اما بعد... | یادداشت‌های محمدجواد میری
190 subscribers
46 photos
6 videos
6 files
45 links
درباره‌ی دین، دوران و دور و بر

ارسال پیام
@smj_miry


.
.
.
Download Telegram
@smjmiry
🔵 اگر از اصحاب جعفری...
سه قصه از سیره‌ی #امام_صادق (علیه السلام)


⭕️ #توحید_مفضل

بین منبر و قبر رسول خدا غرق افكارم درباره‌ی پیامبر بودم كه #ابن_ابی_العوجاء را دیدم. آن قدر نزدیك بود كه می‌توانستم صدای حرف زدن او و همراهانش را بشنوم.
ـ صاحب این قبر، به درجات بالایی رسید که کمتر کسی رسیده بود.
ـ بله... نابغه بود و ادعاهای بزرگی هم داشت. برای ادعایش معجزاتی هم آورد... نام او و آن چه خود را فرستاده‌ی او می‌دانست، در دشت و صحرا و كوه و دریا پیچیده...
ـ درباره‌اش بیشتر حرف نزن كه من خودم از او حیران مانده‌ام. نمی‌دانم معمای محمد را چطور باید حل کرد؟...
حرف ابن ابی‌العوجاء کم کم از پیامبر کشید به آفرینش. طبیعت را قائم به ذات می‌خواند و تدبیر خدا را انکار می‌کرد. وقتی دیدم جدی جدی دارد کفر می‌گوید، دیگر خونم به جوش آمد. بلند شدم و داد کشیدم:
ـ آهای دشمن خدا، آفریننده‌ی خودت را انكار می‌كنی؟ اگر درست به خودت و اطرافت نگاه کنی، نشانه‌هایش را می‌بینی...
ابن ابی العوجاء برگشت رو به من:
ـ تو که هستی دیگر؟ چه می‌گویی برای خودت؟ اگر اهل کلام هستی با تو بحث عقلی می‌كنیم؛ وگرنه ساكت باش. اگر هم از اصحاب جعفر هستی، بدان كه او هیچ وقت با ما تند صحبت نمی‌كند. حرفهایمان را كامل به او می‌زنیم و آن لحظه‌ای كه فكر می‌كنیم با استدلال‌هامان شكستش داده‌ایم، شروع می‌كند به جواب دادن. طوری هم جواب می‌دهد كه چیزی برای‌مان باقی نمی‌ماند تا دفاع كنیم!

من، مُفضَّل بن عمر، از مسجد النبی مستقیم پیش امام رفتم و ماجرا را گفتم. گفت: «فردا صبح پیشم بیا تا حکمت خدا در آفرینش جهان را برایت بگویم...»


⭕️ نقد #صوفی

- دیروز رفته بودم پیش جعفر بن محمد. یک لباس سفید پوشیده بود مثل چه بگویم... مثل پرده‌ی نازکی که بین سفیده‌ی تخم مرغ و پوستش هست؛ این‌قدر لطیف. آمدم نهی از منکرش کنم. گفتم تو مثلاً باید اهل #زهد و تقوا باشی، نه این که این جور غرق زیورهای دنیا بشوی.
- احسنت! تقبل الله... خب، چه کار کرد؟
- چه کار کرد؟! در کمال آرامش گفت اگر داری با تنگدستی پیامبر و اصحابش مقایسه می‌کنی، آن مال وضعیتی بود که همه تنگدست بودند. اما وقتی نعمت‌های خدا فراهم باشد، صالحان برای استفاده کردن سزاوارترند تا بدکاران...
- عجب! سبحان الله... خب، تو چه گفتی؟
- چه گفتم؟ چه می‌توانستم بگویم؟!

فردا دسته‌جمعی رفتیم پیش جعفر. گفتم:
- دیروز #سفیان_ثوری آمده و نتوانسته خوب دلایلش را توضیح بدهد. حالا ما می‌خواهیم با دلایل محکم قرآنی، محکومت کنیم.
گفت:
- چه بهتر از دلیل قرآنی؟ می‌شنوم.
شروع کردیم. آیه «و یُؤثِرون علی أنفسِهم و لو کان بهم خَصاصة» را خواندیم. به «یُطعمون الطعامَ علی حُبِّه مسکیناً و یتیماً و اسیراً» استناد کردیم. از کسانی حرف زدیم که کمترین دارایی‌شان را هم بخشیدند و خدا هم در قرآن مدحشان کرد...
خوب که شنید، پرسید:
- شما که به قرآن استناد می‌کنید، ناسخ و منسوخش را می‌شناسید؟ محکم و متشابهش را از هم تشخیص می‌دهید؟
- یک چیزهایی می‌دانیم البته، اما خب... راستش... چطور؟
- بدبختی شما از همین است. احادیث #پیامبر هم مثل #قرآن. تا درست نشناسی، نمی‌توانی حکم صادر کنی. این آیات ربطی به حرام بودن نعمت‌های خدا ندارد. ستایش مردمی‌است که آن‌چه مخصوص خودشان است را -بی آن‌که واجب باشد- به اختیار خود به دیگران می‌دهند و خدا هم پاداششان می‌دهد. بعد از آن هم خدا دستور جدیدی داد که بر اساس آن، کسی که خانواده‌اش نیازمند است، اول باید به خانواده‌اش برسد...
گفت و گفت. از این که #ابوبکر هم فقط یک‌پنجم مالش را برای غیر ورثه‌اش وصیت کرد. این که #سلمان هم ذخیره‌ی سالیانه داشت و #ابوذر هم از شتران و گوسفندان خودش می‌خورد و می‌بخشید. که اگر هدف، فقیرانه زیستن بود، خدا دستور نمی‌داد ثروتمندان خمس و زکات بدهند و فقرا را از فقر دربیاورند. از حکومت #سلیمان گفت و خزانه‌داری #یوسف و توانایی #ذوالقرنین. او می‌گفت و ما آب می‌شدیم. خوب که دلایل‌مان را شست و گذاشت کنار، گفت:
- در مسائلی که اطلاع ندارید، نظر ندهید. به اهل فهمش رجوع کنید. جهالت را هم بگذارید برای اهلش، که برخلاف دانش، طرفدار زیاد دارد!


