عرصههای ارتباطی
#سینماویژن 🔸 جنبشهای فیلمسازی ▫️نوشته فیلیپ سیمپسون* ▫️ترجمه #یونس_شکرخواه یک جنبش #فیلمسازی در کپنهاگ در ۱۳ مارس ۱۹۹۵ پا به عرصه وجود گذاشت. بیانیه این گروه مجموعهای از قوانین و یک پیمان پاکدامنی است که چهار #کارگردان آن را امضا کردهاند. @younesshokrkhah
این گروه که خود را #دگم_۹۵ مینامد و دولت دانمارک کنترل خروجی تمامی شبکههای تلویزیونی این کشور را در آخرین شب سال ۱۹۹۹ و در آغاز ورود به سال ۲۰۰۰ به آن واگذار کرد، اکنون از شهرتی بینالمللی برخوردار است.
دگم ۹۵ از برخی ویژگیهای پستمدرنیستی برخوردار است. بیانیه این گروه به طرز کاملاً خودآگاهانهای کنایهآمیز است. دگم ۹۵ به نحوی از انحا دارای برخی ویژگیهای مکاتب فیلمسازی قدیمی است.
هرچند در حال حاضر جنبشهای فیلمسازی مورد فراموشی و غفلت قرار گرفتهاند، برای هیچ تاریخ سینماییای امکان ندارد که بتواند نقش جنبشهایی چون #اکسپرسیونیسم آلمان، #نئورئالیسم ایتالیا، #موجنو فرانسه، #سینمایآزاد بریتانیا، #سینمایجوان و یا #سینماینوین آلمان را نادیده بگیرد و منکر تأثیر آنها بر سینما و تلویزیون شود.
شناسایی یک جنبش سینمایی مشکلاتی به همراه دارد، ولی کار تأثیرگذار #تری_لاول (۱۹۷۲) در این زمینه که مطالعه یک جنبش فیلمسازی باید چه چیزی به ما ارائه کند، تا حد زیادی به درک دگم ۹۵، به ویژه با مثالهایی که تری لاول انتخاب میکند، نزدیک است.
یکی از این مثالها، #جنبشموجنو است که از سال ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۱ در سینمای #فرانسه کاملاً مشهود بود. لاول از منظر جامعه شناسی نظریهپردازی میکند. او بر عواملی تأکید میورزد که خارج از متن هستند و الگوسازی را در فرمها و درونمایههای کارهای مورد بررسی تعیین میکنند. با این حال، نخستین نکته کلان و تعمیمپذیری که لاول مطرح میکند، این است که در یک مقطع خاص تاریخی، انواع گوناگون متغیرها با یکدیگر ادغام میشوند تا از این تلاقی نتیجة خاصی به دست آید و این همان چیزی است که آن را جنبش مینامیم.
@younesshokrkhah
دگم ۹۵ از برخی ویژگیهای پستمدرنیستی برخوردار است. بیانیه این گروه به طرز کاملاً خودآگاهانهای کنایهآمیز است. دگم ۹۵ به نحوی از انحا دارای برخی ویژگیهای مکاتب فیلمسازی قدیمی است.
هرچند در حال حاضر جنبشهای فیلمسازی مورد فراموشی و غفلت قرار گرفتهاند، برای هیچ تاریخ سینماییای امکان ندارد که بتواند نقش جنبشهایی چون #اکسپرسیونیسم آلمان، #نئورئالیسم ایتالیا، #موجنو فرانسه، #سینمایآزاد بریتانیا، #سینمایجوان و یا #سینماینوین آلمان را نادیده بگیرد و منکر تأثیر آنها بر سینما و تلویزیون شود.
شناسایی یک جنبش سینمایی مشکلاتی به همراه دارد، ولی کار تأثیرگذار #تری_لاول (۱۹۷۲) در این زمینه که مطالعه یک جنبش فیلمسازی باید چه چیزی به ما ارائه کند، تا حد زیادی به درک دگم ۹۵، به ویژه با مثالهایی که تری لاول انتخاب میکند، نزدیک است.
یکی از این مثالها، #جنبشموجنو است که از سال ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۱ در سینمای #فرانسه کاملاً مشهود بود. لاول از منظر جامعه شناسی نظریهپردازی میکند. او بر عواملی تأکید میورزد که خارج از متن هستند و الگوسازی را در فرمها و درونمایههای کارهای مورد بررسی تعیین میکنند. با این حال، نخستین نکته کلان و تعمیمپذیری که لاول مطرح میکند، این است که در یک مقطع خاص تاریخی، انواع گوناگون متغیرها با یکدیگر ادغام میشوند تا از این تلاقی نتیجة خاصی به دست آید و این همان چیزی است که آن را جنبش مینامیم.
