#سبکخبری #روزنامهنگاری
🔸 ﺳﺒﻚ ﺗﺎریخی ﺑﻪ ﻫﻤﺮاه ﻟﻴﺪ
#ﺳﺒﻚﺗﺎریخی ﺑﻪ ﻫﻤﺮاه ﻟﻴﺪ در ﻣﻴﺎن روزﻧﺎﻣﻪﻧﮕﺎران و ﺑﻪوﻳﮋه ﻛﺴﺎنیکه روﻳﺪادﻫﺎی ﺷﻬﺮی و ﺧﺒﺮﻫﺎی ﺣﻮادث را ﭘﻮﺷﺶ میدﻫﻨﺪ از ﺟﺬاﺑﻴﺖ ﺑﺴﻴﺎر ﺑﺎﻻیی ﺑﺮﺧﻮردار اﺳﺖ. ﺳﺒﻚ ﺗﺎرﻳﺨﻲ ﺑﻪ ﻫﻤﺮاه ﻟﻴﺪ در ﺑﺴﻴﺎری از ﻣﻮاﻗﻊ و ﺑﻪوﻳﮋه وقتی ﻛﻪ از ﻳﻚ ﺑﻠﻮغ ﻣﻀﻤﻮنی و ﺳـﺎﺧﺘﺎری ﺑﺮﺧوردار ﺷﻮد، ﺷﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺷﺎﻧه داﺳﺘﺎن میزﻧﺪ؛ اﻧﺘﺮیک دارد، ﺗﻀﺎد میآﻓﺮﻳﻨـﺪ، راوی دارد، زاوﻳه دﻳﺪ دارد، ﻓﺮاز و ﻓﺮود، رﻳﺘﻢ و آﻫﻨـﮓ، رِﻧـﮓ و ﻧﻮاﺧﺖ، ﻣﻴﺰاﻧﺴﻦ و ﺻﺤﻨﻪ ﭘﺮدازی، ﻓﻀﺎ، رﻧﮓ و....
ﺧﻼﺻﻪ ﻫﺮ ﻓﻦ و ﺗﺠﺮﺑﻪای را در ﺧﻮد ﺣﻞ میﻛﻨﺪ ﺗﺎ ﺑـﻪ ﺳـﺎﺧﺖ درام ﻫﺮﭼﻪ ﻧﺰدﻳﻚﺗﺮ ﺷﻮد. روزﻧﺎﻣﻪﻧﮕﺎران ﺣﺮﻓﻪای در ﺳﺒﻚ ﺗﺎریخی ﺑـﻪﻫﻤﺮاه ﻟﻴﺪ از ﻫﺮ ﺗﻜﻨﻴﻜﻲ (ﺑﺮﮔﺮﻓﺘﻪ از ﻧﻘﺎﺷﻲ، ﺳـﻴﻨﻤﺎ، داﺳـﺘﺎنﻧﻮﻳـﺴﻲ و) ... ﺑﺮای اﻓﺰودن ﺑﻪ ﻛﺸﺶ دراﻣﺎﺗﻴﻚ اﻳﻦ ﺳﺎﺧﺖ ﺑﻬﺮه میﮔﻴﺮﻧﺪ. در اﻳـﻦ ﺳـﺒﻚ، اﺻﻞ ﻣﺎﺟﺮا ﺑﻪﺻﻮرت ﻟﻴﺪ اراﺋﻪ و ﺳﭙﺲ ﺑـﺎ ﻓـﻀﺎﺳﺎزی، ﺑـﻪ ﺗﺒﻴـﻴﻦ ﻣـﺎﺟﺮا ﭘﺮداﺧﺘﻪ میﺷﻮد. ﺧﺒﺮﻧﮕﺎری ﻛﻪ ﻋﻀﻮ ﺳﺮوﻳﺲ ﺣﻮادث روزﻧﺎﻣﻪ اﺳـﺖ ﺑﺎﻳـﺪ ﺑـﻪ ﺧﺎﻃﺮ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺧﺒﺮی ﻛﻪ او در ﻣﻮرد ﻳﻚ ﺣﺎدﺛﻪ ﺑﻪ ﺧﻮاﻧﻨﺪه میدﻫﺪ ﺑﺎ ﻣﺜﻼ ﮔﺰارش اﻓﺴﺮ ﻧﮕﻬﺒﺎن ﻳﻚ ﻛﻼﻧﺘﺮی ﺑﻪ ﻣﺎﻓﻮق ﺧﻮد ﻓﺮق دارد. ﻫﺮ دو، ﻳﻚ واﻗﻌﻪ را ﮔﺰارش میﻛﻨﻨﺪ. اﻣﺎ آﻧﭽـﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺗﻔـﺎوت ﮔـﺰارش ﺧﺒﺮﻧﮕـﺎر ﺑـﺎ ﮔﺰارش اﻓﺴﺮ ﻧﮕﻬﺒﺎن میﺷﻮد، ﻫﻤﺎن ﺳـﺎﺧﺖ دراﻣﺎﺗﻴـﻚ ﺧﺒـﺮ اﺳـﺖ ﻛﻪ ﺳﺒﻚ ﺗﺎریخی ﺑﻪ ﻫﻤﺮاه ﻟﻴﺪ ﻇﺮف آن اﺳﺖ. ﺑﺪیهی اﺳﺖ ﻛﻪ از ﺳﺒﻚﻫﺎ ﻓﻘﻂ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪﻋﻨﻮان ﭘﺎﻳه ﻛﺎر ﺑﻬـﺮه ﮔﺮﻓﺖ و ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺒﺎﻳﺪ از ﭼﺎشنی ﻧﺠﺎتﺑﺨﺶ و ﭘﻮﻳـﺎییدﻫﻨﺪه ﺧﻼﻗﻴﺖ و ﻧﻮآوری ﻏﺎﻓﻞ ﺷﺪ.
اﻳﻦ ﻋﻨﺎﺻﺮ از دﻫه ۱۹۶۰ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ در روزﻧﺎﻣﻪﻧﮕـﺎری ﻧﻮﻳن ﻣﻮرد ﺗﻮﺟﻪ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺖ. در اﻳﻦ ﻧﻮع روزﻧﺎﻣﻪﻧﮕﺎری ﻛﻪ آن را اﺑﺘﺪا ﻣﺠﻠه اﺳﻜﻮآﻳﺮ (Esquire) آﻣﺮﻳﻜـﺎ ﺑﺎب ﻛﺮد و ﺗوـماس وﻟﻒ روزﻧﺎﻣﻪﻧﮕﺎر ﻧﻴﺰ ﻧﻈﺮﻳﻪﻫﺎ و آرای ﻣﺮﺑﻮط ﺑـﻪ آن را ﺗﺪوﻳﻦ ﻛـﺮد، از ﻓﻨﻮن و ﺷﮕﺮدﻫﺎی داﺳﺘﺎنی و ادبی ﺑﺮای ﺑﻴﺎن روﻳﺪادﻫﺎی عینی ﺑﻬﺮه ﮔﺮﻓﺘﻪ میﺷﻮد و در اﺻﻞ آﻣﻴﺰهای اﺳﺖ از واﻗﻌﻴﺖ عینی روزﻧﺎﻣﻪﻧﮕﺎری و واﻗﻌﻴﺖ ذهنی داﺳﺘﺎنﻧﻮیسی..
