عرصه‌های‌ ارتباطی
3.66K subscribers
29.8K photos
3.06K videos
874 files
5.99K links
🔸عرصه‌های‌ ارتباطی
▫️کانال رسمی یونس شُکرخواه
Agora | The official Telegram channel of Younes Shokrkhah
https://t.iss.one/boost/younesshokrkhah
🔹اکانت اینستاگرام من:
https://www.instagram.com/younesshokrkhah
Download Telegram
🔸نوشتن برای بچه‌ها
▫️درباب متن و فرامتن؛ فلسفه و تکنیک
#یونس‌_شکرخواه
 نوشتن درباره بچه‌ها و نوشتن برای بچه‌ها با هم متفاوت است. هر دو خوب است و کاری هست برای خودش. اما من فکر می‌کنم دومی بهتر است: نوشتن برای بچه‌ها.
ماجرای این نوع روزنامه‌نگاری برای من از دوران کودکی‌ام و زندگی با #کیهان‌بچه‌ها آغاز می‌شود؛ نشریه‌ای که هنوز منتشر می‌شود و شاید یاد هیچ نشریه دیگری تا آن اندازه که هر هفته کیهان بچه‌ها را با هیجان به دست می‌گرفتم و همه جایش را می‌خواندم؛ در من ماندگار نشده است.
بعدها بازی‌های روزگار مرا با بچه بزرگ‌هایی رو در رو نشاند که یا کودکی‌شان را در جیب‌هایشان این طرف و آن طرف می‌بردند و یا مثل خودم آنرا بر روی لباس‌شان سنجاق کرده بودند: مرحوم #امیر_فردی؛ مرحوم #قیصر_امین‌پور؛ #جواد_محقق؛ #مسعود_شهامی‌پور؛ #لیلا_رستگار؛ #احمد_غلامی؛ #فرانک_عطیف؛ #مناف_یحیی‌پور؛ #فریده_خلعتبری و نام‌های دیگر و دیگر .....
با آن‌ها گاه و بی‌گاه؛ اینجا و آنجا؛ باید در همین باره‌ها حرف و گپ و گفت می‌داشتیم و شاید چسب اصلی همه این‌ها؛ همان کودک درون بود که زخم خورده بود و باز کنجکاوانه راه می‌رفت و می‌خواست به همه چیز سرک بکشد، چیستان حل کند و نقاشی کند بر روی تابلوی ‌بی‌انتهای چسبیده به دیوار خاطره‌ها.
این‌ها را گفتم تا سوای اعلام نسبت قطع نشده‌ام با کودکی، به سبب‌های حرفه‌ای هم اشاره کرده باشم. تجارب من در قاب همین نسبت‌‌ها و سبب‌ها به من می‌گوید:
- روزنامه‌نگاری برای #کودکان در ایران از نظر مضمونی بیشتر در عرصه‌های داستان؛ شعر و خبر و از جنبه گرافیکی در عرصه نقاشی و نه مثلا #گرافیک‌اطلاع‌رسان و یا #گرافیک‌خبری به پیش رفته و رشد داشته است و در این عرصه گرافیکی به ویژه در قالب کتاب حتی در کانون‌هایی مثل #بلونیا درخشیده است.
- روزنامه‌نگاری برای کودکان در ایران هنوز با #سبک #هرم‌وارونه نفس می‌کشد و #سبک‌تاریخی را با باور نمی‌نویسد.
- تحریریه‌های #روزنامه‌نگاری برای کودکان در ایران هنوز برای خود بچه‌ها صندلی ندارد - #دوچرخه همشهری را استثنا می‌کنم با ادای احترام به لیلا رستگار و دیگران در ادامه او و نیز #آفتابگردان را با خبرنگاران افتخاری‌اش که مثل شهاب امد و مثل شهاب رفت.
- روزنامه‌نگاری برای کودکان در ایران بیشتر خبر زده است و فرم‌گرا و متاسفانه هنوز غفلت آشکاری دارد نسبت به فرصت‌ها و مخاطراتی که کودکان با آن‌ها مواجه هستند.
