Forwarded from سوژه
🔸 از اطلاعات تا همشهری
مجموعه نشستهای تخصصی رسانه با محوريت سوژه
با حضور: یونس شکرخواه
📆 جمعه نوزدهم مهرماه، ساعت ۱۰، بازار کتاب گلستان، کافه کتاب آفتاب
#سوژه
#یونس_شکرخواه
@sessionsubject
مجموعه نشستهای تخصصی رسانه با محوريت سوژه
با حضور: یونس شکرخواه
📆 جمعه نوزدهم مهرماه، ساعت ۱۰، بازار کتاب گلستان، کافه کتاب آفتاب
#سوژه
#یونس_شکرخواه
@sessionsubject
Forwarded from سوژه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸از اطلاعات تا همشهری
مجموعه نشستهای تخصصی سوژه، تجربهنگاری در حوزه رسانه
با حضور: یونس شکرخواه
📆 جمعه نوزدهم مهرماه، ساعت ۱۰، بازار کتاب گلستان، کافه کتاب آفتاب
#سوژه
#یونس_شکرخواه
@sessionsubject
مجموعه نشستهای تخصصی سوژه، تجربهنگاری در حوزه رسانه
با حضور: یونس شکرخواه
📆 جمعه نوزدهم مهرماه، ساعت ۱۰، بازار کتاب گلستان، کافه کتاب آفتاب
#سوژه
#یونس_شکرخواه
@sessionsubject
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#واژهها #کرونا
🔸 گونه مصاحبه کمین
#روزنامهنگاران یک نوع #مصاحبه دارند که بین خودشان به #مصاحبه_کمین معروف شده است. (ambush interview) در این گونه از مصاحبهها #روزنامهنگار در بیرون یک مکان در کمین #مصاحبهشونده مینشیند تا به محض خروج #سوژه و روبرو شدن با او پرسشهایش را مطرح سازد. فیلمسازان به طور کلی همین گونه از مصاحبهها را در فیلمهایشان به تصویر میکشند. در این تصاویر ، روزنامهنگاران غالبا در حالت کمین در برابر سوژهها نمایش داده میشوند.
حالا سوژهها به سبب #کرونا از در بیرون نمیآیند، اما خب زنگها هستند و سوژههایی که دست کم اگر همکاری کنند میشود صدایشان را شنید.
🔸 گونه مصاحبه کمین
#روزنامهنگاران یک نوع #مصاحبه دارند که بین خودشان به #مصاحبه_کمین معروف شده است. (ambush interview) در این گونه از مصاحبهها #روزنامهنگار در بیرون یک مکان در کمین #مصاحبهشونده مینشیند تا به محض خروج #سوژه و روبرو شدن با او پرسشهایش را مطرح سازد. فیلمسازان به طور کلی همین گونه از مصاحبهها را در فیلمهایشان به تصویر میکشند. در این تصاویر ، روزنامهنگاران غالبا در حالت کمین در برابر سوژهها نمایش داده میشوند.
حالا سوژهها به سبب #کرونا از در بیرون نمیآیند، اما خب زنگها هستند و سوژههایی که دست کم اگر همکاری کنند میشود صدایشان را شنید.
#چهره 🔸 درباره ژان بودریار (۲۰۰۷- ۱۹۲۹)
#ژان_بودریار جامعهشناس و فیلسوف فرانسوی به واسطه ایدههایی همچون «وانموده» و «ابر واقعیت» شهرت یافت.
بودریار معتقد است انسانها دیگر در زندگی خودشان هم دخالتی نمیکنند. در مقالهای که با عنوان «بعد از خوشگذرانی چه کار میکنی؟» منتشر کرد به این مطلب اشاره میکند که چگونه نیروهای آزادشده #مدرنیسم - یعنی آزادی جنسی و نژادی، #آزادیبیان و الغای امتیازات طبقاتی- به تدریج در پیوند با یکدیگر #جامعه_نمایشی را ساختهاند و در این جامعه به ضد آن چیزی که در اصل انتظار میرفت بدل شدهاند.
بودریار معتقد است #جهان_پسامدرن #جهان_وانموده است و ما وارد #جهان_فراواقعی شدهایم.
به عبارت دیگر #واقعیت تولید میشود ولی از قدرت ما خارج است. آنچه که ما از واقعیت و جهان واقعی میبینیم در واقع تصویری است که به ما نشان داده میشود.
#رسانه به صورت دریچه نگاه ما به جهان عمل میکند. حتی وقتی که در صدد مخالفت با این نظام سرمایهداری پیشرفته باشیم بلافاصله به بخشی از آن تبدیل میشویم.
از نظر بودریار، پیروی #عقل_ابزاری از شیوههای زندگی بشری موجب #انحلال #سوژه_اجتماعی و #خصوصیشدن #بعد_سیاسی شده است. این انحلال که همراه با انحلال کامل #سوژه_هگلی به دنبال نقد نیچهای از #متافیزیک است، متفکران پسامدرن را به سوی نوعی #نسبیگرایی_فرهنگی سوق میدهد که همراه با پلورالیسمی افسونزدا، سقوط #ایدئولوژیها و #نگرشهای_سهوگرایانه را فراهم میآورد.
@younesshokrkhah
#ژان_بودریار جامعهشناس و فیلسوف فرانسوی به واسطه ایدههایی همچون «وانموده» و «ابر واقعیت» شهرت یافت.
بودریار معتقد است انسانها دیگر در زندگی خودشان هم دخالتی نمیکنند. در مقالهای که با عنوان «بعد از خوشگذرانی چه کار میکنی؟» منتشر کرد به این مطلب اشاره میکند که چگونه نیروهای آزادشده #مدرنیسم - یعنی آزادی جنسی و نژادی، #آزادیبیان و الغای امتیازات طبقاتی- به تدریج در پیوند با یکدیگر #جامعه_نمایشی را ساختهاند و در این جامعه به ضد آن چیزی که در اصل انتظار میرفت بدل شدهاند.
