تحلیل سیاسی و جنگ نرم
🔴همیشه برامون سوال بود که واقعا یعنی میشه آدم انقدر پست و عوضی بشه که زن و بچههای اسیر رو سنگ بزنه! تا اینکه تو عاشورای88 با چشم خودمون دیدیدم که مردم عزادار رو با چوب و سنگ زدن، حتی زن ها رو، حتی خانومی که روی ویلچر بود!
✅مبانی قرآنی حصرسران فتنه:
🚨وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلَِ:سوره بقره آیه ۱۹۱ (فتنه شدیدتروبدترازقتل است)
⚡️نمونه ای از حصر و بایکوت همه جانبه در جهت محرومیت و محدودیتهای سیاسی و اجتماعی درمورد #سه_نفر از مسلمانان
💥وَعَلَى الثَّلاَثَهِ الَّذِینَ خُلِّفُواْ حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَیْهِمُ الأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنفُسُهُمْ وَظَنُّواْ أَن لاَّ مَلْجَأَ مِنَ اللّهِ إِلاَّ إِلَیْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُواْ إِنَّ اللّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ. توبه۱۱۸
👈سه نفر از مسلمانان به نام ”کعب بن مالک” و ”مراره بن ربیع” و ”هلال بن امیه” از شرکت در جنگ تبوک و همراهی پیامبر (صلی الله علیه و آله) سرباز زدند،
ولى این به خاطر آن نبود که جزء دار و دسته منافقان باشند، بلکه به خاطر سستى و تنبلى بود، چیزى نگذشت که پشیمان شدند.
هنگامى که پیامبر (صلی الله علیه و آله) از صحنه تبوک به مدینه بازگشت، خدمتش رسیدند و عذرخواهى کردند، اما پیامبر (صلی الله علیه و آله) حتى یک جمله با آنها سخن نگفت و به مسلمانان نیز دستور داد که احدى با آنها سخن نگوید.
آنها در یک محاصره عجیب اجتماعى قرار گرفتند، تا آنجا که حتى کودکان و زنان آنان نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمدند و اجازه خواستند که از آنها جدا شوند، اما پیامبر (صلی الله علیه و آله) اجازه جدایى نداد، ولى دستور داد که به آنها نزدیک نشوند. فضاى مدینه با تمام وسعتش چنان بر آنها تنگ شد که مجبور شدند براى نجات از این خوارى و رسوایى بزرگ، شهر را ترک گویند و به قله کوههاى اطراف مدینه پناه ببرند.
👈 از جمله مسائلى که ضربه شدیدى بر روحیه آنها وارد کرد این بود که کعب بن مالک مى گوید روزى در بازار مدینه با ناراحتى نشسته بودم دیدم یک نفر مسیحى شامى سراغ مرا مى گیرد، هنگامى که مرا شناخت، نامه هیاى از پادشاه غسان به دست من داد که در آن نوشته بود: اگر صاحبت تو را از خود رانده به سوى ما بیا.
👈حال من منقلب شد، گفتم: اى واى بر من! کارم به جایى رسیده است که دشمنان در من طمع دارند.
خلاصه بستگان آنها غذا مى آوردند، اما حتى یک کلمه با آنها سخن نمى گفتند. مدتى به این صورت گذشت و پیوسته انتظار مى کشیدند که توبه آنها قبول شود و آیه هاى که دلیل بر قبولى توبه آنها باشد نازل گردد، اما خبرى نبود. در این هنگام فکرى به نظر یکى از آنان رسید و به دیگران گفت: اکنون که مردم با ما قطع رابطه کرده اند، چه بهتر که ما هم از یکدیگر قطع رابطه کنیم (درست است که ما گنهکاریم ولى باید از گناهکار دیگرى خشنود نباشیم). آنها چنین کردند به طورى که حتى یک کلمه با یکدیگر سخن نمى گفتند.
سر انجام پس از پنجاه روز توبه و تضرع به پیشگاه خداوند، توبه آنان قبول شد و آیه ۱۱۸ در این زمینه نازل گردید و بر آن سه تن نیز که از جهاد بازماندند و به همراه پیامبر نرفتند بخشید.
👈👈آن همه محرومیت و حصر و قهر همه جانبه برای افرادی بوده که تنها به #خاطر_راحت_طلبی، به یاری جبهه حق حاضر نشدند و پس از آنکه توبه کردند و به اشتباه خود اقرار نمودند با اجازه ویژه مورد رافت اسلامی از سوی امام جامعه اسلامی قرار گرفتند.