- روزنامه‌نگاری برای کودکان در ایران هنوز یک #متن بی‌فرامتن است. از زاویه یک آشنا با مقولات و نظریه‌های ارتباطی به صراحت می‌گویم حتی درصد ناچیزی از نظریه‌های رسانه‌ای مرتبط با کودکان در ایران تالیف و ترجمه نشده است: نمونه‌اش دایره‌المعارف ۸۸۶ صفحه‌ای کودکان و رسانه‌های #انتشارات_سیج با  نمایه‌ای مضمونی مشتمل بر ۷۰ صفحه.
متن‌های بی‌فرامتن لاغر می‌مانند و درست فهم نمی‌شوند. من فکر می‌کنم نهادهایی مثل کانون‌ پرورش فکری؛ #ناشران تخصصی عرصه کودکان؛ مدارس روزنامه‌نگاری و همچنین خود دست اندرکاران عرصه روزنامه‌نگاری برای کودکان کارهای ناتمامی در این بحث #فرامتن دارند و شاید تا تولید ادبیات در این عرصه به بلوغ نرسد؛ کودکان ما دچار سوء تغذیه محتوایی بمانند.
- من می‌پرسم بچه‌ها با چه فرصت‌ها و مخاطراتی مواجه هستند؟ به گمان من برخی مقوله‌ها سایه‌وار با آن‌ها حرکت می‌کنند: رفاه، آموزش؛ مسائل خانوادگی و تجارب مربوط به اجتماعی شدن چه از جنبه فیزیکی و چه از جنبه #مجازی، سلامت و بهداشت و بالاخره متاسفانه آزار و اذیت.
- تردیدی ندارم که به فهرست فوق می‌توان باز هم افزود. اما من به عمده‌ترین‌ها اشاره کردم و شاید هم این‌ها همان حلقه‌های گمشده‌ در زنجیر طولانی روزنامه‌نگاری برای کودکان باشند.
- من می‌پرسم چگونه می‌توان ابتدا مقوله‌‌هایی مثل رفاه، آموزش؛ مسائل خانوادگی و تجارب مربوط به اجتماعی شدن، سلامت و بهداشت و  کودک آزاری را دستور کار دائمی قرار داد و  سپس نحوه پوشش دادن حرفه‌ای آن‌ها را هم آموخت؟ اولی بحث #فلسفه است و دومی بحث #علم و #تکنیک.
و ما و کودکان؛ هنوز سخت به هر دو محتاج.
عرصه‌های‌ ارتباطی
#تجربه #رخ‌نما #روزنامه‌نگاری 🔸هفته‌نامه حوادث ▫️برخورد حرفه‌ای: راز جذب ۳۵۰ هزار مخاطب ▫️گفت و گو با فریدون‌ صدیقی درباره موفقیت‌های هفته‌نامه حوادث در دهه ۷۰ ▫️هفته‌نامه حوادث از نمونه‌های موفق روزنامه‌نگاری ایران در دهه ١٣٧٠ بود که با گذشت زمان، مهجور…
▫️هفته‌نامه حوادث در اوایل دهه ٧٠ منتشر می‌شد. چقدر از سنت روزنامه‌نگاری حوادث پیش از انقلاب به این هفته‌نامه که مخصوص حوزه حوادث بود منتقل شد؟ اصلا این سنت منتقل شد؟
بی‌تردید بخشی از آن سنت، خواسته یا ناخواسته، به حافظه تاریخی برخی کسانی که در مجموعه حوادث کار می‌کردند، منتقل شد. من خودم در روزنامه کیهان که بودم، اصلا کار حادثه‌نویسی نکرده بودم. دوستان دیگری هم که آنجا بودند، هیچ‌کدام کار حادثه‌نویسی نکرده بودند. این هفته‌نامه آغاز کار حادثه‌نویسی برای تیمی بود که در آن حضور داشت. اصلا سن همه افراد اقتضا نمی‌کرد که مربوط به آن نسل حادثه‌نویسی پیش از انقلاب باشند؛ از گزارشگرهای ما خانم #عذرا_فراهانی بودند، آقای #رضا_صفایی، آقای #مسعود_ابراهیمی، آقای #ارد_عطارپور و آقای #اردلان_عطارپور. آقایان #مجید_صیادی، #کامبیز_نوروزی، #محسن_گودرزی، #بهروز_گرانپایه و #یونس_شکرخواه در تحریریه ما بودند. آن پیشینه در آن جمع فقط می‌توانست با من منتقل شود و البته آقای #مسعود_شهامی‌پور که از کیهان قبل از انقلاب آمده بود. البته ایشان هم کار حوادث‌نویسی نکرده بود. #مرتضی_کریمیان هم اصلا سابقه حادثه‌نویسی پیش از انقلاب نداشت. صفحه‌آرای ما آقای #مرتضی_شادمانی بود و دبیر فنی ما آقای #محمود_مختاریان، اما کار کاملا حرفه‌ای بود. می‌خواهم بگویم آن تأثیرگرفتن از آن میراث حوادث‌نویسی پیش از انقلاب، بیش از آنکه کارکردی باشد، بیشتر ذهنی و جزو محفوظات بود و تبدیل به کار عملی نشده بود......
