Perfect Days، Wim Wenders
#سینماویژن🔸روزهای عالی ویم وندرس
🔷 #سهند_صمدیان
سالها پیش، به دلیل علاقهی ویژهای که به جیم جارموش داشته و دارم، کتابی را میخواندم که مجموعهای از مصاحبههایش را در بر میگرفت.
یکی از سوالاتی که از او پرسیده بودند این بود که اگر جهان در حال نابودی باشد و تو بتوانی فقط یک فیلم را از تاریخ جهانی که ما و پیشینیان مان در آن زیستیم حفظ کنی، آن فیلم کدام خواهد بود؟
پاسخ جارموش به جذابیت شخصیت و فیلمهای خودش بود:
"داستان توکیو، اثر یاسوجیرو اوزو".
امروز و در حالی که هفتاد سال از ساخته شدن داستان توکیو میگذرد، با فیلمی چنان قدرتمند از #ویم_وندرس مواجه میشوم که عمق وجودم را میلرزاند، به یکی از بهترین فیلمهایی که در زندگی دیدهام تبدیل میشود و به شدت هم من را به یاد داستان توکیو میاندازد.
به نظرم وندرس در اوج پختگی و با ساخت فیلم "روزهای عالی"، نامهای به یاسوجیرو اوزو نوشته، به او ادای احترام کرده و به دغدغههایی که هفتاد سال پیش در مورد جهان مدرنی که با هجوم فرهنگ غرب، روح سنت زیبای فرهنگ ژاپنی - شرقی را تحت تاثیر قرار داده و کماکان هم میدهد، پرداخته است.
فیلم روایتگر زندگی مردی ژاپنی است که شغلش تمیز کردن توالتهای عمومی توکیو است و به تنهایی زندگی میکند. انزوایی که با گذشت زمان متوجه آگاهانه بودنش میشویم و به عمق وجود و نگاه خالص مردی بزرگ میرسیم. کسی که صبحها توالتهای شهر را با دقت و احساس مسئولیت تمیز میکند، در میانهی روز از زیباییهای شهر و مخصوصا درختی که عاشقانه نگاهش میکند و هر روز با دوربینی قدیمی و سیاه و سفید از آن عکس میگیرد لذت میبرد و شبها قبل از خواب کتاب میخواند.
مردی که مظهر همهجانبهای از انسان متعالی در سنت فلسفی شرقی است.
به خود نمیاندیشد و برای دیگران و در عین حال بینیاز از آنها زندگی میکند.
زیبایی نگاهش به جهان در تک تک عضلات چهرهاش پیداست.
بلد است که از هیچ، لذتی ببرد که دیگران با کوههایی از طلا نمیبرند.
کوجی یاکوشو بازیگر فیلم، همهی اینها را با چشمانش و عضلات جادویی صورتش در حالی نشانمان میدهد که شاید در تمام طول فیلم، ده جمله بیشتر از دهانش بیرون نمیآید.
تاکنون هیچ بازیگری موفق نشده بود چنین قدرتمند میخکوبم کند، آنهم در حالی که اسلحهاش جز خشابی خالی، چیزی برای شلیک کردن نداشت.
کسی را میشناسم که در وصف ویم وندرس میگفت او مولانای غربیها است.
با او در این مورد موافقم و اضافه میکنم که وندرس با ساخت این فیلم نشان داد که فارابیِ غرب هم هست، چرا که با ساخت این فیلم، همانند فارابی که ارسطو را به شرقیها شناساند، پلی میان فرهنگ غرب و شرق میزند.
بازیگر فیلمش با وجود حفظ تمام سنتها و فرهنگهای متعالی شرق، موسیقی غربی گوش میکند هرچند کماکان و در دنیای اسپاتیفای، این کار را با نوار کاست انجام میدهد.
ایدهای هم از اسپاتیفای به عنوان یک پلتفرم آنلاین پخش موسیقی ندارد و فکر میکند مغازهای است که میتوان به آن مراجعه کرد و کاست خرید!
موسیقی غربی به عنوان یکی از مهمترین جنبههای زندگی این مرد، نکتهای برجسته در فیلم است که بارها بر آن تاکید میشود تا نشان دهد که میتوان دریچههای ذهن را به هر دو سوی جهان باز گذاشت و در نهایت انسانی متعالی باقی ماند.
احساس میکنم وندرس با خط پایان و پلان بینظیری که در انتهای فیلمش با تصویری که داخل ماشین از بازیگرش در حال رانندگی و شروع روزی جدید در حال گوش کردن به موسیقی "روزهای عالی" میگیرد و خاصترین لبخند دنیا که روی صورت کوجی یاکوشو نقش میبندد، میخواهد نامهاش به اوزو را اینچنین پایان دهد:
"یاسوجیرو، آرام بخواب که در جهانی که اکثریت در خوابند و درون رویاهایشان هم، تنها چیزی که میبینند خودشان است، هستند کسانی که هنوز بیدارند و چشمهایشان به روی زندگی و دیگران باز است. حتی اگر عدد روی تقویمها، سال ۲۰۲۳ را نشانمان دهد"
@tassvir_image
#سینماویژن🔸روزهای عالی ویم وندرس
🔷 #سهند_صمدیان
سالها پیش، به دلیل علاقهی ویژهای که به جیم جارموش داشته و دارم، کتابی را میخواندم که مجموعهای از مصاحبههایش را در بر میگرفت.
