🔸دایرکت مساوی است با بلاک؛ مجهز به آنفالویاب
▫️#فریبا_خانی
🔹روزنامهنگار
وقتی ما مدرسه میرفتیم اوضاع و احوال یک شکل دیگری بود؛ #فضای_مجازی هنوز اختراع نشده بود، آدمها #تلفن_همراه نداشتند، #واتساپ، #اینستاگرام، #اسنپچت و... هیچکدام وجود نداشت، حتی #مسنجر نبود، بنابراین آدمها حضوری حرفهایشان را به هم میزدند، حضوری عاشق میشدند و هیچکس نمیتوانست در #دایرکت با #پروفایل جعلی حرفهای نامربوط بزند و کسی نبود که تهدید کند: «دایرکت مساوی است با #بلاک!» حتی هیچکس نبود که مجهز به #آنفالویاب باشد. کوچههای دبیرستانهای دخترانه غوغایی بود. پسرهای نوجوان و جوان جان خود را به خطر میانداختند و با موتورهای فکسنی تکچرخ میزدند یا روی دوچرخههای اسقاطی و دست دوم میایستادند تا جلب توجه کنند. لایوهایشان بدون استیکر بود. بدون تتو و تیپهای عجیب. اما زندگی در اینستاگرام و فضای مجازی چیز دیگری است. شاید ما همه آلیس باشیم در سرزمین عجایب. در #اینستاگرام عکس و فیلم حرف اول را میزند. این سرویس قابلیتهای خدمات متنوعی ارائه میدهد. بیش از یکمیلیارد آدم در این جهان کاربر اینستاگرام هستند و روزانه بیش از ۵۰۰ میلیون #کاربر فعال دارد و ۵۰ میلیارد عکس هر روز در این فضا به اشتراک گذاشته میشود. ۵۹ درصد کاربران #اینترنت بین ۱۸ تا ۲۹ سال دارند که از اینستاگرام استفاده میکنند. ۳۳ درصد از آنها ۳۰ تا ۴۹ سال هستند. ۷۲ درصد نوجوانان دنیا در اینستاگرام حضور دارند. روزانه.۴ میلیارد لایک رد و بدل میشود. بیشتر کاربران اینستاگرام زنان هستند. جالب است بدانید «پیتزا» محبوبترین غذایی است که در اینستاگرام پست شده و بعد «سوشی» است. بیشترین هشتگی که در اینستاگرام ثبت شده واژه love است و بعد واژه photo.
بنابراین با دانستن اینکه محبوبترین غذا پیتزاست و بیشترین هشتگ، کلمه عشق، معلوم است که بیشتر کاربران اینستاگرام جوانان و نوجوانان هستند. در اینستاگرام کاربران برای جلب فالوئر مرزها را زیر پا میگذارد. یاد حرفهای #دکتر داور شیخاوندی، جامعهشناس میافتم. میگفت: «چرا در کلانشهرها اینهمه جرم و جنایت و بیاخلاقی اتفاق میافتد؟! در روستاها و شهرهای کوچک آدمها همدیگر را میشناسند؛ حتی نسلهای گذشته افراد را، بنابراین فرد احساس میکند اگر کار خلافی کند آبروی خود و خانوادهاش را به باد میدهد. اما در کلانشهرها همه با هم غریبهاند و این یک فضای امن برای شهروندان ایجاد میکند که هر کار خلافی بکنند. به این امید که کسی آنها را نمیشناسد.» در فضای مجازی، آدمها در یک فضای بزرگ لایتناهی زندگی میکنند و #هویتهایجعلی پوشش امنی برای درونیات آدمها شده است. اینستاگرام اسپانسر خیلی از برندهای در حال رشد است و جنبه اقتصادی هم دارد. بنابراین شاخهای اینستاگرامی با پست یک آگهی، کلی پول به جیب میزنند. این روزها، هفتهای نیست که یک پست جنجالی جامعه ما را آشفته نکند. سلبریتیهای کممایه با پستهای غیرمعمول سعی در جذب مخاطب دارند و ما ناخودآگاه با پرداختن به آنها و حتی انتقاد از آنها آتش شهرت آنها را شعلهورتر میکنیم. واقعا ما در این شهر مجازی غریبهایم و در این فضای غریب و بزرگ گرفتار شدهایم. خیلی از ما کاربران ناشی هستیم، مثلا نمیدانیم انتشار عکس کودکان یا فیلمهای آنها چه آسیبی ممکن است به کودکمان بزند. خیلی از این پستهای جنجالی، توسط #سناریونویسان مخفی صورت میگیرد. آدمهای شهرتطلب، مانند بازیگران بیچارهای نقشهای مبتذل تعریفشده خود را اجرا میکنند و به نتیجه این پستها بیتوجه هستند. هیجان را کنار بگذاریم. کارشناسان اهل فن را دعوت کنیم تا درباره مدیریت دیتا و اخلاق در فضای مجازی حرف بزنند. در مدرسهها کارشناسان حضور پیدا کنند و ذهن دانشآموزان را روشن کنند. ما در زندگی به همه اطلاعات احتیاج نداریم و قرار نیست هر فیلم و پستی را نگاه کنیم و وقت و انرژی خود را خرج کنیم. اما بدترین برخود نفی است. نفی نکنیم ما در این فضا خیلی چیزهای خوب هم آموختهایم. لایوهای هنری و علمی و ورزشی دستاورد خوب این فضاهاست. در ماجرای کرونا، کلی فیلمهای کوتاه و آموزشی خوب در اینستاگرام دیدیم و ذهن ما روشن شد. اتفاقا اینستاگرام فضای خوبی برای بالارفتن سواد هنری ماست. در ضمن این پدیدهها، نفیشدنی نیستند. فقط باید مهارت خود را بالا ببریم. آن وقت شاید مجبور نباشیم تهدید کنیم دایرکت مساوی است با بلاک. چون احترام به حریم دیگران را میدانیم. متوقع هم نباشیم خزعبلات ما را همه دنبال کنند و بنویسیم مجهزیم به آنفالویاب. باور کنید ما محکوم نیستیم هر چیزی را در این جهان ببینیم.
▫️#فریبا_خانی
🔹روزنامهنگار
وقتی ما مدرسه میرفتیم اوضاع و احوال یک شکل دیگری بود؛ #فضای_مجازی هنوز اختراع نشده بود، آدمها #تلفن_همراه نداشتند، #واتساپ، #اینستاگرام، #اسنپچت و... هیچکدام وجود نداشت، حتی #مسنجر نبود، بنابراین آدمها حضوری حرفهایشان را به هم میزدند، حضوری عاشق میشدند و هیچکس نمیتوانست در #دایرکت با #پروفایل جعلی حرفهای نامربوط بزند و کسی نبود که تهدید کند: «دایرکت مساوی است با #بلاک!» حتی هیچکس نبود که مجهز به #آنفالویاب باشد. کوچههای دبیرستانهای دخترانه غوغایی بود. پسرهای نوجوان و جوان جان خود را به خطر میانداختند و با موتورهای فکسنی تکچرخ میزدند یا روی دوچرخههای اسقاطی و دست دوم میایستادند تا جلب توجه کنند. لایوهایشان بدون استیکر بود. بدون تتو و تیپهای عجیب. اما زندگی در اینستاگرام و فضای مجازی چیز دیگری است. شاید ما همه آلیس باشیم در سرزمین عجایب. در #اینستاگرام عکس و فیلم حرف اول را میزند. این سرویس قابلیتهای خدمات متنوعی ارائه میدهد. بیش از یکمیلیارد آدم در این جهان کاربر اینستاگرام هستند و روزانه بیش از ۵۰۰ میلیون #کاربر فعال دارد و ۵۰ میلیارد عکس هر روز در این فضا به اشتراک گذاشته میشود. ۵۹ درصد کاربران #اینترنت بین ۱۸ تا ۲۹ سال دارند که از اینستاگرام استفاده میکنند. ۳۳ درصد از آنها ۳۰ تا ۴۹ سال هستند. ۷۲ درصد نوجوانان دنیا در اینستاگرام حضور دارند. روزانه.۴ میلیارد لایک رد و بدل میشود. بیشتر کاربران اینستاگرام زنان هستند. جالب است بدانید «پیتزا» محبوبترین غذایی است که در اینستاگرام پست شده و بعد «سوشی» است. بیشترین هشتگی که در اینستاگرام ثبت شده واژه love است و بعد واژه photo.
بنابراین با دانستن اینکه محبوبترین غذا پیتزاست و بیشترین هشتگ، کلمه عشق، معلوم است که بیشتر کاربران اینستاگرام جوانان و نوجوانان هستند. در اینستاگرام کاربران برای جلب فالوئر مرزها را زیر پا میگذارد. یاد حرفهای #دکتر داور شیخاوندی، جامعهشناس میافتم. میگفت: «چرا در کلانشهرها اینهمه جرم و جنایت و بیاخلاقی اتفاق میافتد؟! در روستاها و شهرهای کوچک آدمها همدیگر را میشناسند؛ حتی نسلهای گذشته افراد را، بنابراین فرد احساس میکند اگر کار خلافی کند آبروی خود و خانوادهاش را به باد میدهد. اما در کلانشهرها همه با هم غریبهاند و این یک فضای امن برای شهروندان ایجاد میکند که هر کار خلافی بکنند. به این امید که کسی آنها را نمیشناسد.» در فضای مجازی، آدمها در یک فضای بزرگ لایتناهی زندگی میکنند و #هویتهایجعلی پوشش امنی برای درونیات آدمها شده است. اینستاگرام اسپانسر خیلی از برندهای در حال رشد است و جنبه اقتصادی هم دارد. بنابراین شاخهای اینستاگرامی با پست یک آگهی، کلی پول به جیب میزنند. این روزها، هفتهای نیست که یک پست جنجالی جامعه ما را آشفته نکند. سلبریتیهای کممایه با پستهای غیرمعمول سعی در جذب مخاطب دارند و ما ناخودآگاه با پرداختن به آنها و حتی انتقاد از آنها آتش شهرت آنها را شعلهورتر میکنیم. واقعا ما در این شهر مجازی غریبهایم و در این فضای غریب و بزرگ گرفتار شدهایم. خیلی از ما کاربران ناشی هستیم، مثلا نمیدانیم انتشار عکس کودکان یا فیلمهای آنها چه آسیبی ممکن است به کودکمان بزند. خیلی از این پستهای جنجالی، توسط #سناریونویسان مخفی صورت میگیرد. آدمهای شهرتطلب، مانند بازیگران بیچارهای نقشهای مبتذل تعریفشده خود را اجرا میکنند و به نتیجه این پستها بیتوجه هستند. هیجان را کنار بگذاریم. کارشناسان اهل فن را دعوت کنیم تا درباره مدیریت دیتا و اخلاق در فضای مجازی حرف بزنند. در مدرسهها کارشناسان حضور پیدا کنند و ذهن دانشآموزان را روشن کنند. ما در زندگی به همه اطلاعات احتیاج نداریم و قرار نیست هر فیلم و پستی را نگاه کنیم و وقت و انرژی خود را خرج کنیم. اما بدترین برخود نفی است. نفی نکنیم ما در این فضا خیلی چیزهای خوب هم آموختهایم. لایوهای هنری و علمی و ورزشی دستاورد خوب این فضاهاست. در ماجرای کرونا، کلی فیلمهای کوتاه و آموزشی خوب در اینستاگرام دیدیم و ذهن ما روشن شد. اتفاقا اینستاگرام فضای خوبی برای بالارفتن سواد هنری ماست. در ضمن این پدیدهها، نفیشدنی نیستند. فقط باید مهارت خود را بالا ببریم. آن وقت شاید مجبور نباشیم تهدید کنیم دایرکت مساوی است با بلاک. چون احترام به حریم دیگران را میدانیم. متوقع هم نباشیم خزعبلات ما را همه دنبال کنند و بنویسیم مجهزیم به آنفالویاب. باور کنید ما محکوم نیستیم هر چیزی را در این جهان ببینیم.
