Forwarded from دین، فرهنگ، جامعه | محسنحسام مظاهری (محسنحسام مظاهری)
تصاویری از مراسم تعویض پرچم حرم رضوی به نام "آیین اذن عزا" (۱۸ مرداد ۱۴۰۰):
نمونهای از مدیریت نمایشی و شعاری سازمانهای رسمی مذهبی
یک محوطه را با حفاظهای میلهای محصور کردهاند و داخل آن افراد با فاصله و ماسک نشستهاند و خدام هم کنترل میکنند. اما بیرون از حصار، جمعیت دیگر مردم درهم تنیده مشغول تماشای برنامه اند.
در روزهایی که مشهد از شدت بحران مرگ، سیاه شده، تولیت آستان قدس این مراسم را برگزار میکند. جالب آنکه سخنران مراسم هم رئیس سازمان تبلیغات اسلامی است.
جالبتر آنکه در همین ایام "العتبه العباسیه المقدسه" رسما اعلام کرد که بهدلیل شیوع کرونا مراسم تعویض پرچم حرم حضرت عباس را بدون جمعیت برگزار خواهد کرد. (قابل توجه کسانی که به عدم شیوع کرونا در عتبات معتقدند.)
منبع عکسها: خبرگزاریهای فارس، مهر و ایسنا
+
اطلاعیه عتبه عباسی
#کرونا_و_مناسک
#کرونا_و_دین
#چالش_محرم۱۴۰۰
۱۴۰۰/۰۵/۱۹
@mohsenhesammazaheri
نمونهای از مدیریت نمایشی و شعاری سازمانهای رسمی مذهبی
یک محوطه را با حفاظهای میلهای محصور کردهاند و داخل آن افراد با فاصله و ماسک نشستهاند و خدام هم کنترل میکنند. اما بیرون از حصار، جمعیت دیگر مردم درهم تنیده مشغول تماشای برنامه اند.
در روزهایی که مشهد از شدت بحران مرگ، سیاه شده، تولیت آستان قدس این مراسم را برگزار میکند. جالب آنکه سخنران مراسم هم رئیس سازمان تبلیغات اسلامی است.
جالبتر آنکه در همین ایام "العتبه العباسیه المقدسه" رسما اعلام کرد که بهدلیل شیوع کرونا مراسم تعویض پرچم حرم حضرت عباس را بدون جمعیت برگزار خواهد کرد. (قابل توجه کسانی که به عدم شیوع کرونا در عتبات معتقدند.)
منبع عکسها: خبرگزاریهای فارس، مهر و ایسنا
+
اطلاعیه عتبه عباسی
#کرونا_و_مناسک
#کرونا_و_دین
#چالش_محرم۱۴۰۰
۱۴۰۰/۰۵/۱۹
@mohsenhesammazaheri
ارزیابی شتابزده
تصاویری از مراسم تعویض پرچم حرم رضوی به نام "آیین اذن عزا" (۱۸ مرداد ۱۴۰۰): نمونهای از مدیریت نمایشی و شعاری سازمانهای رسمی مذهبی یک محوطه را با حفاظهای میلهای محصور کردهاند و داخل آن افراد با فاصله و ماسک نشستهاند و خدام هم کنترل میکنند. اما بیرون…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یک لحظه به یاد فیلم #مادر علی حاتمی افتادم و فرزندان مختلفش، با دغدغه های فکری مختلف.
یکی نگرانیش مراقبت از برادرِ کوچکترِ عقب افتاده ی خانواده بود ولی آن یکی دیگه دغدغه اش مسائل شخصی اش.
روزهای سنگینی است که #حقیقت رو با تمام تلخی اش مقابلِ چشم ما قرار می دهد.
آنهایی که این روزها دغدغه شان بجای رنج مردم پیرامون، روضه و #مراسم است.
#محرم
#هیات
#مادر
#علی_حاتمی
یکی نگرانیش مراقبت از برادرِ کوچکترِ عقب افتاده ی خانواده بود ولی آن یکی دیگه دغدغه اش مسائل شخصی اش.
روزهای سنگینی است که #حقیقت رو با تمام تلخی اش مقابلِ چشم ما قرار می دهد.
آنهایی که این روزها دغدغه شان بجای رنج مردم پیرامون، روضه و #مراسم است.
#محرم
#هیات
#مادر
#علی_حاتمی
✍️لطفا وزارت نیرو را نابود نکنید
🔷 در دوره تصدی علی اکبر محرابیان در وزارت صنایع، واحدهای کارخانه فولاد در «خشک ترین دشت های کشور» احداث شد. مثلا:
✔️فولاد نی ریز (فارس) در یکی از خشک ترین مناطق استان فارس
✔️فولاد اردکان یزد
✔️فولاد سبزوار و ...
جانمایی و ایجاد 7 طرح بزرگ فولادی 800 هزار تُنی در مناطق فاقد زیر ساخت های تامین #آب، «کارنامۀ» کسی است که امروز قرار است مدیریت کلان و #حکمرانی_آب کشور را به عهده بگیرد.
🔷 صنعت #فولاد وابسته به #آب است. آب در آن میچرخد و پمپهایی با ظرفیت حدود ساعتی 35 هزار مترمکعب، آب را پمپ میکند و بعد از گذران سیکلی (بخش عمدۀ) این آب تبخیر میشود. سوء مدیریتهای علی اکبر محرابیان در حوزه آب و محیط زیست که منجر به خشکسالیِ برخی دشت ها و مناطقِ اطراف مجتمعهای صنعتی فولاد در کشور شد، این صنعت را بیش از پیش با مشکل روبهرو کرد.
🔷چطور کسی که واحدهایِ صنعتی فولاد (که صنایع «پُر آب بَر» محسوب می شود) را در مناطقِ خشک کشور احداث کرده، به صدر مصطبه وزارت نیرو می گماریم که #مشکلات#آب کشور را حل کند؟
(میزان مصرف آب به ازای تولید هر تُن فولاد حدود 28 متر مکعب است که از این مقدار کمتر از 2 درصد بازیافت شده و بقیه دور ریز می شود)
🔷در میانۀ بی برقی ها و کم آبی های اخیر، مدیریتِ یکی از تخصصی ترین وزارتخانه های کشور قرار است که به فردی سپرده شود که کم ترین تخصص و #تجربه را در این حوزه داراست.
🔷 #برق، قلب فناوریهای مدرن است و ما امروز به دلیل مشکلاتِ تحریم/سرمایه گذاری با #مشکل_تامین_برق برای واحدهای صنعتی مواجه هستیم. همزمان با مشکل برق، مسئلۀ #آب به عنوان یکی از کلیدی ترین مشکلات کشور، چیزی نیست که بتوان با تصمیمی سیاسی آن را به فردِ بدونِ تجربه علمی/اجرایی سپرد.
🔷در میان ده ها مدیر کارآزموده در بدنه وزارت نیرو، و از میان صدها متخصصِ آشنا به صنعت برق و چالش های حکمرانی آب، انتصابِ فردی که «هیچ دانش فنی و سابقه اجرایی» در وزارت نیرو ندارد، به چه معناست؟
🔷انتصاب علی اکبر محرابیان به مدیریت وزارت نیرو در شرایط کمبود برق و خشکسالی باعثِ وهن وزارت نیروست.
▪️ تا کِی باید گمان کنیم که با انتصابِ «افراد سیاسی» می توانیم «مشکلاتِ فنی» را حل کنیم؟
▪️ تا کی و تا چه زمانی باید گمان کنیم که مدیریتِ ارشدِ یک «وزارتخانه تخصصی» می تواند کاملا با مسائل آن وزارتخانه «بیگانه» باشد؟
▪️چرا در مملکتی که بخاطر مشکل سرمایه گذاری خارجی با مشکلاتِ بی برقی مواجه شده، به دنبال «حلّ مساله» با یک «انتصاب سیاسی» هستیم؟
🔷مگر یک انسان چه میزان «نبوغ» می تواند داشته باشد، که انتظار داشته باشیم پیچیده ترین مسائلِ صنعت آب و برق را دستانِ یک نابغۀ بی تجربه بسپاریم؟ و مگر با «فرضیه نبوغ» می توان دست به ریسک زد و زیربناهایِ آب و برقِ یک کشور را به دستانِ «بی تجربه» سپرد؟
و اساسا چه «شواهدی بر نبوغ» در محرابیان هست که امروز وزارت نیرو را اینگونه #تحقیر می کنیم؟
🔷بدنه وزارت نیرو، یکی از وزارتخانه های کشور است که برای ادارۀ آن باید از «منابع انسانی کارآزموده» بهره برد. در لیستِ ارایه شده از دولت سیزدهم به مجلس، افراد کارآزموده و توانمندی هم حضور دارند ولی آقایان نمایندگان مجلس! لطفا وزارت نیرو را نابود نکنیم.
#وزارت_نیرو
#تحقیر
#بحران_آب
#بحران_برق
#تجربه #محرابیان
🌐t.iss.one/solseghalam
🔷 در دوره تصدی علی اکبر محرابیان در وزارت صنایع، واحدهای کارخانه فولاد در «خشک ترین دشت های کشور» احداث شد. مثلا:
✔️فولاد نی ریز (فارس) در یکی از خشک ترین مناطق استان فارس
✔️فولاد اردکان یزد
✔️فولاد سبزوار و ...
جانمایی و ایجاد 7 طرح بزرگ فولادی 800 هزار تُنی در مناطق فاقد زیر ساخت های تامین #آب، «کارنامۀ» کسی است که امروز قرار است مدیریت کلان و #حکمرانی_آب کشور را به عهده بگیرد.
🔷 صنعت #فولاد وابسته به #آب است. آب در آن میچرخد و پمپهایی با ظرفیت حدود ساعتی 35 هزار مترمکعب، آب را پمپ میکند و بعد از گذران سیکلی (بخش عمدۀ) این آب تبخیر میشود. سوء مدیریتهای علی اکبر محرابیان در حوزه آب و محیط زیست که منجر به خشکسالیِ برخی دشت ها و مناطقِ اطراف مجتمعهای صنعتی فولاد در کشور شد، این صنعت را بیش از پیش با مشکل روبهرو کرد.
🔷چطور کسی که واحدهایِ صنعتی فولاد (که صنایع «پُر آب بَر» محسوب می شود) را در مناطقِ خشک کشور احداث کرده، به صدر مصطبه وزارت نیرو می گماریم که #مشکلات#آب کشور را حل کند؟
(میزان مصرف آب به ازای تولید هر تُن فولاد حدود 28 متر مکعب است که از این مقدار کمتر از 2 درصد بازیافت شده و بقیه دور ریز می شود)
🔷در میانۀ بی برقی ها و کم آبی های اخیر، مدیریتِ یکی از تخصصی ترین وزارتخانه های کشور قرار است که به فردی سپرده شود که کم ترین تخصص و #تجربه را در این حوزه داراست.
