ارزیابی شتابزده
13.9K subscribers
897 photos
302 videos
33 files
848 links
یادداشتهای محمدرضا اسلامی
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
Download Telegram
ارزیابی شتابزده
«گلگشتِ سعدی»، «چترِ گلِ حافظ » و «هانامی ژاپنی» از متن: 🔵 جناب سعدی علیه الرحمه در گلستانش واژه «گلگشت » را بکار برده و چه زیبنده است این واژه . "گشت و گذار در میان گلها" . چنان که این واژه حدود یکصد سال بعد به حضرت حافظ هم رسیده و ایشان نیز در شرح احوالش…
گل آرایی ژاپنی ایکِبانا

(  IKEBANA 生け花 )

🔷سعی بر حفظ فضاهای سنّتی ، اهتمام و تاکید بر نگهداری مولفه های فرهنگ باستانی ژاپن و بکارگیری آنها یکی از مسائلی است که دراین کشور برای هر ناظر خارجی جلب توجه می نماید.  وجود معابد سنتی ژاپنی در کنار برجهای سربه فلک کشیده امروزی، قرار گیری برج مخابراتی ۳۳۳ متری توکیو در درون مجموعه معابد چوبی سنتی ، وجود حداقل یک اتاق با کف حصیری(تاتامی) در درون آپارتمانهای نوساز ،استفاده از درهای کشویی و کاغذی خانه های قدیمی در خانه های مدرن ، سعی در ایجاد باغهای ژاپنی کوچک در گوشه و کنار شهرها ، تاکید بر حفظ خط پیچیده، سخت و مشکلدار کانجی漢字 (!) ،زنده نگه داشتن مراسم چای و... نمونه هایی است از این دست سعی و تلاش این کشورِ مدرن بر فراموش نکردن ریشه های سنتی خود در حمله وحشیانه ای که مدرنیسم به دودمانِ فرهنگ یک کشور می نماید.

🔷 بازدید از نمایشگاه «گل آرایی ژاپنی» یا به اصطلاح ایکِبانا ( IKEBANA 生け花  ) فرصتی برای گفتگو درخصوص این هنر ژاپنی فراهم کرد. حضور در فضای ایکبانا، تجربۀ حضور در "یک فضای بسیار سنتی" است و احساسی از الهام گیری از برخی شاخصهای فرهنگی این کشور را به همراه دارد. مثل حسّ حضور در برابر سردر یکی از ورودیهای مسجد جامع اصفهان که نگاه به کاشیکاریهای رنگارنگ و کتیبه های خطاطی اش در درون تو احساس های مبهمی از گفتگوی هنر ایرانی با ناخودآگاه ضمیرت را فراهم می آورد ، یا حسّی که از قرارگیری در برابر محراب مسجد جامع گلپایگان و دیدن کتیبه آجری پیرامونش در تو پدیدار می شود. هیچ از آجرکاری نمی دانی اما هزار رقم با تو حرف می زند. دیدن انواع مختلف گل آرایی های ژاپنی نوعی از احساسِ مبهمِ انتقال فرهنگی را باخود به همراه دارد. احساسی از نحوه نگرش مردم یک سرزمین به طبیعت و هنر. مردمی که به "جزئیات" بسیار اهمیت می دهند.

🔷هنر سنتی یک کشور پس از شکل گیری های اولیه در طی قرنها توسط هنرمندان آن کشور نُضج گرفته و در روند تکامل ، مولفه هایی به آن اضافه می شود که ناخواسته احساس گوارایی از حس  زیبایی شناسی را در روح بیننده به جریان درمی آورد. مانند کاری که مرحوم میرعماد در خط نستعلیق فارسی انجام داده ...پس از هزاران ساعت نگارش و تفکّر عمیق ، قوانینی در انحنای حروف و کششهای الفبا وضع نمود که اکنون هر بییننده ای - حتی غیر خطّاط و خط ناشناس هم - در دیدن نگارش نستعلیق احساس آرامش و حظّ روحی می نماید . یا مثلا کار مرحوم گلستانه در زیباتر نمودن خط شکسته نستعلیق و کار تکمیلی این چند دهه اخیر جناب یداله کابلی خوانساری که این خط را به چنان سطحی از زیبایی رسانده که حتی یک فرانسوی ناآشنا به زبان پارسی هم در برابر تابلو های جناب یداله کابلی می گوید: احساسی از رهایی در این خط به من دست می دهد ... احساس آزادی و سیال بودن در فضای هستی  را در این کششهای خطاطی حس می کنم. 

نمایشگاه در لابی هتل پرتوپیا که بزرگترین هتل شهر کوبه است برگزار شده بود. در ابتدای ورود به نمایشگاه توضیح داده شد که در ژاپن مدارس متعدد آموزش ایکبانا با سبک های گوناگون وجود دارد و این نمایشگاه محل قرارگیری کارهای اساتید مدارس اصلی ایکباناست. کارهایی با سبک های مختلف . هرسال یک نمایشگاه اصلی ایکبانا در نقطه ای از ژاپن برگزار می شود و این هشتادمین سالگرد ایکبانا بود.

