⭕️سؤال شاهین و عباس میرزا: بازتابی از پیچیدگی فرایند توسعه
✍ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۹/۹
در فیلم مغزهای کوچک زنگزده، شاهین با بازی نوید محمدزاده، عضو باندی از فروشندگان مواد مخدر در جنوب تهران است. او زخمی به اندازه یک تشتک نوشابه بر پیشانی دارد و با وسواس خاصی تلاش میکند با موهایش آن زخم را بپوشاند. نقطه عطف فیلم زمانی است که شاهین متوجه میشود خانوادهای که با آنها بزرگ شده، خانواده واقعیاش نیستند. شاهین، هاج و واج و خشمگین، از پدر غیرواقعی خود میپرسد که به چه حقی تشتک نوشابه داغ را بر پیشانی بچه مردم گذاشته است.
شاهین نماینده نسلی است که از گذشتهاش حیران و عصبی است و از ناپدریاش میپرسد: «من الان باید دهن کیو سرویس کنم؟»[+]
شاید این سؤال شاهین ادامه همان پرسش عباس میرزا، شاهزاده نایبالسلطنه قاجار، در سطح جامعه باشد که ۲۰۰ سال پیش در دیدار با مسیو ژوبر، فرستاده ناپلئون به ایران، مطرح شد:
«نمیدانم این قدرتی که شما اروپاییها را بر ما مسلط کرده چیست؟ ... اجنبی حرف بزن بگو من چه باید بکنم تا ایرانیان را هشیار نمایم؟»
✅تحلیل و تجویز راهبردی
سؤال شاهین، در حقیقت، بیانی تند و عصبی از همان پرسش دیرینه درباره چرایی توسعهنیافتگی است. او در سؤال خود به دنبال یافتن مقصری است تا به تعبیر خودش به حساب او برسد. اما واقعیت این است که پاسخ به این سؤال فراتر از یافتن یک فرد یا گروه است.
ساختارهای درهمتنیده اجتماعی، اقتصادی و سیاسی که طی زمان شکل گرفتهاند، همراه با شرایط جغرافیایی، عوامل اصلی این وضعیت هستند. نظام سیاسی-اقتصادی، نهادهای اجتماعی، سیستم آموزش و پرورش و نظام آموزش عالی و نظام رفاهی میتوانند دمدستترین سیستمهای مرتبط برای این موضوع باشند.
البته پاسخ به این پرسش دغدغهای قدیمی و بیپایان برای محققان توسعه بوده است. اولین تلاشها برای پاسخ به این سوال در خصوص ایران را دکتر صادق زیباکلام در سال ۱۳۷۳ با کتاب «ما چگونه ما شدیم» آغاز کرده است. در سطح جهانی نیز آثار عجماوغلو و رابینسون، بهویژه کتاب «دالان باریک آزادی»، در مرز دانش توسعه قرار دارند. بااینحال، سوال توسعه همچنان باز است و حتی نظریات پیشرو نیز نمیتوانند تمام جنبهها، مانند رشد اقتصادی چین، را توضیح دهند و شاید به همین خاطر، ۳۰ سال است که گروهی سقوط اقتصاد چین را پیشبینی میکنند [+].
بنابراین، درک پیچیدگی توسعه و پیشرفت گام اولیه است. مسائل پیچیده نیازمند تحلیلهای چندجانبه هستند و نمیتوان با پاسخهای ساده و خطی به آنها پرداخت. بهجای جستوجوی مقصر، بهتر است تمرکز بر اصلاح ساختارها و بهبود فرآیندها باشد. مطالعه عمیق نظریات توسعه، پذیرش تغییرات تدریجی و پایدار، و تلاش برای ارتقای مهارتهای فردی و جمعی میتوانند گامهای مؤثری در این مسیر باشند. توسعه راهی طولانی و دشوار است که نیازمند صبر، دانش، و تلاش جمعی است و نباید آن را با راهحلهای سریع و ساده اشتباه گرفت.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
✍ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۹/۹
در فیلم مغزهای کوچک زنگزده، شاهین با بازی نوید محمدزاده، عضو باندی از فروشندگان مواد مخدر در جنوب تهران است. او زخمی به اندازه یک تشتک نوشابه بر پیشانی دارد و با وسواس خاصی تلاش میکند با موهایش آن زخم را بپوشاند. نقطه عطف فیلم زمانی است که شاهین متوجه میشود خانوادهای که با آنها بزرگ شده، خانواده واقعیاش نیستند. شاهین، هاج و واج و خشمگین، از پدر غیرواقعی خود میپرسد که به چه حقی تشتک نوشابه داغ را بر پیشانی بچه مردم گذاشته است.
شاهین نماینده نسلی است که از گذشتهاش حیران و عصبی است و از ناپدریاش میپرسد: «من الان باید دهن کیو سرویس کنم؟»[+]
شاید این سؤال شاهین ادامه همان پرسش عباس میرزا، شاهزاده نایبالسلطنه قاجار، در سطح جامعه باشد که ۲۰۰ سال پیش در دیدار با مسیو ژوبر، فرستاده ناپلئون به ایران، مطرح شد:
«نمیدانم این قدرتی که شما اروپاییها را بر ما مسلط کرده چیست؟ ... اجنبی حرف بزن بگو من چه باید بکنم تا ایرانیان را هشیار نمایم؟»
✅تحلیل و تجویز راهبردی
سؤال شاهین، در حقیقت، بیانی تند و عصبی از همان پرسش دیرینه درباره چرایی توسعهنیافتگی است. او در سؤال خود به دنبال یافتن مقصری است تا به تعبیر خودش به حساب او برسد. اما واقعیت این است که پاسخ به این سؤال فراتر از یافتن یک فرد یا گروه است.
ساختارهای درهمتنیده اجتماعی، اقتصادی و سیاسی که طی زمان شکل گرفتهاند، همراه با شرایط جغرافیایی، عوامل اصلی این وضعیت هستند. نظام سیاسی-اقتصادی، نهادهای اجتماعی، سیستم آموزش و پرورش و نظام آموزش عالی و نظام رفاهی میتوانند دمدستترین سیستمهای مرتبط برای این موضوع باشند.
البته پاسخ به این پرسش دغدغهای قدیمی و بیپایان برای محققان توسعه بوده است. اولین تلاشها برای پاسخ به این سوال در خصوص ایران را دکتر صادق زیباکلام در سال ۱۳۷۳ با کتاب «ما چگونه ما شدیم» آغاز کرده است. در سطح جهانی نیز آثار عجماوغلو و رابینسون، بهویژه کتاب «دالان باریک آزادی»، در مرز دانش توسعه قرار دارند. بااینحال، سوال توسعه همچنان باز است و حتی نظریات پیشرو نیز نمیتوانند تمام جنبهها، مانند رشد اقتصادی چین، را توضیح دهند و شاید به همین خاطر، ۳۰ سال است که گروهی سقوط اقتصاد چین را پیشبینی میکنند [+].
بنابراین، درک پیچیدگی توسعه و پیشرفت گام اولیه است. مسائل پیچیده نیازمند تحلیلهای چندجانبه هستند و نمیتوان با پاسخهای ساده و خطی به آنها پرداخت. بهجای جستوجوی مقصر، بهتر است تمرکز بر اصلاح ساختارها و بهبود فرآیندها باشد. مطالعه عمیق نظریات توسعه، پذیرش تغییرات تدریجی و پایدار، و تلاش برای ارتقای مهارتهای فردی و جمعی میتوانند گامهای مؤثری در این مسیر باشند. توسعه راهی طولانی و دشوار است که نیازمند صبر، دانش، و تلاش جمعی است و نباید آن را با راهحلهای سریع و ساده اشتباه گرفت.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
Telegram
Systemdiary files
👍41
⭕️ یادگیریهای سیستمی: مواجهه نیکولای چائوشسکو با زنان
✍ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۹/۱۱
برنامه ممنوعیت سقط جنین چائوشسکو در سال ۱۹۶۶ برای رسیدن به یکی از اهداف اصلی او، یعنی رشد سریع رومانی از طریق رشد جمعیتش، طراحی شده بود. مأموران دولت که به طنز پلیس قاعدگی نامیده میشدند، به طور منظم در محل کار زنان حاضر میشدند و از آنان آزمایشهای حاملگی میگرفتند. اگر زنی از دادن آزمایش امتناع میکرد، باید مالیات امتناع از بچهداری میپرداخت.
برنامه چائوشسکو نتیجه داد. پس از یک سال از آغاز ممنوعیت سقط جنین، میزان زاد و ولد رومانیاییها دو برابر شد. این بچهها در کشوری به دنیا میآمدند که زندگی در آن فلاکتبار بود، مگر کسانی که به اطرافیان چائوشسکو یا رؤسای حزب کمونیست وابسته بودند.
در دسامبر ۱۹۸۹، هزاران نفر که بسیاری از آنها جوانان و دانشجویان دانشگاه بودند، به خیابانهای تیمیشوآرا ریختند تا علیه رژیم تظاهرات کنند. یکی از رهبران مخالفان که استاد چهلویکساله دانشگاه بود، تعریف میکرد که دختر سیزدهسالهاش اصرار داشت تا او علیرغم ترسش به تظاهراتکنندگان بپیوندد. او گفت: «نکته بسیار جالب این است که ما از فرزندانمان یاد گرفتیم که نترسیم. بیشتر آنها سیزده تا بیستساله بودند.»
چائوشسکو و همسرش النا سعی کردند که با یک میلیارد دلار از کشور فرار کنند، اما دستگیر و پس از محاکمهای ساده، در روز کریسمس تیرباران شدند.
در میان همه رهبران کمونیست که پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی برکنار شدند، فقط نیکولای چائوشسکو با مرگی دردناک مواجه شد. نباید از این نکته غفلت کرد که برکناری او بیشتر توسط همان جوانانی صورت گرفت که اگر برنامه ممنوعیت سقط جنین او نبود، اصلاً به دنیا نیامده بودند. [کتاب اقتصاد ناهنجاریهای پنهان اجتماعی، استیون لویت و استیون دابنر]
✅ تحلیل و توصیه سیستمی
۱- در سیستمهای پیچیده، معمولاً فاصله زمانی و مکانی زیادی بین علت و معلول وجود دارد و این خود یک مانع اصلی برای یادگیری است. برای اجتناب از این مانع در پویاییشناسی سیستمها، باید حدود ذهن خود را گسترش دهیم و نسبت به بازخوردهایی که نتیجه تصمیماتمان هستند و ممکن است با تاخیر نمایان شوند، آگاهی بیشتری کسب کنیم.
۲- دانشگاه مکانی است که افراد میآموزند به علم و تجربیات مستند بشری احترام بگذارند. دانشگاهیان وظیفه دارند این علم و تجربیات مستند را به آگاهی عموم برسانند. اکنون تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
✍ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۹/۱۱
برنامه ممنوعیت سقط جنین چائوشسکو در سال ۱۹۶۶ برای رسیدن به یکی از اهداف اصلی او، یعنی رشد سریع رومانی از طریق رشد جمعیتش، طراحی شده بود. مأموران دولت که به طنز پلیس قاعدگی نامیده میشدند، به طور منظم در محل کار زنان حاضر میشدند و از آنان آزمایشهای حاملگی میگرفتند. اگر زنی از دادن آزمایش امتناع میکرد، باید مالیات امتناع از بچهداری میپرداخت.
برنامه چائوشسکو نتیجه داد. پس از یک سال از آغاز ممنوعیت سقط جنین، میزان زاد و ولد رومانیاییها دو برابر شد. این بچهها در کشوری به دنیا میآمدند که زندگی در آن فلاکتبار بود، مگر کسانی که به اطرافیان چائوشسکو یا رؤسای حزب کمونیست وابسته بودند.
در دسامبر ۱۹۸۹، هزاران نفر که بسیاری از آنها جوانان و دانشجویان دانشگاه بودند، به خیابانهای تیمیشوآرا ریختند تا علیه رژیم تظاهرات کنند. یکی از رهبران مخالفان که استاد چهلویکساله دانشگاه بود، تعریف میکرد که دختر سیزدهسالهاش اصرار داشت تا او علیرغم ترسش به تظاهراتکنندگان بپیوندد. او گفت: «نکته بسیار جالب این است که ما از فرزندانمان یاد گرفتیم که نترسیم. بیشتر آنها سیزده تا بیستساله بودند.»
چائوشسکو و همسرش النا سعی کردند که با یک میلیارد دلار از کشور فرار کنند، اما دستگیر و پس از محاکمهای ساده، در روز کریسمس تیرباران شدند.
در میان همه رهبران کمونیست که پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی برکنار شدند، فقط نیکولای چائوشسکو با مرگی دردناک مواجه شد. نباید از این نکته غفلت کرد که برکناری او بیشتر توسط همان جوانانی صورت گرفت که اگر برنامه ممنوعیت سقط جنین او نبود، اصلاً به دنیا نیامده بودند. [کتاب اقتصاد ناهنجاریهای پنهان اجتماعی، استیون لویت و استیون دابنر]
✅ تحلیل و توصیه سیستمی
۱- در سیستمهای پیچیده، معمولاً فاصله زمانی و مکانی زیادی بین علت و معلول وجود دارد و این خود یک مانع اصلی برای یادگیری است. برای اجتناب از این مانع در پویاییشناسی سیستمها، باید حدود ذهن خود را گسترش دهیم و نسبت به بازخوردهایی که نتیجه تصمیماتمان هستند و ممکن است با تاخیر نمایان شوند، آگاهی بیشتری کسب کنیم.
۲- دانشگاه مکانی است که افراد میآموزند به علم و تجربیات مستند بشری احترام بگذارند. دانشگاهیان وظیفه دارند این علم و تجربیات مستند را به آگاهی عموم برسانند. اکنون تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
👍45
⭕️داستان دو سقوط
✍ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۹/۱۸
در دهه ۱۹۹۰، نرخ سقوط هواپیماهای خطوط هوایی کرهجنوبی، ۱۷ برابر میانگین جهانی بود. بررسیها نشان داد که مشکلات فنی عامل اصلی این سقوطها نبوده است. مطالعات شرکت بوئینگ و دو زبانشناس (فیشر و اورسانو) نشان داد که ریشه اصلی در فرهنگ سلسلهمراتبی و ساختار زبانی خاص کره بود.
در فرهنگ کره، احترام به مقام بالاتر باعث میشد کمکخلبانها و مهندسان پرواز نتوانند بهصراحت به کاپیتان هشدار دهند. جعبههای سیاه نشان داد که خدمه معمولاً از جملات غیرمستقیم و ملایم مانند "به نظر میرسد باید تغییر مسیر بدهیم" یا "شاید با طوفان مواجه شویم" استفاده میکردند، درحالیکه در فرهنگهای دیگر از دستورات مستقیم و صریح استفاده میشد. جالب اینجاست که وقتی خلبانان کمتجربهتر مسئول هدایت بودند، سوانح کمتری رخ میداد، زیرا سایر اعضای تیم با صراحت بیشتری اشتباهات آنها را گوشزد میکردند.
در نهایت، خطوط هوایی کرهجنوبی با پذیرش این آسیب فرهنگی و انجام اصلاحات در ساختار سازمانی، آموزش مهارتهای ارتباطی صریحتر، و کاهش فاصله قدرت توانستند ایمنی پروازهای خود را بهبود بخشند. این تجربه نشان داد که تغییرات فرهنگی و ارتباطات شفاف به اندازه فناوری پیشرفته در ایمنی اهمیت دارند [کانال امیر ناظمی].
✅تحلیل و توصیه راهبردی
ارزش قائل شدن برای نظریههای علمی و پرهیز از شبهعلم، داشتن نگاه سیستمی و کلنگر، کار تیمی و ایجاد فضایی شفاف و امن برای شنیدن نظرات صریح دیگران لازمه توسعه و پیشرفت است. برخورد علمی با رخدادهایی همچون سقوط هواپیما یا سقوط یک نظام سیاسی هم در همین راستا قرار میگیرد.
یکی از نظریههای اولیه در مورد فهم رفتارهای جمعی افراد یک جامعه (مانند شورش و انقلاب) توسط نیل اسملسر (Neil Smelser) در سال 1962 مطرح شد. نظریه رفتار جمعی ( Theory of Collective Behavior ) اسملسر شش مرحله ضروری را برای وقوع رفتار جمعی معرفی کرده است. به نظر اسملسر، میتوان هر یک از مراحل متوالی را به عنوان ارزش افزوده شده (Value-added) برای نتیجه کلی در نظر گرفت و در واقع هر مرحله شرط وقوع مراحل بعدی است:
1. زمینه ساختاری (Structural Conduciveness)
این مرحله به محیط اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی اشاره دارد که امکان وقوع رفتار جمعی را تسهیل میکند. مثال: جوامعی که در آنها نابرابری اجتماعی یا سرکوب اعتراضات وجود دارد، برای وقوع اعتراضات و انقلابها مساعدتر هستند.
2. تنشهای ساختاری (Structural Strains)
این مرحله به مشکلات و نارضایتیهایی اشاره دارد که موجب فشار بر ساختار اجتماعی میشوند. مثال: نرخ بالای بیکاری و تورم میتواند فشار اقتصادی زیادی ایجاد کند که اعتراضات را تحریک میکند.
3. باور تعمیمیافته (Generalized Belief)
این مرحله به توسعه یک درک مشترک از مشکل و باور به راهحل ممکن اشاره دارد. این باور مشترک افراد را متحد کرده و دلیل اقدام جمعی را برای آنها فراهم میکند. مثال: در یک انقلاب، باور به این که حکومت فاسد است و باید سرنگون شود، مردم را به هم میرساند.
4. عوامل تحریککننده/شتاب دهنده (Precipitating Factors)
اینها رویدادها یا حوادث خاصی هستند که بهعنوان جرقهای برای رفتار جمعی عمل میکنند. مثال: مرگ جورج فلوید در سال 2020 بهعنوان عامل تحریککنندهای برای اعتراضات گسترده علیه خشونت پلیس عمل کرد.
5. بسیج برای اقدام (Mobilization for Action)
برای وقوع رفتار جمعی، باید مردم سازماندهی شوند. این شامل رهبری، ارتباطات و شبکهها برای هماهنگی و تقویت اقدامات افراد است. مثال: هیئت تحریر شام
6. کنترل اجتماعی (Social Control)
واکنش دولت یا سایر نهادها به رفتار جمعی میتواند تأثیر زیادی بر شدت یا کاهش آن داشته باشد. کنترل اجتماعی مؤثر ممکن است اقدام جمعی را سرکوب کند، در حالی که استفاده بیش از حد از زور میتواند آن را تشدید کند. مثال: سرکوب شدید اعتراضات توسط نیروهای امنیتی در مصر در سال 2011 باعث تشدید نارضایتی و تسریع در سقوط حسنی مبارک شد.
