#کیومرث_پوراحمد🔸کیومرث قصهگو
🔹#نعمتالله_فاضلی ۱۸ فروردین ۱۴۰۲
پوراحمد از نوادگان کیومرث، نخستین شاه و نمونهی اعلای انسان نیک، ابدی شد. او با دوربین قصه میگفت. "قصه های مجید" او غمها و غصههای نسل جوان نوجوی ایرانی است که میکوشد کیومرثوار در جهان امروزی و مدرن بشکفد و ایرانی بزیید. ایران سرزمین قصههاست. سرچشمهی قصههای مجید و قصهی زندگی پوراحمد هم از همین سرزمین قصهها بود. امروز این خاک قصهخیز غصهدار است؛ غصههایی که گلوی قصه گوهایش را فشرده و تا مرگ آنها را میبرد.
پوراحمد قصهگو خودکشی کرد تا تلخترین قصهی اینجا و اکنون ما را روایت کند. نیک بنگریم این پوراحمد قصهگو نیست که خودکشی کرد؛ جامعه است که زندگی را چنان زجرآور میکند که ارزش زیستن را زایل نموده و جانها را از تنها گریزان میسازد. #امیل_دورکهیم، از پیامبران بزرگ علم اجتماعی و خالق اثر معروفش #خودکشی در دهههای نخست قرن بیستم نوشت: "این فرانسویها نیستند که خودکشی میکنند، بل این جامعه فرانسه است که خودکشی میکند".
امروز سخن دورکهیم دربارهی ایران نیز صادق است. سازمان بهزیستی میگوید در ۱۴۰۱ به هفت میلیون نفر که در فکر خودکشی بودهاند، مشاوره داده است. قطعا تعداد کسانی که در فکر خلاص شدن از بار زندگیاند بسیار بیش از اینهاست و همهی آنها که خودکشی را اندیشیدهاند به بهزیستی و مشاوره نرفتهاند. دورکیم نشان داد خودکشی شکلهای گوناگون داد و ریشه اغلب آنها جامعه است. مذهب، اقتصاد، سیاست و وضع و حال جامعه تعیینکننده کم و کیف خودکشیهاست. دهها هزاری نفری که سالانه در تصادفات اتومبیل کشته و لت و پار میشوند؛ همین طور هزاران هزار نفری که اعتیاد به موادمخدر جانشان را میگیرد؛ و همه ی آنها که در جنگ ها از بین می روند؛ از نگاه جامعه شناسانه ی دورکهیم خودکشی کردهاند. بنابراین، برای احیای زندگی و دمیدن روح حیات، تنها یک راه وجود دارد: مانع خودکشی جامعه شویم. سخت بیراهه میرویم که اگر خودکشی جامعه را به روانشناسی و اخلاق تقلیل دهیم و مرگ پوراحمدها را ناشی از بیماری جسمی یا روانی یا اخلاقی آنها بدانیم. وقتی هوا آلوده است، لاجرم آدم ها از نفس می پیافتند و برای نجات مردم باید هوا را پاک کرد نه این که مردم را نصیحت یا سرزنش کنیم. هوای جامعه وقتی پاک و قابل استنشاق است که
۱) پوراحمدها بتوانند قصههای شان را بگویند
۲) آدمها در هوای آزاد، آزادی را استنشاق کنند؛
۳) قصه های زندگی پر از غصه نباشد و جای "شادی" در قصهی زندگی تک تک آدمها محکم و محترم و عزیز باشد؛
۴) زبان حکومت برای سخن گفتن با شهروندان، زبان شهروندی باشد نه زبان شهریاری؛
۵) انسان در کانون حیات جمعی، سیاست، حوزه عمومی و جامعه باشد و همه چیز در خدمت انسان باشد نه تقدیس قدرت؛
۶) زندگی پاس داشته شود نه مرگ؛
۷) شاعران، موسیقیدانان، ادیبان، نقاشان، نویسندگان، قصهگویان، اندیشمندان در مقام راویان جامعه و انسان قدر ببینند و استقلال اندیشه و وجودشان به رسمیت شناخته شود.