🔷 امکان و توان تشخیص تفاوتِ سبک کارها برای یک خارجی دشوار است. ظرافت و پرداختن به جزئیات ، شاخصه ی همه سبک های ایکباناست. احساسی که از این هنر باستانی ژاپنی به یک غیرژاپنی منتقل می شود. نمونه هایی از کارهای انجام شده در تصاویر پائین👇👇

🔷می توان گفت توجه مردم ژاپن به طبیعت و مظاهر آن ریشه عمیقی در فرهنگ این کشور داشته و دارد. توجه به درخت ، توجه به گل ، توجه به کوه و ... مواردی هستند که جلوه های زیادی از آن را هنوز می توان دید. احترام بسیار به شکوفه های ساکورا در بهار و بازدید خانوادگی در پائیز از باغهای زرد و نارنجی شده از دیگر رفتار پسندیده است . کارهایی که نمونه ها و قرینه هایی چون "سیزده بدر"  و "گلگشت" در فرهنگ ملی ایرانی برایش یافت می شود . اما برای مظاهر توجه به طبیعت در این فرهنگ، قرینه های متعدد و بیشتری یافت می شود .  گل آرایی یکی از هنرهایی بوده که در گذشته مورد توجه بسیار بوده است و در آن امتزاجی از روحیه توجه به طبیعت به همراه روحیه پرداختن به «ظرافت» را می توان دید.

🔷فرهنگ و هنر ملی در طی قرنها شکل می گیرد و تلاش در جهت حفظ و پاسداشت آن امری است بسیار پسندیده که باید جایگاه والایی در ذهن هر شهروند و مهمتر از آن در اعمال مدیران و برنامه ریزان فرهنگی یک کشور داشته باشد . 
https://telegram.me/solseghalam
ارزیابی شتابزده
حال که بحث آتش و سازه مطرح شد، باید تحسین گفت به طراح برج میلاد که بخش پائین سازه فولادی رأسِ برج را در بتن مدفون کرده(تصویر👆) تا درشرایط آتش، منطقۀ امن جهتِ استقرار مردم و انتقال به پائین فراهم باشد
سازۀ فولادی رأس برج میلاد برروی زمین (پیش مونتاژ بخش بیرونی سازه رأس در گروه صنعتی سدید-تابستان 1382)

نمای سازه رأس برج میلاد ازشبکه لوله های فولاد مقاومت بالا بااتصالات پیچیده تشکیل شده
@solseghalam
ارزیابی شتابزده
🔴توجه به جزئیات (یادداشت مربوط به تصویر بالا👆) 🔹با یکی از دوستان صحبت از تولید بود و گفتگو در باب اینکه چرا در برخی سرزمین ها "تولید" شکل می گیرد و در برخی هرگز، کوششِ خورشید و سعی باد و باران (به تعبیر حافظ) ، به محصولی نمی انجامد؟ ایشان دو دلیل بر این…
🔷قدرت فکر کردن به اجزاء

در لابی ساختمان دانشکده مکانیک این بدنه ، پاندول و چرخ دنده های ساعت مربوط به صد و هشت سال پیش رو گذاشته اند مقابل چشم دانشجوها.
ساعت قبلا در یکی از ساختمانها... ادامه👇⬇️
ارزیابی شتابزده
🔷قدرت فکر کردن به اجزاء در لابی ساختمان دانشکده مکانیک این بدنه ، پاندول و چرخ دنده های ساعت مربوط به صد و هشت سال پیش رو گذاشته اند مقابل چشم دانشجوها. ساعت قبلا در یکی از ساختمانها... ادامه👇⬇️
🔷قدرت فکر کردن به اجزاء؟

🔴در لابی ساختمان دانشکده مکانیک این بدنه ، پاندول و چرخ دنده های ساعت مربوط به صد و هشت سال پیش را گذاشته اند مقابل چشم دانشجوها.
ساعت قبلاً در یکی از ساختمان های دانشگاه تعبیه شده بوده است. در هر بار عبور از مقابل این ساعت، نوشتۀ روی آن به چشم می آید: "ساخت شرکت ست توماس". در برگه توضیحات آمده: ریاست دانشگاه در سال 1905 این را به قیمت 635 دلار خریده نموده است. ناخواسته این فکر به ذهن می آید که صد و هشت سال پیش چند نفر آدم با هم شرکت زده بوده اند و از محلِ ساخت چنین چرخ دنده ها و زنجیرهایی پول در می آورده اند.
این ساعت را گذاشته اند جلوی چشم بچه ها به عنوان یک محصولِ مهندسی مکانیک ولی این ساعت بیشتر از مهندسی مکانیک حرف برای گفتن دارد.

🔵 اینکه یک ملتی و مردمی توان ذهنیِ فکر کردن به اجزاء را در خود توسعه دهد یک وجهِ ماجراست و اینکه چند نفر آدمِ فنی و با ذهن ورزیده، بتوانند با هم سازگار شوند و شرکت بزنند و پول در بیاورند وجه دیگرِ ماجراست.
در یادداشت قبل(👆) این سوال طرح شده بود که چرا ایرانیان که، توانِ ذهنیِ فکر کردن به اجزاء را در حد نستعلیق و مینیاتور و فرش و ... داشته اند در یک تکۀ تاریخ جا مانند از کارِ خلق و تولید و آفرینشِ محصول؟
چرا کنارِ هم چیدنِ چرخ دنده های ظریف و زنجیر و اتصالات و ریخته گری آهن و ... شد کارِ اروپایی ها و بعد ژاپنی ها و آمریکایی مهاجر؟
آیا رمزِ شکل نگرفتنِ محصول در ایرانِ آن سالها، تنبل شدنِ ذهن ها بوده در فکر کردن به جزئیات ؟ یا ناسازگاری با هم؟

آیا روحیه ناسازگاری باعث شده بوده تا مشارکت و "شرکتی" شکل نگیرد و محصولی تولید نشود؟

هر بار در عبور از مقابل این ساعت صدوهشت ساله این فکر ها می آید و می رود...

