منطق سرمایهداری نئولیبرال: خصوصیسازی سود و عمومیسازی زیان!
تصمیم به تخصیص ۶۰ هزار میلیارد تومان از منابع شبکه بانکی برای حمایت از بازار سرمایه، مصداق بارز ریاکاری در منطق سرمایهداری نئولیبرال است. در حالی که طی سالهای اخیر، حاکمیت اقتصادی کشور بر طبل آزادسازی بازار کوبیده -از حذف یارانههای پنهان و تعدیل قیمتها تا رهاسازی نرخ ارز- ناگهان در برابر افت شاخص بورس، دخالت حداکثری دولت و تخصیص منابع عمومی را نه تنها مجاز، بلکه ضروری جلوه میدهد. این چرخشِ هدفمند اما گزینشی، استانداردهای دوگانه نئولیبرالیسم را به نمایش میگذارد: بازار آزاد تا زمانی مطلوب است که برای اقلیت سرمایهدار سودآور باشد، اما با نخستین نشانههای زیان، دولت باید بیدرنگ وارد شود و زیانها را ملی کند.
ما با یک الگوی آشنا مواجهیم: خصوصیسازی سود و عمومیسازی زیان. وقتی بازار در اوج است، منافع آن به جیب گروهی محدود از سهامداران و بازیگران خاص میرود (از میان ۴۱ میلیون سهامدار فعال، تنها ۳۴۷ هزار نفر پرتفوی بالای ۲۰۰ میلیون دارند و دارندگان پرفتوی بالای یک میلیارد تومان، کمتر از ۱۰۰ هزار نفرند)؛ اما زمانی که بازار به رکود میافتد، این عموم مردماند که از طریق منابع بانکی، باید زیانها را پوشش دهند. چنین الگویی نه تنها ناقض اصول رقابت و کارایی ادعاشده توسط نظریهپردازان نئولیبرال است، بلکه انگیزههای احتیاطی و مسئولانه را در فعالان بازار از بین میبرد. چرا باید نگران ریسک باشند، وقتی مطمئناند که دولت همیشه برای نجاتشان دخالت خواهد کرد؟
تناقض آشکارتر زمانی بروز میکند که نئولیبرالها، در برابر مطالبات واقعی جامعه نظیر حمایت از تولید، ازدواج و اشتغال، به ناگاه مدافع دوآتشه اصول بازار آزاد و نگران ترازنامه بانکها از بابت تسهیلات تکلیفی میشوند. وقتی میگوییم برای تولید و ازدواج و اشتغال تسهیلات بدهید، فریاد برمیآورند که «وامصیبتا! که تسهیلات تکلیفی بانکها را ناتراز میکند». اما همینکه بازار سهام لرزشی تجربه کند، همان منابع بانکی، بیدرنگ و بدون دغدغه ترازنامه، صرف تثبیت سودآوری داراییهای مالی میشود. وقتی میگوییم ارزش پول ملی را نباید در بازار سیاه به حراج گذاشت، اعتراض میکنند که «وامصیبتا! این دخالت در بازار آزاد است». اما همین مدافعان بازار، در برابر ریزش بورس، اقتصاد را چنان دستوری اداره میکنند که کارل مارکس هم خواب آن را نمیدید.
فراتر از مسئله بیعدالتی موجود در پس این تصمیم، این رویکرد بهشدت نهادهای پولی کشور را فرسوده میکند. منابع بانکی -که باید در خدمت تولید، اشتغال و توسعه باشند- بهسوی بازارهای ثانویهای هدایت میشوند که کارکردی عمدتاً سوداگرانه دارند. خلق نقدینگی برای حمایت از داراییهای مالی، عملاً بانک مرکزی را از مقام ناظر پولی به بازوی اجرایی تثبیت بورس تنزل میدهد. چنین مداخلهای، انحرافی ساختاری را تقویت میکند که در آن بانکها از واسطههای توسعه به ابزارهای تثبیت نوسانات در بازارهای غیرمولد بدل میشوند.
مهمتر از همه، این سیاست نه تنها بحران ساختاری نهفته در ذات بازار سرمایه را درمان نمیکند، بلکه صرفاً یک مُسکن موقتی است که بحران را به تعویق میاندازد و حتی ژرفتر میسازد. این تصمیم، حمایت از بازار نیست، بلکه تثبیت یک وابستگی خطرناک و بازتولید نابرابری در سیاستگذاری است: گروهی خاص بدون پذیرش ریسک، سود میبرند، و اکثریت جامعه باید تاوان بیثباتی را بپردازند. این همان سرمایهداری گزینشی است که نئولیبرالیسم در خفا به آن تن میدهد؛ سرمایهداریای که در آن شکستها ملی و موفقیتها خصوصیاند.
آقایان مراقب باشند! نئولیبرالها «بحرانزی» هستند؛ و تاریخ جهان بر این حقیقت گواه. در شرایط حاد سیاسی که همه دست به عصا حرکت میکنند و ضریب احتیاط صد چندان میشود، زالوهای نئولیبرال فرصت را غنیمت شمرده، نیش خود را بر پیکر در شوک رفته اقتصاد فروکرده و خون ملت را میمکند.
@syjebraily
تصمیم به تخصیص ۶۰ هزار میلیارد تومان از منابع شبکه بانکی برای حمایت از بازار سرمایه، مصداق بارز ریاکاری در منطق سرمایهداری نئولیبرال است. در حالی که طی سالهای اخیر، حاکمیت اقتصادی کشور بر طبل آزادسازی بازار کوبیده -از حذف یارانههای پنهان و تعدیل قیمتها تا رهاسازی نرخ ارز- ناگهان در برابر افت شاخص بورس، دخالت حداکثری دولت و تخصیص منابع عمومی را نه تنها مجاز، بلکه ضروری جلوه میدهد. این چرخشِ هدفمند اما گزینشی، استانداردهای دوگانه نئولیبرالیسم را به نمایش میگذارد: بازار آزاد تا زمانی مطلوب است که برای اقلیت سرمایهدار سودآور باشد، اما با نخستین نشانههای زیان، دولت باید بیدرنگ وارد شود و زیانها را ملی کند.
ما با یک الگوی آشنا مواجهیم: خصوصیسازی سود و عمومیسازی زیان. وقتی بازار در اوج است، منافع آن به جیب گروهی محدود از سهامداران و بازیگران خاص میرود (از میان ۴۱ میلیون سهامدار فعال، تنها ۳۴۷ هزار نفر پرتفوی بالای ۲۰۰ میلیون دارند و دارندگان پرفتوی بالای یک میلیارد تومان، کمتر از ۱۰۰ هزار نفرند)؛ اما زمانی که بازار به رکود میافتد، این عموم مردماند که از طریق منابع بانکی، باید زیانها را پوشش دهند. چنین الگویی نه تنها ناقض اصول رقابت و کارایی ادعاشده توسط نظریهپردازان نئولیبرال است، بلکه انگیزههای احتیاطی و مسئولانه را در فعالان بازار از بین میبرد. چرا باید نگران ریسک باشند، وقتی مطمئناند که دولت همیشه برای نجاتشان دخالت خواهد کرد؟
تناقض آشکارتر زمانی بروز میکند که نئولیبرالها، در برابر مطالبات واقعی جامعه نظیر حمایت از تولید، ازدواج و اشتغال، به ناگاه مدافع دوآتشه اصول بازار آزاد و نگران ترازنامه بانکها از بابت تسهیلات تکلیفی میشوند. وقتی میگوییم برای تولید و ازدواج و اشتغال تسهیلات بدهید، فریاد برمیآورند که «وامصیبتا! که تسهیلات تکلیفی بانکها را ناتراز میکند». اما همینکه بازار سهام لرزشی تجربه کند، همان منابع بانکی، بیدرنگ و بدون دغدغه ترازنامه، صرف تثبیت سودآوری داراییهای مالی میشود. وقتی میگوییم ارزش پول ملی را نباید در بازار سیاه به حراج گذاشت، اعتراض میکنند که «وامصیبتا! این دخالت در بازار آزاد است». اما همین مدافعان بازار، در برابر ریزش بورس، اقتصاد را چنان دستوری اداره میکنند که کارل مارکس هم خواب آن را نمیدید.
فراتر از مسئله بیعدالتی موجود در پس این تصمیم، این رویکرد بهشدت نهادهای پولی کشور را فرسوده میکند. منابع بانکی -که باید در خدمت تولید، اشتغال و توسعه باشند- بهسوی بازارهای ثانویهای هدایت میشوند که کارکردی عمدتاً سوداگرانه دارند. خلق نقدینگی برای حمایت از داراییهای مالی، عملاً بانک مرکزی را از مقام ناظر پولی به بازوی اجرایی تثبیت بورس تنزل میدهد. چنین مداخلهای، انحرافی ساختاری را تقویت میکند که در آن بانکها از واسطههای توسعه به ابزارهای تثبیت نوسانات در بازارهای غیرمولد بدل میشوند.