کشورهای خارجی نیز میتوانند به شکل مستقیم یا غیرمستقیم در هر یک از این ۶ عامل نقش داشته باشند. این چارچوب میتواند نقطه شروعی مناسب برای تحلیل سقوط حکومتها، از جمله سقوط بشار اسد باشد. پنج مرحله ابتدایی طی پنج دهه گذشته در سوریه تکمیل شده بودند، اما تحقق مرحله ششم (شکست در کنترل اجتماعی) تنها چند روز زمان برد. درک تاخیرها از ارکان تفکر سیستمی است.
برای مدیریت رفتارهای جمعی و پیشگیری از بحرانها، تمرکز بر کاهش تنشهای ساختاری و ایجاد ساختارهای شفاف و پاسخگو در سیاستگذاری ضروری است. همچنین، ایجاد فضایی برای مشارکت واقعی مردم در تصمیمگیریها میتواند به تقویت ثبات و کاهش رفتارهای جمعی بحرانآفرین کمک کند.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
✍ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۹/۱۸
در دهه ۱۹۹۰، نرخ سقوط هواپیماهای خطوط هوایی کرهجنوبی، ۱۷ برابر میانگین جهانی بود. بررسیها نشان داد که مشکلات فنی عامل اصلی این سقوطها نبوده است. مطالعات شرکت بوئینگ و دو زبانشناس (فیشر و اورسانو) نشان داد که ریشه اصلی در فرهنگ سلسلهمراتبی و ساختار زبانی خاص کره بود.
در فرهنگ کره، احترام به مقام بالاتر باعث میشد کمکخلبانها و مهندسان پرواز نتوانند بهصراحت به کاپیتان هشدار دهند. جعبههای سیاه نشان داد که خدمه معمولاً از جملات غیرمستقیم و ملایم مانند "به نظر میرسد باید تغییر مسیر بدهیم" یا "شاید با طوفان مواجه شویم" استفاده میکردند، درحالیکه در فرهنگهای دیگر از دستورات مستقیم و صریح استفاده میشد. جالب اینجاست که وقتی خلبانان کمتجربهتر مسئول هدایت بودند، سوانح کمتری رخ میداد، زیرا سایر اعضای تیم با صراحت بیشتری اشتباهات آنها را گوشزد میکردند.
در نهایت، خطوط هوایی کرهجنوبی با پذیرش این آسیب فرهنگی و انجام اصلاحات در ساختار سازمانی، آموزش مهارتهای ارتباطی صریحتر، و کاهش فاصله قدرت توانستند ایمنی پروازهای خود را بهبود بخشند. این تجربه نشان داد که تغییرات فرهنگی و ارتباطات شفاف به اندازه فناوری پیشرفته در ایمنی اهمیت دارند [کانال امیر ناظمی].
✅تحلیل و توصیه راهبردی
ارزش قائل شدن برای نظریههای علمی و پرهیز از شبهعلم، داشتن نگاه سیستمی و کلنگر، کار تیمی و ایجاد فضایی شفاف و امن برای شنیدن نظرات صریح دیگران لازمه توسعه و پیشرفت است. برخورد علمی با رخدادهایی همچون سقوط هواپیما یا سقوط یک نظام سیاسی هم در همین راستا قرار میگیرد.
یکی از نظریههای اولیه در مورد فهم رفتارهای جمعی افراد یک جامعه (مانند شورش و انقلاب) توسط نیل اسملسر (Neil Smelser) در سال 1962 مطرح شد. نظریه رفتار جمعی ( Theory of Collective Behavior ) اسملسر شش مرحله ضروری را برای وقوع رفتار جمعی معرفی کرده است. به نظر اسملسر، میتوان هر یک از مراحل متوالی را به عنوان ارزش افزوده شده (Value-added) برای نتیجه کلی در نظر گرفت و در واقع هر مرحله شرط وقوع مراحل بعدی است:
1. زمینه ساختاری (Structural Conduciveness)
این مرحله به محیط اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی اشاره دارد که امکان وقوع رفتار جمعی را تسهیل میکند. مثال: جوامعی که در آنها نابرابری اجتماعی یا سرکوب اعتراضات وجود دارد، برای وقوع اعتراضات و انقلابها مساعدتر هستند.
2. تنشهای ساختاری (Structural Strains)
این مرحله به مشکلات و نارضایتیهایی اشاره دارد که موجب فشار بر ساختار اجتماعی میشوند. مثال: نرخ بالای بیکاری و تورم میتواند فشار اقتصادی زیادی ایجاد کند که اعتراضات را تحریک میکند.
3. باور تعمیمیافته (Generalized Belief)
این مرحله به توسعه یک درک مشترک از مشکل و باور به راهحل ممکن اشاره دارد. این باور مشترک افراد را متحد کرده و دلیل اقدام جمعی را برای آنها فراهم میکند. مثال: در یک انقلاب، باور به این که حکومت فاسد است و باید سرنگون شود، مردم را به هم میرساند.
4. عوامل تحریککننده/شتاب دهنده (Precipitating Factors)
اینها رویدادها یا حوادث خاصی هستند که بهعنوان جرقهای برای رفتار جمعی عمل میکنند. مثال: مرگ جورج فلوید در سال 2020 بهعنوان عامل تحریککنندهای برای اعتراضات گسترده علیه خشونت پلیس عمل کرد.
5. بسیج برای اقدام (Mobilization for Action)
برای وقوع رفتار جمعی، باید مردم سازماندهی شوند. این شامل رهبری، ارتباطات و شبکهها برای هماهنگی و تقویت اقدامات افراد است. مثال: هیئت تحریر شام
6. کنترل اجتماعی (Social Control)
واکنش دولت یا سایر نهادها به رفتار جمعی میتواند تأثیر زیادی بر شدت یا کاهش آن داشته باشد. کنترل اجتماعی مؤثر ممکن است اقدام جمعی را سرکوب کند، در حالی که استفاده بیش از حد از زور میتواند آن را تشدید کند. مثال: سرکوب شدید اعتراضات توسط نیروهای امنیتی در مصر در سال 2011 باعث تشدید نارضایتی و تسریع در سقوط حسنی مبارک شد.
کشورهای خارجی نیز میتوانند به شکل مستقیم یا غیرمستقیم در هر یک از این ۶ عامل نقش داشته باشند. این چارچوب میتواند نقطه شروعی مناسب برای تحلیل سقوط حکومتها، از جمله سقوط بشار اسد باشد. پنج مرحله ابتدایی طی پنج دهه گذشته در سوریه تکمیل شده بودند، اما تحقق مرحله ششم (شکست در کنترل اجتماعی) تنها چند روز زمان برد. درک تاخیرها از ارکان تفکر سیستمی است.
برای مدیریت رفتارهای جمعی و پیشگیری از بحرانها، تمرکز بر کاهش تنشهای ساختاری و ایجاد ساختارهای شفاف و پاسخگو در سیاستگذاری ضروری است. همچنین، ایجاد فضایی برای مشارکت واقعی مردم در تصمیمگیریها میتواند به تقویت ثبات و کاهش رفتارهای جمعی بحرانآفرین کمک کند.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
👍55
⭕️ شنیدن آواز گنجشکها: یادگیری از گذشته برای توسعه
✍️ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۹/۲۵
در سال ۱۹۵۸، مائو زدونگ رهبر چین، به عنوان بخشی از سیاست «یک گام بزرگ رو به جلو»، علیه گنجشکها اعلام جنگ کرد. مائو معتقد بود که گنجشکها غلات مزرعهها را میخورند و باید نابود شوند. در نتیجه، مردم به طور گستردهای به شکار گنجشکها پرداختند، لانههایشان را ویران کردند و حتی کودکان با تیرکمان به آنها حمله میکردند. میلیونها گنجشک در سراسر چین کشته شدند به گونهای که گنجشکها در چین به مرز انقراض رسیدند.
در همین زمان، ناگهان خطای مائو آشکار شد؛ معلوم شد گنجشکها دقیقاً به اندازهٔ غلات، از حشراتی چون ملخ نیز تغذیه میکردند. در سال ۱۹۶۰، هنگامی که ملخها شروع به آسیب رساندن به محصولات کشاورزی کردند، گنجشکها بخشیده شدند و جای آنها حشرات به عنوان دشمنان مردم معرفی شدند. این سیاست باعث شد که تا چند سال یکی از واردات چین از شوروی گنجشک زنده باشد تا دوباره تعادل را به طبیعت برگردانند و جمعیت حشرات را با افزایش تعداد گنجشکها کنترل کنند[+].
✅ تحلیل و تجویز راهبردی
کشتار گنجشکها در چین، مثال کلاسیکی برای تفکر غیرسیستمی است. ارائه راهحلهای موقت بدون در نظر گرفتن اثرات کوتاهمدت و بلندمدت آن در سایر زیرسیستمها، یک خطای آشکار سیستمی است.
مائو با تاسیس جمهوری خلق چین، خدماتی همچون سوادآموزی، ارتقاء حقوق زنان و ارائه خدمات بهداشتی را انجام داد. اما در عین حال سیاستهای «یک گام بزرگ رو به جلو» و «انقلاب فرهنگی» او، باعث مرگ دهها میلیون نفر در چین شد. اصرار او بر اجرای سیاستهای اشتباه باعث شد که گروهی مرگش را بزرگترین خدمت او به چینیها بدانند [+]. اما شاید دلیل این نگاه سختگیرانه به مائو، اصلاحات دنگ شیائوپنگ بعد از مائو است. اگر اصلاحات شیائوپنگ نبود، شاید امروز گروهی هنوز آرزوی بازگشت به دوران مائو را در سر میپروراندند. دنگ شیائوپنگ علیرغم اینکه در مقاطعی از حزب کمونیست پاکسازی شد، اما در اجرای مهمترین سیاستهای مائو به عنوان عضو ارشد حزب کمونیست با او همراه بوده است. اما او در سال ۱۹۷۸ (یک سال قبل از انقلاب ایران) و در سن ۷۴ سالگی رهبر چین شد و با یادگیری از گذشته با سیاست «درهای باز»، اصلاحات اقتصادی را آغاز کرد. او اقتصاد را مقدم بر ایدئولوژی میدانست و معتقد بود که مهم نیست که گربه سفید یا سیاه باشد، مهم این است که بتواند موش بگیرد. کشتار میدان تیانآنمن از نقاط تاریک دوران دنگ شیائوپنگ است. با این وجود او را معمار چین امروز میدانند [+].
غرض از این نوشته تبیین سیاستهای مائو یا دنگ شیائوپنگ نیست. این نوشته در باب اهمیت یادگیری از گذشته، بهبود مستمر و اصلاح تدریجی تفکر در میان نخبگان جامعه است. رسیدن به تفکری جامع که اهمیت جیکجیک گنجشکها را هم درک میکند.
محور اصلی داستان توسعه ملتها، یادگیری و بهبود مستمر است.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
✍️ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۹/۲۵
در سال ۱۹۵۸، مائو زدونگ رهبر چین، به عنوان بخشی از سیاست «یک گام بزرگ رو به جلو»، علیه گنجشکها اعلام جنگ کرد. مائو معتقد بود که گنجشکها غلات مزرعهها را میخورند و باید نابود شوند. در نتیجه، مردم به طور گستردهای به شکار گنجشکها پرداختند، لانههایشان را ویران کردند و حتی کودکان با تیرکمان به آنها حمله میکردند. میلیونها گنجشک در سراسر چین کشته شدند به گونهای که گنجشکها در چین به مرز انقراض رسیدند.
در همین زمان، ناگهان خطای مائو آشکار شد؛ معلوم شد گنجشکها دقیقاً به اندازهٔ غلات، از حشراتی چون ملخ نیز تغذیه میکردند. در سال ۱۹۶۰، هنگامی که ملخها شروع به آسیب رساندن به محصولات کشاورزی کردند، گنجشکها بخشیده شدند و جای آنها حشرات به عنوان دشمنان مردم معرفی شدند. این سیاست باعث شد که تا چند سال یکی از واردات چین از شوروی گنجشک زنده باشد تا دوباره تعادل را به طبیعت برگردانند و جمعیت حشرات را با افزایش تعداد گنجشکها کنترل کنند[+].
✅ تحلیل و تجویز راهبردی
کشتار گنجشکها در چین، مثال کلاسیکی برای تفکر غیرسیستمی است. ارائه راهحلهای موقت بدون در نظر گرفتن اثرات کوتاهمدت و بلندمدت آن در سایر زیرسیستمها، یک خطای آشکار سیستمی است.
مائو با تاسیس جمهوری خلق چین، خدماتی همچون سوادآموزی، ارتقاء حقوق زنان و ارائه خدمات بهداشتی را انجام داد. اما در عین حال سیاستهای «یک گام بزرگ رو به جلو» و «انقلاب فرهنگی» او، باعث مرگ دهها میلیون نفر در چین شد. اصرار او بر اجرای سیاستهای اشتباه باعث شد که گروهی مرگش را بزرگترین خدمت او به چینیها بدانند [+]. اما شاید دلیل این نگاه سختگیرانه به مائو، اصلاحات دنگ شیائوپنگ بعد از مائو است. اگر اصلاحات شیائوپنگ نبود، شاید امروز گروهی هنوز آرزوی بازگشت به دوران مائو را در سر میپروراندند. دنگ شیائوپنگ علیرغم اینکه در مقاطعی از حزب کمونیست پاکسازی شد، اما در اجرای مهمترین سیاستهای مائو به عنوان عضو ارشد حزب کمونیست با او همراه بوده است. اما او در سال ۱۹۷۸ (یک سال قبل از انقلاب ایران) و در سن ۷۴ سالگی رهبر چین شد و با یادگیری از گذشته با سیاست «درهای باز»، اصلاحات اقتصادی را آغاز کرد. او اقتصاد را مقدم بر ایدئولوژی میدانست و معتقد بود که مهم نیست که گربه سفید یا سیاه باشد، مهم این است که بتواند موش بگیرد. کشتار میدان تیانآنمن از نقاط تاریک دوران دنگ شیائوپنگ است. با این وجود او را معمار چین امروز میدانند [+].
غرض از این نوشته تبیین سیاستهای مائو یا دنگ شیائوپنگ نیست. این نوشته در باب اهمیت یادگیری از گذشته، بهبود مستمر و اصلاح تدریجی تفکر در میان نخبگان جامعه است. رسیدن به تفکری جامع که اهمیت جیکجیک گنجشکها را هم درک میکند.
محور اصلی داستان توسعه ملتها، یادگیری و بهبود مستمر است.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
👍46
⭕️ بیست فقط متعلق به خدا نیست؛ نقدی بر رویکرد آزمونهای سخت
✍ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۱۰/۷
ناتانیل براندن در کتاب روانشناسی عزتنفس (Self-Esteem) به مطلبی با مضمون زیر اشاره میکند که در سال ۱۹۹۰ در مجله تایم به چاپ رسیده است:
«سال گذشته، آزمون ریاضی استانداردی به دانشآموزان ۱۳ سالهی شش کشور مختلف ارائه شد. دانشآموزان کرهای بهترین و دانشآموزان آمریکایی بدترین نتایج را به دست آوردند. دانشآموزان اسپانیایی، ایرلندی و کانادایی همگی بهتر از آمریکاییها ظاهر شدند. اما وقتی از دانشآموزان خواستند به جملهی «در ریاضی بسیار خوب هستم» واکنش نشان دهند، دانشآموزان آمریکایی بیشترین تعداد پاسخ مثبت را ارائه کردند. در واقع، ۶۸ درصد از دانشآموزان آمریکایی این جمله را تأیید کردند.
ممکن است دانشآموزان آمریکایی در درس ریاضی خوب نباشند، اما به احتمال زیاد تحت تأثیر آموزشهایی قرار گرفتهاند که بر تقویت عزتنفس تأکید داشته و از آنها خواسته میشود در هر شرایطی از خود راضی باشند.»
اشارهی او احتمالاً به اقدام ایالت کالیفرنیا در اواخر دههی ۱۹۸۰ برمیگردد که با تشکیل "گروه ویژه برای ترویج عزتنفس و مسئولیت شخصی و اجتماعی" به دنبال بررسی نقش عزتنفس در کاهش مشکلات اجتماعی (نظیر فقر، جرم، اعتیاد و ترکتحصیل) و ارتقای مسئولیتپذیری فردی و اجتماعی بود.
گزارش نهایی این گروه در سال ۱۹۹۰ تحت عنوان "به سوی یک ایالت با عزتنفس" منتشر شد. این گزارش عنوان میکند که ارتقای عزتنفس میتواند تأثیرات مثبتی بر رفتار فردی و اجتماعی داشته باشد. آنها توصیه کردند که عزتنفس به دستاوردهای واقعی متصل باشد، نه صرفاً حس خوب بدون پشتوانه. پس از آن، بسیاری از مدارس و سازمانها در آمریکا برنامههای مشابهی را برای ارتقای عزتنفس آغاز کردند.
البته ناتانیل براندن اختلاف بین عملکرد واقعی و احساس خوب دانشآموزان آمریکایی نسبت به خود را بهعنوان خبری بد گزارش میکند و میگوید که عزتنفس باید از عملکرد واقعی سرچشمه بگیرد.
✅ تحلیل و توصیه شخصی
عزتنفس یک نیاز ضروری برای هر فرد است و همهی ما، در سطح شخصی و اجتماعی، نسبت به آن مسئول هستیم. جایگاه عزتنفس در نظام آموزشوپرورش، موضوعی پیچیده و تخصصی است.
این نوشته میخواهد تنها از منظر طراحی سؤالات امتحانی در دانشگاهها، بهویژه در مقطع کارشناسی رشتههای مهندسی، به این موضوع بپردازد. به گمان من، ما درگیر سطحی از خشونت آموزشی در مقطع کارشناسی رشتههای مهندسی در دانشگاههای معتبر ایران هستیم. منظور از خشونت آموزشی، تدریس مطالب بسیار زیاد و غیرکاربردی و آزمونهای نسبتاً سخت است.
پُر واضح است که سؤالات باید با توجه به محتوای تدریسشده و سطح دانش و مهارت دانشجویان طراحی شوند. سؤالات بیش از حد سخت دو اثر منفی جدی دارد:
1. کاهش عزتنفس و ایجاد احساس ناکافی بودن در دانشجویان، که میتواند تأثیرات اجتماعی نامطلوبی به همراه داشته باشد.
2. فشار غیرمنطقی در طراحی سؤالات و نبود ارتباط میان محتوای تدریسشده و نیازهای واقعی زندگی حرفهای، باعث میشود که با توجه به شرایط اقتصادی و حقوق و دستمزد، دانشجو تناسبی بین سختیهایی که متحمل شده و درآمدی که از شغل مرتبط با رشتهی تحصیلی خود کسب میکند، نبیند. شاید بتوان اثر این عدم تناسب را در کاهش رغبت دانشجویان به رشتهی ریاضی در دبیرستانها جستجو کرد؛ بهگونهای که موجب انقراض این رشته در بعضی دبیرستانها شده است [+].
