با لطف و دعوتش حال ما را ساخت. در عصر دوشنبه و تا الان که این یادداشت را مینویسم ذهنم پاگیر لحظههای ناب با بازیهای تحسینبرانگیزی است که برای ما خلق کرده: «شخصیتهایی باجنم».
🔹#سهیل_محمودی
باید مانند من در سنت تهران قدیم زیسته باشی تا برخی از کلمات و اصطلاحات و تعابیر، بخشی از وجود تو شده باشند. کلماتی چون سرتق، لجوج، تخس و این یکی: «جَنَم». جنمداشتن و باجنم بودن یا بیجنم و خالی از جنم بودن. جنم را مرحوم دهخدا در لغتنامه، ذات و سرشت و طبیعت معنی میکند و کاملترش در مجلد یازده کتاب کوچه شاملو است: جنس و نهاد و طبیعت. با این مثالها: تو دیگه چه جور جنمی هستی؟ مترادف قماش: از جنمی نبود که به این کار تن بده. این را فعلا داشته باش، تا دوباره به آن برسم. به دعوت رفیق سالها، کارگردان صاحب اندیشه و به دور از هیاهوی سینما، سیدرضا میرکریمی، دوشنبه جمع میشویم در سینما فرهنگ. دوشنبه «بیستودوم خرداد»که این روز تا همیشه در تقویم و تاریخ، سالهاست برای من باری و معنایی شگفت داشته و خواهد داشت. جمع میشویم تا آخرین ساخته میرکریمی را در کنار اهالی هنر و سینما و مطبوعات ببینیم. من هم همراهم با سه نفر از بچههایم: یاس و نازنین و حسین. در این زمانه دوری از جمع و روزگار تفرٌد تلخ، در کنار فرزندانم و کلی دوست و همراه و همدل، دیدن نگهبان شب موهبتی است. فیلمی ساده و بیادعا. بدون تلخیهای منزجرکنندهای که قرار است فقط سیاهیهای جهان بیترحم را به رخت بکشد که تو خود بخشی از تجربه این ظلماتی. اثری در ستایش زندگی، سادگی، عشق و آنچه همدلی و صدق و مهربانی است. جوانک نگهبان شب هنوز آلوده زدوبند شهر شلوغ نیست و پیرمردی که مرشد و دلسوز و راهنمای اوست انگار نمادی از خود سنت و بگو ایران عزیز ماست. زمینش را پیرمرد داده که ساختمانی آباد برای زندگی برپا شود. نادانسته درختها را خشک کرده و پشیمان است. در غم اندوه فرزندی است که در لحظههای پروازی خودخواسته، شورمندانه از دست او رفته. پیرمرد دارد دچار آلزایمر میشود و دو دخترش که زنانی بدون بزک و آرایش و سرخاب و سفیداب و لباسهای آنچنانی مزونهای گرانند در آن حوالی یاریگر اویند. فیلم که داستان پیچیدهای ندارد تو را بیتفاوت نمیگذارد. رنج آدمهای اصلی جذاب است حتی در غیاب تعلیقی داستانی. گیشه و حرکات محیرالعقول تماشاگرپسند هم ندارد و باید فیلم را ببینی تا لذت همدلی و همراهی و بیتکلفی آن را در خود حس کنی.
اما من فکر میکردم این لغت «جنم» برای خود ماست که در ته تهران زاده شدهایم و زیستهایم و راهی دیگر زوایای شهر بودهایم. اما در اینجا، پیرمرد ترکزبان به شخصیت اصلی داستان که جوانی است کرمانی میگوید میدانی جنم یعنی چه؟ و جوان میگوید آری.
و تازه میفهمم این واژه باید در هر کجای این خاک، ریشه دوانده باشد؛ از حوالی شمال غربی، مناطق آذربایجان، تا حدود مرکز و جنوب ایران عزیز. پیرمرد میگوید جنم یعنی آنکه بتوانی بگویی نه! همین.
رفیق ما #سیدرضا_میرکریمی با لطف و دعوتش حال ما را ساخت. در عصر دوشنبه و تا الان که این یادداشت را مینویسم ذهنم پاگیر لحظههای ناب با بازیهای تحسینبرانگیزی است که برای ما خلق کرده: «شخصیتهایی باجنم».
#دوستان🔸چهارفصل دوستانه
دیدارهای فصلی با دوستان نویسنده، روزنامهنگار، خواننده، کارگردان، بازیگر، خطاط، موسیقیدان و پزشک و... به میزبانی گرم و صمیمانه کهنهرفیق نازنین #سهیل_محمودی و صرف آبگوشت دستپخت او با سبزی و نان سنگک تازه، فقط بهانهای ست برای از احوال هم باخبر شدن. الهی بهخیر و سلامت.