مهمتر از همه، این سیاست نه تنها بحران ساختاری نهفته در ذات بازار سرمایه را درمان نمیکند، بلکه صرفاً یک مُسکن موقتی است که بحران را به تعویق میاندازد و حتی ژرفتر میسازد. این تصمیم، حمایت از بازار نیست، بلکه تثبیت یک وابستگی خطرناک و بازتولید نابرابری در سیاستگذاری است: گروهی خاص بدون پذیرش ریسک، سود میبرند، و اکثریت جامعه باید تاوان بیثباتی را بپردازند. این همان سرمایهداری گزینشی است که نئولیبرالیسم در خفا به آن تن میدهد؛ سرمایهداریای که در آن شکستها ملی و موفقیتها خصوصیاند.
آقایان مراقب باشند! نئولیبرالها «بحرانزی» هستند؛ و تاریخ جهان بر این حقیقت گواه. در شرایط حاد سیاسی که همه دست به عصا حرکت میکنند و ضریب احتیاط صد چندان میشود، زالوهای نئولیبرال فرصت را غنیمت شمرده، نیش خود را بر پیکر در شوک رفته اقتصاد فروکرده و خون ملت را میمکند.
@syjebraily
Forwarded from حکمران
🔸قطع همکاری ایران با آژانس بین المللی انرژی اتمی
آمریکا: ایران فورا با آژانس همکاری کند!
🔹در گفتگو با دکتر فواد ایزدی
از لینک زیر ببینید:
📺 youtu.be/JEXwhLrihHk
آمریکا: ایران فورا با آژانس همکاری کند!
🔹در گفتگو با دکتر فواد ایزدی
از لینک زیر ببینید:
📺 youtu.be/JEXwhLrihHk
هر امتی رسولی دارد که حامل پیامهای خداست و مامور است آن پیامها را به آنها ابلاغ نماید. وقتی پیامبر هر امتی رسالت الهی را به آنان ابلاغ نمود، «قهرا اختلاف راه انداخته»، گروهی تصدیق و گروه دیگر تکذیبش کردند. خدای تعالی بین آنان قضاء به حق و عدل میراند، بدون اینکه به آنان ستم روا بدارد| علامه طباطبایی، المیزان، تفسیر آیه ۴۷ سوره مبارکه یونس
طلوع ایمان در شب عاشورا
در شب عاشورا، شبی که تاریخ قیام کرده تا عظمت انسان را در بلندای خون و انتخاب تماشا کند، سایهای از نور و صلابت، در میان دلهای شکسته و چشمهای اشکبار، در حسینیهای به نام خمینی، قد علم کرد.
در هنگامهای که صهیون بر طبل فتنه میکوفت و شغالها فریاد میزدند که علمدار در پناه است، ناگاه قامت مردی طلوع کرد که واهمه را به زانو درآورده و شب را سحر میسازد.
او، امشب آمد تا بگوید: هنوز هستند مردانی که وقتی تهمت و تهدید بر سرشان میبارد، قامتشان خم نمیشود. مردانی که سنگرشان، دل مردم است، نه دیوار سیمانی. مردانی که از تبار کربلایند، نه ترس و تردید.
او نه در پناهگاه، که در میانه کربلای امروز ایستاده بود؛ چون حسین، در حلقه یاران. چشم در چشم دشمن، پشت به دنیا، رو به حقیقت. مردی که نه بر مسند قدرت، بلکه بر منبر رسالت تکیه زده است. صدای او، پژواک پیام خون است، نه سیاستِ خالی از شرف.
در شبی که کربلا تکرار میشود، او آمد تا بگوید که ما هنوز زندهایم؛ که هنوز حسین زنده است؛ که هنوز مرگ با عزت، بر زندگی با ذلت ترجیح دارد.
او آمد تا با قامت آرام و چشمهای مطمئنش، به ما یادآوری کند: اگر روزی خون بر شمشیر پیروز شد، امروز ایمان بر تزویر چیره خواهد شد. آمد تا در شب بلا، دلها را آرام کند، نه با وعدههای زمینی، بلکه با ایمانِ به راهی که از نینوا تا قدس ادامه دارد.
و ما، که چشمانتظارِ حقیقت بودیم، دیدیمش؛ نه چون رهبر یک سرزمین، بلکه چون بقیه راه؛ چون فانوسِ هدایت در ظلمتسرای تاریخ.
این شب، دیگر فقط عاشورا نیست؛ این شب، شب میثاق است. میثاق با آنکه آمد تا نشان دهد راه، هنوز از کربلا میگذرد... و از قلبِ بیپناهترین مردم این زمان، تا طلوع صبحی که از دستان همین مظلومان خواهد شکفت.
امشب، دم پایانی هیئت ما این بود:
خون تو پیروزه؛
این همه لبیک گفتیم، واسه امروزه؛
دیگه خیمههای کربلا نمیسوزه...
@syjebraily
در شب عاشورا، شبی که تاریخ قیام کرده تا عظمت انسان را در بلندای خون و انتخاب تماشا کند، سایهای از نور و صلابت، در میان دلهای شکسته و چشمهای اشکبار، در حسینیهای به نام خمینی، قد علم کرد.
در هنگامهای که صهیون بر طبل فتنه میکوفت و شغالها فریاد میزدند که علمدار در پناه است، ناگاه قامت مردی طلوع کرد که واهمه را به زانو درآورده و شب را سحر میسازد.
او، امشب آمد تا بگوید: هنوز هستند مردانی که وقتی تهمت و تهدید بر سرشان میبارد، قامتشان خم نمیشود. مردانی که سنگرشان، دل مردم است، نه دیوار سیمانی. مردانی که از تبار کربلایند، نه ترس و تردید.
او نه در پناهگاه، که در میانه کربلای امروز ایستاده بود؛ چون حسین، در حلقه یاران. چشم در چشم دشمن، پشت به دنیا، رو به حقیقت. مردی که نه بر مسند قدرت، بلکه بر منبر رسالت تکیه زده است. صدای او، پژواک پیام خون است، نه سیاستِ خالی از شرف.
در شبی که کربلا تکرار میشود، او آمد تا بگوید که ما هنوز زندهایم؛ که هنوز حسین زنده است؛ که هنوز مرگ با عزت، بر زندگی با ذلت ترجیح دارد.
او آمد تا با قامت آرام و چشمهای مطمئنش، به ما یادآوری کند: اگر روزی خون بر شمشیر پیروز شد، امروز ایمان بر تزویر چیره خواهد شد. آمد تا در شب بلا، دلها را آرام کند، نه با وعدههای زمینی، بلکه با ایمانِ به راهی که از نینوا تا قدس ادامه دارد.
و ما، که چشمانتظارِ حقیقت بودیم، دیدیمش؛ نه چون رهبر یک سرزمین، بلکه چون بقیه راه؛ چون فانوسِ هدایت در ظلمتسرای تاریخ.
این شب، دیگر فقط عاشورا نیست؛ این شب، شب میثاق است. میثاق با آنکه آمد تا نشان دهد راه، هنوز از کربلا میگذرد... و از قلبِ بیپناهترین مردم این زمان، تا طلوع صبحی که از دستان همین مظلومان خواهد شکفت.
امشب، دم پایانی هیئت ما این بود:
خون تو پیروزه؛
این همه لبیک گفتیم، واسه امروزه؛
دیگه خیمههای کربلا نمیسوزه...
@syjebraily
Forwarded from حکمران
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دکتر جبرائیلی، رئیس هیئت موسس حزب تمدن نوین اسلامی: مذاکره مستقیم با آمریکا منع شد تا فرصت «ایجاد فضای احساسی و بهرهبرداری از آن» و «نیتخوانی» برای دشمن فراهم نشود.
پ.ن: در مصاحبه آقای پزشکیان با تاکر کالرسون، هر دو فرصت برای آمریکا فراهم شد. هم فضایی احساسی ایجاد شده و از آن بهرهبرداری شد، هم رئیسجمهور سفره دلش را پهن کرد.
حکمران؛ روایت عمیق سیاست و اقتصاد🔻
@HokmranOnline
پ.ن: در مصاحبه آقای پزشکیان با تاکر کالرسون، هر دو فرصت برای آمریکا فراهم شد. هم فضایی احساسی ایجاد شده و از آن بهرهبرداری شد، هم رئیسجمهور سفره دلش را پهن کرد.
حکمران؛ روایت عمیق سیاست و اقتصاد🔻
@HokmranOnline
✨ وفاقیون و انقلابیون
همچنانکه نظم سیاسی جهانی در حال دگرگونی و بازتعریف است، نظم سیاسی درون ایران نیز از این تحولات برکنار نمانده و شاهد تغییرات بنیادینی است.