از طرف دیگر، این عدم تناسب باعث میشود که دانشجویان به دنبال گزینههای جایگزین برای یادگیری بروند. پلتفرمهایی مانند Coursera به دانشجویان این امکان را میدهند که درسها و مهارتهای موردنیاز خود را بدون فشار اضافی یاد بگیرند. این روند میتواند اعتبار و جایگاه دانشگاههای سنتی را تحت تأثیر قرار دهد.
بنابراین، توصیه میشود که حداقل در خصوص آزمونهای دانشگاه، مدل ذهنی «بیست فقط متعلق به خداست» و طراحی سؤالات بسیار سخت کنار گذاشته شود. البته این به معنای آسانگیری یا سهلانگاری نیست، بلکه هدف طراحی سؤالاتی است که با اهداف آموزشی و نیازهای واقعی جامعه همخوانی داشته باشند. بیستهایی که از آزمونهای بسیار سخت به دست میآیند، تنها به درد مهاجرت میخورند و تأثیری در کسب مهارتهای موردنیاز محیط کار ندارند.
دانشگاهها باید محیطی فراهم کنند که در آن دانشجویان با احساس ارزشمندی و انگیزه به یادگیری بپردازند. این نوع نگاه، نهتنها باعث تقویت عزتنفس دانشجویان میشود، بلکه تأثیر مثبتی بر آیندهی نظام آموزشی و جامعه خواهد داشت.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
✍ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۱۰/۷
ناتانیل براندن در کتاب روانشناسی عزتنفس (Self-Esteem) به مطلبی با مضمون زیر اشاره میکند که در سال ۱۹۹۰ در مجله تایم به چاپ رسیده است:
«سال گذشته، آزمون ریاضی استانداردی به دانشآموزان ۱۳ سالهی شش کشور مختلف ارائه شد. دانشآموزان کرهای بهترین و دانشآموزان آمریکایی بدترین نتایج را به دست آوردند. دانشآموزان اسپانیایی، ایرلندی و کانادایی همگی بهتر از آمریکاییها ظاهر شدند. اما وقتی از دانشآموزان خواستند به جملهی «در ریاضی بسیار خوب هستم» واکنش نشان دهند، دانشآموزان آمریکایی بیشترین تعداد پاسخ مثبت را ارائه کردند. در واقع، ۶۸ درصد از دانشآموزان آمریکایی این جمله را تأیید کردند.
ممکن است دانشآموزان آمریکایی در درس ریاضی خوب نباشند، اما به احتمال زیاد تحت تأثیر آموزشهایی قرار گرفتهاند که بر تقویت عزتنفس تأکید داشته و از آنها خواسته میشود در هر شرایطی از خود راضی باشند.»
اشارهی او احتمالاً به اقدام ایالت کالیفرنیا در اواخر دههی ۱۹۸۰ برمیگردد که با تشکیل "گروه ویژه برای ترویج عزتنفس و مسئولیت شخصی و اجتماعی" به دنبال بررسی نقش عزتنفس در کاهش مشکلات اجتماعی (نظیر فقر، جرم، اعتیاد و ترکتحصیل) و ارتقای مسئولیتپذیری فردی و اجتماعی بود.
گزارش نهایی این گروه در سال ۱۹۹۰ تحت عنوان "به سوی یک ایالت با عزتنفس" منتشر شد. این گزارش عنوان میکند که ارتقای عزتنفس میتواند تأثیرات مثبتی بر رفتار فردی و اجتماعی داشته باشد. آنها توصیه کردند که عزتنفس به دستاوردهای واقعی متصل باشد، نه صرفاً حس خوب بدون پشتوانه. پس از آن، بسیاری از مدارس و سازمانها در آمریکا برنامههای مشابهی را برای ارتقای عزتنفس آغاز کردند.
البته ناتانیل براندن اختلاف بین عملکرد واقعی و احساس خوب دانشآموزان آمریکایی نسبت به خود را بهعنوان خبری بد گزارش میکند و میگوید که عزتنفس باید از عملکرد واقعی سرچشمه بگیرد.
✅ تحلیل و توصیه شخصی
عزتنفس یک نیاز ضروری برای هر فرد است و همهی ما، در سطح شخصی و اجتماعی، نسبت به آن مسئول هستیم. جایگاه عزتنفس در نظام آموزشوپرورش، موضوعی پیچیده و تخصصی است.
این نوشته میخواهد تنها از منظر طراحی سؤالات امتحانی در دانشگاهها، بهویژه در مقطع کارشناسی رشتههای مهندسی، به این موضوع بپردازد. به گمان من، ما درگیر سطحی از خشونت آموزشی در مقطع کارشناسی رشتههای مهندسی در دانشگاههای معتبر ایران هستیم. منظور از خشونت آموزشی، تدریس مطالب بسیار زیاد و غیرکاربردی و آزمونهای نسبتاً سخت است.
پُر واضح است که سؤالات باید با توجه به محتوای تدریسشده و سطح دانش و مهارت دانشجویان طراحی شوند. سؤالات بیش از حد سخت دو اثر منفی جدی دارد:
1. کاهش عزتنفس و ایجاد احساس ناکافی بودن در دانشجویان، که میتواند تأثیرات اجتماعی نامطلوبی به همراه داشته باشد.
2. فشار غیرمنطقی در طراحی سؤالات و نبود ارتباط میان محتوای تدریسشده و نیازهای واقعی زندگی حرفهای، باعث میشود که با توجه به شرایط اقتصادی و حقوق و دستمزد، دانشجو تناسبی بین سختیهایی که متحمل شده و درآمدی که از شغل مرتبط با رشتهی تحصیلی خود کسب میکند، نبیند. شاید بتوان اثر این عدم تناسب را در کاهش رغبت دانشجویان به رشتهی ریاضی در دبیرستانها جستجو کرد؛ بهگونهای که موجب انقراض این رشته در بعضی دبیرستانها شده است [+].
از طرف دیگر، این عدم تناسب باعث میشود که دانشجویان به دنبال گزینههای جایگزین برای یادگیری بروند. پلتفرمهایی مانند Coursera به دانشجویان این امکان را میدهند که درسها و مهارتهای موردنیاز خود را بدون فشار اضافی یاد بگیرند. این روند میتواند اعتبار و جایگاه دانشگاههای سنتی را تحت تأثیر قرار دهد.
بنابراین، توصیه میشود که حداقل در خصوص آزمونهای دانشگاه، مدل ذهنی «بیست فقط متعلق به خداست» و طراحی سؤالات بسیار سخت کنار گذاشته شود. البته این به معنای آسانگیری یا سهلانگاری نیست، بلکه هدف طراحی سؤالاتی است که با اهداف آموزشی و نیازهای واقعی جامعه همخوانی داشته باشند. بیستهایی که از آزمونهای بسیار سخت به دست میآیند، تنها به درد مهاجرت میخورند و تأثیری در کسب مهارتهای موردنیاز محیط کار ندارند.
دانشگاهها باید محیطی فراهم کنند که در آن دانشجویان با احساس ارزشمندی و انگیزه به یادگیری بپردازند. این نوع نگاه، نهتنها باعث تقویت عزتنفس دانشجویان میشود، بلکه تأثیر مثبتی بر آیندهی نظام آموزشی و جامعه خواهد داشت.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
👍65
⭕️پيشنهاد ايجاد سيستم شنبه شاد براي ايران
✍️ فرزاد دهقانيان، ۱۴۰۳/۱۰/۲۵
روز تولد دکتر مارتین لوترکینگ به عنوان تعطیلی رسمی در ایالات متحده شناخته میشود. این تعطیلی در سومین دوشنبه ماه ژانویه هر سال برگزار میشود تا یادبود تولد او در ۱۵ ژانویه باشد و به افتخار تلاشهای او برای حقوق مدنی و مبارزه با نژادپرستی جشن گرفته شود. بسیاری از تعطیلات فدرال در آمريكا، مانند روز یادبود (Memorial Day)، روز کارگر (Labor Day)، و روز مارتین لوترکینگ جونیور همیشه به گونهای برنامهریزی میشوند که در یک دوشنبه برگزار شوند. این تغییرات به "Uniform Monday Holiday Act" در سال ۱۹۶۸ بازمیگردد که با ایجاد تعطیلات آخر هفته طولانیتر، به دنبال كمك به صنعت گردشگری آمریکا بود.
انتقال تعطیلات میان هفته به آخر هفته در کشورهای دیگر، از جمله انگلستان و ژاپن نیز رایج است. سیستم تعطیلات ژاپن، که به عنوان "Happy Monday System" یا "سیستم دوشنبه شاد" شناخته میشود، مجموعهای از اصلاحات در تعطیلات ملی است که به طور خاص تعطیلاتی را که در طول هفته قرار میگیرند به دوشنبهها منتقل میکند تا مردم بتوانند از تعطیلات آخر هفته طولانیتری بهرهمند شوند.
از مزایای انتقال تعطیلات طول هفته به انتهای هفته میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. تعطیلات طولانی و کاهش خستگی: این نوع تعطیلات به مردم فرصت بیشتری برای استراحت، سفر و انجام فعالیتهای فرهنگی میدهد و از خستگی روزهای کاری متوالی جلوگیری میکند. این رویکرد نه تنها به رضایت شغلی بیشتر منجر میشود، بلکه احتمال کاهش بیماریها و استرسهای مرتبط با کار را نیز به همراه دارد.
2. افزایش بهرهوری: کارمندان و کارکنان پس از یک تعطیلات طولانی با انرژی و بهرهوری بیشتری به کار بازمیگردند.
3. رونق بخشیدن به صنعت گردشگری: تعطیلات طولانی فرصتی برای مسافرتهای کوتاه به مناطق مختلف کشور و تقویت صنعت توریسم فراهم میکند. مردم میتوانند از جاذبههای طبیعی و فرهنگی کشور لذت ببرند و همین باعث افزایش درآمد و رشد اقتصادی در مناطق گردشگری میشود.
4. ترویج توازن بین کار و زندگی: تعطیلات آخر هفته طولانیتر برای ایجاد تعادل بهتر میان کار و زندگی شخصی است و به کارکنان فرصت بیشتری برای وقتگذرانی با خانواده و پرداختن به علایق شخصی میدهد.
5. کاهش غیبتهای کاری در میانهی هفته: قرار گرفتن تعطیلات در طول هفته باعث میشود بسیاری از کارکنان روزهای قبل و بعد از تعطیلات را نیز مرخصی بگیرند.
✅ پیشنهاد اجرایی:
در حال حاضر، مجموع تعداد روزهای تعطیلات رسمی در ایران ۲۸ روز است که از این تعداد، ۱۱ روز تعطیلات ملی و انقلابی و ۱۷ روز تعطیلات مذهبی است. بسیاری از این تعطیلات ممکن است در وسط هفته باشند یا باعث ايجاد بين التعطيلين شوند.
در ایران، بینالتعطیلین روز مزاحمی تلقی میشود که انگار بین دو استراحت و خوشی متوالی مانع ایجاد کرده است. این موضوع از نظر روانی باعث کاهش بهرهوری و رضایت شغلی و همچنین کاهش سطح خدمات به مشتری میشود. مشتریان نیز بهعنوان دریافتکننده خدمت در روزهای بینالتعطیلین احتمال بیشتری میدهند که کارشان به درستی انجام نشود یا مسئول مربوطه مرخصی گرفته باشد.
انتقال تعطیلات میان هفته به شنبه برای استفاده از مزایای تعطیلات طولانیمدت آخر هفته و ایجاد سیستم شنبه شاد، میتواند به عنوان یک گزینه تصمیمگیری برای مسئولان مد نظر قرار گیرد. آیا اشکالی دارد که مثلاً تعطیلی ۲۲ بهمن به شنبه منتقل شود؟
برخی از تعطیلات مذهبی ایران، مانند تعطیلات محرم و صفر و ماه رمضان، تعطیلاتی هستند که به شکل تاریخی با مناسک مذهبی در کشور گره خوردهاند و ممکن است جابجایی آنها امکانپذیر نباشد. اما تعطیلاتی که در مورد آنها حساسیت زیادی وجود ندارد و مربوط به اعیاد هستند، به سادگی میتوانند به شنبهها منتقل شوند. روز تولد امام علی (ع) (روز پدر)، عید غدیر، تعطیلی روز نیمه شعبان و تعطیلات ۸ و ۱۷ ربیعالاول برای انتقال به شنبهها قابل بررسی هستند. حذف بعضی از تعطیلات غیرضروری و اضافه کردن تعطیلات جدید در شنبهها، به سیستم شنبه شاد رونق خواهد بخشید.
البته نيازی به توضيح نيست كه برای شاد بودن فقط تعطيلی كافی نيست و اگر آهی در بساط نباشد، تعطيلی خود رنجی مضاعف است كه اين البته بحث ديگری است.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
✍️ فرزاد دهقانيان، ۱۴۰۳/۱۰/۲۵
روز تولد دکتر مارتین لوترکینگ به عنوان تعطیلی رسمی در ایالات متحده شناخته میشود. این تعطیلی در سومین دوشنبه ماه ژانویه هر سال برگزار میشود تا یادبود تولد او در ۱۵ ژانویه باشد و به افتخار تلاشهای او برای حقوق مدنی و مبارزه با نژادپرستی جشن گرفته شود. بسیاری از تعطیلات فدرال در آمريكا، مانند روز یادبود (Memorial Day)، روز کارگر (Labor Day)، و روز مارتین لوترکینگ جونیور همیشه به گونهای برنامهریزی میشوند که در یک دوشنبه برگزار شوند. این تغییرات به "Uniform Monday Holiday Act" در سال ۱۹۶۸ بازمیگردد که با ایجاد تعطیلات آخر هفته طولانیتر، به دنبال كمك به صنعت گردشگری آمریکا بود.
انتقال تعطیلات میان هفته به آخر هفته در کشورهای دیگر، از جمله انگلستان و ژاپن نیز رایج است. سیستم تعطیلات ژاپن، که به عنوان "Happy Monday System" یا "سیستم دوشنبه شاد" شناخته میشود، مجموعهای از اصلاحات در تعطیلات ملی است که به طور خاص تعطیلاتی را که در طول هفته قرار میگیرند به دوشنبهها منتقل میکند تا مردم بتوانند از تعطیلات آخر هفته طولانیتری بهرهمند شوند.
از مزایای انتقال تعطیلات طول هفته به انتهای هفته میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. تعطیلات طولانی و کاهش خستگی: این نوع تعطیلات به مردم فرصت بیشتری برای استراحت، سفر و انجام فعالیتهای فرهنگی میدهد و از خستگی روزهای کاری متوالی جلوگیری میکند. این رویکرد نه تنها به رضایت شغلی بیشتر منجر میشود، بلکه احتمال کاهش بیماریها و استرسهای مرتبط با کار را نیز به همراه دارد.
2. افزایش بهرهوری: کارمندان و کارکنان پس از یک تعطیلات طولانی با انرژی و بهرهوری بیشتری به کار بازمیگردند.
3. رونق بخشیدن به صنعت گردشگری: تعطیلات طولانی فرصتی برای مسافرتهای کوتاه به مناطق مختلف کشور و تقویت صنعت توریسم فراهم میکند. مردم میتوانند از جاذبههای طبیعی و فرهنگی کشور لذت ببرند و همین باعث افزایش درآمد و رشد اقتصادی در مناطق گردشگری میشود.
4. ترویج توازن بین کار و زندگی: تعطیلات آخر هفته طولانیتر برای ایجاد تعادل بهتر میان کار و زندگی شخصی است و به کارکنان فرصت بیشتری برای وقتگذرانی با خانواده و پرداختن به علایق شخصی میدهد.
5. کاهش غیبتهای کاری در میانهی هفته: قرار گرفتن تعطیلات در طول هفته باعث میشود بسیاری از کارکنان روزهای قبل و بعد از تعطیلات را نیز مرخصی بگیرند.
✅ پیشنهاد اجرایی:
در حال حاضر، مجموع تعداد روزهای تعطیلات رسمی در ایران ۲۸ روز است که از این تعداد، ۱۱ روز تعطیلات ملی و انقلابی و ۱۷ روز تعطیلات مذهبی است. بسیاری از این تعطیلات ممکن است در وسط هفته باشند یا باعث ايجاد بين التعطيلين شوند.
در ایران، بینالتعطیلین روز مزاحمی تلقی میشود که انگار بین دو استراحت و خوشی متوالی مانع ایجاد کرده است. این موضوع از نظر روانی باعث کاهش بهرهوری و رضایت شغلی و همچنین کاهش سطح خدمات به مشتری میشود. مشتریان نیز بهعنوان دریافتکننده خدمت در روزهای بینالتعطیلین احتمال بیشتری میدهند که کارشان به درستی انجام نشود یا مسئول مربوطه مرخصی گرفته باشد.
انتقال تعطیلات میان هفته به شنبه برای استفاده از مزایای تعطیلات طولانیمدت آخر هفته و ایجاد سیستم شنبه شاد، میتواند به عنوان یک گزینه تصمیمگیری برای مسئولان مد نظر قرار گیرد. آیا اشکالی دارد که مثلاً تعطیلی ۲۲ بهمن به شنبه منتقل شود؟
برخی از تعطیلات مذهبی ایران، مانند تعطیلات محرم و صفر و ماه رمضان، تعطیلاتی هستند که به شکل تاریخی با مناسک مذهبی در کشور گره خوردهاند و ممکن است جابجایی آنها امکانپذیر نباشد. اما تعطیلاتی که در مورد آنها حساسیت زیادی وجود ندارد و مربوط به اعیاد هستند، به سادگی میتوانند به شنبهها منتقل شوند. روز تولد امام علی (ع) (روز پدر)، عید غدیر، تعطیلی روز نیمه شعبان و تعطیلات ۸ و ۱۷ ربیعالاول برای انتقال به شنبهها قابل بررسی هستند. حذف بعضی از تعطیلات غیرضروری و اضافه کردن تعطیلات جدید در شنبهها، به سیستم شنبه شاد رونق خواهد بخشید.
البته نيازی به توضيح نيست كه برای شاد بودن فقط تعطيلی كافی نيست و اگر آهی در بساط نباشد، تعطيلی خود رنجی مضاعف است كه اين البته بحث ديگری است.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
👍66👎3
⭕️ نظام آموزشی چین در مقابل آمریکا: آیا رقابت کلید پیشرفت است؟
✍ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۱۱/۱۲
شرکت DeepSeek، یک شرکت چینی است که مدل هوش مصنوعی آن با صرف هزینههای بسیار کمتر در قیاس با شرکتهای آمریکایی، عملکرد فوقالعادهای را از خود نشان داده است. وزارت بازرگانی آمریکا به دنبال تحقیق در این مورد است که آیا این شرکت از تراشههای آمریکایی که ارسال آنها به چین ممنوع است، استفاده کرده است یا خیر [+].
اما پاول دوروف، مؤسس و مدیرعامل تلگرام، در کانال خود و در یادداشتی با عنوان «سال نو چینی مبارک»، عملکرد DeepSeek را به برتری نظام رقابتی آموزش متوسطه چین در مقایسه با نمونههای غربی آن نسبت میدهد.