در اﻳﻦ ﻣﻜﺘﺐ ژورﻧﺎلیستی، ﺧﺒﺮﻧﮕﺎر ﺑﺮ ﺷﺨﺼﻴﺖﻫﺎی ﺳـﻮژهﻫﺎ، ﺟﺰﻳﻴﺎت ﻧﻤﺎدﻳﻦ، ﮔﻔـﺖوﺷﻨﻮد ﻳﺎ دﻳﺎﻟﻮگ، ﻣﻮﻧﻮﻟﻮگ ﻳـﺎ ﺗﻚﮔﻮیی و ﺗﻮﺻﻴﻒ ﺻﺤﻨﻪﻫﺎ ﻣﺘﻤﺮﻛﺰ میﺷﻮد و از ﻫﻤه آﻧﻬﺎ در ﻛﺎر ﻓـﻀﺎﺳﺎزی ﺑﻬﺮه میﮔﻴﺮد. ﺷﺎﻳﺪ ﻳﻜﻲ از ﻋﻠﻞ اصلی اﻗﺒﺎل ﻧﺴﺒﺖ ﺑـﻪ آﺛـﺎر ﮔﺎﺑﺮﻳﻞ ﮔﺎرﺳﻴﺎ ﻣﺎرﻛﺰ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪه و روزﻧﺎﻣﻪﻧﮕﺎر ﻛﻠﻤﺒﻴﺎیی ﺑﺮﻧﺪه ﻧﻮﺑﻞ ادبی ۱۹۸۲، دﻗﻴﻘﺎ ﻫﻤﻴﻦ ﺗﻠﻔﻴـﻖ ﺗﺠﺎرب ژورﻧﺎﻟﻴـﺴتی او ﺑﺎ ﺗﺠﺎرب رﻣﺎنﻧﻮیسی وی ﺑﺎﺷـﺪ؛ و اﻳـﻦ یعنی ﺑﺎزﺗﺎب ﻫﻤﺎن رﺋﺎﻟﻴـﺴﻢ ﺟﺎدویی ﻛﻪ ﺑﻪﻧﻮعی ﻫﻤﺎن ﺗﻠﻔﻴﻖ واﻗﻌﻴﺖ عینی روزﻧﺎﻣﻪﻧﮕﺎری ﺑﺎ واﻗﻌﻴﺖ ذﻫﻨﻲ داﺳﺘﺎنﻧﻮﻳﺴﻲ اﺳﺖ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ ﺑﻪ ﺗﻜﺮار و ﺗﺄﻛﻴﺪ ﺑﺎﻳﺪ ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﻧﺒﺎﻳﺪ از ﻋﺮﺿه ﻧﮕﺮشﻫﺎی ﻏﻴﺮﻣﻌﻤﻮل و از ورود ﺑﺪﻳﻊ ﺑﻪ ﺳﻮژه، ﻫﺮاسی ﺑـﻪ ﺧـﻮد راه داد ــ اﻟﺒﺘﻪ اﻳﻦ ﺗﺠﺎرب را ﺑﺎﻳـﺪ ﭘـﺲ از ﻓﺮاﮔﻴـﺮی ﻛﺎﻣﻞ ﺳـﺒﻚﻫﺎ و ﻛﺎرﺑﺮد آﻧﻬﺎ ﺑﻪﻛﺎر ﮔﺮﻓﺖ ــ و ﺑﻪوﻳﮋه در ﭘﺮداﺧﺘﻦ ﺑﻪ ﺳﻮژهﻫﺎی ﭘﺮﻛُﻨﺶ، و ﺑﻪ ﻗـﻮل ﺳـﻴﻨﻤﺎﮔﺮﻫﺎ ﺑـﻪ ﺳـﻮژهﻫـﺎی اﻛـﺸﻦدار ﺑﺎﻳﺪ از ﺷﻴﻮهﻫﺎی ﻓﻮق اﺳﺘﻔﺎده ﻛﺮد. ﺑﺎﻳﺪ ﻟﻴﺪ را ﻧﻮﺷﺖ و ﻛﺎر ﻓﻀﺎﺳﺎزی ﻣـﺎﺟﺮا را ﺑﺎ ﺷﺠﺎﻋﺖ دﻧﺒﺎل ﻛﺮد، ﺳﺒﻚ ﺗﺎرﻳﺨﻲ ﺑﻪ ﻫﻤـﺮاه ﻟﻴـﺪ ﭼﻴـﺰی ﻏﻴـﺮ از اﻳـﻦ اﻗﺘﻀﺎ نمیﻛﻨﺪ.
