💢چرا نروژ اینقدر خوب اداره می‌شود؟

@strategym_academy

💢ویژگی‌ استراتژی‌های بد

استراتژی بد، نبود استراتژی خوب نیست.
به منظور کشف استراتژی بد، در جستجوی یک یا چند تا از چهار ویژگی عمده آن باشید:

۱- سخنان پرطمطراق:

سخنان پرطمطراق، شکلی از چرند و پرند است که به لباس مفاهیم یا بحث‌های استراتژیک درآمده است. سخنان پرطمطراق از واژه‌های اغراق‌شده‌ای تشکیل یافته‌اند که بی‌دلیل پیچیده شده‌اند. تظاهر می‌شود که این‌ها مفاهیمی محرمانه و رمزی هستند تا توهمی مبنی بر وجود تفکری سطح بالا در پشت این واژه‌ها را ایجاد نمایند.

۲- ناتوانی در مواجهه با چالش:

استراتژی بد در تشخیص یا تعریف چالش شکست می‌خورد. وقتی نتوانید چالش را تعریف کنید، نمی‌توانید یک استراتژی را ارزیابی کنید یا آن را بهبود بخشید.

۳- اهداف بلندمدت اشتباه برای استراتژی:

بسیاری از استراتژی‌های بد به جای اینکه برنامه‌هایی برای غلبه بر موانع باشند، تنها بیانیه‌ی آمال و آرزوها هستند.

۴- اهداف کوتاه‌مدت استراتژیک بد:

هدف کوتاه‌مدت استراتژیک، وسیله‌ای است برای رسیدن به سرانجامی که توسط رهبر تنظیم می‌شود. اهداف کوتاه‌مدت استراتژیک زمانی بد است که در پرداختن به مسائل حیاتی شکست بخورند یا غیرقابل اجرا باشند.

✍آکادمی مدیریت استراتژیک

@strategym_academy

💡 هوش مصنوعی چطور به خلاقیت و نوآوری ما کمک می‌کنه؟ 💡

ما در حال انجام یک تحقیق دانشگاهی درباره "تأثیر دستیاران هوش مصنوعی بر رفتار نوآورانه کارکنان" هستیم. می‌خواهیم بدانیم این ابزارهای جدید چطور می‌توانند جرقه‌های خلاقیت را در محیط کار روشن کنند.

⏳ با صرف تنها کمتر از ۳ دقیقه از وقت شما و پاسخ به این پرسشنامه، به ما در رسیدن به نتایج دقیق‌تر و جالب‌تر کمک بزرگی خواهید کرد.

نظرات شما برای ما بسیار ارزشمند است. 🙏

👇 برای شرکت در این پژوهش، روی لینک زیر کلیک کنید: 👇
https://survey.porsline.ir/s/SdL1aKp5

🌲  همراهان گرامی 🌲

👈در لیست ذیل چند کانال ارزشمند خدمت شما تقدیم می شود.

🔸شاید رمز توسعه فردی و موفقیت شغلی شما  در یکی از نکاتی باشد که در این کانال ها ارائه شده است.

👇👇👇👇👇👇👇👇

📲 هوش مصنوعی در کسب وکار
@management_ai

💸 آکادمی اقتصاد ایران
@monetary_academy

💢مدیریت رفتار سازمانی
@organizationalbehavior

✅مهارت های مدیریت
@management_skill

🈵 برنامه ریزی و مدیریت زمان
@planing_tm

⭕️تکنیک های مدیریت
@management_technique

❌مدیریت به زبان ساده
@management_simple

🈷 مهارت های زندگی
@life_skills2022

🆗 موفقیت و توسعه فردی
@success_pd

💲 هوش مالی
@fqskill

✝ تفکر استراتژیک
@strategym_academy

🉑 تعالی منابع انسانی
@hrm_academy

📠 مدرسه کسب وکار
@business_school2022

💄ترفند بازاریابی
@tarfandbazaryabi

🏦 آکادمی استارتاپ و کارآفرینی
@startups_academy

🎯 تغییر و تحول سازمانی
@transformation_m

🆗  مدیریت کسب وکار MBA &DBA
@mba_event

💢می‌دونستین بعد از اینکه «اتحاد جماهیر شوروی» از هم پاشید، روسیه حسابی تو خرج و مخارجش گیر کرد و حتی پول کافی برای امحای کلاهک‌های هسته‌ای که رو دستش باد کرده بود نداشت؟!
واسه همین با آمریکا یه قرار داد بست که این کلاهک‌ها رو بهشون به مبلغ کمی بفروشه تا نابودشون کنن.‏آمریکایی‌ها اونا رو برداشتن ولی به جای نابود کردن، از این کلاهک‌ها اورانیوم غنی‌شده کشیدن بیرون و باهاش برق تولید کردن!😁👍🏻
تا سال‌ها چیزی حدود ۱۰٪ برق آمریکا از همون کلاهک‌های هسته‌ای قدیمی شوروی تأمین می‌شد

