هروقت جنایتهای بشر را میبینم و ظلم و جورشان، فکر میکنم آدم چطور ضد آدم میشود؟ یا شاید ضد آدم درست نباشد، آدم همهی اینهاست، هرکس با میزانی از شفقت و شرارت.
کسانی خود را حق مطلق میدانند و قوم برتر میدانند و میخواهند سرزمینی را تصرف کنند، دریغ نمیکنند از زدن و کشتن و ویران کردن. کودک نمیفهمند، خانه نمیفهمند، انسان نمیفهمند.
و در جایی نزدیکتر به ما کسانی هم خود را حق مطلق میدانند و میخواهند افکارشان را بگسترانند، حق نمیشناسند، اختیار نمیشناسند، انتخاب نمیشناسند، فقط میخواهند جمعیت شبیه به خوشان را تکثیر کنند، زبانشان گلوله است، زبانشان آتش است، زبانشان کشتار است.
و این رهبران و سردمداران جنایت مطیعانی دارند،
مطیعانی که برای انجام جنایتشان، مسئولیت را از خود سلب کرده و با بهانههای مختلف و توجیهات، آن را دستور مافوق، عمل به قانون، مشی سازمان و... مینامند.
در بخشی از کتاب ارتباط بدون خشونت، از قول یک نویسنده فرانسوی نقل شده:
خیلی وقتها فکر میکنم اگر روزی قدرت رو به افزایش تکنیکهای مخرب سبب نابودی نوع انسان شود دلیل و علت آن نه شقاوت و بیرحمی است، نه خشم و نفرت و نه حتی انتقام و تلافی ای که نتیجه چنین احساسهایی است. بلکه حرف شنوی، عدم مسئولیتپذیری ما انسانهای مدرن و اطاعت چاپلوسانه ما نسبت به هر فرمان، دلیل این اضمحلال است. وحشتهایی که تا کنون شاهد آن بودهایم و پس از این شاهد خواهیم بود نشانه زیاد شدن انسانهای آشوبگر و سرکش و نافرمان در دنیا نیست بلکه برعکس تعداد افراد مطیع و فرمانبردار رو به افزایش است.
کسانی خود را حق مطلق میدانند و قوم برتر میدانند و میخواهند سرزمینی را تصرف کنند، دریغ نمیکنند از زدن و کشتن و ویران کردن. کودک نمیفهمند، خانه نمیفهمند، انسان نمیفهمند.
و در جایی نزدیکتر به ما کسانی هم خود را حق مطلق میدانند و میخواهند افکارشان را بگسترانند، حق نمیشناسند، اختیار نمیشناسند، انتخاب نمیشناسند، فقط میخواهند جمعیت شبیه به خوشان را تکثیر کنند، زبانشان گلوله است، زبانشان آتش است، زبانشان کشتار است.
و این رهبران و سردمداران جنایت مطیعانی دارند،
مطیعانی که برای انجام جنایتشان، مسئولیت را از خود سلب کرده و با بهانههای مختلف و توجیهات، آن را دستور مافوق، عمل به قانون، مشی سازمان و... مینامند.
در بخشی از کتاب ارتباط بدون خشونت، از قول یک نویسنده فرانسوی نقل شده:
خیلی وقتها فکر میکنم اگر روزی قدرت رو به افزایش تکنیکهای مخرب سبب نابودی نوع انسان شود دلیل و علت آن نه شقاوت و بیرحمی است، نه خشم و نفرت و نه حتی انتقام و تلافی ای که نتیجه چنین احساسهایی است. بلکه حرف شنوی، عدم مسئولیتپذیری ما انسانهای مدرن و اطاعت چاپلوسانه ما نسبت به هر فرمان، دلیل این اضمحلال است. وحشتهایی که تا کنون شاهد آن بودهایم و پس از این شاهد خواهیم بود نشانه زیاد شدن انسانهای آشوبگر و سرکش و نافرمان در دنیا نیست بلکه برعکس تعداد افراد مطیع و فرمانبردار رو به افزایش است.
ولگشت آزاد
هروقت جنایتهای بشر را میبینم و ظلم و جورشان، فکر میکنم آدم چطور ضد آدم میشود؟ یا شاید ضد آدم درست نباشد، آدم همهی اینهاست، هرکس با میزانی از شفقت و شرارت. کسانی خود را حق مطلق میدانند و قوم برتر میدانند و میخواهند سرزمینی را تصرف کنند، دریغ نمیکنند…
این نوشته از این کتاب، من را تکان داد.
چقدر مطیع و فرمانبردار بودهام و سلب مسئولیت کردهام؟
چقدر جفا کردهام و مسئولش را کسی غیر از خودم دانستهام؟
فرق من و آن سرباز اسرائیلی چیست؟
فرق من و آن سرکوبگر ایرانی چیست؟
چقدر مطیع و فرمانبردار بودهام و سلب مسئولیت کردهام؟
چقدر جفا کردهام و مسئولش را کسی غیر از خودم دانستهام؟
فرق من و آن سرباز اسرائیلی چیست؟
فرق من و آن سرکوبگر ایرانی چیست؟
از زمزمه دلتنگيم، از همهمه بيزاريم
نه طاقت خاموشی، نه ميل سخن داريم
آوار پريشانیست، رو سوی چه بگريزيم؟
هنگامه حيرانیست، خود را به که بسپاريم؟
🍂
نه طاقت خاموشی، نه ميل سخن داريم
آوار پريشانیست، رو سوی چه بگريزيم؟
هنگامه حيرانیست، خود را به که بسپاريم؟
🍂
تولدت مبارک نیلوفر حامدی☀️
حتم دارم دیوارهای خاکستری زندان هم در مقابل شور تو به زندگی، میل رنگی شدن میگیرند.
حتم دارم ۶ سال آینده، زندان دیگر برای زنان هم بندت، شبیه زندان نیست، که آوای زندگی بیش از بیرون آنجا به گوش میرسد.
پوست نازکانی چون من، که بادی تند تر از نسیم تنمان را میلرزاند و دوریهای بیشتر از چند ساعت باعث ملالمان میشود، چه داریم برای گفتن، جز اینکه شور زندگیات را پاس بداریم و از تو بخواهیم که تاب بیاوری... حتی حین نوشتن این جملات از اینکه خودخواهانه تو را دعوت میکنم به چیزی که تصوری از آن ندارم، شرم دارم... اما از خودت که هرگز ندیدمت و فقط از نوشتههای دیگران میشناسمت، یاد گرفتهام که زور زندگی میچربد، که زندگی شورانگیز است و ارزش جنگیدن دارد.
🌥
حتم دارم دیوارهای خاکستری زندان هم در مقابل شور تو به زندگی، میل رنگی شدن میگیرند.
