عرصه‌های‌ ارتباطی
3.65K subscribers
29.8K photos
3.06K videos
874 files
5.99K links
🔸عرصه‌های‌ ارتباطی
▫️کانال رسمی یونس شُکرخواه
Agora | The official Telegram channel of Younes Shokrkhah
https://t.iss.one/boost/younesshokrkhah
🔹اکانت اینستاگرام من:
https://www.instagram.com/younesshokrkhah
Download Telegram
#شعر🔸 بخوان آواز تلخت را...
دستی دهد با خویش در دنجی فراهم باش
بخوان آواز تلخت را ، ولکن دل به غم مسپار
▫️#مهدی_اخوان‌ثالث
Masoomi.pdf
10.4 MB
🔸قصّه بی‌شک راست می‌گوید
▫️درآمدی به شعر مرد و مرکب
مهدی
اخوان‌‌ثالث
▫️سی‌ویکمین سالگرد درگذشت
#مهدی_اخوان‌ثالث (۱۳۰۷ - ۱۳۶۹)
▫️نوشتهٔ #حسین_معصومی‌همدانی
▫️نگاه‌نو، ش. ۱۲۹ (بهار ۱۴۰۰)
@negahenou29
عرصه‌های‌ ارتباطی
Masoomi.pdf
#شعر🔸استاد کدکنی و اخوان ثالت
بخشی از جریان تدفین اخوان را
که به تفصیل تمام نوشته بودم حذف کردم. بعد از مرگ من، دیگران اجازه دارند که آن را نشر دهند. به خط خودم نگاه داشته‌ام تا در آینده انتشار یابد. فقط از روی خط خودم.
من هیچگاه سیاسی نبوده‌ام ولی متجاوز از شصت سال ناظرِ دقیق و پرحوصلهٔ جریان‌های سیاسی در ایران بوده‌ام.
به تجربه دریافته‌ام که روشنفکرانِ ما، غالباً فاقد «تقوای سیاسی»‌اند. به اندک خشم و نفرتی، حتی شخصی، انواع تهمت‌ها را به طرف مقابل می‌زنند. آنها نیز به تأثیرِ ناگزیرِ «ساختارِ ساختارها» گرفتارِ «حجیّت ظن‌»اند و این است مایهٔ اصلیِ بدبختیِ تاریخیِ ما.
▫️#محمدرضا_شفیعی‌کدکنی
▫️حالات و مقامات م.امید [چهارم شهریور‌ماه سالگرد درگذشت شاعر فقید ایران، #مهدی_اخوان‌ثالث]
▫️عکس: دکتر محمد رفیع جلالی، در آرامگاه فردوسی، مزار مهدی اخوان ثالث، تیر ماه ۱۳۹۸
@shafiei_kadkani
اخوان- بخارا .pdf
6.9 MB
#شعر🔸اخوانثالث ازنگاه استادان
#مهدی_اخوان‌ثالث از نگاه استادانی چون زرین‌کوب، شفیعی کدکنی، غلامحسین یوسفی، عباس زریاب‌‌خویی، و...
▫️بخارا، سال چهاردهم، شمارهٔ ۸۳، مهر-آبان ۱۳۹۰
@shafiei_kadkani
@shafiei_kadkani
#شعر🔸 متنِ پنهانِ شعرِ حافظ
غرض از #متن‌پنهان در مواردی نوعی نشان دادن آثاری است که در آفرینش یک #متن (text) قابل جستجو باشند. تمام خلاقیت‌های ادبی تاریخِ بشر سرشار از متن‌پنهان است. تمام آثار بزرگان ما، در هر صفحه و سطر، مصداقِ متن‌پنهان است. یادش به خیر، #مهدی_اخوان‌ثالث در مورد #حافظ می‌گفت: خواجه با همه جمع‌المال بوده و از هرکه هرچه را می‌پسندیده برداشته است.
الیوت گفته است: "شاعر خام، تقلید می‌کند و شاعر پخته می‌رباید." این "ربودن" در میان بزرگان ما امری زشت تلقّی نمی‌شده است. این غزل را به عنوان نمونهٔ حضور دو یا سه شاعر در یک غزل حافظ آوردم.
نسیمِ صبح سعادت بدان نشان که تو دانی
گذر به کوی فلان کن در آن زمان که تو دانی
تو پیکِ خلوتِ رازی و دیده بر سرِ راهت
"به مردمی نه به فرمان" چنان بران که تو دانی
بگو که جانِ عزیزم ز دست رفت خدا را
ز لعلِ روح‌فزایش ببخش آن که تو دانی
من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی
خیالِ تیغِ تو با ما حدیث تشنه و آب است
"اسیر خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی"
امید در کمر زرکشَت چگونه ببندم
دقیقه‌ای‌ست نگارا در آن میان که تو دانی
یکیست ترکی و تازی در این معامله حافظ!
حدیثِ عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی
زمینِ غزل را حافظ از #نظامی گرفته، ولی مصراعی از #سعدی را که آن را تضمین کرده، جوری برگزیده است که در زمینِ غزلِ او بسیار طبیعی جا می‌گیرد. بیتِ سعدی در دیوان او بدین گونه است:
سر از کمند تو سعدی به هیچ روی نتابد
اسیر خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی
و بیت نظامی که تعبیرِ "به مردمی نه به فرمان" را از آن گرفته، در اصل درین زمین قرار نمی‌گرفته است زیرا مطلع غزل نظامی بدین گونه است:
من آن نِیَم که تو دیدی تو آنی و بِه از آنی
تو را فزوده جمال و مرا نمانده جوانی
حال اگر بخواهیم تعبیراتی از نوع
۱) صبحِ سعادت (و حتی نسیم صبحِ سعادت)
۲) خلوتِ راز (و حتی پیکِ خلوتِ راز)
۳) لعلِ روح‌فزا
و امثال آن‌ها را، درین غزل، تعقیب کنیم، برای هرکدام، در چندین دیوان از قدما و بیشتر معاصران او می‌توانیم نمونه‌هایی بیاوریم. غرض اشاراتی بود به قدرتِ تصرّفِ حافظ در مواریثِ شاعرانِ معاصرش و نیز قدما.
