﷽
✍️ #سوال: #آیا_بیانات_امام_خامنه ای در باب #تبلیغ_تهاجمی شامل #مباحث_نقد_مخالفین_مکتب_اهل بیت علیهم السلام اعم از #سلفیه، وهابیت و اهل سنت نمی شود؟💢
✍️ برای پاسخ صحیح به این سوال ابتدا مروری به بیانات معظلم له در تاریخ 21 تیر 1402 در دیدار مبلغین و طلاب حوزههای علمیه سراسر کشور می کنیم:
🔹«نکتهی دوّم اینکه تبلیغ صرفاً پاسخگویی به شبهه نیست، موضع دفاعی نیست؛ اینجور نیست که ما خیال کنیم بنشینیم ببینیم چه شبههای وجود دارد، پیشگیری کنیم از آن شبهه، یا پاسخ بدهیم به آن شبهه؛ خب بله، این کار که واجب است، لازم است امّا فقط این نیست؛ طرفِ مقابل مبانی فکری دارد، باید به آن حمله کرد؛ طرفِ مقابل حرف دارد، فکر دارد، منطق دارد؛ مبانیِ این منطق، مبانیِ غلطی است؛ ما باید اینها را بشناسیم. در تبلیغ، موضع تهاجم لازم است. اگر چنانچه این موضع تهاجمی به معنای واقعی کلمه بخواهد تحقّق پیدا کند، لازمهاش شناخت صحنه است؛ یعنی شما باید بدانید که وقتی با انبوه شبهه در ذهن جوانها مواجه میشوید، با چه کسی طرفید؛ ما با چه کسی طرفیم؟»
✍️ ایشان در ادامه بیانات، مثال هایی مارکسیسم و لیبرال دموکراسی مطرح می کند و اشاره به روشت صحیح تهاجمی علامه طباطبایی و شهید مطهری می کند که آنها شناخت دقیق از پشت صحنه و منشا شبهات داشتند. در ادامه مقام معظم رهبری، به نکته بسیار کلیدی مواجهه تمدنی و جهانی علیه مبانی نظام می کنند:
🔹«مثلاً یک تبلیغاتی علیه نظام اسلامی پیش میآید که مبانی این نظام را زیر سؤال قرار میدهد؛ این از طرف کیست؟ البتّه وقتی تحقیق میکنیم، دنبال میکنیم ــ که ابزار دنبال کردنش هم بحمدالله در اختیارمان هست ــ میفهمیم که منشأ کجا است امّا آن که این ابزار را هم ندارد، وقتی نگاه میکند، باید بفهمد. طرف، فلان مقالهنویسِ ضدّانقلابِ پناهبردهی به خارج یا مثلاً احیاناً در داخل ــ که خب کمند ــ نیست؛ طرف، یک دستگاه حکومتی است؛ مبارزه، مبارزهی تمدّنی است، مبارزهی جهانی است»
✍️در آخر این قسمت از بیانات جمع بندی کلیدی زیر را مطرح می کنند:
🔹«نکتهی دوّم اینکه در موضع تدافعی گرفتار نشویم و منحصر نباشد؛ البتّه دفاع لازم است، واجب است امّا موضع، تهاجمی [باشد]. همهی اینها میتواند آماج حملات تبلیغی شما قرار بگیرد. البتّه شرطش این است که جریانات جهانی را بشناسید، وضع و محاذات سیاستهای دنیا را بدانید و آنوقت افشاگری کنید؛ هم درست ببینید، هم درست روایت کنید»
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=53333
#ادامه_در_پست_بعدی👇👇
* #سربازان_امامین_انقلاب *
✍️ #سوال: #آیا_بیانات_امام_خامنه ای در باب #تبلیغ_تهاجمی شامل #مباحث_نقد_مخالفین_مکتب_اهل بیت علیهم السلام اعم از #سلفیه، وهابیت و اهل سنت نمی شود؟💢
✍️ برای پاسخ صحیح به این سوال ابتدا مروری به بیانات معظلم له در تاریخ 21 تیر 1402 در دیدار مبلغین و طلاب حوزههای علمیه سراسر کشور می کنیم:
🔹«نکتهی دوّم اینکه تبلیغ صرفاً پاسخگویی به شبهه نیست، موضع دفاعی نیست؛ اینجور نیست که ما خیال کنیم بنشینیم ببینیم چه شبههای وجود دارد، پیشگیری کنیم از آن شبهه، یا پاسخ بدهیم به آن شبهه؛ خب بله، این کار که واجب است، لازم است امّا فقط این نیست؛ طرفِ مقابل مبانی فکری دارد، باید به آن حمله کرد؛ طرفِ مقابل حرف دارد، فکر دارد، منطق دارد؛ مبانیِ این منطق، مبانیِ غلطی است؛ ما باید اینها را بشناسیم. در تبلیغ، موضع تهاجم لازم است. اگر چنانچه این موضع تهاجمی به معنای واقعی کلمه بخواهد تحقّق پیدا کند، لازمهاش شناخت صحنه است؛ یعنی شما باید بدانید که وقتی با انبوه شبهه در ذهن جوانها مواجه میشوید، با چه کسی طرفید؛ ما با چه کسی طرفیم؟»
✍️ ایشان در ادامه بیانات، مثال هایی مارکسیسم و لیبرال دموکراسی مطرح می کند و اشاره به روشت صحیح تهاجمی علامه طباطبایی و شهید مطهری می کند که آنها شناخت دقیق از پشت صحنه و منشا شبهات داشتند. در ادامه مقام معظم رهبری، به نکته بسیار کلیدی مواجهه تمدنی و جهانی علیه مبانی نظام می کنند:
🔹«مثلاً یک تبلیغاتی علیه نظام اسلامی پیش میآید که مبانی این نظام را زیر سؤال قرار میدهد؛ این از طرف کیست؟ البتّه وقتی تحقیق میکنیم، دنبال میکنیم ــ که ابزار دنبال کردنش هم بحمدالله در اختیارمان هست ــ میفهمیم که منشأ کجا است امّا آن که این ابزار را هم ندارد، وقتی نگاه میکند، باید بفهمد. طرف، فلان مقالهنویسِ ضدّانقلابِ پناهبردهی به خارج یا مثلاً احیاناً در داخل ــ که خب کمند ــ نیست؛ طرف، یک دستگاه حکومتی است؛ مبارزه، مبارزهی تمدّنی است، مبارزهی جهانی است»
✍️در آخر این قسمت از بیانات جمع بندی کلیدی زیر را مطرح می کنند:
🔹«نکتهی دوّم اینکه در موضع تدافعی گرفتار نشویم و منحصر نباشد؛ البتّه دفاع لازم است، واجب است امّا موضع، تهاجمی [باشد]. همهی اینها میتواند آماج حملات تبلیغی شما قرار بگیرد. البتّه شرطش این است که جریانات جهانی را بشناسید، وضع و محاذات سیاستهای دنیا را بدانید و آنوقت افشاگری کنید؛ هم درست ببینید، هم درست روایت کنید»
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=53333
#ادامه_در_پست_بعدی👇👇
* #سربازان_امامین_انقلاب *
farsi.khamenei.ir
بیانات در دیدار مبلغین و طلاب حوزههای علمیه سراسر کشور
پايگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيتاللهالعظمی سيدعلی خامنهای
ندای اسلام
﷽ ✍️ #سوال: #آیا_بیانات_امام_خامنه ای در باب #تبلیغ_تهاجمی شامل #مباحث_نقد_مخالفین_مکتب_اهل بیت علیهم السلام اعم از #سلفیه، وهابیت و اهل سنت نمی شود؟💢 ✍️ برای پاسخ صحیح به این سوال ابتدا مروری به بیانات معظلم له در تاریخ 21 تیر 1402 در دیدار مبلغین و طلاب…
﷽
✍️ در تحلیل بیانات فوق می گوییم:
1️⃣ مقصود از «طرف مقابل» تمام کانون های شبهه افکن علیه «مبانی انقلاب و نظام اسلامی» است. بسیار روشن است که رکن کلیدی نظام و مهم ترین مبنای آن، «ولایت فقیه» است. ولایت فقیه مبتنی بر اندیشی سیاسی امامت ائمه علیهم السلام است. مهم ترین سند این ولایت سیاسی و کانون محوری آن، واقعه عظیم غدیر خم است. لذا هر گونه تشکیک و شبهه در ولایت سیاسی ائمه علیهم السلام و حقانیت آنها، حمله به قلب تپنده و مهم ترین ستون فقرات نظام اسلامی است.
حال تفاوتی نمی کند که منشأ شبهه پراکن، چه دین و مذهب و چه ملیتی داشته باشد. کانون شبهه می تواند بهایی، وهابی، جریانات صوفی، قرآنیون، انجمن حجتیه، جریان های روشن فکری و غرب زده و ... باشند. البته بسیار روشن است که همه کانون های شبهه مطرح شده، سرانگشتان نظام استکبار جهانی علیه نظام اسلامی هستند.
✅ نتیجه آنکه اگر از هر حنجره ای (چه شیعه، چه سنی، چه بهایی، چه سلفی و ... ) هر شبهه ای علیه امامت و ولایت اهل بیت علیهم السلام _ بالأخص ولایت سیاسی آنها_ مطرح شود، مبانی انقلاب و نظام اسلامی مورد تهاجم قرار گرفته و وظیفه سربازان انقلاب آن است که علاوه بر پاسخ به شبهه، باید به کانون شبهه نیز تهاجم کنند!
#ادامه_در_پست_بعدی👇👇
* #سربازان_امامین_انقلاب *
✍️ در تحلیل بیانات فوق می گوییم:
1️⃣ مقصود از «طرف مقابل» تمام کانون های شبهه افکن علیه «مبانی انقلاب و نظام اسلامی» است. بسیار روشن است که رکن کلیدی نظام و مهم ترین مبنای آن، «ولایت فقیه» است. ولایت فقیه مبتنی بر اندیشی سیاسی امامت ائمه علیهم السلام است. مهم ترین سند این ولایت سیاسی و کانون محوری آن، واقعه عظیم غدیر خم است. لذا هر گونه تشکیک و شبهه در ولایت سیاسی ائمه علیهم السلام و حقانیت آنها، حمله به قلب تپنده و مهم ترین ستون فقرات نظام اسلامی است.
حال تفاوتی نمی کند که منشأ شبهه پراکن، چه دین و مذهب و چه ملیتی داشته باشد. کانون شبهه می تواند بهایی، وهابی، جریانات صوفی، قرآنیون، انجمن حجتیه، جریان های روشن فکری و غرب زده و ... باشند. البته بسیار روشن است که همه کانون های شبهه مطرح شده، سرانگشتان نظام استکبار جهانی علیه نظام اسلامی هستند.