@strategym_academy

💢کارخانه یا کارگرخانه

✍ محمدرضا شعبانعلی

داشتم یه معرفی و نقد کوتاه برای یک کتاب در متمم می‌نوشتم. گفتم چند خط از وسط متن رو اینجا نقل کنم (با نیم‌نگاهی به سیاستمداران چپ‌زده‌ی ما که انقدر چپ هستند که بین خودشون به اونهایی که کمتر چپ هستند میگن لیبرال):


اما تفکری چپ‌گرایانه هم در نگاه به صنعت وجود دارد که «کارخانه» را «کارگرخانه» می‌بیند. یعنی بیش از آن‌که کارخانه را نهادی اقتصادی بداند و همه‌چیز را حول محور «تولید و ایجاد ارزش اقتصادی» تفسیر کند، کارخانه را محل کار کارگران در نظر می‌گیرد و معتقد است که اصیل‌ترین نوع نگاه به کارخانه، نگاه به کارگران کارخانه و سبک کار و زندگی آن‌هاست.  

جالب است که این روح چپ‌گرایانه در خود واژهٔ «کارخانه» نیز نهفته است. در انگلیسی از لغت factory، در آلمانی از fabrik و در عربی از مصنع استفاده می‌شود که هر سهٔ‌ آن‌ها در کلمهٔ «ساخت و تولید» ریشه دارند؛ یعنی جایی که باید خروجی و محصول داشته باشد.

ولی ما در فارسی از لغت کارخانه استفاده می‌کنیم. یعنی جایی که در آن کار می‌کنند؛ خروجی هم نداشت، نداشت.

💡 شاید کلمات، سرنوشت ملت‌ها را نسازند. اما قطعاً آینه‌ای هستند که بخشی از سرشت و فرهنگ ملت‌ها را در خود منعکس می‌کنند.

@strategym_academy

⭕️فوری
یکی از دانشجویان‌نخبه و با سابقه ی ما موفق شدن کتابی در زمینه ی علوم پایه بنویسن و اکسپت نشر از ایالات متحده بگیرن نشر این کتاب امتیاز بالایی برای مهاجرت محسوب میشه و ارزش علمیش ۳ برابرisiهست
کسانی که علاقه دارن با ایشون همکاری کنن و نامشون در کتاب به عنوان نویسنده ثبت بشه به آیدی زیر پیام بدن:

@Farshid1434

💢مغالطه‌ی توسل به هوش مصنوعی

Appeal to AI

📝 محمدرضا سلیمی

هوش مصنوعی دوران طفولیت خود را طی می‌کند و هنوز به اوج بلوغ نرسیده است. ازاین‌رو، ممکن است مرتکب خطاهای فراوانی شود. افرادی که به طور کامل و بی‌چون‌وچرا به هوش مصنوعی اعتماد می‌کنند مرتکب نوعی مغالطه می‌شوند که به آن «توسل به هوش مصنوعی» می‌گویند.

مغالطه‌ی توسل به هوش مصنوعی زمانی اتفاق می‌افتد که افراد به اشتباه فرض می‌کنند چون هوش مصنوعی محتوایی را تایید یا تولید کرده؛ الزاماً آن محتوا درست، دقیق و معتبر است. به‌عبارت‌دیگر، مغالطه‌ی توسل به هوش مصنوعی براساس اعتماد بی‌چون‌وچرا به هوش مصنوعی شکل می‌گیرد، بدون اینکه به صحت محتوای تولیدشده توجه کنیم.

زمانی که فرد استدلال یا ادعایی را صرفاً به دلیل اینکه هوش مصنوعی آن را تایید یا تولید کرده بپذیرد، مرتکب مغالطه‌ی توسل به هوش مصنوعی شده است. بنابراین، اعتباربخشی به یک استدلال فقط به‌خاطر اینکه هوش مصنوعی آن را تایید کرده خطاست.

پیامدها: اعتماد بی‌چون‌وچرا به هوش مصنوعی و اطاعت کورکورانه از آن باعث «تنبلی فکری» می‌شود. همچنین، این مغالطه مسئولیت‌پذیری افراد را در سازمان‌ها کاهش می‌دهد.