صرفنظر از اینکه سخن او تا چه حد واقعیت ماجرا را منعکس میکند، این نوع نگاه—که بهجای تمرکز بر عوامل سطحی، به دنبال یافتن علل در ساختارهای سیستمیای است که از لحاظ زمانی فاصلهی قابلتوجهی با معلول دارند—در دنیای پرتلاطم و پرشتاب امروز، نگاهی کمیاب است.
ترجمهی کامل یادداشت او، که با کمک هوش مصنوعی انجام شده است، در ادامه آمده است:
⭐ سال نو چینی مبارک!
«پس از موفقیت استارتاپ چینی DeepSeek، بسیاری از مردم از این که چین با چنین سرعتی در حوزه هوش مصنوعی به آمریکا رسیده است، شگفتزده شدهاند. اما پیشرفت چین در بهرهوری الگوریتمی از هیچ به دست نیامده است. دانشآموزان چینی سالهاست که در المپیادهای بینالمللی ریاضیات و برنامهنویسی از سایرین پیشی گرفتهاند.
وقتی صحبت از پرورش نخبگان در ریاضیات و علوم میشود، سیستم آموزش متوسطه چین برتری محسوسی نسبت به غرب دارد. این سیستم رقابت شدید میان دانشآموزان را ترویج میدهد، اصلی که از مدل بسیار کارآمد شوروی الهام گرفته شده است.
در مقابل، بیشتر مدارس غربی رقابت را نفی میکنند و اعلام عمومی نمرات و رتبههای دانشآموزان را ممنوع کردهاند. این منطق قابل درک است—برای محافظت از دانشآموزان در برابر فشار یا تمسخر دیگران. اما چنین سیاستهایی بهطور قابل پیشبینی بهترین دانشآموزان را نیز بیانگیزه میکند. پیروزی و شکست دو روی یک سکهاند. اگر بازندهای وجود نداشته باشد، برندهای هم نخواهد بود.
برای بسیاری از دانشآموزان، انگیزهی برتری در دبیرستان از این میآید که آن را به چشم یک بازی رقابتی ببینند و تلاش کنند در رقابت با حریفان قوی، رتبهی نخست را کسب کنند. حذف شفافیت در عملکرد دانشآموزان، میتواند مدرسه را برای نوجوانان جاهطلب بیمعنا کند. تعجبی ندارد که بسیاری از کودکان با استعداد، اکنون بازیهای رقابتی را هیجانانگیزتر از درس و مدرسه میدانند—حداقل در بازیهای ویدیویی، میتوانند ببینند که هر بازیکن چه رتبهای دارد.
این که به همه دانشآموزان بگوییم، صرفنظر از عملکردشان، قهرمان هستند، ممکن است مهربانانه به نظر برسد—اما فقط تا زمانی که واقعیت پس از فارغالتحصیلی این توهم را در هم بشکند. برخلاف سیاستهای خوشنیت آموزشی، واقعیت، رتبهبندی و نمرات عمومی دارد—چه در ورزش، چه در کسبوکار، چه در علم و چه در فناوری. شاخصهای هوش مصنوعی که برتری DeepSeek را نشان میدهند، یکی از همین رتبهبندیهای عمومی است. و موارد بیشتری در راهاند.
اگر سیستم آموزش متوسطه آمریکا اصلاحات اساسی را تجربه نکند، تسلط فزایندهی چین در فناوری اجتنابناپذیر به نظر میرسد.»
@systemdiary
✍ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۱۱/۱۲
شرکت DeepSeek، یک شرکت چینی است که مدل هوش مصنوعی آن با صرف هزینههای بسیار کمتر در قیاس با شرکتهای آمریکایی، عملکرد فوقالعادهای را از خود نشان داده است. وزارت بازرگانی آمریکا به دنبال تحقیق در این مورد است که آیا این شرکت از تراشههای آمریکایی که ارسال آنها به چین ممنوع است، استفاده کرده است یا خیر [+].
اما پاول دوروف، مؤسس و مدیرعامل تلگرام، در کانال خود و در یادداشتی با عنوان «سال نو چینی مبارک»، عملکرد DeepSeek را به برتری نظام رقابتی آموزش متوسطه چین در مقایسه با نمونههای غربی آن نسبت میدهد.
صرفنظر از اینکه سخن او تا چه حد واقعیت ماجرا را منعکس میکند، این نوع نگاه—که بهجای تمرکز بر عوامل سطحی، به دنبال یافتن علل در ساختارهای سیستمیای است که از لحاظ زمانی فاصلهی قابلتوجهی با معلول دارند—در دنیای پرتلاطم و پرشتاب امروز، نگاهی کمیاب است.
ترجمهی کامل یادداشت او، که با کمک هوش مصنوعی انجام شده است، در ادامه آمده است:
⭐ سال نو چینی مبارک!
«پس از موفقیت استارتاپ چینی DeepSeek، بسیاری از مردم از این که چین با چنین سرعتی در حوزه هوش مصنوعی به آمریکا رسیده است، شگفتزده شدهاند. اما پیشرفت چین در بهرهوری الگوریتمی از هیچ به دست نیامده است. دانشآموزان چینی سالهاست که در المپیادهای بینالمللی ریاضیات و برنامهنویسی از سایرین پیشی گرفتهاند.
وقتی صحبت از پرورش نخبگان در ریاضیات و علوم میشود، سیستم آموزش متوسطه چین برتری محسوسی نسبت به غرب دارد. این سیستم رقابت شدید میان دانشآموزان را ترویج میدهد، اصلی که از مدل بسیار کارآمد شوروی الهام گرفته شده است.
در مقابل، بیشتر مدارس غربی رقابت را نفی میکنند و اعلام عمومی نمرات و رتبههای دانشآموزان را ممنوع کردهاند. این منطق قابل درک است—برای محافظت از دانشآموزان در برابر فشار یا تمسخر دیگران. اما چنین سیاستهایی بهطور قابل پیشبینی بهترین دانشآموزان را نیز بیانگیزه میکند. پیروزی و شکست دو روی یک سکهاند. اگر بازندهای وجود نداشته باشد، برندهای هم نخواهد بود.
برای بسیاری از دانشآموزان، انگیزهی برتری در دبیرستان از این میآید که آن را به چشم یک بازی رقابتی ببینند و تلاش کنند در رقابت با حریفان قوی، رتبهی نخست را کسب کنند. حذف شفافیت در عملکرد دانشآموزان، میتواند مدرسه را برای نوجوانان جاهطلب بیمعنا کند. تعجبی ندارد که بسیاری از کودکان با استعداد، اکنون بازیهای رقابتی را هیجانانگیزتر از درس و مدرسه میدانند—حداقل در بازیهای ویدیویی، میتوانند ببینند که هر بازیکن چه رتبهای دارد.
این که به همه دانشآموزان بگوییم، صرفنظر از عملکردشان، قهرمان هستند، ممکن است مهربانانه به نظر برسد—اما فقط تا زمانی که واقعیت پس از فارغالتحصیلی این توهم را در هم بشکند. برخلاف سیاستهای خوشنیت آموزشی، واقعیت، رتبهبندی و نمرات عمومی دارد—چه در ورزش، چه در کسبوکار، چه در علم و چه در فناوری. شاخصهای هوش مصنوعی که برتری DeepSeek را نشان میدهند، یکی از همین رتبهبندیهای عمومی است. و موارد بیشتری در راهاند.
اگر سیستم آموزش متوسطه آمریکا اصلاحات اساسی را تجربه نکند، تسلط فزایندهی چین در فناوری اجتنابناپذیر به نظر میرسد.»
@systemdiary
👍42
⭕️ چرا دیدگاه سیستمی در حل مشکلات اجتماعی و اقتصادی ضروری است؟
✍ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۱۲/۴
یک داستان کلاسیک وجود دارد که در آن گفته میشود ساکنان یک ساختمان بزرگ تجاری بهطور فزایندهای از کندی و کیفیت پایین خدمات آسانسورها شکایت داشتند. از یک شرکت مشاورهای متخصص در مسائل آسانسور خواسته شد که موضوع را بررسی کند. این شرکت ابتدا ثابت کرد که میانگین زمان انتظار برای استفاده از آسانسورها بسیار زیاد است. سپس، امکان اضافه کردن آسانسورهای جدید، تعویض آسانسورهای موجود با مدلهای سریعتر و بهکارگیری کنترلهای کامپیوتری برای بهرهوری بهتر را بررسی کرد. اما به دلایل مختلف، هیچکدام از این راهحلها عملی به نظر نمیرسید و در نهایت، مهندسان اعلام کردند که این مشکل راهحلی ندارد.
یک روانشناس جوان که در بخش کارکنان استخدام شده بود، پس از اطلاع از این مسئله، راهحلی بسیار ساده اما مؤثر ارائه کرد و مشکل حل شد. برخلاف مهندسان که مشکل را کندی بیشازحد آسانسورها میدیدند، او مسئله را ناشی از رنج انتظار دانست. بنابراین، پیشنهاد کرد که باید کاری انجام شود تا افراد در زمان انتظار سرگرم باشند. او پیشنهاد داد که در سالنهای انتظار آسانسور آینههایی نصب شود تا افراد بتوانند ضمن مشاهده ظاهر خود، دیگران را نیز تماشا کنند، بدون آنکه کسی متوجه نگاههای آنها شود. با اجرای این راهکار، شکایتها کاملاً قطع شد و حتی برخی از شاکیان سابق، بهبود خدمات را به مدیریت تبریک گفتند [راسل ایکاف، کتاب بازآفرینی سازمان].
✅تحلیل و تجویز راهبردی
نگاه ما به سیستمی که با آن مواجه هستیم، تأثیر مهمی در حل مشکلات آن دارد. اگر آسانسور را فقط یک سیستم جبری/مکانیکی در نظر بگیریم، راهحلها نیز مکانیکی و فنی خواهند بود. اما اگر آن را بخشی از یک سیستم اجتماعی ببینیم، میتوان از راهحلهای رفتاری و انسانی نیز بهره برد. به همین دلیل، تعجبآور نیست که بهترین راهحلها برای برخی مشکلات در حوزههایی یافت شوند که در نگاه اول نامرتبط به نظر میرسند.
برای مثال، در بسیاری از کشورهای توسعهیافته، وزیر بهداشت و درمان الزاماً پزشک نیست. دونالد ترامپ، رابرت اف. کندی جونیور را بهعنوان وزیر بهداشت و خدمات انسانی ایالات متحده انتخاب کرده است. او دارای مدرک کارشناسی در تاریخ و ادبیات آمریکا از هاروارد و دکترای حقوق (JD) از دانشگاه ویرجینیا است. در دوره جو بایدن، خاویر بسرا این سمت را بر عهده داشت که مدرک کارشناسی اقتصاد و دکترای حقوق از استنفورد دارد.
بر اساس رتبهبندی لگاتوم در سال 2020، سنگاپور، ژاپن و کره جنوبی بالاترین سطح رفاه را در حوزه سلامت داشتهاند. اما وزرای بهداشت این کشورها نهتنها پزشک نبودند، بلکه تحصیلات مرتبط با نظام سلامت نیز نداشتند [+].
ایرانِ امروز نیازمند افرادی با نگاهی سیستمی، کلنگر و چندجانبه است. افرادی که قتل یک دانشجو در اثر زورگیری را فقط به نور کوچه، نیروهای امنیتی یا عملکرد حراست نسبت نمیدهند. بلکه میدانند که بخش مهمی از راهحل این مشکل، در گرو اصلاحات کلان اقتصادی، رشد اقتصادی و کاهش فقر است. آنها میدانند که جایگاه آموزش در مواجهه با بحرانها و ارائه کمکهای اولیه در آموزش و پرورش و آموزش عالی کشور خالی است.
راهحلهای مؤثر زمانی به دست میآیند که بهجای تمرکز بر یک بُعد از مسئله، تصویر کلی را ببینیم. حل مشکلات پیچیده، نیازمند رویکردی فراتر از نگاههای تقلیلگرایانه است.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
#تفکر_سیستمی
#سیستمهای_اقتصادی_اجتماعی
@systemdiary
✍ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۱۲/۴
یک داستان کلاسیک وجود دارد که در آن گفته میشود ساکنان یک ساختمان بزرگ تجاری بهطور فزایندهای از کندی و کیفیت پایین خدمات آسانسورها شکایت داشتند. از یک شرکت مشاورهای متخصص در مسائل آسانسور خواسته شد که موضوع را بررسی کند. این شرکت ابتدا ثابت کرد که میانگین زمان انتظار برای استفاده از آسانسورها بسیار زیاد است. سپس، امکان اضافه کردن آسانسورهای جدید، تعویض آسانسورهای موجود با مدلهای سریعتر و بهکارگیری کنترلهای کامپیوتری برای بهرهوری بهتر را بررسی کرد. اما به دلایل مختلف، هیچکدام از این راهحلها عملی به نظر نمیرسید و در نهایت، مهندسان اعلام کردند که این مشکل راهحلی ندارد.
یک روانشناس جوان که در بخش کارکنان استخدام شده بود، پس از اطلاع از این مسئله، راهحلی بسیار ساده اما مؤثر ارائه کرد و مشکل حل شد. برخلاف مهندسان که مشکل را کندی بیشازحد آسانسورها میدیدند، او مسئله را ناشی از رنج انتظار دانست. بنابراین، پیشنهاد کرد که باید کاری انجام شود تا افراد در زمان انتظار سرگرم باشند. او پیشنهاد داد که در سالنهای انتظار آسانسور آینههایی نصب شود تا افراد بتوانند ضمن مشاهده ظاهر خود، دیگران را نیز تماشا کنند، بدون آنکه کسی متوجه نگاههای آنها شود. با اجرای این راهکار، شکایتها کاملاً قطع شد و حتی برخی از شاکیان سابق، بهبود خدمات را به مدیریت تبریک گفتند [راسل ایکاف، کتاب بازآفرینی سازمان].
✅تحلیل و تجویز راهبردی
نگاه ما به سیستمی که با آن مواجه هستیم، تأثیر مهمی در حل مشکلات آن دارد. اگر آسانسور را فقط یک سیستم جبری/مکانیکی در نظر بگیریم، راهحلها نیز مکانیکی و فنی خواهند بود. اما اگر آن را بخشی از یک سیستم اجتماعی ببینیم، میتوان از راهحلهای رفتاری و انسانی نیز بهره برد. به همین دلیل، تعجبآور نیست که بهترین راهحلها برای برخی مشکلات در حوزههایی یافت شوند که در نگاه اول نامرتبط به نظر میرسند.
برای مثال، در بسیاری از کشورهای توسعهیافته، وزیر بهداشت و درمان الزاماً پزشک نیست. دونالد ترامپ، رابرت اف. کندی جونیور را بهعنوان وزیر بهداشت و خدمات انسانی ایالات متحده انتخاب کرده است. او دارای مدرک کارشناسی در تاریخ و ادبیات آمریکا از هاروارد و دکترای حقوق (JD) از دانشگاه ویرجینیا است. در دوره جو بایدن، خاویر بسرا این سمت را بر عهده داشت که مدرک کارشناسی اقتصاد و دکترای حقوق از استنفورد دارد.
بر اساس رتبهبندی لگاتوم در سال 2020، سنگاپور، ژاپن و کره جنوبی بالاترین سطح رفاه را در حوزه سلامت داشتهاند. اما وزرای بهداشت این کشورها نهتنها پزشک نبودند، بلکه تحصیلات مرتبط با نظام سلامت نیز نداشتند [+].
ایرانِ امروز نیازمند افرادی با نگاهی سیستمی، کلنگر و چندجانبه است. افرادی که قتل یک دانشجو در اثر زورگیری را فقط به نور کوچه، نیروهای امنیتی یا عملکرد حراست نسبت نمیدهند. بلکه میدانند که بخش مهمی از راهحل این مشکل، در گرو اصلاحات کلان اقتصادی، رشد اقتصادی و کاهش فقر است. آنها میدانند که جایگاه آموزش در مواجهه با بحرانها و ارائه کمکهای اولیه در آموزش و پرورش و آموزش عالی کشور خالی است.
راهحلهای مؤثر زمانی به دست میآیند که بهجای تمرکز بر یک بُعد از مسئله، تصویر کلی را ببینیم. حل مشکلات پیچیده، نیازمند رویکردی فراتر از نگاههای تقلیلگرایانه است.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
#تفکر_سیستمی
#سیستمهای_اقتصادی_اجتماعی
@systemdiary
👍66
⭕️چرا مستعان 110 هنوز مهم است؟
✍️ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۱۲/۲۸
دستگاه ADE 651 يك دستگاه تقلبی شناسایی بمب است که توسط شرکت بریتانیایی ATSC تولید شد. این دستگاه ادعا میکرد که قادر به شناسایی مواد مختلف مانند مواد مخدر و مواد منفجره از فواصل دور است. این دستگاه به 20 کشور مختلف فروخته شد. به طور خاص دولت عراق حدود 52 میلیون پوند صرف خرید این دستگاه تقلبی کرد. در سال 2010، دولت بریتانیا صادرات این دستگاه به عراق و افغانستان را پس از ادعاهای مقامهای نظامی مبنی بر بیاثر بودن آن ممنوع کرد [+].
دستگاه كروناياب مستعان 110 با شكل ظاهري شبیه دستگاه ADE 651، در فروردين 1399 با اين ادعا در عالیترین سطح نظامی ایران رونمایی شد كه میتواند در شعاع صد متری و ظرف پنج ثانیه وجود ویروس کرونا را شناسایی کند. وزارت بهداشت ايران اين دستگاه را تاييد نكرد و انجمن فيزيك ايران هم آن را باورناپذیر و در حد داستانهای علمی و تخیلی دانست. از سرنوشت مستعان 110 و هزينههای تحميلی آن اطلاعی در دسترس نيست.
جیم مک كرمیک مدير عامل ATSC بعدها به اتهام تقلب دستگیر شد و در آوریل 2013 به سه فقره تقلب محکوم و به ده سال زندان محکوم شد. اما كامبيز گلشني كه اختراع مستعان 110 منتسب به او است، شركتي ثبت كرده است و اخيرا از اختراع دستگاهی برای اکتشاف معادن خشک و آبی خبر داده است كه مورد تایید مراجع بینالمللی و اروپا است [+].
✅درس آموزی
داستان فروش دستگاههای تقلبی حاوی دو درس آموزی مهم است. اولین درس اهمیت علم و روشهای علمی در فرایندهای تصمیمگیری کشور است. فرضیه سازی و انجام آزمایش و تحقیق برای اثبات یا رد فرضیه توسط متخصصان دو گام اصلی در روش علمی است. در یک نگاه کلان نظریههای علمی در آزمایشگاهی به نام تاریخ آزموده شده اند و کسانی که تصورات سادهاندیشانه و گاهی فریبکارانه نسبت به جهان دارند با روشهای علمی میانهای ندارند. نگاه امنیتی و پیش فرض سخت گیرانه و سلیقه ای تایید صلاحیت عمومی برای انتصاب افراد، اهالی علم را از جایگاههای تصمیمگیری مهم ایران دور کرده است و این شاید یکی از مهمترین دلایل مشکلات امروز ایران است. این همان نظم دسترسی محدود است که داگلاس نورث آن را مانع توسعه کشورها می داند.