✅ نتیجه آنکه اگر از هر حنجره ای (چه شیعه، چه سنی، چه بهایی، چه سلفی و ... ) هر شبهه ای علیه امامت و ولایت اهل بیت علیهم السلام _ بالأخص ولایت سیاسی آنها_ مطرح شود، مبانی انقلاب و نظام اسلامی مورد تهاجم قرار گرفته و وظیفه سربازان انقلاب آن است که علاوه بر پاسخ به شبهه، باید به کانون شبهه نیز تهاجم کنند!
#ادامه_در_پست_بعدی👇👇
* #سربازان_امامین_انقلاب *
🔻 #بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#قسمت 1⃣
🔰 بسیاری از عرفا و حکما، از فرطِ علاقه به خدا، خدا را نامتناهی میدانند و جایی برای خودشان و دیگران باقی نمیگذارند! اما به نظر میرسه نامتناهی دانستن خدا، پوچ و بیمعنا است و برخلاف عقل و دین و بدیهیات زندگی است. مگر میشه خدا نامتناهی باشه و درعینحال، من و شما هم باشیم؟! اگر خدا همه مکانها را پرکرده، جایی برای من و شما باقی نمیماند!
✍ #مقدمه:
از مسائل مهم در فلسفه و عرفان اسلامی، ازاینقرار است که نامتناهی بودن خدا به چه معنایی است و چگونه خدای نامتناهی را در نسبت با سایر موجودات توضیح دهیم. به تعبیری، مسئله ازاینقرار است: اگر خداوند نامتناهی است، آیا نباید موجودات دیگری وجود داشته باشد؛ و اگر موجودات دیگری وجود دارند، آیا خداوند متناهی است؟ حکیمان و فیلسوفان و عارفان مسلمان، در پاسخ به این پرسش، مطالب متنوعی ارائه کردهاند که در ادامه، به برخی از آنها میپردازیم:
🔸 #نکته_اول:
ابتدا لازم است معانی و کاربستهای مختلف نامتناهی را مورد واکاوی قرار دهیم. نامتناهی به شکلهای مختلفی مطرحشده است:
🔹 نامتناهی عددی: موجوداتی که ازنظر تعداد، نامتناهی باشند. در این صورت، تمام موجودات، داخل در مجموعه نامتناهی خواهند بود چراکه خروج از آن مجموعه، مستلزم محدود بودن آن مجموعه است.
🔹 نامتناهی زمانی: نامتناهی زمانی، مقدار و کمیت حرکت نامتناهی است. اگر حرکت نامتناهی نداشته باشیم، زمان نامتناهی نیز نخواهیم داشت. از منظر عقلی، محال نیست ما چند زمان نامتناهی داشته باشیم چراکه هرکدام درحرکت و امتداد خودش نامتناهی است.
🔹 نامتناهی حجمی: حجم نامتناهی همان جسم نامحدود است که به باور مشهور –که تداخل اجسام را محال میدانند- جایی برای حجم و جسم دیگر باقی نمیگذارد.
🔹 نامتناهی مکانی: مکان نامتناهی همان مکان نامحدود است که به باور مشهور –که تداخل اجسام را محال میدانند- جایی برای مکان دیگر باقی نمیگذارد.
نامتناهی وجودی: وجود نامتناهی همان وجود نامحدود است که در وجودش حدومرزی نیست و به باور مشهور –که تداخل وجودی را محال میدانند- مجالی برای دیگری باقی نمیگذارد.
وقتی گفته میشود خداوند نامتناهی است، منظور نامتناهی وجودی است چراکه در خداوند، تغییر و حرکت راه ندارد تا زمان متناهی داشته باشد؛ یا خداوند جسم ندارد تا جسم و مکان نامتناهی داشته باشد.
🔸 #نکته_دوم:
در متون دینی، به نامتناهی بودن خدا اشارهشده است؛ چنانکه از امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه روایتشده که فرمودند: «حدّ و اندازهای برای او نیست و به شمارش درنمیآید... آری او خداوندی است که نه تغییر در ذات او راه دارد و نه زوال و غروب و افول بر او رواست. کسی را نزاد او تا خود مولود دیگری باشد و از کسی زاده نشد تا محدود به حدودی گردد...».
آیاتی از قبیل «اوّل و آخر و پیدا و پنهان اوست»، «مشرق و مغرب، از آن خداست و به هر سو رو كنید، خدا آنجاست، خداوند بینیاز و داناست»،«و خداوند به هر چیزی احاطه دارد»و «ما انسان را آفریدیم و وسوسههای نفس او را میدانیم و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم» را نیز شواهدی به سودِ نامتناهی بودن خدا دانستهاند.
🔸 #نکته_سوم:
یکی از دلایل عقلی برای اثبات نامتناهی بودن وجودی خدا که مبتنی بر اصالت وجود و مرتبط با وحدت وجود است، ازاینقرار است:
وجود از آن نظر که وجود است، موجود است و ممکن نیست که عدم بپذیرد و هر چیزی که ممکن نباشد، عدم بپذیرد، واجبالوجود بالذات است؛ بنابراین، وجود، واجبالوجود بالذات است. این حقیقتِ واجبالوجود، بینهایت و بیکرانه است؛ زیرا اگر حقیقت وجود محدود و دارای کرانه باشد، در این صورت حقیقت وجود، حقیقتی مرکب از وجود و قیدی که او را محدود به حد خاصی کند، خواهد بود ، لیکن حقیقت وجود مقید به قیدی نمیشود؛ زیرا قیدی که حقیقت وجود را مقید کند یا حقیقت وجود است یا عدم و یا امری مندرج در عدم؛ ولی نشان دادیم که اولاً حقیقت وجود –بلکه هیچچیزی- به خودش مقید نمیشود و ثانیاً به نقیضش مقید نمیشود چراکه تقیید وجود به عدم، اجتماع نقیضان است؛ بنابراین حقیقت وجود، واجبالوجود و بدون قید و بیکران و بینهایت است*
🔸 #نکته_چهارم:
طرفداران این دیدگاه، با این مشکل روبرو هستند که اگر خداوند واحد و یگانه و بیانتها است، مجالی برای دیگری پدید نمیآید! در این صورت، چگونه کثرت موجودات دیگر را توضیح دهیم؟!
برای تصحیح کثرت، چند راهکار مطرحشده است: رابطه وجود رابط و وجود مستقل، رابطهشان و ذی شان و رابطه تداخل وجودی. در ادامه، بهاختصار هر یک از این راهکارها را بررسی میکنیم تا روشن شود طبق هر یک از این دیدگاهها، نامتناهی بودن خدا، مستلزم نفی کثرت از جهان مخلوقات نیست*
#ادامه_دارد
〰〰〰〰〰〰
* #و_أعِدّوا_لهم_ما_استَطَعتُم_مِن_ قُوَّة**
#لبیک_یا_علی_علیه_السلام
#قسمت 1⃣
🔰 بسیاری از عرفا و حکما، از فرطِ علاقه به خدا، خدا را نامتناهی میدانند و جایی برای خودشان و دیگران باقی نمیگذارند! اما به نظر میرسه نامتناهی دانستن خدا، پوچ و بیمعنا است و برخلاف عقل و دین و بدیهیات زندگی است. مگر میشه خدا نامتناهی باشه و درعینحال، من و شما هم باشیم؟! اگر خدا همه مکانها را پرکرده، جایی برای من و شما باقی نمیماند!
✍ #مقدمه:
از مسائل مهم در فلسفه و عرفان اسلامی، ازاینقرار است که نامتناهی بودن خدا به چه معنایی است و چگونه خدای نامتناهی را در نسبت با سایر موجودات توضیح دهیم. به تعبیری، مسئله ازاینقرار است: اگر خداوند نامتناهی است، آیا نباید موجودات دیگری وجود داشته باشد؛ و اگر موجودات دیگری وجود دارند، آیا خداوند متناهی است؟ حکیمان و فیلسوفان و عارفان مسلمان، در پاسخ به این پرسش، مطالب متنوعی ارائه کردهاند که در ادامه، به برخی از آنها میپردازیم:
🔸 #نکته_اول:
ابتدا لازم است معانی و کاربستهای مختلف نامتناهی را مورد واکاوی قرار دهیم. نامتناهی به شکلهای مختلفی مطرحشده است:
🔹 نامتناهی عددی: موجوداتی که ازنظر تعداد، نامتناهی باشند. در این صورت، تمام موجودات، داخل در مجموعه نامتناهی خواهند بود چراکه خروج از آن مجموعه، مستلزم محدود بودن آن مجموعه است.
🔹 نامتناهی زمانی: نامتناهی زمانی، مقدار و کمیت حرکت نامتناهی است. اگر حرکت نامتناهی نداشته باشیم، زمان نامتناهی نیز نخواهیم داشت. از منظر عقلی، محال نیست ما چند زمان نامتناهی داشته باشیم چراکه هرکدام درحرکت و امتداد خودش نامتناهی است.
🔹 نامتناهی حجمی: حجم نامتناهی همان جسم نامحدود است که به باور مشهور –که تداخل اجسام را محال میدانند- جایی برای حجم و جسم دیگر باقی نمیگذارد.
🔹 نامتناهی مکانی: مکان نامتناهی همان مکان نامحدود است که به باور مشهور –که تداخل اجسام را محال میدانند- جایی برای مکان دیگر باقی نمیگذارد.
نامتناهی وجودی: وجود نامتناهی همان وجود نامحدود است که در وجودش حدومرزی نیست و به باور مشهور –که تداخل وجودی را محال میدانند- مجالی برای دیگری باقی نمیگذارد.
وقتی گفته میشود خداوند نامتناهی است، منظور نامتناهی وجودی است چراکه در خداوند، تغییر و حرکت راه ندارد تا زمان متناهی داشته باشد؛ یا خداوند جسم ندارد تا جسم و مکان نامتناهی داشته باشد.
🔸 #نکته_دوم:
در متون دینی، به نامتناهی بودن خدا اشارهشده است؛ چنانکه از امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه روایتشده که فرمودند: «حدّ و اندازهای برای او نیست و به شمارش درنمیآید... آری او خداوندی است که نه تغییر در ذات او راه دارد و نه زوال و غروب و افول بر او رواست. کسی را نزاد او تا خود مولود دیگری باشد و از کسی زاده نشد تا محدود به حدودی گردد...».
آیاتی از قبیل «اوّل و آخر و پیدا و پنهان اوست»، «مشرق و مغرب، از آن خداست و به هر سو رو كنید، خدا آنجاست، خداوند بینیاز و داناست»،«و خداوند به هر چیزی احاطه دارد»و «ما انسان را آفریدیم و وسوسههای نفس او را میدانیم و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم» را نیز شواهدی به سودِ نامتناهی بودن خدا دانستهاند.