عرصههای ارتباطی
#کیوسک🔸 ۲۹ تیر ۹۹
مريم رجوی كه با پشتيبانی برخي اكانتهای بینام و نشان توييتر همچون #دونالد_ترامپ، رييسجمهوری ايالاتمتحده امريكا و سلطنتطلبان مشغول سوار شدن بر موج «اعدام نكنيد» بود، روز گذشته با چنين موج انتقادی مواجه شد كه حتی كاربرانی را كه بهطور معمول از واژگان محترمانه در توييتهايشان استفاده ميكنند نيز بر آن داشت تا به تندی از او و گروهك تروريستي تحت مديريتش و البته «ايراناينترنشنال» انتقاد كنند.
اين ميان البته برخي كاربران نظير اميد بلاغتي، فعال رسانهاي معتقد بودند كه «ايراناينترنشنال» بايد هدف اصلي انتقادات باشد. او در همين زمينه در توييتر خود مينويسد: «از هشتگ مريم رجوي [...] خورد خوشم مياد اما واقعيت اينه كه رجوي و امثالهم يكصدم نفوذ خود رسانهاي مث ايران اينترنشنال رو توي توده مردم ندارند. خود ايراناينترنشنال رو بايد موضوع اصلي اين پوشش زنده میكرديم (هنوزم دير نيست) و در اصل ايراناينترنشنال [...] خورد.» سعيد نمكی، فعال رسانهاي نيز به شكل ديگري بر اين مهم تاكيد كرد و با يادآوري نقش ايراناينترنشنال در اين ميان نوشت كه «عرضم حضورتان كه «اعدام نكنيد» اما براي يادآوری معروضم كه مريم رجوي [...] خورد» همراه با همه متعلقاتش حتي مزدك (ميرزايي) كه دوستش دارم!» حسين رزاق، فعال توييتري نيز در همين رابطه نوشت: «هشتگ مريم رجوي [...] خورد آن لولوي مجاهدين كه بالاي سر ملت نگه داشته بودند براي فكر نكردن به فردا را هم نابود كرد. مردم نشان دادند آنقدر آگاه هستند كه غذای مورد علاقه هر جنايتكاری را به وقتش سرو كنند.»
واكنشها اما به همينجا ختم نشد. مرتضي گلپور، خبرنگار حوزه دولت روزنامه ايران نيز «ايراناينترنشنال» و مديران اين شبكه را كه براساس اسناد منتشر شده بخشي از سرمايهگذارانش را چهرههای به نسبت سرشناس عربستانسعودي تشكيل ميدهند، مخاطب قرار داد و نوشت: «آقا يا خانم ايراناينترنشنال! كشورهاي جهان، با كساني كه دوش به دوش دشمن، عليه مردم و وطن خودشون ميجنگند، چهكار ميكنند؟ بگيد ما هم همون رفتار رو با منافقين بكنيم. حتي بنیصدر و شاپور بختيار حاضر به نوكري دژخيمي به اسم صدام نشدن، اما شما به مريم رجوي [...] خور ميگيد رييسجمهوري منتخب؟!» مسعود بهنود نيز در اين ميان به نوع ديگري به انتقاد از اين شبكه تلويزيوني پرداخت و نوشت: «اين همه از رفع تبعيض و يكساني گفت و نگفت پس چرا خودش به چنين بازسازي مهيبي از صورت متوسل شده، در حالي كه هفتاد سالگان ديگر با عينكهاي ته استكاني و سبيل و ريش، درون آن دخمه دارند ميپوسند. نفرين بر همه آدمكشان و خشونتطلبان. ظالم و مظلوم در كار نيست.»
▫️ضعف داخلي
بدينترتيب و با تمام اين مباحث، خط و مرز كاربران با «مجاهدين» مشخص است و جالب آنكه اكثر قريب به اتفاق كاربراني كه عليه «ايراناينترنشنال» نوشتند، همانها بودند كه مطالبه «اعدام نكنيد» را تكرار ميكردند تا به روشنی بر ادعاهاي برخي چهرههاي نزديك به جريان سياسي اصولگرا كه آنان را «ربات» و «آلبانينشين» معرفي كرده بودند، تكذيب كنند اما در اين ميان شايد اصليترين پرسش به عملكرد صداوسيماي جمهوري اسلامي برگردد؛ صداوسيمايي كه با ظرفيتهاي فراوان تشكيل شده تا با پوشش بيطرفانه و بدون موضعگيري اخبار و اطلاعات عموم جامعه را از تماشاي شبكههاي خارج از مرزها بينياز كند اما بهزعم تحليلگران و ناظران پس از گذشت بيش از ۴ دهه از عمر انقلاب، نهتنها اين مهم محقق نشده، بلكه مديران رسانه ملي از قرار معلوم به جاي پرداختن به نقاط ضعف خود و اصلاح آنان، همچنان #فضای_مجازی را مقصر پنداشته و گاه و بيگاه تلاشهايي را براي اعمال محدوديتهاي بيشتر بر آنان به كار ميبرند. اقدامي كه با رشد فيلترشكنها ميان ايرانيان احتمالا راه به جايي نميبرد و چنانكه كاربران نيز در يكي، دو روز گذشته تاكيد كردند، بهبود نقاط ضعف رسانههای داخلي تنها راه بازسازی پلهاي ارتباطي ميان مردم و حاكميت است.
▫️روزنامه #اعتماد
اين ميان البته برخي كاربران نظير اميد بلاغتي، فعال رسانهاي معتقد بودند كه «ايراناينترنشنال» بايد هدف اصلي انتقادات باشد. او در همين زمينه در توييتر خود مينويسد: «از هشتگ مريم رجوي [...] خورد خوشم مياد اما واقعيت اينه كه رجوي و امثالهم يكصدم نفوذ خود رسانهاي مث ايران اينترنشنال رو توي توده مردم ندارند. خود ايراناينترنشنال رو بايد موضوع اصلي اين پوشش زنده میكرديم (هنوزم دير نيست) و در اصل ايراناينترنشنال [...] خورد.» سعيد نمكی، فعال رسانهاي نيز به شكل ديگري بر اين مهم تاكيد كرد و با يادآوري نقش ايراناينترنشنال در اين ميان نوشت كه «عرضم حضورتان كه «اعدام نكنيد» اما براي يادآوری معروضم كه مريم رجوي [...] خورد» همراه با همه متعلقاتش حتي مزدك (ميرزايي) كه دوستش دارم!» حسين رزاق، فعال توييتري نيز در همين رابطه نوشت: «هشتگ مريم رجوي [...] خورد آن لولوي مجاهدين كه بالاي سر ملت نگه داشته بودند براي فكر نكردن به فردا را هم نابود كرد. مردم نشان دادند آنقدر آگاه هستند كه غذای مورد علاقه هر جنايتكاری را به وقتش سرو كنند.»
واكنشها اما به همينجا ختم نشد. مرتضي گلپور، خبرنگار حوزه دولت روزنامه ايران نيز «ايراناينترنشنال» و مديران اين شبكه را كه براساس اسناد منتشر شده بخشي از سرمايهگذارانش را چهرههای به نسبت سرشناس عربستانسعودي تشكيل ميدهند، مخاطب قرار داد و نوشت: «آقا يا خانم ايراناينترنشنال! كشورهاي جهان، با كساني كه دوش به دوش دشمن، عليه مردم و وطن خودشون ميجنگند، چهكار ميكنند؟ بگيد ما هم همون رفتار رو با منافقين بكنيم. حتي بنیصدر و شاپور بختيار حاضر به نوكري دژخيمي به اسم صدام نشدن، اما شما به مريم رجوي [...] خور ميگيد رييسجمهوري منتخب؟!» مسعود بهنود نيز در اين ميان به نوع ديگري به انتقاد از اين شبكه تلويزيوني پرداخت و نوشت: «اين همه از رفع تبعيض و يكساني گفت و نگفت پس چرا خودش به چنين بازسازي مهيبي از صورت متوسل شده، در حالي كه هفتاد سالگان ديگر با عينكهاي ته استكاني و سبيل و ريش، درون آن دخمه دارند ميپوسند. نفرين بر همه آدمكشان و خشونتطلبان. ظالم و مظلوم در كار نيست.»
▫️ضعف داخلي
بدينترتيب و با تمام اين مباحث، خط و مرز كاربران با «مجاهدين» مشخص است و جالب آنكه اكثر قريب به اتفاق كاربراني كه عليه «ايراناينترنشنال» نوشتند، همانها بودند كه مطالبه «اعدام نكنيد» را تكرار ميكردند تا به روشنی بر ادعاهاي برخي چهرههاي نزديك به جريان سياسي اصولگرا كه آنان را «ربات» و «آلبانينشين» معرفي كرده بودند، تكذيب كنند اما در اين ميان شايد اصليترين پرسش به عملكرد صداوسيماي جمهوري اسلامي برگردد؛ صداوسيمايي كه با ظرفيتهاي فراوان تشكيل شده تا با پوشش بيطرفانه و بدون موضعگيري اخبار و اطلاعات عموم جامعه را از تماشاي شبكههاي خارج از مرزها بينياز كند اما بهزعم تحليلگران و ناظران پس از گذشت بيش از ۴ دهه از عمر انقلاب، نهتنها اين مهم محقق نشده، بلكه مديران رسانه ملي از قرار معلوم به جاي پرداختن به نقاط ضعف خود و اصلاح آنان، همچنان #فضای_مجازی را مقصر پنداشته و گاه و بيگاه تلاشهايي را براي اعمال محدوديتهاي بيشتر بر آنان به كار ميبرند. اقدامي كه با رشد فيلترشكنها ميان ايرانيان احتمالا راه به جايي نميبرد و چنانكه كاربران نيز در يكي، دو روز گذشته تاكيد كردند، بهبود نقاط ضعف رسانههای داخلي تنها راه بازسازی پلهاي ارتباطي ميان مردم و حاكميت است.