درس دوم یک درس ساختاری است. ادعای دروغین، جعل و تقلب باید برای فرد مدعی عواقب جدی در پی داشته باشد. خاطره جمعی ما موارد متعددی از اختلاس، جعل مدرک تحصیلی و ادعاهای دروغین با حیف و میل کردن بودجه عمومی سراغ دارد که با مسببان آن برخورد جدیای صورت نگرفته است. در چنین ساختاری که فریبکاری هزینه چندانی ندارد رفتار فریبکارانه به بقای خویش ادامه خواهد داد. وجود چنین اشکال ساختاری خود ناشی از نبود نگاه علمی و سیستمی در سطح کلان تصمیم گیری کشور است. جالب است بدانیم که یوسف خوش کیش آخرین رییس بانک مرکزی ایران قبل از انقلاب با اتهاماتی چون عدم شناور کردن نرخ ارز، ایجاد تورم، بیارزش کردن پول ملی، پرداخت وام به مفسدان اقتصادی، وارد کردن اتومبیل خارج از رده از کشورهای اروپایی با ارز دولتی و عدم رعایت استقلال بانک مرکزی، در سال 1359 اعدام شده است [+].
✅چه باید کرد؟
اولین پیشنهاد آموزش روشهای علمی در مدارس و دانشگاهها است. فلسفه علم در بسیاری از دانشگاههای معتبر جهان به عنوان یک درس عمومی تدریس میشود. مردم یک کشور باید برای تشخیص جهل، دروغ، مزخرفات و فریب با تاریخ علم و روشهای علمی آشنا شوند [+].
«طبیعت و قوانین آن در تاریکی شب پنهان بود. خداوند گفت، بگذار نیوتون باشد. سپس جهان، سراسر نور شد». این را شاعر و نویسنده قرن هجدهم، الکساندر پوپ در وصف یکی از تاثیرگذارترین دانشمندان تمام دوران بشریت یعنی آیزاک نیوتون سروده است. علم روشی برای فهم چگونگی کارکرد جهان است [+].
پیشنهاد دوم حرکت به سمت نظم دسترسی باز برای انتصاب مدیران است. اولویت قرار دادن تخصص در انتخابات و انتصابات بدون نگاههای سختگیرانه ایدیولوژیک گام اولیه برای حرکت در مسیر توسعه است.
ایران امروز در وضعیت خطرناکی قرار گرفته است. داستان مستعان 110 را نباید فراموش کرد.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
#تفکر_سیستمی
#نظم_دسترسی_باز
@systemdiary
✍️ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۱۲/۲۸
دستگاه ADE 651 يك دستگاه تقلبی شناسایی بمب است که توسط شرکت بریتانیایی ATSC تولید شد. این دستگاه ادعا میکرد که قادر به شناسایی مواد مختلف مانند مواد مخدر و مواد منفجره از فواصل دور است. این دستگاه به 20 کشور مختلف فروخته شد. به طور خاص دولت عراق حدود 52 میلیون پوند صرف خرید این دستگاه تقلبی کرد. در سال 2010، دولت بریتانیا صادرات این دستگاه به عراق و افغانستان را پس از ادعاهای مقامهای نظامی مبنی بر بیاثر بودن آن ممنوع کرد [+].
دستگاه كروناياب مستعان 110 با شكل ظاهري شبیه دستگاه ADE 651، در فروردين 1399 با اين ادعا در عالیترین سطح نظامی ایران رونمایی شد كه میتواند در شعاع صد متری و ظرف پنج ثانیه وجود ویروس کرونا را شناسایی کند. وزارت بهداشت ايران اين دستگاه را تاييد نكرد و انجمن فيزيك ايران هم آن را باورناپذیر و در حد داستانهای علمی و تخیلی دانست. از سرنوشت مستعان 110 و هزينههای تحميلی آن اطلاعی در دسترس نيست.
جیم مک كرمیک مدير عامل ATSC بعدها به اتهام تقلب دستگیر شد و در آوریل 2013 به سه فقره تقلب محکوم و به ده سال زندان محکوم شد. اما كامبيز گلشني كه اختراع مستعان 110 منتسب به او است، شركتي ثبت كرده است و اخيرا از اختراع دستگاهی برای اکتشاف معادن خشک و آبی خبر داده است كه مورد تایید مراجع بینالمللی و اروپا است [+].
✅درس آموزی
داستان فروش دستگاههای تقلبی حاوی دو درس آموزی مهم است. اولین درس اهمیت علم و روشهای علمی در فرایندهای تصمیمگیری کشور است. فرضیه سازی و انجام آزمایش و تحقیق برای اثبات یا رد فرضیه توسط متخصصان دو گام اصلی در روش علمی است. در یک نگاه کلان نظریههای علمی در آزمایشگاهی به نام تاریخ آزموده شده اند و کسانی که تصورات سادهاندیشانه و گاهی فریبکارانه نسبت به جهان دارند با روشهای علمی میانهای ندارند. نگاه امنیتی و پیش فرض سخت گیرانه و سلیقه ای تایید صلاحیت عمومی برای انتصاب افراد، اهالی علم را از جایگاههای تصمیمگیری مهم ایران دور کرده است و این شاید یکی از مهمترین دلایل مشکلات امروز ایران است. این همان نظم دسترسی محدود است که داگلاس نورث آن را مانع توسعه کشورها می داند.
درس دوم یک درس ساختاری است. ادعای دروغین، جعل و تقلب باید برای فرد مدعی عواقب جدی در پی داشته باشد. خاطره جمعی ما موارد متعددی از اختلاس، جعل مدرک تحصیلی و ادعاهای دروغین با حیف و میل کردن بودجه عمومی سراغ دارد که با مسببان آن برخورد جدیای صورت نگرفته است. در چنین ساختاری که فریبکاری هزینه چندانی ندارد رفتار فریبکارانه به بقای خویش ادامه خواهد داد. وجود چنین اشکال ساختاری خود ناشی از نبود نگاه علمی و سیستمی در سطح کلان تصمیم گیری کشور است. جالب است بدانیم که یوسف خوش کیش آخرین رییس بانک مرکزی ایران قبل از انقلاب با اتهاماتی چون عدم شناور کردن نرخ ارز، ایجاد تورم، بیارزش کردن پول ملی، پرداخت وام به مفسدان اقتصادی، وارد کردن اتومبیل خارج از رده از کشورهای اروپایی با ارز دولتی و عدم رعایت استقلال بانک مرکزی، در سال 1359 اعدام شده است [+].
✅چه باید کرد؟
اولین پیشنهاد آموزش روشهای علمی در مدارس و دانشگاهها است. فلسفه علم در بسیاری از دانشگاههای معتبر جهان به عنوان یک درس عمومی تدریس میشود. مردم یک کشور باید برای تشخیص جهل، دروغ، مزخرفات و فریب با تاریخ علم و روشهای علمی آشنا شوند [+].
«طبیعت و قوانین آن در تاریکی شب پنهان بود. خداوند گفت، بگذار نیوتون باشد. سپس جهان، سراسر نور شد». این را شاعر و نویسنده قرن هجدهم، الکساندر پوپ در وصف یکی از تاثیرگذارترین دانشمندان تمام دوران بشریت یعنی آیزاک نیوتون سروده است. علم روشی برای فهم چگونگی کارکرد جهان است [+].
پیشنهاد دوم حرکت به سمت نظم دسترسی باز برای انتصاب مدیران است. اولویت قرار دادن تخصص در انتخابات و انتصابات بدون نگاههای سختگیرانه ایدیولوژیک گام اولیه برای حرکت در مسیر توسعه است.
ایران امروز در وضعیت خطرناکی قرار گرفته است. داستان مستعان 110 را نباید فراموش کرد.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
#تفکر_سیستمی
#نظم_دسترسی_باز
@systemdiary
👍63
⭕️ تا شقایق هست زندگی باید کرد
✍ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۴/۱/۴
«یک روز به سگم که در حیاط بازی میکرد نگاه میکردم. به اطراف میدوید و گلها را بو میکرد، دنبال سنجابها میدوید به هوا میپرید و از زنده بودنش خوشحال بود. ضمناً هرگز در این فکر نبود که در مقایسه با سگ همسایه از زنده بودنش خوشحالتر است. به جای آن از زنده بودن خودش خوشحال بود. این تصور برداشت من از عزت نفس سالم را شکل میدهد».
این تعبیر ساده را ناتانیل براندن در کتاب شش ستون عزت نفس ارائه کرده است.
به باور من، بیان ساده موضوعات پیچیده برآمده از تفکری عمیق است و توانایی لذت بردن از چیزهای ساده اطراف، نقطه اوج شادکامی بشر است.
در این روزهای سخت، تمرکز بر داشتهها و لذت بردن از لحظات کوچک میتواند ما را از غرق شدن در ناامیدی نجات دهد. گاهی یک فنجان چای، قدم زدن در خیابان پس از باران، یک گفتوگوی صمیمانه، یا حتی تماشای غروب آفتاب میتواند آرامشی عمیق به ما بدهد. گاهی همین لحظات کوچک و بهظاهر بیاهمیت، ارزشمندترین بخشهای زندگیاند.
ترانه زیبای What a Wonderful World که در سال ۱۹۶۷ ساخته شده است، به همین موضوع اشاره دارد. متن این ترانه با سادگی شاعرانه و بدون پیچیدگی و در عین حال عمیق، زیباییهای سادهی دنیا را به تصویر میکشد. پیام مثبت و آرامشبخش آن، در تضاد با ناآرامیهای زمانه، به دل مینشیند. راز ماندگاریاش نه فقط در کلمات ساده، بلکه در اجرای بینظیر و صدای گرم و سرشار از احساس لویی آرمسترانگ نهفته است، که هر واژه را با امید و عشق میخواند.
ضمن تبریک سال نو، این آهنگ را به همراه متن و ترجمه آن به اشتراک میگذارم.
به امید سلامتی و شادکامی در سال ۱۴۰۴.
I see trees of green, red roses too
درختان سبز را میبینم، و همچنین رزهای قرمز
I see them bloom, for me and you
آنها را میبینم که شکوفا میشوند، برای من و تو
And I think to myself, what a wonderful world
و با خودم فکر میکنم، چه دنیای شگفتانگیزی
I see skies of blue and clouds of white
آسمانهای آبی و ابرهای سفید را میبینم
The bright blessed day, the dark sacred night
روز روشن و مبارک، شب تاریک و مقدس
And I think to myself, what a wonderful world
و با خودم فکر میکنم، چه دنیای شگفتانگیزی
The colors of the rainbow, so pretty in the sky
رنگهای رنگینکمان، چه زیبا در آسمان
Are also on the faces of people going by
همچنین در چهرههای مردمی که میگذرند
I see friends shaking hands, saying, "How do you do?"
دوستانی را میبینم که دست میدهند و میگویند: "حالت چطوره؟"
They're really saying, "I love you"
آنها در واقع میگویند: "دوستت دارم"
I hear babies cry, I watch them grow
گریه نوزادان را میشنوم، آنها را میبینم که رشد میکنند
They'll learn much more than I'll ever know
آنها چیزهای بسیار بیشتری از آنچه من میدانم خواهند آموخت
And I think to myself, what a wonderful world
و با خودم فکر میکنم، چه دنیای شگفتانگیزی
Yes, I think to myself, what a wonderful world
بله، با خودم فکر میکنم، چه دنیای شگفتانگیزی
#عزت_نفس
@systemdiary
✍ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۴/۱/۴
«یک روز به سگم که در حیاط بازی میکرد نگاه میکردم. به اطراف میدوید و گلها را بو میکرد، دنبال سنجابها میدوید به هوا میپرید و از زنده بودنش خوشحال بود. ضمناً هرگز در این فکر نبود که در مقایسه با سگ همسایه از زنده بودنش خوشحالتر است. به جای آن از زنده بودن خودش خوشحال بود. این تصور برداشت من از عزت نفس سالم را شکل میدهد».
این تعبیر ساده را ناتانیل براندن در کتاب شش ستون عزت نفس ارائه کرده است.
به باور من، بیان ساده موضوعات پیچیده برآمده از تفکری عمیق است و توانایی لذت بردن از چیزهای ساده اطراف، نقطه اوج شادکامی بشر است.
در این روزهای سخت، تمرکز بر داشتهها و لذت بردن از لحظات کوچک میتواند ما را از غرق شدن در ناامیدی نجات دهد. گاهی یک فنجان چای، قدم زدن در خیابان پس از باران، یک گفتوگوی صمیمانه، یا حتی تماشای غروب آفتاب میتواند آرامشی عمیق به ما بدهد. گاهی همین لحظات کوچک و بهظاهر بیاهمیت، ارزشمندترین بخشهای زندگیاند.
ترانه زیبای What a Wonderful World که در سال ۱۹۶۷ ساخته شده است، به همین موضوع اشاره دارد. متن این ترانه با سادگی شاعرانه و بدون پیچیدگی و در عین حال عمیق، زیباییهای سادهی دنیا را به تصویر میکشد. پیام مثبت و آرامشبخش آن، در تضاد با ناآرامیهای زمانه، به دل مینشیند. راز ماندگاریاش نه فقط در کلمات ساده، بلکه در اجرای بینظیر و صدای گرم و سرشار از احساس لویی آرمسترانگ نهفته است، که هر واژه را با امید و عشق میخواند.
ضمن تبریک سال نو، این آهنگ را به همراه متن و ترجمه آن به اشتراک میگذارم.
به امید سلامتی و شادکامی در سال ۱۴۰۴.
I see trees of green, red roses too
درختان سبز را میبینم، و همچنین رزهای قرمز
I see them bloom, for me and you
آنها را میبینم که شکوفا میشوند، برای من و تو
And I think to myself, what a wonderful world
و با خودم فکر میکنم، چه دنیای شگفتانگیزی
I see skies of blue and clouds of white
آسمانهای آبی و ابرهای سفید را میبینم
The bright blessed day, the dark sacred night
روز روشن و مبارک، شب تاریک و مقدس
And I think to myself, what a wonderful world
و با خودم فکر میکنم، چه دنیای شگفتانگیزی
The colors of the rainbow, so pretty in the sky
رنگهای رنگینکمان، چه زیبا در آسمان
Are also on the faces of people going by
همچنین در چهرههای مردمی که میگذرند
I see friends shaking hands, saying, "How do you do?"
دوستانی را میبینم که دست میدهند و میگویند: "حالت چطوره؟"
They're really saying, "I love you"
آنها در واقع میگویند: "دوستت دارم"
I hear babies cry, I watch them grow
گریه نوزادان را میشنوم، آنها را میبینم که رشد میکنند
They'll learn much more than I'll ever know
آنها چیزهای بسیار بیشتری از آنچه من میدانم خواهند آموخت
And I think to myself, what a wonderful world
و با خودم فکر میکنم، چه دنیای شگفتانگیزی
Yes, I think to myself, what a wonderful world
بله، با خودم فکر میکنم، چه دنیای شگفتانگیزی
#عزت_نفس
@systemdiary
👍58
⭕️ تخت جمشید یا تخت فراموشی؟
✍️ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۴/۱/۲۸
تختجمشید ساختهٔ داریوش، خشایارشا و اردشیر یکم هخامنشی در شهر پارسه است. تختجمشید در واقع «ارگ شهر پارسه» بوده است. ایرانیان نام پارسه را چند قرن پس از برافتادنش فراموش کردند، چون کتیبهها را دیگر نمیتوانستند بخوانند. در دورهٔ ساسانی، این محل را «صدستون» مینامیدند. در دورههای بعد، در خاطرهٔ مردم فارس، «صدستون» به «چهلستون» و «چهلمنار» تبدیل شد. پس از برافتادن هخامنشیان، خط و زبان آنها نیز نامفهوم شد و تاریخ آنان از یاد ایرانیان رفت و بنای شکوهمند پارسه را کار جمشید، پادشاه افسانهای—که ساختمانهای پرشکوه و شگرف را به او نسبت میدادند—دانستند، و کمکم این نام افسانهای «تختجمشید» را بر آن بنای تاریخی نهادند [علیرضا شهبازی، راهنمای مستند تختجمشید، صص ۲۲–۲۴].
نام مشهور غربی تختجمشید، Persepolis است که ریشهٔ یونانی آن از دو واژهٔ «پرسه» به معنای پارسیان و «پلیس» به معنای شهر آمده است؛ بنابراین «پرسپولیس» به درستی به معنای «شهر پارسیان» است. گویی نام غربی تختجمشید، نام درستتری است.
آرامگاه کوروش در پاسارگاد هم تاریخچهٔ غریبی دارد. الیوت کروشی ویلیامز، دولتمرد انگلیسی که در اوایل قرن بیستم به ایران سفر کرده بود، در سفرنامهای که نوشتهاست (۱۹۰۷م) میگوید: «به نظر میآید ایرانی افسانه را به تاریخ و خرافات را به هر دو ترجیح میدهد. از اینرو، امروز آرامگاه کوروش در سرزمین خودش با نام “تخت مادر سلیمان” شناخته میشود». او در ادامه شرح میدهد که دختران و مخدرات (بانوان شریف) که مشکلات عشقی یا کمبودهای عاطفی دارند، پیشکشهایی که شامل قوطیهای حلبی میشود، به درون آرامگاه میآورند و به ریسمانی که در گوشهٔ اندرونی بسته شدهاست، میآویزند. او در انتها میگوید: «کتیبهها از بین رفتهاست و آرامگاه، که از صاحبان اصلیاش بازگرفته شدهاست، به مزاری برای پیشکشهای دونِ مردمی نادان به موجودی موهوم، فروکاسته شدهاست. چون در انبوه دخیلهای بستهشده و حلبیجات نگریستم با خود اندیشیدم که آیا کوروش خبر دارد و آیا اهمیت میدهد؟»[+].
اصلیترین انگیزه از نامگذاری «تخت مادر سلیمان» نه سند تاریخی، بلکه فریب فرهنگی برای در امان ماندن بنای کمنظیر هخامنشی از تخریب توسط اعراب مسلمان بود؛ اما این دروغ در سالهای بعد توسط مردم باور شد و تا قرن نوزدهم میلادی این نام رایج بود، تا اینکه سیاحان اروپایی توانستند اصالت آرامگاه کوروش را دوباره شناسایی کنند [+].
✅ درسآموزی
نکتهٔ نخست، بیاعتنایی و ناآگاهی ایرانیان نسبت به تاریخ خود است. نکتهٔ دوم اینکه گویی غربیان ما را بهتر از خودمان شناختهاند، و آنکه شما را بهتر بشناسد، آسانتر بر شما غلبه خواهد کرد.
