عرصه‌های‌ ارتباطی
3.65K subscribers
29.8K photos
3.06K videos
874 files
5.99K links
🔸عرصه‌های‌ ارتباطی
▫️کانال رسمی یونس شُکرخواه
Agora | The official Telegram channel of Younes Shokrkhah
https://t.iss.one/boost/younesshokrkhah
🔹اکانت اینستاگرام من:
https://www.instagram.com/younesshokrkhah
Download Telegram
🔸جديت در روزنامه‌نگاری
كالایی كه كمتر يافت می‌شود

▫️#عیسی_محمدی - روزنامه‌نگار
یکی از بهترین فرمول‌های #روزنامه‌نگاری که تا به حال آموخته‌ام و توی دفترچه‌هایم ثبت کرده‌ام و البته ارتباطی هم به تکنیک‌های روزنامه‌نگاری ندارد، یک نگرش روزنامه‌نگارانه است. این را هم از #سیدفرید_قاسمی آموخته‌ام؛ که ده، پانزده سال پیش گمانم در مصاحبه با جام‌جم اشاره کرده بود. جایی که مصاحبه‌شونده از او می‌پرسد یک فرمول در دنیای روزنامه‌نگاری؟ و او هم پاسخ می‌دهد که: از میزان کسانی که در روزنامه‌نگاری جدی کار می‌کنند، کم می‌شود.
در واقع یک نمودار است. یعنی هرچقدر عدد جدیت در کار بالاتر می‌رود، به همان نسبت عدد فعالانی که با این جدیت کار می‌کنند، کم می‌شود. شايد نود درصد فعالان روزنامه‌نگاری، نزدیک به ده، بیست درصد در کارشان جدی باشند. همین‌طور این عدد جلوتر می‌رود. در نهایت کسانی که هشتاد یا نود درصد در کارشان جدی هستند، تعدادشان کمتر می‌شود، ده درصد یا کمتر. و حتی بالاتر از این، کسانی که نود یا نود و پنج درصد در کارشان جدی هستند، دیگر انگشت‌شمار می‌شوند.
بد نیست در این میانه، جمله‌ای از #اندرو_کارنگی، میلیاردر بزرگ چند دهه گذشته #آمریکا و جهان را مرور کنیم. در جایی گفته بود که بیشتر آدم‌ها مقداری از وجودشان یا زندگی‌شان را برای کارشان می‌گذارند. اما عده‌ای دیگر نیمی از وجودشان را برای کار می‌گذارند و باید به آن‌ها احترام گذاشت. اما گروهی دیگر هستند که همه وجود و زندگی‌شان را برای کارشان می‌گذارند و دنیا باید به افتخار این‌ها، بایستد و کلاه از سر بردارد.
برگردیم به ماجرای اصلی. امروزه #روزنامه‌نگاران و کارمندان رسانه زیادی را داریم که سرگرم تولید خبر و محتوای خبری و رسانه‌ای هستند؛ حالا در هر #ژانر و قالبی که می‌خواهد باشد. واقعاً چند درصد این افراد، بالای نود درصد در کارشان جدیت دارند؟ اما وقتی که از جدیت صحبت می‌کنیم، یعنی چه؟ #محسن_چاوشی روزگاری در یکی از مصاحبه‌های خود، ماجرای خواندن آهنگ علی سنتوری را ذکر کرده بود. او می‌گفت که به قدری وضعیت مالی بدی داشت که حتی پول نداشت تا ازگل، محل اقامت #داریوش_مهرجویی برود. او حتی استودیویی هم نداشت، در نهایت یک پتو داخل دیوارهای یکی از اتاق‌هایش کشیده و یک پتو هم بیرون در و دیوار، تا حالت عایق ایجاد شود. حتی گاهی می‌رفت زیر پتویی که روی خودش و ادوات موسیقی‌اش کشیده بود، شروع به تمرین می‌کرد؛ هم برای این‌که صدا بیرون نرود و همسایه‌ها شاکی نشوند و هم برای این‌که کیفیت بهتری داشته باشد. جدیت، یعنی چنین چیزی. چقدر ما حاضریم با این وضعیت کار کنیم؟
بیشتر نقل قول‌ها و گفته‌هایی که از روزنامه‌نگاران شاغل می‌شنویم، حاکی از این است که اگر در بخشی دیگر، کاری بهتر پیدا کنند با موقعیت شغلی بهتر، حتماً خواهند رفت. حتی بخشی از بدنه روزنامه‌نگاری، اساساً به این‌جا آمده است تا راه را برای یک کار کارمندی و روابط عمومی و مشاوری و کار در جایی دیگر باز کند. در واقع برای آن‌ها، روزنامه‌نگاری یک غایت نیست؛ یک مسیر است. آن‌ها نمی‌خواهند #روزنامه‌نگار بمانند و روزنامه‌نگار بمیرند؛ آن‌ها از پله‌ای به نام روزنامه‌نگاری می‌خواهند بالا بروند به سمت مقصد دلخواه‌شان.