🔷 #برق، قلب فناوریهای مدرن است و ما امروز به دلیل مشکلاتِ تحریم/سرمایه گذاری با #مشکل_تامین_برق برای واحدهای صنعتی مواجه هستیم. همزمان با مشکل برق، مسئلۀ #آب به عنوان یکی از کلیدی ترین مشکلات کشور، چیزی نیست که بتوان با تصمیمی سیاسی آن را به فردِ بدونِ تجربه علمی/اجرایی سپرد.
🔷در میان ده ها مدیر کارآزموده در بدنه وزارت نیرو، و از میان صدها متخصصِ آشنا به صنعت برق و چالش های حکمرانی آب، انتصابِ فردی که «هیچ دانش فنی و سابقه اجرایی» در وزارت نیرو ندارد، به چه معناست؟
🔷انتصاب علی اکبر محرابیان به مدیریت وزارت نیرو در شرایط کمبود برق و خشکسالی باعثِ وهن وزارت نیروست.
▪️ تا کِی باید گمان کنیم که با انتصابِ «افراد سیاسی» می توانیم «مشکلاتِ فنی» را حل کنیم؟
▪️ تا کی و تا چه زمانی باید گمان کنیم که مدیریتِ ارشدِ یک «وزارتخانه تخصصی» می تواند کاملا با مسائل آن وزارتخانه «بیگانه» باشد؟
▪️چرا در مملکتی که بخاطر مشکل سرمایه گذاری خارجی با مشکلاتِ بی برقی مواجه شده، به دنبال «حلّ مساله» با یک «انتصاب سیاسی» هستیم؟
🔷مگر یک انسان چه میزان «نبوغ» می تواند داشته باشد، که انتظار داشته باشیم پیچیده ترین مسائلِ صنعت آب و برق را دستانِ یک نابغۀ بی تجربه بسپاریم؟ و مگر با «فرضیه نبوغ» می توان دست به ریسک زد و زیربناهایِ آب و برقِ یک کشور را به دستانِ «بی تجربه» سپرد؟
و اساسا چه «شواهدی بر نبوغ» در محرابیان هست که امروز وزارت نیرو را اینگونه #تحقیر می کنیم؟
🔷بدنه وزارت نیرو، یکی از وزارتخانه های کشور است که برای ادارۀ آن باید از «منابع انسانی کارآزموده» بهره برد. در لیستِ ارایه شده از دولت سیزدهم به مجلس، افراد کارآزموده و توانمندی هم حضور دارند ولی آقایان نمایندگان مجلس! لطفا وزارت نیرو را نابود نکنیم.
#وزارت_نیرو
#تحقیر
#بحران_آب
#بحران_برق
#تجربه #محرابیان
🌐t.iss.one/solseghalam
✍️ حتما به عبدالملکی رای بدهید!
🔷 «بزرگترین لطف» به حجت اله عبدالملکی این است که به او رای «ندهیم».
و او مستحقِ این لطف نیست.
🔷 آقایان نمایندگان مجلس! لطفا حتما به عبدالملکی رای «بدهید». نه بخاطرِ اینکه او خطِ تولید لامبورگینی در ارومیه یا بجنورد راه خواهد انداخت، و نه بخاطر اینکه او «انقلاب اقتصادی» خواهد کرد، نه بخاطر اینکه «جایزۀ» ازدواج هر زوج، برای آنها «شرکت» ثبت خواهد کرد، خیر! بخاطر اینها به او رای ندهید؛
بلکه
باید به عبدالملکی (و امثال او) در وزارتخانه هایِ غیر کلیدی رای داد، تا روزگاری را «در عرصه» قرار گیرند و «حرف بزنند».
هیچ چیزی به اندازۀ حرف زدن، امثالِ عبدالملکی را مفتضح نخواهد کرد.
هیچ چیز بجز حضورِ دائم در مقابل دوربینها (و رسانه ها) «هویت/ماهیت» امثال عبدالملکی ها را (به تعبیر حافظ) «زآن سویِ هفت پرده به بازار» نخواهد کشید.
🔷 بزرگترین خدمت به خودِ عبدالملکی ها نیز این است که مدتی آنها را در مقابلِ دوربینها بنشانیم. و بگذاریم حرف بزنند!
این فرصتی استثنایی است. جامعه باهوش است و زمانۀ ما، زمانۀ «ثبتِ حرفهاست». دیگر روزگاری نیست که کسی در کنجِ محفلی حرفی بزند، و حرف در همان کنج، باقی بماند. چرندیات همزمان با کلامِ فاخر، «هر دو» به گردش در می آیند! روی گوشیها، دیده می شوند. دست به دست می شوند. باید گذاشت تا امثالِ عبدالملکی دست به دست شوند.
🔷باید این فرصتِ استثنائی را از دست نداد که «عرصه» برای کسانی باز شود که با وجود «سِن زدگی» و تُهی بودن، با اعتماد به سقف سخن می گویند.
آنهایی که از «تنگ بودن» درِ پارکینگهای خانه های کره ای سخن می گویند...
آنهایی که تفاوت «تولیدِ یک نمونه محصول» با «خطِ تولید صنعتی» را نمی فهمند.
🔷باید گذاشت تا امثال اینها سخن بگویند، تا هر بار که دهانشان باز می شود، عرقِ شرم بر پیشانی هایمان بنشیند، و کودکان و نوجوانانمان با دیدنِ این شرم در چهره های ما، بیاموزند که باید «به احتیاط» سخن بگویند.
فزرندانمان بیاموزند که دربارۀ آنچه که نیک نمی دانند براحتی سخن بر لسان نرانند. برای آموختنِ «و لاتقفُ ما لیس لک بهِ علم» چه فرصتی بهتر از این؟
عبدالملکی ها فرصتی هستند که نسل جوانِ آتی بیاموزد زشتی و پلشتیِ «بدون تخصص» حرف زدن دربارۀ خط تولیدِ لامبورگینی را.
فرزندانمان خواهند آموخت، که برای «مدیریت جهان» و برای تاسیسِ خط تولید لامبورگینی، باید «مایه» داشت . و بی مایه، «فطیر» است.
آقایان نمایندگان مجلس!
لطفا به عبدالملکی رای بدهید.
لطفا او را مقابل چشمانِ رسانه ها بگمارید.
#رای_اعتماد
#اعتماد
#اعتماد_به_نفس
t.iss.one/solseghalam
🔷 «بزرگترین لطف» به حجت اله عبدالملکی این است که به او رای «ندهیم».
و او مستحقِ این لطف نیست.
🔷 آقایان نمایندگان مجلس! لطفا حتما به عبدالملکی رای «بدهید». نه بخاطرِ اینکه او خطِ تولید لامبورگینی در ارومیه یا بجنورد راه خواهد انداخت، و نه بخاطر اینکه او «انقلاب اقتصادی» خواهد کرد، نه بخاطر اینکه «جایزۀ» ازدواج هر زوج، برای آنها «شرکت» ثبت خواهد کرد، خیر! بخاطر اینها به او رای ندهید؛
بلکه
باید به عبدالملکی (و امثال او) در وزارتخانه هایِ غیر کلیدی رای داد، تا روزگاری را «در عرصه» قرار گیرند و «حرف بزنند».
هیچ چیزی به اندازۀ حرف زدن، امثالِ عبدالملکی را مفتضح نخواهد کرد.
هیچ چیز بجز حضورِ دائم در مقابل دوربینها (و رسانه ها) «هویت/ماهیت» امثال عبدالملکی ها را (به تعبیر حافظ) «زآن سویِ هفت پرده به بازار» نخواهد کشید.
🔷 بزرگترین خدمت به خودِ عبدالملکی ها نیز این است که مدتی آنها را در مقابلِ دوربینها بنشانیم. و بگذاریم حرف بزنند!
این فرصتی استثنایی است. جامعه باهوش است و زمانۀ ما، زمانۀ «ثبتِ حرفهاست». دیگر روزگاری نیست که کسی در کنجِ محفلی حرفی بزند، و حرف در همان کنج، باقی بماند. چرندیات همزمان با کلامِ فاخر، «هر دو» به گردش در می آیند! روی گوشیها، دیده می شوند. دست به دست می شوند. باید گذاشت تا امثالِ عبدالملکی دست به دست شوند.
🔷باید این فرصتِ استثنائی را از دست نداد که «عرصه» برای کسانی باز شود که با وجود «سِن زدگی» و تُهی بودن، با اعتماد به سقف سخن می گویند.
آنهایی که از «تنگ بودن» درِ پارکینگهای خانه های کره ای سخن می گویند...
آنهایی که تفاوت «تولیدِ یک نمونه محصول» با «خطِ تولید صنعتی» را نمی فهمند.
🔷باید گذاشت تا امثال اینها سخن بگویند، تا هر بار که دهانشان باز می شود، عرقِ شرم بر پیشانی هایمان بنشیند، و کودکان و نوجوانانمان با دیدنِ این شرم در چهره های ما، بیاموزند که باید «به احتیاط» سخن بگویند.
فزرندانمان بیاموزند که دربارۀ آنچه که نیک نمی دانند براحتی سخن بر لسان نرانند. برای آموختنِ «و لاتقفُ ما لیس لک بهِ علم» چه فرصتی بهتر از این؟
عبدالملکی ها فرصتی هستند که نسل جوانِ آتی بیاموزد زشتی و پلشتیِ «بدون تخصص» حرف زدن دربارۀ خط تولیدِ لامبورگینی را.
فرزندانمان خواهند آموخت، که برای «مدیریت جهان» و برای تاسیسِ خط تولید لامبورگینی، باید «مایه» داشت . و بی مایه، «فطیر» است.
آقایان نمایندگان مجلس!
لطفا به عبدالملکی رای بدهید.
لطفا او را مقابل چشمانِ رسانه ها بگمارید.
#رای_اعتماد
#اعتماد
#اعتماد_به_نفس
t.iss.one/solseghalam
Telegram
ارزیابی شتابزده
#سندروم_ذهن_ساده
اول اینکه، باید خوشحال باشیم از اینکه در روزگاری زندگی می کنیم که این دست حرفها و گفتگوها "دیده"می شود.
محفلی و دورِهمی، باقی نمی ماند.
این "ساده" دیدنِ امور، این همه چیز را کم عمق دیدن، این راحت حرف زدن، اینها چیزهایی است که باید خوشحال…
اول اینکه، باید خوشحال باشیم از اینکه در روزگاری زندگی می کنیم که این دست حرفها و گفتگوها "دیده"می شود.
محفلی و دورِهمی، باقی نمی ماند.
این "ساده" دیدنِ امور، این همه چیز را کم عمق دیدن، این راحت حرف زدن، اینها چیزهایی است که باید خوشحال…
✍️ شهردار شدنِ زاکانی اتفاقِ بسیار مبارکی است!