این مجله نیامد برای اینکه عرصه بر کار نشریات سیاسی تنگ شده بود. بعد از انقلاب، وقتی که بنا به دلایلی و به اقتضای انقلاب، جمعی از روزنامه ها حذف شدند، جمعی که قبلا در روزنامه های سراسری کار می‌کردند و حرفه‌ای بودند، اما بیرون آمده بودند، رفتند طرح نشریات تخصصی را دنبال کردند... فهم من می‌گوید که هفته نامه حوادث محصول آن اتفاق نیست؛ یعنی اینکه چون کار سیاسی نمی‌شد کرد، بیاییم این مجله را دربیاوریم. در فضای آن موقع که جامعه بدون کشمکش بود و در یک فضای خنثی غیرفعال رسانه‌ای عمل می‌کرد، فکر کردند که رویدادی مثل حوادث می‌تواند گزارشگر اتفاقاتی باشد که کمابیش دارد در جامعه شکل می‌گیرد، اما دارد پنهان می‌شود. من یادم هست که صفحه حوادث خود روزنامه کیهان، بعد از انقلاب یک صفحه خنثی شده بود، درصورتی که این صفحه پیش از انقلاب یک صفحه درجه یک بود و آن موقع‌ها می‌گفتند که دو صفحه قابل اعتماد است؛ یکی صفحه تسلیت‌ها و یکی صفحه حوادث، چون نمی‌توانند کسی را که کشته نشده یا نمرده بگویند کشته شده یا مرده و برعکس، اما یک اتفاق ویژه در هفته نامه حوادث افتاد آن بود که شاید دامن زد به این پدیده و پاسخ دادن به آن انتظار و توقعی که نهان بود و مخاطب نمی‌دانست چیست؛ این اتفاق هیجان بود، سرگرمی، کشمکش. در این طرف این طور نشان داده می شد که همه چیز سر جایش است و همه چیز درست و امن است و همه اخلاق مدارند و کسی دست از پا خطا نمی‌کند. درصورتی که این طور نبود. در شروع کار، دو رویداد پیش از انقلاب بود که به ذهن من رسید که می توان با آنها نشریه را شروع کرد؛ یکی از آنها، اولین زن ایرانی بود که محکوم به اعدام شده بود، به اتهام رابطه غیرشرعی با یک مرد و زنده به گورکردن دختر خودش؛ یعنی ماجرای ایران شریفی که ما خیلی خوب آن را در چند شماره بازآفرینی کردیم. بعد از آن، رفتیم سراغ بلیغ که یک پدیده عجیب در عالم کلاهبرداری در ایران بود و می گفتند که کاخ دادگستری را فروخته به آلمان‌ها یا موقع بازداشت، از پنجره توالت فرار کرده بود. رفتیم سراغ او و زندگی‌اش و ماجراهای او را نوشتیم. این موضوعات ما را بسیار بالا برد و مخاطبان خیلی زیادی را جذب کرد. غیر از این دو مورد، ما در پدیده ها، رویکرد گزارش توصیفی، گزارش از مکان و گزارش از موقعیت داشتیم. گزارشگرهای درجه یکی مثل عذرا فراهانی، مسعود ابراهیمی یا رضا صفایی این مطالب را می نوشتند و بعد، مطالب می آمد زیر دست آقای مسعود شهامی پور که دبیر این افراد بود و همین طور، اردلان و ارد عطارپور. بنابراین این گزارش‌ها ساختار پیدا می‌کرد و عملا طوری می‌شد که انگار شما در حال خواندن یک درام هستید.
گزارش‌ها پرداخت خوب داشتند و کنار همه آنها هم نظر کارشناس چاپ می‌شد. آسیب‌شناسان، حقوقدان‌ها و کارشناسان که همه کارشناس‌های درجه یک بودند، از نظر جامعه‌شناسی، روانشناسی و حقوقی اتفاقات را تحلیل می‌کردند....
