عرصه‌های‌ ارتباطی
3.65K subscribers
29.8K photos
3.06K videos
872 files
5.99K links
🔸عرصه‌های‌ ارتباطی
▫️کانال رسمی یونس شُکرخواه
Agora | The official Telegram channel of Younes Shokrkhah
https://t.iss.one/boost/younesshokrkhah
🔹اکانت اینستاگرام من:
https://www.instagram.com/younesshokrkhah
Download Telegram
#شعر🔸احمدرضا احمدی و شهود شاعرانه
#احمدرضا_احمدی شاعر و نویسنده سرشناس ایرانی در گفت‌وگو با روزنامه ایران علاوه بر اینکه مردم را به در خانه ماندن و کتاب خواندن دعوت کره، از زاویه متفاوتی هم به #کرونا نگاه کرده است.
احمد آقای عزیز؛ اول از همین کوچه دیجیتال سلامت می‌کنم و روی ماهت را می‌بوسم در انتظار دیداری چهره به چهره.
احمدرضا به روزنامه ایران می‌گوید: وضعیت عجیبی پیش آمده و بیشتر شبیه به #فیلم‌های_آخرالزمانی است.... به‌نظر من این ویروس در کنار تمام بدی‌هایی که دارد، یک خوبی دارد. از نظر من و شهود شاعرانه‌ام این ویروس انگار می‌خواهد به دنیا بگوید که باید لباس‌های کهنه و آلوده و ژنده‌ قدیمی را از تن درآورد.
https://www.ion.ir/news/552394
@younesshokrkhah
▫️برای #کیومرث_صابری
🔸كيومرث، گلدان‌ها و ايده‌ها
#یونس_شکرخواه
اهل طنز مي‌دانند آن كيومرث صابري فومني كه با نام مستعار گل آقا از سال ۶۳ در روزنامه اطلاعات طنزي جسورانه را در ستوني تاريخي بنام دوكلمه حرف حساب ريخت، پايه گذار ژانر ويژه‌اي از طنز سياسي است كه كسي جرئت نزديك شدن به آنرا نداشت.
آن ستون پايه‌های مدرسه بي‌بديلی از طنز شد كه حالا درهايش گشوده مانده با يادهای آن روستازاده ارجمند كه شهر و ديار را گذاشت و رفت.
من دارم از كسی حرف می‌زنم كه عمر نوشتنش هم عمر من است، كيومرث نوشتن را با مجله اميد ايران از سال ۱۳۳۶ شروع كرده بود.
اهل نوشتن می‌دانند، قريب به نيم قرن نوشتن و خواندن آن هم در گستره‌ای از فقر و درد - اين را خودش به من گفته بود - از قلم چه می‌سازد: يونس، من شاگرد خياط بودم و درس می‌خواندم، به فقر كوك می‌زدم، گردنشكسته فومنی روزهای توفيق فقط اسم مستعار نبود، گل اقا هم همينطور ، به خدا خيلی سخت است كه زندگی‌ات تراژدي باشد و شغلت خندان مردم.
كيومرث اگر چه دومی را انتخاب كرده و در مهارت به جایی رسيده بود كه می‌توانست يك سوژه واحد را به ضرايب گوناگونی از لبخند براي لبانی متفاوت مبدل سازد، اما طنزش داس مرگ نبود، تيغ جراحی بود.
كيومرث ويرانگر نبود، از ويرانی می‌ترسيد، چه پای طنز نويسی جوان در ميان بود و چه پای دورمانده‌ای از ديار كه بيم آمدن داشت با پل‌هايي خراب در پی، كيومرث بی‌صدا و آرام می‌آمد به قصد حل.
نمی‌دانم حالا به آن يتيم‌ها چه كسی خواهد رسيد و يا به آن دختركی كه منتظر جهيزيه است، يا به آن روزنامه‌نگار نيازمند نصيحت، يا آن كهنه كار مستحق توپ و تشر، خواه به خاطر كوتاهي، خواه افراط، خواه ركود، چه دادگاه وجدانی بود آن اتاق بالایی، آنجا كه كيومرت محاصره شده در میان گلدان‌ها می‌نشست و بعد از توپ و تشر، آن كاسه معروف پركشك را طرف آدم می‌گرفت: نبايد داغ كرد، مگر اينكه نفعش به هر دو طرف برسد.