ساختار سنتی سیاست در ایران، که برای سالها مبتنی بر دوگانه اصلاحطلب-اصولگرا تعریف میشد، دیگر کارآمدی خود را از دست داده و جای خود را به الگوهای تازهای از صفبندیهای سیاسی داده است. در این چارچوب نوین، مفهومی به نام «وفاق» سربرآورده که میتوان آن را مظهر پیوند میان راستِ لیبرال و راستِ محافظهکار دانست؛ جریانی که در ظاهر، بر عقلانیت، میانهروی و ثبات تأکید دارد، اما در باطن، حامل نوعی انسجام قدرتمحور برای حفظ و تداوم وضع موجود است.
امروز دیگر خطوط مرزی روشنی که روزگاری میان اصلاحطلبان و اصولگرایان کشیده شده بود، کمرنگ و حتی در مواردی حذف شده است. مواضع آنها در سه حوزه کلیدی ـ فرهنگ، اقتصاد و سیاست خارجی ـ به نحوی به یکدیگر نزدیک شده که تمایزگذاری میانشان برای افکار عمومی دشوار گشته است. این همگرایی به شکلگیری یک جریان تازه منجر شده که از آن میتوان به عنوان جریان «وفاقی» یاد کرد.
در مقابل، جریان «انقلابی»، با تاکید بر بازسازی هویت انقلابی، استقلالطلبی در سیاست خارجی، عدالتمحوری در اقتصاد، و مقاومت فرهنگی در برابر غربزدگی، سعی دارد بدیلی برای گفتمان وفاقی ارائه دهد.
اینک زمان آن فرا رسیده که جریان وفاقی را نه صرفاً بر اساس اسامی و چهرهها و اردوگاههای سیاسی سنتی، بلکه با دقت نظری بر مبنای محتوا و سیاستهای عملیاش مورد تحلیل قرار دهیم.
باید مواضع عناصر این جریان را بهدقت رصد و تبیین کرد، تا امکان مرزبندی شفاف و آگاهانه با آن برای جریان انقلابی فراهم شود. روشن است که این مرزبندی نه برای ایجاد تفرقه، بلکه برای بازشناسی دقیقتر نیروهای موثر در آینده سیاسی ایران ضروری است.
به بیان دیگر، سیاستورزی امروز نیازمند درکی نو از جغرافیای قدرت است. تحلیل نیروهای سیاسی باید فراتر از برچسبهای سنتی برود و به شناسایی کنشگران واقعی، اهدافشان و نسبتشان با مردم، انقلاب اسلامی، عدالت و استقلال ملی بپردازد. آینده سیاست در ایران از دل این بازتعریف بیرون خواهد آمد.
@syjebraily
همچنانکه نظم سیاسی جهانی در حال دگرگونی و بازتعریف است، نظم سیاسی درون ایران نیز از این تحولات برکنار نمانده و شاهد تغییرات بنیادینی است.
ساختار سنتی سیاست در ایران، که برای سالها مبتنی بر دوگانه اصلاحطلب-اصولگرا تعریف میشد، دیگر کارآمدی خود را از دست داده و جای خود را به الگوهای تازهای از صفبندیهای سیاسی داده است. در این چارچوب نوین، مفهومی به نام «وفاق» سربرآورده که میتوان آن را مظهر پیوند میان راستِ لیبرال و راستِ محافظهکار دانست؛ جریانی که در ظاهر، بر عقلانیت، میانهروی و ثبات تأکید دارد، اما در باطن، حامل نوعی انسجام قدرتمحور برای حفظ و تداوم وضع موجود است.
امروز دیگر خطوط مرزی روشنی که روزگاری میان اصلاحطلبان و اصولگرایان کشیده شده بود، کمرنگ و حتی در مواردی حذف شده است. مواضع آنها در سه حوزه کلیدی ـ فرهنگ، اقتصاد و سیاست خارجی ـ به نحوی به یکدیگر نزدیک شده که تمایزگذاری میانشان برای افکار عمومی دشوار گشته است. این همگرایی به شکلگیری یک جریان تازه منجر شده که از آن میتوان به عنوان جریان «وفاقی» یاد کرد.
در مقابل، جریان «انقلابی»، با تاکید بر بازسازی هویت انقلابی، استقلالطلبی در سیاست خارجی، عدالتمحوری در اقتصاد، و مقاومت فرهنگی در برابر غربزدگی، سعی دارد بدیلی برای گفتمان وفاقی ارائه دهد.
اینک زمان آن فرا رسیده که جریان وفاقی را نه صرفاً بر اساس اسامی و چهرهها و اردوگاههای سیاسی سنتی، بلکه با دقت نظری بر مبنای محتوا و سیاستهای عملیاش مورد تحلیل قرار دهیم.
باید مواضع عناصر این جریان را بهدقت رصد و تبیین کرد، تا امکان مرزبندی شفاف و آگاهانه با آن برای جریان انقلابی فراهم شود. روشن است که این مرزبندی نه برای ایجاد تفرقه، بلکه برای بازشناسی دقیقتر نیروهای موثر در آینده سیاسی ایران ضروری است.
به بیان دیگر، سیاستورزی امروز نیازمند درکی نو از جغرافیای قدرت است. تحلیل نیروهای سیاسی باید فراتر از برچسبهای سنتی برود و به شناسایی کنشگران واقعی، اهدافشان و نسبتشان با مردم، انقلاب اسلامی، عدالت و استقلال ملی بپردازد. آینده سیاست در ایران از دل این بازتعریف بیرون خواهد آمد.
@syjebraily
تغییر پارادایم یک مطالبه دقیق است!
هیچ انسان عاقلی نمیتواند منکر این گزاره باشد که «تجربه بر تئوری رجحان دارد». وفاقیون هرچه میخواهند، با هرکه میخواهند، میتوانند مذاکره کنند. اما تجارب برجام و جنگ تحمیلی ۱۲ روزه به ما میگوید مذاکره ابزار مناسبی برای رفع تحریم یا دفع شر جنگ نیست.
به تعبیر دقیق و صحیح مرشایمر، پول رایج در روابط بینالملل، «قدرت» است. اگر این واقعیت را پذیرفتیم، باید بدانیم که هر معامله سودآوری در محیط بینالملل، مستلزم «اعمال قدرت» است، نه تقدیم «مؤلفههای قدرت».
این است که برای یک معامله سودآور در سر هر میز مذاکرهای، منطقا باید «قوی» شد.
کشوری هم که میخواهد «قدرت نظامی» تولید کند، باید «قدرت اقتصادی» کسب کند. دولت ضعیف و کوچک، اقتصاد دلاریزه و متاثر از شوکهای جهانی، سپردن ارزش پول ملی به بازار سیاه، خصوصیسازی انفال و داراییهای ملی، خصوصیسازی نظام بانکی و در یک کلام، مجموعه سیاستهای نئولیبرال، برای ایران قدرت اقتصادی تولید نکرده و نخواهد کرد. نتیجه این پارادایم که توسط همین نویسندگان نامه ۱۸۰ نفره ترویج و تجویز شده و در دهههای گذشته بر کشور مسلط بوده، فروش زمین برای ساخت موشک و پروژههایی مانند «یاس» برای تامین مالی مقاومت است. ما همچنان که مذاکره را مکرر تجربه کردهایم، تجربه سیاستهای نئولیبرال نیز از حد تواتر گذشته است. باید تغییر ریل داد. ما باید قوی شویم و راه تحصیل قدرت حتماً تغییر پارادایم است: گذار از اقتصاد «سرمایهداری نئولیبرال» به یک اقتصاد «ملی، مردمی و مقاومتی».
@syjebraily
هیچ انسان عاقلی نمیتواند منکر این گزاره باشد که «تجربه بر تئوری رجحان دارد». وفاقیون هرچه میخواهند، با هرکه میخواهند، میتوانند مذاکره کنند. اما تجارب برجام و جنگ تحمیلی ۱۲ روزه به ما میگوید مذاکره ابزار مناسبی برای رفع تحریم یا دفع شر جنگ نیست.
به تعبیر دقیق و صحیح مرشایمر، پول رایج در روابط بینالملل، «قدرت» است. اگر این واقعیت را پذیرفتیم، باید بدانیم که هر معامله سودآوری در محیط بینالملل، مستلزم «اعمال قدرت» است، نه تقدیم «مؤلفههای قدرت».
این است که برای یک معامله سودآور در سر هر میز مذاکرهای، منطقا باید «قوی» شد.
کشوری هم که میخواهد «قدرت نظامی» تولید کند، باید «قدرت اقتصادی» کسب کند. دولت ضعیف و کوچک، اقتصاد دلاریزه و متاثر از شوکهای جهانی، سپردن ارزش پول ملی به بازار سیاه، خصوصیسازی انفال و داراییهای ملی، خصوصیسازی نظام بانکی و در یک کلام، مجموعه سیاستهای نئولیبرال، برای ایران قدرت اقتصادی تولید نکرده و نخواهد کرد. نتیجه این پارادایم که توسط همین نویسندگان نامه ۱۸۰ نفره ترویج و تجویز شده و در دهههای گذشته بر کشور مسلط بوده، فروش زمین برای ساخت موشک و پروژههایی مانند «یاس» برای تامین مالی مقاومت است. ما همچنان که مذاکره را مکرر تجربه کردهایم، تجربه سیاستهای نئولیبرال نیز از حد تواتر گذشته است. باید تغییر ریل داد. ما باید قوی شویم و راه تحصیل قدرت حتماً تغییر پارادایم است: گذار از اقتصاد «سرمایهداری نئولیبرال» به یک اقتصاد «ملی، مردمی و مقاومتی».
