ندای اسلام
#اسلام_و_لباس_وارنه(۳) 💢خاصیت لباس وارونه ی اسلام، درآمیختگی تار و پود آن از حق و باطل است؛ زیرا اگر چنین نبود، معاندی نمی توانست سخن کند: «لَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِينَ، وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ…
#اسلام_و_لباس_وارونه(۴)
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام، عقل را به لباسی تشبیه می کند که می تواند توسط شهوات پارِه و دریده شود: «قد خرقت الشهوات عقله» و ابن ابی الحدید در توضیح این عبارت می گوید: «أی أفسدته کما تخرق الثوب فیفسد» یعنی شهوات عقل او را خراب کرده، چنان که لباس فرسوده و خراب می شود(شرح ابن ابی الحدید ج ۷ ص ۲۸۰) و اینگونه شهوات، عقل را تضعیف می کند و فکر درست و جزم عملی را در خود ذوب می کند.🦋
در کنار تقوا، آنچه که باعث بصیرت و رسیدن به عمق مطلب می شود "تفکر" و "تعقل" است؛ مانند آدمی که در امور قیامت اندیشه کند، عبرت می گیرد و به بصیرت می رسد: «رحم الله إمرأ تفکر فاعتبر و اعتبر فأبصر» - «و من تفکر أبصر» و چون عمق مطلب را نادیده بگیرد، بی آنکه اهل بصر باشد، صرفا اهل نظر می شود: «وتراهم ينظرون إليك وهم لا يبصرون» به طوري كه آنان اهل نظرند، نه اهل بصر، و نَظَر بي بَصَر همانند شجر بي ثمر است؛ یعنی ثمری که در عمل او باید هویدا باشد، پنهان می شود و چه بسا به سوی ظواهر شتاب می کند، مانند ظاهر مقبول و پیر ابوبکر که باعث می شد مردم به شجر رسالت احتجاج کرده ولی ثمره ی آن را زائل کنند: «إحتجوا بالشجرة و أضاعوا الثمرة».🦋
از این رو راه نجات، رسیدن به عمق مطلب از طریق تعقل و تفکر است و "معرفت" محصول تفکر است؛ یعنی آدمی وقتی یک علمی را می آموزد، در آن می اندیشد و محصول اندیشه ی او "معرفت" نام می گیرد و معرفت همانی ایست که مسلمانان را از چنگال معاویه می رهاند: «فَإنهم فَارقوک بعد معرفتک»، مانند ابوذر و خانواده اش که چندین روز بدون غذا به سَر بُردند، سفیر معاویه را دیدند که با وعد و وعید ها نزد آنها آمد و ثروتی را پیشنهاد داد که ابوذر آن را در مقابل علی فروشی بسیار ناچیز خواند. ابوذری که بسیار اهل تفکر بود: «کان أکثر عبادة أبی ذر التفکر».🦋
عقل عهده دار تعلم و شناخت است: «العلم بِالتعلم و التعلم بِالعقل يُعْتقد و لَا علم إلا من عالم رَبانی و معرفة الْعالم بالعقل» - «نحن العلماء» و چون عقل در مقابل شهوات زانو زند، در شناخت مرتکب اشتباه می شود و به همین علت امام حسین علیه السلام، افرادی حاضر در کربلا را به عقل ارجا می دهد و از آنها می خواهد که به عقل خود بازگردند: « #إرجعوا_إلی_عقولکم» 🦋
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام، عقل را به لباسی تشبیه می کند که می تواند توسط شهوات پارِه و دریده شود: «قد خرقت الشهوات عقله» و ابن ابی الحدید در توضیح این عبارت می گوید: «أی أفسدته کما تخرق الثوب فیفسد» یعنی شهوات عقل او را خراب کرده، چنان که لباس فرسوده و خراب می شود(شرح ابن ابی الحدید ج ۷ ص ۲۸۰) و اینگونه شهوات، عقل را تضعیف می کند و فکر درست و جزم عملی را در خود ذوب می کند.🦋
در کنار تقوا، آنچه که باعث بصیرت و رسیدن به عمق مطلب می شود "تفکر" و "تعقل" است؛ مانند آدمی که در امور قیامت اندیشه کند، عبرت می گیرد و به بصیرت می رسد: «رحم الله إمرأ تفکر فاعتبر و اعتبر فأبصر» - «و من تفکر أبصر» و چون عمق مطلب را نادیده بگیرد، بی آنکه اهل بصر باشد، صرفا اهل نظر می شود: «وتراهم ينظرون إليك وهم لا يبصرون» به طوري كه آنان اهل نظرند، نه اهل بصر، و نَظَر بي بَصَر همانند شجر بي ثمر است؛ یعنی ثمری که در عمل او باید هویدا باشد، پنهان می شود و چه بسا به سوی ظواهر شتاب می کند، مانند ظاهر مقبول و پیر ابوبکر که باعث می شد مردم به شجر رسالت احتجاج کرده ولی ثمره ی آن را زائل کنند: «إحتجوا بالشجرة و أضاعوا الثمرة».🦋
از این رو راه نجات، رسیدن به عمق مطلب از طریق تعقل و تفکر است و "معرفت" محصول تفکر است؛ یعنی آدمی وقتی یک علمی را می آموزد، در آن می اندیشد و محصول اندیشه ی او "معرفت" نام می گیرد و معرفت همانی ایست که مسلمانان را از چنگال معاویه می رهاند: «فَإنهم فَارقوک بعد معرفتک»، مانند ابوذر و خانواده اش که چندین روز بدون غذا به سَر بُردند، سفیر معاویه را دیدند که با وعد و وعید ها نزد آنها آمد و ثروتی را پیشنهاد داد که ابوذر آن را در مقابل علی فروشی بسیار ناچیز خواند. ابوذری که بسیار اهل تفکر بود: «کان أکثر عبادة أبی ذر التفکر».🦋
عقل عهده دار تعلم و شناخت است: «العلم بِالتعلم و التعلم بِالعقل يُعْتقد و لَا علم إلا من عالم رَبانی و معرفة الْعالم بالعقل» - «نحن العلماء» و چون عقل در مقابل شهوات زانو زند، در شناخت مرتکب اشتباه می شود و به همین علت امام حسین علیه السلام، افرادی حاضر در کربلا را به عقل ارجا می دهد و از آنها می خواهد که به عقل خود بازگردند: « #إرجعوا_إلی_عقولکم» 🦋