🔸 #نکته_سوم:
یکی از دلایل عقلی برای اثبات نامتناهی بودن وجودی خدا که مبتنی بر اصالت وجود و مرتبط با وحدت وجود است، ازاینقرار است:
وجود از آن نظر که وجود است، موجود است و ممکن نیست که عدم بپذیرد و هر چیزی که ممکن نباشد، عدم بپذیرد، واجبالوجود بالذات است؛ بنابراین، وجود، واجبالوجود بالذات است. این حقیقتِ واجبالوجود، بینهایت و بیکرانه است؛ زیرا اگر حقیقت وجود محدود و دارای کرانه باشد، در این صورت حقیقت وجود، حقیقتی مرکب از وجود و قیدی که او را محدود به حد خاصی کند، خواهد بود ، لیکن حقیقت وجود مقید به قیدی نمیشود؛ زیرا قیدی که حقیقت وجود را مقید کند یا حقیقت وجود است یا عدم و یا امری مندرج در عدم؛ ولی نشان دادیم که اولاً حقیقت وجود –بلکه هیچچیزی- به خودش مقید نمیشود و ثانیاً به نقیضش مقید نمیشود چراکه تقیید وجود به عدم، اجتماع نقیضان است؛ بنابراین حقیقت وجود، واجبالوجود و بدون قید و بیکران و بینهایت است*
🔸 #نکته_چهارم:
طرفداران این دیدگاه، با این مشکل روبرو هستند که اگر خداوند واحد و یگانه و بیانتها است، مجالی برای دیگری پدید نمیآید! در این صورت، چگونه کثرت موجودات دیگر را توضیح دهیم؟!
برای تصحیح کثرت، چند راهکار مطرحشده است: رابطه وجود رابط و وجود مستقل، رابطهشان و ذی شان و رابطه تداخل وجودی. در ادامه، بهاختصار هر یک از این راهکارها را بررسی میکنیم تا روشن شود طبق هر یک از این دیدگاهها، نامتناهی بودن خدا، مستلزم نفی کثرت از جهان مخلوقات نیست*
#ادامه_دارد
〰〰〰〰〰〰
* #و_أعِدّوا_لهم_ما_استَطَعتُم_مِن_ قُوَّة**
#لبیک_یا_علی_علیه_السلام
ندای اسلام
🔻 #بسم_الله_الرحمن_الرحیم #قسمت 1⃣ 🔰 بسیاری از عرفا و حکما، از فرطِ علاقه به خدا، خدا را نامتناهی میدانند و جایی برای خودشان و دیگران باقی نمیگذارند! اما به نظر میرسه نامتناهی دانستن خدا، پوچ و بیمعنا است و برخلاف عقل و دین و بدیهیات زندگی است. مگر میشه…
#قسمت 2⃣
✍ #راهکار_اول: رابطه وجود رابط و وجود مستقل
🔸 #راهکار اول متمرکز بر تفکیک وجود رابط از وجود مستقل است. گروهی از فلاسفه معتقدند که وجود دارای مراتب تشکیکی است که در رأس آن مراتب،
وجود خداوند است و سایر موجودات در مراتب پایینتر قرار میگیرند. از این منظر، وجود حقیقت واحدی است که هم در خداوند بهصورت شدید و کامل و درنتیجه، غنی و مستقل، حضور دارد؛ و هم در مخلوقات بهصورت ضعیف و ناقص و درنتیجه، عین ربط و نیاز به وجود مستقل، حضور دارد. وجود خدا و وجود مخلوقاتش، وجود حقیقی هستند که یکی نامتناهی و مستقل است و دیگری متناهی و رابط.
درباره رابطه این دو وجود نیز گفتهشده است که چون موجودات رابط، مخلوق و معلول وجود مستقل خدا هستند، چیزی در برابر وجود مستقل خدا نیستند تا با حضورشان در کنار وجود خدا، محدودیتی برای وجود مستقل خدا ایجاد شود. آری، ذهن قادر است این موجودات رابط را با نگرش ثانوی، مستقل لحاظ کند و درنتیجه آنها را در کنار خداوند یک موجود تلقی نماید و به همین جهت این سؤال برایش پدید آید که چگونه خدای نامتناهی، مجالی برای موجودات دیگر باقی گذاشته است؛ اما اگر نگرش کثرت بین ذهن را کنار بگذاریم و با نگرش حقیقتبین به واقعیت بنگریم، متوجه میشویم فقط یک وجود مستقل است که سایر موجودات عین ربط به او هستند و استقلالی از او ندارند تا او را محدود کنند.(۹)
رابطه حقیقت وجود مستقل با موجودات متکثر مخلوق، شبیه به رابطه من و تفکرم است که دو وجود مستقل از هم نیستند بلکه تفکر، وجودش عین ربط به من است و مستقل از من نیست. بهبیاندیگر، تفکر، هم متمایز از من است و هم مستقل از من نیست و قطعنظر از من وجودی ندارد.
✍ #راهکار_دوم: رابطه ظاهر و باطن
🔸 #راهکار_دوم متمرکز بر رابطهشان و ذی شان یا ظاهر و باطن است ، گروهی از عارفان بر این باورند که حقیقت خارجی وجود، منحصر به خدا است و کثرتی در وجود نیست. وجود خداوند نیز به دلیل نامتناهی بودن، تمام مواطن هستی را پرکرده و جایی برای دیگران باقی نمانده است. هر آنچه غیر از خدا است، تجلیات و آیات و ظهور و شأنی از شئون او هستند. از این منظر، مخلوقات، حقیقتاً از سنخ وجود و هستی نیستند بلکه ظهورات و شئون وجود و هستی هستند؛ ازاینرو، کثرت در آنها نیز مستلزم کثرت در حقیقت هستی نیست؛ چنانکه مستلزم تناهی در حقیقت نامتناهی هستی نیست.(۱۰)
برای تقریب به ذهن میتوان به رابطه نور و تصاویر تلویزیون اشاره کرد. تصاویری که بر صفحه تلویزیون ظاهر میشود، در حقیقت نور است که بر صفحه ظاهرشده است و در عین اینکه نور است، درخت، کوه و اسب و … هم هست. ظاهربین میگوید: من در صفحه کوه و درخت را میبینیم؛ اما متخصص در فن نور و صدا و تصویر میگوید: این نور، الکتریسیته، برق و انرژی است که به این صورت تجلی کرده است و ما نمیتوانیم تصاویر را از نور و نور را از تصاویر تفکیک کنیم. درعیناینکه معتقدیم نور است و تصاویر، تصاویر و صورت، ظهور نور و نور ظاهر در این صورت است.
✍ #راهکار_سوم: تداخل وجودی
🔸 در این زمینه دیدگاه دیگری با عنوان «تداخل وجودی» نیز مطرحشده که توجه به آن، خالی از لطف نیست. در تداخل وجودی، هویت دو وجود و تغایرشان محفوظ است اما درعینحال، یکی در دیگری تداخل دارد. همه موجودات محدود، مخلوق خدا و متمایز از او هستند؛ اما چون خداوند نامتناهی است، در تمام این موجودات جاری و ساری است. ازاینرو گفته میشود خداوند نور آسمان و زمین است و از رگ گردن به شما نزدیکتر است.
از این منظر، رابطه میان خدای نامتناهی با موجودات متناهی، رابطه تداخل وجودی است؛ یعنی خداوند بااینکه موجودی نامتناهی است، مجالی برای دیگران باقی میگذارد چراکه دیگران، با او تداخل وجودی دارند. نامتناهی بودن وجود خداوند بدین معنا است که وجود خدا همه مواطن وجودی را پرکرده و هیچ موطنی از وجودش خالی نیست؛ بنابراین، نمیتوان وجود دیگری را خارج از موطن وجودی خداوند تصور کرد چراکه مستلزم تناهی وجودی خدا است. هر موجودی غیر از خدا، در موطن وجود خدا، موجود است و بیرون از آن نیست تا باوجودش، وجود نامتناهی خدا را محدود کند.(۱۱)
برای مثال میتوان به نور و بلور اشاره کرد که نور در بلور جاری است. بااینکه نور و بلور دو وجود متمایز از همدیگرند اما بااینحال نور در آن جاری است. منظورمان این نیست که رابطه خدا با مخلوقاتش، رابطه تداخل دو جسم نور و بلور است؛ بلکه با این مثال، درصدد تقریب به ذهن هستیم. در جای خودش اثباتشده که منظور از نورانی بودن خدا نیز نور فیزیکال و بصری نیست.
طرفداران این دیدگاه، تأکیددارند که منظورشان از تداخل وجودی، انضمام وجودی یا ترکیب وجودی یا امتزاج وجودی یا حلول نیست.(۱۲)
#ادامه_دارد
〰〰〰〰〰〰
*و أعِدّوا لهم ما استَطَعتُم مِن قُوَّة**
#لبیک_یا_علی_علیه_السلام
✍ #راهکار_اول: رابطه وجود رابط و وجود مستقل
🔸 #راهکار اول متمرکز بر تفکیک وجود رابط از وجود مستقل است. گروهی از فلاسفه معتقدند که وجود دارای مراتب تشکیکی است که در رأس آن مراتب،
وجود خداوند است و سایر موجودات در مراتب پایینتر قرار میگیرند. از این منظر، وجود حقیقت واحدی است که هم در خداوند بهصورت شدید و کامل و درنتیجه، غنی و مستقل، حضور دارد؛ و هم در مخلوقات بهصورت ضعیف و ناقص و درنتیجه، عین ربط و نیاز به وجود مستقل، حضور دارد. وجود خدا و وجود مخلوقاتش، وجود حقیقی هستند که یکی نامتناهی و مستقل است و دیگری متناهی و رابط.
درباره رابطه این دو وجود نیز گفتهشده است که چون موجودات رابط، مخلوق و معلول وجود مستقل خدا هستند، چیزی در برابر وجود مستقل خدا نیستند تا با حضورشان در کنار وجود خدا، محدودیتی برای وجود مستقل خدا ایجاد شود. آری، ذهن قادر است این موجودات رابط را با نگرش ثانوی، مستقل لحاظ کند و درنتیجه آنها را در کنار خداوند یک موجود تلقی نماید و به همین جهت این سؤال برایش پدید آید که چگونه خدای نامتناهی، مجالی برای موجودات دیگر باقی گذاشته است؛ اما اگر نگرش کثرت بین ذهن را کنار بگذاریم و با نگرش حقیقتبین به واقعیت بنگریم، متوجه میشویم فقط یک وجود مستقل است که سایر موجودات عین ربط به او هستند و استقلالی از او ندارند تا او را محدود کنند.(۹)
رابطه حقیقت وجود مستقل با موجودات متکثر مخلوق، شبیه به رابطه من و تفکرم است که دو وجود مستقل از هم نیستند بلکه تفکر، وجودش عین ربط به من است و مستقل از من نیست. بهبیاندیگر، تفکر، هم متمایز از من است و هم مستقل از من نیست و قطعنظر از من وجودی ندارد.