بودریار معتقد است #جهان_پسامدرن #جهان_وانموده است و ما وارد #جهان_فراواقعی شدهایم.
به عبارت دیگر #واقعیت تولید میشود ولی از قدرت ما خارج است. آنچه که ما از واقعیت و جهان واقعی میبینیم در واقع تصویری است که به ما نشان داده میشود.
#رسانه به صورت دریچه نگاه ما به جهان عمل میکند. حتی وقتی که در صدد مخالفت با این نظام سرمایهداری پیشرفته باشیم بلافاصله به بخشی از آن تبدیل میشویم.
از نظر بودریار، پیروی #عقل_ابزاری از شیوههای زندگی بشری موجب #انحلال #سوژه_اجتماعی و #خصوصیشدن #بعد_سیاسی شده است. این انحلال که همراه با انحلال کامل #سوژه_هگلی به دنبال نقد نیچهای از #متافیزیک است، متفکران پسامدرن را به سوی نوعی #نسبیگرایی_فرهنگی سوق میدهد که همراه با پلورالیسمی افسونزدا، سقوط #ایدئولوژیها و #نگرشهای_سهوگرایانه را فراهم میآورد.
@younesshokrkhah
🔸۳۰ نکته برای یک سوژهیابی خوب
#عيسی_محمدی - روزنامهنگار
روزنامهنگاری، اين روزها رقبای زيادی دارد. به قول #گرنت_كاردون، برای ماندگار شدن، بايد نسبت به رقبای خودتان ۱۰ برابر بهتر باشيد؛ حتی مقداری بهتر بودن هم كفايت نمیكند.
يك مدير #رسانه يا #روزنامهنگار نيز بايد اين اصل را رعايت كند، تا بتواند زنده بماند. یکی از جنبههایی که رسانهنگاران میتوانند در آن مزیت نسبی خود را به رخ بکشند، #سوژهیابی است. بسیار دیده شده که یک #سوژه کشف یا به خوبی پرداخت شده توسط رسانه، باعث شده تا این رسانه و خبرنگارانش، توسط رسانههای دیگر و مردم و سياستمداران و سلبريتیها بازنشر شده و به شهرتی افزونتر برسند. اما چطور میتوانیم در سوژهیابی بدرخشیم؟ این ۳۰ نکته، ماحصل تجربههای شخصی و مطالعات کتابهای مرتبط آموزشی است، شاید بتواند در این حوزه کمکتان کند:
۱. پیگیری دنبالهدار سوژههای رسانههای دیگر
۲. پیگیری مجدد سوژهها؛ پس از فروکش آستانه تحریک خبری این سوژهها و فراموش شدن آنها
۳. شنونده بودن به جای صحبت کردن؛ در برخورد و رفتارهای اجتماعی
۴. توجه دقیق به اطراف و تغییراتی که صورت گرفته
۵. همیشه مسلح بودن به کلمه چرا؛ چرا این چنین شده و آنطور نشده؟
۶. توجه به غرولندها و گلایهها و شکایتهای مردم؛ کاری که برندهای جهانی به خوبی استاد آن هستند
۷. ثبت مداوم سوژهها و نکات جالب در دفترچه یا گوشی همراه
۸. توجه به رنجهایی که میبریم و میبرند و اینکه آیا طبیعی یا غیرطبیعی است
۹. مسلح بودن به کلمه چگونه؛ چگونه میتوان این فرآیند را تسریع کرد یا از فلان واقعه جلوگیری کرد یا چگونه میشد...
۱۰. مقایسه جامعه خود با جوامع استانداردتر
۱۱. مقایسه شخصیتهای حاضر و اثرگذار در جامعه با شخصیتهای استانداردتر جهانی و تاریخی
۱۲. مقایسه برندها و نهادها و سازمانهای عمومی و غیرعمومی کشور و جامعه خود با برندها و نهادها و سازمانهای استاندارد
۱۳. پیگیری مداوم عملکرد نهادها و سازمانها و برندهای معروف و عمومی و غیرعمومی و ... مثلاً روند تولید دوغ فلان برند چقدر بهداشتی است؟
۱۴. حضور مداوم در شبکههای اجتماعی و اطلاع از سوژههای یکه دیگران میدهند
۱۵. پیگیری شبکههای اجتماعی چهرهها و سلبریتیها و اینفلوئنسرها
۱۶. حضور میدانی در جاهایی که اتفاقات مختلف افتاده یا احتمال افتادنش میافتد؛ در این صورت سوژههایی به دست میآید که مابه ازای رسانهای ندارد و بدیع است
۱۷. بازخوانی روزشمارها و مناسبتها و ... و تولید محتوای جدید به این بهانه
۱۸. پیدا کردن اطلاعات و سندهای دیده نشده یا کمتر دیده شده از وقایعی که خیلی عادیاند؛ مثلاً افشای یک سند کمتر دیده شده درباره واقعه کودتای 28 مرداد. در کل، هر اطلاع جدید از وقایع عادی یا قدیمی
۱۹. سلام به روزنامهنگاری تخصصی؛ این کار باعث میشود تا به رویهها و تغییرات آنها و دیگر موارد حوزه خودتان بیشتر از افراد و رسانهنگاران عادی آگاه شوید
۲۰. استفاده از دانش خلاقیت و نقشههای ذهنی؛ این امر باعث میشود تا به رویکردهای ترکیبی و بدیعی از سوژههای معمولی و نخنما شده دست یابید
۲۱. ایجاد کانال و مسیری برای اینکه دیگران از سادهترین راه ممکن سوژههای خوب را به شما برسانند
۲۲. قدم زدن بیهدف چند ساعته در بخشهای مختلف شهر و حتی شهرهای دیگر؛ این امر بهترین روش برای دیدن چیزهایی است که کمتر دیدهاید
۲۳. ارتباط مستمر با منابع خبری محلی؛ مثل شورایارها و بزرگان و ریشسفیدها و ... .
