#شعر🔸 آب
بس که شد از تشنهکامیهای ما نایاب آب
دست از نم شسته میآید به روی آب، آب
هیچکس ز گردشگردون نم فیضی نبرد
کاش ترگردد ز خشکیهای این دولاب آب
دم مزنگر پاس ناموس حیا منظور تست
موج تا گلکرد هم چنگاست و هم مضراب آب
انفعال آخر به داد خودسریها میرسد
میکشد از چنگ آتش دامن سیماب آب
چون هوا کز آرمیدن جیب شبنم میدرد
میکند مجنون ما را نسبت آداب آب
یکگهر دل در گره بند و محیط ناز باش
اینقدر میخواهد از جمعیت اسباب آب
حقجدا از خلقٍ و خلق از حقبرون، اوهام کیست
تا ابد گرداب در آب است و در گرداب آب
شبنم این باغم از تمهید آرامم مپرس
میفشارم چشم و میریزم به روی خواب آب
موجها باید زدن تا ساحلی پیدا شود
میکشد خود را این دریا به صد قلاب آب
رفتن عمر از خم قامت نمیخواهد مدد
هر قدم سیر پل است آنجا که شد نایاب آب
نیست جای شکوه گر ما را ز ما پرداخت عشق
درکتاب ما غشی بودهست و در مهتاب آب
عمرها شد بیدل از خود میرویم و چاره نیست
گوهر غلتان ما را داد سر در آب، آب
▫️#بیدل_دهلوی
بس که شد از تشنهکامیهای ما نایاب آب
دست از نم شسته میآید به روی آب، آب
هیچکس ز گردشگردون نم فیضی نبرد
کاش ترگردد ز خشکیهای این دولاب آب
دم مزنگر پاس ناموس حیا منظور تست
موج تا گلکرد هم چنگاست و هم مضراب آب
انفعال آخر به داد خودسریها میرسد
میکشد از چنگ آتش دامن سیماب آب
چون هوا کز آرمیدن جیب شبنم میدرد
میکند مجنون ما را نسبت آداب آب
یکگهر دل در گره بند و محیط ناز باش
اینقدر میخواهد از جمعیت اسباب آب
حقجدا از خلقٍ و خلق از حقبرون، اوهام کیست
تا ابد گرداب در آب است و در گرداب آب
شبنم این باغم از تمهید آرامم مپرس
میفشارم چشم و میریزم به روی خواب آب
موجها باید زدن تا ساحلی پیدا شود
میکشد خود را این دریا به صد قلاب آب
رفتن عمر از خم قامت نمیخواهد مدد
هر قدم سیر پل است آنجا که شد نایاب آب
نیست جای شکوه گر ما را ز ما پرداخت عشق
درکتاب ما غشی بودهست و در مهتاب آب
عمرها شد بیدل از خود میرویم و چاره نیست
گوهر غلتان ما را داد سر در آب، آب
▫️#بیدل_دهلوی
#شعر🔸بر باد
همچو عنقا بینیاز عرض ایجادیم ما
یعنی آن سوی جهان یک عالم آبادیم ما
کس درین محفل حریف امتیاز ما نشد
پرفشانیهای بیرنگ پریزادیم ما
اشکیأسیم ای اثر از حال ما غافل مباش
با دو عالم نالهٔ خونگشته همزادیم ما
شخصنسیان شکوهسنج غفلت احبابنیست
تا فراموشی به خاطرهاست در یادیم ما
نسبت محویت از ما قطعکردن مشکل است
حسن تا آیینه دارد حیرت آبادیم ما
محرمکیفیت ما حیرت تشویش نیست
چون فسون ناامیدی راحت ایجادیم ما
یوسفستان است عالمتا بهخود پرداختیم
درکف شوق انتظارکلک بهزادیم ما
دستگاه بیپر و بالی بهشت دیگر است
نازمفروش ای قفس درچنگ صیادیم ما
آمد و رفت نفس سامان شوق جانکنیست
زندگی تا تیشه بر دوش است فرهادیم ما
بیتردد همچو آبگوهر ز جا میرویم
خاک نتوان شد به این تمکینکه بر بادیم ما
چونسپندای دادرسصبریکهخاکسترشویم
سرمه خواهدگفت آخرتا چه فریادیم ما
قیدهستی چون نفس بال وپر پرواز ماست
هرقدر بیدلگرفتاریست آزادیم ما
#بیدل_دهلوی
@younesshokrkhah