دیدارهای فصلی با دوستان نویسنده، روزنامهنگار، خواننده، کارگردان، بازیگر، خطاط، موسیقیدان و پزشک و... به میزبانی گرم و صمیمانه کهنهرفیق نازنین #سهیل_محمودی و صرف آبگوشت دستپخت او با سبزی و نان سنگک تازه، فقط بهانهای ست برای از احوال هم باخبر شدن. الهی بهخیر و سلامت.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#شعر🔸به یاد استاد مشفق کاشانی
سخنرانی استاد #سهیل_محمودی در شب یاد استاد #مشفق_کاشانی در خانه شاعران معاصر ایران
▫️عباس کیمنش مشهور به مشفق کاشانی (۱۳۰۴–۱۳۹۳) شاعر ایرانی بود که در جوانی از دوستان نزدیک سهراب سپهری بود و به گفته خود وی سهراب را نخستین بار با شعر گفتن و سرودن آشنا کرد. خیابانی در تهران سه راه آذری بنام وی نامگذاری شده است.
سخنرانی استاد #سهیل_محمودی در شب یاد استاد #مشفق_کاشانی در خانه شاعران معاصر ایران
▫️عباس کیمنش مشهور به مشفق کاشانی (۱۳۰۴–۱۳۹۳) شاعر ایرانی بود که در جوانی از دوستان نزدیک سهراب سپهری بود و به گفته خود وی سهراب را نخستین بار با شعر گفتن و سرودن آشنا کرد. خیابانی در تهران سه راه آذری بنام وی نامگذاری شده است.
#شعر🔸دلخوشم
من به یک احساس خالی دلخوشم
من به گلهای خیالی دلخوشم
در کنار سفره اسطورهها
من به یک ظرف سفالی دلخوشم
مثل اندوه کویر و بغض خاک
با خیال آبسالی دلخوشم
سر نهم بر بالش اندوه خویش
با همین افسرده حالی دلخوشم
در هجوم رنگ در فصل صدا
با بهار نقش قالی دلخوشم
آسمانم: حجم سرد یک قفس
با غم آسوده بالی دلخوشم
گرچه اهل این خیابان نیستم
با هوای این حوالی دلخوشم
#سهیل_محمودی
من به یک احساس خالی دلخوشم
من به گلهای خیالی دلخوشم
در کنار سفره اسطورهها
من به یک ظرف سفالی دلخوشم
مثل اندوه کویر و بغض خاک
با خیال آبسالی دلخوشم
سر نهم بر بالش اندوه خویش
با همین افسرده حالی دلخوشم
در هجوم رنگ در فصل صدا
با بهار نقش قالی دلخوشم
آسمانم: حجم سرد یک قفس
با غم آسوده بالی دلخوشم
گرچه اهل این خیابان نیستم
با هوای این حوالی دلخوشم
#سهیل_محمودی
#شعر🔸موج
انگار که در نماز موج از پس موج
در شور و نیاز راز موج از پس موج
تکرار تلاطمیست هستی یکسر
موج از پس موج و باز موج از پس موج
#سهیل_محمودی
▫️تازهترین سروده همرفیق سالهایم با دستخط چشمنوازش که قاب جانم شد
انگار که در نماز موج از پس موج
در شور و نیاز راز موج از پس موج
تکرار تلاطمیست هستی یکسر
موج از پس موج و باز موج از پس موج
#سهیل_محمودی
▫️تازهترین سروده همرفیق سالهایم با دستخط چشمنوازش که قاب جانم شد
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#شعر
🔸تلاش برای ثبت تاریخ معاصر شعر ایران
#سهیل_محمودی در گفتوگو با محمدرضا یزدانپرست از تلاشهایی برای ثبت تاریخ معاصر شعر ایران سخن میگوید و در این میانه نظری هم به اتفاقات ایران در یکصد سال اخیر دارد. گفتوگوی کامل را میتوانید در یوتیوب شرق ببینید.
🔸تلاش برای ثبت تاریخ معاصر شعر ایران
#سهیل_محمودی در گفتوگو با محمدرضا یزدانپرست از تلاشهایی برای ثبت تاریخ معاصر شعر ایران سخن میگوید و در این میانه نظری هم به اتفاقات ایران در یکصد سال اخیر دارد. گفتوگوی کامل را میتوانید در یوتیوب شرق ببینید.