۲۴. مرور مداوم حوزههای خبری؛ طوری که شناخته شوید و به شما اعتماد کنند
۲۵. توجه دقیق به کامنتهایی که پای مطالب و پستهای مختلف گذاشته میشود
۲۶. توجه به تفکر نشانهای؛ هر چیزی نشانه و سرنخی از خودش به جا میگذارد. پس نشانهها و سرنخها را دنبال کنید؛ به معناي چه چیزی میتوانند باشند؟
۲۷. توجه دقیق به پایاننامهها و پژوهشهای جدید صورت گرفته
۲۸. شرکت در انجمنهای تخصصی و نشستهای تخصصی و گروههای مجازی تخصصی و رویدادهای مرتبط با حوزه کاریمان یا هر حوزهای که علاقهمند به تولید سوژه در آن هستیم
۲۹. به شدت در حوزه خودتان اهل مطالعه باشيد؛ به شدت. مطالعه شديد، باعث میشود تا به جنبههای عميقتری از وقايع اتفاق افتاده در حوزه خودتان برسيد. نگاه كسی كه اصول جامعهشناسی را خوب میشناسد به يك سوژه، كاملتر و قابل اعتناتر خواهد بود تا كسي كه صرفاً دنبال يك سوژه اجتماعی است.
۳۰. و در پايان اينكه، وقتي با يك سوژه عالي در رسانهای ديگر كه كار شده روبهرو شديد، بايد حرص بخوريد، خيلي حرص بخوريد: چرا من اين سوژه را كشف نكردم؟ به قول فرگوسن، هميشه بايد بازنده بدي باشيد، طاقت باخت نداشته باشید.
@NewJournalism روزنامهنگاری جدید
#عيسی_محمدی - روزنامهنگار
روزنامهنگاری، اين روزها رقبای زيادی دارد. به قول #گرنت_كاردون، برای ماندگار شدن، بايد نسبت به رقبای خودتان ۱۰ برابر بهتر باشيد؛ حتی مقداری بهتر بودن هم كفايت نمیكند.
يك مدير #رسانه يا #روزنامهنگار نيز بايد اين اصل را رعايت كند، تا بتواند زنده بماند. یکی از جنبههایی که رسانهنگاران میتوانند در آن مزیت نسبی خود را به رخ بکشند، #سوژهیابی است. بسیار دیده شده که یک #سوژه کشف یا به خوبی پرداخت شده توسط رسانه، باعث شده تا این رسانه و خبرنگارانش، توسط رسانههای دیگر و مردم و سياستمداران و سلبريتیها بازنشر شده و به شهرتی افزونتر برسند. اما چطور میتوانیم در سوژهیابی بدرخشیم؟ این ۳۰ نکته، ماحصل تجربههای شخصی و مطالعات کتابهای مرتبط آموزشی است، شاید بتواند در این حوزه کمکتان کند:
۱. پیگیری دنبالهدار سوژههای رسانههای دیگر
۲. پیگیری مجدد سوژهها؛ پس از فروکش آستانه تحریک خبری این سوژهها و فراموش شدن آنها
۳. شنونده بودن به جای صحبت کردن؛ در برخورد و رفتارهای اجتماعی
۴. توجه دقیق به اطراف و تغییراتی که صورت گرفته
۵. همیشه مسلح بودن به کلمه چرا؛ چرا این چنین شده و آنطور نشده؟
۶. توجه به غرولندها و گلایهها و شکایتهای مردم؛ کاری که برندهای جهانی به خوبی استاد آن هستند
۷. ثبت مداوم سوژهها و نکات جالب در دفترچه یا گوشی همراه
۸. توجه به رنجهایی که میبریم و میبرند و اینکه آیا طبیعی یا غیرطبیعی است
۹. مسلح بودن به کلمه چگونه؛ چگونه میتوان این فرآیند را تسریع کرد یا از فلان واقعه جلوگیری کرد یا چگونه میشد...
۱۰. مقایسه جامعه خود با جوامع استانداردتر
۱۱. مقایسه شخصیتهای حاضر و اثرگذار در جامعه با شخصیتهای استانداردتر جهانی و تاریخی
۱۲. مقایسه برندها و نهادها و سازمانهای عمومی و غیرعمومی کشور و جامعه خود با برندها و نهادها و سازمانهای استاندارد
۱۳. پیگیری مداوم عملکرد نهادها و سازمانها و برندهای معروف و عمومی و غیرعمومی و ... مثلاً روند تولید دوغ فلان برند چقدر بهداشتی است؟
۱۴. حضور مداوم در شبکههای اجتماعی و اطلاع از سوژههای یکه دیگران میدهند
۱۵. پیگیری شبکههای اجتماعی چهرهها و سلبریتیها و اینفلوئنسرها
۱۶. حضور میدانی در جاهایی که اتفاقات مختلف افتاده یا احتمال افتادنش میافتد؛ در این صورت سوژههایی به دست میآید که مابه ازای رسانهای ندارد و بدیع است
۱۷. بازخوانی روزشمارها و مناسبتها و ... و تولید محتوای جدید به این بهانه
۱۸. پیدا کردن اطلاعات و سندهای دیده نشده یا کمتر دیده شده از وقایعی که خیلی عادیاند؛ مثلاً افشای یک سند کمتر دیده شده درباره واقعه کودتای 28 مرداد. در کل، هر اطلاع جدید از وقایع عادی یا قدیمی
۱۹. سلام به روزنامهنگاری تخصصی؛ این کار باعث میشود تا به رویهها و تغییرات آنها و دیگر موارد حوزه خودتان بیشتر از افراد و رسانهنگاران عادی آگاه شوید
۲۰. استفاده از دانش خلاقیت و نقشههای ذهنی؛ این امر باعث میشود تا به رویکردهای ترکیبی و بدیعی از سوژههای معمولی و نخنما شده دست یابید
۲۱. ایجاد کانال و مسیری برای اینکه دیگران از سادهترین راه ممکن سوژههای خوب را به شما برسانند
۲۲. قدم زدن بیهدف چند ساعته در بخشهای مختلف شهر و حتی شهرهای دیگر؛ این امر بهترین روش برای دیدن چیزهایی است که کمتر دیدهاید
۲۳. ارتباط مستمر با منابع خبری محلی؛ مثل شورایارها و بزرگان و ریشسفیدها و ... .