@younesshokrkhah
#سینماویژن
🔸سینمای اکسپرسیونیستی چیست؟
▫️نوشته سارا گوئلیان جونز*
▫️ترجمه #یونس_شکرخواه
#اکسپرسیونیسم (expressionism) در ابتدا به یک جنبش ضدناتورالیستی در نقاشی و تئاتر در اوایل قرن بیستم اطلاق میشد. ولی امروز یک شیوه متفاوت فیلمسازی است که در آلمان از سال ۱۹۱۹ تا ۱۹۳۰ رایج شد. ولی امروزه یک شیوه متفاوت در جنبشهای فیلمسازی است که در آلمان از سال ۱۹۱۹ تا ۱۹۳۰ رایج شد. همه فیلمهای آلمانی مبتنی بر سبک اکسپرسیونیسم عموماً از زوایای نامتعارف دوربین، نورپردازی با کنتراست بالا، کادربندی متحرک، پرسپکتیوهای پیچیده و دکورهای تاریک و کابوسگونه استفاده میکردند.
از جمله فیلمهای مطرح این مکتب میتوان به دفتر کار دکتر کالیگاری (the cabinet of Dr Caligari) ساخته رابرت وینه (Robert Wiene) در سال ۱۹۱۹ و متروپلیس (Metropolis) ساخته فریتز لانگ (Fritz Lang) در سال ۱۹۲۶ اشاره کرد.سبک و حالت پارانوئیدی ژانر موسوم به فیلم نوار (film noir) نیز تحت تأثیر و نفوذ اکسپرسیونیسم آلمانی شکل گرفته است.
*Sara Gwenllian Jones
🔸سینمای اکسپرسیونیستی چیست؟
▫️نوشته سارا گوئلیان جونز*
▫️ترجمه #یونس_شکرخواه
#اکسپرسیونیسم (expressionism) در ابتدا به یک جنبش ضدناتورالیستی در نقاشی و تئاتر در اوایل قرن بیستم اطلاق میشد. ولی امروز یک شیوه متفاوت فیلمسازی است که در آلمان از سال ۱۹۱۹ تا ۱۹۳۰ رایج شد. ولی امروزه یک شیوه متفاوت در جنبشهای فیلمسازی است که در آلمان از سال ۱۹۱۹ تا ۱۹۳۰ رایج شد. همه فیلمهای آلمانی مبتنی بر سبک اکسپرسیونیسم عموماً از زوایای نامتعارف دوربین، نورپردازی با کنتراست بالا، کادربندی متحرک، پرسپکتیوهای پیچیده و دکورهای تاریک و کابوسگونه استفاده میکردند.
از جمله فیلمهای مطرح این مکتب میتوان به دفتر کار دکتر کالیگاری (the cabinet of Dr Caligari) ساخته رابرت وینه (Robert Wiene) در سال ۱۹۱۹ و متروپلیس (Metropolis) ساخته فریتز لانگ (Fritz Lang) در سال ۱۹۲۶ اشاره کرد.سبک و حالت پارانوئیدی ژانر موسوم به فیلم نوار (film noir) نیز تحت تأثیر و نفوذ اکسپرسیونیسم آلمانی شکل گرفته است.
*Sara Gwenllian Jones
#سینماویژن
🔸آشنایی با جنبشهای فیلمسازی
▫️نوشته #فیلیپ_سیمپسون*
▫️ترجمه #یونس_شکرخواه
یک جنبش فیلمسازی در کپنهاگ در ۱۳ مارس ۱۹۹۵ پا به عرصه وجود گذاشت. بیانیه این گروه مجموعهای از قوانین و یک پیمان پاکدامنی است که چهار کارگردان آن را امضا کردهاند.
این گروه که خود را #دگم۹۵ (Dogme ۹۵) مینامد و دولت دانمارک کنترل خروجی تمامی شبکههای تلویزیونی این کشور را در آخرین شب سال ۱۹۹۹ و در آغاز ورود به سال ۲۰۰۰ به آن واگذار کرد، اکنون از شهرتی بینالمللی برخوردار است.