شورای تیتر داشتیم و درباره تیتر یک و دو بحث می‌کردیم و آنجا شروع می‌کردیم به تیترزدن. برای اولین بار، تیترهای حرکتی – توصیفی را ابداع کردیم. موضوعات ما هم حادثه تلخ صرف نبود؛ مثلا کار آقای #شکرخواه، دو صفحه وسط مجله یعنی اخبار خارجی بود که هم شامل حوادث تلخ بود، هم شیرین.
تیتر اولین یادداشتی که توی مجله نوشتم، این بود: "برگی از درخت افتاد، حادثه‌ای رخ داد.
@younesshokrkhah
🔸یادداشت #مسعود_شهامی‌پور
▫️ روزنامه اعتماد ۹ اردیبهشت ۹۹
🔸ادای دين به روزنامه‌نگاری معتبر
▫️#مهرداد_احمدی_شيخانی
وقتي حدود ۴٠ سال پيش و در دوره مديريت آقای خاتمي وارد روزنامه كيهان شدم، جواني ١٩ ساله بودم و مثل هر جوان ديگری، سرد و گرم روزگار نچشيده و در نتيجه با تصورات هنوز خام كه برای پخته شدن نياز به گذشت زمان و تنوری
 فروزان داشت.
 در آن ايام بزرگ‌ترين شانس من قرار گرفتن در محيطی بود كه بهترين روزنامه‌نگاران زمانه را در خود جمع كرده بود از سردبيری آن موقع كه شامل #هادی_خانيكی و #رضا_تهراني و #محمود_شمس‌الواعظين می‌شد تا دبيران تحريريه چون #يونس_شكرخواه و #فريدون_صديقی و #مهدی_فرقاني و #محمود_مختاريان و گروهی روزنامه‌نگار قدر و صاحب سبك چون #رضا_قوی‌فكر و #مسعود_شهامی‌پور.
 در آن دوران و در جمعی چنين نخبه كه امروز نام هر كدامشان به تنهايی برای اعتباربخشی به يك رسانه كافی است، بهترين مركز آموزش #روزنامه‌نگاری فراهم شده بود و براي جوانی چون من، فرصت پخته شدن در تنوری شعله‌ور و دوری از خامی. نام بسياری ديگر را هم به خاطر دارم كه فقط براي جلوگيری از طولانی شدن از آوردنشان پرهيز می‌كنم و الا حق آن است كه روزی نام يك يكشان را ببرم و به همجوارب چند ساله با تك تكشان به ديگران فخر بفروشم كه محضر چنين بزرگانی را درك كرده‌ام...
▫️ادامه یادداشت:
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/159966
#روزنامه‌نگاری #کودکان #زوم
🔸نوشتن درباره و برای بچه‌ها
▫️درباب متن و فرامتن؛ فلسفه و تکنیک
#یونس_شکرخواه
نوشتن درباره بچه‌ها و نوشتن برای بچه‌ها با هم متفاوت است. هر دو خوب است و کاری هست برای خودش. اما من فکر می‌کنم دومی بهتر است: نوشتن برای بچه‌ها.
ماجرای این نوع روزنامه‌نگاری برای من از دوران کودکی‌ام و زندگی با کیهان بچه‌ها آغاز می‌شود؛ نشریه‌ای که هنوز منتشر می‌شود و شاید یاد هیچ نشریه دیگری تا آن اندازه که هر هفته کیهان بچه‌ها را با هیجان به دست می‌گرفتم و همه جایش را می‌خواندم؛ در من ماندگار نشده است.
بعدها بازی‌های روزگار مرا با بچه بزرگ‌هایی رو در رو نشاند که یا کودکی‌شان را در جیب‌هایشان این طرف و آن طرف می‌بردند و یا مثل خودم آنرا بر روی لباس‌شان سنجاق کرده بودند: مرحوم #امیر_فردی؛ مرحوم #قیصر_امین‌پور؛ #جواد_محقق؛ #مسعود_شهامی‌پور؛ #لیلا_رستگار؛ #احمد_غلامی؛ #فرانک_عطیف؛ #مناف_یحیی پور؛ #فریده_خلعتبری و نام‌های دیگر و دیگر .....