@syjebraily
Forwarded from حکمران
🔴 شماره جدید حکمران منتشر شد
🌊 اخلال در گذرگاهها| سرمقاله دکتر سید یاسر جبرائیلی
▪️پروندهای تحلیلی-راهبردی با ارزیابی پیامدهای منطقهای، نفتی، امنیتی و اقتصادی
📊 اقتصاد جنگی؛ بازگشت به تجربه موفق دهه ۶۰
در میزگرد اختصاصی «حکمران» با دکتر حسین راغفر و دکتر حسین صمصامی:
▪️ چرا اقتصاد ایران هیچگاه آرایش جنگی نداشت؟
▪️ نسبت نرخ ارز، نابرابری و نارضایتی در جنگ اقتصادی
▪️ چالش حکمرانی پولی و مسئله تورم هدفمند
🌍 جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل؛ نزاع بر سر مرکزیت ژئوپلیتیک جهان
🔹 حجتالاسلام حسین مهدیزاده در گفتوگوی ویژه:
▪️ ما خاورمیانه نیستیم، ما خودِ میانهایم
▪️ پروژه اسرائیل برای سیطره بر کریدورهای جهانی
▪️ بازگشت چین و ایران؛ آغاز فروپاشی نظم غربی
⚖️ اقتصاد اسلامی؛ چرا مستقل و متعادل است؟
🔸 مقایسه تطبیقی مکاتب کاپیتالیسم، سوسیالیسم و اسلام | نصر حمادی
💥 زخم نئولیبرالیسم؛ جراحی لازم است نه مُسکّن
🔸 نقد رویکردهای تعدیل ساختاری، کالاییسازی انرژی، و تسلیم برابر دست نامرئی بازار | حسین عباسیفر
نسخه PDF را از لینک زیر تهیه فرمائید:
https://zarinp.al/727439
🌊 اخلال در گذرگاهها| سرمقاله دکتر سید یاسر جبرائیلی
▪️پروندهای تحلیلی-راهبردی با ارزیابی پیامدهای منطقهای، نفتی، امنیتی و اقتصادی
📊 اقتصاد جنگی؛ بازگشت به تجربه موفق دهه ۶۰
در میزگرد اختصاصی «حکمران» با دکتر حسین راغفر و دکتر حسین صمصامی:
▪️ چرا اقتصاد ایران هیچگاه آرایش جنگی نداشت؟
▪️ نسبت نرخ ارز، نابرابری و نارضایتی در جنگ اقتصادی
▪️ چالش حکمرانی پولی و مسئله تورم هدفمند
🌍 جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل؛ نزاع بر سر مرکزیت ژئوپلیتیک جهان
🔹 حجتالاسلام حسین مهدیزاده در گفتوگوی ویژه:
▪️ ما خاورمیانه نیستیم، ما خودِ میانهایم
▪️ پروژه اسرائیل برای سیطره بر کریدورهای جهانی
▪️ بازگشت چین و ایران؛ آغاز فروپاشی نظم غربی
⚖️ اقتصاد اسلامی؛ چرا مستقل و متعادل است؟
🔸 مقایسه تطبیقی مکاتب کاپیتالیسم، سوسیالیسم و اسلام | نصر حمادی
💥 زخم نئولیبرالیسم؛ جراحی لازم است نه مُسکّن
🔸 نقد رویکردهای تعدیل ساختاری، کالاییسازی انرژی، و تسلیم برابر دست نامرئی بازار | حسین عباسیفر
نسخه PDF را از لینک زیر تهیه فرمائید:
https://zarinp.al/727439
در جامعه اسلامى باید «همه انسانها» از رفاه، آسایش، از امنیّت، از زندگى کافى براى آسایش خیال برخوردار باشند؛ آن چیزى که نه در تمدّن مادّى غرب چنین چیزى وجود دارد و هرگز وجود خواهد داشت؛ و نه در تمدّن و نظام سوسیالیستى و کمونیستى وجود داشت| رهبر حکیم انقلاب اسلامی
Forwarded from حکمران
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
توضیحات مهم دکتر سید یاسر جبرائیلی از جزئیات فاجعه #مکانیزم_ماشه، بندی در یک توافقنامه که در تاریخ بشریت بی سابقه است.
حکمران؛ روایت عمیق سیاست و اقتصاد🔻
@HokmranOnline
حکمران؛ روایت عمیق سیاست و اقتصاد🔻
@HokmranOnline
فروردین ۱۳۹۴ توافقی مشهور به «توافق لوزان» انجام شد که پارامترهای برنامه جامع اقدام مشترک بود.
وزارت خارجه ایران، در وصف این توافق بیانیهای صادر کرد که چنان مملو از موفقیت و دستاورد بود که موجی از پیامهای تبریک را در داخل در پی داشت. اما همزمان، وزارت خارجه آمریکا نیز بیانیهای منتشر کرد که با ادعاهای تیم آقای دکتر ظریف، زمین تا آسمان متفاوت بود.
۱۴ فروردین ۱۳۹۴ در یادداشتی با عنوان «بیانیه ایرانی خوب، بیانیه آمریکایی بد!/ کدام یک سند معتبر و واقعی «بیانیه لوزان» است؟» به بررسی تفاوتهای دو متن پرداختم که امروز، بازخوانی آن خالی از لطف نیست.
در مجموعه نظام، همواره یک اصل مبنا بوده و آن، اعتماد به دستگاهها و مقامات رسمی کشور است.
آن زمان، آقایان طلبکارانه میگفتند شما به حرف ما اعتماد دارید یا به حرف آمریکاییها؟! پاسخش این بود که ما یقین داریم که یک مقام آمریکایی نمیتواند در مسائل ملی، اطلاعات کذب به دولت و ملت خودش بدهد و اتفاقی نیفتد؛ اما در ایران چنین چیزی ممکن و تجربه شده است!
خاطرات تلخی از آن دوران در اذهان منتقدان نقش بسته است...
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1394/01/14/699763/
وزارت خارجه ایران، در وصف این توافق بیانیهای صادر کرد که چنان مملو از موفقیت و دستاورد بود که موجی از پیامهای تبریک را در داخل در پی داشت. اما همزمان، وزارت خارجه آمریکا نیز بیانیهای منتشر کرد که با ادعاهای تیم آقای دکتر ظریف، زمین تا آسمان متفاوت بود.
۱۴ فروردین ۱۳۹۴ در یادداشتی با عنوان «بیانیه ایرانی خوب، بیانیه آمریکایی بد!/ کدام یک سند معتبر و واقعی «بیانیه لوزان» است؟» به بررسی تفاوتهای دو متن پرداختم که امروز، بازخوانی آن خالی از لطف نیست.
در مجموعه نظام، همواره یک اصل مبنا بوده و آن، اعتماد به دستگاهها و مقامات رسمی کشور است.
آن زمان، آقایان طلبکارانه میگفتند شما به حرف ما اعتماد دارید یا به حرف آمریکاییها؟! پاسخش این بود که ما یقین داریم که یک مقام آمریکایی نمیتواند در مسائل ملی، اطلاعات کذب به دولت و ملت خودش بدهد و اتفاقی نیفتد؛ اما در ایران چنین چیزی ممکن و تجربه شده است!
خاطرات تلخی از آن دوران در اذهان منتقدان نقش بسته است...