✅ چه باید کرد؟
۱. آموزش تاریخ واقعی و مستند از مدرسه تا دانشگاه باید از اولویتهای آموزش رسمی باشد. گاه اسطورهها بهجای برجستهسازی تاریخ، آن را مخدوش میکنند. باید افسانهها را از تاریخ تمییز دهیم و واقعیت را پاس بداریم.
۲. ساخت مستندها و فیلمهای تاریخی مربوط به ایران، نظیر آنچه عربستان با سریال معاویه دنبال میکند، میتوانند پلی بین گذشته و امروز باشند تا عموم مردم نیز به تاریخشناسی علاقهمند شوند.
۳. نویسندگان، هنرمندان، سیاستمداران، پژوهشگران و شاهدان رویدادهای تاریخی معاصر باید به نوشتن خاطرات و زندگینامههای خود تشویق شوند. این نوشتهها منابع دستاولیاند که میتوانند در آینده، چراغ راه نسلهای بعد باشند و از تحریف تاریخ جلوگیری کنند.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
#تخت_جمشید
#پرسپولیس
@systemdiary
✍️ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۴/۱/۲۸
تختجمشید ساختهٔ داریوش، خشایارشا و اردشیر یکم هخامنشی در شهر پارسه است. تختجمشید در واقع «ارگ شهر پارسه» بوده است. ایرانیان نام پارسه را چند قرن پس از برافتادنش فراموش کردند، چون کتیبهها را دیگر نمیتوانستند بخوانند. در دورهٔ ساسانی، این محل را «صدستون» مینامیدند. در دورههای بعد، در خاطرهٔ مردم فارس، «صدستون» به «چهلستون» و «چهلمنار» تبدیل شد. پس از برافتادن هخامنشیان، خط و زبان آنها نیز نامفهوم شد و تاریخ آنان از یاد ایرانیان رفت و بنای شکوهمند پارسه را کار جمشید، پادشاه افسانهای—که ساختمانهای پرشکوه و شگرف را به او نسبت میدادند—دانستند، و کمکم این نام افسانهای «تختجمشید» را بر آن بنای تاریخی نهادند [علیرضا شهبازی، راهنمای مستند تختجمشید، صص ۲۲–۲۴].
نام مشهور غربی تختجمشید، Persepolis است که ریشهٔ یونانی آن از دو واژهٔ «پرسه» به معنای پارسیان و «پلیس» به معنای شهر آمده است؛ بنابراین «پرسپولیس» به درستی به معنای «شهر پارسیان» است. گویی نام غربی تختجمشید، نام درستتری است.
آرامگاه کوروش در پاسارگاد هم تاریخچهٔ غریبی دارد. الیوت کروشی ویلیامز، دولتمرد انگلیسی که در اوایل قرن بیستم به ایران سفر کرده بود، در سفرنامهای که نوشتهاست (۱۹۰۷م) میگوید: «به نظر میآید ایرانی افسانه را به تاریخ و خرافات را به هر دو ترجیح میدهد. از اینرو، امروز آرامگاه کوروش در سرزمین خودش با نام “تخت مادر سلیمان” شناخته میشود». او در ادامه شرح میدهد که دختران و مخدرات (بانوان شریف) که مشکلات عشقی یا کمبودهای عاطفی دارند، پیشکشهایی که شامل قوطیهای حلبی میشود، به درون آرامگاه میآورند و به ریسمانی که در گوشهٔ اندرونی بسته شدهاست، میآویزند. او در انتها میگوید: «کتیبهها از بین رفتهاست و آرامگاه، که از صاحبان اصلیاش بازگرفته شدهاست، به مزاری برای پیشکشهای دونِ مردمی نادان به موجودی موهوم، فروکاسته شدهاست. چون در انبوه دخیلهای بستهشده و حلبیجات نگریستم با خود اندیشیدم که آیا کوروش خبر دارد و آیا اهمیت میدهد؟»[+].
اصلیترین انگیزه از نامگذاری «تخت مادر سلیمان» نه سند تاریخی، بلکه فریب فرهنگی برای در امان ماندن بنای کمنظیر هخامنشی از تخریب توسط اعراب مسلمان بود؛ اما این دروغ در سالهای بعد توسط مردم باور شد و تا قرن نوزدهم میلادی این نام رایج بود، تا اینکه سیاحان اروپایی توانستند اصالت آرامگاه کوروش را دوباره شناسایی کنند [+].
✅ درسآموزی
نکتهٔ نخست، بیاعتنایی و ناآگاهی ایرانیان نسبت به تاریخ خود است. نکتهٔ دوم اینکه گویی غربیان ما را بهتر از خودمان شناختهاند، و آنکه شما را بهتر بشناسد، آسانتر بر شما غلبه خواهد کرد.
✅ چه باید کرد؟
۱. آموزش تاریخ واقعی و مستند از مدرسه تا دانشگاه باید از اولویتهای آموزش رسمی باشد. گاه اسطورهها بهجای برجستهسازی تاریخ، آن را مخدوش میکنند. باید افسانهها را از تاریخ تمییز دهیم و واقعیت را پاس بداریم.
۲. ساخت مستندها و فیلمهای تاریخی مربوط به ایران، نظیر آنچه عربستان با سریال معاویه دنبال میکند، میتوانند پلی بین گذشته و امروز باشند تا عموم مردم نیز به تاریخشناسی علاقهمند شوند.
۳. نویسندگان، هنرمندان، سیاستمداران، پژوهشگران و شاهدان رویدادهای تاریخی معاصر باید به نوشتن خاطرات و زندگینامههای خود تشویق شوند. این نوشتهها منابع دستاولیاند که میتوانند در آینده، چراغ راه نسلهای بعد باشند و از تحریف تاریخ جلوگیری کنند.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
#تخت_جمشید
#پرسپولیس
@systemdiary
👍50
⭕️ درسهایی از بهکارگیری و کنارهگیری ایلان ماسک
✍️ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۴/۲/۱۲
آنقدر که حضور ایلان ماسک در فعالیتهای انتخاباتی ترامپ و نقش او بهعنوان رئیس اداره بهرهوری دولت (DOGE) پس از پیروزی، مورد توجه رسانههای ایران قرار گرفت، کنارهگیری او زیر ذرهبین رسانهها نرفت.
بر اساس قوانین وزارت دادگستری ایالات متحده، کارمندان دولتی ویژه (Special Government Employee) افرادی هستند که برای مدت ۱۳۰ روز یا کمتر در یک دوره ۳۶۵ روزه برای دولت کار میکنند. ایلان ماسک بهعنوان یک کارمند دولتی ویژه در دولت ترامپ منصوب شد. این نقش به او اجازه داده است تا بهعنوان یک مشاور یا کارشناس موقت، بدون تعهد به کار تماموقت در دولت خدمت کند. این محدودیت زمانی برای جلوگیری از تضاد منافع و اطمینان از اینکه افراد در این موقعیتها بهطور نامحدود در دولت باقی نمانند، طراحی شده است.
در سیستم اداری ایالات متحده، اگر فردی بخواهد بیش از ۱۳۰ روز در سال در یک نقش دولتی کار کند، باید بهعنوان یک کارمند تماموقت دولت شناخته شود. این بهمعنای پذیرش محدودیتها و مقررات سختگیرانهتری شامل موارد زیر است:
• ممنوعیت تضاد منافع: فرد نمیتواند همزمان در بخش خصوصی منافعی داشته باشد که بر تصمیمات دولتی او تأثیر بگذارد.
• محدودیتهای اخلاقی و شفافیت مالی: فرد ملزم به افشای داراییها و تعهدات مالی خود برای جلوگیری از فساد و سوگیری است.
وضعیت کارمند ویژه اغلب برای افراد سرشناس در بخش خصوصی، دانشگاهیان و متخصصان صنعت ایجاد میشود تا بدون محدودیتهای یک شغل دولتی تماموقت، به دولت کمک کنند. با اتمام دوره ۱۳۰ روزه، ماسک تصمیم گرفت که از نقش رسمی خود کنارهگیری کند و تمرکز خود را بر شرکتهای خصوصیاش معطوف نماید.
✅ درسآموزی سیستمی
۱- ساختار سیستم، نقش مهمی در رفتار سیستم دارد. قانون محدودیت ۱۳۰ روزه کارمندان ویژه دولت، یک فرآیند کنترلی در ساختار سیستم دولت آمریکا است. این فرآیند کنترلی از یکسو باعث سادهسازی بهکارگیری متخصصان حوزه خصوصی میشود و از سوی دیگر مانع ایجاد تضاد منافع (بهرهبرداری از موقعیت دولتی در حوزه خصوصی) و فساد مالی خواهد شد.
۲- ایلان ماسک تاکنون با دو زن ازدواج رسمی کرده است و از چهار زن مختلف دارای حداقل ۱۴ فرزند است. او در گذشته خود را آگنوستیک (ندانمگرا در زمینه وجود یا عدم وجود خدا) معرفی کرده، اما در سالهای اخیر از خود بهعنوان یک «مسیحی فرهنگی» یاد کرده است؛ یعنی کسی که با اصول اخلاقی مسیحیت همراه است، ولی به آموزههای دینی سنتی پایبند نیست.
نکته قابلتوجه برای سیاستگذار ما این است که با وجود تمام این پیشزمینههای شخصی، فکری و مذهبی، دولت آمریکا از توان مدیریتی و تفکر استراتژیک او در ساختار حکمرانی بهره برده است. این همان مفهوم «نظم دسترسی باز» است که داگلاس نورث آن را از ملزومات توسعه کشورها میداند.
این در حالی است که در ایران، زمینههای فردی و باورهای شخصی گاه بهانهای برای حذف نخبگان و متخصصان و قرار گرفتن در شرایط «نظم دسترسی محدود» میشود؛ رویکردی که مانعی جدی برای بهرهگیری از سرمایه انسانی کشور است.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
#تفکر_سیستمی
#ایلان_ماسک
#نظم_دسترسی_باز
@systemdiary
✍️ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۴/۲/۱۲
آنقدر که حضور ایلان ماسک در فعالیتهای انتخاباتی ترامپ و نقش او بهعنوان رئیس اداره بهرهوری دولت (DOGE) پس از پیروزی، مورد توجه رسانههای ایران قرار گرفت، کنارهگیری او زیر ذرهبین رسانهها نرفت.
بر اساس قوانین وزارت دادگستری ایالات متحده، کارمندان دولتی ویژه (Special Government Employee) افرادی هستند که برای مدت ۱۳۰ روز یا کمتر در یک دوره ۳۶۵ روزه برای دولت کار میکنند. ایلان ماسک بهعنوان یک کارمند دولتی ویژه در دولت ترامپ منصوب شد. این نقش به او اجازه داده است تا بهعنوان یک مشاور یا کارشناس موقت، بدون تعهد به کار تماموقت در دولت خدمت کند. این محدودیت زمانی برای جلوگیری از تضاد منافع و اطمینان از اینکه افراد در این موقعیتها بهطور نامحدود در دولت باقی نمانند، طراحی شده است.
در سیستم اداری ایالات متحده، اگر فردی بخواهد بیش از ۱۳۰ روز در سال در یک نقش دولتی کار کند، باید بهعنوان یک کارمند تماموقت دولت شناخته شود. این بهمعنای پذیرش محدودیتها و مقررات سختگیرانهتری شامل موارد زیر است:
• ممنوعیت تضاد منافع: فرد نمیتواند همزمان در بخش خصوصی منافعی داشته باشد که بر تصمیمات دولتی او تأثیر بگذارد.
• محدودیتهای اخلاقی و شفافیت مالی: فرد ملزم به افشای داراییها و تعهدات مالی خود برای جلوگیری از فساد و سوگیری است.
وضعیت کارمند ویژه اغلب برای افراد سرشناس در بخش خصوصی، دانشگاهیان و متخصصان صنعت ایجاد میشود تا بدون محدودیتهای یک شغل دولتی تماموقت، به دولت کمک کنند. با اتمام دوره ۱۳۰ روزه، ماسک تصمیم گرفت که از نقش رسمی خود کنارهگیری کند و تمرکز خود را بر شرکتهای خصوصیاش معطوف نماید.
✅ درسآموزی سیستمی
۱- ساختار سیستم، نقش مهمی در رفتار سیستم دارد. قانون محدودیت ۱۳۰ روزه کارمندان ویژه دولت، یک فرآیند کنترلی در ساختار سیستم دولت آمریکا است. این فرآیند کنترلی از یکسو باعث سادهسازی بهکارگیری متخصصان حوزه خصوصی میشود و از سوی دیگر مانع ایجاد تضاد منافع (بهرهبرداری از موقعیت دولتی در حوزه خصوصی) و فساد مالی خواهد شد.
۲- ایلان ماسک تاکنون با دو زن ازدواج رسمی کرده است و از چهار زن مختلف دارای حداقل ۱۴ فرزند است. او در گذشته خود را آگنوستیک (ندانمگرا در زمینه وجود یا عدم وجود خدا) معرفی کرده، اما در سالهای اخیر از خود بهعنوان یک «مسیحی فرهنگی» یاد کرده است؛ یعنی کسی که با اصول اخلاقی مسیحیت همراه است، ولی به آموزههای دینی سنتی پایبند نیست.
نکته قابلتوجه برای سیاستگذار ما این است که با وجود تمام این پیشزمینههای شخصی، فکری و مذهبی، دولت آمریکا از توان مدیریتی و تفکر استراتژیک او در ساختار حکمرانی بهره برده است. این همان مفهوم «نظم دسترسی باز» است که داگلاس نورث آن را از ملزومات توسعه کشورها میداند.
این در حالی است که در ایران، زمینههای فردی و باورهای شخصی گاه بهانهای برای حذف نخبگان و متخصصان و قرار گرفتن در شرایط «نظم دسترسی محدود» میشود؛ رویکردی که مانعی جدی برای بهرهگیری از سرمایه انسانی کشور است.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
#تفکر_سیستمی
#ایلان_ماسک
#نظم_دسترسی_باز
@systemdiary
👍73
Audio
⭕️ فرسته قبلی با عنوان «درسهایی از بهکارگیری و کنارهگیری ایلان ماسک» با استفاده از هوش مصنوعی NotebookLM تبدیل به یک پادکست دو نفره شده است. به واقع هوش مصنوعی عالی بودن را آسانتر و معمولی ماندن را سختتر کرده است.
#NotebookLM
@systemdiary
#NotebookLM
@systemdiary
👍42
⭕️نقش ما در بهبود سیستمهای اقتصادی-اجتماعی
✍️ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۴/۲/۲۶
بر اساس گزارش دیجیکالا، در سال ۱۴۰۲ حدود ۲۵.۸ میلیون سفارش در این پلتفرم ثبت شده است. در همین بازه زمانی، پلتفرم آمازون حدود ۵۸۴ میلیون سفارش (بهطور میانگین ۱.۶ میلیون سفارش در روز) دریافت کرده است. با توجه به ابعاد جهانی آمازون، این اختلاف در تعداد سفارشها طبیعی به نظر میرسد؛ اما با در نظر گرفتن جمعیت کاربران فعال در هر کشور، عملکرد دیجیکالا قابل توجه و حتی تحسینبرانگیز است.
در کنار این آمار، موضوع مشارکت کاربران در ثبت نظرات و امتیازدهی نیز قابل تأمل است. دیجیکالا در سال ۱۴۰۲ مجموعاً ۱۲ میلیون نظر دربارهی کالاهای خود دریافت کرده، در حالی که آمازون در همین بازه زمانی بیش از ۵۷۱ میلیون نظر دریافت کرده است. این یعنی بهازای هر سفارش، کاربران دیجیکالا بهطور میانگین ۰.۴۶ نظر ثبت کردهاند، در حالی که این عدد در آمازون ۰.۹۸ است [+].
بهعبارت دیگر، کاربران آمازون بیش از ۲ برابر کاربران دیجیکالا در ثبت بازخورد فعال بودهاند. این تفاوت فقط یک آمار نیست، بلکه حامل یک درس مهم سیستمی است.
✅درسآموزی سیستمی
اهمیت ثبت نظر و بازخورد را میتوان از زوایای مختلف بررسی کرد، اما آنچه در این یادداشت مورد تأکید است، درک نقش فردی در بهبود سیستمهایی است که خود بخشی از آن هستیم.
وقتی ما پس از دریافت یک کالا یا خدمت (بهویژه در فضای آنلاین) نظر خود را ثبت میکنیم، عملاً بر ثبت تقاضا توسط مشتریان بعدی تأثیر میگذاریم. فرض کنید از کیفیت خدمتی ناراضی هستید. اگر نظر خود را ثبت نکنید، ارائهدهنده بازخوردی برای اصلاح عملکرد خود دریافت نمیکند. اما با ثبت یک نظر منصفانه، هم به دیگران برای تصمیمگیری بهتر کمک کردهاید و هم به فروشنده یا خدمتدهنده پیام اصلاح فرستادهاید.
برعکس، اگر از کیفیت کالا یا خدمتی راضی بودهاید و آن را بازتاب دهید، با افزایش تقاضا برای آن محصول، به تشویق کسبوکارهای مسئول و باکیفیت کمک کردهاید. این رفتار فردی، چرخهای مثبت را شکل میدهد که در نهایت، سطح کلی خدمات در سیستم را بهبود میبخشد.
این موضوع یک درس سیستمی است: کنشهای کوچک افراد، اثراتی بزرگ در کل سیستم دارند.
وقتی کاربران تنها به منافع لحظهای خود فکر میکنند، حس مسئولیت نسبت به کیفیت کلی سیستم تضعیف میشود. در نتیجه، وقتی کیفیت سیستم رضایتبخش نباشد، افراد معمولاً فقط انگشت اتهام را به سمت دیگران میگیرند و میگویند: «مشکل جای دیگری است.»
بنابراین در حوزههایی که آزادی بیان وجود دارد و محدودیتی برای مشارکت وجود ندارد، ما میتوانیم و باید نقش خود را برای بهبود ایفا کنیم.
برخی راههای ساده اما مؤثر برای افزایش مشارکت و تأثیرگذاری در بهبود سیستمها میتواند شامل موارد زیر باشد:
1. ثبت نظر و امتیاز در پلتفرمهای عمومی:
پس از خرید آنلاین یا حضوری، تجربه خود را در سایتهایی مانند دیجیکالا، گوگل، اسنپفود و ... با دیگران به اشتراک بگذاریم.
2. مشارکت در نظرسنجیها و پژوهشهای اجتماعی: نهادهای تحقیقاتی از طریق پرسشنامهها، مشکلات جامعه را بهتر میشناسند و برای تصمیمگیریهای کلان، به صدای ما نیاز دارند.
3. ارزشیابی آموزشی: دانشجویان با مشارکت در ارزیابی استادان و نظام آموزشی، نقش مهمی در ارتقاء کیفیت آموزش دارند.
