#تجربه🔸 ملاحظات تولید
تجربه حرفهای #روزنامهنگاری نشان میدهد که روزنامهنگاری یکی از کانونهای مهم تولید معناست و در تولید ایدئولوژیک معنا، دو رگه مهم نقشآفرینی میکند:
اول: ابزاری (تولید عمدی معنی)
دوم: ساختاری (تولید غیر عمدی معنی)
پس اگر فرایند گردآوری خبر به نوعی شبیه فلسفه پوزیتیویسم منطقی است و استخراج حقیقت از #ارزشهایخبری دشوار به نظر میرسد؛ شاید ناشی از پردازش خبر باشد، پردازشی که یک دستور جلسه پنهانی است برای تولید و توزیع #معنا از مجاری گوناگون.
تجربه حرفهای #روزنامهنگاری نشان میدهد که روزنامهنگاری یکی از کانونهای مهم تولید معناست و در تولید ایدئولوژیک معنا، دو رگه مهم نقشآفرینی میکند:
اول: ابزاری (تولید عمدی معنی)
دوم: ساختاری (تولید غیر عمدی معنی)
پس اگر فرایند گردآوری خبر به نوعی شبیه فلسفه پوزیتیویسم منطقی است و استخراج حقیقت از #ارزشهایخبری دشوار به نظر میرسد؛ شاید ناشی از پردازش خبر باشد، پردازشی که یک دستور جلسه پنهانی است برای تولید و توزیع #معنا از مجاری گوناگون.
#مدیاویژن #روزنامهنگاری #ارتباطات
🔸ریشههای نظریههای مرتبط با تاثیرات رسانهها
▫️#یونس_شکرخواه
دهها تئوری در حوزه #ارتباطات بحث تأثیرات رسانهها را مورد توجه قرار دادهاند. یکی از این زوایا درک روشهایی است که برای انتقال معنا به کار گرفته میشوند که بسیار مهم هستند. گاهی برای بیان مفهومی ناآشنا از یک مصداق آشنا کمک میگیریم مثلاًٌ برای تعریف سیاست از بازی فوتبال کمک میگیریم، بنابراین یکی از روشها توجه به مصادیقی است که رسانهها به کار میگیرند، این مصادیق درون بستههایی عرضه میشوند. رسانهای که فقط خبر منتشر میکند و به قالبهای گزارش، گزارش تحقیقی، خبر تحقیقی و... توجهی ندارد یعنی ژانرهای انتقال #معنا را به درستی نمیشناسد یا دستکم در بیتناسبی به سمت آنها میرود، آسیب میبیند؛ بنابراین دربرگیری مفاهیم و مصداقها، دارا بودن طبقهبندی و ژانرهای گوناگون این مصداقها و ابزارهای بستهبندی از جمله مراحل مهم در تأثیرگذاری هستند به تعبیر دیگر میتوان گفت: نقش زیرساخت، تکنولوژی و ابزار بسیار کلیدی است.
بخش دیگر دانش تخصصی در حوزههای مورد نظر رسانه است. مثلاً یک گزارشگر ورزشی خودش چقدر اهل ورزش است. علاوه بر این گزارشگر و خبرنگار باید به میثاقهای زبان رسانهایاش آگاه باشد مثلاً یک خبرنگار شهری بداند مسایل مورد نظرش را باید به حمل و نقل عمومی، محیطزیست، آلودگی هوا، خدمات شهری و... اختصاص دهد.
نکته بعد شناخت جغرافیای ارتباطی است، این که با چه کسی سر و کار داریم و برای چه کسی محتوا تولید میکنیم. اینها در چه سطحی از سواد مطالعاتی هستند. همچنین باید با طبقهبندی جنسیتی، تخصصی، دانشی و... مخاطبان آشنا باشیم. اینها همه ابزارهای تأثیرگذاری هستند.
از سوی دیگر تئوریهایی که از حوزههای مختلف به ارتباطات وارد شدهاند هم میتوانند کمک خوبی باشند. مثلاً تئوریهایی که از حوزه زبانشناسی وارد شدهاند نحوه رمزگذاری و رمزگشایی را میآموزند که چگونه لباس زبان مناسب را بر محتوای خود بپوشانیم تا صیقل خوردهتر، قابلفهمتر و مؤثرتر باشد. تئوریهایی که از حوزه روانشناسی یا ادبیات آمدهاند از نظریه "ناهماهنگی شناختی" گرفته تا "مرگ مؤلف" و غیره به ذهن مصرفکنندگان رسانه میپردازند. تئوریهایی که از حوزه جامعهشناسی آمدهاند مخاطبان را از فردیت خارج کردهاند و آنها را به صورت جمعی بررسی میکنند. تئوریهایی که متکی بر هرمنوتیک هستند به تأویل متون اتکا میکنند و ما را در آینه متون به خودمان نشان میدهند. تئوریهایی که اپیستمولوژیک هستند و بر منطق معرفتشناختی ما تمرکز میکنند.