🔹احتمالا این روزها زاکانی بسیار خوشحال است که اخبارِ #طالبان و #کرونا و... باعث شده تا خبرِ شهردار شدنِ او از مرکزِ توجه رسانه ها و اذهان عمومی "دور" شود. حیرت و تعجبی که برای بسیاری از افراد با شنیدنِ خبر انتخاب/انتصاب زاکانی به سِمت شهردار پایتخت رخ داد، با اخبار تاسف بار موج پنجم کرونا و فرار اشرف غنی و... به حاشیه رفت. اما شهردار شدن زاکانی به این دلایل امر بسیار مبارکی است:
1️⃣- وقتی بدنۀ برج میلاد را به کسی که در عمرش درگیرِ صد مترمکعب بتن ریزی «نبوده» نشان بدهی و بگویی در اینجا سی هزار متر مکعب بتن ریخته شده، با چشمانی بی فروغ و بی هیچ واکنشی درچهره به تو نگاه می کند. شهردار شدنِ امثال زاکانی که یک عمر بر روی صندلی، در حالِ نظریه پردازی بوده اند معادل این است که آن چهره بی واکنش را برداری و بِبری وسطِ کارگاه بتن ریزی و بگویی حالا بتن بریز!
وقتی که چهار سال درگیرِ بتن ریزی شد، سمبادۀ روزگار و سختیِ کار به او خواهد آموخت که «واقعیتِ کار» یعنی چه؟ و خواهد آموخت که قدری «با احتیاط» سخن بگوید.
2️⃣- جنسِ کارِ شهرداری، یک کار بسیار پرتنش و عملیاتی است. امثال زاکانی همیشه در حاشیۀ امن نشسته اند و همیشه براحتی دیگران را نقد کرده اند. با اینکه شهردار شدنِ این تیپ افراد باعث آسیب به شهر می شود ولی فرصت بسیار مناسبی است که قدری با سمبادۀ کارهای «واقعی» و سخت، پرداخته شوند و از «عالمِ ادعا» فاصله بگیرند.
3️⃣- یکی دو ماه بعد از اینکه ماهِ عسلِ خوشحالی و خشنودیِ از «شهردار شدم» گذشت، هر روز صبح زاکانی باید به این فکر کند که «آخرِ این ماه» برای پرداخت «حقوقِ کارکنانِ شهرداری» چه کنم؟!
اوایل کار احتمالا با همان لبخند ملیح و چهرۀ سرشار از اطمینان، رو به معاونش «دستور» خواهد داد که فلان قطعه زمین را بفروشید و حقوق این ماه را بدهید... ولی مگر چند بار می توان زمین فروخت؟ و مگر چقدر می شود از اموال شهرداری برای «پرداخت حقوق» حراج کرد؟ یک ماه و دو ماه نیست که!
آن آقای زاکانی یکباره می بیند که همزمان با پرداخت حقوقها، باید شبکه #مترو را هم توسعه داد و بسیار زشت است اگر چهار سال بگذرد و بگویند در مدتِ شهرداریِ زاکانی فقط سه کیلومتر خط مترو احداث شده!
پس باز با همان لبخند پر طمانینه به مدیر توسعه قطار شهری دستور می دهد که «مترو بسازید». ولی مدیر اجرایی مترو گزارشی روی میز زاکانی خواهد گذاشت و خواهد گفت که در 1402 به سی هزارمیلیارد تومان بودجه نیاز داریم. آن زاکانی ای که نمی داند حقوق کارکنان را چطور باید بدهد، سی هزار میلیارد تومان از کجا بیاورد؟... آن لبخند ملیح در اینجای کار، قدری کمرنگ خواهد شد. اما ماجرا هنوز ادامه دارد:
4️⃣- احتمالا زاکانی یک سفر به #توکیو خواهد رفت. آنجا #شهردار_توکیو میزبانش خواهد بود و او را به بازدید از اتاق مدیریت کنترلِ شبکه قطار شهری و ترافیک توکیو خواهد برد. زاکانی با دهان باز و حیرت زده نگاه خواهد کرد که در کشوری که #نفت نداشته اند چطور صدها کیلومتر شبکه قطار شهری (روی زمین و زیر زمین) احداث کرده اند و چطور متوسط میزان #تاخیر قطار در توکیو دو ثانیه است و چطور فاصله زمانیِ عبور واگنها از یکدیگر 2 دقیقه است؟
این لحظۀ طلایی بسیار ارزشمندی است. زاکانیِ تا قبل از این، اگر به بازدید از توکیو می رفت، یک سفر تفریحی/کاری برایش محسوب می شُد، اما این اولین باری است که زاکانیِ ایستاده در اتاقِ مدیریت ترافیک شهر توکیو، دارد با خودش فکر می کند: «خب حقوق کارکنان رو از کجا میدن؟ اینهمه پول برای ساخت مترو در کشورِ بدون نفت چطور فراهم کردن؟»
5️⃣- پلاسکو، شبکه مترو، سیلاب، پرداخت حقوق کارمندان، احداث بزرگراه و... اینها مسائل «واقعی» است و مواجه شدنِ تیپولوژیِ امثال زاکانی (که عادت کرده اند در پای کولر و از کنار گودِ کُشتی فریاد برآورند)، امر مبارکی است.
6️⃣- زاکانی اگر شانس بیاورد در این چهار سال #زلزله ای در تهران نخواهد آمد، اما اگر شانس با او یار نباشد و گسلهای تهران تصمیم به جُنبیدن بگیرند، متوجه خواهد شد که «مدیریت بحران» چه کار تخصصی ای است. و سازمان مدیریت بحرانِ شهر تهران جایی نیست که «یکی از رفقا» را آنجا بگماریم! بلکه «زلزله تهران» به زاکانی (و امثال زاکانی) خواهد آموخت که باید از «متخصص» استفاده کنند. نه از جبهه پایداری.
7️⃣- احتمالا زاکانی یک سفر هم به پاریس خواهد رفت. آنجا زاکانی متوجه می شود که جدای از مترو، و جدای از حقوق کارکنان، و جدای از زلزله، و جدای از احداث تونل و بزرگراه... و جدای از هر فرایندِ مکانیکی، «روح شهر» هم مهم است. احتمالا به این نتیجه خواهد رسید که برای اینکه شهر بانشاط و با طراوت باشد «باید فکر کرد».
8️⃣- گذشت 4 سال «به احتمال زیاد» باعث خواهد شد که همفکران زاکانی برای «شهردارِ بعدی» قدری بیشتر «فکر» کنند.
🌐t.iss.one/solseghalam
🔹احتمالا این روزها زاکانی بسیار خوشحال است که اخبارِ #طالبان و #کرونا و... باعث شده تا خبرِ شهردار شدنِ او از مرکزِ توجه رسانه ها و اذهان عمومی "دور" شود. حیرت و تعجبی که برای بسیاری از افراد با شنیدنِ خبر انتخاب/انتصاب زاکانی به سِمت شهردار پایتخت رخ داد، با اخبار تاسف بار موج پنجم کرونا و فرار اشرف غنی و... به حاشیه رفت. اما شهردار شدن زاکانی به این دلایل امر بسیار مبارکی است:
1️⃣- وقتی بدنۀ برج میلاد را به کسی که در عمرش درگیرِ صد مترمکعب بتن ریزی «نبوده» نشان بدهی و بگویی در اینجا سی هزار متر مکعب بتن ریخته شده، با چشمانی بی فروغ و بی هیچ واکنشی درچهره به تو نگاه می کند. شهردار شدنِ امثال زاکانی که یک عمر بر روی صندلی، در حالِ نظریه پردازی بوده اند معادل این است که آن چهره بی واکنش را برداری و بِبری وسطِ کارگاه بتن ریزی و بگویی حالا بتن بریز!
وقتی که چهار سال درگیرِ بتن ریزی شد، سمبادۀ روزگار و سختیِ کار به او خواهد آموخت که «واقعیتِ کار» یعنی چه؟ و خواهد آموخت که قدری «با احتیاط» سخن بگوید.
2️⃣- جنسِ کارِ شهرداری، یک کار بسیار پرتنش و عملیاتی است. امثال زاکانی همیشه در حاشیۀ امن نشسته اند و همیشه براحتی دیگران را نقد کرده اند. با اینکه شهردار شدنِ این تیپ افراد باعث آسیب به شهر می شود ولی فرصت بسیار مناسبی است که قدری با سمبادۀ کارهای «واقعی» و سخت، پرداخته شوند و از «عالمِ ادعا» فاصله بگیرند.
3️⃣- یکی دو ماه بعد از اینکه ماهِ عسلِ خوشحالی و خشنودیِ از «شهردار شدم» گذشت، هر روز صبح زاکانی باید به این فکر کند که «آخرِ این ماه» برای پرداخت «حقوقِ کارکنانِ شهرداری» چه کنم؟!
اوایل کار احتمالا با همان لبخند ملیح و چهرۀ سرشار از اطمینان، رو به معاونش «دستور» خواهد داد که فلان قطعه زمین را بفروشید و حقوق این ماه را بدهید... ولی مگر چند بار می توان زمین فروخت؟ و مگر چقدر می شود از اموال شهرداری برای «پرداخت حقوق» حراج کرد؟ یک ماه و دو ماه نیست که!
آن آقای زاکانی یکباره می بیند که همزمان با پرداخت حقوقها، باید شبکه #مترو را هم توسعه داد و بسیار زشت است اگر چهار سال بگذرد و بگویند در مدتِ شهرداریِ زاکانی فقط سه کیلومتر خط مترو احداث شده!
پس باز با همان لبخند پر طمانینه به مدیر توسعه قطار شهری دستور می دهد که «مترو بسازید». ولی مدیر اجرایی مترو گزارشی روی میز زاکانی خواهد گذاشت و خواهد گفت که در 1402 به سی هزارمیلیارد تومان بودجه نیاز داریم. آن زاکانی ای که نمی داند حقوق کارکنان را چطور باید بدهد، سی هزار میلیارد تومان از کجا بیاورد؟... آن لبخند ملیح در اینجای کار، قدری کمرنگ خواهد شد. اما ماجرا هنوز ادامه دارد:
4️⃣- احتمالا زاکانی یک سفر به #توکیو خواهد رفت. آنجا #شهردار_توکیو میزبانش خواهد بود و او را به بازدید از اتاق مدیریت کنترلِ شبکه قطار شهری و ترافیک توکیو خواهد برد. زاکانی با دهان باز و حیرت زده نگاه خواهد کرد که در کشوری که #نفت نداشته اند چطور صدها کیلومتر شبکه قطار شهری (روی زمین و زیر زمین) احداث کرده اند و چطور متوسط میزان #تاخیر قطار در توکیو دو ثانیه است و چطور فاصله زمانیِ عبور واگنها از یکدیگر 2 دقیقه است؟
این لحظۀ طلایی بسیار ارزشمندی است. زاکانیِ تا قبل از این، اگر به بازدید از توکیو می رفت، یک سفر تفریحی/کاری برایش محسوب می شُد، اما این اولین باری است که زاکانیِ ایستاده در اتاقِ مدیریت ترافیک شهر توکیو، دارد با خودش فکر می کند: «خب حقوق کارکنان رو از کجا میدن؟ اینهمه پول برای ساخت مترو در کشورِ بدون نفت چطور فراهم کردن؟»
5️⃣- پلاسکو، شبکه مترو، سیلاب، پرداخت حقوق کارمندان، احداث بزرگراه و... اینها مسائل «واقعی» است و مواجه شدنِ تیپولوژیِ امثال زاکانی (که عادت کرده اند در پای کولر و از کنار گودِ کُشتی فریاد برآورند)، امر مبارکی است.