حتم دارم ۶ سال آینده، زندان دیگر برای زنان هم بندت، شبیه زندان نیست، که آوای زندگی بیش از بیرون آنجا به گوش میرسد.
پوست نازکانی چون من، که بادی تند تر از نسیم تنمان را میلرزاند و دوریهای بیشتر از چند ساعت باعث ملالمان میشود، چه داریم برای گفتن، جز اینکه شور زندگیات را پاس بداریم و از تو بخواهیم که تاب بیاوری... حتی حین نوشتن این جملات از اینکه خودخواهانه تو را دعوت میکنم به چیزی که تصوری از آن ندارم، شرم دارم... اما از خودت که هرگز ندیدمت و فقط از نوشتههای دیگران میشناسمت، یاد گرفتهام که زور زندگی میچربد، که زندگی شورانگیز است و ارزش جنگیدن دارد.
🌥
ولگشت آزاد
از زمزمه دلتنگيم، از همهمه بيزاريم نه طاقت خاموشی، نه ميل سخن داريم آوار پريشانیست، رو سوی چه بگريزيم؟ هنگامه حيرانیست، خود را به که بسپاريم؟ 🍂
دردا که هدر دادیم، آن ذات گرامی را
تیغیم و نمیبُریم، ابریم و نمیباریم
تیغیم و نمیبُریم، ابریم و نمیباریم
Forwarded from آشتی با زمین
🌏 تابآوری (Resilience)
زندگی سخت است. نه این که امروز برای ما سخت باشد، بلکه همواره برای بشریت سخت بوده و در آینده هم سخت خواهد بود. نوستالژیها را هم زیاد جدی نگیرید. این ذهنِ باطراوتِ دورانِ نوجوانی ما بود که همهچیز را آنگونه رویایی به ما منعکس میکرد؛ و الّا میانگین عمر ۴۵ سال، بیانگر کیفیت زندگی پدران ما بوده است.
به هر حال، ماهیتِ زندگی زمینی، اینچنین رنجآور است و اگر کسی از آن، توقع آرامش داشته باشد، قطعا در درازمدت سرخورده و مایوس خواهد شد.
البته منکر زیباییهای زندگی نیستم؛ عشق، خانواده، بالندگی بچهها، مهربانی، شفقت، بزم و سور و جشنها هم هستند ولی باید نواقص و کمبودها را هم دید. اگر فقط نیمهی پُر لیوان را ببینیم، در مواقع خاص، زیر پایمان خالی میشود.
ما قدیس و مرتاض نیستیم که مدعی اتصال به ماورا بوده و تحت هر شرایطی شکرگزار زندگی هستند. ما انسانهای معمولیِ زمینی هستیم با دهها نیاز، میل، تمنا، نقطهضعف و کمبود. پس باید خود را به ابزارهای زمینی، تجهیز کرده و به مبارزهی زندگی برویم.
لازم است مسئولانه و واقعبینانه به مسائل زندگی نگاه کنیم؛ هم خوبیها را ببینیم و هم بدیها را. هرقدر بتوانیم تمرکز فکری و تعادل روانی خود را حفظ کنیم، به همان میزان امکان نزدیک شدن به کمال انسانی خود را پیدا خواهیم کرد.
باز آن جملهی "فروید" را یادآوری میکنم که ظرفیت روانی شما به اندازهی مشکلی است که نمیتواند شما را از تعادل خارج کند. خوشبختانه این ظرفیت روانی، قابل افزایش است و انسان میتواند از طریق مواجههی خردمندانه با مسائل زندگی، آن را افزایش دهد؛ ولی مانند تقویت عضلات بدن، تمرینات ذهنیِ تابآوری هم، باید از سبک به سنگین باشد.
لازم به تاکید است که برای رسیدن به مراتبِ بالاتر کمال و تعالی، باید از مرحلهی تعادل روانی عبور بکنیم. یعنی انسانی میتواند از تعالی حرف بزند که به تعادل رسیده باشد.
بنابراین اگر برای روبرو شدن با جنبههای منفی زندگی، آمادگی کافی نداشته باشیم، شکننده و آسیبپذیر خواهیم بود و در بزنگاههای حساس، سیلی سختی از واقعیتهای زندگی خواهیم خورد.
لذا یکی از الزامات خوب زیستن، آن است که تابآوری را در وجود خود تقویت کنیم تا در شرایط بحرانی، فرو نپاشیم. انسان ضعیف و بیتاب، مانند برگ خشکی است که توسط بادِ سرنوشت، به این سو و آنسو پرت میشود.
در متون علمی، تابآوری اینگونه تعریف شده است: از روی اراده و با خودآگاهی کامل، از طریق مراقبت از جسم و با درستاندیشی و نیز با نگاه به کلانِ هستی، بدون این که به خودمان آسیب روانی و جسمانی بزنیم، از حوادث زندگی، گذر کنیم.
این اشتباه است که تابآوری را به صبر و تحمل (بسوز و بساز) فروبکاهیم؛ زیرا که رفتارهای منفعلانه و آسیبرسان هستند.
تابآوری یک فضیلت روانشناختی است؛ یعنی برگشتن به حالت طبیعی بعد از یک ضربهی عاطفی مهلک؛ یعنی برخاستن بعد از افتادن؛ یعنی خم شدن ولی نشکستن؛ یعنی از دست ندادن انسجام شخصیتی بعد از یک شکست؛ یعنی از دست ندادن عزتنفس و اعتماد به نفس در حالی که دیگران به ما میخندند.
تابآوری بهترین فضیلت برای دنیای بزرگ، سخت و پیچیدهی امروز است؛ مخصوصا برای ما که در خاورمیانه و در یک جامعهی ملتهب و پرخطر زندگی میکنیم؛ ما باید خیلی چیزها را تاب بیاوریم تا یک اروپایی.
درست است که بخشی از خصلت تابآوری، ویژگیِ ذاتی است، ولی بخش زیادی از آن قابل یادگیری است و بخش دیگری به شرایط فیزیولوژیکی بدن (مخصوصا به خواب و تغذیهی سالم و ذهن شاداب) برمیگردد.
متاسفانه این مفاهیم را به ما یاد ندادهاند و منِ میانسال با این نوشتنها، قبل از خوانندگان، برای خودم مرور میکنم. حال آنکه برای دانشآموزان راهنمایی فنلاند، از طریق کتاب "شش کلاه برای فکر کردن" تفکر نقادانه یاد میدهند که مطالب آن، برای اکثر دانشجویان ما تازگی دارد.