كيومرث اگرچه استاد فرم و تكنيك بود و رابطه تكنيك و محتوا را خوب می‌شناخت و از ظرايف حرفه‌ای ژورناليسم به خوبي اطلاع داشت و در واقع كلكسيونی از تجارب مرتبط با كار در گونه‌های متفاوت روزنامه‌نگاری و نشر بود، اما هر روزنامه‌نگاری كه با او مواجه می‌شد كمتر به اين تجارب فكر می‌كرد ، چرا كه برای كيومرث، روزنامه‌نگاری، خلسه لذت بردن از خلق يك مطلب خوش ساخت نبود، ادای دين نسبت به هر رويدادی بود كه قلمش به آن گره می‌خورد: اگر به فكر عدالت نباشی‌، عدالت بالاخره يقه‌ات را می‌گيرد.
كيومرث در روزنامه‌نگاری چيزی براي تجربه كردن پيش رو نداشت، اما در یکی از روزهایی كه با #سيدفريد_قاسمی و #احمدرضا_احمدی و چندين دوست ديگر پيشش بوديم از دو كار حرف زد كه ناتمام مانده و غم اجرايش را داشت: نوشتن خاطرات خودش و تدوين دائره المعارف طنز ايران.
دست تقدير فرصت اجراي خواسته اول را از كيومرث دريغ كرد، جامعه طنزنويسان ايران نبايد خواسته دوم گل اقای ملت را بی‌اجابت رها كند.
كيومرث هركاری كه براي طنز ايران لازم بود، انجام داد، بهای بزرگي، پايبندي به مسئوليت است، كيومرث پايبند ماند، به ميراث كيومرث پايبند باشيم، به آن اتاق فكر كنيم كه حالا گلدان‌هايش با ايده‌های كيومرث تنها مانده‌اند.
اردیبهشت ۱۳۸۳ - روزنامه جم‌جم
https://bit.ly/35kqiUM
عرصه‌های‌ ارتباطی
https://ical.ir/fa/Content/articles/305918 تازه‌های انتشارات بامداد نو در کتابخانه مجلس شورای اسلامی
#کتاب🔸ممیز
#ممیز تالیف #فرزاد_ادیبی زیر نظر #محمد‌جواد_حق‌شناس در ۴١٢ صفحه و شش فصل به چاپ رسیده است. فصل اول شامل سال‌شمار زندگی مرتضی ممیز و شرح احوال ایشان می‌باشد. فصل دوم ممیز به روایت دیگران از جمله #یعقوب_آژند، #آیدین_آغداشلو، #ایرج_افشار، #احمد‌رضا_احمدی، #فرزاد_ادیبی، #غلامحسین_امیرخانی، #پرویز_دوانی، #نورالدین_زرین‌کلک، #مریم_زندی، #علی‌اصغر_محتاج، #ضیاء_موحد و #غلامحسین_نامی است. در این فصل ایرج افشار می‌گوید: از قلم‌های شکسته و ناآگاه چون منی توقع آن نمی‌توان داشت که مرتضی ممیز را شناخت. خوانندگان تردید نکنند که یک کلمه هم نمی‌توانم در وصف هنر والای او بنویسم. مشک آن است که خود ببوید و من که عطار نیستم چه بگویم. اما برای آنکه ارادت و سپاس خود را به او عرضه داشت کنم، اینک که مجالی پیش آمده است، به یادش می آورم.