۲۴. مرور مداوم حوزههای خبری؛ طوری که شناخته شوید و به شما اعتماد کنند
۲۵. توجه دقیق به کامنتهایی که پای مطالب و پستهای مختلف گذاشته میشود
۲۶. توجه به تفکر نشانهای؛ هر چیزی نشانه و سرنخی از خودش به جا میگذارد. پس نشانهها و سرنخها را دنبال کنید؛ به معناي چه چیزی میتوانند باشند؟
۲۷. توجه دقیق به پایاننامهها و پژوهشهای جدید صورت گرفته
۲۸. شرکت در انجمنهای تخصصی و نشستهای تخصصی و گروههای مجازی تخصصی و رویدادهای مرتبط با حوزه کاریمان یا هر حوزهای که علاقهمند به تولید سوژه در آن هستیم
۲۹. به شدت در حوزه خودتان اهل مطالعه باشيد؛ به شدت. مطالعه شديد، باعث میشود تا به جنبههای عميقتری از وقايع اتفاق افتاده در حوزه خودتان برسيد. نگاه كسی كه اصول جامعهشناسی را خوب میشناسد به يك سوژه، كاملتر و قابل اعتناتر خواهد بود تا كسي كه صرفاً دنبال يك سوژه اجتماعی است.
۳۰. و در پايان اينكه، وقتي با يك سوژه عالي در رسانهای ديگر كه كار شده روبهرو شديد، بايد حرص بخوريد، خيلي حرص بخوريد: چرا من اين سوژه را كشف نكردم؟ به قول فرگوسن، هميشه بايد بازنده بدي باشيد، طاقت باخت نداشته باشید.
@NewJournalism روزنامهنگاری جدید
#چهره #ارتباطات
🔸 لویی آلتوسر | Althusser, Louis
▫️نویسنده: #گری_مکدونگ
▫️مترجم: #یونس_شکرخواه
متولد ١٩١٨ و متوفی به سال ١٩٩٠ یکی از فیلسوفان اصلی مارکسیست در دوران اخیر است که تیزهوشی مفهومی او تحتالشعاع تراژدی شخصیاش قرار گرفته است.
#لویی_آلتوسر که در الجزایر متولد و در پاریس، در زمان جنگ جهانی دوم، به عنوان نامزد دوره لیسانس فلسفه در دانشگاه اکول نرمال سوپریور پذیرفته شد، همواره موضعی تندروانه و مشخص داشته و در آثاری مثل برای مارکس (For Marx) (که نخستین بار در سال ١٩۶۵ منتشر شد) به بازنگری مدلهای مارکسیستی پرداخته است.
اگرچه نفوذ لویی آلتوسر با نفوذ شخصیتهای دیگری چون #بارت، #دریدا و #لاکان که از متفکران #پساساختارگرا بودند، در هم آمیخت، اما قتل همسرش در سال ١٩٨٠ به دست او باعث شد تا تاریخچهای از معضلات فکری وی بر ملا شود و به همین دلیل تا زمان مرگش در بیمارستانی در پاریس، در اذهان به فراموشی سپرده شد.
بیان نظری مجدد او از #مارکسیسم که به شکلی علمی صورت گرفت، عمدتا بر مقولاتی چون #ایدئولوژی، #سوژه و #بازتولید اجتماعی متمرکز است. درک زیرکانه و برداشت پیچیده او از ایدئولوژی، وی را از هر دو جنبه #بازنمود جهان و محدودیتهای پرسش از همین جهان، در کانون سازمان اجتماعی قرار میدهد.
ایدئولوژی به سوژه شکل میدهد و این امر مشتمل است بر ساختار اجتماعی یک سوژه ظاهراًً از پیش موجود؛ از اینرو، کار انتقادی باید بر نحوه عملکرد سوژه و آگاهی افراد و همچنین بر معانیای که به صورت اجتماعی باز نمود مییابد، متمرکز باشد.
GARY MCDONGH
🔸 لویی آلتوسر | Althusser, Louis
▫️نویسنده: #گری_مکدونگ
▫️مترجم: #یونس_شکرخواه
متولد ١٩١٨ و متوفی به سال ١٩٩٠ یکی از فیلسوفان اصلی مارکسیست در دوران اخیر است که تیزهوشی مفهومی او تحتالشعاع تراژدی شخصیاش قرار گرفته است.
#لویی_آلتوسر که در الجزایر متولد و در پاریس، در زمان جنگ جهانی دوم، به عنوان نامزد دوره لیسانس فلسفه در دانشگاه اکول نرمال سوپریور پذیرفته شد، همواره موضعی تندروانه و مشخص داشته و در آثاری مثل برای مارکس (For Marx) (که نخستین بار در سال ١٩۶۵ منتشر شد) به بازنگری مدلهای مارکسیستی پرداخته است.
اگرچه نفوذ لویی آلتوسر با نفوذ شخصیتهای دیگری چون #بارت، #دریدا و #لاکان که از متفکران #پساساختارگرا بودند، در هم آمیخت، اما قتل همسرش در سال ١٩٨٠ به دست او باعث شد تا تاریخچهای از معضلات فکری وی بر ملا شود و به همین دلیل تا زمان مرگش در بیمارستانی در پاریس، در اذهان به فراموشی سپرده شد.