دهها بحران در زندگی روزمره برای ما مطرح است که حتما روزی تابآوریِ ما را به چالش خواهند کشید:
جدایی، فقر، بیماری، پیری، تنهایی، مرگ، شرایط کاری سخت، آدمهای منفی، فقدان عزیزان، وسوسهها، یاسهای فلسفی، موقعیتهای ترسناک، عدم قطعیتها، تهدیدها، بیمعنایی زندگی، کمبودهای شخصیتی خودمان، طیف وسیعی از احساسات منفی، زیادهخواهیهای خودمان، حوادث اجتماعی، فجایع طبیعی و ...
اگر بتوانیم این محرکهای درونی و برونی را تاب بیاوریم، تعادل و تمرکز خود را حفط خواهیم کرد و این میتواند در جهت خوب زیستن، برای ما بزرگترین دستاورد باشد.
به یاد داشته باشیم که شخصیت ما در سایهی نوسانات عاطفی رشد میکند نه در ثابت ماندن احساسات.
✍ سیروس شکراللهی - ۱۴۰۲/۰۸/۰۴
t.iss.one/shokrollahi_sirous
زندگی سخت است. نه این که امروز برای ما سخت باشد، بلکه همواره برای بشریت سخت بوده و در آینده هم سخت خواهد بود. نوستالژیها را هم زیاد جدی نگیرید. این ذهنِ باطراوتِ دورانِ نوجوانی ما بود که همهچیز را آنگونه رویایی به ما منعکس میکرد؛ و الّا میانگین عمر ۴۵ سال، بیانگر کیفیت زندگی پدران ما بوده است.
به هر حال، ماهیتِ زندگی زمینی، اینچنین رنجآور است و اگر کسی از آن، توقع آرامش داشته باشد، قطعا در درازمدت سرخورده و مایوس خواهد شد.
البته منکر زیباییهای زندگی نیستم؛ عشق، خانواده، بالندگی بچهها، مهربانی، شفقت، بزم و سور و جشنها هم هستند ولی باید نواقص و کمبودها را هم دید. اگر فقط نیمهی پُر لیوان را ببینیم، در مواقع خاص، زیر پایمان خالی میشود.
ما قدیس و مرتاض نیستیم که مدعی اتصال به ماورا بوده و تحت هر شرایطی شکرگزار زندگی هستند. ما انسانهای معمولیِ زمینی هستیم با دهها نیاز، میل، تمنا، نقطهضعف و کمبود. پس باید خود را به ابزارهای زمینی، تجهیز کرده و به مبارزهی زندگی برویم.
لازم است مسئولانه و واقعبینانه به مسائل زندگی نگاه کنیم؛ هم خوبیها را ببینیم و هم بدیها را. هرقدر بتوانیم تمرکز فکری و تعادل روانی خود را حفظ کنیم، به همان میزان امکان نزدیک شدن به کمال انسانی خود را پیدا خواهیم کرد.
باز آن جملهی "فروید" را یادآوری میکنم که ظرفیت روانی شما به اندازهی مشکلی است که نمیتواند شما را از تعادل خارج کند. خوشبختانه این ظرفیت روانی، قابل افزایش است و انسان میتواند از طریق مواجههی خردمندانه با مسائل زندگی، آن را افزایش دهد؛ ولی مانند تقویت عضلات بدن، تمرینات ذهنیِ تابآوری هم، باید از سبک به سنگین باشد.
لازم به تاکید است که برای رسیدن به مراتبِ بالاتر کمال و تعالی، باید از مرحلهی تعادل روانی عبور بکنیم. یعنی انسانی میتواند از تعالی حرف بزند که به تعادل رسیده باشد.
بنابراین اگر برای روبرو شدن با جنبههای منفی زندگی، آمادگی کافی نداشته باشیم، شکننده و آسیبپذیر خواهیم بود و در بزنگاههای حساس، سیلی سختی از واقعیتهای زندگی خواهیم خورد.
لذا یکی از الزامات خوب زیستن، آن است که تابآوری را در وجود خود تقویت کنیم تا در شرایط بحرانی، فرو نپاشیم. انسان ضعیف و بیتاب، مانند برگ خشکی است که توسط بادِ سرنوشت، به این سو و آنسو پرت میشود.
در متون علمی، تابآوری اینگونه تعریف شده است: از روی اراده و با خودآگاهی کامل، از طریق مراقبت از جسم و با درستاندیشی و نیز با نگاه به کلانِ هستی، بدون این که به خودمان آسیب روانی و جسمانی بزنیم، از حوادث زندگی، گذر کنیم.
این اشتباه است که تابآوری را به صبر و تحمل (بسوز و بساز) فروبکاهیم؛ زیرا که رفتارهای منفعلانه و آسیبرسان هستند.
تابآوری یک فضیلت روانشناختی است؛ یعنی برگشتن به حالت طبیعی بعد از یک ضربهی عاطفی مهلک؛ یعنی برخاستن بعد از افتادن؛ یعنی خم شدن ولی نشکستن؛ یعنی از دست ندادن انسجام شخصیتی بعد از یک شکست؛ یعنی از دست ندادن عزتنفس و اعتماد به نفس در حالی که دیگران به ما میخندند.
تابآوری بهترین فضیلت برای دنیای بزرگ، سخت و پیچیدهی امروز است؛ مخصوصا برای ما که در خاورمیانه و در یک جامعهی ملتهب و پرخطر زندگی میکنیم؛ ما باید خیلی چیزها را تاب بیاوریم تا یک اروپایی.
درست است که بخشی از خصلت تابآوری، ویژگیِ ذاتی است، ولی بخش زیادی از آن قابل یادگیری است و بخش دیگری به شرایط فیزیولوژیکی بدن (مخصوصا به خواب و تغذیهی سالم و ذهن شاداب) برمیگردد.
متاسفانه این مفاهیم را به ما یاد ندادهاند و منِ میانسال با این نوشتنها، قبل از خوانندگان، برای خودم مرور میکنم. حال آنکه برای دانشآموزان راهنمایی فنلاند، از طریق کتاب "شش کلاه برای فکر کردن" تفکر نقادانه یاد میدهند که مطالب آن، برای اکثر دانشجویان ما تازگی دارد.
دهها بحران در زندگی روزمره برای ما مطرح است که حتما روزی تابآوریِ ما را به چالش خواهند کشید:
جدایی، فقر، بیماری، پیری، تنهایی، مرگ، شرایط کاری سخت، آدمهای منفی، فقدان عزیزان، وسوسهها، یاسهای فلسفی، موقعیتهای ترسناک، عدم قطعیتها، تهدیدها، بیمعنایی زندگی، کمبودهای شخصیتی خودمان، طیف وسیعی از احساسات منفی، زیادهخواهیهای خودمان، حوادث اجتماعی، فجایع طبیعی و ...
اگر بتوانیم این محرکهای درونی و برونی را تاب بیاوریم، تعادل و تمرکز خود را حفط خواهیم کرد و این میتواند در جهت خوب زیستن، برای ما بزرگترین دستاورد باشد.