دگم ۹۵ از برخی ویژگیهای پستمدرنیستی برخوردار است. بیانیه این گروه به طرز کاملاً خودآگاهانهای کنایهآمیز است. دگم ۹۵ به نحوی از انحا دارای برخی ویژگیهای مکاتب فیلمسازی قدیمی است.
هرچند در حال حاضر جنبشهای فیلمسازی (Film movements) مورد فراموشی و غفلت قرار گرفتهاند، برای هیچ تاریخ سینماییای امکان ندارد که بتواند نقش جنبشهایی چون #اکسپرسیونیسم آلمان، #نئورئالیسم ایتالیا، #موجنو فرانسه، سینمای آزاد بریتانیا، سینمای جوان و یا سینمای نوین آلمان را نادیده بگیرد و منکر تأثیر آنها بر سینما و تلویزیون شود. شناسایی یک جنبش سینمایی مشکلاتی به همراه دارد، ولی کار تأثیرگذار #تری_لاول (Terry Lovell) (۱۹۷۲) در این زمینه که مطالعه یک جنبش فیلمسازی باید چه چیزی به ما ارائه کند، تا حد زیادی به درک دگم ۹۵، به ویژه با مثالهایی که تری لاول انتخاب میکند، نزدیک است.
یکی از این مثالها، جنبش موج نو است که از سال ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۱ در سینمای فرانسه کاملاً مشهود بود. لاول از منظر جامعهشناسی نظریهپردازی میکند. او بر عواملی تأکید میورزد که خارج از متن هستند و الگوسازی را در فرمها و درونمایههای کارهای مورد بررسی تعیین میکنند. با این حال، نخستین نکته کلان و تعمیمپذیری که لاول مطرح میکند، این است که در یک مقطع خاص تاریخی، انواع گوناگون متغیرها با یکدیگر ادغام میشوند تا از این تلاقی نتیجه خاصی به دست آید و این همان چیزی است که آن را #جنبش مینامیم.
در نگاه اول، مدرک وجود یک جنبش میتواند #کمی یا #کیفی باشد.
در مورد سینمای موج نو، جنبه کمی ماجرا این است که بیش از صد کارگردان، نخستین فیلم خود را در فرانسه در فاصله سالهای ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۱ ساختهاند. این پدیده در آن دوران در نشریه اکسپرس تحت عنوان موج نو (la novelle vague) بازتاب یافت.
اما از لحاظ کیفی، بسیاری از این فیلمها نیز سبک و دستمایههای خلاق داشتند و این سبکهای تازه در واقع شیوههای رایج و حاکم بر صنعت سینمای فرانسه را به چالش میخواند. این چالشها در آثار انتقادی برخی از کارگردانان نمود بیشتری داشته است.
لاول معتقد است شخصیتهای فیلمهای موج نو جنبههای اجتماعی ندارند و عمدتاً بر ارتباطات چهره به چهره متکی هستند و همین ویژگی به خوبی آثار گسست و فاصله گرفتن سینمای موج نو را از سینمای ماقبل خود به خوبی به نمایش میگذارد. اما آنچه در اینجا تضاد برانگیز است، حضور جنبهای آشکار است که تفاوت بین شخصیتها را بیان میکند.
میتوان در عین حال برای نمونه به سینمای نئورئالیستی ایتالیا یا به سینمای نوین آلمان اشاره کرد که در این صورت نیز تفاوت عمدهای از لحاظ میزان اهمیت وجود ندارد.
از سوی دیگر فیلمهای موج نو با #سینمایسنتی (cinema du papa) همزیستی مسالمتآمیزی داشتند و حتی نوعی تداوم را نیز به نمایش گذاشتند. این ویژگی در سینمای پس از جنگ ایتالیا و سینمای فعلی دانمارک نیز وجود دارد. لاول چند عامل حاکم بر #الگودهی به سینما را که از خارج فیلمها عمل میکنند، این چنین فهرست میکند:
🔹زیباییشناسی:
▫️هجوم فیلمهای آمریکایی پس از جنگ و شیفتگی نسبت به پدیدههای آمریکایی
▫️رابطه سینما و سایر هنرها. در فرانسه این رابطه قویتر است و میزان مخاطبانی که سواد سینمایی بالا دارند، بسیار چشمگیر است.
▫️منتقدان موج نو نشریه کایه دو سینما (cahiers du cinema) که معتقد بودند سنت سینمای فرانسه پس از جنگ منحرف شده و از نفس افتاده است.