زمانی که افراد به‌جای تحلیل و ارزیابی نقادانه اطلاعات صرفاً به هوش مصنوعی متوسل می‌شوند، باعث می‌شود که مسئولیت درستی اطلاعات را نپذیرند.‌ درواقع، استفاده‌ی بیش‌ازحد از هوش مصنوعی افراد را «مسئولیت‌گریز» می‌کند.

گاهی اوقات هوش مصنوعی براساس سلیقه‌ها، علایق و باورهای فرد پاسخ می‌دهد و او را به سمت «سوگیری تایید» سوق می‌دهد.

چگونه با مغالطه‌ی توسل به هوش مصنوعی مقابله کنیم؟

۱. اطلاعات را به طور مستقل بررسی کنید. همیشه به طور مستقل اطلاعات و ادعا‌های هوش مصنوعی را با منابع معتبر راستی‌آزمایی کنید.

۲. نقادانه بیندیشید. هوش مصنوعی صرفاً یک ابزار است، نه مرجع نهایی حقیقت. خودتان استدلال‌های هوش مصنوعی را نقادانه تحلیل و ارزیابی کنید.

۳. هوش مصنوعی را باز‌تنظیم (reset) کنید. معمولاً هوش مصنوعی بر‌اساس دستورالعمل‌های قبلی به سوال‌های شما پاسخ می‌دهد. بنابراین، لازم است آن را با دستور جدید مجدداً تنظیم کنید.

۴. در تصمیم‌گیری‌های مهم و سرنوشت‌ساز کمتر به هوش مصنوعی متوسل شوید.

۵. محتوای هوش مصنوعی را با اطلاعات و منابع جدید مقایسه کنید.

۶. تکنیک‌های دقیق و درست دستورنویسی را بیاموزید. دستورها را شفاف بنویسید.

هوش مصنوعی هم مانند انسان مرتکب خطای شناختی و مغالطه می‌شود. البته، منشأ خطاها و مغالطه‌ها در انسان و هوش مصنوعی متفاوت است. سوگیری‌های شناختی و مغالطه‌ها در انسان از تکامل، احساسات، هیجانات و محدودیت‌های شناختی نشئت می‌گیرد و هدف آن فریب دادن انسان است؛ اما منشا مغالطه‌ها و خطاهای شناختی در هوش مصنوعی طراحی الگوریتمی ناقص، محدودیت‌های مدل و داده‌های سوگیرانه است.

هوش مصنوعی قصد ندارد ما را فریب دهد، اما ما فریب می‌خوریم. شدت هیجانات در انسان منشا بسیاری از خطاهاست، اما در هوش مصنوعی عواطف و هیجانات نقش بسیار ناچیزی در تحلیل اطلاعات دارد.

در‌واقع، هوش مصنوعی احساس و غریزه‌ای برای اشتباه کردن ندارد، اما می‌تواند خطاهای فکری انسان را تقلید کند. اگر از هوش مصنوعی سوگیرانه سوال کنید، پاسخ آن هم سوگیرانه است.

اعتماد کامل به هوش مصنوعی که داده‌های آن ناقص است نوعی سوگیری‌ست که به آن سوگیری اتوماسیون (automation bias) می‌گویند. در سوگیری اتوماسیون ما تمایل داریم نتایج پردازش اطلاعات از طریق یک سیستم خودکار را به قضاوت انسانی ترجیح دهیم، حتی اگر شواهد مخالف وجود داشته باشد.

البته، انسان در تعامل با هوش مصنوعی مرتکب خطاهای متعددی می‌شود، مانند سوگیری انسان‌انگاری، سوگیری اقتدار، اثر ابهت، اثر هاله‌ای و مغالطه‌ی جعبه‌ی سیاه.

در سوگیری انسان‌انگاری ما تصور می‌کنیم هوش مصنوعی شعور و احساس انسانی دارد، چون مانند انسان استدلال می‌کند و حرف می‌زند، درحالی‌که هوش مصنوعی فقط الگوها را تقلید می‌کند.

در سوگیری اقتدار ما تمایل داریم کورکورانه و بدون تامل از دستورالعمل‌ها و عقاید افراد قدرتمند و صاحب‌نظر اطاعت کنیم.

اثر ابهت نوعی خطای شناختی است که در آن ما تمایل داریم وقتی با افراد یا پدیده‌های باعظمت و باشکوه مانند هوش مصنوعی مواجه می‌شویم به آن بیش‌ازحد اعتماد کنیم و به نقاط ضعف آن توجه نکنیم.

اثر هاله‌ای باعث می‌شود ما تصور کنیم چون هوش مصنوعی در یک زمینه درست و دقیق عمل می‌کند، در تمام زمینه‌ها درست و دقیق عمل می‌کند.