همچو عنقا بینیاز عرض ایجادیم ما
یعنی آن سوی جهان یک عالم آبادیم ما
کس درین محفل حریف امتیاز ما نشد
پرفشانیهای بیرنگ پریزادیم ما
اشکیأسیم ای اثر از حال ما غافل مباش
با دو عالم نالهٔ خونگشته همزادیم ما
شخصنسیان شکوهسنج غفلت احبابنیست
تا فراموشی به خاطرهاست در یادیم ما
نسبت محویت از ما قطعکردن مشکل است
حسن تا آیینه دارد حیرت آبادیم ما
محرمکیفیت ما حیرت تشویش نیست
چون فسون ناامیدی راحت ایجادیم ما
یوسفستان است عالمتا بهخود پرداختیم
درکف شوق انتظارکلک بهزادیم ما
دستگاه بیپر و بالی بهشت دیگر است
نازمفروش ای قفس درچنگ صیادیم ما
آمد و رفت نفس سامان شوق جانکنیست
زندگی تا تیشه بر دوش است فرهادیم ما
بیتردد همچو آبگوهر ز جا میرویم
خاک نتوان شد به این تمکینکه بر بادیم ما
چونسپندای دادرسصبریکهخاکسترشویم
سرمه خواهدگفت آخرتا چه فریادیم ما
قیدهستی چون نفس بال وپر پرواز ماست
هرقدر بیدلگرفتاریست آزادیم ما
#بیدل_دهلوی
@younesshokrkhah
#شعر 🔸 دل
آبیار چمن رنگ، سراب است اینجا
درگل خنده تصویر گلاب است اینجا
وهم تاکی شمرد سال و مه فرصتکار
شیشهٔ ساعتموهوم حباباست اینجا
چیست گردون، هوسافزای خیالات عدم
عالمی را به همین صفر حساب است اینجا
چه قدر شب رود از خودکهکندگرد سحر
مو سفیدی عرق سعی شباب است اینجا
قد خمگشته، نشان میدهد از وحشت عمر
بر در خانه از آن حلقه رکاب است اینجا
عشق ز اول علم لغزش پاداشت بلند
عذر مستان به لب موج شراب است اینجا
بوریا راحت مخمل به فراموشی داد
صد جنون شور نیستان رگ خواب است اینجا
لذتداغ جگر حق فراموشی نیست
قسمتی در نمک اشککباب است اینجا
همه درسعی فنا پیشتر از یکدگریم
با شرر سنگگروتاز شتاب است اینجا
رستن از آفت امکان تهی از خود شدنست
تو ز کشتی مگذر عالم آب است اینجا
زین همه علم و عمل قدر خموشی دریاب
هرکجا بحثسئوالیست جواب است اینجا
بیدل آن فتنه که توفان قیامت دارد
غیر دل نیست همین خانه خراب است اینجا
▫️#بیدل_دهلوی
آبیار چمن رنگ، سراب است اینجا
درگل خنده تصویر گلاب است اینجا
وهم تاکی شمرد سال و مه فرصتکار
شیشهٔ ساعتموهوم حباباست اینجا
چیست گردون، هوسافزای خیالات عدم
عالمی را به همین صفر حساب است اینجا
چه قدر شب رود از خودکهکندگرد سحر
مو سفیدی عرق سعی شباب است اینجا
قد خمگشته، نشان میدهد از وحشت عمر
بر در خانه از آن حلقه رکاب است اینجا
عشق ز اول علم لغزش پاداشت بلند
عذر مستان به لب موج شراب است اینجا
بوریا راحت مخمل به فراموشی داد
صد جنون شور نیستان رگ خواب است اینجا
لذتداغ جگر حق فراموشی نیست
قسمتی در نمک اشککباب است اینجا
همه درسعی فنا پیشتر از یکدگریم
با شرر سنگگروتاز شتاب است اینجا
رستن از آفت امکان تهی از خود شدنست
تو ز کشتی مگذر عالم آب است اینجا
زین همه علم و عمل قدر خموشی دریاب
هرکجا بحثسئوالیست جواب است اینجا
بیدل آن فتنه که توفان قیامت دارد
غیر دل نیست همین خانه خراب است اینجا
▫️#بیدل_دهلوی
#شعر 🔸 حباب
جام امید نظرگاه خمار است اینجا
حلقهٔ دام تو خمیازه شکار است اینجا
عیشها غیر تماشای زیانکاری نیست