🔹اقتصاد:
▫️ماهیت پیشبینیناپذیر صنعت سینما در تولید، توزیع و نمایش خارج از مدل همگرای عمودی هالیوود که در آن سرمایه گذاریهای سنگین صورت میگیرد.
▫️از آنجا که این ماهیت، کم و بیش صورت ثابتی دارد، صنعت سینمای فرانسه اکنون با بحران مواجه است.
▫️اراده سیاسی که باعث مداخله دولت در تولید و پخش فیلم میشود.
این فهرست جامع نیست و تنها به عرصههای پژوهشی اشاره میکند که باید عمیقتر بررسی شود و در این صورت، درک روشنتری از عوامل و فرایندهای هر جنبش فیلمسازی به دست میدهد. در هر حال، اگرچه ویژگیهای موج نو به سینمای فرانسه محدود میشود، برخی از این ویژگیها هم کاربردهای گستردهتری یافتهاند.
🔸آشنایی با جنبشهای فیلمسازی
▫️نوشته #فیلیپ_سیمپسون*
▫️ترجمه #یونس_شکرخواه
یک جنبش فیلمسازی در کپنهاگ در ۱۳ مارس ۱۹۹۵ پا به عرصه وجود گذاشت. بیانیه این گروه مجموعهای از قوانین و یک پیمان پاکدامنی است که چهار کارگردان آن را امضا کردهاند.
این گروه که خود را #دگم۹۵ (Dogme ۹۵) مینامد و دولت دانمارک کنترل خروجی تمامی شبکههای تلویزیونی این کشور را در آخرین شب سال ۱۹۹۹ و در آغاز ورود به سال ۲۰۰۰ به آن واگذار کرد، اکنون از شهرتی بینالمللی برخوردار است.
دگم ۹۵ از برخی ویژگیهای پستمدرنیستی برخوردار است. بیانیه این گروه به طرز کاملاً خودآگاهانهای کنایهآمیز است. دگم ۹۵ به نحوی از انحا دارای برخی ویژگیهای مکاتب فیلمسازی قدیمی است.
هرچند در حال حاضر جنبشهای فیلمسازی (Film movements) مورد فراموشی و غفلت قرار گرفتهاند، برای هیچ تاریخ سینماییای امکان ندارد که بتواند نقش جنبشهایی چون #اکسپرسیونیسم آلمان، #نئورئالیسم ایتالیا، #موجنو فرانسه، سینمای آزاد بریتانیا، سینمای جوان و یا سینمای نوین آلمان را نادیده بگیرد و منکر تأثیر آنها بر سینما و تلویزیون شود. شناسایی یک جنبش سینمایی مشکلاتی به همراه دارد، ولی کار تأثیرگذار #تری_لاول (Terry Lovell) (۱۹۷۲) در این زمینه که مطالعه یک جنبش فیلمسازی باید چه چیزی به ما ارائه کند، تا حد زیادی به درک دگم ۹۵، به ویژه با مثالهایی که تری لاول انتخاب میکند، نزدیک است.
یکی از این مثالها، جنبش موج نو است که از سال ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۱ در سینمای فرانسه کاملاً مشهود بود. لاول از منظر جامعهشناسی نظریهپردازی میکند. او بر عواملی تأکید میورزد که خارج از متن هستند و الگوسازی را در فرمها و درونمایههای کارهای مورد بررسی تعیین میکنند. با این حال، نخستین نکته کلان و تعمیمپذیری که لاول مطرح میکند، این است که در یک مقطع خاص تاریخی، انواع گوناگون متغیرها با یکدیگر ادغام میشوند تا از این تلاقی نتیجه خاصی به دست آید و این همان چیزی است که آن را #جنبش مینامیم.
در نگاه اول، مدرک وجود یک جنبش میتواند #کمی یا #کیفی باشد.
در مورد سینمای موج نو، جنبه کمی ماجرا این است که بیش از صد کارگردان، نخستین فیلم خود را در فرانسه در فاصله سالهای ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۱ ساختهاند. این پدیده در آن دوران در نشریه اکسپرس تحت عنوان موج نو (la novelle vague) بازتاب یافت.
اما از لحاظ کیفی، بسیاری از این فیلمها نیز سبک و دستمایههای خلاق داشتند و این سبکهای تازه در واقع شیوههای رایج و حاکم بر صنعت سینمای فرانسه را به چالش میخواند. این چالشها در آثار انتقادی برخی از کارگردانان نمود بیشتری داشته است.