بیان نظری مجدد او از #مارکسیسم که به شکلی علمی صورت گرفت، عمدتا بر مقولاتی چون #ایدئولوژی، #سوژه و #بازتولید اجتماعی متمرکز است. درک زیرکانه و برداشت پیچیده او از ایدئولوژی، وی را از هر دو جنبه #بازنمود جهان و محدودیتهای پرسش از همین جهان، در کانون سازمان اجتماعی قرار میدهد.
ایدئولوژی به سوژه شکل میدهد و این امر مشتمل است بر ساختار اجتماعی یک سوژه ظاهراًً از پیش موجود؛ از اینرو، کار انتقادی باید بر نحوه عملکرد سوژه و آگاهی افراد و همچنین بر معانیای که به صورت اجتماعی باز نمود مییابد، متمرکز باشد.
GARY MCDONGH
#عکاسانه 🔸عكس به عنوان متن
▫️#یونس_شکرخواه
میتوان به عكس به مثابه متن هم فكر كرد. من بر این باورم كه #فتوژورنالیست، #فتوگرافر، نیست. در #فتوژورنالیسم عكس (فتو) به ژورنال گره خورده و این یعنی عكس شانه به شانه #متن حركت میكند و متن، به خصوص در روزنامه، صورت دیگر، یک ارزش مهم خبری بنام سرعت است.
#عكس كه به پایان میرسد، این متن است كه آغاز میشود. به دیگر سخن؛ #سوژه، به هر حال روایتی بصری دارد در دو قالب حروف و عكسها.
عكس با شرح عكس، با تیتر، با صفحه و با كل نشریه ارتباط دارد. یك متن مناسب؛ به عكس، قدرت بیشتری میدهد و متاسفانه یك متن ضعیف؛ از یک عكس خوب، نیرو زدائی میکند.
عكس، با زبان رابطه دارد پس به این ترتیب؛ زبان #فتوژورنالیسم باید زبانی جهانی باشد، #فتوژورنالیست، روایتگر بصری خبر برای مخاطبان جهانی است.
▫️#یونس_شکرخواه
میتوان به عكس به مثابه متن هم فكر كرد. من بر این باورم كه #فتوژورنالیست، #فتوگرافر، نیست. در #فتوژورنالیسم عكس (فتو) به ژورنال گره خورده و این یعنی عكس شانه به شانه #متن حركت میكند و متن، به خصوص در روزنامه، صورت دیگر، یک ارزش مهم خبری بنام سرعت است.
#عكس كه به پایان میرسد، این متن است كه آغاز میشود. به دیگر سخن؛ #سوژه، به هر حال روایتی بصری دارد در دو قالب حروف و عكسها.
عكس با شرح عكس، با تیتر، با صفحه و با كل نشریه ارتباط دارد. یك متن مناسب؛ به عكس، قدرت بیشتری میدهد و متاسفانه یك متن ضعیف؛ از یک عكس خوب، نیرو زدائی میکند.
عكس، با زبان رابطه دارد پس به این ترتیب؛ زبان #فتوژورنالیسم باید زبانی جهانی باشد، #فتوژورنالیست، روایتگر بصری خبر برای مخاطبان جهانی است.
#تراس 🔸 برساختن حقیقت
زندگی واقعی، آن زندگی است که خود را نه به سرسپردگی بسپارد و نه به ارضای غرایز اولیه. حیاتی که در آن #سوژه خود را بهمثابه سوژه برمیسازد. من چهار حوزه میشناسم که حقیقت در آنها خود را عیان میکند، همانهایی که من چهار رویه برساختن حقیقت نامیدهام: هنر، عشق، سیاست و علم. خواست من از جوانها این است که در این چهار شرط سیر کنند: با هنر در تمام اشکالش مواجه شوند؛ در عشق وفادارانه وارد شوند و برای مدتی طولانی بمانند؛ و در عمل سیاسیِ ساختن جهانی عادلانه، جهانی غیر از آنچه هست، مشارکت ورزند؛ و تا این اندازه از علم بیخبر نباشند، آن را به دست تکنولوژی یا سرمایه نسپارند.
#آلن_بدیو (۱۹۳۷-) فیلسوف فرانسوی
زندگی واقعی، آن زندگی است که خود را نه به سرسپردگی بسپارد و نه به ارضای غرایز اولیه. حیاتی که در آن #سوژه خود را بهمثابه سوژه برمیسازد. من چهار حوزه میشناسم که حقیقت در آنها خود را عیان میکند، همانهایی که من چهار رویه برساختن حقیقت نامیدهام: هنر، عشق، سیاست و علم. خواست من از جوانها این است که در این چهار شرط سیر کنند: با هنر در تمام اشکالش مواجه شوند؛ در عشق وفادارانه وارد شوند و برای مدتی طولانی بمانند؛ و در عمل سیاسیِ ساختن جهانی عادلانه، جهانی غیر از آنچه هست، مشارکت ورزند؛ و تا این اندازه از علم بیخبر نباشند، آن را به دست تکنولوژی یا سرمایه نسپارند.