6️⃣- زاکانی اگر شانس بیاورد در این چهار سال #زلزله ای در تهران نخواهد آمد، اما اگر شانس با او یار نباشد و گسلهای تهران تصمیم به جُنبیدن بگیرند، متوجه خواهد شد که «مدیریت بحران» چه کار تخصصی ای است. و سازمان مدیریت بحرانِ شهر تهران جایی نیست که «یکی از رفقا» را آنجا بگماریم! بلکه «زلزله تهران» به زاکانی (و امثال زاکانی) خواهد آموخت که باید از «متخصص» استفاده کنند. نه از جبهه پایداری.
7️⃣- احتمالا زاکانی یک سفر هم به پاریس خواهد رفت. آنجا زاکانی متوجه می شود که جدای از مترو، و جدای از حقوق کارکنان، و جدای از زلزله، و جدای از احداث تونل و بزرگراه... و جدای از هر فرایندِ مکانیکی، «روح شهر» هم مهم است. احتمالا به این نتیجه خواهد رسید که برای اینکه شهر بانشاط و با طراوت باشد «باید فکر کرد».
8️⃣- گذشت 4 سال «به احتمال زیاد» باعث خواهد شد که همفکران زاکانی برای «شهردارِ بعدی» قدری بیشتر «فکر» کنند.
🌐t.iss.one/solseghalam
فاصله افغانستان تا ایران شاید بیش از صد سال باشه، ولی فاصله ایران تا افغانستان میتونه کمتر از پنج سال باشه
#افغانستان
#جانستان_کابلستان
#امیرخانی
@solseghalam
#افغانستان
#جانستان_کابلستان
#امیرخانی
@solseghalam
برای #حکمرانی_آب و حل #مشکل_برق به او رای بدهید!
https://twitter.com/Mreza_Eslami/status/1427538374793916419?s=09
🔹@solseghalam
https://twitter.com/Mreza_Eslami/status/1427538374793916419?s=09
🔹@solseghalam
#توئیت
✔️اولی نوشته: یه چیز بگم تکفیرم نمیکنید؟
من اولین باره اسم ایشون به گوشم میرسه
✔️بعدی نوشته:
مشکل جامعه از جایی شروع شد که #رائفی_پور ها بیش از حکیمی و مطهری و بهشتی و جوادی آملی شناخته شدند!
#غوره_نشده_مویز_گشتن
#رائفی_پور
#احسنت
t.iss.one/solseghalam
✔️اولی نوشته: یه چیز بگم تکفیرم نمیکنید؟
من اولین باره اسم ایشون به گوشم میرسه
✔️بعدی نوشته:
مشکل جامعه از جایی شروع شد که #رائفی_پور ها بیش از حکیمی و مطهری و بهشتی و جوادی آملی شناخته شدند!
#غوره_نشده_مویز_گشتن
#رائفی_پور
#احسنت
t.iss.one/solseghalam
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
طنز یا تغابن؟
"تغابن"
اسباب تاسف است
و مایه خجالت.
این سطح نطق کسی است که قرار است پیشانیِ فرهنگ کشور باشد.
و مثلا در دفتر کارش پذیرای امیرخانیِ خوشنویس، حسین علیزاده موسیقی دان یا اهالی ادب همچون ساعد باقری و شفیعی کدکنی و رضا امیرخانی باشد. یا درباره #سینما بنشیند با سیدرضا میرکریمی و مجید مجیدی گفتگو کند. یا در جلسه ای بر پیرامون یک میز با وزیر فرهنگ فرانسه و ژاپن همکلام شود...
شروع کرده اسامیِ استانهای کشور را به ترتیب ردیف می کند. و اسم این را هم گذاشته نطق در پارلمان...
چه شد به این روزگار رسیدیم؟
چه شد سطح امور به اینجا کشیده شد؟
در کشوری که بدیع الزمان فروزانفر داشته، سید مرتضی آوینی داشته، عبدالحسین زرین کوب داشته، اخوان ثالث داشته، شفیعی کدکنی دارد این سطح نازل کلام قرار است بشود متولی اهل ادب و هنر و #تولید_محتوا برای نسلهای آینده؟
چه شد اینگونه شدیم؟
دستانمان تهی شد.
واقعا فردای روزگار به فرزندانمان می خواهیم بگوئیم در فلان چهارسال این سطحِ وزیر فرهنگ ایران زمین بود؟
◼️◼️
جایِ آن است
که
خون
موج
زند در دلِ لعل/
زین تغابن که خزف می شکند بازارش
#حافظ
#امروز_با_حافظ
@solseghalam
"تغابن"
اسباب تاسف است
و مایه خجالت.
این سطح نطق کسی است که قرار است پیشانیِ فرهنگ کشور باشد.
و مثلا در دفتر کارش پذیرای امیرخانیِ خوشنویس، حسین علیزاده موسیقی دان یا اهالی ادب همچون ساعد باقری و شفیعی کدکنی و رضا امیرخانی باشد. یا درباره #سینما بنشیند با سیدرضا میرکریمی و مجید مجیدی گفتگو کند. یا در جلسه ای بر پیرامون یک میز با وزیر فرهنگ فرانسه و ژاپن همکلام شود...
شروع کرده اسامیِ استانهای کشور را به ترتیب ردیف می کند. و اسم این را هم گذاشته نطق در پارلمان...
چه شد به این روزگار رسیدیم؟
چه شد سطح امور به اینجا کشیده شد؟
در کشوری که بدیع الزمان فروزانفر داشته، سید مرتضی آوینی داشته، عبدالحسین زرین کوب داشته، اخوان ثالث داشته، شفیعی کدکنی دارد این سطح نازل کلام قرار است بشود متولی اهل ادب و هنر و #تولید_محتوا برای نسلهای آینده؟
چه شد اینگونه شدیم؟
دستانمان تهی شد.
واقعا فردای روزگار به فرزندانمان می خواهیم بگوئیم در فلان چهارسال این سطحِ وزیر فرهنگ ایران زمین بود؟
◼️◼️
جایِ آن است
که
خون
موج
زند در دلِ لعل/
زین تغابن که خزف می شکند بازارش
#حافظ
#امروز_با_حافظ
@solseghalam
✍️اشتباه رستم قاسمی درباره ۴ میلیون واحد مسکونی چیست؟
🔹وزیر جدید مسکن (که در نطق مجلس دل در گرو مِهر وزارت نفت داشت) وعده ساخت ۴ میلیون مسکن در طی ۴ سال را داده است.
✔️برخی از افراد وارد محاسبه شده اند که آیا برای چنین وعده ای، سیمان و فولاد و... سایر مصالح ساختمانی به قدر کافی در کشور هست؟
✔️برخی نیز به این سوال پرداخته اند که اساسا "نیاز سالانه" مسکن در کشور ما حدودا چقدر است؟
🔹به هر دو سوال فوق می توان به شکل مستند و در قالب اعداد مشخص پرداخت (که در ادامه تا حدودی پرداخته می شود). ولی مشکلِ اصلی، اینها نیست. مشکل اصلی رستم قاسمی این است که نمی داند اگر در کشوری سالیانه این میزان نقدینگی وارد بازار شود، تورمِ ناشی از برپا کردنِ چنین کارگاه ساختمانی عظیمی، کمر اقتصاد کشور و مردم را خواهد شکست.
به عبارت دیگر، ما "عده ای" از مردم را خانه دار می کنیم اما "همه مردم" را گرفتار تورم شدید می کنیم.
با چنین ساخت و ساز انبوهی (در هر کشوری) پایۀ پولی آن کشور افزایش خواهد یافت و در واقع برای تامین هزینه ساخت یک میلیون واحد، دست در جیب هشتاد میلیون نفر می کنیم.
نگاهی داشته باشیم به اعداد و ارقام:
1️⃣- وزن فولاد مصرفی در سازه های فولادی با مهاربندی (بدون وزن آرماتور سقف) حدود ۴۵ - ۷۰ کیلوگرم بر مترمربع هست؛
2️⃣- وزن فولاد مصرفی در سازه فولادی با قاب خمشی ویژه (بدون وزن آرماتور سقف) ۷۰ - ۱۱۵ کیلوگرم بر مترمربع
(این عدد در #ژاپن حدود ۲۰۰ تا ۲۵۰ کیلوگرم برای هر متر مربع است که دلیلش سختگیری آیین نامه های ژاپنی، اهمیت زلزله و... است.
*رجوع شود به مقاله Nakashima دانشگاه کیوتو و Roader دانشگاه واشنگتن)
3️⃣- وزن فولاد مصرفی در سازه بتنی با قاب خمشی+دیوار برشی (بدون وزن آرماتور سقف) حدود ۳۵ - ۶۰ کیلوگرم بر مترمربع است.
4️⃣- با در نظر گرفتن شروع ۲ میلیون واحد در سال اول (برای رسیدن به هدفِ تحویل ۱ میلیون واحد در سال)، و با در نظر گرفتن متراژ متوسط ۸۰ مترمربع، با احتساب مشاعات، شروع به ساخت ۲۰۰ تا ۲۲۰ میلیون مترمربع بنا (در سال نخست) مورد نیاز است.
اگر "فرض" کنیم نیمی از این سازه ها اسکلت فولادی و نیمی اسکلت بتنی باشند، (با فرض "متوسط" نیاز به ۷۰ کیلوگرم فولاد برای هرمترمربع) به بیش از ۱۵ میلیون تُن فولاد در سال اول نیاز است.
اشتباه نخست رستم قاسمی در این است که "تولید فولاد سالیانه در کشور" را به مفهوم وجودِ "پروفیل" های (مقاطع) ساختمانی فرض کرده است در حالی که بخش زیادی از تولیدات کارخانجات فولاد کشور شامل ورق و شمش است که اساسا قابلیت استفادۀ مستقیم در "سازه" (Structural applications) را ندارند.
این میزان "تقاضا" (نیاز به فولاد) چه اثرِ جهشی، بر قیمت بازار خواهد گذاشت؟
5️⃣- مشابه همین محاسبه، می تواند اثرِ شروع یک طرح #شتابزده بر روی "تقاضا" در بازار سیمان کشور را هم نشان دهد.