لاول معتقد است شخصیتهای فیلمهای موج نو جنبههای اجتماعی ندارند و عمدتاً بر ارتباطات چهره به چهره متکی هستند و همین ویژگی به خوبی آثار گسست و فاصله گرفتن سینمای موج نو را از سینمای ماقبل خود به خوبی به نمایش میگذارد. اما آنچه در اینجا تضاد برانگیز است، حضور جنبهای آشکار است که تفاوت بین شخصیتها را بیان میکند.
میتوان در عین حال برای نمونه به سینمای نئورئالیستی ایتالیا یا به سینمای نوین آلمان اشاره کرد که در این صورت نیز تفاوت عمدهای از لحاظ میزان اهمیت وجود ندارد.
از سوی دیگر فیلمهای موج نو با #سینمایسنتی (cinema du papa) همزیستی مسالمتآمیزی داشتند و حتی نوعی تداوم را نیز به نمایش گذاشتند. این ویژگی در سینمای پس از جنگ ایتالیا و سینمای فعلی دانمارک نیز وجود دارد. لاول چند عامل حاکم بر #الگودهی به سینما را که از خارج فیلمها عمل میکنند، این چنین فهرست میکند:
🔹زیباییشناسی:
▫️هجوم فیلمهای آمریکایی پس از جنگ و شیفتگی نسبت به پدیدههای آمریکایی
▫️رابطه سینما و سایر هنرها. در فرانسه این رابطه قویتر است و میزان مخاطبانی که سواد سینمایی بالا دارند، بسیار چشمگیر است.
▫️منتقدان موج نو نشریه کایه دو سینما (cahiers du cinema) که معتقد بودند سنت سینمای فرانسه پس از جنگ منحرف شده و از نفس افتاده است.
🔹اقتصاد:
▫️ماهیت پیشبینیناپذیر صنعت سینما در تولید، توزیع و نمایش خارج از مدل همگرای عمودی هالیوود که در آن سرمایه گذاریهای سنگین صورت میگیرد.
▫️از آنجا که این ماهیت، کم و بیش صورت ثابتی دارد، صنعت سینمای فرانسه اکنون با بحران مواجه است.
▫️اراده سیاسی که باعث مداخله دولت در تولید و پخش فیلم میشود.
این فهرست جامع نیست و تنها به عرصههای پژوهشی اشاره میکند که باید عمیقتر بررسی شود و در این صورت، درک روشنتری از عوامل و فرایندهای هر جنبش فیلمسازی به دست میدهد. در هر حال، اگرچه ویژگیهای موج نو به سینمای فرانسه محدود میشود، برخی از این ویژگیها هم کاربردهای گستردهتری یافتهاند.
#سینماویژن🔸اکسپرسیونیسم
اکسپرسیونیسم عنوانی است که به شکل خاصی از سینما اطلاق میشود که در آن عناصر شات و تدوین عمدتاً برای برانگیختن احساس قدرتمند در مخاطب به کار برده میشوند. #اکسپرسیونیسم در آلمان در دهه ١٩٢٠ سرچشمه گرفت - و نخستین نمونه اصلی آن مطب دکتر کالیگاری (١٩١٩) - با علائم آشکار کنتراست بالای نور و تاریکی (و سپس رنگ)، زوایای تند دوربین و ترکیب نماها و موسیقی قدرتمند است. ملودرام دهههای ١٩۴٠ و ١٩۵٠ تا فیلمهای ترسناک معاصر و حتی برخی از سریالهای تلویزیونی، همگی مدیون اکسپرسیونیسم هستند.
اکسپرسیونیسم عنوانی است که به شکل خاصی از سینما اطلاق میشود که در آن عناصر شات و تدوین عمدتاً برای برانگیختن احساس قدرتمند در مخاطب به کار برده میشوند. #اکسپرسیونیسم در آلمان در دهه ١٩٢٠ سرچشمه گرفت - و نخستین نمونه اصلی آن مطب دکتر کالیگاری (١٩١٩) - با علائم آشکار کنتراست بالای نور و تاریکی (و سپس رنگ)، زوایای تند دوربین و ترکیب نماها و موسیقی قدرتمند است. ملودرام دهههای ١٩۴٠ و ١٩۵٠ تا فیلمهای ترسناک معاصر و حتی برخی از سریالهای تلویزیونی، همگی مدیون اکسپرسیونیسم هستند.