▫️روزنامه #اعتماد
Forwarded from ماهنامه مديريت ارتباطات
◽️گفتمانها در عصر فضای مجازی
✍️حسن بشیر
▫️با ظهور فضای مجازی، فضای جدیدی ایجاد شد که فضای سوم نامیده شد. این فضا نه فضای ذهنی است و نه فضای مادی، بلکه فضایی بینابینی است که در تصورات، رفتارها و اقدامات انسان تجلی مییابد.
▫️گفتمان فضای مجازی که در آن بسیاری از شایعات، دروغپردازیها، سخنان غیرمستند، اخبار بدون منبع و امثالهم وجود دارد، گفتمانی است که اگر از واقعیت خالی نباشد، واقعیت نسبی نیز ندارد.
▫️فضای سوم در حقیقت فضایی تداخلی- اجتماعی است که بخشی از آن در فضای واقعی، بخشی دیگر در فضای مجازی و بخشی دیگر در فضای ذهنی شکل میگیرد. این فضا محصول تعامل سه فضای واقعی، ذهنی و مجازی است. در این فضای جدید است که گفتمانهای عصر گفتمان متولد میشوند که با عصر واقعی متفاوتاند.
▫️باید به این واقعیت توجه کرد که تا قبل از کشف فضای مجازی، گفتمانها در فضای واقعی متولد میشدند، ولی میتوان گفت با کشف فضای مجازی، سه عصر متمایز از همدیگر در حال شکلگیریاند: عصر گفتمان فضای واقعی، عصر گفتمان فضای مجازی و عصر فضای تداخل گفتمانی میان عصر واقعی و عصر مجازی.
▫️در فضای مجازی، بهویژه شبکههای اجتماعی، گفتمانهای گوناگونی متولد میشوند، اما این گفتمانها در بسیاری از مواقع ناشی از اطلاعاتیاند که نمیتوان به واقعیت آنها اطمینان کرد. بنابراین، در اینجا شایعات و دروغپردازیها نیز نقشی اساسی در تولید گفتمانهای مختلف دارند.
▫️تعامل دو فضای واقعی و مجازی انسان را وارد عصر سومی کرده است که میتوان آن را عصر تداخل دوفضایی نامید. در این فضای تداخلی جدید، تجربههای زیسته در فضای واقعی و تجربههای به دست آمده در فضای مجازی به گفتمانی انتزاعی- تجربی تبدیل میشوند که با دیگران به مشارکت گذاشته میشوند.
▫️فضای سوم ناشی از تجربۀ تداخل دو فضای واقعی و مجازی است. در این فضا بخشی از گفتمان بر مبنای واقعیتها و برخی نیز بر اساس شایعات و غیره شکل میگیرند و نوعی از گفتمان به وجود میآید که میتوان آن را گفتمان متداخل نامید. گفتمان متداخل نه منعکسکنندۀ واقعیت فضای واقعی است و نه واقعیت فضای مجازی، بلکه در میان این دو فضا در حال شکلگیری است. به همین دلیل وضعیت گفتمانهای کنونی با ظهور فضای مجازی دچار ابهامهای بسیار و در حقیقت با چالشهای زیادی روبهرو شدهاند.
▫️گفتمان که در فضای واقعی منعکسکنندۀ روابط قدرت، دانش و معرفت است و ریشه در تفکر دارد، در تداخل دوفضایی جدید، از روابط سیال قدرت که عمدتاً توسط کاربران شکل گرفته و از اطلاعاتی که معلوم نیست به دانش و معرفت منجر شوند، نشأت میگیرد و این خود آغاز کشمکشهای جدید گفتمانی است که جوامع مختلف جهانی، از جمله ایران، بهشدت درگیر آن شدهاند.
🗞منبع: بخشی از مقالهای با تیتر «فضای سوم و تداخل گفتمانی»، منتشر شده در شماره 105 #ماهنامه_مدیریت_ارتباطات، بهمن 1397
#آشیو_مدیریت_ارتباطات
#فضای_مجازی
#گفتمان
برای خواندن متن کامل مقاله به این لینک مراجعه کنید
👇👇👇
https://t.iss.one/cm_magazine
✍️حسن بشیر
▫️با ظهور فضای مجازی، فضای جدیدی ایجاد شد که فضای سوم نامیده شد. این فضا نه فضای ذهنی است و نه فضای مادی، بلکه فضایی بینابینی است که در تصورات، رفتارها و اقدامات انسان تجلی مییابد.
▫️گفتمان فضای مجازی که در آن بسیاری از شایعات، دروغپردازیها، سخنان غیرمستند، اخبار بدون منبع و امثالهم وجود دارد، گفتمانی است که اگر از واقعیت خالی نباشد، واقعیت نسبی نیز ندارد.
▫️فضای سوم در حقیقت فضایی تداخلی- اجتماعی است که بخشی از آن در فضای واقعی، بخشی دیگر در فضای مجازی و بخشی دیگر در فضای ذهنی شکل میگیرد. این فضا محصول تعامل سه فضای واقعی، ذهنی و مجازی است. در این فضای جدید است که گفتمانهای عصر گفتمان متولد میشوند که با عصر واقعی متفاوتاند.
▫️باید به این واقعیت توجه کرد که تا قبل از کشف فضای مجازی، گفتمانها در فضای واقعی متولد میشدند، ولی میتوان گفت با کشف فضای مجازی، سه عصر متمایز از همدیگر در حال شکلگیریاند: عصر گفتمان فضای واقعی، عصر گفتمان فضای مجازی و عصر فضای تداخل گفتمانی میان عصر واقعی و عصر مجازی.
▫️در فضای مجازی، بهویژه شبکههای اجتماعی، گفتمانهای گوناگونی متولد میشوند، اما این گفتمانها در بسیاری از مواقع ناشی از اطلاعاتیاند که نمیتوان به واقعیت آنها اطمینان کرد. بنابراین، در اینجا شایعات و دروغپردازیها نیز نقشی اساسی در تولید گفتمانهای مختلف دارند.
▫️تعامل دو فضای واقعی و مجازی انسان را وارد عصر سومی کرده است که میتوان آن را عصر تداخل دوفضایی نامید. در این فضای تداخلی جدید، تجربههای زیسته در فضای واقعی و تجربههای به دست آمده در فضای مجازی به گفتمانی انتزاعی- تجربی تبدیل میشوند که با دیگران به مشارکت گذاشته میشوند.
▫️فضای سوم ناشی از تجربۀ تداخل دو فضای واقعی و مجازی است. در این فضا بخشی از گفتمان بر مبنای واقعیتها و برخی نیز بر اساس شایعات و غیره شکل میگیرند و نوعی از گفتمان به وجود میآید که میتوان آن را گفتمان متداخل نامید. گفتمان متداخل نه منعکسکنندۀ واقعیت فضای واقعی است و نه واقعیت فضای مجازی، بلکه در میان این دو فضا در حال شکلگیری است. به همین دلیل وضعیت گفتمانهای کنونی با ظهور فضای مجازی دچار ابهامهای بسیار و در حقیقت با چالشهای زیادی روبهرو شدهاند.
▫️گفتمان که در فضای واقعی منعکسکنندۀ روابط قدرت، دانش و معرفت است و ریشه در تفکر دارد، در تداخل دوفضایی جدید، از روابط سیال قدرت که عمدتاً توسط کاربران شکل گرفته و از اطلاعاتی که معلوم نیست به دانش و معرفت منجر شوند، نشأت میگیرد و این خود آغاز کشمکشهای جدید گفتمانی است که جوامع مختلف جهانی، از جمله ایران، بهشدت درگیر آن شدهاند.
🗞منبع: بخشی از مقالهای با تیتر «فضای سوم و تداخل گفتمانی»، منتشر شده در شماره 105 #ماهنامه_مدیریت_ارتباطات، بهمن 1397
#آشیو_مدیریت_ارتباطات
#فضای_مجازی
#گفتمان
برای خواندن متن کامل مقاله به این لینک مراجعه کنید
👇👇👇
https://t.iss.one/cm_magazine
🔸دشواریهای کتابخانههای دیجیتال
▫️گفتگو با #رسول_جعفریان
▫️رئیس کتابخانۀ دانشگاه تهران
.. کرونا زمینه ذهنی بهتری را برای کار در #فضای_مجازی پدید آورده است، اما به نظرم جز چند کار بسیار جزیی که به راحتی میشود از آنها صرف نظر کرد، اقدامی نشده است. فکر کنید، گذاشتن تعدادی کتاب رمان، یا آزاد کردن چند صد کتاب چاپی از سوی فلان دانشگاه، اینها مشکل ما را حل نمیکند. ما نیاز به یک انقلاب دیجیتالی در زمینه کتاب و مقاله داریم. این کار، نه از نظر ذهنی و نه عملی، زمینه جدی برای اجرا ندارد. شما ببینید، این #ایرانداک باید فعالترین مرکز برای ارائه پایان نامهها و رسالههای دکتری باشد. همین الان شما سرانگشتی تعداد رسالهها و پایان نامههای کشور را در همه مراکز تحصیلات عالی حساب کنید و ببینید موجودی ایرانداک چه اندازه است. من فکر نمیکنم ده تا بیست درصد هم بشود.
https://mirasmaktoob.ir/fa/news/10076
▫️گفتگو با #رسول_جعفریان
▫️رئیس کتابخانۀ دانشگاه تهران
.. کرونا زمینه ذهنی بهتری را برای کار در #فضای_مجازی پدید آورده است، اما به نظرم جز چند کار بسیار جزیی که به راحتی میشود از آنها صرف نظر کرد، اقدامی نشده است. فکر کنید، گذاشتن تعدادی کتاب رمان، یا آزاد کردن چند صد کتاب چاپی از سوی فلان دانشگاه، اینها مشکل ما را حل نمیکند. ما نیاز به یک انقلاب دیجیتالی در زمینه کتاب و مقاله داریم. این کار، نه از نظر ذهنی و نه عملی، زمینه جدی برای اجرا ندارد. شما ببینید، این #ایرانداک باید فعالترین مرکز برای ارائه پایان نامهها و رسالههای دکتری باشد. همین الان شما سرانگشتی تعداد رسالهها و پایان نامههای کشور را در همه مراکز تحصیلات عالی حساب کنید و ببینید موجودی ایرانداک چه اندازه است. من فکر نمیکنم ده تا بیست درصد هم بشود.
https://mirasmaktoob.ir/fa/news/10076
mirasmaktoob.ir
دشواریهای کتابخانههای دیجیتال در ایران | مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
فعالیتهایی که در کشور ما در زمینۀ کتابخانههای دیجیتال انجام میشود بسیار کند، نامنظم، بدون امکانات و مهمتر از آن بدون برنامه و تنها مطابق با الزامات جاری است.