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1394/01/14/699763/
خبرگزاری تسنیم | Tasnim
بیانیه ایرانی خوب، بیانیه آمریکایی بد!کدام یک سند معتبر و واقعی «بیانیه لوزان» است؟
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم،در دقایق پایانی نشست لوزان و تقریبا در حالی که ظریف و موگرینی در حال قرائت متن کاملا مشترکی درباره رسیدن طرفین به متنی با عنوان «پارامترهای برنامه جامع اقدام مشترک» (Parameters for a Joint Comprehensive Plan of Action)…
Forwarded from حکمران
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔸آیا با فعال شدن قریب الوقوع #مکانیزم_ماشه (هدیه غربگرایان به اروپا) ایران فقط به شرایط قبل از برجام بازخواهد گشت؟
🔹دکتر سید یاسر جبرائیلی پاسخ میدهد
حکمران؛ روایت عمیق سیاست و اقتصاد🔻
@HokmranOnline
🔹دکتر سید یاسر جبرائیلی پاسخ میدهد
حکمران؛ روایت عمیق سیاست و اقتصاد🔻
@HokmranOnline
Forwarded from حکمران
🔸فاجعه «مکانیزم ماشه» در آستانه فعال شدن
🔹دکتر سیدیاسر جبرائیلی
📺 youtu.be/9gD68mOby1c
حکمران؛ روایت عمیق سیاست و اقتصاد🔻
@HokmranOnline
🔹دکتر سیدیاسر جبرائیلی
📺 youtu.be/9gD68mOby1c
حکمران؛ روایت عمیق سیاست و اقتصاد🔻
@HokmranOnline
Forwarded from حکمران
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🟠 آیا اصلا آقای ظریف میداند که مکانیسم ماشه چیست؟
🎙سیدیاسر جبرائیلی
حکمران؛ روایت عمیق سیاست و اقتصاد🔻
@HokmranOnline
🎙سیدیاسر جبرائیلی
حکمران؛ روایت عمیق سیاست و اقتصاد🔻
@HokmranOnline
Forwarded from حکمران
دکتر جبرائیلی در گفت و گوی اختصاصی با المیادین انگلیسی مطرح کرد: قمار استراتژیک اسرائیل و پاسخ قاطع ایران
محورهای اصلی سخنان دکتر جبرائیلی:
🎯 ۱. محاسبه اشتباه استراتژیک اسرائیل و «قمار ناامیدانه»: جبرائیلی تأکید میکند که حمله ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران، بیش از اینکه صرفاً یک عملیات نظامی باشد، یک اقدام سیاسی-استراتژیک با هدف تضمین هژمونی منطقهای برای رژیم صهیونیستی در نظم پسالیبرال جهان بود. او آن را نتیجه تحلیلی میداند که از ناامیدی ژرف ناشی شده بود: اسرائیل تصور میکرد با تضعیف محور مقاومت و براندازی جمهوری اسلامی میتواند موقعیت خود را در نظم جدید جهان تثبیت کند، اما این محاسبه شکست خورد.
۲. افزایش انسجام داخلی و بازسازی اقتدار ملی ایران: تصمیم اسرائیل بر ضربه زدن به ایران بهجای تضعیف، موجب وحدت ملی بیسابقهای در داخل ایران شد. اعتراضات منتقدان بهسرعت فروکش کرد و اکثریت جامعه، فارغ از جناحبندی، همدلانه به حمایت از کشور پرداختند؛ حرکتهای مردمی و نمادین در حمایت از حاکمیت، بازتابی از این انسجام بود.
۳. عملیات «وعده صادق ۳» بهمثابه زلزله استراتژیک: جبرائیلی این عملیات را نقطه عطفی در بازنویسی قواعد بازدارندگی منطقهای میداند. او معتقد است که ایران با نشان دادن توان موشکی چشمگیر، ثابت کرد که نه تنها توان ضربه متقابل دارد، بلکه قادر است مستحکمتر و متحدتر شود. این حرکت پیامی قاطع برای تلآویو، واشنگتن و دیگر بازیگران منطقه ارسال کرد.
۴. دوگانه احتیاط و نمایش پنهان قدرت: وی مطرح کرد که ایران در طول دو عملیات قبلی (وعده صادق ۱ و ۲) سطح پائینی از توان نظامی خود را به نمایش گذاشت. در وعده صادق ۳ سطح دیگری از توان آفندی رونمایی شد پیام مشخصی ارسال کند. جبرائیلی تأکید کرد که این استراتژی، نمونهای از دکترین بازدارندگی کلاسیک است: نمایش نمونهای از قدرت به همراه پنهاننگهداشتن بخش اعظم نیروی واقعی.
۵. بازنگری استراتژیک نسبت به برنامه هستهای: جبرائیلی معتقد است جمهوری اسلامی پس از این تجربه، ممکن است به سمت «بازدارندگی هستهای» حرکت کند. او طرحی سهستونی پیشنهاد میدهد:
الف- توسعه قدرت تلافیجویی (second-strike)؛
ب- اتخاذ مواضع اعلامی شفاف اما دفاعی؛
ج- استفاده از «ابهام استراتژیک» در مورد قابلیتهای واقعی برای بازدارندگی بیشتر.
۶. تلاش اسرائیل برای براندازی و ناکامی آن: اسرائیل قصد داشت با ترور سران سیاسی و نظامی ایران و تحریک قیام داخلی، جمهوری اسلامی را سرنگون کند. اما این سناریو نه فقط شکست خورد، بلکه به تجربیات جدیدی مانند همکاری گسترده مردم با نهادهای امنیتی و ضدجاسوسی منتهی شد و باعث شد نظام سیاسی ایران، به جای تزلزل، مستحکمتر شود.
متن کامل در وب سایت المیادین انگلیسی:
https://english.almayadeen.net/news/politics/jebraily--iran-strikes-rewrote-regional-deterrence-rules---e
حکمران؛ روایت عمیق سیاست واقتصاد
@HokmranOnline
محورهای اصلی سخنان دکتر جبرائیلی:
🎯 ۱. محاسبه اشتباه استراتژیک اسرائیل و «قمار ناامیدانه»: جبرائیلی تأکید میکند که حمله ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران، بیش از اینکه صرفاً یک عملیات نظامی باشد، یک اقدام سیاسی-استراتژیک با هدف تضمین هژمونی منطقهای برای رژیم صهیونیستی در نظم پسالیبرال جهان بود. او آن را نتیجه تحلیلی میداند که از ناامیدی ژرف ناشی شده بود: اسرائیل تصور میکرد با تضعیف محور مقاومت و براندازی جمهوری اسلامی میتواند موقعیت خود را در نظم جدید جهان تثبیت کند، اما این محاسبه شکست خورد.
۲. افزایش انسجام داخلی و بازسازی اقتدار ملی ایران: تصمیم اسرائیل بر ضربه زدن به ایران بهجای تضعیف، موجب وحدت ملی بیسابقهای در داخل ایران شد. اعتراضات منتقدان بهسرعت فروکش کرد و اکثریت جامعه، فارغ از جناحبندی، همدلانه به حمایت از کشور پرداختند؛ حرکتهای مردمی و نمادین در حمایت از حاکمیت، بازتابی از این انسجام بود.
۳. عملیات «وعده صادق ۳» بهمثابه زلزله استراتژیک: جبرائیلی این عملیات را نقطه عطفی در بازنویسی قواعد بازدارندگی منطقهای میداند. او معتقد است که ایران با نشان دادن توان موشکی چشمگیر، ثابت کرد که نه تنها توان ضربه متقابل دارد، بلکه قادر است مستحکمتر و متحدتر شود. این حرکت پیامی قاطع برای تلآویو، واشنگتن و دیگر بازیگران منطقه ارسال کرد.
۴. دوگانه احتیاط و نمایش پنهان قدرت: وی مطرح کرد که ایران در طول دو عملیات قبلی (وعده صادق ۱ و ۲) سطح پائینی از توان نظامی خود را به نمایش گذاشت. در وعده صادق ۳ سطح دیگری از توان آفندی رونمایی شد پیام مشخصی ارسال کند. جبرائیلی تأکید کرد که این استراتژی، نمونهای از دکترین بازدارندگی کلاسیک است: نمایش نمونهای از قدرت به همراه پنهاننگهداشتن بخش اعظم نیروی واقعی.
۵. بازنگری استراتژیک نسبت به برنامه هستهای: جبرائیلی معتقد است جمهوری اسلامی پس از این تجربه، ممکن است به سمت «بازدارندگی هستهای» حرکت کند. او طرحی سهستونی پیشنهاد میدهد:
الف- توسعه قدرت تلافیجویی (second-strike)؛
ب- اتخاذ مواضع اعلامی شفاف اما دفاعی؛
ج- استفاده از «ابهام استراتژیک» در مورد قابلیتهای واقعی برای بازدارندگی بیشتر.
۶. تلاش اسرائیل برای براندازی و ناکامی آن: اسرائیل قصد داشت با ترور سران سیاسی و نظامی ایران و تحریک قیام داخلی، جمهوری اسلامی را سرنگون کند. اما این سناریو نه فقط شکست خورد، بلکه به تجربیات جدیدی مانند همکاری گسترده مردم با نهادهای امنیتی و ضدجاسوسی منتهی شد و باعث شد نظام سیاسی ایران، به جای تزلزل، مستحکمتر شود.
متن کامل در وب سایت المیادین انگلیسی:
https://english.almayadeen.net/news/politics/jebraily--iran-strikes-rewrote-regional-deterrence-rules---e
حکمران؛ روایت عمیق سیاست واقتصاد
@HokmranOnline
Al Mayadeen English
Jebraily: Iran strikes rewrote regional deterrence rules - Exclusive
In this exclusive interview, Dr. Yasser Jebraily explains why "Israel’s" war on Iran was a desperate gamble, how it backfired, and why Iran may be shifting toward nuclear deterrence.