4. گزارش مشکلات شهری و خدمات عمومی:
از سامانههای مردمی یا اپلیکیشنهای گزارشدهی استفاده کنیم تا در بهبود خدمات شهری مانند حملونقل، نظافت و امور دولتی سهیم باشیم.
5. تبادل تجربه در انجمنهای تخصصی: در گروههای علمی و حرفهای مشارکت داشته باشیم، مشکلات رایج را مطرح کنیم و به حل آنها کمک کنیم.
رکورددار ثبت کامنت در سايت ديجی كالا در سال ۱۴۰۲ کاربری به نام مهتاب دادزن است که ۱۰۲۸ نظر ثبت و منتشر شده داشته است[+]. ۱۰۲۸ نظر مهتاب میتواند نمادی برای فرياد برای بهبود باشد.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
#تفکر_سیستمی
#دیجی_کالا
@systemdiary
✍️ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۴/۲/۲۶
بر اساس گزارش دیجیکالا، در سال ۱۴۰۲ حدود ۲۵.۸ میلیون سفارش در این پلتفرم ثبت شده است. در همین بازه زمانی، پلتفرم آمازون حدود ۵۸۴ میلیون سفارش (بهطور میانگین ۱.۶ میلیون سفارش در روز) دریافت کرده است. با توجه به ابعاد جهانی آمازون، این اختلاف در تعداد سفارشها طبیعی به نظر میرسد؛ اما با در نظر گرفتن جمعیت کاربران فعال در هر کشور، عملکرد دیجیکالا قابل توجه و حتی تحسینبرانگیز است.
در کنار این آمار، موضوع مشارکت کاربران در ثبت نظرات و امتیازدهی نیز قابل تأمل است. دیجیکالا در سال ۱۴۰۲ مجموعاً ۱۲ میلیون نظر دربارهی کالاهای خود دریافت کرده، در حالی که آمازون در همین بازه زمانی بیش از ۵۷۱ میلیون نظر دریافت کرده است. این یعنی بهازای هر سفارش، کاربران دیجیکالا بهطور میانگین ۰.۴۶ نظر ثبت کردهاند، در حالی که این عدد در آمازون ۰.۹۸ است [+].
بهعبارت دیگر، کاربران آمازون بیش از ۲ برابر کاربران دیجیکالا در ثبت بازخورد فعال بودهاند. این تفاوت فقط یک آمار نیست، بلکه حامل یک درس مهم سیستمی است.
✅درسآموزی سیستمی
اهمیت ثبت نظر و بازخورد را میتوان از زوایای مختلف بررسی کرد، اما آنچه در این یادداشت مورد تأکید است، درک نقش فردی در بهبود سیستمهایی است که خود بخشی از آن هستیم.
وقتی ما پس از دریافت یک کالا یا خدمت (بهویژه در فضای آنلاین) نظر خود را ثبت میکنیم، عملاً بر ثبت تقاضا توسط مشتریان بعدی تأثیر میگذاریم. فرض کنید از کیفیت خدمتی ناراضی هستید. اگر نظر خود را ثبت نکنید، ارائهدهنده بازخوردی برای اصلاح عملکرد خود دریافت نمیکند. اما با ثبت یک نظر منصفانه، هم به دیگران برای تصمیمگیری بهتر کمک کردهاید و هم به فروشنده یا خدمتدهنده پیام اصلاح فرستادهاید.
برعکس، اگر از کیفیت کالا یا خدمتی راضی بودهاید و آن را بازتاب دهید، با افزایش تقاضا برای آن محصول، به تشویق کسبوکارهای مسئول و باکیفیت کمک کردهاید. این رفتار فردی، چرخهای مثبت را شکل میدهد که در نهایت، سطح کلی خدمات در سیستم را بهبود میبخشد.
این موضوع یک درس سیستمی است: کنشهای کوچک افراد، اثراتی بزرگ در کل سیستم دارند.
وقتی کاربران تنها به منافع لحظهای خود فکر میکنند، حس مسئولیت نسبت به کیفیت کلی سیستم تضعیف میشود. در نتیجه، وقتی کیفیت سیستم رضایتبخش نباشد، افراد معمولاً فقط انگشت اتهام را به سمت دیگران میگیرند و میگویند: «مشکل جای دیگری است.»
بنابراین در حوزههایی که آزادی بیان وجود دارد و محدودیتی برای مشارکت وجود ندارد، ما میتوانیم و باید نقش خود را برای بهبود ایفا کنیم.
برخی راههای ساده اما مؤثر برای افزایش مشارکت و تأثیرگذاری در بهبود سیستمها میتواند شامل موارد زیر باشد:
1. ثبت نظر و امتیاز در پلتفرمهای عمومی:
پس از خرید آنلاین یا حضوری، تجربه خود را در سایتهایی مانند دیجیکالا، گوگل، اسنپفود و ... با دیگران به اشتراک بگذاریم.
2. مشارکت در نظرسنجیها و پژوهشهای اجتماعی: نهادهای تحقیقاتی از طریق پرسشنامهها، مشکلات جامعه را بهتر میشناسند و برای تصمیمگیریهای کلان، به صدای ما نیاز دارند.
3. ارزشیابی آموزشی: دانشجویان با مشارکت در ارزیابی استادان و نظام آموزشی، نقش مهمی در ارتقاء کیفیت آموزش دارند.
4. گزارش مشکلات شهری و خدمات عمومی:
از سامانههای مردمی یا اپلیکیشنهای گزارشدهی استفاده کنیم تا در بهبود خدمات شهری مانند حملونقل، نظافت و امور دولتی سهیم باشیم.
5. تبادل تجربه در انجمنهای تخصصی: در گروههای علمی و حرفهای مشارکت داشته باشیم، مشکلات رایج را مطرح کنیم و به حل آنها کمک کنیم.
رکورددار ثبت کامنت در سايت ديجی كالا در سال ۱۴۰۲ کاربری به نام مهتاب دادزن است که ۱۰۲۸ نظر ثبت و منتشر شده داشته است[+]. ۱۰۲۸ نظر مهتاب میتواند نمادی برای فرياد برای بهبود باشد.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
#تفکر_سیستمی
#دیجی_کالا
@systemdiary
👍48
Audio
⭕️ درسهایی از مهتاب دادزن
نسخه پادکست یادداشت «نقش ما در بهبود سیستمهای اقتصادی-اجتماعی»
#NotebookLM
#تفکر_سیستمی
@systemdiary
نسخه پادکست یادداشت «نقش ما در بهبود سیستمهای اقتصادی-اجتماعی»
#NotebookLM
#تفکر_سیستمی
@systemdiary
👍20
⭕️ دکتر یا دروازهبان؟ نگاه سیستمی به پدیدهی بیرانوند
✍ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۴/۳/۹
اخیراً علی بیرانوند، دروازهبان تیم ملی ایران، در مصاحبهای تلویزیونی با اظهاراتی غیردقیق و نامنسجم، خود را دانشجوی دکتری معرفی کرد؛ موضوعی که البته توسط مسئولان دانشگاه مربوطه تکذیب شد. ویدیوی این مصاحبه در فضای مجازی، از جمله در لینکدین، مورد بحث قرار گرفته است. هدف از این یادداشت، بیان تفاوت تفکر تحلیلی (Analytical Thinking) با تفکر سیستمی (Systems Thinking) با استفاده از بررسی واکنشها به ویدیوی بیرانوند است.
عمدهی واکنشها به این مصاحبه، نقد عملکرد دانشگاه در جذب بیضابطه و بیشازحد دانشجوی دکتری و ارائهی مدرک دکتری بدون رعایت کیفیت آموزشی و پژوهشی دانشجو بودهاند. این نوع نقدها ـ که نقدهای درستی هستند ـ در واقع ناشی از نوعی تفکر تحلیلیاند. در این تفکر، شما یک تکمسئله را در نظر میگیرید و سعی میکنید با تجزیهی آن مسئله به اجزا، به دنبال عیبیابی و رفع آن باشید. بهطور خاص، مسئله را در دانشگاه میبینیم و فرایندهای جذب و دانشآموختگی دانشجوی دکتری را کنکاش میکنیم.
اما در تفکر سیستمی، دانشگاه بهعنوان جزئی از یک سیستم کلان اقتصادی ـ اجتماعی در نظر گرفته میشود. در این نوع تفکر، اولین سؤالی که مطرح میشود این است که چه انگیزهای دروازهبان تیم ملی را به سمت اخذ مدرک دانشگاهی سوق داده است. در پاسخ به این سؤال، شما به زیرسیستم مهم دیگری به نام «سربازی اجباری» میرسید. یک ورزشکار، در اوج دوران جوانی و شکوفایی ورزشی خود، مجبور است حدود دو سال از وقت خود را خارج از اختیار و انتخاب خویش بگذراند. این دو سال میتواند از نظر مالی و پیشرفت ورزشی، تأثیر مهمی در زندگی او داشته باشد. بنابراین، دو گزینه پیش روی او قرار میگیرد: گرفتن معافیت تحصیلی با ادامه تحصیل در دانشگاه، یا جعل مدرک پایان خدمت. جنجال کارت معافیت بازیکنان فوتبال، یکی از جنجالیترین پروندههای فساد در فوتبال ایران است که یک صفحهی ویکیپدیا برای آن ساخته شده است.
زیرسیستم فرهنگی، بخش دیگری از انگیزه را شرح میدهد. در ایران، مدرک بخشی از هویت اجتماعی است. در فرهنگ ایرانی، مدرک و عنوان دانشگاهی نوعی اعتبار و منزلت اجتماعی محسوب میشود. ما عادت کردهایم که در محیط کاری و غیرکاری، یکدیگر را با عناوین «دکتر» و «مهندس» خطاب کنیم و این خود حس طبقاتی و سلسلهمراتبی را در مکالمات ایجاد میکند. بنابراین، مدرکگرایی راهی برای پیشروی در این بازی طبقاتی است. برای مقایسه، آیا تاکنون شنیدهاید که آنگلا مرکل، صدراعظم سابق آلمان، را در فضای رسانهای «دکتر آنگلا مرکل» خطاب کنند؟ جهت اطلاع، آنگلا مرکل دارای مدرک دکترا در رشتهی شیمی کوانتومی است.
تأثیر مدرک تحصیلی در کسب جایگاه شغلی و حقوق و مزایای کارکنان دولت نیز از عوامل انگیزشی دیگر برای مدرکگرایی است. وقتی بخش مهمی از فرآیند انتخاب، استخدام و ارتقای شغلی در نهادهای دولتی یا شبهدولتی بر مبنای مدرکگرایی صوری انجام میشود، افراد بهجای تمرکز بر کسب مهارت و تجربه، ترجیح میدهند وارد مسیر «دریافت مدرک» شوند. در نتیجه، تقاضا برای مدارک تحصیلی بیپشتوانه رشد میکند و دانشگاه از نهادی برای تولید علم، به کارگاه صدور گواهینامه بدل میشود.
نکتهی مهم این است که تفکر سیستمی، ذهن ما را به سمت ایجاد یک کلانتصویر (Big Picture) هدایت میکند و در این کلانتصویر، ممکن است در زیرسیستمی، پای خود ما هم در مشکل بهوجودآمده در میان باشد. دشمن همواره آن بیرون نیست؛ گاهی دشمن خود ماییم. در این نوع نگاه، علی بیرانوند قربانی طراحی سیستمهای معیوب است.
دانشگاههای معتبر ایران، پر از دانشجویان دکتری بااستعداد و علاقهمند به آموزش و پژوهش هستند. با یک مصاحبهی کمارزش، ارزش و انگیزهی این دانشجویان را از بین نبریم.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
#تفکر_سیستمی #تفکر_تحلیلی
#بیرانوند #سربازی_اجباری
@systemdiary
✍ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۴/۳/۹
اخیراً علی بیرانوند، دروازهبان تیم ملی ایران، در مصاحبهای تلویزیونی با اظهاراتی غیردقیق و نامنسجم، خود را دانشجوی دکتری معرفی کرد؛ موضوعی که البته توسط مسئولان دانشگاه مربوطه تکذیب شد. ویدیوی این مصاحبه در فضای مجازی، از جمله در لینکدین، مورد بحث قرار گرفته است. هدف از این یادداشت، بیان تفاوت تفکر تحلیلی (Analytical Thinking) با تفکر سیستمی (Systems Thinking) با استفاده از بررسی واکنشها به ویدیوی بیرانوند است.
عمدهی واکنشها به این مصاحبه، نقد عملکرد دانشگاه در جذب بیضابطه و بیشازحد دانشجوی دکتری و ارائهی مدرک دکتری بدون رعایت کیفیت آموزشی و پژوهشی دانشجو بودهاند. این نوع نقدها ـ که نقدهای درستی هستند ـ در واقع ناشی از نوعی تفکر تحلیلیاند. در این تفکر، شما یک تکمسئله را در نظر میگیرید و سعی میکنید با تجزیهی آن مسئله به اجزا، به دنبال عیبیابی و رفع آن باشید. بهطور خاص، مسئله را در دانشگاه میبینیم و فرایندهای جذب و دانشآموختگی دانشجوی دکتری را کنکاش میکنیم.
اما در تفکر سیستمی، دانشگاه بهعنوان جزئی از یک سیستم کلان اقتصادی ـ اجتماعی در نظر گرفته میشود. در این نوع تفکر، اولین سؤالی که مطرح میشود این است که چه انگیزهای دروازهبان تیم ملی را به سمت اخذ مدرک دانشگاهی سوق داده است. در پاسخ به این سؤال، شما به زیرسیستم مهم دیگری به نام «سربازی اجباری» میرسید. یک ورزشکار، در اوج دوران جوانی و شکوفایی ورزشی خود، مجبور است حدود دو سال از وقت خود را خارج از اختیار و انتخاب خویش بگذراند. این دو سال میتواند از نظر مالی و پیشرفت ورزشی، تأثیر مهمی در زندگی او داشته باشد. بنابراین، دو گزینه پیش روی او قرار میگیرد: گرفتن معافیت تحصیلی با ادامه تحصیل در دانشگاه، یا جعل مدرک پایان خدمت. جنجال کارت معافیت بازیکنان فوتبال، یکی از جنجالیترین پروندههای فساد در فوتبال ایران است که یک صفحهی ویکیپدیا برای آن ساخته شده است.
زیرسیستم فرهنگی، بخش دیگری از انگیزه را شرح میدهد. در ایران، مدرک بخشی از هویت اجتماعی است. در فرهنگ ایرانی، مدرک و عنوان دانشگاهی نوعی اعتبار و منزلت اجتماعی محسوب میشود. ما عادت کردهایم که در محیط کاری و غیرکاری، یکدیگر را با عناوین «دکتر» و «مهندس» خطاب کنیم و این خود حس طبقاتی و سلسلهمراتبی را در مکالمات ایجاد میکند. بنابراین، مدرکگرایی راهی برای پیشروی در این بازی طبقاتی است. برای مقایسه، آیا تاکنون شنیدهاید که آنگلا مرکل، صدراعظم سابق آلمان، را در فضای رسانهای «دکتر آنگلا مرکل» خطاب کنند؟ جهت اطلاع، آنگلا مرکل دارای مدرک دکترا در رشتهی شیمی کوانتومی است.
تأثیر مدرک تحصیلی در کسب جایگاه شغلی و حقوق و مزایای کارکنان دولت نیز از عوامل انگیزشی دیگر برای مدرکگرایی است. وقتی بخش مهمی از فرآیند انتخاب، استخدام و ارتقای شغلی در نهادهای دولتی یا شبهدولتی بر مبنای مدرکگرایی صوری انجام میشود، افراد بهجای تمرکز بر کسب مهارت و تجربه، ترجیح میدهند وارد مسیر «دریافت مدرک» شوند. در نتیجه، تقاضا برای مدارک تحصیلی بیپشتوانه رشد میکند و دانشگاه از نهادی برای تولید علم، به کارگاه صدور گواهینامه بدل میشود.
نکتهی مهم این است که تفکر سیستمی، ذهن ما را به سمت ایجاد یک کلانتصویر (Big Picture) هدایت میکند و در این کلانتصویر، ممکن است در زیرسیستمی، پای خود ما هم در مشکل بهوجودآمده در میان باشد. دشمن همواره آن بیرون نیست؛ گاهی دشمن خود ماییم. در این نوع نگاه، علی بیرانوند قربانی طراحی سیستمهای معیوب است.
دانشگاههای معتبر ایران، پر از دانشجویان دکتری بااستعداد و علاقهمند به آموزش و پژوهش هستند. با یک مصاحبهی کمارزش، ارزش و انگیزهی این دانشجویان را از بین نبریم.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
#تفکر_سیستمی #تفکر_تحلیلی
#بیرانوند #سربازی_اجباری
@systemdiary
👍86
⭕️مهارتهای مورد نیاز برای آینده – بر اساس گزارش 2025 مجمع جهانی اقتصاد
🎤 فرزاد دهقانیان، ۱۹ خرداد ۱۴۰۴
🔹 در کنفرانس «در مسیر آینده» که به همت شاخه دانشجویی IEEE دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شد، فرصتی داشتم تا در جمعی از دانشجویان علاقهمند و آیندهنگر، ارائهای با عنوان «مهارتهای مورد نیاز برای آینده» داشته باشم .
در این ارائه به تحلیل دقیق تحولات آینده بازار کار پرداختم و سؤالاتی مثل این را بررسی کردم:
چه مهارتهایی تا سال ۲۰۳۰ بیشترین رشد را دارند؟
چه مشاغلی در حال افولاند و چرا؟
چطور میتوان از حالا برای آینده شغلی آماده شد؟
📎 در ادامه میتوانید فایلهای کامل ارائه را دریافت کنید:
📂 اسلایدهای ارائه
🎧 فایل صوتی کامل سخنرانی
📄 نسخه PDF گزارش WEF 2025
📌 اگر میخواهید بدانید چطور مهارتها در مسیر آینده دگرگون میشوند و چگونه برای نقشهای شغلی فردا آماده شوید، این ارائه نقطه شروع مناسبی است.
#مهارت_های_آینده #گزارش_WEF #هوش_مصنوعی #فین_تک #فناوری_سبز #IEEE_Ferdowsi #Jobs2030 #FutureSkills #در_مسیر_آینده
@systemdiary
🎤 فرزاد دهقانیان، ۱۹ خرداد ۱۴۰۴
🔹 در کنفرانس «در مسیر آینده» که به همت شاخه دانشجویی IEEE دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شد، فرصتی داشتم تا در جمعی از دانشجویان علاقهمند و آیندهنگر، ارائهای با عنوان «مهارتهای مورد نیاز برای آینده» داشته باشم .