#روزنامهنگاری #ارتباطات
🔸گروههای مجازی خانوادگی؛ آسیبِ بزرگِ سپهر رسانهای ایران
▫️#پژمان_موسوی | روزنامه شرق
#شایعه، پاشنه آشیلِ اصلی سپهرِ رسانهای ایران است؛ این، نه یک ادعا یا فرضیه، که واقعیتِ این روزهای حوزه #خبر و #رسانه است. درباره ریشهها و چراییِ رواج شایعه و عوامل تقویت کنندهی آن، تا کنون بسیار گفته و نوشته شده اما نکتهای که به نظر، حلقهی مفقوده ترویج گسترده شایعه در ایران است و اتفاقا بسیار هم محدود به آن پرداخته شده، گروههای تلگرامی و واتساپی خانوادگی و دوستانه است.
با رواج گسترده #شبکههایاجتماعی و #فضای_مجازی در ایران، که به دنبال افزایش پرشمارِ گوشیهای تلفن هوشمند و تقویتِ سرعت و کیفیت اینترنت «خانگی» و «همراه» از یکسو و محدودیتِ فعالیتِ رسانههای رسمی از سوی دیگر پدید آمد، در کنار گروهها و کانالهای خبری حرفهای و نیمهحرفهای، صدها هزار گروه دوستانه و خانوادگی هم در دو محیط #واتساپ و #تلگرام به عنوان دو #رسانه و پیامرسان پر مخاطبِ ایرانی فعال شدند. کارکردِ این گروهها در ابتدا به رد و بدل کردن عکسها، فیلمها و پیامهای دوستانه و خانوادگی محدود بود اما پس از مدتی نسبتا کوتاه، کارکرد اصلی و پنهان این گروهها، یکسره به رواج شایعه، دروغ و اخبارِ غیر واقعی تغییر مسیر داد و فضای رسمی و حرفهای رسانهای در ایران را به تمامی تحت تاثیرِ تبعات منفی و مخرب خود قرار داد. نگاهی دقیق، جزیی و موشکافانه به کارکردِ گروههای دوستانه و خانوادگی در کنارِ یک مشاهدهی میدانی ساده، مویدِ این موضوع است که گروههای دوستانه و خانوادگی، بهترین بستر برای رواج دروغ و شایعه است، هر چه هم دروغ و شایعه بزرگتر، انتشار و باورپذیریاش بیشتر و گستردهتر. فرقی هم نمیکند موضوع دروغ و شایعه چه باشد، از کشف راههای درمان و کشف قریبالوقوعِ واکسن کرونا تا جدیترین مسائل ژئولوپولتیکِ خاورمیانه، همه و همه موضوعهایی است که در بستر این گروهها داغ میشود و خیلی سریع از طریقِ یک شبکه مویرگی،به صورت گسترده منتشر میشود. آنقدر هم این شایعات متنوع و زیاد است که اساسا پرداختن و نوشتن درباره آنها کاری عبث و غیر ممکن شده است چرا که تا میروی درباره یک موضوع روشنگری کنی، موضوع جدیدی مطرح میشود و طومار مسئله قدیم را در هم میپیچد و ما میمانیم و تعدادِ زیادی دروغ و شایعه که روی هم تلنبار شده و کسی را یارای نوشتن درباره همه آنها نیست.
در این وضعیت، مهمترین پرسشی که مطرح میشود این است که چه باید کرد؟مگر میشود به این همه گروه و خانواده و گروه دوستی دسترسی داشت؟ اصلا دسترسی هم اگر باشد، چطور میتوان همهی آنها را مجاب کرد که دست از شایعهپردازی بردارند و حرفهای، مسئولانه و متعهدانه عمل کنند؟ آیا این موضوع شدنی است؟ پاسخ به این پرسش یک کلمه بیش نیست: خیر! زیرا صورت مسئله اگر این باشد، البته که هر پاسخی یکسره ناامیدکننده و همراه با بنبست خواهد بود. راه ایمن، موثر، و البته مطابق با واقعیتهای امروزِ ایران، بالا بردنِ #سواد_رسانهای از یک سو و ترویج #آزادیبیان و #مطبوعات برای فعالیتِ آزادِ #روزنامهنگاران و #خبرنگاران از سوی دیگر است. سواد رسانهای اگر بالا باشد، هر شایعه و دروغی نمیتواند خود را به عنوان #خبر برای #افکار_عمومی مطرح کند و مخاطبان هر چیزی را اساسا باور نمیکنند. سواد رسانهای اگر بالا باشد، مردم، حتی #مخاطبان عام، میدانند که برای باورِ یک خبر یا رویداد، اندکی بررسی لازم است و یک شایعه و دروغ را نباید به محض دریافت، فوروارد کرد. سواد رسانهای اگر بالا باشد، مخاطبان میدانند روزنامهنگاران حرفهای، با تعهدی که به حقیقت دارند، هیچگاه اجازه نمیدهند اعتبار خود و رسانهشان مخدوش شود و از این رو همواره در ترویج راستی و حقیقت میکوشند. از سوی دیگر، رسانهها اگر آزاد باشند و خبرنگاران و روزنامهنگاران بتوانند بدون محدودیت کار حرفهای خود را انجام دهند، اساسا جایی برای شایعه و دروغ نمیماند و شایعه و دروغی هم اگر باشد، خیلی سریع عیان میشود و شایعهسازان و دروغگویان، رسوا. از همین رو، دفاع از آزادی بیان و مطبوعات، تنها راهِ مقابله با فضاسازیهای مجازی و ترویجِ گستردهی دروغ و شایعه است. موضوعی که در یک جریانِ طبیعی، میتواند سوادِ رسانهای میانگین مخاطبان را هم بالاتر ببرد و سپهرِ رسانهای ایران را از آلودگی مصون نماید.
🔸گروههای مجازی خانوادگی؛ آسیبِ بزرگِ سپهر رسانهای ایران
▫️#پژمان_موسوی | روزنامه شرق
#شایعه، پاشنه آشیلِ اصلی سپهرِ رسانهای ایران است؛ این، نه یک ادعا یا فرضیه، که واقعیتِ این روزهای حوزه #خبر و #رسانه است. درباره ریشهها و چراییِ رواج شایعه و عوامل تقویت کنندهی آن، تا کنون بسیار گفته و نوشته شده اما نکتهای که به نظر، حلقهی مفقوده ترویج گسترده شایعه در ایران است و اتفاقا بسیار هم محدود به آن پرداخته شده، گروههای تلگرامی و واتساپی خانوادگی و دوستانه است.
با رواج گسترده #شبکههایاجتماعی و #فضای_مجازی در ایران، که به دنبال افزایش پرشمارِ گوشیهای تلفن هوشمند و تقویتِ سرعت و کیفیت اینترنت «خانگی» و «همراه» از یکسو و محدودیتِ فعالیتِ رسانههای رسمی از سوی دیگر پدید آمد، در کنار گروهها و کانالهای خبری حرفهای و نیمهحرفهای، صدها هزار گروه دوستانه و خانوادگی هم در دو محیط #واتساپ و #تلگرام به عنوان دو #رسانه و پیامرسان پر مخاطبِ ایرانی فعال شدند. کارکردِ این گروهها در ابتدا به رد و بدل کردن عکسها، فیلمها و پیامهای دوستانه و خانوادگی محدود بود اما پس از مدتی نسبتا کوتاه، کارکرد اصلی و پنهان این گروهها، یکسره به رواج شایعه، دروغ و اخبارِ غیر واقعی تغییر مسیر داد و فضای رسمی و حرفهای رسانهای در ایران را به تمامی تحت تاثیرِ تبعات منفی و مخرب خود قرار داد. نگاهی دقیق، جزیی و موشکافانه به کارکردِ گروههای دوستانه و خانوادگی در کنارِ یک مشاهدهی میدانی ساده، مویدِ این موضوع است که گروههای دوستانه و خانوادگی، بهترین بستر برای رواج دروغ و شایعه است، هر چه هم دروغ و شایعه بزرگتر، انتشار و باورپذیریاش بیشتر و گستردهتر. فرقی هم نمیکند موضوع دروغ و شایعه چه باشد، از کشف راههای درمان و کشف قریبالوقوعِ واکسن کرونا تا جدیترین مسائل ژئولوپولتیکِ خاورمیانه، همه و همه موضوعهایی است که در بستر این گروهها داغ میشود و خیلی سریع از طریقِ یک شبکه مویرگی،به صورت گسترده منتشر میشود. آنقدر هم این شایعات متنوع و زیاد است که اساسا پرداختن و نوشتن درباره آنها کاری عبث و غیر ممکن شده است چرا که تا میروی درباره یک موضوع روشنگری کنی، موضوع جدیدی مطرح میشود و طومار مسئله قدیم را در هم میپیچد و ما میمانیم و تعدادِ زیادی دروغ و شایعه که روی هم تلنبار شده و کسی را یارای نوشتن درباره همه آنها نیست.
در این وضعیت، مهمترین پرسشی که مطرح میشود این است که چه باید کرد؟مگر میشود به این همه گروه و خانواده و گروه دوستی دسترسی داشت؟ اصلا دسترسی هم اگر باشد، چطور میتوان همهی آنها را مجاب کرد که دست از شایعهپردازی بردارند و حرفهای، مسئولانه و متعهدانه عمل کنند؟ آیا این موضوع شدنی است؟ پاسخ به این پرسش یک کلمه بیش نیست: خیر! زیرا صورت مسئله اگر این باشد، البته که هر پاسخی یکسره ناامیدکننده و همراه با بنبست خواهد بود. راه ایمن، موثر، و البته مطابق با واقعیتهای امروزِ ایران، بالا بردنِ #سواد_رسانهای از یک سو و ترویج #آزادیبیان و #مطبوعات برای فعالیتِ آزادِ #روزنامهنگاران و #خبرنگاران از سوی دیگر است. سواد رسانهای اگر بالا باشد، هر شایعه و دروغی نمیتواند خود را به عنوان #خبر برای #افکار_عمومی مطرح کند و مخاطبان هر چیزی را اساسا باور نمیکنند. سواد رسانهای اگر بالا باشد، مردم، حتی #مخاطبان عام، میدانند که برای باورِ یک خبر یا رویداد، اندکی بررسی لازم است و یک شایعه و دروغ را نباید به محض دریافت، فوروارد کرد. سواد رسانهای اگر بالا باشد، مخاطبان میدانند روزنامهنگاران حرفهای، با تعهدی که به حقیقت دارند، هیچگاه اجازه نمیدهند اعتبار خود و رسانهشان مخدوش شود و از این رو همواره در ترویج راستی و حقیقت میکوشند. از سوی دیگر، رسانهها اگر آزاد باشند و خبرنگاران و روزنامهنگاران بتوانند بدون محدودیت کار حرفهای خود را انجام دهند، اساسا جایی برای شایعه و دروغ نمیماند و شایعه و دروغی هم اگر باشد، خیلی سریع عیان میشود و شایعهسازان و دروغگویان، رسوا. از همین رو، دفاع از آزادی بیان و مطبوعات، تنها راهِ مقابله با فضاسازیهای مجازی و ترویجِ گستردهی دروغ و شایعه است. موضوعی که در یک جریانِ طبیعی، میتواند سوادِ رسانهای میانگین مخاطبان را هم بالاتر ببرد و سپهرِ رسانهای ایران را از آلودگی مصون نماید.