یکی از دوستان، نقل قول جالبی از یکی از اعضای تیم #محمد_قوچانی نقل می‌کرد. البته این نقل قول برای ده، دوازده سال پیش بود. می‌گفت وقتی قوچانی از زندان آزاد شد، پیش ما آمد و گفت روزنامه بعدی را کی بزنیم؟ به او گفتیم شما همین امروز از زندان آمده‌ای، چند روزی صبر کن. قوچانی هم جواب داده بود که ما روزنامه‌نگاریم، اگر هم نگذارند کارمان را بکنیم، حتی اگر شده با یک روزنامه دیواری هم باید کارمان را پیش ببریم.
روزنامه‌نگار جدی از نظر من یعنی کسی که به روایت قوچانی، در این شغل از حیث مالی و فرهنگی و ذهنی به رضایت کامل برسد. نه این‌که هنوز بخشی از ذهنش پیش دنیای #سینما و موسیقی و #سلبریتی‌ها و سیاست و دولت و ... باشد. نه اين‌كه به قول برخي از هنرمندان، روزنامه‌نگاري آكنده از هنرمنداني شكست‌خورده و عقيم مانده باشد كه عقده‌هاي فروخورده‌اي دارند. او همه ذهن و روانش در این کار لبریز شده و به ارضای کامل حرفه‌ای و فرهنگی و ذهنی می‌رسد. دیگر نیاز به تجربه‌ای در حوزه‌ای دیگر نداشته و ندارد.
یک روزنامه‌نگار جدی، در یک روزنامه یا مجله یا شبکه تلویزیونی یا سایت کار می‌کند. اگر نشد، در یک سایت یا حساب شبکه مجازی اجتماعی. اگر نشد به صورت ناشناس کارش را پیش می‌برد. اگر باز هم نشد، به ارسال سوژه و مطالعه و تمرین ادامه می‌دهد تا فرصت مناسب برسد.
او یا روزنامه‌نگاری می‌کند، یا وقتی روزنامه‌نگاری نمی‌کند درباره‌اش حرف می‌زند. یا وقتی که هیچ کدام را انجام نمی‌دهد درباره‌اش فکر می‌کند.
واقعاً فکر می‌کنید چند درصد روزنامه‌نگارانی چنین جدی داریم؟‌
▫️روزنامه‌نگاری جدید | ‏NewJournalism@
🔸از بی‌طرفی روزنامه‌نگاران تا انصاف روزنامه‌نگاران
▫️#عیسی_محمدی - روزنامه‌نگار
وقتی که در ترم اول رشته #روزنامه‌نگاری تحصیل می‌کنیم یا در دوره‌های آن شرکت کرده و پای اولین سخنان آموزگاران این حوزه قرار می‌گیریم، یکی از بدیهی‌ترین مواردی که مطرح می‌کنند، اصل #بی‌طرفی است. این‌که در گزارش‌ها و خبرها و مصاحبه‌ها و ...، طرفداری و جانبداری نداشته باشیم. اگر حرفی هم هست، باید در یادداشت‌ها مطرح شود.
به واقع این آموزه به قدری بدیهی است که همیشه حتی خود #روزنامه‌نگاران، گاهی با این حربه مورد حمله قرار می‌گیرند که جانبدارانه ایفای نقش نکرده و اصل بی‌طرفی را رعایت نکرده‌اند.
اما یک سری نکات دیگر هم وجود دارد. به این موارد توجه کنید:
۱. پژوهشگران ارتباطات کمابیش ثابت کرده‌اند که اصل بی‌طرفی در رسانه‌ها توسط خطاهای شناختی و سوگیری‌های ارزشی و سانسورهای درون‌سازمانی و برون‌سازمانی و خودسانسوری، زیر پا گذشته می‌شود. ولی به واسطه این‌که رسانه‌های جریان اصلی پروتکل‌های تولید و قالب‌بندی خاصی دارند، این فرآیند چندان به چشم نمی‌آید. پژوهش‌های #مکتب_گلاسکو و موارد مطرح شده در منابعی چون «عناصر روزنامه‌نگاری» نوشته #بیل_کوواچ و #تام_روزنستیل به ما ثابت می‌کند که اصل بی‌طرفی، مدت‌هاست که خواسته و ناخواسته و حرفه‌ای و غیرحرفه‌ای دارد زیر پا گذاشته می‌شود.