فصل سوم شامل چند گفتگو با ممیز توسط شخصیت‌هایی چون: #فیروزه_صابری، #افسانه_بدر، #نادر_ابراهیمی، #بهروز_صور_اسرافیل و #یونس_شکرخواه است. در این قسمت یونس شکرخواه این چنین مطلب را آغاز می‌کند: به اولین سؤالم که جواب داد، حس کردم با یک رئیس قبیله سروکار دارم. گرچه این حس را سال‌ها پیش از او گرفته بودم، اما لحن او این بار تفاوتی معنادار برایم داشت ... معلم #گرافیک ایران می‌خواست درس‌های خودش را مرور کند تا در این مرور، قبیله‌اش را به نقطه‌ای تازه بکشاند.
فصل چهارم روایت آثار ممیز شامل حدود ١٠٠ اثر از آثار ارزشمند ممیز قبل و بعد از انقلاب بوده که در مجله‌ها و کتاب‌ها از آن استفاده شده است. فصل پنجم ممیز به روایت طراحان شامل ۴۶ طرح مختلف از طراحان ایران و جهان تشکیل شده است. فصل ششم ممیز به روایت تصویر شامل تصاویر کودکی و نوجوانی و دوران دانشگاه و تا مراسم تشیع پیکر ایشان در خانه هنرمندان را نشان می‌دهد.
این کتاب با شماره ثبت ۵٩٨٩٩٧ در کتابخانه مجلس شورای اسلامی در دسترس مراجعین و پژوهشگران می‌باشد.
#کتاب 🔸 حرمان‌ها
قرار نیست من دیگر چیزی را هضم کنم. عشق، غذا، آینده، میوه‌ها، سنت‌های خانوادگی، عشق‌های زودرس، پایان غم‌انگیز فیلم‌های سیاه و سفید، صدای ارابه‌هایی که از کنار تختخواب من به سرعت می‌گذرند. خودم را محاکمه نمی‌کنم اما می‌توانستم در زندگی پرسرعت و بی‌حاصل کارهایی انجام دهم که الان مجبور نباشم افسوس گذشته را بخورم. حتی زمانی که برگ‌ها در آرامش باد از درخت‌ها می‌ریختند، رنج‌های من مضاعف می‌شد. الان نمی‌دانم رنج مضاعف چگونه است و چیست. هر اتاقی را که اجاره می‌کردم، روز دوم اتاق را رنگ سفید می‌زدم تا از حرمان‌هایم کاسته شود.
📚مسافرخانه، بندر، بارانداز #احمدرضا_احمدی
#کیوسک 🔸وزن دنیا
شماره‌ هجدهم‌ ماهنامه‌ وزن دنیا با تیتر پرندگان شیشه‌ای، کندوکاوی در کارنامه‌ شاعری #احمدرضا_احمدی منتشر شد.
#شعر🔸شاعرانه مثل احمدرضا احمدی
#کوروش_سلیمانی بازیگر #تئاتر، #سینما و تلویزیون ایران و البته کارگردان تئاتر قرار است بزودی نمایشنامه‌ای از #احمدرضا_احمدی به‌نام فرودگاه پرواز ۷۰۷ را روی صحنه ببرد.
سلیمانی در گفت‌وگو با ایران از آشنایی‌اش با این شاعر معاصر می‌گوید و چگونگی شکل‌گیری ایده اجرای نمایشنامه‌ای از این چهره مطرح ادبیات معاصر ایران که نمایشنامه‌ای است شاعرانه و در فضایی وهم‌آلود و ذهنی، مثل بسیاری از آثار احمدی.
https://www.ion.ir/news/761798
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸من یه گیاهی داشتم....
▫️چند جمله از #احمدرضا_احمدی (۱۳۱۹-) شاعر، نمایشنامه‌نویس و نقاش ایرانی.
#کیوسک🔸چلچراغ
🔸من به پرنده‌ها حسودی می‌کنم
▫️
گپی با #احمدرضا_احمدی؛ درباره نمایش فرودگاه، پرواز شماره ۷۹۷
▫️به همراه گفت‌وگو با کورش سلیمانی، کارگردان نمایش
▫️تب نوشتن دوباره بالا گرفته است
فالو کن، نویسنده شو
▫️در باب شیوه تازه ارتباط اهل قلم با اهل کتاب
▫️نویسنده یا کتاب‌فروش؟ بله لطفاً!