#صورتگرایان روس نیز شبیه همین عقیده را داشته‌اند و معتقد بوده‌اند که در زیر آسمانْ هیچ حرف تازه‌ای وجود ندارد، آنچه جایگاه یک شاعر را فرا می‌بَرَد همانا شیوهٔ ترکیب و عرضه کردنِ اوست و این که چگونه هر چیزی را به «روش» خود می‌آراید.
▫️#محمدرضا_شفیعی‌کدکنی
▫️این کیمیای هستی، جلد اول، صص ۲۰۴–۲۰۰
*«زمین» یک اصطلاح ویژهٔ نقد ادبی در زبان فارسی عصر صفوی و بعد از آن است و مقصود از آن «وحدت وزن و قافیه و ردیف» در یک غزل.
Audio
#موسیقی #شعر
▫️صدا: #فرهاد
▫️سروده: #مهدی‌_اخوان‌ثالث
ز پوچ جهان هیچ اگر دوست دارم تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم
تو را ای کهن پیر جاوید برنا تو را ای گران مایه دیرین ایران ...
#شعر #رخ‌نما
🔸 عماد خراسانی از چشم اخوان ثالث
▫️پنجشنبه ۲۶ دی ۱۳۸۱
▫️از سمت راست: #سیدفرید_قاسمی #عماد_خراسانی #یونس_شکرخواه
🔻#مهدی_اخوان‌ثالث که از دوستان صمیمی عماد بود در مقدمه‌ای بر کتاب ورقی چند از دیوان عماد؛ شرح حال و زندگی کاملی از عماد را نوشته که این کتاب تاکنون بارها با همان مقدمه تجدید چاپ شده‌است. به گفته اخوان ثالث "اگر شعر را در معنای حقیقیش به‌جای آوریم، نه فقط فن و صنعت‌گری و مهارت در تمشیت امر و قافیه و کلمات، بی‌شک عماد در غزل‌سرایی از شاعران برجسته و تراز اوّل معاصر است و در قیاسی وسیع‌تر، سخن او از این و آن متمایز است."
#موزه
🔸بازدید رایگان از خانه‌موزه‌ اخوان ثالث
سرپرست شرکت توسعه فضاهای فرهنگی شهرداری تهران با اشاره به بازدید رایگان شهروندان از خانه موزه #مهدی_اخوان‌ثالث در ایام نوروز ۱۴۰۱ گفت: شهروندان با رعایت پروتکل‌های بهداشتی می‌توانند از ساعت ۹ تا ۱۷ از این مجموعه بازدید کنند. موزه
مهدی اخوانثالث در خیابان دکتر فاطمی، خیابان ششم، کوچه‌ خجسته، پلاک ۲۹ قرار دارد.
#شعر🔸قاصدک
قاصدک! هان، چه پیام آوردی؟
از کجا، وز که خبر آوردی؟
خوش خبر باشی، امّا، امّا
گردِ بام و درِ من
بی ثمر می‌گردی.
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یار و نه ز دیّار و دیاری- باری،
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند.
قاصدک!
در دل من همه کورند و کرند.
دست بردار از این در وطن خویش غریب.
قاصدک تجربه‌های همه تلخ،
 با دلم می‌گوید
که دروغی تو، دروغ
که فریبی تو فریب.
قاصدک! هان، ولی ... آخر ... ای وای!
راستی آیا رفتی با باد؟
با توأم، آی! کجا رفتی؟ آی...!
راستی آیا جایی خبری هست هنوز؟
مانده خاکستر گرمی، جایی؟
در اجاقی- طمع شعله نمی‌بندم- خُردک شرری هست هنوز؟
قاصدک!
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم می‌گریند.
#مهد‌ی‌_اخوان‌ثالث
#شعر🔸لولی عیّار افسونگر
▫️یادی از مهدی
اخوان ثالث
🔹#عفت_امانی
روزگار شاعر نامدار عصر ما #مهدی_اخوان‌ثالث یا همان م.امید (مشهد ۱۳۰۷- تهران ۱۳۶۹) با تلاطم‌ها و آشفتگی‌های بسیار از کودتای ۲۸ اَمرداد و زندان و سپس سکونت چند‌ساله در آبادان تا مرگ دردناک دختر جوانش لاله همراه بود. در همۀ این تلاطم‌ها آنچه او همواره مشغولش بود شاعری بود و شاعری چه‌بسا اثرگذارترین مرهم و و وفادارترین همدم او بود. او در عمر نه‌چندان طولانی خود شگفت‌انگیزترین شعرهای معاصر را آفرید؛ هم در شعر سنّت‌گرا و هم در شیوۀ نیمایی. گرچه در روزگار جوانی سروده‌هایش را با تخلّص امید برگزیده بود، اما دیری نپایید که دانست امیدی نیست. پس از عمری تدریس و ویراستاری و خدمت فرهنگی در یک دهۀ پایانی عمرش که از هر شغلی برکنار ماند فقط از راه شعرهایش روزگار گذراند و این تنها از «خلوص روح زروانی» او برمی‌آمد... متن کامل