مسکن روی میز بورس: از حق زیست تا کالای سوداگرانه
سیاست «فروش متری مسکن» که اخیراً از سوی مسئولان بازار سرمایه مطرح و توسط کمیته فقهی بورس مورد تأیید قرار گرفت، در ظاهر اقدامی نوآورانه برای تسهیل دسترسی اقشار کمدرآمد به بازار مسکن به نظر میرسد. اما این سیاست، در بطن خود، در ادامه منطقی است که بر اساس اصول مکتب نئولیبرالیسم، هر جنبهای از زندگی اجتماعی را به کالایی قابل مبادله در بازار تبدیل میکند. بر اساس این منطق، مسکن دیگر نه بهمثابه یک حق اجتماعی و ضرورت انسانی، بلکه بهعنوان ابزاری برای سرمایهگذاری و سودآوری در قالب دارایی مالی دیده میشود. چنین نگاهی، عملاً مسیر را برای تعمیق پدیده مالیسازی مسکن هموار میسازد؛ روندی که در آن واحدهای مسکونی نه برای سکونت که برای سوداگری، حفظ ارزش پول و بازدهی سرمایه تولید و مبادله میشوند.
در این چارچوب، فروش متری مسکن بهعنوان ابزاری برای جذب سرمایههای خرد و ورود آنها به بازار بورس، اگرچه بهظاهر با هدف مشارکت عمومی در بازار ملک طراحی شده، اما در عمل واجد آثار ویرانگری است. نخست آنکه این سیاست با گسترش منطق سوداگری، باعث تشویق دلالی در بازار مسکن میشود، بیآنکه به تولید/تامین واقعی مسکن برای نیازمندان منجر شود. سرمایهگذاران به جای اینکه در فرآیند ساختوساز مشارکت کنند، صرفاً به خرید و فروش اوراق یا سهام متری واحدهای مسکونی در بازار ثانویه روی میآورند؛ اقدامی که تنها منجر به افزایش حبابی قیمت زمین و ملک خواهد شد. از سوی دیگر، چنین مدلی عملاً امکان تملک کامل مسکن را برای طبقات فرودست به تعویق میاندازد و آن را به هدفی دور از دسترس بدل میسازد؛ چه، این مستضعفین، در غیاب حمایتهای دولتی، قادر به انباشت تدریجی متراژ مؤثر برای سکونت نخواهند بود.
افزون بر این، ورود مسکن به بورس و تبدیل آن به اوراق متری، مسکن را در معرض نوسانات بازارهای مالی قرار خواهد داد. به این ترتیب، بیثباتی بازارهای بورس، بحرانهای پولی یا سیاستهای پولی و بانکی میتوانند مستقیماً بر بازار مسکن تأثیرگذار باشند و خانوارها را در معرض ریسکهای تازهای قرار دهند. این در حالی است که مسکن، به دلیل نقش حیاتیاش در زندگی مردم، میبایست از منطق نوسانی و سوداگرانه بازار سرمایه مصون بماند. در واقع، حق مسکن - مصرح در اصل ۴۳ قانون اساسی- یک حق بنیادین است و سیاستهایی که آن را در بستر بورس و دلالی بازتعریف میکنند، به شکل پنهان یا آشکار، در تضاد با عدالت اجتماعی و اهداف متعالی انقلاب اسلامی قرار دارند.
بنابراین، هرچند فروش متری مسکن از منظر فقهی ممکن است فاقد منع باشد، اما این بدان معنا نیست که از منظر سیاستگذاری عمومی، عدالت اجتماعی و اهداف انسانی مشروعیت دارد. فقدان نگاه ساختاری به مفهوم «حق بر مسکن» و واگذاری آن به سازوکارهای بازار، نشانه دیگری از سلطه منطق نئولیبرالی بر تصمیمگیریهای اقتصادی در کشور است. مسکن باید در زمره کالاهای عمومی باقی بماند؛ نه ابزار سفتهبازی در بورس و نه موضوع عرضه متری بر اساس قواعد سود و بازده.
ایده «زیستشهر مولد» -که جمعی از نخبگان کشور سالهاست روی آن مطالعه کردهاند- پاسخی نوین، بومی و راهبردی به بحرانهای ناشی از نئولیبرالیسم شهری و کالاییسازی حیات شهری است. در این چشمانداز، شهر نه صرفاً بهعنوان فضایی برای مصرف و انباشت سرمایه، بلکه بهمثابه بستری برای زیست معنادار، کار خلاق، و بازتولید اجتماعی تعریف میشود. برخلاف منطق شهرهای نئولیبرال که مردم را به مصرفکنندگان غیرفعال خدمات، کالاها و حتی فضا تقلیل میدهد، «زیستشهر مولد» میکوشد خانوار را به هستهای مولد، خلاق و مستقل از نظامهای متمرکز و پرهزینه تبدیل کند. در پرتو تحولات فناورانه معاصر، امکان تحقق این چشمانداز بیش از هر زمان دیگر فراهم شده است. فناوریهای نوین، این ظرفیت را دارند که فرآیندهای تولید را فشرده، ابزارآلات را کوچک، و مکان تولید را به درون خانهها انتقال دهند. در چنین الگویی، واحد مسکونی صرفاً محل خواب و مصرف نیست، بلکه به سلول مولد اقتصادی، آموزشی و فناورانه بدل میشود؛ خانهای که در آن خانوادهها میتوانند در مقیاس کوچک، تولید کالا و خدمات را آغاز کنند، از خودکفایی نسبی برخوردار شوند و حتی وارد شبکههای محلی مبادله و تعاون شوند.
طبعا، تحقق «خانه مولد» مستلزم مجموعهای از بازنگریهای ساختاری در سیاستگذاری شهری و اقتصادی است. نخستین گام این است که باید در الگوی شهرسازی عمودی، گرانقیمت و وابسته به نظام بازار بازاندیشی شود و بهجای آن، الگوی گسترش افقی شهرها با واگذاری زمینهای ارزان و زیرساختدار به خانوارها مدنظر قرار گیرد.
انشاءالله در اینباره بیشتر خواهیم گفت...
@syjebraily
سیاست «فروش متری مسکن» که اخیراً از سوی مسئولان بازار سرمایه مطرح و توسط کمیته فقهی بورس مورد تأیید قرار گرفت، در ظاهر اقدامی نوآورانه برای تسهیل دسترسی اقشار کمدرآمد به بازار مسکن به نظر میرسد. اما این سیاست، در بطن خود، در ادامه منطقی است که بر اساس اصول مکتب نئولیبرالیسم، هر جنبهای از زندگی اجتماعی را به کالایی قابل مبادله در بازار تبدیل میکند. بر اساس این منطق، مسکن دیگر نه بهمثابه یک حق اجتماعی و ضرورت انسانی، بلکه بهعنوان ابزاری برای سرمایهگذاری و سودآوری در قالب دارایی مالی دیده میشود. چنین نگاهی، عملاً مسیر را برای تعمیق پدیده مالیسازی مسکن هموار میسازد؛ روندی که در آن واحدهای مسکونی نه برای سکونت که برای سوداگری، حفظ ارزش پول و بازدهی سرمایه تولید و مبادله میشوند.
در این چارچوب، فروش متری مسکن بهعنوان ابزاری برای جذب سرمایههای خرد و ورود آنها به بازار بورس، اگرچه بهظاهر با هدف مشارکت عمومی در بازار ملک طراحی شده، اما در عمل واجد آثار ویرانگری است. نخست آنکه این سیاست با گسترش منطق سوداگری، باعث تشویق دلالی در بازار مسکن میشود، بیآنکه به تولید/تامین واقعی مسکن برای نیازمندان منجر شود. سرمایهگذاران به جای اینکه در فرآیند ساختوساز مشارکت کنند، صرفاً به خرید و فروش اوراق یا سهام متری واحدهای مسکونی در بازار ثانویه روی میآورند؛ اقدامی که تنها منجر به افزایش حبابی قیمت زمین و ملک خواهد شد. از سوی دیگر، چنین مدلی عملاً امکان تملک کامل مسکن را برای طبقات فرودست به تعویق میاندازد و آن را به هدفی دور از دسترس بدل میسازد؛ چه، این مستضعفین، در غیاب حمایتهای دولتی، قادر به انباشت تدریجی متراژ مؤثر برای سکونت نخواهند بود.
افزون بر این، ورود مسکن به بورس و تبدیل آن به اوراق متری، مسکن را در معرض نوسانات بازارهای مالی قرار خواهد داد. به این ترتیب، بیثباتی بازارهای بورس، بحرانهای پولی یا سیاستهای پولی و بانکی میتوانند مستقیماً بر بازار مسکن تأثیرگذار باشند و خانوارها را در معرض ریسکهای تازهای قرار دهند. این در حالی است که مسکن، به دلیل نقش حیاتیاش در زندگی مردم، میبایست از منطق نوسانی و سوداگرانه بازار سرمایه مصون بماند. در واقع، حق مسکن - مصرح در اصل ۴۳ قانون اساسی- یک حق بنیادین است و سیاستهایی که آن را در بستر بورس و دلالی بازتعریف میکنند، به شکل پنهان یا آشکار، در تضاد با عدالت اجتماعی و اهداف متعالی انقلاب اسلامی قرار دارند.