*تصاویر دیگر ساعت در پایین

https://telegram.me/solseghalam
اردوغانِ درون

🔵یک– در دوران کودکی در کوچه ای زندگی می کردیم که همسایۀ مهربان و خوبی در انتهایِ آن کوچه حضور داشت . همسایۀ مهربان ما، خانۀ جدیدی خرید و قرار شد که از آنجا بروند. مدتی بعد از رفتنشان ، خانوادۀ جدیدی به آن خانه آمدند. برخلاف ساکنینِ قبلیِ آن خانه، پنج برادر اخمو و بداخلاق و قلچماق همسایه جدیدمان شده بودند. این خانوادۀ جدید با اهل محل معاشرت نمی کردند و اهل سلام و علیک نبودند. اما چیزی که در مورد این خانوادۀ بداخلاق عجیب بود اینکه هر از گاهی به یکباره صدای دعوا و کتک کاری از خانۀ آنها بلند می شد و برادرها را می دیدی که در وسط کوچه با هم به کتک کاری سختی مشغول هستند و مادر بیچاره هم آن وسط با جیغ و فریاد خواستار پایان آن اوضاع بود. در همان عالم کودکی این مفهوم به ذهن می رسید که این خانواده، نه با خود سازگاری دارند و نه با اهل محل.
اگر با اهل محل سلام و علیک نمی کردند ولی در میان خود مهربان بودند امر قابل درکی بود ، ولی این چنین احوالِ زشتی حتی برای بینندۀ کودک هم ، باعث تاسف بود.

🔴دو - رجب طیب اردوغان در یکی از سخنرانی های اخیر خود (27 مارس) ایران را متّهم کرده که می خواهد جایِ داعش را در منطقه بگیرد و ادعا کرده که ایران در حال تلاش برای تسلّط بر خاورمیانه است. اردوغان چند روز پیش (11 مارس) هلند را «فاشیست و نازی» خواند . مدتی قبل تر، مقامات آلمان را به دلیلِ لغوِ تجمع‌هایِ انتخاباتی ترک تبارهای آلمان، به داشتن «رفتاری مانند نازی‌ها» متهم کرده بود. روز 12 مارس گفت: فاشیسم در اروپا زنده است. کسی که این گونه ناسزا و کف بر دهان دارد ، همزمان صدهزار شهروند خودش را، بله صدهزار معلم و قاضی و پلیس و استاد دانشگاه و... را به بهانه کودتا تصفیه حساب و بیکار کرده که بروند خانه بنشینند چون که به حزب متبوعِ او و اندیشۀ او، باور ندارند. بله! اینها در حالی است که اردوغان همزمان با این دشنام گویی به همسایگان و اروپائیان و دیگران ، در خانوادۀ خودش و با شهروندانِ خود ترکیه، به کتک کاری سختی مشغول است. حکایت اردوغانِ امروز، حکایت آن همسایه و آن برادران تلخ رفتار انتهایِ کوچه است که نه به همسایه ها احترامی می گذارند و نه با خودشان ، سازگاری دارند.

🔷سه – باید مراقب اردوغانِ درون بود. هر لحظه که دیدیم با نزدیکانمان به مهر رفتار نمی کنیم و با غیرنزدیکان هم فقط از سرِ انتقاد تند و درشت گویی در تعامل هستیم باید بدانیم اردوغانِ درونمان سخت بیدار است. سخت فعال است. اگر یک شرکت پیمانکاری دارید که هم به کارفرما دشنام می دهد و هم در میانِ خودِ هیأت مدیره اش درگیری های بی پایان است، باید دانست که این شرکت در مسیر آن برادران قلچماق دیروز یا اردوغان امروز ، گام می زند. پدری که با عموی خانواده قهر است و فرزندان خانواده را هم کتک می زند باید فکری برای اردوغانِ درونش بکند. فرقی نمی کند در ترکیه باشد یا پاکستان یا ... ، هر فرد یا سیستمی که شدیداً منتقدِ دیگران است و همزمان با نزدیکانِ خود هم به مشتِ آهنین سخن می گوید ، رجب طیب اردوغان است.

https://telegram.me/solseghalam
مرگِ ناشی از کارِ مفرط در ژاپن

🔷مرگِ ناشی از کار مفرط در ژاپن چنان مشکل ریشه داری است که حتی کلمه مخصوص به خود را دارد: "کاروشی".
[Karōshi/ 過労死]

این حرف ممکن است اغراق به نظر برسد ولی افرادی که طی مدت زمان طولانی با ژاپنی ها کار کرده اند می دانند که این ، امری واقعی، محتمل و ممکن است. سالانه حدود ۲۰۰۰ مرگ مرتبط با کار مفرط ثبت می شود.

🔷صحبت کردن در خصوص علل و ریشه های این موضوع نیازمند مجالی طولانی و تحلیلی چندوجهی است. اینکه چطور می شود فضای فرهنگی-اقتصادی-کاری در یک کشور به سمتی برود که عده ای از شدت کار کردن بمیرند. و اساساً چنین رفتاری که در دهه های گذشته [در کنار پارامترها و عوامل دیگر] ، باعث رسیدن این کشور کوچک به اقتصاد دوم جهان شده بود، آیا امروز درست است؟ آیا ادامه آن ممکن است ؟

یادداشت زیر از سیمون پاترسون در خصوص تلاشهای دولت ژاپن برای تغییر این روند بسیار خواندنی است .
ترجمه یادداشت در پائین👇⬇️.
https://www.bbc.com/news/world-asia-38465617
مرگِ ناشی از کارِ مفرط در ژاپن

🔵 مرگ ناشی از کار مفرط در ژاپن چنان مشکل ریشه‌داری است که حتی کلمه مخصوص به خود را دارد: "کاروشی".
[Karōshi/ 過労死]