@younesshokrkhah
🔸 ﺳﺒﻚ ﺗﺎریخی ﺑﻪ ﻫﻤﺮاه ﻟﻴﺪ
#ﺳﺒﻚﺗﺎریخی ﺑﻪ ﻫﻤﺮاه ﻟﻴﺪ در ﻣﻴﺎن روزﻧﺎﻣﻪﻧﮕﺎران و ﺑﻪوﻳﮋه ﻛﺴﺎنیکه روﻳﺪادﻫﺎی ﺷﻬﺮی و ﺧﺒﺮﻫﺎی ﺣﻮادث را ﭘﻮﺷﺶ میدﻫﻨﺪ از ﺟﺬاﺑﻴﺖ ﺑﺴﻴﺎر ﺑﺎﻻیی ﺑﺮﺧﻮردار اﺳﺖ. ﺳﺒﻚ ﺗﺎرﻳﺨﻲ ﺑﻪ ﻫﻤﺮاه ﻟﻴﺪ در ﺑﺴﻴﺎری از ﻣﻮاﻗﻊ و ﺑﻪوﻳﮋه وقتی ﻛﻪ از ﻳﻚ ﺑﻠﻮغ ﻣﻀﻤﻮنی و ﺳـﺎﺧﺘﺎری ﺑﺮﺧوردار ﺷﻮد، ﺷﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺷﺎﻧه داﺳﺘﺎن میزﻧﺪ؛ اﻧﺘﺮیک دارد، ﺗﻀﺎد میآﻓﺮﻳﻨـﺪ، راوی دارد، زاوﻳه دﻳﺪ دارد، ﻓﺮاز و ﻓﺮود، رﻳﺘﻢ و آﻫﻨـﮓ، رِﻧـﮓ و ﻧﻮاﺧﺖ، ﻣﻴﺰاﻧﺴﻦ و ﺻﺤﻨﻪ ﭘﺮدازی، ﻓﻀﺎ، رﻧﮓ و....
ﺧﻼﺻﻪ ﻫﺮ ﻓﻦ و ﺗﺠﺮﺑﻪای را در ﺧﻮد ﺣﻞ میﻛﻨﺪ ﺗﺎ ﺑـﻪ ﺳـﺎﺧﺖ درام ﻫﺮﭼﻪ ﻧﺰدﻳﻚﺗﺮ ﺷﻮد. روزﻧﺎﻣﻪﻧﮕﺎران ﺣﺮﻓﻪای در ﺳﺒﻚ ﺗﺎریخی ﺑـﻪﻫﻤﺮاه ﻟﻴﺪ از ﻫﺮ ﺗﻜﻨﻴﻜﻲ (ﺑﺮﮔﺮﻓﺘﻪ از ﻧﻘﺎﺷﻲ، ﺳـﻴﻨﻤﺎ، داﺳـﺘﺎنﻧﻮﻳـﺴﻲ و) ... ﺑﺮای اﻓﺰودن ﺑﻪ ﻛﺸﺶ دراﻣﺎﺗﻴﻚ اﻳﻦ ﺳﺎﺧﺖ ﺑﻬﺮه میﮔﻴﺮﻧﺪ. در اﻳـﻦ ﺳـﺒﻚ، اﺻﻞ ﻣﺎﺟﺮا ﺑﻪﺻﻮرت ﻟﻴﺪ اراﺋﻪ و ﺳﭙﺲ ﺑـﺎ ﻓـﻀﺎﺳﺎزی، ﺑـﻪ ﺗﺒﻴـﻴﻦ ﻣـﺎﺟﺮا ﭘﺮداﺧﺘﻪ میﺷﻮد. ﺧﺒﺮﻧﮕﺎری ﻛﻪ ﻋﻀﻮ ﺳﺮوﻳﺲ ﺣﻮادث روزﻧﺎﻣﻪ اﺳـﺖ ﺑﺎﻳـﺪ ﺑـﻪ ﺧﺎﻃﺮ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺧﺒﺮی ﻛﻪ او در ﻣﻮرد ﻳﻚ ﺣﺎدﺛﻪ ﺑﻪ ﺧﻮاﻧﻨﺪه میدﻫﺪ ﺑﺎ ﻣﺜﻼ ﮔﺰارش اﻓﺴﺮ ﻧﮕﻬﺒﺎن ﻳﻚ ﻛﻼﻧﺘﺮی ﺑﻪ ﻣﺎﻓﻮق ﺧﻮد ﻓﺮق دارد. ﻫﺮ دو، ﻳﻚ واﻗﻌﻪ را ﮔﺰارش میﻛﻨﻨﺪ. اﻣﺎ آﻧﭽـﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺗﻔـﺎوت ﮔـﺰارش ﺧﺒﺮﻧﮕـﺎر ﺑـﺎ ﮔﺰارش اﻓﺴﺮ ﻧﮕﻬﺒﺎن میﺷﻮد، ﻫﻤﺎن ﺳـﺎﺧﺖ دراﻣﺎﺗﻴـﻚ ﺧﺒـﺮ اﺳـﺖ ﻛﻪ ﺳﺒﻚ ﺗﺎریخی ﺑﻪ ﻫﻤﺮاه ﻟﻴﺪ ﻇﺮف آن اﺳﺖ. ﺑﺪیهی اﺳﺖ ﻛﻪ از ﺳﺒﻚﻫﺎ ﻓﻘﻂ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪﻋﻨﻮان ﭘﺎﻳه ﻛﺎر ﺑﻬـﺮه ﮔﺮﻓﺖ و ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺒﺎﻳﺪ از ﭼﺎشنی ﻧﺠﺎتﺑﺨﺶ و ﭘﻮﻳـﺎییدﻫﻨﺪه ﺧﻼﻗﻴﺖ و ﻧﻮآوری ﻏﺎﻓﻞ ﺷﺪ.
اﻳﻦ ﻋﻨﺎﺻﺮ از دﻫه ۱۹۶۰ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ در روزﻧﺎﻣﻪﻧﮕـﺎری ﻧﻮﻳن ﻣﻮرد ﺗﻮﺟﻪ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺖ. در اﻳﻦ ﻧﻮع روزﻧﺎﻣﻪﻧﮕﺎری ﻛﻪ آن را اﺑﺘﺪا ﻣﺠﻠه اﺳﻜﻮآﻳﺮ (Esquire) آﻣﺮﻳﻜـﺎ ﺑﺎب ﻛﺮد و ﺗوـماس وﻟﻒ روزﻧﺎﻣﻪﻧﮕﺎر ﻧﻴﺰ ﻧﻈﺮﻳﻪﻫﺎ و آرای ﻣﺮﺑﻮط ﺑـﻪ آن را ﺗﺪوﻳﻦ ﻛـﺮد، از ﻓﻨﻮن و ﺷﮕﺮدﻫﺎی داﺳﺘﺎنی و ادبی ﺑﺮای ﺑﻴﺎن روﻳﺪادﻫﺎی عینی ﺑﻬﺮه ﮔﺮﻓﺘﻪ میﺷﻮد و در اﺻﻞ آﻣﻴﺰهای اﺳﺖ از واﻗﻌﻴﺖ عینی روزﻧﺎﻣﻪﻧﮕﺎری و واﻗﻌﻴﺖ ذهنی داﺳﺘﺎنﻧﻮیسی..