#آلن_بدیو (۱۹۳۷-) فیلسوف فرانسوی
🔸آیا من هم باید نظرم را بنویسم؟
▫️#نعمتالله_فاضلی بارها و بارها با این سوال ظاهرا ساده اما عجیب دانشجویان روبه رو شدهام که آیا در نوشتهها و گزارشهای دانشگاهیمان میتوانیم نظر خودمان هم را بنویسیم؟ پاسخ این سوال آشکار و بدیهی است. بله، باید نظرتان را بنویسید. مثل این میماند که بپرسیم آیا برای رفع گرسنگی باید چیزی بخوریم؟
اگر بخواهیم این پرسش را بکاویم بیش از این که نیازمند پاسخ دادن باشد، نیازمند تحلیل این است که چرا اساسا چنین پرسشی شکل میگیرد؟ چرا محقق و دانشجویی تردید دارد که در گزارش تحقیق و مقالهاش مجاز است نظرش را بنویسد یا مجاز نیست؟ البته تنها دانشجویان نیستند که با این پرسش عجیب روبرو هستند. در واقعیت انبوهی از کتابها و مقالات روبرو هستیم که نویسندگان آنها نظرشان را ننوشتهاند و جای خالی نویسنده در آنها کاملا مشهود است. از اینرو این پرسش ظاهرا ساده و دانشجویی ابعاد گستردهای دارد و نشانه بحران بزرگتری در نظام دانایی ماست. تحلیل این موضوع محتاج بحث مبسوط و مستقلی است و مجال دیگری میطلبد. در اینجا نمیخواهم تمام قصه را روایت کنم. صرفا قصدم آشکار ساختن و آشناییزدایی از پدیدهای است که همه جا هست ولی از آن سخنی نمیگوییم. در عین حال چون همیشه با این پرسش روبرو هستم چند ملاحظه اولیه را بیان میکنم. نخست این که این پرسش تناقض آشکاری در خودش دارد. مطابق درک عقل سلیم هر کس چیزی مینویسد هدفش این است که نظراتش را بنویسید. درست است که نوشتههای دانشگاهی و تحقیقاتی برای بیان و ارائه نتایج تحقیقات ماست، اما این تحقیقات را من و ما انجام داده و من و ما راوی و نویسنده آن هستیم. هم نویسنده متن من و ما هستیم، هم مسئولیت این متن من و مای نویسنده هستیم. وقتی به دانشجویان میگویم باید نظراتتان را بنویسد و صراحتا از ضمیر فاعلی من استفاده کنید و بنویسید "به نظر من"، "من معتقدم" و"تجربه من این است" و امثال این عبارتها. در واکنش به من بسیاری دانشجویان میگویند "آخه استادمون گفته از خودتون ننویسید"!
این موضوع از مصیبتهای بزرگ نظام دانشگاهی ماست. نویسنده نه تنها از به کار بردن نام خودش پرهیز دارد بلکه تلاش میکند نشان دهد که آن چه می نویسد مجموعهای از ایدههایی است که "دیگران" گفته و نوشتهاند؛ گویی این متن نویسنده ندارد، بلکه صرفا "ناقل" دارد، کسی که ایدهها را صرفا نقل میکند و او مسئولیت و نقشی در این متن ندارد. توجیهی که برای این جای خالی نویسنده میآورند این است که این متن "علمی" است و ایدههای این متن "شخصی" نیست. این تصور وجود دارد که اگر ضمیر فاعلی را از متن حذف کنیم این نوشته علمی است و اعتبار عینی دارد و مراعات عینیت در پژوهش و نگارش شده است. نمیخواهم ابعاد معرفت شناختی این مسئله را باز کنم. فقط یادآور میشوم حذف من نویسنده از متن یعنی حذف خلاقیت، اندیشیدن و شور و شوق از فرایند کار فکری. این حذف کردن "من نویسنده" هم متن را سرد و بیروح میکند و از چشم خواننده میاندازد، هم باعث عدم درگیری #نویسنده با #متن و کار فکریاش میشود و این کار باعث دشوار شدن کار نوشتن میگردد. لازمه رویارویی با این بحران این است که:
ریشههای تاریخی و معرفتی این سبک نگارش و این نثر خشک و بیمعنا را درک کنیم.
تأثیرات و پیامدهای زیانبار حذف من و مای نویسنده را جدی بگیریم.
به ارزشهای معرفتی، #زیباییشناختی و اجتماعی که به کار بردن من فاعلی و اعتبار بخشیدن به #سوژه ایجاد میکند توجه کنیم.
به متنهایی که نویسنده از تجربههایش صحبت میکند و من نویسنده در آن حضور دارد توجه کنیم و زیبایی، رسایی، غنی و سودمندی آن را با متنهای خشک و ظاهرا دانشگاهی مقایسه کنیم.
از این واقعیت آگاه شویم که در نیم قرن گذشته پیشرفتهای مهمی در این زمینه در جهان دانشگاهی به وجود آمده است؛ از جمله این که اساسا #تجربهزیسته محققان در مرکز کارهای فکری قرار گرفته است.
گسترش رویکرد کیفی و #مردمنگاری و خودمردمنگاری و بسیار روشها و روششناسیهای دیگر برای این است که محققان بتوانند با سبکی بنویسند که من و ما نویسنده در آن جای خود را پیدا کند.
اگر درباره این نکات بیندیشیم؛ اطمینان دارم دنیای تازهای از خلاقیت، شوق اندیشیدن و کار فکری در ما ایجاد میشود.
▫️#نعمتالله_فاضلی بارها و بارها با این سوال ظاهرا ساده اما عجیب دانشجویان روبه رو شدهام که آیا در نوشتهها و گزارشهای دانشگاهیمان میتوانیم نظر خودمان هم را بنویسیم؟ پاسخ این سوال آشکار و بدیهی است. بله، باید نظرتان را بنویسید. مثل این میماند که بپرسیم آیا برای رفع گرسنگی باید چیزی بخوریم؟
اگر بخواهیم این پرسش را بکاویم بیش از این که نیازمند پاسخ دادن باشد، نیازمند تحلیل این است که چرا اساسا چنین پرسشی شکل میگیرد؟ چرا محقق و دانشجویی تردید دارد که در گزارش تحقیق و مقالهاش مجاز است نظرش را بنویسد یا مجاز نیست؟ البته تنها دانشجویان نیستند که با این پرسش عجیب روبرو هستند. در واقعیت انبوهی از کتابها و مقالات روبرو هستیم که نویسندگان آنها نظرشان را ننوشتهاند و جای خالی نویسنده در آنها کاملا مشهود است. از اینرو این پرسش ظاهرا ساده و دانشجویی ابعاد گستردهای دارد و نشانه بحران بزرگتری در نظام دانایی ماست. تحلیل این موضوع محتاج بحث مبسوط و مستقلی است و مجال دیگری میطلبد. در اینجا نمیخواهم تمام قصه را روایت کنم. صرفا قصدم آشکار ساختن و آشناییزدایی از پدیدهای است که همه جا هست ولی از آن سخنی نمیگوییم. در عین حال چون همیشه با این پرسش روبرو هستم چند ملاحظه اولیه را بیان میکنم. نخست این که این پرسش تناقض آشکاری در خودش دارد. مطابق درک عقل سلیم هر کس چیزی مینویسد هدفش این است که نظراتش را بنویسید. درست است که نوشتههای دانشگاهی و تحقیقاتی برای بیان و ارائه نتایج تحقیقات ماست، اما این تحقیقات را من و ما انجام داده و من و ما راوی و نویسنده آن هستیم. هم نویسنده متن من و ما هستیم، هم مسئولیت این متن من و مای نویسنده هستیم. وقتی به دانشجویان میگویم باید نظراتتان را بنویسد و صراحتا از ضمیر فاعلی من استفاده کنید و بنویسید "به نظر من"، "من معتقدم" و"تجربه من این است" و امثال این عبارتها. در واکنش به من بسیاری دانشجویان میگویند "آخه استادمون گفته از خودتون ننویسید"!
این موضوع از مصیبتهای بزرگ نظام دانشگاهی ماست. نویسنده نه تنها از به کار بردن نام خودش پرهیز دارد بلکه تلاش میکند نشان دهد که آن چه می نویسد مجموعهای از ایدههایی است که "دیگران" گفته و نوشتهاند؛ گویی این متن نویسنده ندارد، بلکه صرفا "ناقل" دارد، کسی که ایدهها را صرفا نقل میکند و او مسئولیت و نقشی در این متن ندارد. توجیهی که برای این جای خالی نویسنده میآورند این است که این متن "علمی" است و ایدههای این متن "شخصی" نیست. این تصور وجود دارد که اگر ضمیر فاعلی را از متن حذف کنیم این نوشته علمی است و اعتبار عینی دارد و مراعات عینیت در پژوهش و نگارش شده است. نمیخواهم ابعاد معرفت شناختی این مسئله را باز کنم. فقط یادآور میشوم حذف من نویسنده از متن یعنی حذف خلاقیت، اندیشیدن و شور و شوق از فرایند کار فکری. این حذف کردن "من نویسنده" هم متن را سرد و بیروح میکند و از چشم خواننده میاندازد، هم باعث عدم درگیری #نویسنده با #متن و کار فکریاش میشود و این کار باعث دشوار شدن کار نوشتن میگردد. لازمه رویارویی با این بحران این است که:
ریشههای تاریخی و معرفتی این سبک نگارش و این نثر خشک و بیمعنا را درک کنیم.
تأثیرات و پیامدهای زیانبار حذف من و مای نویسنده را جدی بگیریم.
به ارزشهای معرفتی، #زیباییشناختی و اجتماعی که به کار بردن من فاعلی و اعتبار بخشیدن به #سوژه ایجاد میکند توجه کنیم.
به متنهایی که نویسنده از تجربههایش صحبت میکند و من نویسنده در آن حضور دارد توجه کنیم و زیبایی، رسایی، غنی و سودمندی آن را با متنهای خشک و ظاهرا دانشگاهی مقایسه کنیم.
از این واقعیت آگاه شویم که در نیم قرن گذشته پیشرفتهای مهمی در این زمینه در جهان دانشگاهی به وجود آمده است؛ از جمله این که اساسا #تجربهزیسته محققان در مرکز کارهای فکری قرار گرفته است.
گسترش رویکرد کیفی و #مردمنگاری و خودمردمنگاری و بسیار روشها و روششناسیهای دیگر برای این است که محققان بتوانند با سبکی بنویسند که من و ما نویسنده در آن جای خود را پیدا کند.
اگر درباره این نکات بیندیشیم؛ اطمینان دارم دنیای تازهای از خلاقیت، شوق اندیشیدن و کار فکری در ما ایجاد میشود.
#عکاسانه #مدیاویژن
🔸آيا فتوژورناليسم يك روايتگری محض است؟
اساسا عكاسیكردن، #روايت است. اما آيا روايت يعني آنچه در برابر #ويزور دوربين قرار ميگيرد، كادربندي و مهار میشود؟ آيا روايت يعني فقط ثبت نامها، مكانها و چيزها يا اين كه چيزي بيشتر از اين هم رخ میدهد؟
به گمان من، كادربندی #سوژه (شناسایی) با اتكا به شناخت قبلي #عکاس صورت ميگيرد و با عبور از کريدور شناختي عكاس، به جهان رسانهای ميرسد و بنابر اين آنچه در نهايت در قاب نگاه #مخاطب مینشيند، از جنسی ديگر است و الزاما از جنس دنيای بيرون از #رسانه نيست.
به گمانم نوع نزديك شدن ما به هر سوژهاي آغشته به نوع نگاه ما است، ما بر آن سوژه تاثير ميگذاريم و هنگام برداشت از آن، از همان سوژه هم تاثير ميپذيريم و اگر فتوژورناليست آزاد نباشيم، از روزنامه و آژانسی كه برايش كار میكنيم هم تاثير میپذيريم.