✍ #راهکار_دوم: رابطه ظاهر و باطن
🔸 #راهکار_دوم متمرکز بر رابطهشان و ذی شان یا ظاهر و باطن است ، گروهی از عارفان بر این باورند که حقیقت خارجی وجود، منحصر به خدا است و کثرتی در وجود نیست. وجود خداوند نیز به دلیل نامتناهی بودن، تمام مواطن هستی را پرکرده و جایی برای دیگران باقی نمانده است. هر آنچه غیر از خدا است، تجلیات و آیات و ظهور و شأنی از شئون او هستند. از این منظر، مخلوقات، حقیقتاً از سنخ وجود و هستی نیستند بلکه ظهورات و شئون وجود و هستی هستند؛ ازاینرو، کثرت در آنها نیز مستلزم کثرت در حقیقت هستی نیست؛ چنانکه مستلزم تناهی در حقیقت نامتناهی هستی نیست.(۱۰)
برای تقریب به ذهن میتوان به رابطه نور و تصاویر تلویزیون اشاره کرد. تصاویری که بر صفحه تلویزیون ظاهر میشود، در حقیقت نور است که بر صفحه ظاهرشده است و در عین اینکه نور است، درخت، کوه و اسب و … هم هست. ظاهربین میگوید: من در صفحه کوه و درخت را میبینیم؛ اما متخصص در فن نور و صدا و تصویر میگوید: این نور، الکتریسیته، برق و انرژی است که به این صورت تجلی کرده است و ما نمیتوانیم تصاویر را از نور و نور را از تصاویر تفکیک کنیم. درعیناینکه معتقدیم نور است و تصاویر، تصاویر و صورت، ظهور نور و نور ظاهر در این صورت است.
✍ #راهکار_سوم: تداخل وجودی
🔸 در این زمینه دیدگاه دیگری با عنوان «تداخل وجودی» نیز مطرحشده که توجه به آن، خالی از لطف نیست. در تداخل وجودی، هویت دو وجود و تغایرشان محفوظ است اما درعینحال، یکی در دیگری تداخل دارد. همه موجودات محدود، مخلوق خدا و متمایز از او هستند؛ اما چون خداوند نامتناهی است، در تمام این موجودات جاری و ساری است. ازاینرو گفته میشود خداوند نور آسمان و زمین است و از رگ گردن به شما نزدیکتر است.
از این منظر، رابطه میان خدای نامتناهی با موجودات متناهی، رابطه تداخل وجودی است؛ یعنی خداوند بااینکه موجودی نامتناهی است، مجالی برای دیگران باقی میگذارد چراکه دیگران، با او تداخل وجودی دارند. نامتناهی بودن وجود خداوند بدین معنا است که وجود خدا همه مواطن وجودی را پرکرده و هیچ موطنی از وجودش خالی نیست؛ بنابراین، نمیتوان وجود دیگری را خارج از موطن وجودی خداوند تصور کرد چراکه مستلزم تناهی وجودی خدا است. هر موجودی غیر از خدا، در موطن وجود خدا، موجود است و بیرون از آن نیست تا باوجودش، وجود نامتناهی خدا را محدود کند.(۱۱)
برای مثال میتوان به نور و بلور اشاره کرد که نور در بلور جاری است. بااینکه نور و بلور دو وجود متمایز از همدیگرند اما بااینحال نور در آن جاری است. منظورمان این نیست که رابطه خدا با مخلوقاتش، رابطه تداخل دو جسم نور و بلور است؛ بلکه با این مثال، درصدد تقریب به ذهن هستیم. در جای خودش اثباتشده که منظور از نورانی بودن خدا نیز نور فیزیکال و بصری نیست.
طرفداران این دیدگاه، تأکیددارند که منظورشان از تداخل وجودی، انضمام وجودی یا ترکیب وجودی یا امتزاج وجودی یا حلول نیست.(۱۲)
#ادامه_دارد
〰〰〰〰〰〰
*و أعِدّوا لهم ما استَطَعتُم مِن قُوَّة**
#لبیک_یا_علی_علیه_السلام
#اصول_عقائد_اسلامی**💢
#توحید**💢
#بخش_سوم (*موجودیّت خداوند*)
💢برای اثبات این مدعا براهین متعددی از فلاسفه الهی تقریر و بیان شده که میتوان گفت بهترین برهان در این قسم،برهان امکان و وجوب از شیخ الرئیس حکیم بوعلی است💢
💢میشود با تصحیح کوچکی در متن این استدلال آنرا اینطوربیان کرد🔰
1⃣ #بخش_اول_استدلال🔰
#موجودات_یا_نفس_وجودند*
#و_یا_اتصاف_به_وجود_دارند*
💢یکبار میگوییم:
#وجود_موجود_است*
#یکبار_دیگر_میگوییم:
#انسان_موجود_است*
#یعنی_انسان متصف به وجود است*
#ثبوت_وجود_برای خودش ضروری #چنانچه_بگوییم:
#وجود_موجود_* و نیازمند علت نیست*
#مثل اینکه بگیم:*علی علی است*
خب همگی میدانیم که ثبوت علی برای خودش ضروری ومحتاج علت نیست*
#اما حالا اگر همین علی بخواهد موجود باشد یا به عبارت دیگر متصف به وجود شود محتاج علت خواهد بود.
یعنی اگر بگوییم:"علی موجود است"، این علی برای وجودش نیازمند علت است چرا که خود "علی" به تنهایی هم میتواند موجود و هم میتواند معدوم باشد.
لذا اگر بدون علت موجود شود سوال ایجاد میشود که علی که به خودی خود هم میتوانست موجود شود و هم معدوم، چگونه موجود شد؟ و بدیهی است که در این هنگام نیازمند علت خواهد بود*
بر خلاف وجود که به خودی خود موجود است💢
💢پس اصطلاحا وجود
#واجب_الوجود* گویند و ماهیاتی که متصف به وجود میگردند را ممکن الوجود چرا که برای وجودشان محتاج علت اند*
2⃣ #بخش_دوم_استدلال🔰
طبق بیانی که در بخش نخست از استدلال بیان شد، بغیر از وجود که واجب است باقی موجودات همگی ممکن اند و برای وجود داشتن محتاج علت اند*
حال اگر یک موجود را معلول موجود دیگر بدانیم در حالی که خود آن موجود معلول موجود دیگر و این سلسله را تا بی نهایت ادامه دهیم، تسلسل خواهد افتاد داد.
💢 #تسلسل_یعنی_چه؟
فرض کنید به الف بگویند بدو، بگوید نمیدوم تا ۲ بدود، به ۲ بگویند بدو، بگوید نمیدوم تا ۳ بدود و همینطور الی***
هیچگاه هیچکدام نمیدوند و این معنای تسلسل*
حال اگر در این مساله نیز تسلسل رخ دهد هیچ موجودی وجود نمیابد درحالی که این فرض باطل است، چرا که هر شخص حداقل بوجود خود یقین دارد*
3⃣ #بخش_سوم_استدلال🔰
پس نتیجه میگیریم که سلسله علل باید به جایی قطع شود که موجودی بدون علت وجود داشته باشد.
این موجود را به تعبیر فلسفی *علة العلل*يا *واجب الوجود* و به تعبیر شرعی *پروردگار*و *خدا* مینامیم💢
#ادامه_دارد
#توحید**💢
#بخش_سوم (*موجودیّت خداوند*)
💢برای اثبات این مدعا براهین متعددی از فلاسفه الهی تقریر و بیان شده که میتوان گفت بهترین برهان در این قسم،برهان امکان و وجوب از شیخ الرئیس حکیم بوعلی است💢
💢میشود با تصحیح کوچکی در متن این استدلال آنرا اینطوربیان کرد🔰
1⃣ #بخش_اول_استدلال🔰
#موجودات_یا_نفس_وجودند*
#و_یا_اتصاف_به_وجود_دارند*
💢یکبار میگوییم:
#وجود_موجود_است*
#یکبار_دیگر_میگوییم:
#انسان_موجود_است*
#یعنی_انسان متصف به وجود است*
#ثبوت_وجود_برای خودش ضروری #چنانچه_بگوییم:
#وجود_موجود_* و نیازمند علت نیست*
#مثل اینکه بگیم:*علی علی است*
خب همگی میدانیم که ثبوت علی برای خودش ضروری ومحتاج علت نیست*
#اما حالا اگر همین علی بخواهد موجود باشد یا به عبارت دیگر متصف به وجود شود محتاج علت خواهد بود.
یعنی اگر بگوییم:"علی موجود است"، این علی برای وجودش نیازمند علت است چرا که خود "علی" به تنهایی هم میتواند موجود و هم میتواند معدوم باشد.
لذا اگر بدون علت موجود شود سوال ایجاد میشود که علی که به خودی خود هم میتوانست موجود شود و هم معدوم، چگونه موجود شد؟ و بدیهی است که در این هنگام نیازمند علت خواهد بود*
بر خلاف وجود که به خودی خود موجود است💢
💢پس اصطلاحا وجود
#واجب_الوجود* گویند و ماهیاتی که متصف به وجود میگردند را ممکن الوجود چرا که برای وجودشان محتاج علت اند*
2⃣ #بخش_دوم_استدلال🔰
طبق بیانی که در بخش نخست از استدلال بیان شد، بغیر از وجود که واجب است باقی موجودات همگی ممکن اند و برای وجود داشتن محتاج علت اند*
حال اگر یک موجود را معلول موجود دیگر بدانیم در حالی که خود آن موجود معلول موجود دیگر و این سلسله را تا بی نهایت ادامه دهیم، تسلسل خواهد افتاد داد.
💢 #تسلسل_یعنی_چه؟
فرض کنید به الف بگویند بدو، بگوید نمیدوم تا ۲ بدود، به ۲ بگویند بدو، بگوید نمیدوم تا ۳ بدود و همینطور الی***
هیچگاه هیچکدام نمیدوند و این معنای تسلسل*
حال اگر در این مساله نیز تسلسل رخ دهد هیچ موجودی وجود نمیابد درحالی که این فرض باطل است، چرا که هر شخص حداقل بوجود خود یقین دارد*
3⃣ #بخش_سوم_استدلال🔰
پس نتیجه میگیریم که سلسله علل باید به جایی قطع شود که موجودی بدون علت وجود داشته باشد.