وقتی که تنها چند «برق رفتگی کوتاه» در مردادماه امسال باعث افزایش قیمت «هر کیسه سیمان» می شود، چنین تقاضا/نیاز شدیدی به مصالح پایه، چه اثر تورمی روی قیمت مصالح خواهد داشت؟
6️⃣- اما همچنان که ذکر شد، سوال اصلی "مصالح/زمین" نیست. سوال اصلی این است که منابع مالی لازم برای ۲۲۰ میلیون متر مربع ساخت و ساز (با فرض متری ۶ میلیون تومان) یعنی تزریق حدود پانصدهزار میلیارد تومان نقدینگی به اقتصاد کشور در طول یک سال(!)، و این چه اثری بر اقتصاد کشور دارد؟
✅رستم قاسمی باید پاسخگو باشد که این پول چه میزان تورم در بازار ایجاد می کند؟
✅چه میزان فشار به منابع بانکها می خواهید تحمیل کنید؟
7️⃣- اشتباه اصلی کسانی که وعده های اینچنین می دهند این است که اقتصاد کلان مسکن را با اقتصاد خرد تحلیل می کنند. یعنی با یک #ذهن_ساده ماجرا را یک موضوعِ "پنج پارامتری" (!) فرض می کنند. (زمین، مصالح، خدمات دولت، خدمات مهندسی، منابع مالی اشخاص)
8️⃣- مساله اصلی رستم قاسمی (و اشخاصی مانند او) "ساده" دیدن امور است. چرا هرگز از خود نمی پرسند که اگر مشکل مسکن با "دادن زمین" و "تامین مصالح" حل می شُد، در آمریکا که زمینِ مرغوب الی ماشااله وجود دارد (و مصالح هم هست) دولت با "پول پاشی" و تامین مالی مشکل را حل نمی کند؟!
لابد نگران اثرات مخرب اقتصادی (یا Consequences) هستند.
🔴مشکل اصلی امثال رستم قاسمی این است که هنوز بعد از ۴۲ سال همه چیز را #ساده و #شدنی می بینند. مسایل را ۵ پارامتری تحلیل می کنند.
ذهن آنها در ارتباطِ پارامترها به یکدیگر، همه چیز را #خطی می فهمد. عدم وجود یک ذهن چندوجهی و عدمِ قائل شدن به ارتباطِ پیچیده و ماتریسی پارامترها به یکدیگر، مشکل اصلی کسانی است که وعده ۴ میلیون خانه در ۴ سال را می دهند.
چرا در #ژاپن که سالها دومین تولید کننده فولاد دنیا بود (و نیز اقتصاد دوم دنیا بود)، مساله مسکن هنوز کمرشکن ترین بخش اقتصاد خانوار است؟
🖊محمدرضا اسلامی
🌐t.iss.one/solseghalam
🔹وزیر جدید مسکن (که در نطق مجلس دل در گرو مِهر وزارت نفت داشت) وعده ساخت ۴ میلیون مسکن در طی ۴ سال را داده است.
✔️برخی از افراد وارد محاسبه شده اند که آیا برای چنین وعده ای، سیمان و فولاد و... سایر مصالح ساختمانی به قدر کافی در کشور هست؟
✔️برخی نیز به این سوال پرداخته اند که اساسا "نیاز سالانه" مسکن در کشور ما حدودا چقدر است؟
🔹به هر دو سوال فوق می توان به شکل مستند و در قالب اعداد مشخص پرداخت (که در ادامه تا حدودی پرداخته می شود). ولی مشکلِ اصلی، اینها نیست. مشکل اصلی رستم قاسمی این است که نمی داند اگر در کشوری سالیانه این میزان نقدینگی وارد بازار شود، تورمِ ناشی از برپا کردنِ چنین کارگاه ساختمانی عظیمی، کمر اقتصاد کشور و مردم را خواهد شکست.
به عبارت دیگر، ما "عده ای" از مردم را خانه دار می کنیم اما "همه مردم" را گرفتار تورم شدید می کنیم.
با چنین ساخت و ساز انبوهی (در هر کشوری) پایۀ پولی آن کشور افزایش خواهد یافت و در واقع برای تامین هزینه ساخت یک میلیون واحد، دست در جیب هشتاد میلیون نفر می کنیم.
نگاهی داشته باشیم به اعداد و ارقام:
1️⃣- وزن فولاد مصرفی در سازه های فولادی با مهاربندی (بدون وزن آرماتور سقف) حدود ۴۵ - ۷۰ کیلوگرم بر مترمربع هست؛
2️⃣- وزن فولاد مصرفی در سازه فولادی با قاب خمشی ویژه (بدون وزن آرماتور سقف) ۷۰ - ۱۱۵ کیلوگرم بر مترمربع
(این عدد در #ژاپن حدود ۲۰۰ تا ۲۵۰ کیلوگرم برای هر متر مربع است که دلیلش سختگیری آیین نامه های ژاپنی، اهمیت زلزله و... است.
*رجوع شود به مقاله Nakashima دانشگاه کیوتو و Roader دانشگاه واشنگتن)
3️⃣- وزن فولاد مصرفی در سازه بتنی با قاب خمشی+دیوار برشی (بدون وزن آرماتور سقف) حدود ۳۵ - ۶۰ کیلوگرم بر مترمربع است.
4️⃣- با در نظر گرفتن شروع ۲ میلیون واحد در سال اول (برای رسیدن به هدفِ تحویل ۱ میلیون واحد در سال)، و با در نظر گرفتن متراژ متوسط ۸۰ مترمربع، با احتساب مشاعات، شروع به ساخت ۲۰۰ تا ۲۲۰ میلیون مترمربع بنا (در سال نخست) مورد نیاز است.
اگر "فرض" کنیم نیمی از این سازه ها اسکلت فولادی و نیمی اسکلت بتنی باشند، (با فرض "متوسط" نیاز به ۷۰ کیلوگرم فولاد برای هرمترمربع) به بیش از ۱۵ میلیون تُن فولاد در سال اول نیاز است.
اشتباه نخست رستم قاسمی در این است که "تولید فولاد سالیانه در کشور" را به مفهوم وجودِ "پروفیل" های (مقاطع) ساختمانی فرض کرده است در حالی که بخش زیادی از تولیدات کارخانجات فولاد کشور شامل ورق و شمش است که اساسا قابلیت استفادۀ مستقیم در "سازه" (Structural applications) را ندارند.
این میزان "تقاضا" (نیاز به فولاد) چه اثرِ جهشی، بر قیمت بازار خواهد گذاشت؟
5️⃣- مشابه همین محاسبه، می تواند اثرِ شروع یک طرح #شتابزده بر روی "تقاضا" در بازار سیمان کشور را هم نشان دهد.
وقتی که تنها چند «برق رفتگی کوتاه» در مردادماه امسال باعث افزایش قیمت «هر کیسه سیمان» می شود، چنین تقاضا/نیاز شدیدی به مصالح پایه، چه اثر تورمی روی قیمت مصالح خواهد داشت؟
6️⃣- اما همچنان که ذکر شد، سوال اصلی "مصالح/زمین" نیست. سوال اصلی این است که منابع مالی لازم برای ۲۲۰ میلیون متر مربع ساخت و ساز (با فرض متری ۶ میلیون تومان) یعنی تزریق حدود پانصدهزار میلیارد تومان نقدینگی به اقتصاد کشور در طول یک سال(!)، و این چه اثری بر اقتصاد کشور دارد؟
✅رستم قاسمی باید پاسخگو باشد که این پول چه میزان تورم در بازار ایجاد می کند؟
✅چه میزان فشار به منابع بانکها می خواهید تحمیل کنید؟
7️⃣- اشتباه اصلی کسانی که وعده های اینچنین می دهند این است که اقتصاد کلان مسکن را با اقتصاد خرد تحلیل می کنند. یعنی با یک #ذهن_ساده ماجرا را یک موضوعِ "پنج پارامتری" (!) فرض می کنند. (زمین، مصالح، خدمات دولت، خدمات مهندسی، منابع مالی اشخاص)
8️⃣- مساله اصلی رستم قاسمی (و اشخاصی مانند او) "ساده" دیدن امور است. چرا هرگز از خود نمی پرسند که اگر مشکل مسکن با "دادن زمین" و "تامین مصالح" حل می شُد، در آمریکا که زمینِ مرغوب الی ماشااله وجود دارد (و مصالح هم هست) دولت با "پول پاشی" و تامین مالی مشکل را حل نمی کند؟!
لابد نگران اثرات مخرب اقتصادی (یا Consequences) هستند.
🔴مشکل اصلی امثال رستم قاسمی این است که هنوز بعد از ۴۲ سال همه چیز را #ساده و #شدنی می بینند. مسایل را ۵ پارامتری تحلیل می کنند.
ذهن آنها در ارتباطِ پارامترها به یکدیگر، همه چیز را #خطی می فهمد. عدم وجود یک ذهن چندوجهی و عدمِ قائل شدن به ارتباطِ پیچیده و ماتریسی پارامترها به یکدیگر، مشکل اصلی کسانی است که وعده ۴ میلیون خانه در ۴ سال را می دهند.
چرا در #ژاپن که سالها دومین تولید کننده فولاد دنیا بود (و نیز اقتصاد دوم دنیا بود)، مساله مسکن هنوز کمرشکن ترین بخش اقتصاد خانوار است؟
🖊محمدرضا اسلامی
🌐t.iss.one/solseghalam
Telegram
خبرآنلاين
🔸 وزیر راه و شهرسازی: توان ساخت 4 میلیون مسکن در 4 سال را داریم
@KhabarOnline_IR
@KhabarOnline_IR
دیروز 11 سپتامبر بود و بخاطر 20اُمین سالگرد بودن (و همچنین بخاطر اتفاقات اخیر در افغانستان) مراسم مفصلی در #نیویورک برگزار شد. رسانه ها مطالب زیادی دربارۀ 11 سپتامبر نوشتند.
متن زیر چندسال پیش پس از بازدید از سازۀ جدید (One World Trade Center) یادداشت شده بود🔻
متن زیر چندسال پیش پس از بازدید از سازۀ جدید (One World Trade Center) یادداشت شده بود🔻
Forwarded from ارزیابی شتابزده (Mohammadreza E)
✍️ امروز ١١ سپتامبر
🔹چند هفته پيش به همراه تعدادي از همكاران براي بازديد از برج عظيمي كه بجاي برجِ فروريخته در ١١ سپتامبر احداث شده، به نيويورك رفتيم (نوبت قبل، امكان ديدن كارگاه وقتي كه سازه در تراز صفر بود فراهم شده بود).
ديدن سازه از دو جهت شعف انگيز است.
نخست اينكه نمونه اي عالي از مرز دانش مهندسى سازه محسوب مي شود (آخرين تجريبات بشر در حوزه مهندسى در آن بكار گرفته شده). دوم اينكه بخشي از اساتيد دانشگاه و مهندسين محاسبِ اين سازه را از نزديك مي شناسم و اكنون امكان ديدار محصول زحماتشان فراهم شده.