Forwarded from ماهنامه مديريت ارتباطات
دیده میشوم، پس هستم
◾️ احساسِ بودن، تأیید و تصدیق گرفتن و هستییابی در فضای مجازی به واسطه شبکههای اجتماعی، همچون اصل کوژیتو مبدل به یک تلقی شده است.یعنی بهجای «میاندیشم، پس هستم»، به تعبیر رنه دکارت، میتوان از نمایان شدن در شبکههای اجتماعی بهمثابه زندگی یاد کرد: «دیده میشوم، پس هستم».
◾️ گروههای اجتماعی متشکل از مجموعهای از اطرافیان و آشنایان هنجارهای جمعی را تعریف میکنند (تأثیر میگیرند) و میپذیرند. بنا بر همین تأیید و تجویز، همرنگ شدن با جماعت ارزش قلمداد میشود. به همین جهت، فرد تلاش میکند فرم و قواعد درونی این جمع را در رفتار خود ملاک قرار بدهد.
🗞منبع: گزیدهای از مقالهای با تیتر «حرفهایگرایی در شبکههای اجتماعی»، منتشر شده در شماره 89 #ماهنامه_مدیریت_ارتباطات، مهر 1396
#آرشیو_مدیریت_ارتباطات
#شبکههای_اجتماعی
#فضای_مجازی
▪️▪️▪️
https://t.iss.one/cm_magazine
◾️ احساسِ بودن، تأیید و تصدیق گرفتن و هستییابی در فضای مجازی به واسطه شبکههای اجتماعی، همچون اصل کوژیتو مبدل به یک تلقی شده است.یعنی بهجای «میاندیشم، پس هستم»، به تعبیر رنه دکارت، میتوان از نمایان شدن در شبکههای اجتماعی بهمثابه زندگی یاد کرد: «دیده میشوم، پس هستم».
◾️ گروههای اجتماعی متشکل از مجموعهای از اطرافیان و آشنایان هنجارهای جمعی را تعریف میکنند (تأثیر میگیرند) و میپذیرند. بنا بر همین تأیید و تجویز، همرنگ شدن با جماعت ارزش قلمداد میشود. به همین جهت، فرد تلاش میکند فرم و قواعد درونی این جمع را در رفتار خود ملاک قرار بدهد.
🗞منبع: گزیدهای از مقالهای با تیتر «حرفهایگرایی در شبکههای اجتماعی»، منتشر شده در شماره 89 #ماهنامه_مدیریت_ارتباطات، مهر 1396
#آرشیو_مدیریت_ارتباطات
#شبکههای_اجتماعی
#فضای_مجازی
▪️▪️▪️
https://t.iss.one/cm_magazine
Forwarded from ماهنامه مديريت ارتباطات
◻️تولید محتوا در فضای آنلاین
✍️جواد افتاده
▫️امروز دیگر «محتوا، پادشاه است» به کلیشه تبدیل شده است. شاید به این دلیل که تعریف محتوا در پلتفرم اینترنت عوض شده است.
▫️به این معنا که محتوایی که تولید شود، اما در سطح وسیع منتشر و دیده نشود، کارآمد نیست.
▫️در دنیای کسبوکار میگویند شما یا محتوای مفید و حرفهای تولید کنید یا محتوا تولید نکنید! زیرا محتوای بیارزش باعث میشود تصویری که از برند یا هویت شما ایجاد میشود، بیارزش و سطح پایین باشد.
▫️بهترین شکل و حرفهایترین رفتار این است که در حرفهای که تخصص یا فعالیت دارید محتوا تولید کنید.
🗞منبع: گزیدهای از مقالهای با تیتر «لطفاً این متن را فوروارد نکنید!»، منتشر شده در شماره 89 #ماهنامه_مدیریت_ارتباطات، مهر 1396
🗞برای خواندن متن کامل مقاله، به این لینک مراجعه کنید
#آرشیو_مدیریت_ارتباطات
#شبکههای_اجتماعی
#فضای_مجازی
▫️▫️▫️https://t.iss.one/cm_magazine
✍️جواد افتاده
▫️امروز دیگر «محتوا، پادشاه است» به کلیشه تبدیل شده است. شاید به این دلیل که تعریف محتوا در پلتفرم اینترنت عوض شده است.
▫️به این معنا که محتوایی که تولید شود، اما در سطح وسیع منتشر و دیده نشود، کارآمد نیست.
▫️در دنیای کسبوکار میگویند شما یا محتوای مفید و حرفهای تولید کنید یا محتوا تولید نکنید! زیرا محتوای بیارزش باعث میشود تصویری که از برند یا هویت شما ایجاد میشود، بیارزش و سطح پایین باشد.
▫️بهترین شکل و حرفهایترین رفتار این است که در حرفهای که تخصص یا فعالیت دارید محتوا تولید کنید.
🗞منبع: گزیدهای از مقالهای با تیتر «لطفاً این متن را فوروارد نکنید!»، منتشر شده در شماره 89 #ماهنامه_مدیریت_ارتباطات، مهر 1396
🗞برای خواندن متن کامل مقاله، به این لینک مراجعه کنید
#آرشیو_مدیریت_ارتباطات
#شبکههای_اجتماعی
#فضای_مجازی
▫️▫️▫️https://t.iss.one/cm_magazine
🔸اسبابکشی به جامعه غیر رسمی
▫️#عباس_عبدی
(گرچه چنین درخواستی نامتعارف است ولی از فعالان اصولگرا درخواست میکنم این یادداشت و یادداشت دیروز با عنوان اسبابکشی به #فضای_مجازی را مطالعه کنند.)
دیروز درباره اسبابکشی سیلگونه از جامعه واقعی به جامعه مجازی نوشتم. کوچی که آثار و نتایج آن شاید مهمتر از مهاجرت از کشور به خارج باشد. امروز میخواهم از مهاجرت یا اسبابکشی دیگری بنویسم که عوارض بسیار مهمتری دارد. از جامعه رسمی به جامعه غیررسمی.
این اسبابکشی به دلیل تنگ شدن تعریف جامعه رسمی است و بسیاری از ساکنان آن را مجبور میکند برای زندگی راحتتر اسبابکشی کنند و به جامعه غیررسمی پناه ببرند. یا سر جمع سود و زیان جامعه غیررسمی بیشتر به نفع آنان است. سودهایش بیشتر و هزینههایش کمتر است. اقتصاد غیررسمی شامل اقتصاد زیرزمینی، قاچاق، فساد، کاسبی از تحریم، دور زدن تحریم، پولشویی، قمار و شرطبندی و نیز فعالیتهای مشروع ولی غیررسمی، خرید و فروش کاسبی در #اینستاگرام که خارج از مجاری اقتصاد رسمی است. نه مالیات میدهند و نه نیازی به مجوز کسب و کار دارند و نظارتی نیز نمیپذیرند و...کافی است که پول غیررسمی یا همان ارز دیجیتال نیز در این میان وارد شود تا اقتصاد غیررسمی سر و سامان کاملتری پیدا کند و در صورت ادامه این وضع ناگوار در اقتصاد رسمی، بعید نیست که حتی دولتیها نیز به اقتصاد غیررسمی اسبابکشی کنند. سیاست غیررسمی بیشتر مشهود است. در حال حاضر فقط بخشی از کنش سیاسی در عرصه رسمی و شناخته شده، رخ میدهد. بخش بزرگی از آن در تلگرام و توییتر و حتی اینستاگرام روی میدهد. آزادی بیان و ارایه تحلیلها و نظرات در عمل از عرصه رسمی رخت بربسته است به طوری که برخی کنشگران رسمی مجبور شدهاند منزلی را در عرصه غیررسمی اجاره کنند و هر از گاهی به آنجا نیز سری بزنند ولی این حضور چندان کمکی به اهداف و آرمانهای سیاسی آنان در این ساختار نمیکند چون فضای غیررسمی سیاست از بسیاری جهات متفاوت از فضای رسمی است. اگر متولیان رسمی سیاست میتوانستند در فضای رسمی با دیگران رقابت کنند در این صورت فضای سیاست را چنان محدود نمیکردند که تعداد زیادی از مردم مجبور به اسبابکشی و ساکن فضای غیررسمی سیاست شوند بنابراین به صورت پیشفرض آنان در این فضا شکست خورده محسوب خواهند شد. در جامعه غیررسمی انواع و اقسام کالاها و خدمات وجود دارد. از ارتباطات خانوادگی گرفته تا گروههای اجتماعی، از قمار و شرطبندی گرفته تا انواع فعالیتهای اجتماعی خیرخواهانه، از ازدواجهای موفق و دوستیابیهای مفید گرفته تا انواع روابط نامشروع و عجیب و غریب، از آموزش خرافات و اقدامات مجرمانه تا آموزش آخرین یافتههای بشر و کلاسهای برخط بهترین دانشگاهها، از طب مثلا سنتی و ملی و توصیه به مصرف عنبرنسا گرفته تا آموزههای طب مدرن و این شرایط باعث شده که جامعه غیررسمی از حیث خدمات و روابط اجتماعی هر روز فربهتر شود. در کنار سیاست، فرهنگ بیش از همه حوزهها ظرفیت حضور در جامعه غیررسمی را دارد. از فیلم و موسیقی گرفته تا نقاشی و کتاب و آموزشهای هنری، تا مشاورههای فکری و اخلاقی و خانوادگی،کافی است نگاهی به ابعاد این حوزه مثل برنامه دکتر هلاکویی انداخته شود که چگونه بساط هر برنامه رسمی مشاورهای را برچیده است. این اسبابکشیها با نوعی حاشیهنشینی همراه و آغاز شد. حاشیهای که به مرور زمان بزرگ و بزرگتر از متن شده است.
بنابراین ما با سه پدیده در هم تنیده مواجه هستیم. حاشیهنشینی رو به رشد، جامعه مجازی در حال گسترش و جامعه غیررسمی فربه شونده که بخش مهمی از این سه با یکدیگر وجه اشتراک و همپوشانی دارند هرچند به طور کامل بر یکدیگر منطبق نیستند. ادامه این فرآیند به طور قطع منجر به اتحاد کامل سپس تقابل این سه پدیده با متن و جامعه رسمی و واقعی میشود و بدون تردید جامعه مجازی، غیررسمی و حاشیه از میان نخواهد رفت ولی این تقابل ریشه بسیاری از مشکلات ایران است. یا حداقل نمود مشکلات ریشهایتر است که خود را در این قالب نشان داده است.