۸) صلح سرلوحه آموزش ها و نظام آموزشی باشد نه ستیزگری و غیرتسازی و دشمنگرایی؛
۹) تبعیض و تحقیر و طرد اجتماعی در شکل های گوناگون مذهبی، قومی، جنسیتی، زبانی و اجتماعی و اقتصادی نه تنها توجیه نشود، بل که برای امحای آنها کوشش شود؛
۱۰) تفاوتهای فردی، اجنماعی و فرهنگی به رسمیت شناخته شود و افراد مجاز شوند سبک و سلیقه شان در زندگی را دنبال کنند. اینها سرنخها و سرفصلهای اولیه و بدیهی برای ساختن "جامعه سالم" است. محققان اجتماعی دهههاست در این باره گفته و اجماع کردهاند. اینها که نباشد سرمایه و اعتماد اجتماعی میفرساید و جامعه فرومی پاشد و افراد هم امیدشان را از دست میدهند. خودکشی انبوه در جامعه ناسالم رخ میدهد. نهادهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را سالم و حیات بخش کنیم، افرد شوق زیستن را به طور غریزی دارند و نیازی به پند و اندرز ندارند. پوراحمد قصهگو با رفتنش هم قصهی تراژیک جامعهی ما را گفت و با دوربین مرگ نشانمان داد. نمیدانم چشمان ما توان تماشای این قصه را دارد یا نه. منبع
🔹#نعمتالله_فاضلی ۱۸ فروردین ۱۴۰۲
پوراحمد از نوادگان کیومرث، نخستین شاه و نمونهی اعلای انسان نیک، ابدی شد. او با دوربین قصه میگفت. "قصه های مجید" او غمها و غصههای نسل جوان نوجوی ایرانی است که میکوشد کیومرثوار در جهان امروزی و مدرن بشکفد و ایرانی بزیید. ایران سرزمین قصههاست. سرچشمهی قصههای مجید و قصهی زندگی پوراحمد هم از همین سرزمین قصهها بود. امروز این خاک قصهخیز غصهدار است؛ غصههایی که گلوی قصه گوهایش را فشرده و تا مرگ آنها را میبرد.
پوراحمد قصهگو خودکشی کرد تا تلخترین قصهی اینجا و اکنون ما را روایت کند. نیک بنگریم این پوراحمد قصهگو نیست که خودکشی کرد؛ جامعه است که زندگی را چنان زجرآور میکند که ارزش زیستن را زایل نموده و جانها را از تنها گریزان میسازد. #امیل_دورکهیم، از پیامبران بزرگ علم اجتماعی و خالق اثر معروفش #خودکشی در دهههای نخست قرن بیستم نوشت: "این فرانسویها نیستند که خودکشی میکنند، بل این جامعه فرانسه است که خودکشی میکند".
امروز سخن دورکهیم دربارهی ایران نیز صادق است. سازمان بهزیستی میگوید در ۱۴۰۱ به هفت میلیون نفر که در فکر خودکشی بودهاند، مشاوره داده است. قطعا تعداد کسانی که در فکر خلاص شدن از بار زندگیاند بسیار بیش از اینهاست و همهی آنها که خودکشی را اندیشیدهاند به بهزیستی و مشاوره نرفتهاند. دورکیم نشان داد خودکشی شکلهای گوناگون داد و ریشه اغلب آنها جامعه است. مذهب، اقتصاد، سیاست و وضع و حال جامعه تعیینکننده کم و کیف خودکشیهاست. دهها هزاری نفری که سالانه در تصادفات اتومبیل کشته و لت و پار میشوند؛ همین طور هزاران هزار نفری که اعتیاد به موادمخدر جانشان را میگیرد؛ و همه ی آنها که در جنگ ها از بین می روند؛ از نگاه جامعه شناسانه ی دورکهیم خودکشی کردهاند. بنابراین، برای احیای زندگی و دمیدن روح حیات، تنها یک راه وجود دارد: مانع خودکشی جامعه شویم. سخت بیراهه میرویم که اگر خودکشی جامعه را به روانشناسی و اخلاق تقلیل دهیم و مرگ پوراحمدها را ناشی از بیماری جسمی یا روانی یا اخلاقی آنها بدانیم. وقتی هوا آلوده است، لاجرم آدم ها از نفس می پیافتند و برای نجات مردم باید هوا را پاک کرد نه این که مردم را نصیحت یا سرزنش کنیم. هوای جامعه وقتی پاک و قابل استنشاق است که