پای صحبت فرشته احمدی، ضحی کاظمی و حسن محمودی
▫️همراه ترجمه داستانی از فرناندو سورنتینو
▫️جلد: سهیل نوری
نسخه کاغذی را از دکه‌های روزنامه‌ فروشی و نسخه الکترونیک را از فیدیبو و طاقچه تهیه کنید.
#شعر🔸از پشت شیشه‌های مه‌آلود
▫️آلبرت کوچویی
جوان بلندبالای خوش قد و قامت و نیکوچهره بود. وقتی سروده‌ای، شعری می‌خواند، شوری در میان جوانان دهه چهل و بعد پنجاه به‌پا می‌کرد. وقتی می‌خواند: 
از پشت شیشه‌های مه‌آلود با من حرف می‌زدی
صورتت را نمی‌دیدم
 به شیشه‌های مه‌آلود نگاه کردم
بخار شیشه‌ها آب شده بود
شفاف بودند، اما تو نبودی
من این سروده را چون برای جماعتی بزرگ می‌خواند، جاری شدن اشک را به چهره ده‌ها تن از جوانان هم نسلم دیده‌ام. #احمدرضا_احمدی. شوری که در او بود و حالی جانانه، موجی در جماعتی از جوانان که برای شنیدن شعرهایش می‌آمدند، به‌پا می‌کرد. موجی با تازگی‌ها در سروده‌هایش 
-تازگی‌های دگرگون‌ساز در شعر نو ایران- موجی نو. موجی که پیروان و دنباله‌روهای بسیاری هم پیدا کرد. تحول غریبی در شعر نو بود.
بسیاری در همان هنگام احمدرضا احمدی را از شاعران تاثیرگذار معاصر بعد از نیما و شاملو می‌دانستند، تاثیرگذار در میان شاعران پس از خود. مجموعه‌های پی در پی او که در می‌آمد، چون برگ زر، میان شیفتگان شعرش می‌رفتند. با صدایی آهنگین و مخملین می‌خواند. با حوصله جوان پرشتاب دهه چهل، همنوا بود. این است که شیفتگان و دلباختگان بسیاری را به شعر کشاند. سرد بود به خانه آمدم پشت پنجره تا صبح باران می‌بارید. ساده و صمیمی، مثل حرف‌های هر روز، آدم‌ها. احمدرضا احمدی، مثل شعرهایش زندگی کرد. بی‌تاب و پرشور. با چهره «بیبی‌فیس» چهره کودکانه‌اش دل‌های نسلی را تسخیر کرد. این بود که چون عکس چهره تکیده او در پشت ماسک را در نمایشگاه نقاشی‌اش دیدم، دلم به درد آمد.
من که تماشاگر آن نماد زیبایی در دهه چهل و پنجاه بودم. شاهد آن شور پرطنز و شادمانه‌اش، به راستی دیدن چهره تکیده و قامت نحیف او، در برابر دوربین‌ها، برایم دردناک بود. به گفته خودش این است زندگی. در دهه چهل و پنجاه هم، شاعران، ابرستاره‌های دنیای آن هنگام بودند. هرجا حضور می‌یافتند، هیابانگی به‌پا می‌شد. شوری و ولوله‌ای در جماعتی که از دیدن‌شان سیر نمی‌شدند. با احمدرضا احمدی، شاعر دیگرمان، نصرت رحمانی هم چنین بود. با آمدنش، صحنه را به آتش می‌کشید. احمدرضا احمدی جدای از شعر که با نخستین مجموعه‌اش، در سال ۴۰ با عنوان «طرح» در آمد و بسیاری از شاعران و منتقدان آن دهه را شگفت‌زده کرد، در عرصه ادبیات کودکان، خوانش شعر و هنر سینما  هم تکتازی کرد.