به یاد داشته باشیم که شخصیت ما در سایهی نوسانات عاطفی رشد میکند نه در ثابت ماندن احساسات.
✍ سیروس شکراللهی - ۱۴۰۲/۰۸/۰۴
t.iss.one/shokrollahi_sirous
Telegram
آشتی با زمین
جُستارهایی با استدلال شخصی، در سه محور: ۱- ماهیت زندگیِ زمینی؛ ۲- تاملاتی در مورد خودم؛ ۳- یادداشتهایی در بارهی
انسانها
خط ارتباطی نویسنده:
@shokrollahi_cyrus
انسانها
خط ارتباطی نویسنده:
@shokrollahi_cyrus
تابآوری
خانم لوسی هون، در این ویدیو از تاب آوری میگوید.
او که تحقیقات و مطالعاتش در این زمینه بوده، از زمانی حرف میزند که خودش در سخت ترین شرایط زندگیاش قرار گرفت و دختر ۱۲ سالهاش را در یک تصادف از دست داد.
هون میگوید: "به جای اینکه من متخصص انعطافپذیری و تابآوری باشم، ناگهان مادری با اندوه زیاد شدم که دنیایش تکهتکه شده بود."
او میگوید: من تحقیقات را انجام داده بودم، ابزارها را داشتم و میخواستم بدانم که حالا چقدر میتوانند در این لحظهها به من کمک کنند.
او سه ویژگی را برای افراد تابآور بیان میکند که در سختیها و چالشهای زندگی کمککنندهاند:
۱. افراد انعطافپذیر پذیرفتهاند که اتفاقات ناخوشایندی اتفاق میافتد. آنها میدانند که رنج به بخشی از زندگی هر انسان تعلق دارد، و این از احساس تبعیض برای افراد تابآور جلوگیری میکند. هون میگوید: "ما به نظر میرسد در دورانی زندگی میکنیم که خودمان را برای داشتن یک زندگی کامل محق میدانیم. عکسهای شاد و جذاب در اینستاگرام به عنوان امری عادی شناخته میشود، در حالی که در واقعیت، دقیقاً برعکس است."
۲. افراد انعطافپذیر در انتخاب مکان تمرکز توانمند هستند. هون میگوید: "این افراد موفق به تمرکز بر روی مواردی هستند که میتوانند تغییر دهند و به نحوی مواردی را که نمیتوانند تغییر دهند قبول میکنند." مطالعهای در سال 2005 توسط مارتین سلیگمن در دانشگاه پنسیلوانی نشان داد که افرادی که روزانه یک لیست سپاسگزاری تهیه کرده و خوبهایی که در طول روز برایشان اتفاق افتاده را یادداشت میکنند، تجربه سطوح بالاتری از سپاسگزاری، شادی بیشتر و کاهش کمتری از افسردگی در مدت شش ماه دارند. توجه به موارد مثبت یک مهارت حیاتی و قابل یادگیری برای انعطافپذیری است.
۳.افراد انعطافپذیر از خودشان میپرسند: "آیا کاری که انجام میدهم به من کمک میکند یا به من آسیب میزند؟" از تمام استراتژیهایی که لوسی هون درباره آنها نوشته، این یکی به نظر میآید که بیشترین بازخورد را از افرادی کسب کرده است که میگویند این برایشان کار میکند. بگویید که آیا شما درگیر فکر درباره گذشته هستید یا در حال مرور رسانههای اجتماعی هستید و بپرسید که آیا کاری که شما انجام میدهید - نحوه تفکر، نحوه عمل کردن - به شما کمک میکند یا به شما آسیب میزند. هون میگوید: "این شما را به موقعیت کنترلی بر میگرداند. این به شما کمی کنترل بر تصمیمگیریهایتان میدهد."
او درباره خودش میگوید پس از مرگ دخترش ساعتها به عکس های او خیره میشده، اما با این سوال به خودش میگوید، این چه کمکی به من میکند؟ و تصمیم میگیرد عکسها را کنار بگذارد.
#تابآوری
#امید
خانم لوسی هون، در این ویدیو از تاب آوری میگوید.
او که تحقیقات و مطالعاتش در این زمینه بوده، از زمانی حرف میزند که خودش در سخت ترین شرایط زندگیاش قرار گرفت و دختر ۱۲ سالهاش را در یک تصادف از دست داد.
هون میگوید: "به جای اینکه من متخصص انعطافپذیری و تابآوری باشم، ناگهان مادری با اندوه زیاد شدم که دنیایش تکهتکه شده بود."
او میگوید: من تحقیقات را انجام داده بودم، ابزارها را داشتم و میخواستم بدانم که حالا چقدر میتوانند در این لحظهها به من کمک کنند.
او سه ویژگی را برای افراد تابآور بیان میکند که در سختیها و چالشهای زندگی کمککنندهاند:
۱. افراد انعطافپذیر پذیرفتهاند که اتفاقات ناخوشایندی اتفاق میافتد. آنها میدانند که رنج به بخشی از زندگی هر انسان تعلق دارد، و این از احساس تبعیض برای افراد تابآور جلوگیری میکند. هون میگوید: "ما به نظر میرسد در دورانی زندگی میکنیم که خودمان را برای داشتن یک زندگی کامل محق میدانیم. عکسهای شاد و جذاب در اینستاگرام به عنوان امری عادی شناخته میشود، در حالی که در واقعیت، دقیقاً برعکس است."
۲. افراد انعطافپذیر در انتخاب مکان تمرکز توانمند هستند. هون میگوید: "این افراد موفق به تمرکز بر روی مواردی هستند که میتوانند تغییر دهند و به نحوی مواردی را که نمیتوانند تغییر دهند قبول میکنند." مطالعهای در سال 2005 توسط مارتین سلیگمن در دانشگاه پنسیلوانی نشان داد که افرادی که روزانه یک لیست سپاسگزاری تهیه کرده و خوبهایی که در طول روز برایشان اتفاق افتاده را یادداشت میکنند، تجربه سطوح بالاتری از سپاسگزاری، شادی بیشتر و کاهش کمتری از افسردگی در مدت شش ماه دارند. توجه به موارد مثبت یک مهارت حیاتی و قابل یادگیری برای انعطافپذیری است.
۳.افراد انعطافپذیر از خودشان میپرسند: "آیا کاری که انجام میدهم به من کمک میکند یا به من آسیب میزند؟" از تمام استراتژیهایی که لوسی هون درباره آنها نوشته، این یکی به نظر میآید که بیشترین بازخورد را از افرادی کسب کرده است که میگویند این برایشان کار میکند. بگویید که آیا شما درگیر فکر درباره گذشته هستید یا در حال مرور رسانههای اجتماعی هستید و بپرسید که آیا کاری که شما انجام میدهید - نحوه تفکر، نحوه عمل کردن - به شما کمک میکند یا به شما آسیب میزند. هون میگوید: "این شما را به موقعیت کنترلی بر میگرداند. این به شما کمی کنترل بر تصمیمگیریهایتان میدهد."