در اﻳﻦ ﻣﻜﺘﺐ ژورﻧﺎلیستی، ﺧﺒﺮﻧﮕﺎر ﺑﺮ ﺷﺨﺼﻴﺖﻫﺎی ﺳـﻮژهﻫﺎ، ﺟﺰﻳﻴﺎت ﻧﻤﺎدﻳﻦ، ﮔﻔـﺖوﺷﻨﻮد ﻳﺎ دﻳﺎﻟﻮگ، ﻣﻮﻧﻮﻟﻮگ ﻳـﺎ ﺗﻚﮔﻮیی و ﺗﻮﺻﻴﻒ ﺻﺤﻨﻪﻫﺎ ﻣﺘﻤﺮﻛﺰ میﺷﻮد و از ﻫﻤه آﻧﻬﺎ در ﻛﺎر ﻓـﻀﺎﺳﺎزی ﺑﻬﺮه میﮔﻴﺮد. ﺷﺎﻳﺪ ﻳﻜﻲ از ﻋﻠﻞ اصلی اﻗﺒﺎل ﻧﺴﺒﺖ ﺑـﻪ آﺛـﺎر ﮔﺎﺑﺮﻳﻞ ﮔﺎرﺳﻴﺎ ﻣﺎرﻛﺰ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪه و روزﻧﺎﻣﻪﻧﮕﺎر ﻛﻠﻤﺒﻴﺎیی ﺑﺮﻧﺪه ﻧﻮﺑﻞ ادبی ۱۹۸۲، دﻗﻴﻘﺎ ﻫﻤﻴﻦ ﺗﻠﻔﻴـﻖ ﺗﺠﺎرب ژورﻧﺎﻟﻴـﺴتی او ﺑﺎ ﺗﺠﺎرب رﻣﺎنﻧﻮیسی وی ﺑﺎﺷـﺪ؛ و اﻳـﻦ یعنی ﺑﺎزﺗﺎب ﻫﻤﺎن رﺋﺎﻟﻴـﺴﻢ ﺟﺎدویی ﻛﻪ ﺑﻪﻧﻮعی ﻫﻤﺎن ﺗﻠﻔﻴﻖ واﻗﻌﻴﺖ عینی روزﻧﺎﻣﻪﻧﮕﺎری ﺑﺎ واﻗﻌﻴﺖ ذﻫﻨﻲ داﺳﺘﺎنﻧﻮﻳﺴﻲ اﺳﺖ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ ﺑﻪ ﺗﻜﺮار و ﺗﺄﻛﻴﺪ ﺑﺎﻳﺪ ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﻧﺒﺎﻳﺪ از ﻋﺮﺿه ﻧﮕﺮشﻫﺎی ﻏﻴﺮﻣﻌﻤﻮل و از ورود ﺑﺪﻳﻊ ﺑﻪ ﺳﻮژه، ﻫﺮاسی ﺑـﻪ ﺧـﻮد راه داد ــ اﻟﺒﺘﻪ اﻳﻦ ﺗﺠﺎرب را ﺑﺎﻳـﺪ ﭘـﺲ از ﻓﺮاﮔﻴـﺮی ﻛﺎﻣﻞ ﺳـﺒﻚﻫﺎ و ﻛﺎرﺑﺮد آﻧﻬﺎ ﺑﻪﻛﺎر ﮔﺮﻓﺖ ــ و ﺑﻪوﻳﮋه در ﭘﺮداﺧﺘﻦ ﺑﻪ ﺳﻮژهﻫﺎی ﭘﺮﻛُﻨﺶ، و ﺑﻪ ﻗـﻮل ﺳـﻴﻨﻤﺎﮔﺮﻫﺎ ﺑـﻪ ﺳـﻮژهﻫـﺎی اﻛـﺸﻦدار ﺑﺎﻳﺪ از ﺷﻴﻮهﻫﺎی ﻓﻮق اﺳﺘﻔﺎده ﻛﺮد. ﺑﺎﻳﺪ ﻟﻴﺪ را ﻧﻮﺷﺖ و ﻛﺎر ﻓﻀﺎﺳﺎزی ﻣـﺎﺟﺮا را ﺑﺎ ﺷﺠﺎﻋﺖ دﻧﺒﺎل ﻛﺮد، ﺳﺒﻚ ﺗﺎرﻳﺨﻲ ﺑﻪ ﻫﻤـﺮاه ﻟﻴـﺪ ﭼﻴـﺰی ﻏﻴـﺮ از اﻳـﻦ اﻗﺘﻀﺎ نمیﻛﻨﺪ.
@younesshokrkhah