۱) پوراحمدها بتوانند قصههای شان را بگویند
۲) آدمها در هوای آزاد، آزادی را استنشاق کنند؛
۳) قصه های زندگی پر از غصه نباشد و جای "شادی" در قصهی زندگی تک تک آدمها محکم و محترم و عزیز باشد؛
۴) زبان حکومت برای سخن گفتن با شهروندان، زبان شهروندی باشد نه زبان شهریاری؛
۵) انسان در کانون حیات جمعی، سیاست، حوزه عمومی و جامعه باشد و همه چیز در خدمت انسان باشد نه تقدیس قدرت؛
۶) زندگی پاس داشته شود نه مرگ؛
۷) شاعران، موسیقیدانان، ادیبان، نقاشان، نویسندگان، قصهگویان، اندیشمندان در مقام راویان جامعه و انسان قدر ببینند و استقلال اندیشه و وجودشان به رسمیت شناخته شود.
۸) صلح سرلوحه آموزش ها و نظام آموزشی باشد نه ستیزگری و غیرتسازی و دشمنگرایی؛
۹) تبعیض و تحقیر و طرد اجتماعی در شکل های گوناگون مذهبی، قومی، جنسیتی، زبانی و اجتماعی و اقتصادی نه تنها توجیه نشود، بل که برای امحای آنها کوشش شود؛
۱۰) تفاوتهای فردی، اجنماعی و فرهنگی به رسمیت شناخته شود و افراد مجاز شوند سبک و سلیقه شان در زندگی را دنبال کنند. اینها سرنخها و سرفصلهای اولیه و بدیهی برای ساختن "جامعه سالم" است. محققان اجتماعی دهههاست در این باره گفته و اجماع کردهاند. اینها که نباشد سرمایه و اعتماد اجتماعی میفرساید و جامعه فرومی پاشد و افراد هم امیدشان را از دست میدهند. خودکشی انبوه در جامعه ناسالم رخ میدهد. نهادهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را سالم و حیات بخش کنیم، افرد شوق زیستن را به طور غریزی دارند و نیازی به پند و اندرز ندارند. پوراحمد قصهگو با رفتنش هم قصهی تراژیک جامعهی ما را گفت و با دوربین مرگ نشانمان داد. نمیدانم چشمان ما توان تماشای این قصه را دارد یا نه. منبع
🔸افروغ پر فروغ
🔹#نعمتالله_فاضلی
خداوند روح استاد افروغ را شاد کند. از سال ۱۳۶۸ با او دوست بودم. مومن بود و انقلابی. به ایمانش و آرمانش وفادار ماند. جامعهشناس و سیاستمدار بود. اما نه قصد نان خوردن از #جامعهشناسی را داشت و نه چشم به کیسه سیاست دوخته بود. کوشید فلسفه و جامعهشناسی را بهم گره بزند. قایل به "رئالیسم انتقادی" بود. روی باسکار و مارگارت آرچر را دوست داشت. در سیاست، نقاد بود. سخت وفادار به گفتمان "انقلاب اسلامی" بود، اما خود را منتقد "جمهوری اسلامی" میدانست.
این مدت که سرطان داشت گاه گاه تلفنی با اوگفت و گو میکردم. آزادگی داشت. در کتاب "چشماندازهای فرهنگ معاصر ایران" فصلی هم به ارزیابی اندیشههایش اختصاص دادهایم.
زحمت میکشید، رنج میبرد. از تباهیهای مملکت و فساد حاکمان و سیاستمداران خشمگین بود. نگران آینده بود. با او از نظر سیاسی همسو نبودم، اما به خاطر صداقت و خلاقیت و دلسوزی و دغدغهمندیاش، همیشه همیشه او را دوست داشتم و قلبا برایم انسان و آموزگار بزرگی بود.