شاعری پرکار که بیش از بیست مجموعه شعر درآورد و با آنها پانزده کتاب برای کودکان، خوانش شعرهای حافظ، نیما، سهراب سپهری و شاعران دیگر که با صدای او در آمدند. احمدرضا احمدی به سبب تسلط بر زبان فرانسه و آشنایی با شعر و ادبیات آن سرزمین، توانست ردی و اثری از شعر پیشرو و پیشگام در شعرنو ایران به‌جا بگذارد. شعری که موج نو خوانده شد و بسیاری را به دنبال کشاند، اگرچه بسیاری در نیمه راه ماندند، اما او تا به امروز، تا سال‌های هشتاد زندگی تاخت. احمدرضا احمدی، با طنز شیرین و به دل نشستنی‌اش، همیشه حضورش را در جمع شیفتگان شعر و ادبیات گرم و پرشور، نگاه می‌داشت. این بچه کرمان و مدرسه دارالفنون گنجینه‌ای از ادبیات کلاسیک ایران را با خود دارد.
تنی چند در همان دهه چهل، موج نو او را نپسندیدند، حتی به سخره گرفتند. چه کهن‌سرایان چه برخی شاعران نوپرداز اما او نهراسیده از این موج‌های به‌پا شده همچنان سوار بر موج نو خود تاخت.
آخرین تماشاگه از حضورش، نمایشگاه تازه نقاشی او است. خلاقیتی در سال‌های هشتاد زندگی.
من 
همواره در روز
زخم قلبم را به تو
نشان می‌دهم
▫️ اعتماد، سه‌شنبه ٢٩ شهریور ١۴٠١
🔸احمدرضا احمدی و ادبیات کودکان
▫️
رونمایی از دو کتاب جدید
سی‌وهشتمین عصر چهارشنبه‌های #بخارا اختصاص یافته است به رونمایی از دو کتاب جدید #احمدرضا_احمدی:‌ باغ و قطره‌های رنگ و دخترک، آینه‌ها، مادر که توسط انتشارات پرتقال منتشر است. این نشست با همکاری مجله بخارا، شهرکتاب الهیه و انتشارات پرتقال برگزار خواهد شد. 
انتشارات پرتقال که از نام‌آشناترین ناشران حوزه کودک و نوجوان ایران است، در راستای اعتلای فرهنگ و هنر ایران‌زمین طی همکاری با احمدرضا احمدی دو کتاب داستان با نام‌های «باغ و قطره‌های رنگ» و «دخترک، آینه‌ها، مادر» را منتشر کرده است. تصویرگری کتاب باغ و قطره‌های رنگ توسط میترا عبدالهی انجام شده است و دخترک، آینه‌ها، مادر را نوشین صادقیان به تصویر درآورده است.
در این نشست شهرام اقبال‌زاده، کوروش پارسانژاد، ماهور احمدی، علی‌اکبر زین‌العابدین و علی دهباشی سخن خواهند گفت. این نشست ۲۶ بهمن ۱۴۰۱ ساعت ۵ بعدازظهر در شهرکتاب الهیه به نشانی الهیه، مریم شرقی، پلاک ۷۷ برگزار خواهد شد.
#شعر
🔸خواستم که شب را روشن کنم
از تو کبریتی خواستم که شب را روشن کنم
تا پله‌ها و تو را گم نکنم
کبریت را که افروختم، آغاز پیری بود
گفتم دستان‌ات را به من بسپار
که زمان کهنه شود
و بایستد
دستان‌ات را به من سپردی
زمان کهنه شد و مُرد
#احمدرضا_احمدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#یاد
🔸و احمدرضای عزیزِ ما هم رفت
مرا نکاوید
مرا بکارید
من اکنون بذری درستکار گشته‌ام...
#احمدرضا_احمدی (۱۳۱۹-۱۴۰۲)
▫️با احترام به او
▫️استودیو بریسل, بهروز ریاضی
@behrouzriazi
#کیوسک🔸چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۲
▫️پوشش خبری درگذشت #احمدرضا_احمدی در صفحات اول روزنامه‌ها