اکنون دولت و گروه‌های تجاری در تلاش هستند تا برای کارمندان فرصتی فراهم کنند. آنها سعی دارند کارمندان ماهی یک‌بار زودتر محل کارشان را ترک کنند (!) و به اين ترتیب، گام کوچکی برای اعاده‌ زندگی‌شان بردارند.
در این طرح که به «جمعه‌ پاداش» معروف است، به شرکت‌ها پیشنهاد شده است تا کارکنان خود را مجبور کنند در آخرین جمعه هر ماه، سرِ ساعتِ سه بعدازظهر به خانه بروند.
خودکشی زنی که در دنتسو، بزرگ‌ترین شرکت تبلیغاتی ژاپن، بیش از ۱۰۰ ساعت در ماه اضافه‌کاری می‌کرد، باعث شد این طرح بیش از پیش مورد توجه قرار بگیرد. مرگ این زن که اکنون مشخص شده است "کاروشی" (ناشی از کار مفرط) بوده است، در نهایت باعث شد مدیر اجرایی شرکت استعفا دهد.
اما با سالانه حدود ۲۰۰۰ مرگ مرتبط با کار مفرط، تنها تعداد اندکی بر این باورند که این طرح داوطلبانه چیزی بیش از یک گام کوچک به سوی تغییر رَویه باشد. این، نه اولین‌باری است که کارِ مفرط به عنوان یک مشکل دیده می‌شود و نه اولین‌باری است که کسی تلاش می‌کند تا درباره این موضوع کاری انجام دهد.

🔵دولت در گذشته سعی کرده است که کارمندان را مجبور کند بیشتر از مرخصی‌هایشان استفاده کنند. اما موفقیت چندانی نداشته است؛ وزارت کار ژاپن می‌گوید که آنها فقط نیمی از این روزها را مرخصی می‌گیرند.
تعداد روزهای تعطیلات رسمی در ژاپن با هدف مجبور کردن مردم به استراحت، امسال به ۱۶روز افزایش یافته است.
در ادامه این تلاش‌ها، به کارمندان دولت ساعات کاری قابل تغییر داده شده است، از جمله آنها می‌توانند در تابستان کار خود را زودتر شروع و تمام کنند. حتی در برخی ادارات به محضِ پایانِ ساعت کاری، چراغ‌ها خاموش می‌شود. کارمندان به شکل فزاینده‌ای از این طرح استقبال کرده‌اند و بعضی روزها سر ساعت به خانه می‌روند. آنها حتی این موضوع را در رسانه‌های اجتماعی اعلام می‌کنند تا دیگران به انجام عمل مشابه تشویق شوند.

🔵 رَویه‌هایی که در پیش گرفته شده‌اند، به تغییر این تفکر که اضافه‌کاری بیش از حد، لزوماً چیز خوبی است، کمک کرده است، اما در خود ساعات کاری هيچ تغییری به وجود نیاورده است.
طبق آماری که در سال ۲۰۱۴ میلادی، موسسه سیاست و آموزش کار ژاپن منتشر کرد، حدود ۲۲درصد جمعیت ژاپن بیش از ۴۹ساعت در هفته کار می‌کنند. البته این رقم در کره‌ جنوبی ۳۵درصد و در آمریکا ۱۶درصد است.

🔵 چرا تغییر؟

برای دولت و گروه‌های تجاری منافع شخصی هم وجود دارد.
بیش از دو دهه است که اقتصاد ژاپن با رکود مواجه است[درمقایسه بادهه 90]. این وضعیت با مصرف پایین و نرخ زادوولد بسیار پایین بدتر شده است. عادت کارمندان دولت به سپری کردن بیشتر ساعات بیداری خود در سر کار، یکی از عوامل موثر در کم بودن میزان مصرف و پایین بودن نرخ زادوولد است.
میزان بازدهی و بهره‌وری شرکت‌ها هم از این که کارمندان دائما مشغول به کار هستند، آسیب می‌بیند. به ویژه آن که این شرکت‌ها برای استفاده از فناوری‌های جایگزین نیروی کار هم سرمایه‌گذاری نمی‌کنند.

🔵توشی‌هیرو ناگاهاما، اقتصاددان ارشد مؤسسه پژوهش زندگی دای-ایچی، به بی‌بی‌سی گفت که در هر «جمعه‌ پاداش» اگر ۱۰۰درصد آنهایی که واجد شرایط هستند، ساعت ۳بعدازظهر به خانه بروند، مصرف شخصی در آن روزها می‌تواند به میزان ۱۲۴میلیارد ین (تقریبا معادل یک میلیاد دلار) افزایش پیدا کند.
اما او تاکید می‌کند که کارمندان ژاپنی معمولا ساعات بسیاری را حتی پس از ترکِ محل کار با همکاران خود می‌گذرانند و کارمندان ژاپنی اغلب برای تنها گذاشتن همکارانشان احساس گناه می‌کنند.
آقای ناگاهاما می‌گوید: "کارمندان ژاپنی نگران مایوس کردن همکارانشان هستند. آنها حس کار گروهی شدیدی دارند."
کم کار کردن کارمندان مخصوصا برای بسیاری از کسب‌وکارهای کوچک ژاپنی که می‌کوشند هزينه‌ها را پايين نگه دارند، سخت است. مخصوصا این که بسیاری از آنها به طور خانوادگی اداره می‌شوند و زود ترک کردن محل کار برای این دسته حتی مشکل‌تر است.
آقای ناگاهاما اشاره می‌کند که حتی با «جمعه‌ پاداش» ممکن است بسیاری از کارمندان این زمان را در روزهای دیگر جبران کنند(!) یا حتی مشغول انجام کارهای دیگری غیر از تفریح و استراحت شوند و در نهایت، هدف طرح بی‌اثر شود.