پاي برج، چند لحظه اي ايستادم و قامت بلند و شكوه مهندسي اين بنا را تماشا كردم. در پيرامون برج، مردم به جنب و جوش عجيبى در حركتند و عجله، بيشترين چيزي است كه در خيابانهاى اطراف در چهره ها مي بينى. انرژي عجيبي در اين فضا هست و سرعت حركت و رفتار بدن انسانها، نشان از تكاپو و تقلّاى انسان در منهتن دارد.
🔷در دیدارِ بنا، گویی سازه اینگونه با تو سخن می گوید: روزی روزگاری عده ای "انسان" تصمیم گرفتند نهایت نفرت خود از تمدن آمریکایی را با کور کردن چشم منهتن و پایین کشیدن بلندترین برج های آن ، نشان دهند. بر سر این کار ، جان خود و همرزمانشان (در هواپيما)، مسافران پرواز و ساکنان برج ها را هم فدا کردند. فردایِ ماجرا، عده ای دیگر "انسان" ، بهترین متخصصین و مغزها را استخدام کردند تا برجی بهتر، بلندتر، مجلل تر را با آخرین دانش مهندسی طراحی کنند. بهترین پیمانکاران هم برای ساخت استخدام شدند و از بهترین مصالح هم استفاده شد. «امروز» برجِ جدید، برپا شده اما نفرت، همان نفرت است و "فاصله" همان است که بود (یا شاید هم بیشتر).
بهترین مغزها برای طراحی بکار گرفته شد، و ميلياردها دلار خرج شد، اما از هیچ مغزى براى كم كردن اين نفرت (و واكاوى علل آن) استفاده نشد.
نفرتِ القاعده از آمريكا همان است كه بود و اوجِ مديريت و "حل مسئله ى آمريكايي"
(Problem solving )
هم فقط به كارِ دو جنگِ ابتر و بى حاصل (در عراق و افغانستان) انجاميد.
🔷اداره امور دنيا دست مهندسين است و مغز مهندسين عاجز از حل مسائلي است كه به رفتار انسانى مرتبط است. ساختارهاى مديريت سيستم ها، بر مبناى رياضيات و دانش مهندسي بنا شده، و دانش آموختگانِ اين رشته ها ، مغز عليلى در واكاوى نفرت و چرائىِ آن دارند. برجى ريخته، برجِ ديگرى بايد طراحى شود؛ كسي به ما حمله كرده، ما هم بايد حمله بزرگ به او را تدارك ببينيم. اين به آن. از "آ" به "ب". در اين ميانه، مدلهاى كامپيوترى متعدد براى مدلسازى حملات تروريستى طراحى شد. مهندسين بسياري با ذهن عليل خود به دنبال راهكار براي طراحى نرم افزارهاى كنترل بك گراند اشخاص رفتند. هزاران ميليارد دلار بعد از يازده سپتامبر خرج شد/مى شود، اما همه در راستاي حل فيزيكىِ صورتِ مسئله. حال آنكه يازده سپتامبر، ريشه انساني دارد. ريشه ذهنى و ايدئولوژيك دارد...
از دل مردانِ القاعده، نقاب پوشانِ داعش برخاست و از دل مديرانِ فارغ التحصيل برترين دانشگاههاى آمريكايي ، تصميمِ انداختن مادر بمب ها (بمب شانزده ميليون دلارى) بر ايالت ننگرهار ، خارج شد.
(بمبى كه با پول آن ميشد حقوق يكسالِ شش هزار معلم در سراسر افغانستان را پرداخت كرد).
سياسيون، براى حل مشكلات و اداره كشورها، دست به دامان مهندسين هستند، همچنان كه براى اداره جنگ ها دست به دامان ژنرال ها هستند و راهكارهاى مهندسين و ژنرال ها، مبتنى بر مدلهاى رياضي و نظامى است كه آموخته اند. مدل هايى كه در آنها، بحثِ انسان و ذهن و روح و گفتگو، جايى ندارد.
يازده سپتامبر، نمادِ صحبت نكردنِ بشر است و نماد حلِ فيزيكي يك مشكل. مشكلي كه ريشه اش نخشكيد، بلكه ضخيم تر شد.
...
و ماجراها و خونريزى ها ادامه دارد...
بگذار زيبايي سازه را نگاه كنم. آيا هنوز هم همانقدر زيباست؟
https://t.iss.one/solseghalam
▪️▪️▪️▪️
📌پى نوشت
یادداشت گذشته: با بمب شانزده میلیون دلاری چه ها می توان خرید؟
https://t.iss.one/solseghalam/776
🔹چند هفته پيش به همراه تعدادي از همكاران براي بازديد از برج عظيمي كه بجاي برجِ فروريخته در ١١ سپتامبر احداث شده، به نيويورك رفتيم (نوبت قبل، امكان ديدن كارگاه وقتي كه سازه در تراز صفر بود فراهم شده بود).
ديدن سازه از دو جهت شعف انگيز است.
نخست اينكه نمونه اي عالي از مرز دانش مهندسى سازه محسوب مي شود (آخرين تجريبات بشر در حوزه مهندسى در آن بكار گرفته شده). دوم اينكه بخشي از اساتيد دانشگاه و مهندسين محاسبِ اين سازه را از نزديك مي شناسم و اكنون امكان ديدار محصول زحماتشان فراهم شده.
پاي برج، چند لحظه اي ايستادم و قامت بلند و شكوه مهندسي اين بنا را تماشا كردم. در پيرامون برج، مردم به جنب و جوش عجيبى در حركتند و عجله، بيشترين چيزي است كه در خيابانهاى اطراف در چهره ها مي بينى. انرژي عجيبي در اين فضا هست و سرعت حركت و رفتار بدن انسانها، نشان از تكاپو و تقلّاى انسان در منهتن دارد.
🔷در دیدارِ بنا، گویی سازه اینگونه با تو سخن می گوید: روزی روزگاری عده ای "انسان" تصمیم گرفتند نهایت نفرت خود از تمدن آمریکایی را با کور کردن چشم منهتن و پایین کشیدن بلندترین برج های آن ، نشان دهند. بر سر این کار ، جان خود و همرزمانشان (در هواپيما)، مسافران پرواز و ساکنان برج ها را هم فدا کردند. فردایِ ماجرا، عده ای دیگر "انسان" ، بهترین متخصصین و مغزها را استخدام کردند تا برجی بهتر، بلندتر، مجلل تر را با آخرین دانش مهندسی طراحی کنند. بهترین پیمانکاران هم برای ساخت استخدام شدند و از بهترین مصالح هم استفاده شد. «امروز» برجِ جدید، برپا شده اما نفرت، همان نفرت است و "فاصله" همان است که بود (یا شاید هم بیشتر).
بهترین مغزها برای طراحی بکار گرفته شد، و ميلياردها دلار خرج شد، اما از هیچ مغزى براى كم كردن اين نفرت (و واكاوى علل آن) استفاده نشد.
نفرتِ القاعده از آمريكا همان است كه بود و اوجِ مديريت و "حل مسئله ى آمريكايي"
(Problem solving )
هم فقط به كارِ دو جنگِ ابتر و بى حاصل (در عراق و افغانستان) انجاميد.
🔷اداره امور دنيا دست مهندسين است و مغز مهندسين عاجز از حل مسائلي است كه به رفتار انسانى مرتبط است. ساختارهاى مديريت سيستم ها، بر مبناى رياضيات و دانش مهندسي بنا شده، و دانش آموختگانِ اين رشته ها ، مغز عليلى در واكاوى نفرت و چرائىِ آن دارند. برجى ريخته، برجِ ديگرى بايد طراحى شود؛ كسي به ما حمله كرده، ما هم بايد حمله بزرگ به او را تدارك ببينيم. اين به آن. از "آ" به "ب". در اين ميانه، مدلهاى كامپيوترى متعدد براى مدلسازى حملات تروريستى طراحى شد. مهندسين بسياري با ذهن عليل خود به دنبال راهكار براي طراحى نرم افزارهاى كنترل بك گراند اشخاص رفتند. هزاران ميليارد دلار بعد از يازده سپتامبر خرج شد/مى شود، اما همه در راستاي حل فيزيكىِ صورتِ مسئله. حال آنكه يازده سپتامبر، ريشه انساني دارد. ريشه ذهنى و ايدئولوژيك دارد...
از دل مردانِ القاعده، نقاب پوشانِ داعش برخاست و از دل مديرانِ فارغ التحصيل برترين دانشگاههاى آمريكايي ، تصميمِ انداختن مادر بمب ها (بمب شانزده ميليون دلارى) بر ايالت ننگرهار ، خارج شد.
(بمبى كه با پول آن ميشد حقوق يكسالِ شش هزار معلم در سراسر افغانستان را پرداخت كرد).
سياسيون، براى حل مشكلات و اداره كشورها، دست به دامان مهندسين هستند، همچنان كه براى اداره جنگ ها دست به دامان ژنرال ها هستند و راهكارهاى مهندسين و ژنرال ها، مبتنى بر مدلهاى رياضي و نظامى است كه آموخته اند. مدل هايى كه در آنها، بحثِ انسان و ذهن و روح و گفتگو، جايى ندارد.
يازده سپتامبر، نمادِ صحبت نكردنِ بشر است و نماد حلِ فيزيكي يك مشكل. مشكلي كه ريشه اش نخشكيد، بلكه ضخيم تر شد.
...
و ماجراها و خونريزى ها ادامه دارد...
بگذار زيبايي سازه را نگاه كنم. آيا هنوز هم همانقدر زيباست؟
https://t.iss.one/solseghalam
▪️▪️▪️▪️
📌پى نوشت
یادداشت گذشته: با بمب شانزده میلیون دلاری چه ها می توان خرید؟
https://t.iss.one/solseghalam/776
Telegram
ارزیابی شتابزده
یادداشتهای محمدرضا اسلامی
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
توضیحاتی دربارۀ سازه جدید One World Trade Center در نیویورک:
https://en.wikipedia.org/wiki/One_World_Trade_Center
https://en.wikipedia.org/wiki/One_World_Trade_Center
Wikipedia
One World Trade Center
main building of the rebuilt World Trade Center complex in Lower Manhattan, New York City
✍️روزنامه کیهان و سالگرد 11 سپتامبر
در یادداشتی عجیب، روزنامه کیهان نوشته:
◀️ فروریختن برجهای دوقلو در یازدهم سپتامبر کلا دروغ است!
... و ادامه داده:
◀️ در کنار روایتهای رسمی دولت ایالات متحده و افبیآی، تصاویر، فیلمها و مستندات متعددی انتشار یافت که کلیت آن روایتها را زیر علامت سؤال میبرد.
◀️ بیش از ٧٠ نفر فیزیکدان و محقق و استاد دانشگاه در «گروه روشنفکران حقیقتیاب» متشکل شدند و حتی خاکهای باقیمانده از برجهای فروریخته را مورد آزمایشهای دقیق قرار داده و به این نتیجه رسیدند که در تخریب برجهای دوقلو از نوعی ماده منفجره قوی موسوم به «نانو ترمیت» استفاده شده است.