بنابراین، هرچند فروش متری مسکن از منظر فقهی ممکن است فاقد منع باشد، اما این بدان معنا نیست که از منظر سیاستگذاری عمومی، عدالت اجتماعی و اهداف انسانی مشروعیت دارد. فقدان نگاه ساختاری به مفهوم «حق بر مسکن» و واگذاری آن به سازوکارهای بازار، نشانه دیگری از سلطه منطق نئولیبرالی بر تصمیمگیریهای اقتصادی در کشور است. مسکن باید در زمره کالاهای عمومی باقی بماند؛ نه ابزار سفتهبازی در بورس و نه موضوع عرضه متری بر اساس قواعد سود و بازده.
ایده «زیستشهر مولد» -که جمعی از نخبگان کشور سالهاست روی آن مطالعه کردهاند- پاسخی نوین، بومی و راهبردی به بحرانهای ناشی از نئولیبرالیسم شهری و کالاییسازی حیات شهری است. در این چشمانداز، شهر نه صرفاً بهعنوان فضایی برای مصرف و انباشت سرمایه، بلکه بهمثابه بستری برای زیست معنادار، کار خلاق، و بازتولید اجتماعی تعریف میشود. برخلاف منطق شهرهای نئولیبرال که مردم را به مصرفکنندگان غیرفعال خدمات، کالاها و حتی فضا تقلیل میدهد، «زیستشهر مولد» میکوشد خانوار را به هستهای مولد، خلاق و مستقل از نظامهای متمرکز و پرهزینه تبدیل کند. در پرتو تحولات فناورانه معاصر، امکان تحقق این چشمانداز بیش از هر زمان دیگر فراهم شده است. فناوریهای نوین، این ظرفیت را دارند که فرآیندهای تولید را فشرده، ابزارآلات را کوچک، و مکان تولید را به درون خانهها انتقال دهند. در چنین الگویی، واحد مسکونی صرفاً محل خواب و مصرف نیست، بلکه به سلول مولد اقتصادی، آموزشی و فناورانه بدل میشود؛ خانهای که در آن خانوادهها میتوانند در مقیاس کوچک، تولید کالا و خدمات را آغاز کنند، از خودکفایی نسبی برخوردار شوند و حتی وارد شبکههای محلی مبادله و تعاون شوند.
طبعا، تحقق «خانه مولد» مستلزم مجموعهای از بازنگریهای ساختاری در سیاستگذاری شهری و اقتصادی است. نخستین گام این است که باید در الگوی شهرسازی عمودی، گرانقیمت و وابسته به نظام بازار بازاندیشی شود و بهجای آن، الگوی گسترش افقی شهرها با واگذاری زمینهای ارزان و زیرساختدار به خانوارها مدنظر قرار گیرد.
انشاءالله در اینباره بیشتر خواهیم گفت...
@syjebraily
قیمت بهمثابه تعادل؟ نقدی راهبردی بر تقلیل اقتصاد به سیگنال بازار
وزیر اقتصاد دولت چهاردهم گفته است «قیمت، تنها شاخص برای رسیدن به تعادل است».
این اظهارنظر در ظاهر یک بیان فنی و اقتصادی ساده بهنظر میرسد، اما در واقع، حامل یک جهانبینی خاص و خطرناک است که ریشه در تفکر نئولیبرال مکتب شیکاگو دارد. چنین باوری، اقتصاد را از یک نظام پیچیده اجتماعی، سیاسی و نهادی به یک شبکه ساده از سیگنالهای قیمتی تقلیل میدهد. این دیدگاه، نه تنها از نظر علمی قابل نقد است، بلکه از منظر سیاستگذاری، امنیت ملی و مشروعیت نظام سیاسی نیز پیامدهای عمیق و بعضاً جبرانناپذیری بههمراه دارد.
در سطح معرفتشناختی، این گزاره بر مفروضاتی متکی است که در جهان واقعی مصداق ندارند. فرض عقلانیت کامل، اطلاعات متقارن، رقابت کامل و فقدان رانت و انحصار، زیربنای چنین تفکری است؛ اما در عمل، اقتصاد یک کشور با ساختارهای رانتی، نابرابری اطلاعاتی، بازیگران فاسد و دسترسی نابرابر فعالان به فرصتها روبرو است. در چنین شرایطی، قیمت بازتابدهنده تعادل نیست، بلکه منعکسکننده سلطه، نابرابری و بازی قدرت است. لذا تصمیمگیری صرف بر اساس قیمت، نه به تعادل، بلکه به تشدید بحران منجر میشود.
رویکرد نئولیبرال، با تقلیل مدیریت اقتصاد به سیگنال قیمت، نقش نهادها و سیاستگذار را به حاشیه میراند. اگر قیمت تنها شاخص تعادل باشد، دیگر نیازی به اعمال مدیریت دولت، اتخاذ سیاستهای حمایتی، برنامهریزی برای پیشرفت و تدوین سیاست صنعتی یا حتی عدالت بازتوزیعی نیست. در این نگاه، دولت به ناظری بیاختیار و جامعه به بازاری بیوجدان فروکاسته میشود. این نوع تفکر، سیاستگذار را از ابزارهای مشروع برای حمایت از مستضعفین، ایجاد فرصتهای برابر برای آحاد مردم جهت بهرهمندی از منابع عمومی، تأمین امنیت غذایی، و مداخله در بازارهای راهبردی محروم میکند و در عمل، درِ اقتصاد را بهروی سوداگری، سلطه شرکتهای بزرگ ملی و فراملی، و البته بحرانهای ساختاری باز میگذارد.
در سطح راهبردی، پذیرش این ایده معادل با تسلیم اراده ملی در برابر نیروهای کور بازار جهانی است. در جهانی که اقتصاد، بیش از هر زمان دیگری، میدان جنگ قدرتها، تحریمها و بیثباتیهاست، تکیه بر مکانیسم خودتنظیمگر قیمتها، بهمثابه نوعی «خلع سلاح اقتصادی» است. کشوری که سیاستگذار اقتصادی آن صرفاً به قیمتها نگاه میکند، در برابر شوکهای ارزی، بحران انرژی، تحریمها، یا احتکار و سوداگری بیپناه میماند. چنین کشوری بلاتردید توان چانهزنی راهبردی، طراحی سیاست مقاومتی یا مهندسی فرصتهای ملی را از دست میدهد.
از منظر اجتماعی نیز تبعات این تفکر فاجعهبار است. وقتی قیمتها بدون اعمال مدیریت دولت تعیینکننده تخصیص منابع شوند، دسترسی به کالاها و خدمات حیاتی نه بر اساس نیاز، بلکه بر اساس قدرت خرید تنظیم میشود. به این ترتیب، آموزش، درمان، مسکن، انرژی و حتی نان و آب، برای بخشهایی از جامعه غیرقابل دسترس میشود. نابرابریهای ساختاری تعمیق مییابد، طبقه متوسط فرسایش مییابد، و خشم اجتماعی انباشته میشود. تجربه کشورهایی که با نسخههای نئولیبرالی و رهاسازی قیمتها مواجه شدند – از آمریکای لاتین دهه ۱۹۸۰ گرفته تا خاورمیانه پس از دهه ۲۰۰۰ – نشان میدهد که چنین سیاستهایی مستقیماً به بیثباتی، شورشهای شهری، اعتراضات تودهای و سقوط مشروعیت منجر میشود.
در نهایت، باید گفت که دیدگاه وزیر اقتصاد دولت چهاردهم نه تنها خطای تحلیلی دارد، بلکه در سطح حکمرانی نیز ضدملی و غیراستراتژیک است. تعادل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نیازمند فهمی جامع، چندبعدی و عدالتمحور است. نه قیمت، بلکه ترکیب عقلانیت سیاستگذار، نقش نهادها، منافع ملی و ارزشهای اجتماعی باید راهنمای عمل باشد. کشوری که تعادل را به قیمت واگذار کند، خیلی زود همه چیز را به بازار میسپارد؛ از اقتصاد تا امنیت، از عدالت تا مشروعیت.
این موضع وزیر اقتصاد البته برای اهل نظر مایه تعجب نیست. کاملا طبیعی است که یک دانشآموخته مکتب شیکاگو، چنین بیندیشد و مطابق این اندیشه، عمل نماید...
@syjebraily
وزیر اقتصاد دولت چهاردهم گفته است «قیمت، تنها شاخص برای رسیدن به تعادل است».
این اظهارنظر در ظاهر یک بیان فنی و اقتصادی ساده بهنظر میرسد، اما در واقع، حامل یک جهانبینی خاص و خطرناک است که ریشه در تفکر نئولیبرال مکتب شیکاگو دارد. چنین باوری، اقتصاد را از یک نظام پیچیده اجتماعی، سیاسی و نهادی به یک شبکه ساده از سیگنالهای قیمتی تقلیل میدهد. این دیدگاه، نه تنها از نظر علمی قابل نقد است، بلکه از منظر سیاستگذاری، امنیت ملی و مشروعیت نظام سیاسی نیز پیامدهای عمیق و بعضاً جبرانناپذیری بههمراه دارد.