🔵 با وجود تردیدهایی که درباره این طرح وجود دارد، حامیان آن امیدوارند که هدف نسبتا کوچکِ ماهی یک بار پایانِ زودهنگام کار، همراه با حمایت دولت و صنعت، زمینه‌ساز مشارکت افراد شود و به مرور، «تغییرات بنیادین دیگری» در «فرهنگ کار» به وجود آید.

🔵 البته تغییر نگرش‌های عمیقاً ریشه‌دار، نیازمند تلاش بیشتری است.

🔴گزارش از سيميون پاترسون
(لینک گزارش به زبان انگلیسی در بالا☝️)

#ژاپن #کار #فرهنگ_کار
#کاروشی #Karōshi
#جمعه_پاداش

@solseghalam
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برای #سیزده_به_در
🔹عشق عجیب #حافظ به پرنده و پرواز و آوا، انگیزه ای برای این چندثانیه تصویر از پرنده های این اطراف

🔹دِلَت به وصلِ گل ای بلبلِ صبا خوش باد/
که در چمن همه گلبانگِ عاشقانۀ توست
ارزیابی شتابزده
دبی - پارسال ؛ آتش سوزی در برج آدرس [مقارن با شب اول ژانویه و مراسم سال نو میلادی] @solseghalam
بازهم آتش سوزی در دبی

دیروز (سیزدهم فروردین) ساختمان 60 طبقۀ Fountain Views complex در شرایطی در آتش سوخت که شب اول ژانویه 2015 «برج آدرس» [ویدئو بالا👆⬆️] در نزدیکی آن و در همین منطقه دچار آتش شده بود.

این اتفاقات، اهمیت "موضوع آتش" در ساختمانها[ی خصوصاً بلندمرتبه] را نشان می دهد و اینکه چه غفلت عظیمی در این سالهای گذشته در میان متخصصان کشور ما صورت گرفته بود که تمام توجهات، فقط معطوف به موضوع زلزله و طرح لرزه ای بوده است.

در سرتاسر مبحث دهم مقررات ملّی ایران (طرح و اجرای سازه های فولادی) «حتی یک جمله» راجع به طراحی سازه در برابر آتش وجود ندارد. چرا؟

در هیچ یک از دانشگاههای ما ، تا امروز فروردین 1396 رشته مهندسی ایمنی سازه ها در برابر آتش [در مقطع کارشناسی یا کارشناسی ارشد] وجود ندارد. چرا ؟

فیلم آتش سوزی دیروز دبی، پائین👇
@solseghalm
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بازهم آتش سوزی در دبی

🔹 دیروز (سیزدهم فروردین) ساختمان 60 طبقۀ Fountain Views complex در شرایطی در آتش سوخت که شب اول ژانویه 2015 برج آدرس در نزدیکی آن، دچار آتش سوزی شده بود.
@solseghalam
احمد آرام و کتاب روح ملّتها

🔷14 فروردین ماه سالروز مرگ احمد آرام است. یکی از پرکار ترین مترجمان و نویسندگان دوران معاصر. ذیلا "خلاصه" یکی از بهترین ترجمه هایش، "#کتاب_روح_ملتها"، را با هم ببینیم.
اقامت در ژاپن و مشاهده تفاوتهای جدی بین سبک زندگی ژاپنی با سبک زندگی غربی، باعث شکل گیری سوالات بسیاری شده بود که یکی از دوستانِ عزیز، کتاب روح ملّتها نوشته #آندره_زیگفرید را ارسال کرد. مرحوم #احمد_آرام ، کار ترجمه این متن ارزشمند را انجام داده ، اما با چه هنرمندی و استادی قابل ستایشی. آرام در کار ترجمه هایش ضمن پایبندی به نسخه اصلی ، با چنان متن روان و واژه گزینی هنرمندانه ای نوشتارهای خود را تنظیم می نموده که سلالت متنِ آرام برای خواننده همواره لذت بخش است . با توجه به تجربه ناچیزی که در وادی ترجمه دارم بارها در طول مطالعه کتاب به روح این استاد بزرگ سلام فرستادم. براستی نقش ترجمه ی خوب، در انتقال یافته هایِ علمی دیگر ملتها نقشی اساسی و بسیار مهم است که امروز جای خالی امثال استاد احمد آرام را بسیار حس می نمائیم.
خلاصه کتاب :

🔷کتاب روح ملّتها

❇️این کتاب پرمغز را زیگفرید استاد علوم سياسي واقتصاددان فرانسوي ،در خصوص تفاوتها و ویژگیهای ملتهای - یا به تعبیر بهتر کشورهای - تاثیرگذار در سرنوشت قرن بیستم نگاشته است.

کلمه "روح ملّتها" را بدان جهت انتخاب کرده که منظور از "روح" را، روحیه، مغز، منشأ و ساختمان باطنی ملتها گرفته . یعنی آن چیزی که ریشه و مبنای همه اعمال و احوال آنهاست. جوهره یا ماهیت اخلاق و محتوای یک کشور.