در این ارائه به تحلیل دقیق تحولات آینده بازار کار پرداختم و سؤالاتی مثل این را بررسی کردم:
چه مهارتهایی تا سال ۲۰۳۰ بیشترین رشد را دارند؟
چه مشاغلی در حال افولاند و چرا؟
چطور میتوان از حالا برای آینده شغلی آماده شد؟
📎 در ادامه میتوانید فایلهای کامل ارائه را دریافت کنید:
📂 اسلایدهای ارائه
🎧 فایل صوتی کامل سخنرانی
📄 نسخه PDF گزارش WEF 2025
📌 اگر میخواهید بدانید چطور مهارتها در مسیر آینده دگرگون میشوند و چگونه برای نقشهای شغلی فردا آماده شوید، این ارائه نقطه شروع مناسبی است.
#مهارت_های_آینده #گزارش_WEF #هوش_مصنوعی #فین_تک #فناوری_سبز #IEEE_Ferdowsi #Jobs2030 #FutureSkills #در_مسیر_آینده
@systemdiary
Telegram
Systemdiary files
فایل صوتی ارائه
👍48
⭕️ایران در جنگ سیستمی: تهدیدها و راهکارهای حیاتی
✍️ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۷/۸ (ویرایش و بازنشر)
دکترین رسمی تفنگداران نیروی دریایی آمریکا تحت عنوان جنگیدن (۱۹۹۷) در دسترس عموم است و خواندنش میتواند جالب باشد. از نظر این جزوه، جنگ یک فرایند اجتماعی تعاملی است که در آن یک نیرو میکوشد اراده خود را بر نیرویی دیگر تحمیل کند. بدین ترتیب در دکترین کتاب جنگیدن تأکید اصلی بر نابود کردن نیروی مخالف از نظر فیزیکی و تحمیل تلفات جانی یا خسارات تجهیزاتی نیست، بلکه نابود کردن اراده جنگیدن در قوای دشمن است. هدف این است که انسجام سازمانی دشمن تا حد امکان از بین برود به طوری که یکایک عاملان نتوانند به صورت کالبدی منسجم و هدفمند عمل کنند و به جای آن منافع فوری خودشان را مد نظر بگیرند. با این کار قابلیت سازمانی قوای دشمن حتی با داشتن شمار زیاد و تجهیزات فراوان فرو میپاشد و در واقع ارتش دشمن یک سازمان اجتماعی که دارای قابلیت اقدام هدایت شده است به تودهای از افراد تبدیل میگردد [از کتاب توسعه به مثابه توانمندسازی حکومت، ترجمه جعفر خیرخواهان و مسعود درودی، ص ۱۳۴].
✅تحلیل و تجویز راهبردی
یکی از جنبههای کلیدی دکترین جنگیدن، درک عمیق از این نکته است که سازمانها، از جمله نیروهای نظامی، به عنوان سیستمهایی از اجزا و عوامل عمل میکنند که برای رسیدن به هدفی مشترک با یکدیگر در تعاملاند. هر گونه تضعیف در تعامل و هماهنگی این اجزا منجر به فروپاشی کلی سیستم میشود. در سطح عملیاتی، این به معنای بهرهگیری از انواع ابزارها برای تخریب این تعاملات و هماهنگیها است.
تحریمهای اقتصادی به عنوان یکی از ابزارهای مهم برای تضعیف سیستم رقیب، نقشی اساسی در نابودی اراده و توانایی آنها برای جنگیدن ایفا میکند. با کاهش توان اقتصادی، رقیب نه تنها قادر به نوسازی و بهروزرسانی تجهیزات نظامی خود نخواهد بود، بلکه نیروی انسانی آن نیز تحت فشارهای مالی و معیشتی انگیزهای برای جنگیدن نداشته و حتی ممکن است به سادگی با پیشنهاد مالی به نیروی نفوذ دشمن تبدیل شود.
علاوه بر این، تحریمها در کنار خطاهای سیاستهای اجتماعی داخلی دولتها، باعث کاهش سرمایه اجتماعی و تخریب رابطه بین دولت و ملت میشود. زمانی که این رابطه تضعیف شود، افراد دیگر حاضر به فداکاری برای اهداف کلان سیستم نخواهند بود و منافع فردی خود را بر منافع جمعی ترجیح میدهند. بنابراین انسجام و یکپارچگی مورد نیاز برای شکلگیری قابلیت دفاع و حمله به سادگی از بین میرود.
اما چه باید کرد؟ وقتی نقاط حمله مشخص است، عقلانی است که اولویت دفاعی هم باید معطوف به همان نقاط باشد:
۱- تقویت رشد اقتصادی از طریق رفع تحریمها، جذب سرمایهگذاریهای داخلی و خارجی، گسترش صنایع نوآور و تکنولوژیمحور، و توسعه زیرساختهای اقتصادی کلان، میتواند پایداری و توانایی جامعه را در مقابله با تهدیدات در بلندمدت افزایش دهد.
۲- برای افزایش سرمایه اجتماعی، باید اعتماد میان مردم و دولت تقویت شود. این هدف میتواند از طریق شفافسازی فرآیندهای حکومتی با انتشار گزارشهای واقعی از موفقیتها و شکستها (نه تبلیغات محض) و رسیدگی سریع به خطاهای مدیریتی، مشارکت دادن نخبگان و منتقدان دلسوز در تصمیمگیریهای کلان و اجتناب از حذف سیستماتیک متفکران مستقل با ایدههایی همچون خالصسازی، افزایش پاسخگویی مسئولان، و بهبود خدمات عمومی حاصل شود.
بدیهی است که دادن شعارهای حماسی و ابراز احساسات عمومی، بسیار سادهتر از انجام دو گزینه بالاست.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
#تفکر_سیستمی #جنگ_سیستمی #سرمایه_اجتماعی
@systemdiary
https://t.iss.one/systemdiary
✍️ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۷/۸ (ویرایش و بازنشر)
دکترین رسمی تفنگداران نیروی دریایی آمریکا تحت عنوان جنگیدن (۱۹۹۷) در دسترس عموم است و خواندنش میتواند جالب باشد. از نظر این جزوه، جنگ یک فرایند اجتماعی تعاملی است که در آن یک نیرو میکوشد اراده خود را بر نیرویی دیگر تحمیل کند. بدین ترتیب در دکترین کتاب جنگیدن تأکید اصلی بر نابود کردن نیروی مخالف از نظر فیزیکی و تحمیل تلفات جانی یا خسارات تجهیزاتی نیست، بلکه نابود کردن اراده جنگیدن در قوای دشمن است. هدف این است که انسجام سازمانی دشمن تا حد امکان از بین برود به طوری که یکایک عاملان نتوانند به صورت کالبدی منسجم و هدفمند عمل کنند و به جای آن منافع فوری خودشان را مد نظر بگیرند. با این کار قابلیت سازمانی قوای دشمن حتی با داشتن شمار زیاد و تجهیزات فراوان فرو میپاشد و در واقع ارتش دشمن یک سازمان اجتماعی که دارای قابلیت اقدام هدایت شده است به تودهای از افراد تبدیل میگردد [از کتاب توسعه به مثابه توانمندسازی حکومت، ترجمه جعفر خیرخواهان و مسعود درودی، ص ۱۳۴].
✅تحلیل و تجویز راهبردی
یکی از جنبههای کلیدی دکترین جنگیدن، درک عمیق از این نکته است که سازمانها، از جمله نیروهای نظامی، به عنوان سیستمهایی از اجزا و عوامل عمل میکنند که برای رسیدن به هدفی مشترک با یکدیگر در تعاملاند. هر گونه تضعیف در تعامل و هماهنگی این اجزا منجر به فروپاشی کلی سیستم میشود. در سطح عملیاتی، این به معنای بهرهگیری از انواع ابزارها برای تخریب این تعاملات و هماهنگیها است.
تحریمهای اقتصادی به عنوان یکی از ابزارهای مهم برای تضعیف سیستم رقیب، نقشی اساسی در نابودی اراده و توانایی آنها برای جنگیدن ایفا میکند. با کاهش توان اقتصادی، رقیب نه تنها قادر به نوسازی و بهروزرسانی تجهیزات نظامی خود نخواهد بود، بلکه نیروی انسانی آن نیز تحت فشارهای مالی و معیشتی انگیزهای برای جنگیدن نداشته و حتی ممکن است به سادگی با پیشنهاد مالی به نیروی نفوذ دشمن تبدیل شود.
علاوه بر این، تحریمها در کنار خطاهای سیاستهای اجتماعی داخلی دولتها، باعث کاهش سرمایه اجتماعی و تخریب رابطه بین دولت و ملت میشود. زمانی که این رابطه تضعیف شود، افراد دیگر حاضر به فداکاری برای اهداف کلان سیستم نخواهند بود و منافع فردی خود را بر منافع جمعی ترجیح میدهند. بنابراین انسجام و یکپارچگی مورد نیاز برای شکلگیری قابلیت دفاع و حمله به سادگی از بین میرود.
اما چه باید کرد؟ وقتی نقاط حمله مشخص است، عقلانی است که اولویت دفاعی هم باید معطوف به همان نقاط باشد:
۱- تقویت رشد اقتصادی از طریق رفع تحریمها، جذب سرمایهگذاریهای داخلی و خارجی، گسترش صنایع نوآور و تکنولوژیمحور، و توسعه زیرساختهای اقتصادی کلان، میتواند پایداری و توانایی جامعه را در مقابله با تهدیدات در بلندمدت افزایش دهد.
۲- برای افزایش سرمایه اجتماعی، باید اعتماد میان مردم و دولت تقویت شود. این هدف میتواند از طریق شفافسازی فرآیندهای حکومتی با انتشار گزارشهای واقعی از موفقیتها و شکستها (نه تبلیغات محض) و رسیدگی سریع به خطاهای مدیریتی، مشارکت دادن نخبگان و منتقدان دلسوز در تصمیمگیریهای کلان و اجتناب از حذف سیستماتیک متفکران مستقل با ایدههایی همچون خالصسازی، افزایش پاسخگویی مسئولان، و بهبود خدمات عمومی حاصل شود.
بدیهی است که دادن شعارهای حماسی و ابراز احساسات عمومی، بسیار سادهتر از انجام دو گزینه بالاست.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
#تفکر_سیستمی #جنگ_سیستمی #سرمایه_اجتماعی
@systemdiary
https://t.iss.one/systemdiary
👍43
⭕️قطع و وصل کردن اینترنت را شوخی نگیرید
✍ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۴/۴/۲۷
ریچارد فلوریدا در کتاب خیزش طبقه خلاق از ظهور گروهی از نخبگان فرهنگی، علمی و حرفهای سخن میگوید که شامل معماران، پزشکان، اساتید دانشگاه، هنرمندان، نویسندگان، موسیقیدانان و پژوهشگران میشود. این گروه که «طبقه خلاق» نام دارد، موتور محرک توسعه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جوامع امروزی است. کارکرد اقتصادی این طبقه، نه صرفاً نیروی کار، بلکه تولید ایدههای نو، فناوریهای تازه و محتوای خلاقانه است.
فلوریدا تأکید میکند که شکوفایی این طبقه نیازمند وجود سه عامل کلیدی است که به 3T مشهورند:
فناوری (Technology): طبقه خلاق هم تولیدکننده فناوری است و هم پیشرفتهترین مصرفکننده آن.
استعداد (Talent): این طبقه متشکل از افراد با استعدادهای ویژه و قابلیتهای برتر است.
رواداری (Tolerance): این طبقه تنها در فضایی که آزادی، تنوع و پذیرش تفاوتها وجود داشته باشد رشد میکند.
طبقهی خلاق زمانی میتواند به نقشآفرینی مناسب بپردازد که محیط فعالیتش، برخوردار از امکانات و زیرساختهای فناورانهی مناسب (مانند اینترنت پرسرعت، آزاد و پایدار) بوده، همزمان رواداری مورد نیاز برای خلاقیت و نوآوری وجود داشته باشد و در نهایت زمینهی رشد و فعالیت استعداد این کنشگران فراهم شود. فقدان سهگانهی اشارهشده میتواند منجر به افزایش مهاجرت این طبقه، تهیشدن جامعه از طبقهی خلاق خود، و از بین رفتن امکان حضور و نقشآفرینی این طبقه شود. در حقیقت طبقهی خلاق نوعی اکوسیستم اجتماعی–اقتصادی است که از بین رفتن این اکوسیستم، منجر به از بین رفتن موتور توسعه در کشور میشود. [از کتاب روایت توسعه بر بال فناوری، امیر ناظمی، صص ۶۴-۵۳]
✅ تحلیل راهبردی
رواداری در کشور، بهویژه در شرایط بهاصطلاح «همیشه حساس»، وضعیت مناسبی ندارد. ما با محدودیتهای فزاینده در دسترسی آزاد به اطلاعات و کاهش ظرفیت گفتوگو در سطح اجتماعی روبهرو هستیم. همزمان، تحریمهای تجاری، کاهش توان اقتصادی و انسداد ارتباطات بینالمللی، حوزهی فناوری کشور را با چالشهای جدی مواجه کرده است. این دو عامل، نارضایتی نخبگان و مهاجرت آنها را در پی دارد که نتیجهاش، تحلیل رفتن ذخیرهی استعداد ملی است. این مهاجرتها، به نوبهی خود، چرخهای معیوب ایجاد میکنند که در آن وضعیت فناوری و رواداری، بهشکل فزایندهای وخیمتر میشود.
جدا از این مباحث کلان، قطع و وصل گاهوبیگاه اینترنت، فیلترینگ و طرحهایی مانند اینترنت طبقاتی، در عمل به نابودی یکی از اصلیترین زیرساختهای فناورانهی مورد نیاز طبقهی خلاق انجامیده است. اینترنت در عصر دیجیتال، صرفاً یک ابزار ارتباطی نیست؛ بلکه رکن بنیادین برای تولید، خلق، یادگیری، تحقیق و ارتباطات تخصصی است. بنابراین، تبدیلشدن قطع اینترنت به واکنش پیشفرض در شرایط امنیتی یا حتی غیرامنیتی، نشانهای خطرناک از نگاه غیرراهبردی به امنیت ملی و توسعه است.
کسانی که درکی از منطق اکوسیستم اجتماعی–اقتصادی توسعه ندارند، معمولاً از تأثیرات بلندمدت چنین اقداماتی غافل میمانند. در این شرایط، شعارهایی مانند «حمایت از نخبگان» یا «توسعه کارآفرینی» بیمعنا، سطحی و پوچ جلوه میکنند.
در دنیای امروز، خلاقیت نه در خلأ، بلکه در اکوسیستمی زنده و پویا شکل میگیرد که بر سه پایهی فناوری، استعداد و رواداری استوار است. تخریب هر یک از این پایهها، بهویژه در عصر دیجیتال، یعنی تخریب آیندهی ایران.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
https://t.iss.one/systemdiary
✍ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۴/۴/۲۷
ریچارد فلوریدا در کتاب خیزش طبقه خلاق از ظهور گروهی از نخبگان فرهنگی، علمی و حرفهای سخن میگوید که شامل معماران، پزشکان، اساتید دانشگاه، هنرمندان، نویسندگان، موسیقیدانان و پژوهشگران میشود. این گروه که «طبقه خلاق» نام دارد، موتور محرک توسعه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جوامع امروزی است. کارکرد اقتصادی این طبقه، نه صرفاً نیروی کار، بلکه تولید ایدههای نو، فناوریهای تازه و محتوای خلاقانه است.
فلوریدا تأکید میکند که شکوفایی این طبقه نیازمند وجود سه عامل کلیدی است که به 3T مشهورند:
فناوری (Technology): طبقه خلاق هم تولیدکننده فناوری است و هم پیشرفتهترین مصرفکننده آن.
استعداد (Talent): این طبقه متشکل از افراد با استعدادهای ویژه و قابلیتهای برتر است.
رواداری (Tolerance): این طبقه تنها در فضایی که آزادی، تنوع و پذیرش تفاوتها وجود داشته باشد رشد میکند.
طبقهی خلاق زمانی میتواند به نقشآفرینی مناسب بپردازد که محیط فعالیتش، برخوردار از امکانات و زیرساختهای فناورانهی مناسب (مانند اینترنت پرسرعت، آزاد و پایدار) بوده، همزمان رواداری مورد نیاز برای خلاقیت و نوآوری وجود داشته باشد و در نهایت زمینهی رشد و فعالیت استعداد این کنشگران فراهم شود. فقدان سهگانهی اشارهشده میتواند منجر به افزایش مهاجرت این طبقه، تهیشدن جامعه از طبقهی خلاق خود، و از بین رفتن امکان حضور و نقشآفرینی این طبقه شود. در حقیقت طبقهی خلاق نوعی اکوسیستم اجتماعی–اقتصادی است که از بین رفتن این اکوسیستم، منجر به از بین رفتن موتور توسعه در کشور میشود. [از کتاب روایت توسعه بر بال فناوری، امیر ناظمی، صص ۶۴-۵۳]
✅ تحلیل راهبردی
رواداری در کشور، بهویژه در شرایط بهاصطلاح «همیشه حساس»، وضعیت مناسبی ندارد. ما با محدودیتهای فزاینده در دسترسی آزاد به اطلاعات و کاهش ظرفیت گفتوگو در سطح اجتماعی روبهرو هستیم. همزمان، تحریمهای تجاری، کاهش توان اقتصادی و انسداد ارتباطات بینالمللی، حوزهی فناوری کشور را با چالشهای جدی مواجه کرده است. این دو عامل، نارضایتی نخبگان و مهاجرت آنها را در پی دارد که نتیجهاش، تحلیل رفتن ذخیرهی استعداد ملی است. این مهاجرتها، به نوبهی خود، چرخهای معیوب ایجاد میکنند که در آن وضعیت فناوری و رواداری، بهشکل فزایندهای وخیمتر میشود.
جدا از این مباحث کلان، قطع و وصل گاهوبیگاه اینترنت، فیلترینگ و طرحهایی مانند اینترنت طبقاتی، در عمل به نابودی یکی از اصلیترین زیرساختهای فناورانهی مورد نیاز طبقهی خلاق انجامیده است. اینترنت در عصر دیجیتال، صرفاً یک ابزار ارتباطی نیست؛ بلکه رکن بنیادین برای تولید، خلق، یادگیری، تحقیق و ارتباطات تخصصی است. بنابراین، تبدیلشدن قطع اینترنت به واکنش پیشفرض در شرایط امنیتی یا حتی غیرامنیتی، نشانهای خطرناک از نگاه غیرراهبردی به امنیت ملی و توسعه است.
کسانی که درکی از منطق اکوسیستم اجتماعی–اقتصادی توسعه ندارند، معمولاً از تأثیرات بلندمدت چنین اقداماتی غافل میمانند. در این شرایط، شعارهایی مانند «حمایت از نخبگان» یا «توسعه کارآفرینی» بیمعنا، سطحی و پوچ جلوه میکنند.
در دنیای امروز، خلاقیت نه در خلأ، بلکه در اکوسیستمی زنده و پویا شکل میگیرد که بر سه پایهی فناوری، استعداد و رواداری استوار است. تخریب هر یک از این پایهها، بهویژه در عصر دیجیتال، یعنی تخریب آیندهی ایران.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
https://t.iss.one/systemdiary
👍59