➖➖➖➖➖➖➖➖
🚨برخی نیزحصرسران فتنه راشبیه #ماجرای_سامری در قران میدانندهمان سامری که دیگران راگمراه کرده بود. مجازات سامري در قرآن 👇
قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِى الْحَيَاةِ أَن تَقُولَ لامساس
گفت: پس برو (دور شو)، پس همانا بهره ى تو در دنيا اين است كه (به دردى مبتلا خواهى شد كه دائماً) مى گويى: «به من دست نزنید."سوره طه ایه۹۷
👈👈كلمه «لامساس» به معناى گرفتار شدن به بيمارى است كه به هيچ وجه احدى با او تماس نگيرد. سرانجام سامرى به يك بيمارى روانى گرفتار شد كه از مردم فرار مى كرد وهركس به او نزديك مى شد فرياد مى زد: «لامساس» دور شو، دور شو.
#حصر_سران_فتنه(۱)
#مبانی_قرآنی
🚨وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلَِ:سوره بقره آیه ۱۹۱ (فتنه شدیدتروبدترازقتل است)
⚡️نمونه ای از حصر و بایکوت همه جانبه در جهت محرومیت و محدودیتهای سیاسی و اجتماعی درمورد #سه_نفر از مسلمانان
💥وَعَلَى الثَّلاَثَهِ الَّذِینَ خُلِّفُواْ حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَیْهِمُ الأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنفُسُهُمْ وَظَنُّواْ أَن لاَّ مَلْجَأَ مِنَ اللّهِ إِلاَّ إِلَیْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُواْ إِنَّ اللّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ. توبه۱۱۸
👈سه نفر از مسلمانان به نام ”کعب بن مالک” و ”مراره بن ربیع” و ”هلال بن امیه” از شرکت در جنگ تبوک و همراهی پیامبر (صلی الله علیه و آله) سرباز زدند،
ولى این به خاطر آن نبود که جزء دار و دسته منافقان باشند، بلکه به خاطر سستى و تنبلى بود، چیزى نگذشت که پشیمان شدند.
هنگامى که پیامبر (صلی الله علیه و آله) از صحنه تبوک به مدینه بازگشت، خدمتش رسیدند و عذرخواهى کردند، اما پیامبر (صلی الله علیه و آله) حتى یک جمله با آنها سخن نگفت و به مسلمانان نیز دستور داد که احدى با آنها سخن نگوید.
آنها در یک محاصره عجیب اجتماعى قرار گرفتند، تا آنجا که حتى کودکان و زنان آنان نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمدند و اجازه خواستند که از آنها جدا شوند، اما پیامبر (صلی الله علیه و آله) اجازه جدایى نداد، ولى دستور داد که به آنها نزدیک نشوند. فضاى مدینه با تمام وسعتش چنان بر آنها تنگ شد که مجبور شدند براى نجات از این خوارى و رسوایى بزرگ، شهر را ترک گویند و به قله کوههاى اطراف مدینه پناه ببرند.
👈 از جمله مسائلى که ضربه شدیدى بر روحیه آنها وارد کرد این بود که کعب بن مالک مى گوید روزى در بازار مدینه با ناراحتى نشسته بودم دیدم یک نفر مسیحى شامى سراغ مرا مى گیرد، هنگامى که مرا شناخت، نامه هیاى از پادشاه غسان به دست من داد که در آن نوشته بود: اگر صاحبت تو را از خود رانده به سوى ما بیا.
👈حال من منقلب شد، گفتم: اى واى بر من! کارم به جایى رسیده است که دشمنان در من طمع دارند.
خلاصه بستگان آنها غذا مى آوردند، اما حتى یک کلمه با آنها سخن نمى گفتند. مدتى به این صورت گذشت و پیوسته انتظار مى کشیدند که توبه آنها قبول شود و آیه هاى که دلیل بر قبولى توبه آنها باشد نازل گردد، اما خبرى نبود. در این هنگام فکرى به نظر یکى از آنان رسید و به دیگران گفت: اکنون که مردم با ما قطع رابطه کرده اند، چه بهتر که ما هم از یکدیگر قطع رابطه کنیم (درست است که ما گنهکاریم ولى باید از گناهکار دیگرى خشنود نباشیم). آنها چنین کردند به طورى که حتى یک کلمه با یکدیگر سخن نمى گفتند.
سر انجام پس از پنجاه روز توبه و تضرع به پیشگاه خداوند، توبه آنان قبول شد و آیه ۱۱۸ در این زمینه نازل گردید و بر آن سه تن نیز که از جهاد بازماندند و به همراه پیامبر نرفتند بخشید.
👈👈آن همه محرومیت و حصر و قهر همه جانبه برای افرادی بوده که تنها به #خاطر_راحت_طلبی، به یاری جبهه حق حاضر نشدند و پس از آنکه توبه کردند و به اشتباه خود اقرار نمودند با اجازه ویژه مورد رافت اسلامی از سوی امام جامعه اسلامی قرار گرفتند.