صفت‌سازی‌ها و نحوه گزارش وقایع و نیز نحوه توجه رسانه‌های جریان اصلی به رویدادها نیز به ما ثابت می‌کند که گاهی برخی رویدادها، ذاتاً برای روزنامه‌نگاران و اصحاب رسانه مهمتر از بقیه هستند؛ بدون هیچ دلیل مستندی و صرفاً طبق عادت‌ها.
۲. می‌دانیم که اکثریت رسانه‌های ایرانی، دولتی و شبه دولتی و رسمی و ... هستند. به همین دلیل جریان سانسورهای درون‌سازمانی در آن‌ها شدید است و البته نادیده و طبق پروتکل‌های شفاهی.
از سوی دیگر رسانه‌های غیررسمی دیگر نیز به شدت وابسته به جریان مالی تبلیغات و صنایع هستند و در این صورت تحت فشار این منابع قرار می‌گیرند تا خبری علیه آن‌ها نشر ندهند.
این امر، یعنی نوعی خودسانسوری سودمحورانه و سوداطلبانه. پس باز هم می‌بینیم که چیزی به نام بی‌طرفی، اولین قربانی در این فشارهای مالی و اجتماعی و اقتصادی است.
۳. نکته بعدی، جریان روزنامه‌نگاری سیاسی یا حزبی یا گعده‌ای در ایران است. بدین ترتیب که وقتی جریانی سیاسی، که غالباً یا اصولگرایان یا اصلاح‌طلبان باشند، زمام امور را به دست می‌گیرند، در اولین قدم نیروهای مورد اعتماد و وثوق خودشان را بر صدر رسانه‌های تحت امرشان می‌گذارند؛ حتی اگر کیفیت این نیروها کمتر از نیروهای درون همان رسانه و سازمان یا نیروهای غیر هم‌سو باشد. قضیه وقتی اشک‌آورتر می‌شود که حتی این جریان‌های اصلی سیاسی، حالا خودشان تبدیل به زیرمجموعه‌های مختلفی می‌شوند که حتی گاهی بین خود آن‌ها هم تضاد منافع و تضارب آرا وجود دارد. در نتیجه آدم‌های این گروه مثلاً آدم‌های آن یکی گروه را وارد بازی‌های رسانه‌های خودشان نمی‌کنند.
۴. به این همه، فشارهای اقتصادی وارد شده به روزنامه‌نگاران را هم اضافه کنید؛ که باعث می‌شود تا زبان‌شان بسته و سرهایشان پایین باشد و حتی خود، اقدام به خودسانسوری کنند و دیگر آن زبان سرخ روزنامه‌نگارانه و زبان مستقل و ... را نداشته باشند. با این همه که گفتیم، پس تکلیف اصل بی‌طرفی چه می‌شود؟
پاسخ ساده است: با واقعیت کنار بیاییم و بپذیریم که رعایت اصل بی‌طرفی، حتی در مجامع علمی هم به سختی اتفاق می‌افتد، چه برسد به مجامع رسانه‌ای؛ با این حد از فشار زمان و سرعت و کمبود اطلاعات.
پس چه کار کنیم؟ یعنی دروغگویی پیشه کنیم؟
اصل قصه این است که طبق اصل واقع‌گرایی، ما می‌پذیریم که چنین وضعیتی در رسانه‌هایمان داریم. پس باید راهکاری برایش پیدا کنیم.
راهکار پیشنهادی هم این است که:
۱. در ابتدای امر بپذیریم که در فضای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی ایران، که فضای رسانه‌ای نیز تأثیرگرفته از آن است، امکان بی‌طرف حداکثری و حتی متوسط کمتر وجود دارد.
۲. بپذیریم که به هر حال به عنوان یک فعال رسانه ای، باید حدی از بی‌طرفی را داشته باشیم،
۳. بپذیریم که رسانه ما غالباً مستقیم یا غیرمستقیم، حرفه‌ای یا غیرحرفه‌ای، از رانت‌های رسمی برخوردار است،
۴. بپذیریم که ما هم به واسطه علاقه‌های سیاسی و فرهنگی و اعتقادی که داریم، جذب رسانه‌ای می‌شویم که دوست داریم،
۵. بپذیریم که می‌توانیم حتی سمپات جریانی باشیم، ولی باید انصاف داشته باشیم؛ در گفتار و پژوهش و کار رسانه‌ای.