با آن‌ها گاه و بی‌گاه؛ اینجا و آنجا؛ باید در همین باره‌ها حرف و گپ و گفت می‌داشتیم و شاید چسب اصلی همه این‌ها؛ همان کودک درون بود که زخم خورده بود و باز کنجکاوانه راه می‌رفت و می‌خواست به همه چیز سرک بکشد، چیستان حل کند و نقاشی کند بر روی تابلوی ‌بی‌انتهای چسبیده به دیوارهای خاطره‌ها.
این‌ها را گفتم تا سوای اعلام نسبت قطع نشده‌ام با کودکی، به سبب‌های حرفه‌ای هم اشاره کرده باشم. تجارب من در قاب همین نسبت‌‌ها و سبب‌ها به من می‌گوید:
- روزنامه‌نگاری برای کودکان در ایران از نظر مضمونی بیشتر در عرصه‌های داستان؛ شعر و خبر و از جنبه گرافیکی در عرصه نقاشی و نه مثلا گرافیک اطلاع رسان و یا گرافیک خبری به پیش رفته و رشد داشته است و در این عرصه گرافیکی به ویژه در قالب کتاب حتی در کانون‌هایی مثل بلونیا درخشیده است.
- روزنامه‌نگاری برای کودکان در ایران هنوز با سبک هرم وارونه نفس می‌کشد و سبک تاریخی را با باور نمی‌نویسد.
- تحریریه‌های روزنامه‌نگاری برای کودکان در ایران هنوز برای خود بچه‌ها صندلی ندارد - دوچرخه همشهری را استثنا می‌کنم با ادای احترام به لیلا رستگار و نیز آفتابگردان را با خبرنگاران افتخاری‌اش که مثل شهاب امد و مثل شهاب رفت.
- روزنامه‌نگاری برای کودکان در ایران بیشتر خبر زده است و فرم‌گرا و متاسفانه هنوز غفلت آشکاری دارد نسبت به فرصت‌ها و مخاطراتی که کودکان با آن‌ها مواجه هستند.
- روزنامه‌نگاری برای کودکان در ایران هنوز یک متن بی‌فرامتن است. از زاویه یک آشنا با مقولات و نظریه‌های ارتباطی به صراحت می‌گویم حتی درصد ناچیزی از نظریه‌های رسانه‌ای مرتبط با کودکان در ایران تالیف و ترجمه نشده است: نمونه‌اش دایره‌المعارف 886 صفحه‌ای کودکان و رسانه‌های انتشارات سیج با نمایه‌ای مضمونی مشتمل بر 70 صفحه.
متن‌های بی‌فرامتن لاغر می‌مانند و درست فهم نمی‌شوند. من فکر می‌کنم نهادهایی مثل کانون پرورش فکری؛ ناشران تخصصی عرصه کودکان؛ مدارس روزنامه‌نگاری و همچنین خود دست اندرکاران عرصه روزنامه‌نگاری برای کودکان کارهای ناتمامی در این بحث فرامتن دارند و شاید تا تولید ادبیات در این عرصه به بلوغ نرسد؛ کودکان ما دچار سوء تغذیه محتوایی بمانند.
- من می‌پرسم بچه‌ها با چه فرصت‌ها و مخاطراتی مواجه هستند؟ به گمان من برخی مقوله‌ها سایه‌وار با آن‌ها حرکت می‌کنند: رفاه، آموزش؛ مسائل خانوادگی و تجارب مربوط به اجتماعی شدن، سلامت و بهداشت و بالاخره متاسفانه آزار و اذیت.
- تردیدی ندارم که به فهرست فوق می‌توان باز هم افزود. اما من به عمده‌ترین‌ها اشاره کردم و شاید هم این‌ها همان حلقه‌های گمشده‌ در زنجیر طولانی روزنامه‌نگاری برای کودکان باشند.
- من می‌پرسم چگونه می‌توان ابتدا مقوله‌‌هایی مثل رفاه، آموزش؛ مسائل خانوادگی و تجارب مربوط به اجتماعی شدن، سلامت و بهداشت و کودک آزاری را دستور کار دائمی قرار داد و سپس نخوه پوشش دادن حرفه‌ای آن‌ها را هم آموخت؟ اولی بحث فلسفه است و دومی بحث تکنیک و ما و کودکان؛ هنوز سخت به هر دو محتاج.