یکی از سوالاتی که از او پرسیده بودند این بود که اگر جهان در حال نابودی باشد و تو بتوانی فقط یک فیلم را از تاریخ جهانی که ما و پیشینیان مان در آن زیستیم حفظ کنی، آن فیلم کدام خواهد بود؟
پاسخ جارموش به جذابیت شخصیت و فیلمهای خودش بود:
"داستان توکیو، اثر یاسوجیرو اوزو".
امروز و در حالی که هفتاد سال از ساخته شدن داستان توکیو میگذرد، با فیلمی چنان قدرتمند از #ویم_وندرس مواجه میشوم که عمق وجودم را میلرزاند، به یکی از بهترین فیلمهایی که در زندگی دیدهام تبدیل میشود و به شدت هم من را به یاد داستان توکیو میاندازد.
به نظرم وندرس در اوج پختگی و با ساخت فیلم "روزهای عالی"، نامهای به یاسوجیرو اوزو نوشته، به او ادای احترام کرده و به دغدغههایی که هفتاد سال پیش در مورد جهان مدرنی که با هجوم فرهنگ غرب، روح سنت زیبای فرهنگ ژاپنی - شرقی را تحت تاثیر قرار داده و کماکان هم میدهد، پرداخته است.
فیلم روایتگر زندگی مردی ژاپنی است که شغلش تمیز کردن توالتهای عمومی توکیو است و به تنهایی زندگی میکند. انزوایی که با گذشت زمان متوجه آگاهانه بودنش میشویم و به عمق وجود و نگاه خالص مردی بزرگ میرسیم. کسی که صبحها توالتهای شهر را با دقت و احساس مسئولیت تمیز میکند، در میانهی روز از زیباییهای شهر و مخصوصا درختی که عاشقانه نگاهش میکند و هر روز با دوربینی قدیمی و سیاه و سفید از آن عکس میگیرد لذت میبرد و شبها قبل از خواب کتاب میخواند.
مردی که مظهر همهجانبهای از انسان متعالی در سنت فلسفی شرقی است.
به خود نمیاندیشد و برای دیگران و در عین حال بینیاز از آنها زندگی میکند.
زیبایی نگاهش به جهان در تک تک عضلات چهرهاش پیداست.
بلد است که از هیچ، لذتی ببرد که دیگران با کوههایی از طلا نمیبرند.
کوجی یاکوشو بازیگر فیلم، همهی اینها را با چشمانش و عضلات جادویی صورتش در حالی نشانمان میدهد که شاید در تمام طول فیلم، ده جمله بیشتر از دهانش بیرون نمیآید.
تاکنون هیچ بازیگری موفق نشده بود چنین قدرتمند میخکوبم کند، آنهم در حالی که اسلحهاش جز خشابی خالی، چیزی برای شلیک کردن نداشت.
کسی را میشناسم که در وصف ویم وندرس میگفت او مولانای غربیها است.
با او در این مورد موافقم و اضافه میکنم که وندرس با ساخت این فیلم نشان داد که فارابیِ غرب هم هست، چرا که با ساخت این فیلم، همانند فارابی که ارسطو را به شرقیها شناساند، پلی میان فرهنگ غرب و شرق میزند.
بازیگر فیلمش با وجود حفظ تمام سنتها و فرهنگهای متعالی شرق، موسیقی غربی گوش میکند هرچند کماکان و در دنیای اسپاتیفای، این کار را با نوار کاست انجام میدهد.
ایدهای هم از اسپاتیفای به عنوان یک پلتفرم آنلاین پخش موسیقی ندارد و فکر میکند مغازهای است که میتوان به آن مراجعه کرد و کاست خرید!
موسیقی غربی به عنوان یکی از مهمترین جنبههای زندگی این مرد، نکتهای برجسته در فیلم است که بارها بر آن تاکید میشود تا نشان دهد که میتوان دریچههای ذهن را به هر دو سوی جهان باز گذاشت و در نهایت انسانی متعالی باقی ماند.
احساس میکنم وندرس با خط پایان و پلان بینظیری که در انتهای فیلمش با تصویری که داخل ماشین از بازیگرش در حال رانندگی و شروع روزی جدید در حال گوش کردن به موسیقی "روزهای عالی" میگیرد و خاصترین لبخند دنیا که روی صورت کوجی یاکوشو نقش میبندد، میخواهد نامهاش به اوزو را اینچنین پایان دهد:
"یاسوجیرو، آرام بخواب که در جهانی که اکثریت در خوابند و درون رویاهایشان هم، تنها چیزی که میبینند خودشان است، هستند کسانی که هنوز بیدارند و چشمهایشان به روی زندگی و دیگران باز است. حتی اگر عدد روی تقویمها، سال ۲۰۲۳ را نشانمان دهد"
@tassvir_image