مغالطه‌ی جعبه‌ی سیاه زمانی اتفاق می‌افتد که به دلیل پیچیدگی و ناشناخته بودن یک سیستم درباره‌ی خروجی آن قضاوت نادرست می‌کنیم. برای مثال، چون هوش مصنوعی خیلی پیچیده و پیشرفته است و درست و دقیق عمل می‌کند؛ بنابراین، می‌توانیم به آن اعتماد کنیم.

@management_ai

💢فقط وقتی از شعار درمانی فاصله گرفته می شود ، نتایج واقعی خلق می شوند .
باوربه قدرت اقتصاد آزاد، قوانین به اندازه و درست ، دولت کوچک کمک می کند اقتصاد جان بگیرد .
خاویر میلیی با مالیات کمتر، دولت کوچک‌تر، رشد بیشتر را ایجاد کرد .
دقیقا عکس راهی که در کشور ما طی می شود .

✍ مدیران ایران

@strategym_academy

💢وقتی رسیدن کافی نیست: بازتعریف استعاره موفقیت

✍️ایوب موحدزاده

بسیاری از کوهنوردان آماتور، سخنران‌ها و نویسندگان کتاب‌های مدیریتی، قله را نماد موفقیت نهایی می‌دانند. اما این استعاره، با وجود جذابیتش، می‌تواند برای مدیران و رهبران سازمانی و البته کوهنوردان گمراه‌کننده یا حتی آسیب‌زننده باشد.

کمبود اکسیژن، هایپوترمی، سقوط، اِدِم مغزی و ریوی و نبود امکانات پزشکی، کوهنوردی را به ورزشی مرگبار تبدیل کرده است. بر اساس آمار رسمی، تا پایان سال 2024 در اورست حدود 200 جسد برجا مانده -نه مفقودی- که در دل طبیعت به یادگار سُکنا گزیده‌اند. برخی نیز در وصیت‌ خود میخواهند که اگر در ارتفاعات بالای 8000 مفقود شدند، تلاشی برای بازگرداندن پیکرشان صورت نگیرد. این را هم موفقیت نمی‌توان نامید، شکلی از سپردن جسم به طبیعت است.

اصرار افراطی برای صعود به قله، یادآور دیدگاهی است که هدف را توجیه‌کننده ابزار می‌داند. گویی با هر سطح دانش، مهارت یا تجهیزات می‌توان رهسپار قله‌ شد. همین نگاه منجر شده که حدود جان‌باختگان قله‌های اورست و دماوند، بنا به گزارش‌ها تا سال 1404، به ترتیب به حدود 335 و 40 نفر برسد. وقتی آمار حوادث سایر قلل مرتفع را هم اضافه کنیم، اعداد ترسناک می‌شوند!

گاه حس می‌کنی بر قله دانینگ_کروگر ایستاده‌ای؛ جایی که اعتماد‌به‌نفس، پیش از پختگی ظاهر می‌شود [جالب آنکه در کوهنوردی نیز مصداق دارد. شاید برای برخی، عکس با تابلوی قله مهم‌تر از خود مسیر باشد و اگر قله‌ای تابلو نداشته باشد، صعود نمی‌کنند!]

کوهنوردی تنها صعود به قله نیست. این ورزش همچون کوره‌ای‌ست برای سنجش عیار انسان. در دل مسیر (رفت و برگشت)، مفاهیمی چون کار تیمی، فروتنی، جوانمردی، پایداری ذهنی، استقامت جسمی، مدیریت انرژی و بالاتر از همه، خودآگاهی و تامل در مرگ و زندگی معنا پیدا می‌کنند. شاید این‌ها بدیل‌های واقعی موفقیت باشند؛ نه صرفاً رسیدن به قله.

ایستادن روی چکاد، شاید تنها فرصتی کوتاه برای نگاهی کوتاه به منظره باشد، نه مقصد نهایی. به‌قول پزشک حاذق کوهستان، آقای مساعدیان: در کوهنوردی، مقصدْ قله نیست، بلکه بازگشت به آغوش خانواده‌ست.

در سازمان‌ها نیز کسبِ سود می‌تواند معادل قله تلقی شود، اما این به تنهایی کافی نیست. موفقیتِ آن بی‌تردید در گرو عواملی چون «توسعه پایدار»، «نوآوری مستمر»، «مسئولیت اجتماعی» و خیلی چیزهای دیگر است. این خود پارادوکسی است مبنی بر اینکه موفقیت، چه در کوهنوردی و چه در سازمان‌، الزاما به معنی رسیدن به قله نیست. بلکه باید مسیرهای ماندگار و متوازن و نه لزوما رو به بالا ساخته شوند!

@success_pd