با يك نگاه واقع‌گرايانه، مشاهده ميیكنيم كه نيروهاي رسانه‌ای انصاف‌محور، حتي اگر طرفدار آشكار جريانی باشند، قابل احترام‌تر و قابل اعتمادتر از نيروهای رسانه‌ای مدعي بي‌طرفي هستند كه در جريان رويه‌های رسانه‌های رايج، ناچار به سوگيری ارزش و غيرواقع‌گویی و غيرواقع‌نويسی می‌كنند.
@NewJournalism
▫️ روزنامه نگاری جدید
🔸این بار هم می‌گذریم از این سختی‌ها
▫️#علی_نصیریان، و یک گفتگوی نوروزی‌
▫️نصیریان: یکی از دلایل مهمی ‌که من #بازیگری را انتخاب کردم، آن بود که با مردم پیرامونم ارتباط داشته‌باشم. من در دوران کودکی به دلیل تک‌فرزند بودن بچه تنهایی بودم.
▫️مردم به خودی خود درگیر مشکلاتی چون بیکاری، کم‌درآمدی، نبودن نان در سفره‌ها و ... بودند که بیماری هم در این میانه به زندگی‌شان اضافه شد و به این مردم رنج‌دیده حمله کرد. فقط این را می‌توانم بگویم که ما با شما هستیم؛ دل‌مان با شماست.
▫️زندگی ذاتا پر از نگرانی و گرفتاری و رنج و درد و مشکل و نداشتن است. حتما با مقاومت و شکیبایی می‌توانیم از این سختی‌ها عبور کنیم. درست است که وقتی دارم این حرف‌ها را می‌زنم، می‌دانم که برای این مردم نازنین نه نان می‌شود و نه آب.
▫️قصدم از این حرف‌ها، دلداری دادن به مردم است. اینکه بگویم به خدا قسم حواس‌مان به شما هست. باور کنید من مدام نگرانم و به این مردم فکر می‌کنم.
متن کامل گفت‌وگوی #عیسی_محمدی با علی نصیریان
https://tinyurl.com/wdcavcdt
#رادیو 🔸خاطرات مسعود اسکویی
#مسعود_اسکویی: پدرم تاجر بازار بود. گفت هرقدر بخواهی حقوق می‌دهم که بیایی پیش من. گفتم من اهل بازار نیستم و دنبال #گویندگی هستم.
آن روزها جوان‌ها دوست داشتند چهار جا استخدام بشوند: شرکت نفت، وزارت امور خارجه، سازمان برنامه و تلویزیون ملی. من با ۲.۵ سال سابقه، در بانک رفاه ۴۳۰ تومان حقوق می‌گرفتم؛ در حالی که وقتی استخدام تلویزیون شدم، حقوق اولم ۱۵۰۰ تومان بود!
کسی که می‌خواهد به رادیو بیاید باید غرورش را کنار بگذارد. من از فرط علاقه‌ای که داشتم، دانشکده را سه‌و‌نیم ساله تمام کردم که از همکارانم عقب نمانم. زمانی که در تلویزیون بودم، یک‌بار هم از حقوق و پول صحبت نمی‌کردیم. همه تلاش‌مان این بود که کارمان را درست انجام بدهیم.
متن کامل گفت‌وگوی #عیسی_محمدی را اینجا بخوانید
#روزنامه‌نگاری
🔸٩ نکته درباره شهرت روزنامه‌نگاران و رسانه‌ها
▫️#عیسی_محمدی
🔹یک: ایده اولیه این یادداشت، از توئیت یکی از همکاران رسانه‌ای شکل گرفت. خانم فاطمه ترکاشوند در توئیتی، نوشته بودند:«اغلب وقتی شبکه خبر می‌بینم این سوال برام ایجاد می‌شه چرا خبرنگاراش، اعتبار حرفه‌ای رو ندارن که محصول برند خاص و شاخصی باشه؛ مثلا شبا منتظر میز اقتصادی فلانی باشی یا گفت‌وگوی سیاسی بهمانی و... خیلی مرسوم‌ه در تلویزیونای جهان و کار مثبتی‌ه؛ نمی‌دونن یا نمی‌خوان یا نمی‌تونن؟»
🔹دو: یکی از ایده‌های رایج در روزنامه‌های جهان، چاپ عکس نویسندگان و گزارشگران در کنار گزارش‌های آن‌هاست. این امر در درازمدت باعث چهره شدن این افراد رسانه‌ای می‌شود. چهره شدن افراد، هم به نفع خودشان است و انگیزه بیشتری برای کار به آن‌ها می‌بخشد؛ هم برای مخاطبان خوب است و به صورت خودکار سراغ نویسندگان محسوب خود می‌برند.
