#عکاسانه 🔸استودیوم و پونکتوم
#استودیوم (studium) به معنی تقاضای چیزی، میل به کسی و البته گونهای سرسپاری کلی و پرشور و شوق، اما بدون هیچ حس تیز و خاصی است. به میانجی استودیوم است که من به بسیاری از عکسها علاقهمند میشوم، خواه آنها را به منزلهی شاهد و مدرک سیاسی دریافت کنم خواه از آنها به عنوان صحنههای جالب تاریخی لذت ببرم: زیرا مشارکت من با اندامها، چهرهها، ژستها، صحنهها و کنشها به واسطهی فرهنگ (این معنای ضمنی در استودیوم وجود دارد) ممکن میشود.
عنصر دوم استودیوم را میشکند (یا میبُرد). این بار من نیستم که آن را میجویم (آنگونه که من میدان استودیوم را با آگاهی مطلقم محاصره میکنم)، بلکه خودِ آن عنصر است که از آن صحنه بیرون میآید، همچون تیری پرتاب میشود و در من فرو میرود. در زبان لاتین برای نامیدن این زخم، این فرورفتگی و این علامتی که توسط ابزاری تیز و برنده پدید آمده، واژهای وجود دارد: این واژه بسیار مناسب کار من است زیرا هم مفهوم نقطهگذاری اشاره دارد و هم این که عکسهای مورد بحث من در حقیقت نقطهگذاری شدهاند و گاهی حتا با این نقاط حساس، خال خال میشوند؛ دقیقاً این علامتها و این زخمها، نقاط بسیاریاند. بنابراین این عنصر دوم را که استودیوم را به هم میریزد، #پونکتوم (punctum) مینامم؛ زیرا پونکتوم به معنی نیش، خال، بریدگی، سوراخ کوچک و نوعی تاس هم است (در واقع تاس هم قطعهای است که دارای خالها و نقاط سیاهرنگ است). پونکتوم یک عکس، حادثهای است که در من فرو میرود و زخمیام میکند، هم کبودم میکند و هم دردناک است.
#رولان_بارت
#استودیوم (studium) به معنی تقاضای چیزی، میل به کسی و البته گونهای سرسپاری کلی و پرشور و شوق، اما بدون هیچ حس تیز و خاصی است. به میانجی استودیوم است که من به بسیاری از عکسها علاقهمند میشوم، خواه آنها را به منزلهی شاهد و مدرک سیاسی دریافت کنم خواه از آنها به عنوان صحنههای جالب تاریخی لذت ببرم: زیرا مشارکت من با اندامها، چهرهها، ژستها، صحنهها و کنشها به واسطهی فرهنگ (این معنای ضمنی در استودیوم وجود دارد) ممکن میشود.
عنصر دوم استودیوم را میشکند (یا میبُرد). این بار من نیستم که آن را میجویم (آنگونه که من میدان استودیوم را با آگاهی مطلقم محاصره میکنم)، بلکه خودِ آن عنصر است که از آن صحنه بیرون میآید، همچون تیری پرتاب میشود و در من فرو میرود. در زبان لاتین برای نامیدن این زخم، این فرورفتگی و این علامتی که توسط ابزاری تیز و برنده پدید آمده، واژهای وجود دارد: این واژه بسیار مناسب کار من است زیرا هم مفهوم نقطهگذاری اشاره دارد و هم این که عکسهای مورد بحث من در حقیقت نقطهگذاری شدهاند و گاهی حتا با این نقاط حساس، خال خال میشوند؛ دقیقاً این علامتها و این زخمها، نقاط بسیاریاند. بنابراین این عنصر دوم را که استودیوم را به هم میریزد، #پونکتوم (punctum) مینامم؛ زیرا پونکتوم به معنی نیش، خال، بریدگی، سوراخ کوچک و نوعی تاس هم است (در واقع تاس هم قطعهای است که دارای خالها و نقاط سیاهرنگ است). پونکتوم یک عکس، حادثهای است که در من فرو میرود و زخمیام میکند، هم کبودم میکند و هم دردناک است.
#رولان_بارت