عرصه‌های‌ ارتباطی
3.65K subscribers
29.8K photos
3.06K videos
874 files
5.99K links
🔸عرصه‌های‌ ارتباطی
▫️کانال رسمی یونس شُکرخواه
Agora | The official Telegram channel of Younes Shokrkhah
https://t.iss.one/boost/younesshokrkhah
🔹اکانت اینستاگرام من:
https://www.instagram.com/younesshokrkhah
Download Telegram
#واژه‌ها #هنر #زبانشاسی #ادبیات
🔸هنرْسازه‌ها
کلمهٔ "هنر‌سازه" را برای priëm روسی فعلاً بپذیرید. در زبان انگلیسی پژوهشگرانی که در حوزهٔ فرمالیسم روسی کار کرده‌اند معمولاً در برابر "پریمِ" روسی یا artistic device را پیشنهاد کرده‌اند و رواج یافته است. با اینکه ما در فرهنگِ خودمان مفاهیم و اصطلاحات بسیاری در حوزهٔ علوم بَلاغی داریم، کلمه‌ای که بتواند تمام شگردها و تمام ابزارهای هنری شاعر و نویسنده را زیر چتر خود بگیرد نداریم. به همین دلیل در برابر priëm روسی و device انگلیسی هنر‌ْسازه را به کار می‌برم مگر اینکه بعدها چیز مناسب‌تری پیدا شود. توجه داشته باشید که آنچه در زبان انگلیسی بدان rhetorical figure یا figures of speech می‌گویند کارآیی‌شان از همان صنایع بدیعی و اصطلاحات فنون بَلاغی خودمان بیشتر نیست.
از نظر #صورتگرایان روس، آنچه در ادبیات و هنر قابل مطالعه و بررسی است فقط همین حوزهٔ هنرْسازه‌ها است. فرمالیست‌ها، بحث‌های مرتبط با جامعه‌شناسی و تاریخ و روان‌شناسی و زندگینامهٔ شاعر و نویسنده را در حوزهٔ کار خود نمی‌دانند. عقیده دارند که تنها هنرْسازه»ها هستند که باید موضوعِ تحقیقِ پژوهشگران قلمروِ ادبیات قرار گیرند، بیرون از این هنرْسازه‌ها هر بحثی را که به عنوان بحثِ ادبی طرح کنیم، عملاً خروج موضوعی از بحث است.
هنرسازه‌ها مواد اصلی پژوهشگران ادبیات به شمار می‌روند. بخش اعظم هنر‌ْسازه‌ها جهان‌شمول و عمومی است.‌ در تمام فرهنگ‌ها تشبیه یا استعاره یا مجاز مُرْسل یا وزن یا قافیه یا... وجود دارد اما در بعضی از فرهنگ‌ها ممکن است هنرسازه‌هایی وجود داشته باشد که ما از آن بی‌خبر باشیم.
▫️رستاخیز کلمات
▫️درس‌گفتارهایی دربارهٔ نظریهٔ ادبی صورتگرایانِ روس
▫️#محمدرضا_شفیعی_کدکنی، صص ۱۵۴–۱۴۹
@shafiei_kadkani
#شعر🔸 متنِ پنهانِ شعرِ حافظ
غرض از #متن‌پنهان در مواردی نوعی نشان دادن آثاری است که در آفرینش یک #متن (text) قابل جستجو باشند. تمام خلاقیت‌های ادبی تاریخِ بشر سرشار از متن‌پنهان است. تمام آثار بزرگان ما، در هر صفحه و سطر، مصداقِ متن‌پنهان است. یادش به خیر، #مهدی_اخوان‌ثالث در مورد #حافظ می‌گفت: خواجه با همه جمع‌المال بوده و از هرکه هرچه را می‌پسندیده برداشته است.
الیوت گفته است: "شاعر خام، تقلید می‌کند و شاعر پخته می‌رباید." این "ربودن" در میان بزرگان ما امری زشت تلقّی نمی‌شده است. این غزل را به عنوان نمونهٔ حضور دو یا سه شاعر در یک غزل حافظ آوردم.
نسیمِ صبح سعادت بدان نشان که تو دانی
گذر به کوی فلان کن در آن زمان که تو دانی
تو پیکِ خلوتِ رازی و دیده بر سرِ راهت
"به مردمی نه به فرمان" چنان بران که تو دانی
بگو که جانِ عزیزم ز دست رفت خدا را
ز لعلِ روح‌فزایش ببخش آن که تو دانی
من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی
خیالِ تیغِ تو با ما حدیث تشنه و آب است
"اسیر خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی"
امید در کمر زرکشَت چگونه ببندم
دقیقه‌ای‌ست نگارا در آن میان که تو دانی
یکیست ترکی و تازی در این معامله حافظ!
حدیثِ عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی
زمینِ غزل را حافظ از #نظامی گرفته، ولی مصراعی از #سعدی را که آن را تضمین کرده، جوری برگزیده است که در زمینِ غزلِ او بسیار طبیعی جا می‌گیرد. بیتِ سعدی در دیوان او بدین گونه است:
سر از کمند تو سعدی به هیچ روی نتابد
اسیر خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی
و بیت نظامی که تعبیرِ "به مردمی نه به فرمان" را از آن گرفته، در اصل درین زمین قرار نمی‌گرفته است زیرا مطلع غزل نظامی بدین گونه است:
من آن نِیَم که تو دیدی تو آنی و بِه از آنی
تو را فزوده جمال و مرا نمانده جوانی
حال اگر بخواهیم تعبیراتی از نوع
۱) صبحِ سعادت (و حتی نسیم صبحِ سعادت)
۲) خلوتِ راز (و حتی پیکِ خلوتِ راز)
۳) لعلِ روح‌فزا
و امثال آن‌ها را، درین غزل، تعقیب کنیم، برای هرکدام، در چندین دیوان از قدما و بیشتر معاصران او می‌توانیم نمونه‌هایی بیاوریم. غرض اشاراتی بود به قدرتِ تصرّفِ حافظ در مواریثِ شاعرانِ معاصرش و نیز قدما.
#صورتگرایان روس نیز شبیه همین عقیده را داشته‌اند و معتقد بوده‌اند که در زیر آسمانْ هیچ حرف تازه‌ای وجود ندارد، آنچه جایگاه یک شاعر را فرا می‌بَرَد همانا شیوهٔ ترکیب و عرضه کردنِ اوست و این که چگونه هر چیزی را به «روش» خود می‌آراید.
▫️#محمدرضا_شفیعی‌کدکنی
▫️این کیمیای هستی، جلد اول، صص ۲۰۴–۲۰۰
*«زمین» یک اصطلاح ویژهٔ نقد ادبی در زبان فارسی عصر صفوی و بعد از آن است و مقصود از آن «وحدت وزن و قافیه و ردیف» در یک غزل.