راهحل چیست؟ اول اینکه بخش مهم و اصلی جامعه غیررسمی را باید به رسمیت شناخت. هیچ مسالهای با پاک کردن صورت آن حل نمیشود. برداشتن ممیزی، سانسور، انواع مجوزها، لغو ممنوعیتهای حقوقی از بسیاری رفتارهای متعارف و... موجب کوچک شدن معقول جامعه غیررسمی میشود و جامعه رسمی جایگاه خود را باز مییابد. جامعه مجازی را باید به رسمیت شناخت تا تفاوت میان جامعه مجازی و واقعی به حداقلها کاهش پیدا کند و در نهایت گروههای حاشیه را به متن دعوت کرد و دست از حاشیهسازی برداشت. البته قرار نیست که این گامها یک شبه برداشته شود. پلهای هم انجام شود، کافی است فقط باید پذیرفت که با ادامه فرآیند موجود ره به جایی برده نمیشود.
▫️روزنامه اعتماد دوشنبه اول دی ۹۹
▫️#عباس_عبدی
(گرچه چنین درخواستی نامتعارف است ولی از فعالان اصولگرا درخواست میکنم این یادداشت و یادداشت دیروز با عنوان اسبابکشی به #فضای_مجازی را مطالعه کنند.)
دیروز درباره اسبابکشی سیلگونه از جامعه واقعی به جامعه مجازی نوشتم. کوچی که آثار و نتایج آن شاید مهمتر از مهاجرت از کشور به خارج باشد. امروز میخواهم از مهاجرت یا اسبابکشی دیگری بنویسم که عوارض بسیار مهمتری دارد. از جامعه رسمی به جامعه غیررسمی.
این اسبابکشی به دلیل تنگ شدن تعریف جامعه رسمی است و بسیاری از ساکنان آن را مجبور میکند برای زندگی راحتتر اسبابکشی کنند و به جامعه غیررسمی پناه ببرند. یا سر جمع سود و زیان جامعه غیررسمی بیشتر به نفع آنان است. سودهایش بیشتر و هزینههایش کمتر است. اقتصاد غیررسمی شامل اقتصاد زیرزمینی، قاچاق، فساد، کاسبی از تحریم، دور زدن تحریم، پولشویی، قمار و شرطبندی و نیز فعالیتهای مشروع ولی غیررسمی، خرید و فروش کاسبی در #اینستاگرام که خارج از مجاری اقتصاد رسمی است. نه مالیات میدهند و نه نیازی به مجوز کسب و کار دارند و نظارتی نیز نمیپذیرند و...کافی است که پول غیررسمی یا همان ارز دیجیتال نیز در این میان وارد شود تا اقتصاد غیررسمی سر و سامان کاملتری پیدا کند و در صورت ادامه این وضع ناگوار در اقتصاد رسمی، بعید نیست که حتی دولتیها نیز به اقتصاد غیررسمی اسبابکشی کنند. سیاست غیررسمی بیشتر مشهود است. در حال حاضر فقط بخشی از کنش سیاسی در عرصه رسمی و شناخته شده، رخ میدهد. بخش بزرگی از آن در تلگرام و توییتر و حتی اینستاگرام روی میدهد. آزادی بیان و ارایه تحلیلها و نظرات در عمل از عرصه رسمی رخت بربسته است به طوری که برخی کنشگران رسمی مجبور شدهاند منزلی را در عرصه غیررسمی اجاره کنند و هر از گاهی به آنجا نیز سری بزنند ولی این حضور چندان کمکی به اهداف و آرمانهای سیاسی آنان در این ساختار نمیکند چون فضای غیررسمی سیاست از بسیاری جهات متفاوت از فضای رسمی است. اگر متولیان رسمی سیاست میتوانستند در فضای رسمی با دیگران رقابت کنند در این صورت فضای سیاست را چنان محدود نمیکردند که تعداد زیادی از مردم مجبور به اسبابکشی و ساکن فضای غیررسمی سیاست شوند بنابراین به صورت پیشفرض آنان در این فضا شکست خورده محسوب خواهند شد. در جامعه غیررسمی انواع و اقسام کالاها و خدمات وجود دارد. از ارتباطات خانوادگی گرفته تا گروههای اجتماعی، از قمار و شرطبندی گرفته تا انواع فعالیتهای اجتماعی خیرخواهانه، از ازدواجهای موفق و دوستیابیهای مفید گرفته تا انواع روابط نامشروع و عجیب و غریب، از آموزش خرافات و اقدامات مجرمانه تا آموزش آخرین یافتههای بشر و کلاسهای برخط بهترین دانشگاهها، از طب مثلا سنتی و ملی و توصیه به مصرف عنبرنسا گرفته تا آموزههای طب مدرن و این شرایط باعث شده که جامعه غیررسمی از حیث خدمات و روابط اجتماعی هر روز فربهتر شود. در کنار سیاست، فرهنگ بیش از همه حوزهها ظرفیت حضور در جامعه غیررسمی را دارد. از فیلم و موسیقی گرفته تا نقاشی و کتاب و آموزشهای هنری، تا مشاورههای فکری و اخلاقی و خانوادگی،کافی است نگاهی به ابعاد این حوزه مثل برنامه دکتر هلاکویی انداخته شود که چگونه بساط هر برنامه رسمی مشاورهای را برچیده است. این اسبابکشیها با نوعی حاشیهنشینی همراه و آغاز شد. حاشیهای که به مرور زمان بزرگ و بزرگتر از متن شده است.
بنابراین ما با سه پدیده در هم تنیده مواجه هستیم. حاشیهنشینی رو به رشد، جامعه مجازی در حال گسترش و جامعه غیررسمی فربه شونده که بخش مهمی از این سه با یکدیگر وجه اشتراک و همپوشانی دارند هرچند به طور کامل بر یکدیگر منطبق نیستند. ادامه این فرآیند به طور قطع منجر به اتحاد کامل سپس تقابل این سه پدیده با متن و جامعه رسمی و واقعی میشود و بدون تردید جامعه مجازی، غیررسمی و حاشیه از میان نخواهد رفت ولی این تقابل ریشه بسیاری از مشکلات ایران است. یا حداقل نمود مشکلات ریشهایتر است که خود را در این قالب نشان داده است.
راهحل چیست؟ اول اینکه بخش مهم و اصلی جامعه غیررسمی را باید به رسمیت شناخت. هیچ مسالهای با پاک کردن صورت آن حل نمیشود. برداشتن ممیزی، سانسور، انواع مجوزها، لغو ممنوعیتهای حقوقی از بسیاری رفتارهای متعارف و... موجب کوچک شدن معقول جامعه غیررسمی میشود و جامعه رسمی جایگاه خود را باز مییابد. جامعه مجازی را باید به رسمیت شناخت تا تفاوت میان جامعه مجازی و واقعی به حداقلها کاهش پیدا کند و در نهایت گروههای حاشیه را به متن دعوت کرد و دست از حاشیهسازی برداشت. البته قرار نیست که این گامها یک شبه برداشته شود. پلهای هم انجام شود، کافی است فقط باید پذیرفت که با ادامه فرآیند موجود ره به جایی برده نمیشود.
▫️روزنامه اعتماد دوشنبه اول دی ۹۹
🔸“خبر فوری”میخواین؟
▫️#پژمان_موسوی | روزنامه شرق
«خبر فوری»! این اصطلاحی است که از زمان فراگیری #فضای_مجازی و حاکمیتِ همه جانبهی #شبکههای_اجتماعی بر سپهر رسانهای ایران، به وفور در رسانههای مجازی به چشم میخورد. اصطلاحی حرفهای و تخصصی که همه روزه به شکلی غیرحرفهای و غیرتخصصی، در فضای مجازی به ویژه در کانالها و گروههای خبری و خانوادگی استفاده شده و هر روز هم استفاده از آن شدت میگیرد. اصطلاحی که من آن را اسم رمز «دروغ» و «شایعه» میدانم؛ دروغی که آن قدر زیاد استفاده شده، که گاه به واقعیت میماند و مخاطب در بیشترِ موارد میماند که چند درصد «خبرهای فوری» که همه روزه به چشمش میخورد،دروغ هستند و چند درصدِ آنها راست.
واقعیت این است که فضای مجازی این روزها ملغمه عجیبی است از راست و دروغ، درست و غلط و خبر و شایعه. هر روز حجم زیادی از اخبار و اطلاعات غلط در گروهها و کانالهای مختلف از خبری گرفته تا خانوادگی رد و بدل میشود و خیلی از آنها هم هیچگاه تکذیب یا اصلاح نمیشوند و پایهای میشوند برای رفتار و تصمیمگیریهای غلط. شایعهپراکنها و دروغگویان، تازگیها پا را از حریمِ دروغگویی هم فراتر گذاشته و یک عنوان تازه را هم بر خبرها و تفسیرهایشان میگذارند: «خبر فوری». اصطلاحی که کارکردش جلب توجه مخاطب «به هر قیمتی» است. آنها با درج عنوانِ «خبر فوری» روی برخی اخبار و نوشتههایشان، قصد دارند قلاب خود را به مخاطب بیندازند و آنها را وادار به مطالعهی کانال یا گروه خود کنند. مخاطبِ بختبرگشته هم به دلیل عطشی که نسبت به خبرهای مهم و جنجالی دارد، خیلی راحت گولِ این صحنهآرایی را میخورد و بازدیدکنندهی آن گروه یا کانال خبری میشود. نتیجهی این بازدید هم از دو حال خارج نیست: یا آن کانال بر روی خبری بیخاصیت و غیر مهم، برچسبِ «خبر فوری» زده بوده و مخاطب پس از اطلاع از فریبی که خورده است، سرخورده میشود، یا خبری سراسر دروغ یا آمیخته به تخیل و شایعه را خیلی سریع با این برچسب باور کرده و منتشر کنندهی آن خبرِ دروغ در سطحی وسیعتر میشود.
علت اصلی این نوع اطلاعرسانی غیر مسئولانه با برچسب «خبر فوری» را باید در نگاه غیر حرفهای به خبر و روزنامهنگاری دانست. بسیاری از کانالها و مراجع مجازی اطلاعرسانی، برای جذب مخاطب و کلیک بیشتر، هر شایعهای را به نام خبر منتشر میکنند و هیچیک از اصول حرفهای روزنامهنگاری را در فعالیتهای روزانهشان رعایت نمیکنند چرا که اساسا برای بسیاری از فعالان فضای مجازی، «دقت»همواره باید فدای «سرعت» شود.