این موجود را به تعبیر فلسفی *علة العلل*يا *واجب الوجود* و به تعبیر شرعی *پروردگار*و *خدا* مینامیم💢
#ادامه_دارد
ندای اسلام
#اصول_عقائد_اسلامی***💢 #توحید***💢 💢 #بخش_چهارم_بی_علّت_بودن #وجود_خداوند* متوجه شدیم که سلسله عِلَل میبایست به موجودی ختم گردد که خود معلول برای علت دیگری نیست و اِلّا تسلسل صورت میپذیرد* #حالا_اگر_تسلسل_صورت_بگیرد_چه _اتفاقی_رخ_خواهد_داد*؟؟؟…
#اصول_عقائد_اسلامی***💢
#توحید ***💢
#بخش_پنجم_صِرافت_ذات💢
در این بخش میخواهیم اثبات کنیم که وجود خداوند از هیچ جهت محدود نیست و خداوند تمام کمالات را بطور لایتناهی داراست*
یک شخص ممکن است که پول زیادی داشته باشد اما اگر چند روز تمام آنهارا بذل و بخشش کند تمام میشوند*شخص دیگری ممکن *دانا* باشد اما اگر از او بپرسید که چندصد کهکشان در عالم هستی وجود دار*تعداد دقیق آنهارا نداند؛ این افراد همگی در کمال خود محدود اند*
اما خدای عزوجل هم در وجود خود و هم در کمالات خود نامتناهی است؛ یعنی نقطه ای یافت نمیشود که خداوند در آن نقطه حاضر نباشد، یا به آن علم نداشته باشد، یا دست قدرتش از آن کوتاه باشد و****
برهانی راپیشترازجناب بوعلی بیان کردیم به نام #برهان_امکان_و #وجوب* که از این برهان با تصحیح کوچکی که در آن انجام دادیم استنباط کردیم که:
#اولا؛ خداوند وجود دارد*
#ثانیا؛ وجود علت ندارد و به خود موجود*
این برهان بوعلی، *تتمه* ای دارد که بیشتر فلسفه پژوهان از آن غافلند.
بو علی از این برهان تعبیر میکند به #واجب_الوجود_ماهیّته_إنّیّته💢
به عبارت ساده اینکه *برای وجود خداوند نمیتوان حدّی قائل شد*
💢مفاد کلی این برهان از این قرار است:
که بنابر آنچه که اثبات شد که خداوند واجب الوجود است و برای وجودش نیاز به علت ندارد، حالا میخواهیم اثبات کنیم هرآنچه که محدود باشد محتاج علت است و از آنجایی که خداوند بی نیاز از علت است نامحدود خواهد بود*
1⃣ #مقدمه_اول_برهان💢
موجودات محدود بلحاظ عقلی دو جهت دارند:💢
الف) #اینکه وجود دارند
ب) #اینکه محدودند *به تعبیر فلسفی #ماهیت_دارند*
2⃣ #مقدمه_دوم_برهان💢
#وجود_و_ماهیت غیر از هم اند؛ وجود یک شخص به معنای تحقق آن شخص است و ماهیت او به معنای محدود بودن اوست*
#برای_مثال؛ 💢
علی به عنوان یک موجود محدود یک ماهیت دارد که از آن تعبیر میکنیم به *علی* و یک وجود دارد که از آن تعبیر به * #وجود_علی* میکنیم*
سپس از آنجایی که این ماهیت و وجود در خارج یکی هستند و اتحاد دارند میگیم:
*علی وجود دارد*
3⃣ #مقدمه_سوم_برهان💢
هرگاه بخواهد با چیزی غیر خودش اتحاد برقرار کند نیازمند علت خواهد بود.
💢 #یک_مثال۶بزنم🔰
یکبار شما میگویید:*علی علی است*
خب علی اصلا نمیتواند علی نباشد، فرض ندار*
مگر میشود هم علی باشد و هم نه*
پس این گزاره محتاج علت نیست*
اما یکبار میگوییم: علی موجود
آیا ماهیت علی میتواند موجود نباشد؟ با اندک تعقلی میفهمیم که علی به خودی خود ضرورت ندارد تا موجود باشد بلکه میتواند معدوم هم باشد*
💢پس در این هنگام محتاج علتی است که بوسیله آن موجود گردد چرا که خودش به تنهایی ضرورتی برای موجود شدن نداشت*
#پس شیء برای متحد شدن با غیر خودش محتاج علت*
4⃣ #نتیجه برهان💢
💢خداوند اگر بخواهد محدود باشد یا به تعبیر فلسفی ماهیت داشته باشد آنگاه همچون علی که یک ماهیت بود و برای موجود شدن محتاج علت بود، برای وجودش نیاز مند علت خواهد شد.
در حالی که اثبات شد وجود خداوند علت ندارد و به خودی خود موجود*
💢 #خداوند_خودِ_وجود_است*
#وقتی_میگیم_که : خدا موجود است
هستی را برای خود هستی اثبات کرده ایم*
مثل زمانی که میگفتیم: *علی همان علی*
#ادامه_دارد💢
#توحید ***💢
#بخش_پنجم_صِرافت_ذات💢
در این بخش میخواهیم اثبات کنیم که وجود خداوند از هیچ جهت محدود نیست و خداوند تمام کمالات را بطور لایتناهی داراست*
یک شخص ممکن است که پول زیادی داشته باشد اما اگر چند روز تمام آنهارا بذل و بخشش کند تمام میشوند*شخص دیگری ممکن *دانا* باشد اما اگر از او بپرسید که چندصد کهکشان در عالم هستی وجود دار*تعداد دقیق آنهارا نداند؛ این افراد همگی در کمال خود محدود اند*
اما خدای عزوجل هم در وجود خود و هم در کمالات خود نامتناهی است؛ یعنی نقطه ای یافت نمیشود که خداوند در آن نقطه حاضر نباشد، یا به آن علم نداشته باشد، یا دست قدرتش از آن کوتاه باشد و****
برهانی راپیشترازجناب بوعلی بیان کردیم به نام #برهان_امکان_و #وجوب* که از این برهان با تصحیح کوچکی که در آن انجام دادیم استنباط کردیم که:
#اولا؛ خداوند وجود دارد*
#ثانیا؛ وجود علت ندارد و به خود موجود*
این برهان بوعلی، *تتمه* ای دارد که بیشتر فلسفه پژوهان از آن غافلند.
بو علی از این برهان تعبیر میکند به #واجب_الوجود_ماهیّته_إنّیّته💢
به عبارت ساده اینکه *برای وجود خداوند نمیتوان حدّی قائل شد*
💢مفاد کلی این برهان از این قرار است:
که بنابر آنچه که اثبات شد که خداوند واجب الوجود است و برای وجودش نیاز به علت ندارد، حالا میخواهیم اثبات کنیم هرآنچه که محدود باشد محتاج علت است و از آنجایی که خداوند بی نیاز از علت است نامحدود خواهد بود*
1⃣ #مقدمه_اول_برهان💢
موجودات محدود بلحاظ عقلی دو جهت دارند:💢
الف) #اینکه وجود دارند
ب) #اینکه محدودند *به تعبیر فلسفی #ماهیت_دارند*
2⃣ #مقدمه_دوم_برهان💢
#وجود_و_ماهیت غیر از هم اند؛ وجود یک شخص به معنای تحقق آن شخص است و ماهیت او به معنای محدود بودن اوست*
#برای_مثال؛ 💢
علی به عنوان یک موجود محدود یک ماهیت دارد که از آن تعبیر میکنیم به *علی* و یک وجود دارد که از آن تعبیر به * #وجود_علی* میکنیم*
سپس از آنجایی که این ماهیت و وجود در خارج یکی هستند و اتحاد دارند میگیم:
*علی وجود دارد*
3⃣ #مقدمه_سوم_برهان💢
هرگاه بخواهد با چیزی غیر خودش اتحاد برقرار کند نیازمند علت خواهد بود.
💢 #یک_مثال۶بزنم🔰
یکبار شما میگویید:*علی علی است*
خب علی اصلا نمیتواند علی نباشد، فرض ندار*
مگر میشود هم علی باشد و هم نه*
پس این گزاره محتاج علت نیست*
اما یکبار میگوییم: علی موجود
آیا ماهیت علی میتواند موجود نباشد؟ با اندک تعقلی میفهمیم که علی به خودی خود ضرورت ندارد تا موجود باشد بلکه میتواند معدوم هم باشد*
💢پس در این هنگام محتاج علتی است که بوسیله آن موجود گردد چرا که خودش به تنهایی ضرورتی برای موجود شدن نداشت*
#پس شیء برای متحد شدن با غیر خودش محتاج علت*
4⃣ #نتیجه برهان💢
💢خداوند اگر بخواهد محدود باشد یا به تعبیر فلسفی ماهیت داشته باشد آنگاه همچون علی که یک ماهیت بود و برای موجود شدن محتاج علت بود، برای وجودش نیاز مند علت خواهد شد.
در حالی که اثبات شد وجود خداوند علت ندارد و به خودی خود موجود*
💢 #خداوند_خودِ_وجود_است*
#وقتی_میگیم_که : خدا موجود است
هستی را برای خود هستی اثبات کرده ایم*
مثل زمانی که میگفتیم: *علی همان علی*
#ادامه_دارد💢
ندای اسلام
پاسخ به مدعای سفیهانۀ ملحد؛ ❌❌👈تمام👉 احادیث قطعی الصدور هستند. تکذیب 👈هر👉 حدیثی برابر با کفر است.❌❌
#ادعای_ملحد:
❌❌ 👈تمام👉 احادیث قطعی الصدور هستند.
تکذیب 👈هر👉 حدیثی برابر با کفر است. ❌❌ (1)
✔️ #پاسخ: بدیهی است که چنین ادعایی از اساس باطل و عبث است اما برای مشخص شدن میزان سواد مغرضان مفصلا پاسخ می دهیم 👇
#ردیه_اول_به_ادعای_ملحدین:
336 - حمدويه وابراهيم، قالا: حدثنا محمد بن عيسى، عن علي بن الحكم عن زياد بن أبي الحلال، قال: اختلف أصحابنا في أحاديث جابر الجعفي، فقلت لهم: أسإل أبا عبدالله (عليه السلام)، فلما دخلت ابتدأني، فقال: رحم الله جابر الجعفي كان يصدق علينا، لعن الله المغيرة بن سعيد👈🏿 كان يكذب👉🏿 علينا.
#زیاد_بی_أبی_الحلال از امام صادق روایت می کند که ایشان فرمود: خداوند مغیره بن سعید را لعنت کند که اون بر ما دروغ می بست.
#نام_کتاب : إختيار معرفة الرجال المعروف بـ رجال الكشي نویسنده : الشيخ الطوسي جلد : 2 صفحه : 435
https://lib.eshia.ir/14015/2/435/336
https://yon.ir/9SSzI
احادیث بیشتر در همین باب 👇
https://yon.ir/xx2hC
🔵 #نکته: مخالفین نمی توانند ایراد سندی به روایت وارد کنند زیرا که قبلا منهج بررسی سندی را منکر شده اند.
همین حدیث به تنهایی ردیه ای بر این نظریه شاذ ملحدین هست چرا که اگر احادیثی که مغیره بن سعید آنها را نقل کرده می توان تکذیب کرد پس دیگر احادیث را هم میتوان تکذیب کرد. ( به شرط وجود ادله صحیح )
#ادامه_دارد ...
❌❌ 👈تمام👉 احادیث قطعی الصدور هستند.