آيا براي يك فتوژورناليست كه براي #سيپا يا #آسوشيتدپرس يا جايي ديگر كار میكند، احداث يك سد در ايران میتواند عكسی فروختنی باشد؟ ريزش احتمالي آن سد چطور؟ ساخت يك هواپيما يا سقوط يك هواپيما؟ كدام براي يك آژانس خبری، عكستر هستند؟
🔸آيا فتوژورناليسم يك روايتگری محض است؟
اساسا عكاسیكردن، #روايت است. اما آيا روايت يعني آنچه در برابر #ويزور دوربين قرار ميگيرد، كادربندي و مهار میشود؟ آيا روايت يعني فقط ثبت نامها، مكانها و چيزها يا اين كه چيزي بيشتر از اين هم رخ میدهد؟
به گمان من، كادربندی #سوژه (شناسایی) با اتكا به شناخت قبلي #عکاس صورت ميگيرد و با عبور از کريدور شناختي عكاس، به جهان رسانهای ميرسد و بنابر اين آنچه در نهايت در قاب نگاه #مخاطب مینشيند، از جنسی ديگر است و الزاما از جنس دنيای بيرون از #رسانه نيست.
به گمانم نوع نزديك شدن ما به هر سوژهاي آغشته به نوع نگاه ما است، ما بر آن سوژه تاثير ميگذاريم و هنگام برداشت از آن، از همان سوژه هم تاثير ميپذيريم و اگر فتوژورناليست آزاد نباشيم، از روزنامه و آژانسی كه برايش كار میكنيم هم تاثير میپذيريم.
آيا براي يك فتوژورناليست كه براي #سيپا يا #آسوشيتدپرس يا جايي ديگر كار میكند، احداث يك سد در ايران میتواند عكسی فروختنی باشد؟ ريزش احتمالي آن سد چطور؟ ساخت يك هواپيما يا سقوط يك هواپيما؟ كدام براي يك آژانس خبری، عكستر هستند؟
#سینماویژن
🔸خصوصیات یک نقد خوب چیست؟
خب، به نظرم خیلی متغیر هست. عناصرش یک جورهایی توسط عناصر فیلمی تعیین میشود که مورد #نقد و بررسی قرار میگیرد.
من خیلی خوشم نمیآید که منتقدها از خودشان قواعد دربیاورند یا به قواعد معتقد باشند. فکر میکنم فیلمها برای خودشان قواعد ابداع میکنند و اگر نقد خوب و مفید باشد یک جورهایی آن قواعد را میپذیرد و درباره آنها بحث میکند. درمجموع دوست ندارم برای این کار، قانونی تعیین کنم.
هر چیزی که فیلم به من پیشنهاد بدهد. منظورم این است که من قاعدهای ندارم. گاهی اوقات #سوژه از همهچیز مهمتر است، گاهی اوقات سبک از همهچیز مهمتر است، گاهی اوقات هر دو تا، اما فکر میکنم به نظر من همه نقدها، برداشت شخصی هستند.
فراموش نکنید چیزی به اسم نقد بیطرفانه وجود ندارد. من یک قانون دارم و آنهم اینکه منتقد باید درباره نظر شخصی خودش صادق باشد طوری که نظر شخصیاش را پنهان نکند، بلکه باید ماهیت نظر شخصیاش را تبیین کند و این تنها قانونی است که من برای خودم دارم، چون فکر میکنم دیگران باید بدانند که نظرات ما از کجا نشأت میگیرند.
▫️#جاناتان_رزنبام منتقد و روزنامهنگار
@salissweb
🔸خصوصیات یک نقد خوب چیست؟
خب، به نظرم خیلی متغیر هست. عناصرش یک جورهایی توسط عناصر فیلمی تعیین میشود که مورد #نقد و بررسی قرار میگیرد.
من خیلی خوشم نمیآید که منتقدها از خودشان قواعد دربیاورند یا به قواعد معتقد باشند. فکر میکنم فیلمها برای خودشان قواعد ابداع میکنند و اگر نقد خوب و مفید باشد یک جورهایی آن قواعد را میپذیرد و درباره آنها بحث میکند. درمجموع دوست ندارم برای این کار، قانونی تعیین کنم.
هر چیزی که فیلم به من پیشنهاد بدهد. منظورم این است که من قاعدهای ندارم. گاهی اوقات #سوژه از همهچیز مهمتر است، گاهی اوقات سبک از همهچیز مهمتر است، گاهی اوقات هر دو تا، اما فکر میکنم به نظر من همه نقدها، برداشت شخصی هستند.
فراموش نکنید چیزی به اسم نقد بیطرفانه وجود ندارد. من یک قانون دارم و آنهم اینکه منتقد باید درباره نظر شخصی خودش صادق باشد طوری که نظر شخصیاش را پنهان نکند، بلکه باید ماهیت نظر شخصیاش را تبیین کند و این تنها قانونی است که من برای خودم دارم، چون فکر میکنم دیگران باید بدانند که نظرات ما از کجا نشأت میگیرند.
▫️#جاناتان_رزنبام منتقد و روزنامهنگار
@salissweb
#کتاب 🔸 سوژه و سوژهپرداز
#روزنامهنگار، به عنوان تولیدکننده محتوا، اصلیترین #سوژهپرداز در هر رسانه جمعی است و سوژه پردازی مهمترین فعالیت در هر رسانهای محسوب میشود؛ در واقع #سوژه و سوژه پردازی پل ارتباطی بین رسانه و مخاطب هستند و بدون این پل ارتباطی، در عمل ارتباط و انتقال پیامی وجود نخواهد داشت.
📚 ذهن سوژهپرداز #هومن_خشندیش
#روزنامهنگار، به عنوان تولیدکننده محتوا، اصلیترین #سوژهپرداز در هر رسانه جمعی است و سوژه پردازی مهمترین فعالیت در هر رسانهای محسوب میشود؛ در واقع #سوژه و سوژه پردازی پل ارتباطی بین رسانه و مخاطب هستند و بدون این پل ارتباطی، در عمل ارتباط و انتقال پیامی وجود نخواهد داشت.
📚 ذهن سوژهپرداز #هومن_خشندیش