او درباره خودش میگوید پس از مرگ دخترش ساعتها به عکس های او خیره میشده، اما با این سوال به خودش میگوید، این چه کمکی به من میکند؟ و تصمیم میگیرد عکسها را کنار بگذارد.
#تابآوری
#امید
Ted
The three secrets of resilient people
To most people in the field, resilience research is a calling, an academic interest or maybe even just a buzzword. For resilient expert Lucy Hone, it turned out to be an essential survival skill. In this powerful and personal talk, she shares the three strategies…
Forwarded from عقل آبی | صدیق قطبی
آتشی که نمیرد!
سَموم، باد گرم و خفقانآور است. حافظ میگفت در شگفتم که به رغم باد گرم و ویرانگری که بر بوستان گذشته، همچنان بوی گلی مانده و رنگی بر رخسار نسترن. زمان و زمانهٔ خود را روایت میکند. روزگاری که بادهای ویرانگر بیداد میوزند و شاعر از اینکه در لگدکوب سَموم، همچنان اثری از گل و نسترن مانده در شگفت است.
از این سَموم که بر طَرْف بوستان بگذشت
عجب که بوی گلی هست و رنگ نسترنی
اما صدای حافظ، راوی همه دورانهاست. هوشنگ ابتهاج که در اقتدا به حافظ نمونه بود، همصدا با او گفته است:
این طُرفه بین که با همه سیل بلا که ریخت
داغ محبت تو به دلها نگشت سرد
او نیز در حیرت و شگفتی است. بهرغم سیلهای بلا، داغ محبت تو در دلها گرم است هنوز. و شگفتا.
بوستان حیات و تاریخ ما در معرض بادهای ویرانگر(سَموم) و سیلهای بلا است، اما آنچه کاروبار ما را درخور اعجاب و ستایش میکند روشن نگهداشتن آتش محبت در دل است.
آیا چیزی هست که به رغم همهچیز، به رغم طوفانهای بیداد، همچنان دوستش بداریم؟ عزت و ارجمندی آدمی گویا در گرو این است.
از آن به دیر مغانم عزیز میدارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست
▪️حافظ
آنچه در «نهیب حادثه» و «تندباد حوادث» باید از خود انتظار داشته باشیم «آتشی که نمیرد» است. و چنان که وان گوگ میگفت پایداری کردن در دوست داشتنِ چیزی که واقعاّ شایستهٔ دوست داشتن است ما را نورانی میکند:
«اگر همچنان پایدار به چیزی که واقعاً شایستهٔ عشقورزیدن است صمیمانه عشق بورزیم و عشقمان را در پای چیزهای بیاهمیت، بیخاصیت، و بیمزه حرام نکنیم، اندکاندک نور بیشتری ذخیره میکنیم و قویتر میشویم.»(به نقل از: یادداشتها، آلبرکامو، ص۲۳۷)
@sedigh_63
https://t.iss.one/aghleabi/180
سَموم، باد گرم و خفقانآور است. حافظ میگفت در شگفتم که به رغم باد گرم و ویرانگری که بر بوستان گذشته، همچنان بوی گلی مانده و رنگی بر رخسار نسترن. زمان و زمانهٔ خود را روایت میکند. روزگاری که بادهای ویرانگر بیداد میوزند و شاعر از اینکه در لگدکوب سَموم، همچنان اثری از گل و نسترن مانده در شگفت است.
از این سَموم که بر طَرْف بوستان بگذشت
عجب که بوی گلی هست و رنگ نسترنی
اما صدای حافظ، راوی همه دورانهاست. هوشنگ ابتهاج که در اقتدا به حافظ نمونه بود، همصدا با او گفته است:
این طُرفه بین که با همه سیل بلا که ریخت
داغ محبت تو به دلها نگشت سرد
او نیز در حیرت و شگفتی است. بهرغم سیلهای بلا، داغ محبت تو در دلها گرم است هنوز. و شگفتا.
بوستان حیات و تاریخ ما در معرض بادهای ویرانگر(سَموم) و سیلهای بلا است، اما آنچه کاروبار ما را درخور اعجاب و ستایش میکند روشن نگهداشتن آتش محبت در دل است.
آیا چیزی هست که به رغم همهچیز، به رغم طوفانهای بیداد، همچنان دوستش بداریم؟ عزت و ارجمندی آدمی گویا در گرو این است.
از آن به دیر مغانم عزیز میدارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست
▪️حافظ
آنچه در «نهیب حادثه» و «تندباد حوادث» باید از خود انتظار داشته باشیم «آتشی که نمیرد» است. و چنان که وان گوگ میگفت پایداری کردن در دوست داشتنِ چیزی که واقعاّ شایستهٔ دوست داشتن است ما را نورانی میکند:
«اگر همچنان پایدار به چیزی که واقعاً شایستهٔ عشقورزیدن است صمیمانه عشق بورزیم و عشقمان را در پای چیزهای بیاهمیت، بیخاصیت، و بیمزه حرام نکنیم، اندکاندک نور بیشتری ذخیره میکنیم و قویتر میشویم.»(به نقل از: یادداشتها، آلبرکامو، ص۲۳۷)
@sedigh_63
https://t.iss.one/aghleabi/180
Telegram
بایگانی
Forwarded from حسام ایپکچی | Hesam Ipakchi
کارگر توانا در کارخانه بدمحصول بودن
کاسب پاک در بازار مکاره بودن
کارمند خلاق در شرکت خمود بودن
مدیر فکور در سازمان فرتوت بودن
رئیس آزاداندیش در نظام توتالیتر بودن
از ما بازیکن ِخوب ِتیم ِبازنده خواهدساخت!
[]
چاره چیست؟
خواهی نشوی رسوا
یا ترک این جماعت کن
یا لشکر یکنفره باش و بجنگ
• توییتر حسام ایپکچی
• تاریخ این یادداشت: ۱۴۰۲/۰۱/۲۷
• #حسام_ایپکچی
@hesam_ipakchi
کاسب پاک در بازار مکاره بودن
کارمند خلاق در شرکت خمود بودن
مدیر فکور در سازمان فرتوت بودن
رئیس آزاداندیش در نظام توتالیتر بودن
از ما بازیکن ِخوب ِتیم ِبازنده خواهدساخت!