تاکنون با خود فکر کردهاید این همه کانال خبری در #تلگرام به چه کار میآید؟چرا حجم اخبار دروغ،شایعه یا گمانهزنیهای غلط در فضای مجازی این همه زیاد است؟اگر به این پرسش هم فکر نکرده نباشید حتما از به اشتراک گذاشتن و چرخیدنِ این همه دروغ و شایعه در فضای مجازی حیرت کردهاید. دروغهایی که خیلیهایشان برای جلب توجه بیشتر، برچسب «خبر فوری» هم به خود میزنند تا مخاطب را بیشتر در منجلاب تباهی فرو ببرند. اینها خوب میدانند که رسانههای رسمی و حرفهای،به دلیل محدودیتهای فزایندهای که دارند،از دایرهی اعتماد برخی مخاطبان خارج شدهاند و همین هم بهترین فرصت را در اختیار آنها قرار داده تا با تمام قوا وارد شده و سپهر اطلاعرسانی را از آن خود کنند و از این رهگذر، دوغ و دوشاب را با هم بیامیزند و ملغمهای از شایعه و خبر را با تحلیلهای مبتنی بر همان شایعات و دروغها، در اختیارِ مخاطبان قرار دهند. اینجاست که روزنامهنگاران حرفهای باید با تمام توان به صحنه بیایند و با تاکید بر اهمیت #سواد_رسانهای و آموزشِ مقدماتیِ آن به کاربران فضای مجازی، اجازهی گرفتار شدن آنها در دام دروغ و ایفای نقش واسط برای انتشارِ آن دروغها را به آنها ندهند.سرراستترین پیشنهاد، اطمینان از اعتبارِ جایی است که برچسب «خبر فوری» به خبرهایش میزند. #روزنامهنگاران از هر امکانی که در اختیار دارند باید استفاده کنند تا به مخاطبان فضای مجازی بیاموزند که عنوان «خبر فوری» چیزی نیست که به راحتی بالای هر خبر بیاید و برای باز نشر یک «خبر فوری» باید وسواس زیادی به خرج داد. از همین رو باید هر خبری که عنوان «فوری» میگیرد را از چند منبع معتبر چک کرد و از صحت آن اطمینان حاصل کرد و از این گزاره مطمئن بود که پیش فرض اصلیِ تمام «خبرهای فوری» در فضای مجازی، «دروغ» و «نادرست» بودن آنها است مگر اینکه خلاف آن ثابت شود.
▫️#پژمان_موسوی | روزنامه شرق
«خبر فوری»! این اصطلاحی است که از زمان فراگیری #فضای_مجازی و حاکمیتِ همه جانبهی #شبکههای_اجتماعی بر سپهر رسانهای ایران، به وفور در رسانههای مجازی به چشم میخورد. اصطلاحی حرفهای و تخصصی که همه روزه به شکلی غیرحرفهای و غیرتخصصی، در فضای مجازی به ویژه در کانالها و گروههای خبری و خانوادگی استفاده شده و هر روز هم استفاده از آن شدت میگیرد. اصطلاحی که من آن را اسم رمز «دروغ» و «شایعه» میدانم؛ دروغی که آن قدر زیاد استفاده شده، که گاه به واقعیت میماند و مخاطب در بیشترِ موارد میماند که چند درصد «خبرهای فوری» که همه روزه به چشمش میخورد،دروغ هستند و چند درصدِ آنها راست.
واقعیت این است که فضای مجازی این روزها ملغمه عجیبی است از راست و دروغ، درست و غلط و خبر و شایعه. هر روز حجم زیادی از اخبار و اطلاعات غلط در گروهها و کانالهای مختلف از خبری گرفته تا خانوادگی رد و بدل میشود و خیلی از آنها هم هیچگاه تکذیب یا اصلاح نمیشوند و پایهای میشوند برای رفتار و تصمیمگیریهای غلط. شایعهپراکنها و دروغگویان، تازگیها پا را از حریمِ دروغگویی هم فراتر گذاشته و یک عنوان تازه را هم بر خبرها و تفسیرهایشان میگذارند: «خبر فوری». اصطلاحی که کارکردش جلب توجه مخاطب «به هر قیمتی» است. آنها با درج عنوانِ «خبر فوری» روی برخی اخبار و نوشتههایشان، قصد دارند قلاب خود را به مخاطب بیندازند و آنها را وادار به مطالعهی کانال یا گروه خود کنند. مخاطبِ بختبرگشته هم به دلیل عطشی که نسبت به خبرهای مهم و جنجالی دارد، خیلی راحت گولِ این صحنهآرایی را میخورد و بازدیدکنندهی آن گروه یا کانال خبری میشود. نتیجهی این بازدید هم از دو حال خارج نیست: یا آن کانال بر روی خبری بیخاصیت و غیر مهم، برچسبِ «خبر فوری» زده بوده و مخاطب پس از اطلاع از فریبی که خورده است، سرخورده میشود، یا خبری سراسر دروغ یا آمیخته به تخیل و شایعه را خیلی سریع با این برچسب باور کرده و منتشر کنندهی آن خبرِ دروغ در سطحی وسیعتر میشود.
علت اصلی این نوع اطلاعرسانی غیر مسئولانه با برچسب «خبر فوری» را باید در نگاه غیر حرفهای به خبر و روزنامهنگاری دانست. بسیاری از کانالها و مراجع مجازی اطلاعرسانی، برای جذب مخاطب و کلیک بیشتر، هر شایعهای را به نام خبر منتشر میکنند و هیچیک از اصول حرفهای روزنامهنگاری را در فعالیتهای روزانهشان رعایت نمیکنند چرا که اساسا برای بسیاری از فعالان فضای مجازی، «دقت»همواره باید فدای «سرعت» شود.
تاکنون با خود فکر کردهاید این همه کانال خبری در #تلگرام به چه کار میآید؟چرا حجم اخبار دروغ،شایعه یا گمانهزنیهای غلط در فضای مجازی این همه زیاد است؟اگر به این پرسش هم فکر نکرده نباشید حتما از به اشتراک گذاشتن و چرخیدنِ این همه دروغ و شایعه در فضای مجازی حیرت کردهاید. دروغهایی که خیلیهایشان برای جلب توجه بیشتر، برچسب «خبر فوری» هم به خود میزنند تا مخاطب را بیشتر در منجلاب تباهی فرو ببرند. اینها خوب میدانند که رسانههای رسمی و حرفهای،به دلیل محدودیتهای فزایندهای که دارند،از دایرهی اعتماد برخی مخاطبان خارج شدهاند و همین هم بهترین فرصت را در اختیار آنها قرار داده تا با تمام قوا وارد شده و سپهر اطلاعرسانی را از آن خود کنند و از این رهگذر، دوغ و دوشاب را با هم بیامیزند و ملغمهای از شایعه و خبر را با تحلیلهای مبتنی بر همان شایعات و دروغها، در اختیارِ مخاطبان قرار دهند. اینجاست که روزنامهنگاران حرفهای باید با تمام توان به صحنه بیایند و با تاکید بر اهمیت #سواد_رسانهای و آموزشِ مقدماتیِ آن به کاربران فضای مجازی، اجازهی گرفتار شدن آنها در دام دروغ و ایفای نقش واسط برای انتشارِ آن دروغها را به آنها ندهند.سرراستترین پیشنهاد، اطمینان از اعتبارِ جایی است که برچسب «خبر فوری» به خبرهایش میزند. #روزنامهنگاران از هر امکانی که در اختیار دارند باید استفاده کنند تا به مخاطبان فضای مجازی بیاموزند که عنوان «خبر فوری» چیزی نیست که به راحتی بالای هر خبر بیاید و برای باز نشر یک «خبر فوری» باید وسواس زیادی به خرج داد. از همین رو باید هر خبری که عنوان «فوری» میگیرد را از چند منبع معتبر چک کرد و از صحت آن اطمینان حاصل کرد و از این گزاره مطمئن بود که پیش فرض اصلیِ تمام «خبرهای فوری» در فضای مجازی، «دروغ» و «نادرست» بودن آنها است مگر اینکه خلاف آن ثابت شود.
#فضای_مجازی
🔸فضای مجازی از سیاستگذاری تا تولید محتوا | ۲۲ بهمن ساعت ۲۱ از رادیو گفتگو
@asrehooshmandi
🔸فضای مجازی از سیاستگذاری تا تولید محتوا | ۲۲ بهمن ساعت ۲۱ از رادیو گفتگو
@asrehooshmandi
🔸عبدی: فیلترینگ مسأله مردم نیست
#عباس_عبدی در یادداشتی خطاب به معاون اول قوه قضائیه:
اگر تنها معتقد به حذف مصادیق مجرمانه از فضای مجازی هستید و مخالف انسداد کلی و همچنین امکان حذف مصادیق مجرمانه از #فضای_مجازی وجود داشت؛ چرا در زمانی که جنابعالی سکاندار دادستانی کل کشور بودید و همه قوا یک دست از یک جناح بودند، همهی توییتر، یوتیوب و فیسبوک را مسدود کردید؟ اعتماد
#عباس_عبدی در یادداشتی خطاب به معاون اول قوه قضائیه:
اگر تنها معتقد به حذف مصادیق مجرمانه از فضای مجازی هستید و مخالف انسداد کلی و همچنین امکان حذف مصادیق مجرمانه از #فضای_مجازی وجود داشت؛ چرا در زمانی که جنابعالی سکاندار دادستانی کل کشور بودید و همه قوا یک دست از یک جناح بودند، همهی توییتر، یوتیوب و فیسبوک را مسدود کردید؟ اعتماد
#روزنامهنگاری
🔸دروغ مرگ اسلامیندوشن؛ یک آبروریزی رسانهای
#پژمان_موسوی
▫️روزنامه شرق ۱۶ اسفند ٩٩
چهارشنبه شب گذشته، خبر دروغ درگذشت دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن، در عرض چند دقیقه، آنقدر وسیع و گسترده منتشر شد که بسیاری از چهرهها و صفحات معتبر مجازی هم اسیرِ آن صحنهآرایی عجیب شدند و برای اینکه از قافله عقب نمانند، اقدام به باز نشر این خبر کردند.
این "شایعه" که خیلی زود "خبر" شد، نقطه عطفی است مهم در بررسی نقش و جایگاه رسانههای رسمی و حرفهای، تاثیرِ آنها در فضای مجازی و بیآبرویی انتشار خبری از پایه دروغ.
بگذارید ماجرا را خیلی سریع با هم مرور کنیم؛ چهارشنبه حوالی ساعت ۹ شب بود که یکی دو اکانت توییتری و چند کانال تلگرامی، اطلاعیهای بینام و نشان را منتشر کردند که در آن فوت دکتر محمد علی اسلامی ندوشن اطلاعرسانی شده بود. سَر و شکل این اطلاعیه آنقدر حرفهای و وزین تنظیم شده بود که در همان دقایق اول، برخی از کانالها و اکانتهای دیگر توییتری، با استناد به آن، درگذشتِ این استاد فرزانه دانشگاه را به جامعه دانشگاهی و ادیبان و اهالی فرهنگ ایران تسلیت گفتند و برای خانوادهی آن مرحوم صبر آرزو کردند. هنوز اما در حالی که ساعت حوالی ده و نیمِ شب بود، خیلیها با تردید به اصل خبر نگاه میکردند و از بازنشر آن خودداری کردند. در ادامه همین تردیدها هم بود که برخی منتشرکنندگان اولیهی خبر و برخی دیگر، با حذف خبر اولیه و ارائه توضیحی کوچک که "هنوز چیزی مشخص نیست"، اقدام به حذف خبرِ درگذشت ایشان کردند. حوالی ساعت یازده و نیم شب اما، خبرگزاری #ایرنا خبری کوتاه را با این مضمون منتشر کرد: "دکتر محمد علی اسلامی ندوشن، استاد و ادیب برجسته، مترجم، شاعر، فردوسیشناس، مولف، حقوقدان، سفرنامهنویس و از بزرگان نثرِ فارسی، در ۹۶ سالگی از دنیا رفت".