❇️با وجود گذشت سالیان نسبتاً زیاد از تنظیم کتاب، لیکن دیدگاههای زیگفرید در تحلیل ریشه های چگونه بودن ملّتها انصافاً عمیق و متاثر از اطلاعات گسترده و جامع نگری این نویسنده فرانسوی است. پیش از اینکه راجع به کتاب صحبت کنیم خوب است نگاهی داشته باشیم به عناوین فصلهای کتاب :

فصل اول: چهرۀ جهان جدید

فصل دوم: واقع بینیِ لاتینی

فصل سوم: هوشمندی و ابتکارِ فرانسوی

فصل چهارم: سرسختی انگلیسی

فصل پنجم: حس انضباط آلمانی

فصل ششم: صوفی مَنشیِ روسی

فصل هفتم: بالندگی آمریکایی

فصل آخر: نتیجه ،تعریف و سرنوشت تمدن غربی

ضمیه کتاب (نوشته مهندس بازرگان) : روحیّه ایرانی

*******

❇️۱- نویسنده کتاب، زیگفرید، خود یک فرانسوی است و فرانسوی ها اساساً حس تعصب وطنی شدیدی دارند که گاهی به خودستایی زننده ای منجر می شود. اما نه تنها با بیطرفی نسبی به تحلیل روحیات و ویژگیهای ملل مختلف پرداخته ، بلکه زیباترین فصل کتاب شاید فصلی است که درخصوص ذکر ویژگیهای مردم انگلستان ، به وادی مقایسه بین روحیات انگلیسی و فرانسوی می رود.

❇️۲- در انتهای کتاب مهندس بازرگان ضمیمه ای تحت عنوان روحیّه ایرانی اضافه کرده و به تحلیل ریشه های مسائل موجود در جامعه ایرانی پرداخته است.

❇️۳- زیگفرید بحث نژاد و ژن را در ابتدای هر فصل به شکل ظریفی مطرح کرده است. بحث نژاد و در واقع بحث ژن را بسیار اساسی می داند٬ لیکن بلافاصله از آن عبور کرده و در دومین بحث به تاثیرات آب و هوا در شکل گیری خلقیات ملل سرزمینهای مورد بحثش می پردازد. بحث موقعیت جغرافیایی و حتی تاثیر" بادهایی" که به یک سرزمین می وزد را در شکل گیری "خلقیات" مردم آن سرزمین بسیار تعیین کننده می داند.

در تحلیل ژن و نژاد یکی از تعابیری که زیاد استفاده می کند اینکه: فلان کشور دارای نژاد کهن یا پیر است و فلان ملت نژادش هنوز جوان است.

❇️۴- یکی از زیباترین فصول کتاب مربوط به تحلیل نویسنده در خصوص "انگلیسی ها"ست. انگلستان و نقش و جایگاه آن در تمدن چند قرن اخیر دنیا را بسیار ظریف بررسی نموده . زیگفروید می نویسد: یکی از اساتید درس تاریخ در کلاسهایش در خصوص تاریخ انگستان در اولین جلسه می گفت : «انگلستان ، یک "جزیره" است... ، خوب حالا شما هم به اندازه من درباره انگستان می دانید!». درواقع درک ما از مفهوم جزیره بودن این کشور در شناخت آن بسیار تاثیرگذار است.

کشوری با تنها ۳۲۰هزار کیلومتر مربع ( مقایسه کنیم با ایران خودمان ۱میلیون و ۶۴۰ هزار کیلومتر مربع!) بی هیچ اتصالی به خشکی و جدا مانده از اروپا در میان اقیانوس، چنان تاثیری در سرنوشت بشریت داشت که زمانی یکی از زمامداران بریتانیایی گفت : «پهناوری مستعمره های ما چنان است که هیچ وقت خورشید در مستعمره های بریتانیای کبیر غروب نمی کند... از مشرق کره زمین تا مغرب آن مستعمرات ما گستره است» . چرا چنین است ؟

زیگفرید در پاسخ این سوال "هوش انگلیسی" را تحلیل می کند و به عنوان یک فرانسوی کاملاً با حسرت در این خصوص سخن می گوید. مثالی که در این بحث می آورد اینکه: در تفاوت باهوش تر بودن انگلیس ها همین که آنها موفق بوده اند که در دوره های مختلف، ایجاد تغییرات و پیشرفت در کشورشان را با جریان ملایمی از اصلاحات به سامان برسانند. لذا...👇
[بخش دوم این یادداشت در پایین⬇️👇]
@solseghalam
[ادامه یادداشت مربوط به #احمد_آرام از بالا👆]

👆...لذا هنوز حتی پادشاهشان را حفظ کرده اند و همزمان تمام ساختارهایِ مدنیِ جدید را هم پیاده کرده اند . ولی ما فرانسویان همیشه در مواقعِ تصمیم به ایجاد تغییر ، در کشورمان ناچار به انجام انقلاب های متعدّد و «واکنشهای شدید»ی چون"انقلاب کبیر فرانسه" شده ایم.(!)

بحث دیگری که در مقایسه انگلیس و فرانسه دارد اینکه "جزیره بودن انگلیس" باعث شده تا نژاد در این کشور جوان باشد. یعنی سابقه و مدرکی بیش ازحدود هزار سال از انگلیسیها در تاریخ نداریم . برخلاف فرانسه که سابقه ای دوهزارساله دارد و نژاد کهنه شده است. لذا در انگلستان هیچ چیز بیشتر از توپ بازی افراد را خوشحال نمی کند. انگلیسی، هر وقت که کار دیگری نداشته باشد به توپ زدن می پردازد. توپ بازی اعم از توپ گلف، توپ تنیس ، توپ پولو یا ... ٬ هر چیزی که به شکلی به توپ مرتبط شود! در حالی که شهروند فرانسوی را ادبیات، هنر ، موسیقی یا گفتگو با دیگران است که سیراب می کند.

❇️۵ - در بحث آلمان، پس از اشاره به جغرافیای آلمان و وجود سه نژاد مختلف ژرمن ، آلپی و اسلاو و سابقه هر یک می گوید : هیچ ملتی نیست که بیش از ملت آلمان دم از نژاد خویش زده باشد ( به رغم عدم وجود وحدت نژاد! ). در این فصل سه نکته جالب توجه است : یکی بحث علل وجود حس نظم در فرد آلمانی ، دوم نگرانی شدید نویسنده ازسقوط اخلاق در این کشور و سوم تاریخچه حضور عمیق یهودیان در آلمان و اشاره به علت کشتار آنها در جریان جنگ جهانی .