تکذیب 👈هر👉 حدیثی برابر با کفر است. ❌❌ (1)
✔️ #پاسخ: بدیهی است که چنین ادعایی از اساس باطل و عبث است اما برای مشخص شدن میزان سواد مغرضان مفصلا پاسخ می دهیم 👇
#ردیه_اول_به_ادعای_ملحدین:
336 - حمدويه وابراهيم، قالا: حدثنا محمد بن عيسى، عن علي بن الحكم عن زياد بن أبي الحلال، قال: اختلف أصحابنا في أحاديث جابر الجعفي، فقلت لهم: أسإل أبا عبدالله (عليه السلام)، فلما دخلت ابتدأني، فقال: رحم الله جابر الجعفي كان يصدق علينا، لعن الله المغيرة بن سعيد👈🏿 كان يكذب👉🏿 علينا.
#زیاد_بی_أبی_الحلال از امام صادق روایت می کند که ایشان فرمود: خداوند مغیره بن سعید را لعنت کند که اون بر ما دروغ می بست.
#نام_کتاب : إختيار معرفة الرجال المعروف بـ رجال الكشي نویسنده : الشيخ الطوسي جلد : 2 صفحه : 435
https://lib.eshia.ir/14015/2/435/336
https://yon.ir/9SSzI
احادیث بیشتر در همین باب 👇
https://yon.ir/xx2hC
🔵 #نکته: مخالفین نمی توانند ایراد سندی به روایت وارد کنند زیرا که قبلا منهج بررسی سندی را منکر شده اند.
همین حدیث به تنهایی ردیه ای بر این نظریه شاذ ملحدین هست چرا که اگر احادیثی که مغیره بن سعید آنها را نقل کرده می توان تکذیب کرد پس دیگر احادیث را هم میتوان تکذیب کرد. ( به شرط وجود ادله صحیح )
#ادامه_دارد ...
[ #بی_اخلاقیِ_آتئیستان : قسمتِ پنجم]
🛑رابطه ی غیرمذهبی بودن و خودکشی🛑
🗃Religious Affiliation, Atheism and Suicide
📰According to a recent study published in The American Journal of Psychiatry religious affiliation is associated with significantly lower levels of suicide compared to religiously unaffiliated people, atheists and agnostics. Source: Kanita Dervic, Maria A. Oquendo, Michael F. Grunebaum, Steve Ellis, Ainsley K. Burke, and J. John Mann. "Religious Affiliation and Suicide Attempt" (161:2303-2308, December 2004).
📉وابستگی مذهبی، بیخدایی و خودکشی
🏷بر اساس یک مطالعه اخیر منتشر شده در مجله آمریکایی روانپزشکی وابستگی مذهبی با میزان قابل توجهی پایین تر از خودکشی در مقایسه با افراد مذهبی غیر وابسته، بیخدانان و آگنوستیک ها مرتبط است. منبع: کانیتا درویش، ماریا اکتونو، مایکل اف. گرونباوم، استیو الیس، آینسلکی ک. برک و جی جان مان. "وابستگی مذهبی و تلاش خودکشی" (161: 2303-2308، دسامبر 2004).
پ.ن : طبقِ متنِ بالا ؛ مذهبی نبودن و آتئیست بودن رابطه ی مستقیمی با خودکشی دارد.
〰〰〰〰〰
📖Religious affiliation is associated with less suicidal behavior in depressed inpatients. After other factors were controlled, it was found that greater moral objections to suicide and lower aggression level in religiously affiliated subjects may function as protective factors against suicide attempts. Further study about the influence of religious affiliation on aggressive behavior and how moral objections can reduce the probability of acting on suicidal thoughts may offer new therapeutic strategies in suicide prevention.
👈🏿وابستگی مذهبی با رفتارهای خودکشی کمتر در بیماران افسرده همراه است. پس از کنترل عوامل دیگر، یافته های اخلاقی بیشتری نسبت به خودکشی و سطح تهاجم پایین در افراد وابسته به مذهب ممکن است به عنوان عوامل محافظت کننده علیه تلاش های خودکشی عمل کند👉🏿. مطالعه بیشتر در مورد تأثیر وابستگی مذهبی به رفتار تهاجمی و اینکه چگونه اخطارهای اخلاقی می تواند احتمال بروز افکار خودکشی را کاهش دهد ممکن است راهبردهای درمانی جدید در پیشگیری از خودکشی ارائه دهد.
#ادامه_دارد
🌐https://www.adherents.com/misc/religion_suicide.html
🛑رابطه ی غیرمذهبی بودن و خودکشی🛑
🗃Religious Affiliation, Atheism and Suicide
📰According to a recent study published in The American Journal of Psychiatry religious affiliation is associated with significantly lower levels of suicide compared to religiously unaffiliated people, atheists and agnostics. Source: Kanita Dervic, Maria A. Oquendo, Michael F. Grunebaum, Steve Ellis, Ainsley K. Burke, and J. John Mann. "Religious Affiliation and Suicide Attempt" (161:2303-2308, December 2004).
📉وابستگی مذهبی، بیخدایی و خودکشی
🏷بر اساس یک مطالعه اخیر منتشر شده در مجله آمریکایی روانپزشکی وابستگی مذهبی با میزان قابل توجهی پایین تر از خودکشی در مقایسه با افراد مذهبی غیر وابسته، بیخدانان و آگنوستیک ها مرتبط است. منبع: کانیتا درویش، ماریا اکتونو، مایکل اف. گرونباوم، استیو الیس، آینسلکی ک. برک و جی جان مان. "وابستگی مذهبی و تلاش خودکشی" (161: 2303-2308، دسامبر 2004).
پ.ن : طبقِ متنِ بالا ؛ مذهبی نبودن و آتئیست بودن رابطه ی مستقیمی با خودکشی دارد.
〰〰〰〰〰
📖Religious affiliation is associated with less suicidal behavior in depressed inpatients. After other factors were controlled, it was found that greater moral objections to suicide and lower aggression level in religiously affiliated subjects may function as protective factors against suicide attempts. Further study about the influence of religious affiliation on aggressive behavior and how moral objections can reduce the probability of acting on suicidal thoughts may offer new therapeutic strategies in suicide prevention.
👈🏿وابستگی مذهبی با رفتارهای خودکشی کمتر در بیماران افسرده همراه است. پس از کنترل عوامل دیگر، یافته های اخلاقی بیشتری نسبت به خودکشی و سطح تهاجم پایین در افراد وابسته به مذهب ممکن است به عنوان عوامل محافظت کننده علیه تلاش های خودکشی عمل کند👉🏿. مطالعه بیشتر در مورد تأثیر وابستگی مذهبی به رفتار تهاجمی و اینکه چگونه اخطارهای اخلاقی می تواند احتمال بروز افکار خودکشی را کاهش دهد ممکن است راهبردهای درمانی جدید در پیشگیری از خودکشی ارائه دهد.
#ادامه_دارد
🌐https://www.adherents.com/misc/religion_suicide.html
UFABET
UFABET คาสิโนออนไลน์ เว็บตรง ยูฟ่าเบท ฝากถอนออโต้ ไม่มีขั้นต่ำ
เลือกใช้บริการกับเว็บคาสิโน UFABET ของเราที่นี่ ทุกท่านก็จะได้สัมผัสความสนุก ในการเดิมพันได้ครบทุกฟังก์ชัน ครบวงจรมากที่สุด
#سوال_در برخی از روایت آمده است که «ماه مبارک رمضان همیشه سی روز است» و ظاهراً بعضی از علمای شیعه مانند «شیخ صدوق» نیز ماه رمضان را همیشه سی روز میداند، حال سؤالم این است که این روایات معتبر هستند و دیدگاه شیخ صدوق درست است؟
#پاسخ
در #دین_مقدس_اسلام معیار به جا آوردن عبادتهایی که وابسته به زمانهای خاصی بوده، ماههای قمری قرارداده شده ازاین روتشخیص زمان شروع وپایان ماههای قمری، نقش مهمی در اعمال عبادی به ویژه حج و روزه دارد.خداوند در قرآن کریم ماهها را به عنوان نشانهای برای زمان به جا آوردن اعمال حج دانسته(۱) و روزه گرفتن را با دیدن هلال ماه رمضان، بر مسلمانان واجب نموده (۲) بر اساس دیدگاه مشهور عالمان و فقیهان شیعه که برگرفته از روایات است، تعداد روزها درماه قمری از جمله ماه مبارک رمضان ثابت نیست وملاک درآغاز و پایان ماه، دیدن هلال.(۳) در مقابل این نظریه مشهور یکسان نبودن روزها در ماه روایاتی دال بر ثابت بودن تعداد روزهای ماه رمضان وجود دارد که در این روایت، تعداد روزههای ماه رمضان همیشه ۳۰ روز شمرده شده است در نوشته پیش رو اعتبار این روایات مورد بررسی قرار میگیرد.
الف) ثابت بودن یا متغیر بودن ماهها
مجموع روزهای سال قمری ۳۵۴ روز است که از این تعداد، ۶ ماه از سال، بیست و نه روز و ۶ ماه، سی روز است. میان فقها دو ملاک برای تشخیص ماههای قمری وجود دارد: ملاک نخست بر اساس عدد است؛ یعنی ماهها همیشه به صورت یک در میان سی روز و بیست و نه روز قرار میگیرد؛ به این ترتیب که محرّم اولین ماه سال قمری بوده و دارای سی روز و سپس صفر بیست و نه روز و ماه رمضان نیز چون در ردیف محرم و ماههای فرد قرار دارد، همیشه سی روز است. شیخ صدوق که از طرفداران این مبنا بوده روایاتی را برای تأیید این نظر نقل کرده است که در ادامه متن عربی و ترجمه آن ارائه میگردد.
۱. سی روز بودن ماه رمضان
از جمله احادیثی که دلالت بر ۳۰ روز بودن ماه رمضان دارند حدیثی است که شخصی به نام شعیب به نقل از پدرش بیان میکند که میگوید به امام صادق علیهالسلام عرض کردم: مردم روایت میکنند پیامبر صلیالله علیه و آله روزه رمضان بیست و نه روز را بیشتر از رمضان سی روز گرفته است. امام فرمود: دروغ میگویند. پیامبر صلیالله علیه و آله جز به صورت تمام روزه نگرفت... ماه رمضان سی روز است؛ زیرا خداوند بلند مرتبه فرموده: عدد را کامل کنید و کامل همان تمام است و شوال بیست و نه روز است... پس ماه بعد همین طور سپس ماه بعد همین طور یعنی یک ماه کامل و یک ماه ناقص و ماه رمضان هیچ گاه کمبود ندارد و شعبان هیچ گاه کامل نیست. (۴)
همچنین در روایت دیگر از یاسر خادم نقل شده که به امام رضا علیهالسلام عرض کردم هَلْ یکُونُ شَهْرُ رَمَضَانَ تِسْعَهً وَ عِشْرِینَ یوْماً فَقَالَ إِنَّ شَهْرَ رَمَضَانَ لَا ینْقُصُ مِنْ ثَلَاثِینَ یوْماً أَبَداً؛(۵) آیا ماه رمضان میتواند بیست و نه روز باشد؟ حضرت فرمود: ماه رمضان هیچ گاه از سی روز کاستی نمیپذیرد.