[]
چاره چیست؟
خواهی نشوی رسوا
یا ترک این جماعت کن
یا لشکر یکنفره باش و بجنگ
• توییتر حسام ایپکچی
• تاریخ این یادداشت: ۱۴۰۲/۰۱/۲۷
• #حسام_ایپکچی
@hesam_ipakchi
بپرسید ازو نامور شهریار
که از مردمان کیست امیدوار
چنین گفت کان کس که کوشاترست
دو گوشش به دانش نیوشاترست
بدو گفت غم در دل کیست بیش
کز اندوه سیرآید از جان خویش
چنین داد پاسخ که آنکو ز تخت
بیفتاد و نومید گردد ز بخت
#امید
#فردوسی_بزرگ
که از مردمان کیست امیدوار
چنین گفت کان کس که کوشاترست
دو گوشش به دانش نیوشاترست
بدو گفت غم در دل کیست بیش
کز اندوه سیرآید از جان خویش
چنین داد پاسخ که آنکو ز تخت
بیفتاد و نومید گردد ز بخت
#امید
#فردوسی_بزرگ
Forwarded from مامان توران (Alireza Mirfakhraei)
✍🏻جنگ و صلح توران میرهادی
یادداشتی به مناسبت سالروز درگذشت زندهیاد توران میرهادی
يكى از پررنگ ترین و پربسامدترين مفاهيمى كه در انديشه زنده ياد توران ميرهادى مىتوان جستجو كرد، مفهوم صلح و در تقابل با آن، مفهوم جنگ است. نگاه توران ميرهادى به اين دو مفهوم، نگاهى منسجم و نظاممند است. چندان كه در اين نظام انديشهاى، هيچ گذارهاى در باب جنگ و صلح را نمىتوان در تعارض با ديگرى يافت. نگاه توران ميرهادى به مفهوم صلح را مى توان برآمده از سه عامل دانست:
۱- تجربههاى زيسته او در كودكى و در ادوار بعدى زندگى، از جمله ارتباطهای بین فردی و همچنين حضورش در اروپاى بحران زده از جنگ جهانى دوم: دغدغهمندی او درباره صلح، حاصل این دوره اخیر است.
۲-دانش او در زمينه روانشناسى و تعليم و تربيت كودكان: آموزههایی چون عدم مقایسه بین کودکان و نفی رقابت بین آنها و …، برآمده از این معارف هستند.
۳- مواجهه مستقيم او با امر فرهنگی به واسطه حرفه آموزگارى (تجربه مدرسه فرهاد) و حضور مستمر در پهنه فرهنگ و ادبيات كودكان(تجربه شورای کتاب کودک).
صلح در منظومه فكرى توران ميرهادى، به دو شكل «صلح درون» و «صلح برون» مطرح میشود. نقطه عزیمت او در تحلیل صلح درون، بنیانی زیست شناختی و روان شناختی دارد. در این مرحله، کودک -«به ما هو کودک»- فارغ از هرگونه ویژگی عارضی و اجتماعی مطرح است: «تلاش مادران این است که محیطی آرام، امن، شاد و اطمینان بخش برای کودک شیرخوارشان فراهم کنند. به این ترتیب، آنها سلامت روانی کودک را پایه گذاری میکنند و صلح درون را در او شکل میدهند. چنین کودکی دیگر احساس مقابله و احساس جنگیدن برای دریافت کردن را ندارد. او این احساس را ندارد که به شکلهای مختلف، اعمال زور کند.»
او، صلح درون را مقدمه صلح برون میداند و درباره این تقدم میگوید: «صلح درون وقتی است که فرد با خودش در آشتی است، احساس میکند انسان خوبی است، خوب کار میکند. نسبت به دیگران احساس محبت میکند و به آنان کمک میکند… به این ترتیب او صلح درون خود را به جامعهاش تعمیم میدهد.»
تعمیم صلح درون به صلح برون در این اندیشه، به معنای ضرورت یک زندگی همواره هموار و عاری از هر گونه مشکل نیست. حس امنیت درونی کودک نه از این نوع زندگیِ غیرممکن که از تجربههای کودک در مواجهه با مشکلات بر میخیزد. حس امنیت در خلا شکل نمیگیرد، بلکه از متن زندگی و از دل تجربهها و روابط اجتماعی بیرون میآید. صلح؛ «بودنی از نوع دیگر» طلب میکند. مواجهه با غم، مثال ژرفی است که از متن زندگی توران میرهادی برخاسته است: «آدمی به دو گونه میتواند با رنج روبرو شود: یک گونهاش این است که زیر بار غم خرد شود و نتواند با آن مقابله کند و گونه دیگرش این است که از غم نیرو بگیرد. یعنی غم زمینهای شود برای تبدیل شدن به یک نیروی بزرگ که میتوان با آن چیزی ساخت… این بودن نوع دوم، بودن از نوع دیگر است.»
او در بحث تعمیم صلح درون به صلح برون، به مفهوم «فرهنگ»، در معنایی ناظر بر تمام روابط انسانی میرسد و میگوید: «صلح بیرون ابعادش فوق العاده وسیع است و شامل جامعههای گوناگون، ملتهای مختلف و فرهنگها و دینهای متفاوت میشود… فرهنگ واژهای است که مسائل زیادی را در بر میگیرد. به عبارت دیگر شامل تمام ابعاد روابط انسانی میشود و در کل زندگی هر انسانی را تحت الشعاع قرار میدهد… فرهنگ صلح از صلح فرد با خودش آغاز میشود و سپس کل جامعه بشری را در بر میگیرد و تا رابطه انسان با کائنات گسترش پیدا میکند.»
صلح در اندیشه توران میرهادی با کودکی و حس امنیت درونی او آغاز میشود. اما این بنیان زیست شناختی و روان شناختی، در ادامه فرایندِ تعمیم و شکل گیری صلح بیرون، بنیانی جامعه شناختی پیدا میکند و از این رو کنش صلح ورزی بدل به تلاشی بامعنا میشود: «هر چه در توان هست، باید برای ایجاد این صلح تلاش کرد. این خیال که صلح خود به خود ایجاد می شود، خیالی واهی است.»
مفهوم متقابل صلح، یعنی جنگ نیز در اندیشه او، منسجم و نظاممند است. همان گونه که صلح با حس امنیت درونی کودک آغاز میشود، جنگ نیز با تَرَک برداشتن این حس شروع میشود. «کودکی که نمیداند آیا غذا خواهد داشت یا نه، کسی مراقبش هست یا نه، احساس امنیت نمیکند. طبیعی است که در این حالت صلح درون وی رشد نمیکند.» فقدان صلح درون نیز همچون وجود آن، قدرت تعمیم دارد و به تدریج خود را در ساحتهای بیرونی و در ساختار های کلان اجتماعی همچون جنگ افروزی قدرتها نشان میدهد.
جنگ و صلح توران میرهادی با کودکی گره خورده و در هم تنیده است. در این نگاه، جنگ با ندیدن و صلح با دیدن کودکی آغاز می شود و دیدن کودکی، آغاز صلح است و پایان جنگ.