یادش گرامی و روحش شاد
@Bookcitycc
🔹#نعمتالله_فاضلی
خداوند روح استاد افروغ را شاد کند. از سال ۱۳۶۸ با او دوست بودم. مومن بود و انقلابی. به ایمانش و آرمانش وفادار ماند. جامعهشناس و سیاستمدار بود. اما نه قصد نان خوردن از #جامعهشناسی را داشت و نه چشم به کیسه سیاست دوخته بود. کوشید فلسفه و جامعهشناسی را بهم گره بزند. قایل به "رئالیسم انتقادی" بود. روی باسکار و مارگارت آرچر را دوست داشت. در سیاست، نقاد بود. سخت وفادار به گفتمان "انقلاب اسلامی" بود، اما خود را منتقد "جمهوری اسلامی" میدانست.
این مدت که سرطان داشت گاه گاه تلفنی با اوگفت و گو میکردم. آزادگی داشت. در کتاب "چشماندازهای فرهنگ معاصر ایران" فصلی هم به ارزیابی اندیشههایش اختصاص دادهایم.
زحمت میکشید، رنج میبرد. از تباهیهای مملکت و فساد حاکمان و سیاستمداران خشمگین بود. نگران آینده بود. با او از نظر سیاسی همسو نبودم، اما به خاطر صداقت و خلاقیت و دلسوزی و دغدغهمندیاش، همیشه همیشه او را دوست داشتم و قلبا برایم انسان و آموزگار بزرگی بود.
یادش گرامی و روحش شاد
@Bookcitycc
🔸مولف کشی
🔹#نعمتالله_فاضلی ٢١ اردیبهشت ١۴٠٢
در اردیبهشت ۱۴۰۲ نشست ارزشمندی در دانشگاه علامه طباطبایی با عنوان "مساله مدرسه در ایران معاصر" تشکیل شد. فایل صوتی این نشست را گوش دادم و در فضای مجازی در دسترس است. یکی از بهترین نشستهای ارزشمند درباره مساله مدرسه بود. اما نکتهای در این نشست وجود داشت که آن را "مولف کشی" مینامم. مفهوم "مساله مدرسه" عنوان کتاب نگارنده است و شارح این مفهوم هم من هستم. سخنان برخی شرکتکنندگان هم گواهی میداد که همین معنای مد نظرم از مساله مدرسه موضوع بحث است.
ضمن قدردانی از برگزاری این نشست، اما چرا شرکت کنندگان نامی از من و کتابم نبردند؟ قصدم گلایه کردن و داد خود ستاندن نیست، که به قول قدما کم از گدایی نیست! قصدم توجه به نقص و چالشی بزرگتر است. در فرهنگ دانشگاهی ما به سختی و به ندرت حق و مالکیت معنوی مولفان از حیث مفهومسازی آنها مراعات میشود.
برایم خشنودکننده است که در سالهای اخیر مساله و مسالهشناسی و مسالهمندی در گفتمان دانشگاهی و حتی گفتمان عمومی کمی رایج شده و میشود. به قول مهدی خلجی (در کانال تلگرامیشان) درباره مسالهشناسی نوشتهاند "اخیرا این اصطلاح جدید را زیاد میبینیم".
برای مولف، همین کفایت میکند سهمی، هر چند بسیار ناچیز، در گفتگوها و گفتمانهای جامعه پیدا کند. در این سالها کوشیدهام "مساله شهر ، "مساله دانشگاه"، "مساله مدرسه" و برخی مسالههای دیگر را از منظر مسالهشناسی تحلیل کنم. این که همکارانم بعضا پرهیز میکنند حق مولف در ابداع و شرح و بسط مفاهیم را ادا کنند تنها جفا در حق مولف و شارح آن مفهوم نیست، بل جفا در حق همه است؛ چه، با این کار منزلت و پاداش اجتماعی محققان را تضییع و دریغ می کنند و با این کار مانع گسترش فرهنگ اندیشهورزی میشوند. مولفان در جامعهی ما پاداش مادی و اداری و حکومتی که دریافت نمیکنند؛ و تنها دلخوشی آنها همین به رسمیت شناسیشان در اجتماع علمی و دانشگاهی است. این هم دریغ شود، مولف کشی میشود.