۲. دیدن هلال شوال، ملاک پایان ماه رمضان
ملاک دوم بر مبنای استهلال و دیدن ماه است که طبق این ملاک، تنها قاعده برای زمان آغاز ماه، دیدن هلال است؛ در نتیجه ممکن است در یک سال، ماه رمضان ۲۹ روز باشد و در سال دیگر ۳۰ روز باشد.
صاحبان این ملاک نیز به روایاتی که تعداد آن فراتر از دسته نخست بوده، تمسک نمودهاند. به عنوان مثال یونس بن یعقوب میگوید به امام صادق علیهالسلام عرض کردم: من طبق دیدن ماه، ماه رمضان را بیست و نه روز روزه گرفتم و قضای آن را به جا نیاوردم. امام فرمود: من نیز بیست و نه روز روزه گرفتم و قضای آن را به جا نیاوردم.(۶)
در روایت دیگر، امام صادق به صراحت این مسئله بیان کرده است «صِیامُ شَهْرِ رَمَضَانَ بِالرُّؤْیهِ وَ لَیسَ بِالظَّنِّ وَ قَدْ یکُونُ شَهْرُ رَمَضَانَ تِسْعَهً وَ عِشْرِینَ یومَاً وَ یکُونُ ثَلَاثِینَ یومَاً وَ یصِیبُهُ مَا یصِیبُ الشُّهُورَ مِنَ النُّقْصَانِ وَ التَّمَامِ».(۷)
حضرت فرمود: روزه ماه رمضان با دیدن ماه است و با گمان نیست و ماه رمضان گاهی سی روز و گاهی بیست و نه روز است و همانند دیگر ماهها کمبود و تمام میپذیرد.
ب) رفع تعارض کامل بودن و نقصان پذیر بودن رمضان
میان دو دسته روایات فوق، تعارض وجود دارد که برخی از علما راه حلهایی برای رفع آن ارائه نمودهاند. شیخ مفید و شیخ طوسی حکم به ضعیف بودن سند و شاذ بودن روایاتی نمودهاند که ماه رمضان را همیشه سی روز میداند.(۸) سید مرتضی نیز روایات کامل نبودن همیشگی ماه رمضان را متواتر دانسته و آن را موافق با قرآن و سیره و مطابق با اجماع فقها دانسته و نظریه عددی بودن ماه رمضان را منسوب به بعضی از محدثان میداند که مخالفت آنها ضرری به اجماع نمیزند. دانشمند معاصر آیتالله حسنزاده آملی، روایات عددی بودن ماه رمضان راحاوی یک نکته علمی نجومی دانسته که 💢
#ادامه_دارد
#پاسخ
در #دین_مقدس_اسلام معیار به جا آوردن عبادتهایی که وابسته به زمانهای خاصی بوده، ماههای قمری قرارداده شده ازاین روتشخیص زمان شروع وپایان ماههای قمری، نقش مهمی در اعمال عبادی به ویژه حج و روزه دارد.خداوند در قرآن کریم ماهها را به عنوان نشانهای برای زمان به جا آوردن اعمال حج دانسته(۱) و روزه گرفتن را با دیدن هلال ماه رمضان، بر مسلمانان واجب نموده (۲) بر اساس دیدگاه مشهور عالمان و فقیهان شیعه که برگرفته از روایات است، تعداد روزها درماه قمری از جمله ماه مبارک رمضان ثابت نیست وملاک درآغاز و پایان ماه، دیدن هلال.(۳) در مقابل این نظریه مشهور یکسان نبودن روزها در ماه روایاتی دال بر ثابت بودن تعداد روزهای ماه رمضان وجود دارد که در این روایت، تعداد روزههای ماه رمضان همیشه ۳۰ روز شمرده شده است در نوشته پیش رو اعتبار این روایات مورد بررسی قرار میگیرد.
الف) ثابت بودن یا متغیر بودن ماهها
مجموع روزهای سال قمری ۳۵۴ روز است که از این تعداد، ۶ ماه از سال، بیست و نه روز و ۶ ماه، سی روز است. میان فقها دو ملاک برای تشخیص ماههای قمری وجود دارد: ملاک نخست بر اساس عدد است؛ یعنی ماهها همیشه به صورت یک در میان سی روز و بیست و نه روز قرار میگیرد؛ به این ترتیب که محرّم اولین ماه سال قمری بوده و دارای سی روز و سپس صفر بیست و نه روز و ماه رمضان نیز چون در ردیف محرم و ماههای فرد قرار دارد، همیشه سی روز است. شیخ صدوق که از طرفداران این مبنا بوده روایاتی را برای تأیید این نظر نقل کرده است که در ادامه متن عربی و ترجمه آن ارائه میگردد.
۱. سی روز بودن ماه رمضان
از جمله احادیثی که دلالت بر ۳۰ روز بودن ماه رمضان دارند حدیثی است که شخصی به نام شعیب به نقل از پدرش بیان میکند که میگوید به امام صادق علیهالسلام عرض کردم: مردم روایت میکنند پیامبر صلیالله علیه و آله روزه رمضان بیست و نه روز را بیشتر از رمضان سی روز گرفته است. امام فرمود: دروغ میگویند. پیامبر صلیالله علیه و آله جز به صورت تمام روزه نگرفت... ماه رمضان سی روز است؛ زیرا خداوند بلند مرتبه فرموده: عدد را کامل کنید و کامل همان تمام است و شوال بیست و نه روز است... پس ماه بعد همین طور سپس ماه بعد همین طور یعنی یک ماه کامل و یک ماه ناقص و ماه رمضان هیچ گاه کمبود ندارد و شعبان هیچ گاه کامل نیست. (۴)
همچنین در روایت دیگر از یاسر خادم نقل شده که به امام رضا علیهالسلام عرض کردم هَلْ یکُونُ شَهْرُ رَمَضَانَ تِسْعَهً وَ عِشْرِینَ یوْماً فَقَالَ إِنَّ شَهْرَ رَمَضَانَ لَا ینْقُصُ مِنْ ثَلَاثِینَ یوْماً أَبَداً؛(۵) آیا ماه رمضان میتواند بیست و نه روز باشد؟ حضرت فرمود: ماه رمضان هیچ گاه از سی روز کاستی نمیپذیرد.
۲. دیدن هلال شوال، ملاک پایان ماه رمضان
ملاک دوم بر مبنای استهلال و دیدن ماه است که طبق این ملاک، تنها قاعده برای زمان آغاز ماه، دیدن هلال است؛ در نتیجه ممکن است در یک سال، ماه رمضان ۲۹ روز باشد و در سال دیگر ۳۰ روز باشد.
صاحبان این ملاک نیز به روایاتی که تعداد آن فراتر از دسته نخست بوده، تمسک نمودهاند. به عنوان مثال یونس بن یعقوب میگوید به امام صادق علیهالسلام عرض کردم: من طبق دیدن ماه، ماه رمضان را بیست و نه روز روزه گرفتم و قضای آن را به جا نیاوردم. امام فرمود: من نیز بیست و نه روز روزه گرفتم و قضای آن را به جا نیاوردم.(۶)
در روایت دیگر، امام صادق به صراحت این مسئله بیان کرده است «صِیامُ شَهْرِ رَمَضَانَ بِالرُّؤْیهِ وَ لَیسَ بِالظَّنِّ وَ قَدْ یکُونُ شَهْرُ رَمَضَانَ تِسْعَهً وَ عِشْرِینَ یومَاً وَ یکُونُ ثَلَاثِینَ یومَاً وَ یصِیبُهُ مَا یصِیبُ الشُّهُورَ مِنَ النُّقْصَانِ وَ التَّمَامِ».(۷)
حضرت فرمود: روزه ماه رمضان با دیدن ماه است و با گمان نیست و ماه رمضان گاهی سی روز و گاهی بیست و نه روز است و همانند دیگر ماهها کمبود و تمام میپذیرد.
ب) رفع تعارض کامل بودن و نقصان پذیر بودن رمضان
میان دو دسته روایات فوق، تعارض وجود دارد که برخی از علما راه حلهایی برای رفع آن ارائه نمودهاند. شیخ مفید و شیخ طوسی حکم به ضعیف بودن سند و شاذ بودن روایاتی نمودهاند که ماه رمضان را همیشه سی روز میداند.(۸) سید مرتضی نیز روایات کامل نبودن همیشگی ماه رمضان را متواتر دانسته و آن را موافق با قرآن و سیره و مطابق با اجماع فقها دانسته و نظریه عددی بودن ماه رمضان را منسوب به بعضی از محدثان میداند که مخالفت آنها ضرری به اجماع نمیزند. دانشمند معاصر آیتالله حسنزاده آملی، روایات عددی بودن ماه رمضان راحاوی یک نکته علمی نجومی دانسته که 💢
#ادامه_دارد
ندای اسلام
#سوال_در برخی از روایت آمده است که «ماه مبارک رمضان همیشه سی روز است» و ظاهراً بعضی از علمای شیعه مانند «شیخ صدوق» نیز ماه رمضان را همیشه سی روز میداند، حال سؤالم این است که این روایات معتبر هستند و دیدگاه شیخ صدوق درست است؟ #پاسخ در #دین_مقدس_اسلام معیار…
اشاره به زیجها (جدولها) دارد؛ یعنی ماههای فرد سی روز و ماههای زوج بیست و نه روز باشد. این روش محاسبه، برای آسان سازی شمارش ماهها بوده و در شرع اعتباری ندارد. چنانچه شهید اول در کتاب لمعه با عبارت «لا اعتبار بالجدول»(۱۰) اشاره به این مطلب دارد.(۱۱)
اما ورود این شیوه محاسبه ماهها به روایات، از این باب است که راویان احادیث، این مطالب را از صاحبان زیجها و رصدگران شنیده بودند و آن را برای ائمه علیهمالسلام نقل مینمودند و ائمه نیز از این جهت که ماه رمضان طبق این روش همیشه کامل بوده، آن را مورد تحسین قرار میدادند و سپس این نقلها تبدیل به روایت تبدیل شد.(۱۲) این وجه جمع برای آن بخش از روایت که ماهها را یک در میان سی روز و بیست و نه روز قرار داده، پسندیده به نظر میرسد اما برای بخش دیگر آن که میفرماید پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم همیشه به صورت کامل روزه میگرفت، قابل قبول نیست؛ زیرا در این صورت، روش زیجها مورد تأیید شرع قرار میگیرد و عملاً روزه ماه #رمضان_سی_روزه خواهد بود. البته فقیه معاصر آیتالله خویی این بخش را نیز بدین صورت پاسخ داده که ممکن است تمام سالهایی که پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم در آن روزه میگرفته، به طور اتفاقی کامل بوده است؛ اما اینکه ماه رمضان برای همیشه و در طول تاریخ، کامل باشد، مخالف با وجدان و ضرورت است.(۱۳) یکی از نویسندگان دیگر، این روایات را از جعلیات ابن ابی العوجاء میداند(۱۴) که چنین نظری صحیح به نظر نمیرسد زیرا جعل نیاز به دلیل دارد و روایت جعلی جدا از روایت ضعیف هست.