علاوه بر اینها شاخصهای نگرشمندانه هم وجود دارد یعنی متدلوژیهایی که در مطالعات رسانهای وارد شدهاند، اینها هم به درک از مخاطب بسیار کمک میکنند. به طور کلی میتوان دو دستهبندی درباره تئوریهای این حوزه مطرح کرد. اول، نظریههای مخاطبمحور که به وجه مصرف تکیه دارند. دوم، نظریههای رسانهمحور که به وجه تولید تکیه دارند. علیالقاعده تمام تئوریهایی که از وجه تولید آمدهاند میگویند رسانه تأثیر خودش را دارد؛ اما آنها که به وجه مصرف توجه دارند چون بر مخاطبان تکیه کردهاند، به طور طبیعی به این میرسند که تأثیر رسانهها آن طور هم که گفته میشود قوی نیست، به عبارت بهتر میتوان گفت باور به قدرتمندی رسانه زیرگروه دسته رسانهمحور قرار میگیرد و رسانه کمقدرت در زیرگروه نظریههای مخاطبمحور.
🔸ریشههای نظریههای مرتبط با تاثیرات رسانهها
▫️#یونس_شکرخواه
دهها تئوری در حوزه #ارتباطات بحث تأثیرات رسانهها را مورد توجه قرار دادهاند. یکی از این زوایا درک روشهایی است که برای انتقال معنا به کار گرفته میشوند که بسیار مهم هستند. گاهی برای بیان مفهومی ناآشنا از یک مصداق آشنا کمک میگیریم مثلاًٌ برای تعریف سیاست از بازی فوتبال کمک میگیریم، بنابراین یکی از روشها توجه به مصادیقی است که رسانهها به کار میگیرند، این مصادیق درون بستههایی عرضه میشوند. رسانهای که فقط خبر منتشر میکند و به قالبهای گزارش، گزارش تحقیقی، خبر تحقیقی و... توجهی ندارد یعنی ژانرهای انتقال #معنا را به درستی نمیشناسد یا دستکم در بیتناسبی به سمت آنها میرود، آسیب میبیند؛ بنابراین دربرگیری مفاهیم و مصداقها، دارا بودن طبقهبندی و ژانرهای گوناگون این مصداقها و ابزارهای بستهبندی از جمله مراحل مهم در تأثیرگذاری هستند به تعبیر دیگر میتوان گفت: نقش زیرساخت، تکنولوژی و ابزار بسیار کلیدی است.
بخش دیگر دانش تخصصی در حوزههای مورد نظر رسانه است. مثلاً یک گزارشگر ورزشی خودش چقدر اهل ورزش است. علاوه بر این گزارشگر و خبرنگار باید به میثاقهای زبان رسانهایاش آگاه باشد مثلاً یک خبرنگار شهری بداند مسایل مورد نظرش را باید به حمل و نقل عمومی، محیطزیست، آلودگی هوا، خدمات شهری و... اختصاص دهد.
نکته بعد شناخت جغرافیای ارتباطی است، این که با چه کسی سر و کار داریم و برای چه کسی محتوا تولید میکنیم. اینها در چه سطحی از سواد مطالعاتی هستند. همچنین باید با طبقهبندی جنسیتی، تخصصی، دانشی و... مخاطبان آشنا باشیم. اینها همه ابزارهای تأثیرگذاری هستند.
از سوی دیگر تئوریهایی که از حوزههای مختلف به ارتباطات وارد شدهاند هم میتوانند کمک خوبی باشند. مثلاً تئوریهایی که از حوزه زبانشناسی وارد شدهاند نحوه رمزگذاری و رمزگشایی را میآموزند که چگونه لباس زبان مناسب را بر محتوای خود بپوشانیم تا صیقل خوردهتر، قابلفهمتر و مؤثرتر باشد. تئوریهایی که از حوزه روانشناسی یا ادبیات آمدهاند از نظریه "ناهماهنگی شناختی" گرفته تا "مرگ مؤلف" و غیره به ذهن مصرفکنندگان رسانه میپردازند. تئوریهایی که از حوزه جامعهشناسی آمدهاند مخاطبان را از فردیت خارج کردهاند و آنها را به صورت جمعی بررسی میکنند. تئوریهایی که متکی بر هرمنوتیک هستند به تأویل متون اتکا میکنند و ما را در آینه متون به خودمان نشان میدهند. تئوریهایی که اپیستمولوژیک هستند و بر منطق معرفتشناختی ما تمرکز میکنند.
علاوه بر اینها شاخصهای نگرشمندانه هم وجود دارد یعنی متدلوژیهایی که در مطالعات رسانهای وارد شدهاند، اینها هم به درک از مخاطب بسیار کمک میکنند. به طور کلی میتوان دو دستهبندی درباره تئوریهای این حوزه مطرح کرد. اول، نظریههای مخاطبمحور که به وجه مصرف تکیه دارند. دوم، نظریههای رسانهمحور که به وجه تولید تکیه دارند. علیالقاعده تمام تئوریهایی که از وجه تولید آمدهاند میگویند رسانه تأثیر خودش را دارد؛ اما آنها که به وجه مصرف توجه دارند چون بر مخاطبان تکیه کردهاند، به طور طبیعی به این میرسند که تأثیر رسانهها آن طور هم که گفته میشود قوی نیست، به عبارت بهتر میتوان گفت باور به قدرتمندی رسانه زیرگروه دسته رسانهمحور قرار میگیرد و رسانه کمقدرت در زیرگروه نظریههای مخاطبمحور.