تردیدی ندارم که در نهایت هر کس که سهمی در اندیشهورزی پیدا کند، از چشم تاریخ پنهان نمیماند، اما نه تنها شرط انصاف و اخلاق است که بکوشیم حق #مالکیتمعنوی و مفهومی یکدیگر را پاس بداریم، بل راه کمک به توسعه علمی و فرهنگی جامعه به رسمیت شناختن علمی یکدیگر است. سکوت کردن و نادیدن سهم محققان و مولفان، انگیزه افراد را میکاهد، مانع رونق گفتگوی علمی و دانشگاهی میشود و در نهایت به پویاییهای جامعه لطمه میخورد.
@Drnematallahfazeli
🔹#نعمتالله_فاضلی ٢١ اردیبهشت ١۴٠٢
در اردیبهشت ۱۴۰۲ نشست ارزشمندی در دانشگاه علامه طباطبایی با عنوان "مساله مدرسه در ایران معاصر" تشکیل شد. فایل صوتی این نشست را گوش دادم و در فضای مجازی در دسترس است. یکی از بهترین نشستهای ارزشمند درباره مساله مدرسه بود. اما نکتهای در این نشست وجود داشت که آن را "مولف کشی" مینامم. مفهوم "مساله مدرسه" عنوان کتاب نگارنده است و شارح این مفهوم هم من هستم. سخنان برخی شرکتکنندگان هم گواهی میداد که همین معنای مد نظرم از مساله مدرسه موضوع بحث است.
ضمن قدردانی از برگزاری این نشست، اما چرا شرکت کنندگان نامی از من و کتابم نبردند؟ قصدم گلایه کردن و داد خود ستاندن نیست، که به قول قدما کم از گدایی نیست! قصدم توجه به نقص و چالشی بزرگتر است. در فرهنگ دانشگاهی ما به سختی و به ندرت حق و مالکیت معنوی مولفان از حیث مفهومسازی آنها مراعات میشود.
برایم خشنودکننده است که در سالهای اخیر مساله و مسالهشناسی و مسالهمندی در گفتمان دانشگاهی و حتی گفتمان عمومی کمی رایج شده و میشود. به قول مهدی خلجی (در کانال تلگرامیشان) درباره مسالهشناسی نوشتهاند "اخیرا این اصطلاح جدید را زیاد میبینیم".
برای مولف، همین کفایت میکند سهمی، هر چند بسیار ناچیز، در گفتگوها و گفتمانهای جامعه پیدا کند. در این سالها کوشیدهام "مساله شهر ، "مساله دانشگاه"، "مساله مدرسه" و برخی مسالههای دیگر را از منظر مسالهشناسی تحلیل کنم. این که همکارانم بعضا پرهیز میکنند حق مولف در ابداع و شرح و بسط مفاهیم را ادا کنند تنها جفا در حق مولف و شارح آن مفهوم نیست، بل جفا در حق همه است؛ چه، با این کار منزلت و پاداش اجتماعی محققان را تضییع و دریغ می کنند و با این کار مانع گسترش فرهنگ اندیشهورزی میشوند. مولفان در جامعهی ما پاداش مادی و اداری و حکومتی که دریافت نمیکنند؛ و تنها دلخوشی آنها همین به رسمیت شناسیشان در اجتماع علمی و دانشگاهی است. این هم دریغ شود، مولف کشی میشود.
تردیدی ندارم که در نهایت هر کس که سهمی در اندیشهورزی پیدا کند، از چشم تاریخ پنهان نمیماند، اما نه تنها شرط انصاف و اخلاق است که بکوشیم حق #مالکیتمعنوی و مفهومی یکدیگر را پاس بداریم، بل راه کمک به توسعه علمی و فرهنگی جامعه به رسمیت شناختن علمی یکدیگر است. سکوت کردن و نادیدن سهم محققان و مولفان، انگیزه افراد را میکاهد، مانع رونق گفتگوی علمی و دانشگاهی میشود و در نهایت به پویاییهای جامعه لطمه میخورد.