❇️ ۶- در بحث آمریکا تحلیل های دقیقی از مراحل و «امواج مختلف مهاجرت» به آمریکا ارائه می دهد . ولی در ابتدای بحث می گوید: اساساً در بحث مقایسه آمریکا با کشورهایی مثل فرانسه، آلمان، انگلیس و... باید معنی کلمه «قارّه» را خوب فهمید و به این مطلب توجه داشت که مقایسه این کشورها با آمریکا مقایسه صحیحی نیست . چرا که عظمتِ طبیعت در آمریکا باید یکی از مهمترین مسائلی باشد که مطمح نظر ما قرار گیرد. مثالی که زیگفرید در این باب می آورد جالب توجه است: "برای ما اروپائیان تسخیر زمین و مستعمره کردن یک سرزمین کاملا مفهوم روشنی دارد (!) ٬ امّا آمریکائیان هرگز بر سَرِ زمین و تسلط اراضی نزاع نمی کنند چه هر اندازه زمین که بخواهند در اختیار دارند. لذا آنان بیشتر به تسلّطِ مالی و صنعتی و تجاری می اندیشند."

یکی دیگر از نکات مورد اشاره در خصوص آمریکا، بحث نژاد است و اینکه در آمریکا به دلیل امتزاجِ نژادهایِ ملل مختلف، هنوز "تثبیت نژاد" صورت نپذیرفته و نژاد همچنان در حالِ جوشش و تکامل است. در واقع هنوز چیزی به عنوان "نژاد آمریکایی" وجود ندارد.

***********

🔵مجال تنگ تلگرام اجازه بیشتر همخوان نمودن این ترجمه زیبای #احمد_آرام را نمی دهد. اما این بحثِ تفاوت ها، گویی سؤالات همراه و هر روزه است. اینکه اساساً بدانیم در کجای تاریخ ایستاده ایم و به کدام سمت و سو در حرکتیم و حرکت ما الهام گرفته از کدامین الگوهاست و اینکه چه میزان در "الگوی" فرهنگی و توسعه ای که اتخاذ کرده ایم دخل و تصرف آگاهانه نموده ایم ، اینها همه سؤالاتی است که در خواندن اندیشه های امثال زیگفرید و دیدن رفتارِ مردم کشورهای مختلف از ذهن عبور می کند. قرن گذشته با شتاب خاصی از توسعه برای برخی کشورها طی شده، و آیا ما مطالعۀ عمیقی در چگونگیِ الگوهای آنها و تطوّر احوالشان نموده ایم؟ اینکه آیا طرحِ مشخص و دقیقی در حوزه های گوناگون طرح ریزی کرده ایم یا اینکه با الهام گیری از یک شمای کلی در حرکتیم؟ آیا مطالعات عمیقی در احوالِ مسیرهای طی شده کشورهایِ مذکور داشته ایم و آیا سره آنها را از ناسره جدا کرده ایم ؟ طرحِ ما برای حوزۀ آموزش عالی یا آموزش و پرورش بیشتر به مسیرِ کدام یک از این کشورها نزدیک است؟ آیا می توان گفت که می توانیم دستاوردهای تجارب بشری را نا دیده، خود "طرحی نو" به تعبیر حافظ دراندازیم؟ کلّا.

🔵اکنون پس از گذشت سالها از تحلیل های زیگفرید، "بررسی روح ملّتها" نگاهِ نو و جديدی را طلب مينمايد امّا امروز بیشتر مشتاقم تا بیش از شناختن دیگران، خود را بشناسم و بدانم در کدامین راه و بر کدامین مدار در حرکتم؟ شاخصه های حرکت امروز جامعۀ من چیست؟ مولوی عزیز با بیان هنرمندانه خود ابیات کنایه آمیزی دارد که گاهی بر ذهن خطور می کند که نکند که شرح احوال ما باشد

هر کسی رويی به سويی برده اند
وين عزيزان رو به بی سو کرده اند

هر کبوتر می پَرد زی جانبی
وين کبوتر جانب ِ بی جانبی

هر عقابی می پرد از جا به جا
وين عقابان راست بی جايی سرا

ما نَه مرغانِ هوا ، نِی خانگی
دانۀ ما دانۀ بی دانگی

#کتاب #خلاصه_کتاب #روح_ملتها
https://telegram.me/solseghalam
دربارۀ نامۀ دعوت جمعی از نخبگان، اساتید، متخصّصین، دانشجویان و شاغلین ایرانی ساکن در آمریکا از آقای رئیسی جهت شرکت در انتخابات ریاست جمهوری

🔵نامه ای تحت عنوانِ مذکور منتشر شده است. موضوعِ این نامه همچنان که از نامش پیداست دعوت از آقای رئیسی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری است. نکته ای که در خصوص این نامه محل تأمل است اینکه تعدادی از نویسندگان (امضاکنندگان) و منتشرکنندگان این نامه دانشجوی دکترا یا پژوهشگر مقطع پسا دکترا در دانشگاههای آمریکا هستند.
افرادی که در طیِ ماههای اخیرِ انتخاباتِ ریاست جمهوری آمریکا در این کشور، حضور داشته اند و از نزدیک شاهدِ روندِ مسایل در جامعۀ چهل تکه آمریکایی بوده اند اگر چنین متنی را امضا کنند اسباب حیرت است.