درخور باختن رنگ بهار است اینجا
عافیت میطلبی منتظر آفت باش
سر بالینطلبان تحفهٔ در است اینجا
فرصت برق و شرر با تو حسابی دارد
امتیازیکه نفس در چه شمار است اینجا
چه جگرهاکه به نومیدی حسرت بگداخت
فرصتی نیست وگرنه همهکار است اینجا
پردهٔ هستی موهوم نوایی دارد
که حبابیم و نفس آینهدار است اینجا
انجمن در بغل و ما همه بیرون دریم
بحر چندانکه زند موجکنار است اینجا
عجز طاقت همهدم شاهد معدومی ماست
نفس سوخته یک شمع مزار است اینجا
سجده هم از عرق شرم رهی پیش نبرد
از قدم تا به جبین آبلهزار است اینجا
بیدل اجزی جهان پیکر بیتمثالیست
حیرت آینه با خوبش دچار است اینجا
▫️#بیدل_دهلوی
جام امید نظرگاه خمار است اینجا
حلقهٔ دام تو خمیازه شکار است اینجا
عیشها غیر تماشای زیانکاری نیست
درخور باختن رنگ بهار است اینجا
عافیت میطلبی منتظر آفت باش
سر بالینطلبان تحفهٔ در است اینجا
فرصت برق و شرر با تو حسابی دارد
امتیازیکه نفس در چه شمار است اینجا
چه جگرهاکه به نومیدی حسرت بگداخت
فرصتی نیست وگرنه همهکار است اینجا
پردهٔ هستی موهوم نوایی دارد
که حبابیم و نفس آینهدار است اینجا
انجمن در بغل و ما همه بیرون دریم
بحر چندانکه زند موجکنار است اینجا
عجز طاقت همهدم شاهد معدومی ماست
نفس سوخته یک شمع مزار است اینجا
سجده هم از عرق شرم رهی پیش نبرد
از قدم تا به جبین آبلهزار است اینجا
بیدل اجزی جهان پیکر بیتمثالیست
حیرت آینه با خوبش دچار است اینجا
▫️#بیدل_دهلوی
#شعر 🔸 شیشهٔ ساعت موهوم
آبیار چمن رنگسراب است اینجا
در گلخنده تصویر گلاب است اینجا
وهم تا کی شمرد سال و مه فرصتکار
شیشهٔ ساعتموهوم حباب است اینجا
چیست گردون، هوسافزای خیالات عدم
عالمی را به همین صفر حساب است اینجا
چه قدر شب رود از خود که کندگرد سحر
مو سفیدی عرق سعی شباب است اینجا
قد خمگشته، نشان میدهد از وحشت عمر
بر در خانه از آن حلقه رکاب است اینجا
عشق ز اول علم لغزش پا داشت بلند
عذر مستان به لب موج شراب است اینجا
بوریا راحت مخمل به فراموشی داد
صد جنون شور نیستان رگ خواب است اینجا
لذتداغ جگر حق فراموشی نیست
قسمتی در نمک اشککباب است اینجا
همه در سعی فنا پیشتر از یکدگریم
با شرر سنگگر و تاز شتاب است اینجا
رستن از آفت امکان تهی از خود شدنست
تو ز کشتی مگذر عالم آب است اینجا
زین همه علم و عمل قدر خموشی دریاب
هرکجا بحث سئوالیست جواب است اینجا
بیدل آن فتنه که توفان قیامت دارد
غیر دل نیست همین خانه خراب است اینجا
#بیدل_دهلوی
آبیار چمن رنگسراب است اینجا
در گلخنده تصویر گلاب است اینجا
وهم تا کی شمرد سال و مه فرصتکار
شیشهٔ ساعتموهوم حباب است اینجا
چیست گردون، هوسافزای خیالات عدم
عالمی را به همین صفر حساب است اینجا
چه قدر شب رود از خود که کندگرد سحر
مو سفیدی عرق سعی شباب است اینجا
قد خمگشته، نشان میدهد از وحشت عمر
بر در خانه از آن حلقه رکاب است اینجا
عشق ز اول علم لغزش پا داشت بلند
عذر مستان به لب موج شراب است اینجا
بوریا راحت مخمل به فراموشی داد
صد جنون شور نیستان رگ خواب است اینجا
لذتداغ جگر حق فراموشی نیست