@Drnematallahfazeli
#کتاب🔸ملاقات
انتشارات متن در نمایشگاه کتاب مراسم رونمایی و امضای کتاب "اندیشیدن با هنر" را تدارک دیده است. افتخار بزرگی است دعوتم را بپذیرید و با هم ملاقات صمیمانه کنیم.
برای نویسندههایی مثل من که کتابی برای همه مینویسند، دیدار شما خوانندگان برایشان شوق انگیز است.
این روزها که ملاقاتها سخت و محدود شده، فرصت مغتنم و بینظیری است یکدیگر را دیدن و لحظاتی صحبتهایی از جنس دیگر کردن، از جنس دانایی و روشنایی. به امید دیدار در روز دوشنبه ۲۵ اردیبهشت ساعت ۱۴، نمایشگاه کتاب، سالن شبستان، راهرو ۱۷، غرفه ۵ #نعمتالله_فاضلی
انتشارات متن در نمایشگاه کتاب مراسم رونمایی و امضای کتاب "اندیشیدن با هنر" را تدارک دیده است. افتخار بزرگی است دعوتم را بپذیرید و با هم ملاقات صمیمانه کنیم.
برای نویسندههایی مثل من که کتابی برای همه مینویسند، دیدار شما خوانندگان برایشان شوق انگیز است.
این روزها که ملاقاتها سخت و محدود شده، فرصت مغتنم و بینظیری است یکدیگر را دیدن و لحظاتی صحبتهایی از جنس دیگر کردن، از جنس دانایی و روشنایی. به امید دیدار در روز دوشنبه ۲۵ اردیبهشت ساعت ۱۴، نمایشگاه کتاب، سالن شبستان، راهرو ۱۷، غرفه ۵ #نعمتالله_فاضلی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#چهره🔸نعمتالله فاضلی
این کلیپ را انجمن علمی دانشجویان مردم شناسی دانشگاه مازندران ساخته و ۲۷ اردیبهشت ١۴٠٢ که دکتر #نعمتالله_فاضلی در دانشگاه مازندران سخنرانی داشته پخش کردهاند.
این کلیپ را انجمن علمی دانشجویان مردم شناسی دانشگاه مازندران ساخته و ۲۷ اردیبهشت ١۴٠٢ که دکتر #نعمتالله_فاضلی در دانشگاه مازندران سخنرانی داشته پخش کردهاند.
فراسوی یک هشتگ🔸نعمتالله فاضلی
برای دیدن پیشینه خبرها و نظرهای مرتبط با دکتر #نعمتالله_فاضلی در کانال عرصههای ارتباطی بر روی هشتگ فوق کلیک کنید.
برای دیدن پیشینه خبرها و نظرهای مرتبط با دکتر #نعمتالله_فاضلی در کانال عرصههای ارتباطی بر روی هشتگ فوق کلیک کنید.
سخنرانی دکتر #نعمتالله_فاضلی
🔸معرفی و بررسی کتاب مساله مدرسه
زمان: سهشنبه ٩ خرداد ١۴٠٢، ساعت ١٢:٣٠
مکان: دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی
🔸معرفی و بررسی کتاب مساله مدرسه
زمان: سهشنبه ٩ خرداد ١۴٠٢، ساعت ١٢:٣٠
مکان: دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی
@DrNematallahFazeli-فیزیک و جسم کتاب ها
سخنرانی دکتر #نعمتالله_فاضلی
🔸چرا فیزیک و جسم کتابها مهماند؟
▫️معرفی و بررسی کتاب مساله مدرسه، ٩خرداد ١۴٠٢ دانشگاه تربیت معلم شهید رجایی، حجم فایل: ۶.۶٨ مگ، زمان: ٢٩ دقیقه
▫️علاوه بر محتوای کتابها، ظاهر و فیزیک آنها هم بسیار اهمیت دارد.