در سطح معرفتشناختی، این گزاره بر مفروضاتی متکی است که در جهان واقعی مصداق ندارند. فرض عقلانیت کامل، اطلاعات متقارن، رقابت کامل و فقدان رانت و انحصار، زیربنای چنین تفکری است؛ اما در عمل، اقتصاد یک کشور با ساختارهای رانتی، نابرابری اطلاعاتی، بازیگران فاسد و دسترسی نابرابر فعالان به فرصتها روبرو است. در چنین شرایطی، قیمت بازتابدهنده تعادل نیست، بلکه منعکسکننده سلطه، نابرابری و بازی قدرت است. لذا تصمیمگیری صرف بر اساس قیمت، نه به تعادل، بلکه به تشدید بحران منجر میشود.
رویکرد نئولیبرال، با تقلیل مدیریت اقتصاد به سیگنال قیمت، نقش نهادها و سیاستگذار را به حاشیه میراند. اگر قیمت تنها شاخص تعادل باشد، دیگر نیازی به اعمال مدیریت دولت، اتخاذ سیاستهای حمایتی، برنامهریزی برای پیشرفت و تدوین سیاست صنعتی یا حتی عدالت بازتوزیعی نیست. در این نگاه، دولت به ناظری بیاختیار و جامعه به بازاری بیوجدان فروکاسته میشود. این نوع تفکر، سیاستگذار را از ابزارهای مشروع برای حمایت از مستضعفین، ایجاد فرصتهای برابر برای آحاد مردم جهت بهرهمندی از منابع عمومی، تأمین امنیت غذایی، و مداخله در بازارهای راهبردی محروم میکند و در عمل، درِ اقتصاد را بهروی سوداگری، سلطه شرکتهای بزرگ ملی و فراملی، و البته بحرانهای ساختاری باز میگذارد.
در سطح راهبردی، پذیرش این ایده معادل با تسلیم اراده ملی در برابر نیروهای کور بازار جهانی است. در جهانی که اقتصاد، بیش از هر زمان دیگری، میدان جنگ قدرتها، تحریمها و بیثباتیهاست، تکیه بر مکانیسم خودتنظیمگر قیمتها، بهمثابه نوعی «خلع سلاح اقتصادی» است. کشوری که سیاستگذار اقتصادی آن صرفاً به قیمتها نگاه میکند، در برابر شوکهای ارزی، بحران انرژی، تحریمها، یا احتکار و سوداگری بیپناه میماند. چنین کشوری بلاتردید توان چانهزنی راهبردی، طراحی سیاست مقاومتی یا مهندسی فرصتهای ملی را از دست میدهد.
از منظر اجتماعی نیز تبعات این تفکر فاجعهبار است. وقتی قیمتها بدون اعمال مدیریت دولت تعیینکننده تخصیص منابع شوند، دسترسی به کالاها و خدمات حیاتی نه بر اساس نیاز، بلکه بر اساس قدرت خرید تنظیم میشود. به این ترتیب، آموزش، درمان، مسکن، انرژی و حتی نان و آب، برای بخشهایی از جامعه غیرقابل دسترس میشود. نابرابریهای ساختاری تعمیق مییابد، طبقه متوسط فرسایش مییابد، و خشم اجتماعی انباشته میشود. تجربه کشورهایی که با نسخههای نئولیبرالی و رهاسازی قیمتها مواجه شدند – از آمریکای لاتین دهه ۱۹۸۰ گرفته تا خاورمیانه پس از دهه ۲۰۰۰ – نشان میدهد که چنین سیاستهایی مستقیماً به بیثباتی، شورشهای شهری، اعتراضات تودهای و سقوط مشروعیت منجر میشود.
در نهایت، باید گفت که دیدگاه وزیر اقتصاد دولت چهاردهم نه تنها خطای تحلیلی دارد، بلکه در سطح حکمرانی نیز ضدملی و غیراستراتژیک است. تعادل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نیازمند فهمی جامع، چندبعدی و عدالتمحور است. نه قیمت، بلکه ترکیب عقلانیت سیاستگذار، نقش نهادها، منافع ملی و ارزشهای اجتماعی باید راهنمای عمل باشد. کشوری که تعادل را به قیمت واگذار کند، خیلی زود همه چیز را به بازار میسپارد؛ از اقتصاد تا امنیت، از عدالت تا مشروعیت.
این موضع وزیر اقتصاد البته برای اهل نظر مایه تعجب نیست. کاملا طبیعی است که یک دانشآموخته مکتب شیکاگو، چنین بیندیشد و مطابق این اندیشه، عمل نماید...
@syjebraily
فراخوان عضویت در حزب تمدن نوین اسلامی
بسم الله الرحمن الرحیم
جوانان علاقمند به آینده ایران عزیز
سلام
در دوران خطیر حاضر که سرنوشت و آینده این مرز و بوم، بیش از هر زمان دیگری نیازمند خرد جمعی، ژرفاندیشی و عزم برآمده از ایمان ناب اسلامی است، تشکیل شبکهای منسجم از نخبگان متعهد، ضرورتی انکارناپذیر شمرده میشود.
حزب تمدن نوین اسلامی با تکیه بر اندیشه و رهنمودهای حکیمانه مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) و به پشتوانه سرمایه انسانی مؤمن و اندیشمند، راه خود را آغاز نموده است تا ضمن گفتمانسازی و کادرسازی برای انقلاب اسلامی، افق تمدن نوین اسلامی را در افکار عمومی جامعه تعمیق بخشد و زمینهساز استقرار مدیریتی الهام گرفته از مکتب اهلبیت علیهمالسلام در عرصه حکمرانی کشور باشد.
امتسازی و تحقق تمدن نوین اسلامی، راهی را میطلبد که بدون تشکیلات و همراهی خواص و نیروهای باانگیزه، پیمودن آن میسر نیست.
از شما دعوت میکنیم که با پیوستن به جمعی برگزیده از نخبهگان متعهد، در این مأموریت تاریخی، ما را یاری فرمایید. مشارکت شما، نه فقط مایه دلگرمی این حرکت نوپا، بلکه گامی کلیدی برای تحقق آرمانهای بلند انقلاب اسلامی و زمینهساز طلوع تمدنی نوین در سپهر ایران اسلامی خواهد بود.
در صورت تمایل به همراهی، خواهشمند است فرم عضویت را از طریق لینک زیر تکمیل فرمایید:
https://survey.porsline.ir/s/o0KMV6o
بیشک حضور ارزشمند شما در تقویت بنیانهای فکری و تشکیلاتی این نهضت، اثرگذار و سرنوشتساز خواهد بود.
با سپاس و احترام
روابط عمومی حزب تمدن نوین اسلامی
بسم الله الرحمن الرحیم
جوانان علاقمند به آینده ایران عزیز
سلام
در دوران خطیر حاضر که سرنوشت و آینده این مرز و بوم، بیش از هر زمان دیگری نیازمند خرد جمعی، ژرفاندیشی و عزم برآمده از ایمان ناب اسلامی است، تشکیل شبکهای منسجم از نخبگان متعهد، ضرورتی انکارناپذیر شمرده میشود.
حزب تمدن نوین اسلامی با تکیه بر اندیشه و رهنمودهای حکیمانه مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) و به پشتوانه سرمایه انسانی مؤمن و اندیشمند، راه خود را آغاز نموده است تا ضمن گفتمانسازی و کادرسازی برای انقلاب اسلامی، افق تمدن نوین اسلامی را در افکار عمومی جامعه تعمیق بخشد و زمینهساز استقرار مدیریتی الهام گرفته از مکتب اهلبیت علیهمالسلام در عرصه حکمرانی کشور باشد.
امتسازی و تحقق تمدن نوین اسلامی، راهی را میطلبد که بدون تشکیلات و همراهی خواص و نیروهای باانگیزه، پیمودن آن میسر نیست.
از شما دعوت میکنیم که با پیوستن به جمعی برگزیده از نخبهگان متعهد، در این مأموریت تاریخی، ما را یاری فرمایید. مشارکت شما، نه فقط مایه دلگرمی این حرکت نوپا، بلکه گامی کلیدی برای تحقق آرمانهای بلند انقلاب اسلامی و زمینهساز طلوع تمدنی نوین در سپهر ایران اسلامی خواهد بود.
در صورت تمایل به همراهی، خواهشمند است فرم عضویت را از طریق لینک زیر تکمیل فرمایید:
https://survey.porsline.ir/s/o0KMV6o
بیشک حضور ارزشمند شما در تقویت بنیانهای فکری و تشکیلاتی این نهضت، اثرگذار و سرنوشتساز خواهد بود.
با سپاس و احترام
روابط عمومی حزب تمدن نوین اسلامی
Porsline
فرم عضویت در حزب تمدن نوین اسلامی
با پُرسلاین به راحتی پرسشنامه خود را طراحی و ارسال کنید و با گزارشهای لحظهای آن به سرعت تصمیم بگیرید.