در بخشی از این نامه آمده است:

«مردم و شما مستحضرید که معضلاتی چون دستور اخیر رئیس جمهور امریکا در ممنوعیت و محدودیت صدور ویزا برای ایرانیان، انسداد برخی حساب‌های بانکی و آزار رساندن مادی و معنوی به هموطنان در فرودگاه‌ها و مبادی ورودی و برخوردهای نژادپرستانه و تبعیض آمیز با مسلمانان موجب بروز مشکلاتی برای ایرانیان ساکن امریکای شمالی شده است. این واقعیات عینی نشان می‌دهد وعده‌های داده شده عملی نگردیده، سیاست‌های دولت مستقر ایران در کاهش تنش مثمر ثمر نبوده و تنها بر گستاخی دشمنان و مشکلات کشور افزوده اند»

🔵سؤالی که پیش می آید اینکه آیا واقعاً این جملات از لسان افرادی برآمده که در آمریکا حضور دارند؟ اینگونه بیان کردنِ بخشی از واقعیت و بیان نکردن بخش دیگر واقعیت چه جور رَویه ای است؟ آیا نویسندگان پاراگراف مذکور خبر ندارند که دستورِ مورد اشارۀ رئیس جمهور آمریکا در خودِ کشورِ آمریکا هم با انبوهی از مخالفت ها مواجه شد؟ آیا شکل گیری مخالفت هایِ مردمی در آمریکا هم به دولت مستقر ایران مربوط بود؟! آیا اگر دولت ایران را زید یا عمر اداره می کرد در صدورِ دستور مذکور فرقی حاصل می شد؟ آیا اگر دولت ایران را زید یا عمر اداره کند در شکل گیری مخالفت هایِ گستردۀ مردمِ آمریکایی علیه دستورِ ترامپ فرقی حاصل می شد؟ اینکه در ایران آقای روحانی باز رئیس جمهور شود یا آقای رئیسی ، مسئله اصلی نیست. مسئله اصلی صداقت است در نوشتار و مشی زندگی که آیا اولویت اول ما هست یا نیست؟

🔵نویسندگان این نامه همچون بسیاری دیگر، نیک خبر دارند که در سال گذشته حدود 3000 دانشجوی ایرانی در آمریکا با پایان تحصیلاتشان مدرک دکترا دریافت کرده اند. نویسندگان این نامه خبر دارند که هزینه یک سال تحصیل در آمریکا حدود سی و پنج هزار دلار است و نویسندگان این نامه خبر دارند که بخش زیادی از ایرانیانی که سالِ گذشته مدرک دکترایشان را در دانشگاههای آمریکایی گرفته اند با بورس تحصیلی بوده اند. یعنی برای هر مدرک بین صدوبیست تا صدوپنجاه هزار دلار هزینه صرف شده است. آیا این به دلیلِ حضورِ اوباما بوده است یا ترامپ؟ نویسندگان این نامه به خوبی خبردارند که جامعۀ آمریکا یک توپ چهل تکه است که در محیط های دانشگاهی اش هزاران نفر از کشورهای مختلف (ازجمله ایران) حضور دارند. این عزیزان همچنین به خوبی خبر دارند که صدورِ دستورِ ترامپ هیچ ربطی به اینکه چه کسی رئیسِ دولت در ایران باشد ندارد. شخصیت ترامپ را در این ماههای گذشته از نزدیک دیده اند. اما چرا عنوان می شود: « این واقعیات عینی نشان می‌دهد وعده‌های داده شده عملی نگردیده، سیاست‌های دولت مستقر ایران در کاهش تنش مثمر ثمر نبوده و تنها بر گستاخی دشمنان و مشکلات کشور افزوده اند» ؟

🔵گفتنِ بخشی از حقیقت و نگفتن بخشهای دیگرش، گاه انسان را به وادی های نامناسبی هدایت می کند. اینکه افرادی در آمریکا زندگی کنند و نگویند که پس از صدورِ دستور ترامپ به تک تک آنها از ادارۀ بین المللِ دانشگاهشان ایمیل یا تلفن زده شده و عذرخواهی شده است، نگویند چه میزان در جامعه آمریکایی و در میان مردم نسبت به این حرکت زشت موضع گیری شده است ، و فقط عنوان کنند : « سیاست‌های دولتِ مستقر ایران در کاهش تنش مثمر ثمر نبوده و تنها بر گستاخی دشمنان و مشکلات کشور افزوده اند» نمونه ای از نگفتن ها، یا "بخشی گفتن ها" ست.

اینها جنس ترامپ را و مستبعد بودن رفتارش در همه حوزه ها را نمی شناسند؟!

🔵کسی که در گوشه آزمایشگاهی، پشت میزی مشغول به تحقیق است، مسئول گفتن ها و نگفتن های فردی خویش است. اما کسی که در عرصۀ امور اجتماعی ورود می کند، برای "گفتن" ها و "نگفتن" هایش در حوزه ای وسیع مسئول است. اینکه آقای رئیسی رئیس جمهور شود یا آقای روحانی به گمانم نه باعث صددرصد بهتر شدن اوضاع می شود و نه صددرصد بدتر شدن اوضاع . رَوَندی است که کشور طی می کند. اما نگفتنِ بخشی از حقیقیت یا به گونۀ دیگر جلوه دادن حقیقت، بی شک سبب دروغگو شدن من می شود و این آیا می ارزد؟
چه برای آقای رئیسی باشد چه برای آقای روحانی .

https://telegram.me/solseghalam
مربوط به متن بالا
فرش گلبرگ / ریزش گلبرگ های شکوفه های ساکورا / ژاپن / این روزها
@solseghalam
ریزش گلبرگ های شکوفه های ساکورا / فرش گلبرگ / ژاپن / این روزها
@solseghalam