▫️لحن کتاب باید جالب و ظاهر آن باید جذاب باشد. جالب بودن لازمه آموزش است.
▫️پیام کتاب مساله مدرسه این است که آموزش باید جالب باشد
🔸چرا فیزیک و جسم کتابها مهماند؟
▫️معرفی و بررسی کتاب مساله مدرسه، ٩خرداد ١۴٠٢ دانشگاه تربیت معلم شهید رجایی، حجم فایل: ۶.۶٨ مگ، زمان: ٢٩ دقیقه
▫️علاوه بر محتوای کتابها، ظاهر و فیزیک آنها هم بسیار اهمیت دارد.
▫️لحن کتاب باید جالب و ظاهر آن باید جذاب باشد. جالب بودن لازمه آموزش است.
▫️پیام کتاب مساله مدرسه این است که آموزش باید جالب باشد
🔸اندیشیدن با هنر
به مناسبت انتشار کتاب اندیشیدن با هنر نوشتۀ دکتر #نعمتالله_فاضلی که از سوی مؤسسۀ متن و فرهنگستان هنر منتشر شده است، دهمین نشست عصر سهشنبههای مجلۀ #بخارا به بررسی این کتاب اختصاص یافته است.
کتاب "اندیشیدن با هنر: بازاندیشی انتقادی در فرهنگ امروز ایران" تحلیل فرهنگی پدیدهها و تجربههای هنری ایران امروز است؛ اینکه چگونه جامعه و مردم امروز ایران فیلم، موسیقی، پدیدههای ادبی و هنرهای قومی را در خدمت نقد جامعۀ خود استفاده میکنند. تحلیل فرهنگی، نقد هنری و زیباییشناختی آثار هنری نیست، اما نقد جامعۀ ایرانی است. استاد شجریان، شاهنامه، حافظ، «جوکر»، «خانه پدری»، «سگکشی» و... در این کتاب با رویکردی بدیع و جامعهشناسانه تحلیل شدهاند.
در این نشست دکتر محمدرضا مریدی، دکتر امیر مازیار، دکتر نعمتالله فاضلی و علی دهباشی به بحث دربارۀ این کتاب خواهند پرداخت.
این نشست در ساعت ۵ بعدازظهر سهشنبه بیست و سوم خرداد ۱۴۰۲ در مؤسسه بهاران خرد و اندیشه به نشانی: میدان دکتر فاطمی، خیابان جویبار، کوچه نوربخش، پلاک ۲۱ برگزار میشود.
به مناسبت انتشار کتاب اندیشیدن با هنر نوشتۀ دکتر #نعمتالله_فاضلی که از سوی مؤسسۀ متن و فرهنگستان هنر منتشر شده است، دهمین نشست عصر سهشنبههای مجلۀ #بخارا به بررسی این کتاب اختصاص یافته است.
کتاب "اندیشیدن با هنر: بازاندیشی انتقادی در فرهنگ امروز ایران" تحلیل فرهنگی پدیدهها و تجربههای هنری ایران امروز است؛ اینکه چگونه جامعه و مردم امروز ایران فیلم، موسیقی، پدیدههای ادبی و هنرهای قومی را در خدمت نقد جامعۀ خود استفاده میکنند. تحلیل فرهنگی، نقد هنری و زیباییشناختی آثار هنری نیست، اما نقد جامعۀ ایرانی است. استاد شجریان، شاهنامه، حافظ، «جوکر»، «خانه پدری»، «سگکشی» و... در این کتاب با رویکردی بدیع و جامعهشناسانه تحلیل شدهاند.
در این نشست دکتر محمدرضا مریدی، دکتر امیر مازیار، دکتر نعمتالله فاضلی و علی دهباشی به بحث دربارۀ این کتاب خواهند پرداخت.
این نشست در ساعت ۵ بعدازظهر سهشنبه بیست و سوم خرداد ۱۴۰۲ در مؤسسه بهاران خرد و اندیشه به نشانی: میدان دکتر فاطمی، خیابان جویبار، کوچه نوربخش، پلاک ۲۱ برگزار میشود.