#شورای_كتاب_كودک
#توران_میرهادی
کانال تلگرام:
@shorayeketabekoodak
اینستاگرام:
https://instagram.com/cbc.1341
@tooranmirhadi
https://instagram.com/touran_mirhadi_khomarlou
یادداشتی به مناسبت سالروز درگذشت زندهیاد توران میرهادی
يكى از پررنگ ترین و پربسامدترين مفاهيمى كه در انديشه زنده ياد توران ميرهادى مىتوان جستجو كرد، مفهوم صلح و در تقابل با آن، مفهوم جنگ است. نگاه توران ميرهادى به اين دو مفهوم، نگاهى منسجم و نظاممند است. چندان كه در اين نظام انديشهاى، هيچ گذارهاى در باب جنگ و صلح را نمىتوان در تعارض با ديگرى يافت. نگاه توران ميرهادى به مفهوم صلح را مى توان برآمده از سه عامل دانست:
۱- تجربههاى زيسته او در كودكى و در ادوار بعدى زندگى، از جمله ارتباطهای بین فردی و همچنين حضورش در اروپاى بحران زده از جنگ جهانى دوم: دغدغهمندی او درباره صلح، حاصل این دوره اخیر است.
۲-دانش او در زمينه روانشناسى و تعليم و تربيت كودكان: آموزههایی چون عدم مقایسه بین کودکان و نفی رقابت بین آنها و …، برآمده از این معارف هستند.
۳- مواجهه مستقيم او با امر فرهنگی به واسطه حرفه آموزگارى (تجربه مدرسه فرهاد) و حضور مستمر در پهنه فرهنگ و ادبيات كودكان(تجربه شورای کتاب کودک).
صلح در منظومه فكرى توران ميرهادى، به دو شكل «صلح درون» و «صلح برون» مطرح میشود. نقطه عزیمت او در تحلیل صلح درون، بنیانی زیست شناختی و روان شناختی دارد. در این مرحله، کودک -«به ما هو کودک»- فارغ از هرگونه ویژگی عارضی و اجتماعی مطرح است: «تلاش مادران این است که محیطی آرام، امن، شاد و اطمینان بخش برای کودک شیرخوارشان فراهم کنند. به این ترتیب، آنها سلامت روانی کودک را پایه گذاری میکنند و صلح درون را در او شکل میدهند. چنین کودکی دیگر احساس مقابله و احساس جنگیدن برای دریافت کردن را ندارد. او این احساس را ندارد که به شکلهای مختلف، اعمال زور کند.»
او، صلح درون را مقدمه صلح برون میداند و درباره این تقدم میگوید: «صلح درون وقتی است که فرد با خودش در آشتی است، احساس میکند انسان خوبی است، خوب کار میکند. نسبت به دیگران احساس محبت میکند و به آنان کمک میکند… به این ترتیب او صلح درون خود را به جامعهاش تعمیم میدهد.»
تعمیم صلح درون به صلح برون در این اندیشه، به معنای ضرورت یک زندگی همواره هموار و عاری از هر گونه مشکل نیست. حس امنیت درونی کودک نه از این نوع زندگیِ غیرممکن که از تجربههای کودک در مواجهه با مشکلات بر میخیزد. حس امنیت در خلا شکل نمیگیرد، بلکه از متن زندگی و از دل تجربهها و روابط اجتماعی بیرون میآید. صلح؛ «بودنی از نوع دیگر» طلب میکند. مواجهه با غم، مثال ژرفی است که از متن زندگی توران میرهادی برخاسته است: «آدمی به دو گونه میتواند با رنج روبرو شود: یک گونهاش این است که زیر بار غم خرد شود و نتواند با آن مقابله کند و گونه دیگرش این است که از غم نیرو بگیرد. یعنی غم زمینهای شود برای تبدیل شدن به یک نیروی بزرگ که میتوان با آن چیزی ساخت… این بودن نوع دوم، بودن از نوع دیگر است.»
او در بحث تعمیم صلح درون به صلح برون، به مفهوم «فرهنگ»، در معنایی ناظر بر تمام روابط انسانی میرسد و میگوید: «صلح بیرون ابعادش فوق العاده وسیع است و شامل جامعههای گوناگون، ملتهای مختلف و فرهنگها و دینهای متفاوت میشود… فرهنگ واژهای است که مسائل زیادی را در بر میگیرد. به عبارت دیگر شامل تمام ابعاد روابط انسانی میشود و در کل زندگی هر انسانی را تحت الشعاع قرار میدهد… فرهنگ صلح از صلح فرد با خودش آغاز میشود و سپس کل جامعه بشری را در بر میگیرد و تا رابطه انسان با کائنات گسترش پیدا میکند.»
صلح در اندیشه توران میرهادی با کودکی و حس امنیت درونی او آغاز میشود. اما این بنیان زیست شناختی و روان شناختی، در ادامه فرایندِ تعمیم و شکل گیری صلح بیرون، بنیانی جامعه شناختی پیدا میکند و از این رو کنش صلح ورزی بدل به تلاشی بامعنا میشود: «هر چه در توان هست، باید برای ایجاد این صلح تلاش کرد. این خیال که صلح خود به خود ایجاد می شود، خیالی واهی است.»
مفهوم متقابل صلح، یعنی جنگ نیز در اندیشه او، منسجم و نظاممند است. همان گونه که صلح با حس امنیت درونی کودک آغاز میشود، جنگ نیز با تَرَک برداشتن این حس شروع میشود. «کودکی که نمیداند آیا غذا خواهد داشت یا نه، کسی مراقبش هست یا نه، احساس امنیت نمیکند. طبیعی است که در این حالت صلح درون وی رشد نمیکند.» فقدان صلح درون نیز همچون وجود آن، قدرت تعمیم دارد و به تدریج خود را در ساحتهای بیرونی و در ساختار های کلان اجتماعی همچون جنگ افروزی قدرتها نشان میدهد.
جنگ و صلح توران میرهادی با کودکی گره خورده و در هم تنیده است. در این نگاه، جنگ با ندیدن و صلح با دیدن کودکی آغاز می شود و دیدن کودکی، آغاز صلح است و پایان جنگ.
#شورای_كتاب_كودک
#توران_میرهادی
کانال تلگرام:
@shorayeketabekoodak
اینستاگرام:
https://instagram.com/cbc.1341
@tooranmirhadi
https://instagram.com/touran_mirhadi_khomarlou
نترسیم از اینکه باورهایمان دوتا، اما هدفهای این جهانمان یکی باشد، بترسیم از اینکه بخاطر دفاع از باورهایمان ، بر ضد انسان، همسنگر ستمگران شویم و همکار بدکاران.