🔹سه: روزگاری پرز، رئیس باشگاه رئال مادرید، درباره کریس رونالدو گفته بود که جاه‌طلبی او، جاه‌طلبی ماست؛ جاه‌طلبی رئال‌مادرید و موفقیت او موفقیت رئال است. البته بماند که حالا پرز بعدها در حق این ستاره خودش جفای بسیاری کرد. اما اصل حرفی که زده، بسیار عالی است؛ گره زدن جاه‌طلبی‌ها و موفقیت‌های نیروها به جاه‌طلبی و موفقیت یک تیم و سازمان و شرکت و یک گروه. در این صورت، تعارض منافع میان افراد تشکیل‌دهنده یک ساختار و دستاوردهای آن ساختار از بین خواهد رفت. چه چیزی بهتر از این؟
🔹چهار: روزگاری در حساب توئیتری خودم، نظرسنجی کوچکی انجام دادم درباره این‌که به نظر شما کشور پرتغال معروفتر است یا رونالدوی پرتغالی. بیشتر شرکت‌کنندگان گفته بودند که رونالدو معروفتر است. این، چیز عجیبی نبود و نیست. به واقع یک فرد با جاه‌طلبی خودش، می‌تواند به قدری پیش ببرد که حتی از تیم و ساختاری که او را ایجاد کرده هم بالاتر ببرد؛ درست مثل نسبت لیونل مسی و بارسلونا و ... .
🔹پنج: همه ما می‌دانیم که انتظار داشتن برای این‌که افراد به خاطر شرکت و تیم و گروه کار کنند، کار نسبتا سختی است. همه خواهند گفت که منافع این کار ما به جیب مدیران و اعتبار تیم و شرکت و سازمان می‌رود، پس جاذبه‌ای برای ما ندارد. اما اگر کاری کنیم که بخشی یا حتی همه این اعتبار و موفقیت به خود این افراد برسد، به نظرتان چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آن‌ها انگیزه شخصی بالایی خواهند داشت و چون این انگیزه، گره خورده است با موفقیت تیم و شرکت و سازمان، یک بازی کاملا برد-برد محسوب می‌شود.
🔹شش: این کاری است که رسانه‌های ما نیز می‌توانند انجام بدهند؛ اما چون ترس دارند غالبا تن به این کار نمی‌دهند. لابد ترس دارند که این افراد رسانه را ترک کنند یا با موضع‌گیری‌های غیررسمی خودشان به رسانه آسیب بزنند. چه ترس نادرستی؛ وقتی که همه منافع با هم گره خورده باشد، چه نیازی به این ترس هست؟
🔹هفت: راهکار درست چنین است: گره زدن برندینگ شخصی روزنامه‌نگاران و خبرنگاران با برند رسانه‌ها. راه درست هم چنین است: موفقیت شما، موفقیت رسانه ماست؛ شهرت شما،‌ شهرت رسانه ماست؛ دستاوردهای حتی شخصی شما دستاوردهای جمعی رسانه ماست و ... . این تفکر، آیا تفکری سازنده برای مدیران رسانه‌ای ما نیست؟ همه روزنامه‌نگاران انگیزه می‌گیرند؛ هم نفع آن می‌رسد به رسانه‌ها و سازمان‌های رسانه‌ای.
🔹هشت: رسانه‌ها حتی در این مسیر می‌توانند مشاوران و همراهان و حامیان خبرنگاران و روزنامه‌نگاران هم باشند؛ به آن‌ها مشاوره بدهند، فضا برای خودنمایی بیشتر بدهند، مأموریت‌های بزرگتری برای‌شان در نظر بگیرند و حتی حساب‌های آن‌ها در شبکه‌های مجازی را رصد و مشاوره‌های لازم را برای بهتر شدن کار به آن‌ها بدهند؛ حتی حساب‌های کاربری ان‌ها را از طریق حساب کاربری رسانه و سازمان‌شان معرفی کنند. واقعا چه اشکالی دارد وقتی که طراحی کلی ما یک مدل برنده-برنده باشد؟
🔹نه: متأسفانه این فرآیند در کشور ما تعریف نشده است. به همین دلیل خبرنگاران و روزنامه‌نگاران به صورت خودکار اقدام به چنین کاری می‌کنند؛ تا برای خودشان برندینگ شخصی ایجاد کنند. نتیجه؟ آن‌ها تعلق خاطری به رسانه خود نخواهند داشت، به صورت سنتی طول خواهد کشید تا برندینگ شخصی‌شان را ایجاد کنند و ... . در این مدل، زمان برای روزنامه‌نگار کند خواهد گذشت و از سوی دیگر، رسانه هیچ نفعی از این شهرت ایجاد شده نخواهد برد.
@NewJournalism