➖➖➖➖➖➖➖➖
🚨برخی نیزحصرسران فتنه راشبیه #ماجرای_سامری در قران میدانندهمان سامری که دیگران راگمراه کرده بود. مجازات سامري در قرآن 👇
قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِى الْحَيَاةِ أَن تَقُولَ لامساس
گفت: پس برو (دور شو)، پس همانا بهره ى تو در دنيا اين است كه (به دردى مبتلا خواهى شد كه دائماً) مى گويى: «به من دست نزنید."سوره طه ایه۹۷
👈👈كلمه «لامساس» به معناى گرفتار شدن به بيمارى است كه به هيچ وجه احدى با او تماس نگيرد. سرانجام سامرى به يك بيمارى روانى گرفتار شد كه از مردم فرار مى كرد وهركس به او نزديك مى شد فرياد مى زد: «لامساس» دور شو، دور شو.
#حصر_سران_فتنه(۱)
#مبانی_قرآنی
۲۰ ماه رمضان
فتح مکّه
در سال ۸ هـ #فتح_مکه واقع شد،
در این #فتح بزرگ تعداد مسلمانان ۱۲ هزار نفر، و شهدا ۲ نفر بودند، علت شهادت آن دو این بود که همراه لشگر نبودند و از آخر مکه وارد شده بودند، و لذا مورد هجوم قرار گرفته و شهید شدند، ۱
در این روز #امیرالمومنین (علیه السلام) به #امر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، برای #شکستن بُتهایی که در #کعبه بود پای مبارک خود را بر کتف شریف اشرف مخلوقات نهاد، ۲
هنگامی که #مسلمانان وارد مکه شدند شعار میدادند :
«اَلیَوم یَومُ المَلحَمَة» : «امروز روز در هم #کوبیدن است».
#پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند :
شعار را عوض کنید و بگویید :
«اَلیَوم یَومُ المَرحَمَة» : «امروز روز #رحمت است».
بعد فرمودند :
ابوسفیان و خانهاش در امانند، و هر کس داخل خانهی او رفت در امان است،
همچنین فرمودند :
همه در امانند #جز نام «هبّار بن أسود» و معاویه، ۳
حضرت فرمودند :
«اگر هبّار چسبیده به پردهی کعبه هم بود او را #بکشید» ؟!
#علت این برخورد شدید با هبّار آن بود که در یکی از #جنگهای مسلمین با #کفار قریش عدهای #اسیر از کفار گرفتند و داخل اسرا #داماد بزرگ پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) #شوهر حضرت زینب (سلاماللهعلیها) #دختر خواندهی شان بود، حضرت فرمودند :
هر کس #فدیه بفرستد اسیر او را آزاد میکنیم،
بین آنچه از مکه به عنوان #فدیه فرستاده بودند #گردنبند حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها) به #چشم میخورد که به #دختر خواهرش زینب داده بود،
هنگامی که #پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) آن #گردنبند را دیدند به #یاد حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها) #افتادند و #گریستند،
آنگاه از #مسلمین خواستند آن #فدیه را که #یادگار حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها) است، به آن حضرت #ببخشند، و آنان گفتند : #جان و #مالمان را فدای شما میکنیم،
حضرت هم عاص را بدون #فدیه آزاد کردند،
سپس قرار شد اسرا را آزاد کنند، در مقابل اینکه هر یک از زنان مسلمان که در مکه اسلام را پذیرفته، اگر خواست بیاید آزاد باشد،
قرار بر این شد که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بروند و هودج فواطم را بیاورند،
آن حضرت به تنهایی رفتند و زینب #دختر خواندهی #پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و دیگر هاشمیات را آوردند، همینکه مقداری از مکه بیرون آمدند ابوسفیان (لعنتاللهعلیه) گفت :
پسر عمویش محمد (صلیاللهعلیهوآله) جوانهای شما را گمراه کرد و مسلمان شدند، حال این جوان یعنی علی (علیهالسلام) در روز روشن آمده و بستگانش را میبَرَد، جلوی او را بگیرید،
آنها آمدند تا مانع حضرت شوند، #امیرالمومنین (علیهالسلام) #دفاع فرمودند، بعضی زخمی و بعضی به #درک واصل شدند، در این اثنا هبّار بن اسود به هودج هاشمیات #حمله کرد و نیزهای حوالهی هودج زینب دختر خواندهی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نمود،
به خاطر حمله هبّار ، زینب #ترسید و حامله بود بچه شش ماههاش #سقط شد و از دنیا رفت،
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود :
#خون هبّار بن اسود مهدور است، و هر #کس هر جا او را #دید بِکُشد،
ابن ابی الحدید به استادش میگوید :
#پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) به #خاطر ترساندن زینب و #سقط جنین او، ریختن #خون هبّار را #جایز دانست، اگر #پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) زنده بود، و ریختن #خون آن کس را که حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) را #ترسانید تا فرزندش #سقط شد، #جایز میدانست. ۴
منابع:
۱. مسار الشیعة ص ۹
۲. توضیح المقاصد ص ۲۳
۳. احقاق الحق ص ۲۶۵
۴. بحارالأنوار ج ۱۹ ص ۳۵۱
فتح مکّه
در سال ۸ هـ #فتح_مکه واقع شد،
در این #فتح بزرگ تعداد مسلمانان ۱۲ هزار نفر، و شهدا ۲ نفر بودند، علت شهادت آن دو این بود که همراه لشگر نبودند و از آخر مکه وارد شده بودند، و لذا مورد هجوم قرار گرفته و شهید شدند، ۱
در این روز #امیرالمومنین (علیه السلام) به #امر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، برای #شکستن بُتهایی که در #کعبه بود پای مبارک خود را بر کتف شریف اشرف مخلوقات نهاد، ۲
هنگامی که #مسلمانان وارد مکه شدند شعار میدادند :
«اَلیَوم یَومُ المَلحَمَة» : «امروز روز در هم #کوبیدن است».
#پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند :
شعار را عوض کنید و بگویید :
«اَلیَوم یَومُ المَرحَمَة» : «امروز روز #رحمت است».
بعد فرمودند :
ابوسفیان و خانهاش در امانند، و هر کس داخل خانهی او رفت در امان است،
همچنین فرمودند :
همه در امانند #جز نام «هبّار بن أسود» و معاویه، ۳
حضرت فرمودند :
«اگر هبّار چسبیده به پردهی کعبه هم بود او را #بکشید» ؟!
#علت این برخورد شدید با هبّار آن بود که در یکی از #جنگهای مسلمین با #کفار قریش عدهای #اسیر از کفار گرفتند و داخل اسرا #داماد بزرگ پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) #شوهر حضرت زینب (سلاماللهعلیها) #دختر خواندهی شان بود، حضرت فرمودند :
هر کس #فدیه بفرستد اسیر او را آزاد میکنیم،
بین آنچه از مکه به عنوان #فدیه فرستاده بودند #گردنبند حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها) به #چشم میخورد که به #دختر خواهرش زینب داده بود،
هنگامی که #پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) آن #گردنبند را دیدند به #یاد حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها) #افتادند و #گریستند،
آنگاه از #مسلمین خواستند آن #فدیه را که #یادگار حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها) است، به آن حضرت #ببخشند، و آنان گفتند : #جان و #مالمان را فدای شما میکنیم،
حضرت هم عاص را بدون #فدیه آزاد کردند،
سپس قرار شد اسرا را آزاد کنند، در مقابل اینکه هر یک از زنان مسلمان که در مکه اسلام را پذیرفته، اگر خواست بیاید آزاد باشد،
قرار بر این شد که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بروند و هودج فواطم را بیاورند،
آن حضرت به تنهایی رفتند و زینب #دختر خواندهی #پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و دیگر هاشمیات را آوردند، همینکه مقداری از مکه بیرون آمدند ابوسفیان (لعنتاللهعلیه) گفت :
پسر عمویش محمد (صلیاللهعلیهوآله) جوانهای شما را گمراه کرد و مسلمان شدند، حال این جوان یعنی علی (علیهالسلام) در روز روشن آمده و بستگانش را میبَرَد، جلوی او را بگیرید،
آنها آمدند تا مانع حضرت شوند، #امیرالمومنین (علیهالسلام) #دفاع فرمودند، بعضی زخمی و بعضی به #درک واصل شدند، در این اثنا هبّار بن اسود به هودج هاشمیات #حمله کرد و نیزهای حوالهی هودج زینب دختر خواندهی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نمود،
به خاطر حمله هبّار ، زینب #ترسید و حامله بود بچه شش ماههاش #سقط شد و از دنیا رفت،
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود :
#خون هبّار بن اسود مهدور است، و هر #کس هر جا او را #دید بِکُشد،
ابن ابی الحدید به استادش میگوید :
#پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) به #خاطر ترساندن زینب و #سقط جنین او، ریختن #خون هبّار را #جایز دانست، اگر #پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) زنده بود، و ریختن #خون آن کس را که حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) را #ترسانید تا فرزندش #سقط شد، #جایز میدانست. ۴
منابع:
۱. مسار الشیعة ص ۹
۲. توضیح المقاصد ص ۲۳
۳. احقاق الحق ص ۲۶۵
۴. بحارالأنوار ج ۱۹ ص ۳۵۱