#آتش_بدون_دود
#آتش_بدون_دود
ولگشت آزاد
نترسیم از اینکه باورهایمان دوتا، اما هدفهای این جهانمان یکی باشد، بترسیم از اینکه بخاطر دفاع از باورهایمان ، بر ضد انسان، همسنگر ستمگران شویم و همکار بدکاران. #آتش_بدون_دود
ما با چه بندی به هم وصلیم؟ دوستیهایمان را میگویم.
من هراسی، دل نگرانی ای و دغدغه ای دارم درباره ی کیفیت دوستی ها. انگار قدیم ها با بقیه دوست میشدیم چون همفاز بودیم یا حتی هم فاز نبودیم ولی کنار همدیگر احساسات خوبی را تجربه میکردیم...
حالا اما تفکرات، اعتقادات و ورٍ سیاسی نقش مهمی در شکل گیری دوستی یا از هم پاشیدنش دارد. من نمی دانم این از بلوغ است یا از نزول. من نمی دانم این از خود خود ما میجوشد یا از خواست رسانه ها. من نمی دانم این موضوعات باید مهم ترین فاکتور ارتباط ما باشد یا نه.
یکبار دوستی که برایم بسیار عزیز است اما در اعتقادات و ... بسیار متفاوتیم گفت، ما انقدر تشابه داریم که این تفاوت ها در آن گم است و فکر کردم که او چه چیزهایی را بزرگتر و با ارزشتر دید و راست میگفت. ما چیرهای مشترکی داریم که بسیار با اهمیتند، چرا در کنار هم رشد نکنیم.
ما گاهی مجبوریم گفتگوهای بسیار سخت بکنیم، خب حرف بزنیم، همدیگر را حذف نکنیم.
معتقدم دوستان هم نظر و مشابه به ما آرامش میدهند، اما دوستان مخالف باعث رشد میشوند.
#دوستی
#گفتگو
من هراسی، دل نگرانی ای و دغدغه ای دارم درباره ی کیفیت دوستی ها. انگار قدیم ها با بقیه دوست میشدیم چون همفاز بودیم یا حتی هم فاز نبودیم ولی کنار همدیگر احساسات خوبی را تجربه میکردیم...
حالا اما تفکرات، اعتقادات و ورٍ سیاسی نقش مهمی در شکل گیری دوستی یا از هم پاشیدنش دارد. من نمی دانم این از بلوغ است یا از نزول. من نمی دانم این از خود خود ما میجوشد یا از خواست رسانه ها. من نمی دانم این موضوعات باید مهم ترین فاکتور ارتباط ما باشد یا نه.
یکبار دوستی که برایم بسیار عزیز است اما در اعتقادات و ... بسیار متفاوتیم گفت، ما انقدر تشابه داریم که این تفاوت ها در آن گم است و فکر کردم که او چه چیزهایی را بزرگتر و با ارزشتر دید و راست میگفت. ما چیرهای مشترکی داریم که بسیار با اهمیتند، چرا در کنار هم رشد نکنیم.
ما گاهی مجبوریم گفتگوهای بسیار سخت بکنیم، خب حرف بزنیم، همدیگر را حذف نکنیم.
معتقدم دوستان هم نظر و مشابه به ما آرامش میدهند، اما دوستان مخالف باعث رشد میشوند.
#دوستی
#گفتگو
سیاست بدون حضور فعال عاطفه چیزی جز جنایت، دنائت و حماقت نیست. سیاست، تا زمانی که علم است و نه هنر؛ یک مجموعه روابط علت و معلولیست و قانونمندیهای تزلزلناپذیر و نه پویشی مملو از بندگی عاشقانه؛ حرفه و شغل است نه عبادتی سرشار از احساس محبت؛ خنجر تیزاب خوردهایست علیه بشریت، علیه هر طفل شیرخواره در جهان جهانخواران، جنون جاه است و میل به کشتار...همهی سیاستمداراتی که چرتکه مسائل روز را در یک دست دارند و "کتاب رموز سیاست" را در دست دیگر، دشمنان بدطینت عشق و ایمان و انساناند؛ دشمنان عدالت، آزادی، آسایش و سعادت انسانی...
سیاستمداران بیعاطفه ایادی شیاطیناند...
و مردم جهان یک روز عاقبت تمامشان را گور به گور خواهند کرد...
#نادر_ابراهیمی
سیاستمداران بیعاطفه ایادی شیاطیناند...
و مردم جهان یک روز عاقبت تمامشان را گور به گور خواهند کرد...
#نادر_ابراهیمی
ابوطالب صفدری در این ویدیو از درگیری زیاد ما با محتواهای مبتذل و به اصطلاح چرندیات میگه. از این گیر افتادن مغزمون در این محتواها. از اینکه حتی وقتی میخوایم به موضوع مهمی فکر کنیم، در مغزمون داره یکی از همینها با صدای بلند پخش میشه.
تکنولوژی (که میدونیم خیلی به کمک ما اومده و قابل حذف نیست)، در خیلی موارد باعث حذف فرآیندها شده. این باعث شده ما عادت کنیم به اینکه بخوایم سریع ته ماجرارو داشته باشیم و فرآیند رو حذف کنیم. خب این همیشه خوب نیست!
ابوطالب صفدری یک راهکار ارائه میده: انجام فعالیتهای کانونی(focal activitirs) که در این کارها اصلا اساس انجامش طی فرآینده، فرآیند اگر حذف بشه دیگه اون کار معنا نداره.
ویدیو رو ببینید، مثالها جالبن.
https://youtu.be/xOH1aed2zEM?si=WjDdEZHKLYD5m-dm
تکنولوژی (که میدونیم خیلی به کمک ما اومده و قابل حذف نیست)، در خیلی موارد باعث حذف فرآیندها شده. این باعث شده ما عادت کنیم به اینکه بخوایم سریع ته ماجرارو داشته باشیم و فرآیند رو حذف کنیم. خب این همیشه خوب نیست!
ابوطالب صفدری یک راهکار ارائه میده: انجام فعالیتهای کانونی(focal activitirs) که در این کارها اصلا اساس انجامش طی فرآینده، فرآیند اگر حذف بشه دیگه اون کار معنا نداره.
ویدیو رو ببینید، مثالها جالبن.
https://youtu.be/xOH1aed2zEM?si=WjDdEZHKLYD5m-dm
YouTube
تکنولوژی و زندگی خوب: چگونه در عصر اینستاگرام، عمیق زندگی کنیم؟
ما توی دورانی زندگی می کنیم که سهم تکنولوژی های مجازی مثل شبکه های اجتماعی، در زندگی روزمره مون هر روز بیشتر و بیشتر میشه. در کنار همۀ جنبه های مثبتی که استفاده از این تکنولوژی ها به زندگی هامون اضافه کرده، نباید از اثرات مخرب و منفی اونها هم غافل باشیم.…