نتیجه:
در مقابل روایاتی که توصیه به استهلال و امر به تلاش در دیدن هلال برای آغاز ماه قمری نموده است، روایاتی وجود دارد که تعداد روزههای ماههای قمری را ثابت میداند و بر اساس آن روایات، ماه رمضان همیشه ۳۰ روز دانسته شده است. این روایات با توجه به کم بودن تعداد آن و اشکالاتی که توسط برخی از محدثان و فقها به آن گرفته شده، تاب مقامت در برابر روایات فراوانی را ندارد که به حد تواتر رسیده و بیست و نه روزه بودن ماه رمضان را ممکن میداند. وجود این روایات در منابع حدیثی در عین حال که سی روزه بودن ماه رمضان را اثبات نمیکند، میتواند بیانگر یک نکته علمی درباره محاسبه ماههای قمری به روش زیج (جدول) باشد.
پینوشتها:
۱. سوره بقره، آیه ۱۸۹.
۲. سوره بقره، آیه ۱۸۵.
۳. حر عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، مصحح / محقق: مؤسسه آل البیت علیهمالسلام، قم، مؤسسه آل البیت علیهمالسلام، اول، ۱۴۰۹ ه ق، ج۱۰، ص۲۰.
۴. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران: اسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق. ج۴ ص۷۸ و ۷۹؛ ابنبابویه، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، محقق / مصحح: علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دوم، ۱۴۱۳ ق، ج۲، ص۱۷۰ و ۱۷۱: إِنَّ النَّاسَ یرْوُونَ أَنَّ النَّبِی صلی الله علیه و آله مَا صَامَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ تِسْعَهً وَ عِشْرِینَ یوْماً أَکْثَرُ مِمَّا صَامَ ثَلَاثِینَ قَالَ کَذَبُوا مَا صَامَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِلَّا تَامّا... شَهْرُ رَمَضَانَ ثَلَاثُونَ یوْماً لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِتُکْمِلُوا الْعِدَّهَ وَ الْکَامِلُ تَامٌّ وَ شَوَّالٌ تِسْعَهٌ وَ عِشْرُونَ یوْماً وَ ذُو الْقَعْدَهِ ثَلَاثُونَ یوْماً لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ واعَدْنا مُوسی ثَلاثِینَ لَیلَهً فَالشَّهْرُ هَکَذَا ثُمَّ هَکَذَا أَی شَهْرٌ تَامٌّ وَ شَهْرٌ نَاقِصٌ وَ شَهْرُ رَمَضَانَ لَا ینْقُصُ أَبَداً وَ شَعْبَانُ لَا یتِمُّ أَبَداً.
۵. همان، ص۱۷۱.
۶. طوسی، محمد بن الحسن، تهذیب الأحکام، تحقیق حسن، موسوی خرسان،دار الکتب الإسلامیه، تهران، ۱۴۰۷ ق، ج۴، ص۱۶۰: إِنِّی صُمْتُ شَهْرَ رَمَضَانَ عَلَی رُؤْیهٍ تِسْعَهً وَ عِشْرِینَ یوْماً وَ مَا قَضَیتُ قَالَ فَقَالَ وَ أَنَا قَدْ صُمْتُهُ وَ مَا قَضَیت...
۷. همان، ص۱۵۶.
۸. همان، ص۱۷۶- ۱۶۹ الرد علی اصحاب العدد - جوابات اهل الموصل، ص۲۵-۲۲.
۹. علم الهدی (مرتضی)، علی بن حسین، رسایل الشریف المرتضی، محقق/ مصحح: سید مهدی رجائی، قم،دار القرآن الکریم، اول، ۱۴۰۵ ه ق، ج۲، ص۱۹ و ۱۸.
۱۰. عاملی، شهید اول، محمد بن مکی، اللمعه الدمشقیه فی فقه الإمامیه، محقق/ مصحح: محمدتقی مروارید- علیاصغر مروارید، بیروت،دار التراث- الدار الإسلامیه، اول، ۱۴۱۰ ه ق، ص۵.
۱۱. حسنزاده آملی، حسن، دروس فی معرفه الوقت و القبله، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چهارم، ۱۴۱۶ ه ق،ص۵۲۴.
۱۲.همان، ص۵۲۸.
۱۳.خویی،سیدابوالقاسم موسوی، المستند فی شرح العروه الوثقی، بیجا،بیتا، بینا، ج۲، ص۱۰۸.
۱۴. ناشناس،نظریه عدد، مجله فقه، زمستان ۱۳۷۳، شماره ۲، ص۲۲۵.💢
#ادامه_دارد
اما ورود این شیوه محاسبه ماهها به روایات، از این باب است که راویان احادیث، این مطالب را از صاحبان زیجها و رصدگران شنیده بودند و آن را برای ائمه علیهمالسلام نقل مینمودند و ائمه نیز از این جهت که ماه رمضان طبق این روش همیشه کامل بوده، آن را مورد تحسین قرار میدادند و سپس این نقلها تبدیل به روایت تبدیل شد.(۱۲) این وجه جمع برای آن بخش از روایت که ماهها را یک در میان سی روز و بیست و نه روز قرار داده، پسندیده به نظر میرسد اما برای بخش دیگر آن که میفرماید پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم همیشه به صورت کامل روزه میگرفت، قابل قبول نیست؛ زیرا در این صورت، روش زیجها مورد تأیید شرع قرار میگیرد و عملاً روزه ماه #رمضان_سی_روزه خواهد بود. البته فقیه معاصر آیتالله خویی این بخش را نیز بدین صورت پاسخ داده که ممکن است تمام سالهایی که پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم در آن روزه میگرفته، به طور اتفاقی کامل بوده است؛ اما اینکه ماه رمضان برای همیشه و در طول تاریخ، کامل باشد، مخالف با وجدان و ضرورت است.(۱۳) یکی از نویسندگان دیگر، این روایات را از جعلیات ابن ابی العوجاء میداند(۱۴) که چنین نظری صحیح به نظر نمیرسد زیرا جعل نیاز به دلیل دارد و روایت جعلی جدا از روایت ضعیف هست.
نتیجه:
در مقابل روایاتی که توصیه به استهلال و امر به تلاش در دیدن هلال برای آغاز ماه قمری نموده است، روایاتی وجود دارد که تعداد روزههای ماههای قمری را ثابت میداند و بر اساس آن روایات، ماه رمضان همیشه ۳۰ روز دانسته شده است. این روایات با توجه به کم بودن تعداد آن و اشکالاتی که توسط برخی از محدثان و فقها به آن گرفته شده، تاب مقامت در برابر روایات فراوانی را ندارد که به حد تواتر رسیده و بیست و نه روزه بودن ماه رمضان را ممکن میداند. وجود این روایات در منابع حدیثی در عین حال که سی روزه بودن ماه رمضان را اثبات نمیکند، میتواند بیانگر یک نکته علمی درباره محاسبه ماههای قمری به روش زیج (جدول) باشد.
پینوشتها:
۱. سوره بقره، آیه ۱۸۹.
۲. سوره بقره، آیه ۱۸۵.
۳. حر عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، مصحح / محقق: مؤسسه آل البیت علیهمالسلام، قم، مؤسسه آل البیت علیهمالسلام، اول، ۱۴۰۹ ه ق، ج۱۰، ص۲۰.
۴. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران: اسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق. ج۴ ص۷۸ و ۷۹؛ ابنبابویه، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، محقق / مصحح: علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دوم، ۱۴۱۳ ق، ج۲، ص۱۷۰ و ۱۷۱: إِنَّ النَّاسَ یرْوُونَ أَنَّ النَّبِی صلی الله علیه و آله مَا صَامَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ تِسْعَهً وَ عِشْرِینَ یوْماً أَکْثَرُ مِمَّا صَامَ ثَلَاثِینَ قَالَ کَذَبُوا مَا صَامَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِلَّا تَامّا... شَهْرُ رَمَضَانَ ثَلَاثُونَ یوْماً لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِتُکْمِلُوا الْعِدَّهَ وَ الْکَامِلُ تَامٌّ وَ شَوَّالٌ تِسْعَهٌ وَ عِشْرُونَ یوْماً وَ ذُو الْقَعْدَهِ ثَلَاثُونَ یوْماً لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ واعَدْنا مُوسی ثَلاثِینَ لَیلَهً فَالشَّهْرُ هَکَذَا ثُمَّ هَکَذَا أَی شَهْرٌ تَامٌّ وَ شَهْرٌ نَاقِصٌ وَ شَهْرُ رَمَضَانَ لَا ینْقُصُ أَبَداً وَ شَعْبَانُ لَا یتِمُّ أَبَداً.
۵. همان، ص۱۷۱.
۶. طوسی، محمد بن الحسن، تهذیب الأحکام، تحقیق حسن، موسوی خرسان،دار الکتب الإسلامیه، تهران، ۱۴۰۷ ق، ج۴، ص۱۶۰: إِنِّی صُمْتُ شَهْرَ رَمَضَانَ عَلَی رُؤْیهٍ تِسْعَهً وَ عِشْرِینَ یوْماً وَ مَا قَضَیتُ قَالَ فَقَالَ وَ أَنَا قَدْ صُمْتُهُ وَ مَا قَضَیت...
۷. همان، ص۱۵۶.
۸. همان، ص۱۷۶- ۱۶۹ الرد علی اصحاب العدد - جوابات اهل الموصل، ص۲۵-۲۲.
۹. علم الهدی (مرتضی)، علی بن حسین، رسایل الشریف المرتضی، محقق/ مصحح: سید مهدی رجائی، قم،دار القرآن الکریم، اول، ۱۴۰۵ ه ق، ج۲، ص۱۹ و ۱۸.
۱۰. عاملی، شهید اول، محمد بن مکی، اللمعه الدمشقیه فی فقه الإمامیه، محقق/ مصحح: محمدتقی مروارید- علیاصغر مروارید، بیروت،دار التراث- الدار الإسلامیه، اول، ۱۴۱۰ ه ق، ص۵.
۱۱. حسنزاده آملی، حسن، دروس فی معرفه الوقت و القبله، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چهارم، ۱۴۱۶ ه ق،ص۵۲۴.
۱۲.همان، ص۵۲۸.
۱۳.خویی،سیدابوالقاسم موسوی، المستند فی شرح العروه الوثقی، بیجا،بیتا، بینا، ج۲، ص۱۰۸.
۱۴. ناشناس،نظریه عدد، مجله فقه، زمستان ۱۳۷۳، شماره ۲، ص۲۲۵.💢
#ادامه_دارد