قسمتی در نمک اشککباب است اینجا
همه در سعی فنا پیشتر از یکدگریم
با شرر سنگگر و تاز شتاب است اینجا
رستن از آفت امکان تهی از خود شدنست
تو ز کشتی مگذر عالم آب است اینجا
زین همه علم و عمل قدر خموشی دریاب
هرکجا بحث سئوالیست جواب است اینجا
بیدل آن فتنه که توفان قیامت دارد
غیر دل نیست همین خانه خراب است اینجا
#بیدل_دهلوی
#کرونا🔸مهرداد و علی
به جرم ما و من دوریم از سرمنزل مقصد
جرس اینجا بیابان مرگ دارد کاروانها را
#بیدل_دهلوی
به جرم ما و من دوریم از سرمنزل مقصد
جرس اینجا بیابان مرگ دارد کاروانها را
#بیدل_دهلوی
#شعر 🔸 از یاد دیداری
شرر تمهید سازد مطلب ما داستانها را
دهد پرواز بسمل مدعای ما بیانها را
به جرم ما و من دوریم ازسرمنزل مقصد
جرس اینجا بیابان مرگ دارد کاروانها را
کدورت چیدهای جدی نما تا بینفسگردی
صفای دیگرست از فیض برچیدن دکانها را
ندانم جوش توفان خیال کیست این گلشن
که اشک چشم مرغانکرد گرداب آشیانها را
به لعل او خط از ما بیشتر دلبستگی دارد
طمع افزونتر از دزدست اینجا پاسبانها را
نفس سرمایهٔ بیتابیست، افسردگی تا کی
مکن شمع مزار زندگانی استخوانها را
بجز کشتی شکستن ساحل امنی نمیباشد
ز بس وسعت فروبردهست این دریا کرانها را
بهسعی اشک، کام از دهر حاصل میکنی روزی
که آهت پرّه گردد آسیای سمانها را
به افسون مدارا از کجاندیشان مشو ایمن
تواضع در کمین تیر میدارد کمانها را
جهانی آرزوها پخت و سیر آمد ز ناکامی
تنور سرد این مطبخ به خامی سوخت نانها را
من آن عاجز سجودم کز پی طرف جبین من
به دوش باد میآرند خاک آستانها را
تو همخاموش شو بیدل که من از یاد دیداری
به دوش حیرت آیینه میبندم فغانها را
#بیدل_دهلوی
شرر تمهید سازد مطلب ما داستانها را
دهد پرواز بسمل مدعای ما بیانها را
به جرم ما و من دوریم ازسرمنزل مقصد
جرس اینجا بیابان مرگ دارد کاروانها را
کدورت چیدهای جدی نما تا بینفسگردی
صفای دیگرست از فیض برچیدن دکانها را
ندانم جوش توفان خیال کیست این گلشن
که اشک چشم مرغانکرد گرداب آشیانها را
به لعل او خط از ما بیشتر دلبستگی دارد
طمع افزونتر از دزدست اینجا پاسبانها را
نفس سرمایهٔ بیتابیست، افسردگی تا کی
مکن شمع مزار زندگانی استخوانها را
بجز کشتی شکستن ساحل امنی نمیباشد
ز بس وسعت فروبردهست این دریا کرانها را
بهسعی اشک، کام از دهر حاصل میکنی روزی
که آهت پرّه گردد آسیای سمانها را
به افسون مدارا از کجاندیشان مشو ایمن
تواضع در کمین تیر میدارد کمانها را
جهانی آرزوها پخت و سیر آمد ز ناکامی
تنور سرد این مطبخ به خامی سوخت نانها را
من آن عاجز سجودم کز پی طرف جبین من
به دوش باد میآرند خاک آستانها را
تو همخاموش شو بیدل که من از یاد دیداری
به دوش حیرت آیینه میبندم فغانها را
#بیدل_دهلوی
یادگار عمر
انوشیروان روحانی
#موسیقی
🔸یادگار عمر
▫️تکنوازی #انوشیروان_روحانی
🔹عمریست طعمهخوار هجوم ندامتیم
یارب چرا چو موج به دریا زدیم پا
#بیدل_دهلوی
🔸یادگار عمر
▫️تکنوازی #انوشیروان_روحانی
🔹عمریست طعمهخوار هجوم ندامتیم
یارب چرا چو موج به دریا زدیم پا
#بیدل_دهلوی