همین خبرِ دو خطی، در عرض چند دقیقه مثل توپ ترکید و این بار دیگر تمامی صفحات و اکانتهای رسمی و غیررسمی تلگرام، توییتر، اینستاگرام و برخی وبسایتهای خبری این خبر را با آب و تاب و با قطعیتی مثالزدنی منتشر کردند. البته طبیعی هم بود وقتی بزرگترین و قدیمیترین خبرگزاری کشور این خبر را منتشر کرده است، این اتفاق بیفتد.
هنوز اما شب پایان نیافته بود؛ برخی دیگر که هنوز هم خبر را باور نکرده بودند، در تماس با خانوادهی استاد و دکتر #اصغر_دادبه، رییس شورای نشرِ آثارِ دکتر اسلامیندوشن با حقیقتی دیگر روبرو شدند: "استاد در سلامت هستند و جز عوارض کهولت سن، مشکل دیگری ندارند".
همین خبر کافی بود که در فاصلهی ساعت دوازده و پانزده دقیقه تا یکِ بامداد، تمامی آن اکانتها و صفحاتِ رسمی و غیر رسمی، خبر درگذشتِ استاد را حذف و توضیحات خانواده و دکتر اصغر دادبه را در تکذیب این خبر منتشر کنند. بماند که خیلیها هم اساسا زحمت حذف خبر فوت را به خود ندادند و برخیها هم هنوز دارند همان خبر اولیهی ایرنا مبنی بر درگذشت این استادِ فرزانه را منتشر میکنند!
این دروغ، تکذیبش و بازتاب و واکنشهای پس از آن، دو نکتهی مهم در خود نهان داشت؛ اول اینکه با وجودِ حاکمیت بلامنازع #فضای_مجازی غیررسمی در سپهر رسانهای ایران، هنوز هم این رسانههای حرفهای و رسمی هستند که "اعتبار" دارند و تا زمانی که آنها خبری را تایید یا رد نکنند، آن خبر رسمیت نمییابد و به صورت گسترده منتشر نمیشود.
نکته دوم اما، بیحیثیتی و بیآبرویی رسانههای حرفهای (خبرگزاری جمهوری اسلامی)، از پس انتشار این خبرِ دروغ بود. رویدادی که بارِ دیگر #روزنامهنگاران حرفهای و رسانههایشان را در معرض اتهام بزرگ بیدقتی و بیاخلاقی حرفهای قرار داد؛ موضوعی که نه فقط دامن خبرگزاری ایرنا، که عملا دامن طیف بزرگی از روزنامهنگاران را گرفت و پس از این هم خواهد گرفت.
میماند یک انتقاد صنفی-حرفهای به دوستانمان در خبرگزاری ایرنا. پرسش کوتاه و ساده است: واقعا تفاوت ما با شبه روزنامهنگاران و فعالان فضای مجازی چیست؟ مگر ما بر خلاف آنها، نباید "دقت" را جایگزین "سرعت" کنیم؟ مگر ما نباید در انتشارِ اخبارِ مهمی چون فوت بزرگان فرهنگ و ادب این سرزمین که نه تنها ممکن است برایمان بیاعتباری بیاورد که مهمتر از آن، با روح و روان خانوادهی آنها بازی میکند، وسواس بیشتری به خرج دهیم؟ مگر ما نمیدانیم که برای تایید یک خبر، آن هم خبرِ فوت چهرهای چون اسلامیندوشن، باید با منابع خبری دست اول و معتبر تماس بگیریم و در صورت تایید، اقدام به انتشار آن کنیم؟ مگر شما یک سیستم عریض و طویل رسانهای با دهها دفتر منطقهای و صدها خبرنگار حرفهای ندارید؟ اگر آبروی خودتان برای خودتان مهم نیست، لطفا به فکرِ آبروی روزنامهنگاری این سرزمین باشید و به آسانی به آن چوب حراج نزنید.
🔸دروغ مرگ اسلامیندوشن؛ یک آبروریزی رسانهای
#پژمان_موسوی
▫️روزنامه شرق ۱۶ اسفند ٩٩
چهارشنبه شب گذشته، خبر دروغ درگذشت دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن، در عرض چند دقیقه، آنقدر وسیع و گسترده منتشر شد که بسیاری از چهرهها و صفحات معتبر مجازی هم اسیرِ آن صحنهآرایی عجیب شدند و برای اینکه از قافله عقب نمانند، اقدام به باز نشر این خبر کردند.
این "شایعه" که خیلی زود "خبر" شد، نقطه عطفی است مهم در بررسی نقش و جایگاه رسانههای رسمی و حرفهای، تاثیرِ آنها در فضای مجازی و بیآبرویی انتشار خبری از پایه دروغ.
بگذارید ماجرا را خیلی سریع با هم مرور کنیم؛ چهارشنبه حوالی ساعت ۹ شب بود که یکی دو اکانت توییتری و چند کانال تلگرامی، اطلاعیهای بینام و نشان را منتشر کردند که در آن فوت دکتر محمد علی اسلامی ندوشن اطلاعرسانی شده بود. سَر و شکل این اطلاعیه آنقدر حرفهای و وزین تنظیم شده بود که در همان دقایق اول، برخی از کانالها و اکانتهای دیگر توییتری، با استناد به آن، درگذشتِ این استاد فرزانه دانشگاه را به جامعه دانشگاهی و ادیبان و اهالی فرهنگ ایران تسلیت گفتند و برای خانوادهی آن مرحوم صبر آرزو کردند. هنوز اما در حالی که ساعت حوالی ده و نیمِ شب بود، خیلیها با تردید به اصل خبر نگاه میکردند و از بازنشر آن خودداری کردند. در ادامه همین تردیدها هم بود که برخی منتشرکنندگان اولیهی خبر و برخی دیگر، با حذف خبر اولیه و ارائه توضیحی کوچک که "هنوز چیزی مشخص نیست"، اقدام به حذف خبرِ درگذشت ایشان کردند. حوالی ساعت یازده و نیم شب اما، خبرگزاری #ایرنا خبری کوتاه را با این مضمون منتشر کرد: "دکتر محمد علی اسلامی ندوشن، استاد و ادیب برجسته، مترجم، شاعر، فردوسیشناس، مولف، حقوقدان، سفرنامهنویس و از بزرگان نثرِ فارسی، در ۹۶ سالگی از دنیا رفت".
همین خبرِ دو خطی، در عرض چند دقیقه مثل توپ ترکید و این بار دیگر تمامی صفحات و اکانتهای رسمی و غیررسمی تلگرام، توییتر، اینستاگرام و برخی وبسایتهای خبری این خبر را با آب و تاب و با قطعیتی مثالزدنی منتشر کردند. البته طبیعی هم بود وقتی بزرگترین و قدیمیترین خبرگزاری کشور این خبر را منتشر کرده است، این اتفاق بیفتد.
هنوز اما شب پایان نیافته بود؛ برخی دیگر که هنوز هم خبر را باور نکرده بودند، در تماس با خانوادهی استاد و دکتر #اصغر_دادبه، رییس شورای نشرِ آثارِ دکتر اسلامیندوشن با حقیقتی دیگر روبرو شدند: "استاد در سلامت هستند و جز عوارض کهولت سن، مشکل دیگری ندارند".
همین خبر کافی بود که در فاصلهی ساعت دوازده و پانزده دقیقه تا یکِ بامداد، تمامی آن اکانتها و صفحاتِ رسمی و غیر رسمی، خبر درگذشتِ استاد را حذف و توضیحات خانواده و دکتر اصغر دادبه را در تکذیب این خبر منتشر کنند. بماند که خیلیها هم اساسا زحمت حذف خبر فوت را به خود ندادند و برخیها هم هنوز دارند همان خبر اولیهی ایرنا مبنی بر درگذشت این استادِ فرزانه را منتشر میکنند!
این دروغ، تکذیبش و بازتاب و واکنشهای پس از آن، دو نکتهی مهم در خود نهان داشت؛ اول اینکه با وجودِ حاکمیت بلامنازع #فضای_مجازی غیررسمی در سپهر رسانهای ایران، هنوز هم این رسانههای حرفهای و رسمی هستند که "اعتبار" دارند و تا زمانی که آنها خبری را تایید یا رد نکنند، آن خبر رسمیت نمییابد و به صورت گسترده منتشر نمیشود.
نکته دوم اما، بیحیثیتی و بیآبرویی رسانههای حرفهای (خبرگزاری جمهوری اسلامی)، از پس انتشار این خبرِ دروغ بود. رویدادی که بارِ دیگر #روزنامهنگاران حرفهای و رسانههایشان را در معرض اتهام بزرگ بیدقتی و بیاخلاقی حرفهای قرار داد؛ موضوعی که نه فقط دامن خبرگزاری ایرنا، که عملا دامن طیف بزرگی از روزنامهنگاران را گرفت و پس از این هم خواهد گرفت.
میماند یک انتقاد صنفی-حرفهای به دوستانمان در خبرگزاری ایرنا. پرسش کوتاه و ساده است: واقعا تفاوت ما با شبه روزنامهنگاران و فعالان فضای مجازی چیست؟ مگر ما بر خلاف آنها، نباید "دقت" را جایگزین "سرعت" کنیم؟ مگر ما نباید در انتشارِ اخبارِ مهمی چون فوت بزرگان فرهنگ و ادب این سرزمین که نه تنها ممکن است برایمان بیاعتباری بیاورد که مهمتر از آن، با روح و روان خانوادهی آنها بازی میکند، وسواس بیشتری به خرج دهیم؟ مگر ما نمیدانیم که برای تایید یک خبر، آن هم خبرِ فوت چهرهای چون اسلامیندوشن، باید با منابع خبری دست اول و معتبر تماس بگیریم و در صورت تایید، اقدام به انتشار آن کنیم؟ مگر شما یک سیستم عریض و طویل رسانهای با دهها دفتر منطقهای و صدها خبرنگار حرفهای ندارید؟ اگر آبروی خودتان برای خودتان مهم نیست، لطفا به فکرِ آبروی روزنامهنگاری این سرزمین باشید و به آسانی به آن چوب حراج نزنید.