◀️ پروفسور «استیون جونز»، استاد فیزیک هستهای دانشگاه بیرمنگام و رئیس«گروه روشنفکران حقیقتیاب» که همراه دیگر همکارانش بر روی دلایل ریزش برجهای دوقلو تحقیق علمی نمودند، اعلام کردند حرارت ناشی از سوخت هواپیما، به هیچ عنوان انرژی لازم برای فروریختن این ساختمانها را ایجاد نمیکرد.
◀️ نظافتچیهایی که در لحظه فروریختن برجها، در محل حادثه بودند، اظهار کردند ابتدا انفجاری آنها را از زیر به بالا پرتاب کرده و سپس به طور مسلسلوار صداهای انفجار از اطراف شنیدهاند.
▪️▪️▪️
🔷باور نکردم که همچین مطالب و جملاتی را یک فکر سالم در روزنامۀ واقعی منتشر کرده باشد. رفتم و چک کردم و متاسفانه صحیح بود.
جهت اطلاع افراد علاقمند به بحث فنّی فروریختن سازه، باید این توضیح را داد که در عموم موارد وقتی که یک سازه دچار فروریختن (خرابی پیش رونده) می شود گروه/کمیته ای از افراد متخصص (و بی طرف) تشکیل می شود تا گزارش فنی مکانیزم تخریب را تهیه و تنظیم کنند. (گزارشی که عمدتا مورد استناد شرکتهای بیمه هم قرار می گیرد)
🔷بعد از ماجرای 11 سپتامبر هم آقای دکتر ابوالحسن آستانه که استاد درس سازه های فولادی دانشگاه برکلی بودند (و اکنون بازنشسته شده اند) و استاد راهنمای سابقم آقای دکتر کدور در دانشگاه میشیگان استیت عضو کمیته مذکور بودند و دربارۀ گزارش فنی خود و همکارانشان در مراکز تخصصی مختلف، صحبتهای ارزشمند و علمی مطرح کردند.
🔷پادکست زیر را اخیرا آقای دکتر آستانه منتشر کرده اند (که شنیدنش برای اهل فن و همچنین روزنامه کیهان) ضروری است.
https://youtu.be/9la_SJKaJvA
درباره چکیده گزارش مذکور (و پنج سال مطالعات آقای آستانه و همکاران)، این یادداشت ایشان بسیار جالب توجه است:
I testified before the Committee on Science of U. S. Congress and continued failure analysis of the collapse for another five years. The most important finding was that, in addition to many unusual architectural and fire protection systems, the World Trade Center did not have any structural framing system used in other buildings. The designers used “steel bearing walls” that they had created, presumably to save in the cost, with unknown performance during a fire, to carry gravity loads and resist wind. The use of this strange system was at the root of why the towers collapsed so fast and so completely on that tragic day.
🔷نتیجه مطالعات پژوهشگران نشان می دهد که سیستم سازه ای نامناسب و اعمال حرارت به اعضای فولادی، سبب فروریختن برج می شود (و فروریختن بر اثر بارگذاری ضربه -بمب- نبوده است).
🔹دوستان مهندسین و علاقمندان به این بحث می توانند #گزارش _فنی مذکور و سایر گزارشهای سازه ای مرتبط را در لینک NIST مطالعه نمایند.
https://www.nist.gov/world-trade-center-investigation
🔷لینک مطلب و کشفیات اخیر کیهان
#یازده_سپتامبر
#خرابی_پیش_رونده
#مکانیزم_فروریختن
#گزارش_فنی
▪️▪️▪️
🌐t.iss.one/solseghalam
در یادداشتی عجیب، روزنامه کیهان نوشته:
◀️ فروریختن برجهای دوقلو در یازدهم سپتامبر کلا دروغ است!
... و ادامه داده:
◀️ در کنار روایتهای رسمی دولت ایالات متحده و افبیآی، تصاویر، فیلمها و مستندات متعددی انتشار یافت که کلیت آن روایتها را زیر علامت سؤال میبرد.
◀️ بیش از ٧٠ نفر فیزیکدان و محقق و استاد دانشگاه در «گروه روشنفکران حقیقتیاب» متشکل شدند و حتی خاکهای باقیمانده از برجهای فروریخته را مورد آزمایشهای دقیق قرار داده و به این نتیجه رسیدند که در تخریب برجهای دوقلو از نوعی ماده منفجره قوی موسوم به «نانو ترمیت» استفاده شده است.
◀️ پروفسور «استیون جونز»، استاد فیزیک هستهای دانشگاه بیرمنگام و رئیس«گروه روشنفکران حقیقتیاب» که همراه دیگر همکارانش بر روی دلایل ریزش برجهای دوقلو تحقیق علمی نمودند، اعلام کردند حرارت ناشی از سوخت هواپیما، به هیچ عنوان انرژی لازم برای فروریختن این ساختمانها را ایجاد نمیکرد.
◀️ نظافتچیهایی که در لحظه فروریختن برجها، در محل حادثه بودند، اظهار کردند ابتدا انفجاری آنها را از زیر به بالا پرتاب کرده و سپس به طور مسلسلوار صداهای انفجار از اطراف شنیدهاند.
▪️▪️▪️
🔷باور نکردم که همچین مطالب و جملاتی را یک فکر سالم در روزنامۀ واقعی منتشر کرده باشد. رفتم و چک کردم و متاسفانه صحیح بود.
جهت اطلاع افراد علاقمند به بحث فنّی فروریختن سازه، باید این توضیح را داد که در عموم موارد وقتی که یک سازه دچار فروریختن (خرابی پیش رونده) می شود گروه/کمیته ای از افراد متخصص (و بی طرف) تشکیل می شود تا گزارش فنی مکانیزم تخریب را تهیه و تنظیم کنند. (گزارشی که عمدتا مورد استناد شرکتهای بیمه هم قرار می گیرد)
🔷بعد از ماجرای 11 سپتامبر هم آقای دکتر ابوالحسن آستانه که استاد درس سازه های فولادی دانشگاه برکلی بودند (و اکنون بازنشسته شده اند) و استاد راهنمای سابقم آقای دکتر کدور در دانشگاه میشیگان استیت عضو کمیته مذکور بودند و دربارۀ گزارش فنی خود و همکارانشان در مراکز تخصصی مختلف، صحبتهای ارزشمند و علمی مطرح کردند.
🔷پادکست زیر را اخیرا آقای دکتر آستانه منتشر کرده اند (که شنیدنش برای اهل فن و همچنین روزنامه کیهان) ضروری است.
https://youtu.be/9la_SJKaJvA
درباره چکیده گزارش مذکور (و پنج سال مطالعات آقای آستانه و همکاران)، این یادداشت ایشان بسیار جالب توجه است:
I testified before the Committee on Science of U. S. Congress and continued failure analysis of the collapse for another five years. The most important finding was that, in addition to many unusual architectural and fire protection systems, the World Trade Center did not have any structural framing system used in other buildings. The designers used “steel bearing walls” that they had created, presumably to save in the cost, with unknown performance during a fire, to carry gravity loads and resist wind. The use of this strange system was at the root of why the towers collapsed so fast and so completely on that tragic day.
🔷نتیجه مطالعات پژوهشگران نشان می دهد که سیستم سازه ای نامناسب و اعمال حرارت به اعضای فولادی، سبب فروریختن برج می شود (و فروریختن بر اثر بارگذاری ضربه -بمب- نبوده است).
🔹دوستان مهندسین و علاقمندان به این بحث می توانند #گزارش _فنی مذکور و سایر گزارشهای سازه ای مرتبط را در لینک NIST مطالعه نمایند.
https://www.nist.gov/world-trade-center-investigation
🔷لینک مطلب و کشفیات اخیر کیهان
#یازده_سپتامبر
#خرابی_پیش_رونده
#مکانیزم_فروریختن
#گزارش_فنی
▪️▪️▪️
🌐t.iss.one/solseghalam
YouTube
WTC & 9/11 : Greed, Conflict of Interest, and a Failure of Public Trust
Our interview with Professor Astaneh on what really happened...
✍️اول مهر و طنز در دانشگاه
🔷یک استاد دانشگاه را تجسم کنید که معاون فنی-مهندسی یک شرکت مهندسی مشاور بزرگ است (با ده ها پرسنل و پروژه که در زیرمجموعه اش قرار دارند) و همزمان نُه دانشجوی دکترا و کارشناسی ارشد هم دارد.
این تجسم شما یک خیال نیست بلکه واقعیت است! واقعیت از این باب که خیلی محتمل است که در دانشگاههای کشورمان با افرادی برخورد کنیم که هدایت هشت-نُه دانشجوی دکترا و ارشد را به عهده دارند ولی همزمان درگیرِ کارهای یک "شرکت" هستند که امور جاری در آن شرکت (خود به تنهایی) یک نیروی تمام وقت می طلبد. سوال اینجاست که "کیفیتِ" آن پایان نامه های دکترا چه می شود؟!
سوال اینجاست که آن آقای استاد، چقدر "وقت" صرفِ دانشجویانش می کند؟
🔷حالا دوباره تجسم خود را بکار بگیریم و یک هیات علمی را تصور کنیم که هشت یا نُه دانشجوی دکترا دارد و همزمان در تمامِ دوره های انتخابات #شورای_شهر هم شرکت می کند. علاوه بر این، در هر انتخابات نظام مهندسی هم شرکت می کند. یعنی انتظار دارد هشت سال عضو شورای شهر یک کلانشهر باشد (یک مسئولیت "تمام وقت") و "همزمان" با حضور در نظام مهندسی، بر هدایت چندین پایان نامه دکترا هم نظارت کند.
این تجسم شما نیز یک تصور نیست بلکه واقعیت است!
این طنزی است که در دانشگاههای ما جریان دارد.
🔷حال برویم به محوطه #دانشگاه_ایلینوی و دقایقی در محوطه واحد Urbana-Champaign این دانشگاه قدم بزنیم (University of Illinois at Urbana-Champaign). اعضای هیات علمیِ این دانشگاه از فیلترهای متعدد و دشوار، عبور داده شده اند و پس از عبور از چندین خانِ رستم، به تدریس سرِ کلاس درس یا هدایت پایان نامۀ دانشجو، رسیده اند. ببینیم وضع آنها چگونه است:
استادی که در یکی از اتاقهای گروه مکانیک، سازه یا برق این دانشگاه نشسته، برای رسیدن به محوطۀ ایلینوی باید با هواپیما (از یکی از شهرهای آمریکا) خودش را به شیکاگو (یا ایندیاناپلیس) برساند و سپس، حدود سه ساعت رانندگی کند تا به شهری که تقریبا نصف #جهرم جمعیت دارد، برسد و سپس در آن شهر کوچک (که تا نزدیکترین #فرودگاه 3 ساعت فاصله دارد!) فقط و فقط بر روی کارِ آموزش و پژوهش متمرکز شود.
ممکن است گفته شود: حتما این آقا/خانم حقوقِ خوبی می گیرد که در یک محیط روستایی، به کار تولید علم مشغول می شود. بله! این حرف تا حدودی صحیح است (درباره حقوق هیات علمی قبلا در اینجا صحبت شده بود) ولی این حرف از یک جهت کاملا غلط است چرا که آن آقا یا خانمِ هیات علمی، می توانست بجای آمدن در روستای Urbana-Champaign برود در شرکتهای سلیکن ولی یا نیویورک (یا حتی شیکاگو، آتلانتا و...) و ۲ تا ۳ برابرِ حقوق هیات علمی را دریافت کند اما او «تصمیم گرفته» که «خود را متمرکز» بر تولید علم کند. عملا او تصمیم گرفته که وقت، و انرژیِ ذهنی خود را به دو کارِ تدریس و پژوهش صرف کند. قطعا فردی که از ده خانِ رستمِ مصاحبه های دانشگاه ایلینوی عبور کرده، آنقدر عرضه دارد که در صنعت (یا سیاست) هم مشغول بکار شود اما او «انتخاب» کرده. او انتخاب کرده که «متمرکز» باشد.
🔷مسالۀ «حقوق و مزایا» یک بهانه (Excuse) برای طیفِ وسیعی از اعضای هیات علمی در ایران شده که وقتِ خود را در فراب، مهاب قدس، شهرداری، وزارت صَمت، نفت و... صرف کنند. «حقوقِ کم» یک بهانه شده تا اعضای هیات علمی در چندجا مشغول به چند کار شوند و «حضور واقعی در دانشگاه» به نازل ترین سطحِ خود اُفت پیدا کند.
🔷اول مهر است و باز متنهای پرسوز و گداز دربارۀ اهمیت علم و دانش اندوزی منتشر/فوروارد می شود، اما چه فایده وقتی که «ساختار دانشگاه» در ایران یک ساختار فکاهی (و طنزگونه) شده است؟
🔷غایت آمالِ برخی از ما این است که فرزندمان «آنقدر توانمند» شود که همزمان با هیات علمی بودن، عضو شورای شهر هم باشد (یا معاون فنیِ شرکت مهاب قدس، فراب، سابیر و...)، و هدایت ده رسالۀ دکترا را نیز به عهده داشته باشد...
🔷اول مهر است و من برای آیندۀ فرزند «توانمندم» چنین تصویر فکاهی و تلخی را در ذهن پرورانده ام!
شاید صدها و هزاران شهروند دیگر هم هستند که چنین تصوّر غلطی را از دانشگاه و «هیات علمی بودن» (همزمان با کار اجرایی) در ذهن دارند.
یک تفکر #ضد_توسعه ای و یک نگاه شدیدا #آسیب_زننده به مسیر تولید علم.
✅اول مهر است، و انتهای مسیر «دانش آموزیِ» فرزندان ما قرار است به چنین «دانشجویی» ختم شود.
✅ایرادی نیست که هیات علمی چندساعت در هفته در صنعت کار کند اما وضعیت فعلی، اسفناک است. کسی سخنی نمی گوید و فعلا قرار است که «خودِ اعضای هیات علمی دانشگاهها» ساکت ترینِ افراد دربارۀ این روند بیمار باشند.
✅طرف «رئیس دانشگاه» است (نه حتی رئیس دانشکده) و همزمان با سِمَت پرمشغلۀ ریاست دانشگاه، متولیِ هدایتِ ۵ دانشجوی دکتراست! این چه طنزی است آخر؟
✅اول مهر است و این سکوت، نقطۀ تاریکِ جریان «دانش»جویی در کشور است.
خبرآنلاین
🌐t.iss.one/solseghalam
🔷یک استاد دانشگاه را تجسم کنید که معاون فنی-مهندسی یک شرکت مهندسی مشاور بزرگ است (با ده ها پرسنل و پروژه که در زیرمجموعه اش قرار دارند) و همزمان نُه دانشجوی دکترا و کارشناسی ارشد هم دارد.
این تجسم شما یک خیال نیست بلکه واقعیت است! واقعیت از این باب که خیلی محتمل است که در دانشگاههای کشورمان با افرادی برخورد کنیم که هدایت هشت-نُه دانشجوی دکترا و ارشد را به عهده دارند ولی همزمان درگیرِ کارهای یک "شرکت" هستند که امور جاری در آن شرکت (خود به تنهایی) یک نیروی تمام وقت می طلبد. سوال اینجاست که "کیفیتِ" آن پایان نامه های دکترا چه می شود؟!
سوال اینجاست که آن آقای استاد، چقدر "وقت" صرفِ دانشجویانش می کند؟
🔷حالا دوباره تجسم خود را بکار بگیریم و یک هیات علمی را تصور کنیم که هشت یا نُه دانشجوی دکترا دارد و همزمان در تمامِ دوره های انتخابات #شورای_شهر هم شرکت می کند. علاوه بر این، در هر انتخابات نظام مهندسی هم شرکت می کند. یعنی انتظار دارد هشت سال عضو شورای شهر یک کلانشهر باشد (یک مسئولیت "تمام وقت") و "همزمان" با حضور در نظام مهندسی، بر هدایت چندین پایان نامه دکترا هم نظارت کند.
این تجسم شما نیز یک تصور نیست بلکه واقعیت است!
این طنزی است که در دانشگاههای ما جریان دارد.
🔷حال برویم به محوطه #دانشگاه_ایلینوی و دقایقی در محوطه واحد Urbana-Champaign این دانشگاه قدم بزنیم (University of Illinois at Urbana-Champaign). اعضای هیات علمیِ این دانشگاه از فیلترهای متعدد و دشوار، عبور داده شده اند و پس از عبور از چندین خانِ رستم، به تدریس سرِ کلاس درس یا هدایت پایان نامۀ دانشجو، رسیده اند. ببینیم وضع آنها چگونه است:
استادی که در یکی از اتاقهای گروه مکانیک، سازه یا برق این دانشگاه نشسته، برای رسیدن به محوطۀ ایلینوی باید با هواپیما (از یکی از شهرهای آمریکا) خودش را به شیکاگو (یا ایندیاناپلیس) برساند و سپس، حدود سه ساعت رانندگی کند تا به شهری که تقریبا نصف #جهرم جمعیت دارد، برسد و سپس در آن شهر کوچک (که تا نزدیکترین #فرودگاه 3 ساعت فاصله دارد!) فقط و فقط بر روی کارِ آموزش و پژوهش متمرکز شود.
ممکن است گفته شود: حتما این آقا/خانم حقوقِ خوبی می گیرد که در یک محیط روستایی، به کار تولید علم مشغول می شود. بله! این حرف تا حدودی صحیح است (درباره حقوق هیات علمی قبلا در اینجا صحبت شده بود) ولی این حرف از یک جهت کاملا غلط است چرا که آن آقا یا خانمِ هیات علمی، می توانست بجای آمدن در روستای Urbana-Champaign برود در شرکتهای سلیکن ولی یا نیویورک (یا حتی شیکاگو، آتلانتا و...) و ۲ تا ۳ برابرِ حقوق هیات علمی را دریافت کند اما او «تصمیم گرفته» که «خود را متمرکز» بر تولید علم کند. عملا او تصمیم گرفته که وقت، و انرژیِ ذهنی خود را به دو کارِ تدریس و پژوهش صرف کند. قطعا فردی که از ده خانِ رستمِ مصاحبه های دانشگاه ایلینوی عبور کرده، آنقدر عرضه دارد که در صنعت (یا سیاست) هم مشغول بکار شود اما او «انتخاب» کرده. او انتخاب کرده که «متمرکز» باشد.
🔷مسالۀ «حقوق و مزایا» یک بهانه (Excuse) برای طیفِ وسیعی از اعضای هیات علمی در ایران شده که وقتِ خود را در فراب، مهاب قدس، شهرداری، وزارت صَمت، نفت و... صرف کنند. «حقوقِ کم» یک بهانه شده تا اعضای هیات علمی در چندجا مشغول به چند کار شوند و «حضور واقعی در دانشگاه» به نازل ترین سطحِ خود اُفت پیدا کند.
🔷اول مهر است و باز متنهای پرسوز و گداز دربارۀ اهمیت علم و دانش اندوزی منتشر/فوروارد می شود، اما چه فایده وقتی که «ساختار دانشگاه» در ایران یک ساختار فکاهی (و طنزگونه) شده است؟
🔷غایت آمالِ برخی از ما این است که فرزندمان «آنقدر توانمند» شود که همزمان با هیات علمی بودن، عضو شورای شهر هم باشد (یا معاون فنیِ شرکت مهاب قدس، فراب، سابیر و...)، و هدایت ده رسالۀ دکترا را نیز به عهده داشته باشد...
🔷اول مهر است و من برای آیندۀ فرزند «توانمندم» چنین تصویر فکاهی و تلخی را در ذهن پرورانده ام!
شاید صدها و هزاران شهروند دیگر هم هستند که چنین تصوّر غلطی را از دانشگاه و «هیات علمی بودن» (همزمان با کار اجرایی) در ذهن دارند.
یک تفکر #ضد_توسعه ای و یک نگاه شدیدا #آسیب_زننده به مسیر تولید علم.
✅اول مهر است، و انتهای مسیر «دانش آموزیِ» فرزندان ما قرار است به چنین «دانشجویی» ختم شود.
✅ایرادی نیست که هیات علمی چندساعت در هفته در صنعت کار کند اما وضعیت فعلی، اسفناک است. کسی سخنی نمی گوید و فعلا قرار است که «خودِ اعضای هیات علمی دانشگاهها» ساکت ترینِ افراد دربارۀ این روند بیمار باشند.
✅طرف «رئیس دانشگاه» است (نه حتی رئیس دانشکده) و همزمان با سِمَت پرمشغلۀ ریاست دانشگاه، متولیِ هدایتِ ۵ دانشجوی دکتراست! این چه طنزی است آخر؟
✅اول مهر است و این سکوت، نقطۀ تاریکِ جریان «دانش»جویی در کشور است.
خبرآنلاین
🌐t.iss.one/solseghalam
یادداشت در خبرآنلاین
۱ مهر ۱۴۰۰
https://www.khabaronline.ir/news/1557454/%D8%A7%D9%88%D9%84-%D9%85%D9%87%D8%B1-%D9%88-%D8%B7%D9%86%D8%B2-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87
۱ مهر ۱۴۰۰
https://www.khabaronline.ir/news/1557454/%D8%A7%D9%88%D9%84-%D9%85%D9%87%D8%B1-%D9%88-%D8%B7%D9%86%D8%B2-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87
خبرآنلاین
اول مهر و طنز در دانشگاه
یک استاد دانشگاه را تجسم کنید که معاون فنی- مهندسی یک شرکت مهندسی مشاور بزرگ است (با ده ها پرسنل و پروژه که در زیرمجموعه اش قرار دارند) و همزمان نُه دانشجوی دکترا و کارشناسی ارشد هم دارد.