⭕️ قرُق!

یک مدینه بود و یک جعفر بن محمد. قدم که به حمامم گذاشت، پریدم جلو.
- خوش آمدی پسر پیغمبر... زودتر اطلاع می‌دادید... چند لحظه صبر بفرمایید حمام را قرق کنم.
- قُرُق چرا؟ لازم نیست.
سنت رایج کار ما بود. نه فقط امرا، هر کسی از محترمان و بزرگان که می‌آمد حمام را قرق می‌کردیم. گفتم:
- تعارف نکنید؛ چرا لازم نیست؟
گفت: «مؤمن، سبکبارتر از این حرف هاست».



برش‌هایی از کتاب #داستان_راستان_در_هشتاد_دقیقه | محمدجواد میری | بازنویسی اثر ماندگار استاد شهید مرتضی مطهری | انتشارات میراث اهل قلم (کتاب دانشجویی)، چاپ اول، ۱۳۸۹
@smjmiry
@smjmiry
🔵 علی بن موسی الرضا (علیه السلام)؛ شاه یا امام؟!


⭕️ السلطان علی بن موسی الرضا (ع)؛ این هنوز یکی از پرکاربردترین اوصاف #امام_رضا (ع) است و برای خیلی از گوش‌ها طنینی خوش دارد. اما آیا امام رضا (ع) #سلطان است؟!

⭕️ ۲۵۰۰ سال حاکمیت نظام #شاهنشاهی بر ایران، گفتمان «شاه - رعیت» را در ذهن‌ها رسوب داده و بر ادبیات آیینی‌مان نیز تحمیل کرده است. اشعار سنتی ما سرشار از مفاهیم تقدیس‌شده ی سلطان و خسرو و شاه و شهریار است. اهالی #عرفان و #تصوف این سرزمین نیز کوشیدند به‌جای ستیزه کردن با شاهان، آن مقام هیبت‌مند و دور از دسترس را که عوام برای «شاه» قائل بودند دستاویز قرار دهند و این وصف را در معرفی انسان کامل مورد نظر خود به کار گیرند. از کاملان حقیقی همچون #ائمه اطهار گرفته تا آن جماعت #صوفی «درویش!»صفت که از خود مجذوبعلی‌شاه‌ها و نورعلی‌شاه‌ها ساختند!

⭕️ جریان #غلوّ نیز -که بارها از سوی ائمه درباره آن هشدار داده شده- اگر نتوانست تصور کبریای الاهی برای ائمه را به ما بباورانَد، لااقل کمک کرد تا اذهان #مذهبی_سنتی، کبریای دروغین #شاه و خواری متقابل رعیت‌ را تعبیری مناسب برای اظهار خاکساری اغراق شده اما شیرین و صوفیانه خود در برابر مقام شامخ ائمه اطهار بیابند.
در این میان بسیاری از اهل تدین نیز سال‌ها #امام_زمان (عج) و امام رضا (ع) را شاه ‌خواندند، شاید تا بگویند سلطان واقعی در نظر آنان کسانی برتر از شاهان ستمگر دورانند. غافل از آن که دارند مصادیق شاهنشاهی را ذیل مفهوم آن به نقد می‌کشند و این گونه همچنان تقدس ذاتی این مفهوم را تثبیت می‌کنند!

⭕️ #عالمان دینی نیز در طول قرن‌ها، یا برای حفظ مرزهای اسلام یا از سر تقیه و یا به هر دلیل دیگری، ناچار با شاهان مدارا کردند و فرصت تشریح نسبت #امام_و_امت را به‌جای «شاه و رعیت» نیافتند. تا جایی که #میرزای_نائینی هم در کتاب #تنبیه_الامة خود، پیش از آن که امت را متنبه این نظام مترقی کند، خود را با تمسک به نوعی واقعگرایی، از تشریح نظریه #ولایت_فقیه معذور ‌داشته و علی‌البدل، از نظام سلطنت #مشروطه در برابر #استبداد سلطانی دفاع کرد.

⭕️ اما سرانجام این #امام_خمینی بود که شجاعانه، سلطنت را در مفهوم و مصداق زیر سوال برد و در گفتارهای #ولایت_فقیه خود نشان داد یکی دو حدیث مانند «السلطان ظل الله» (شاه سایه خداست!) نیز از نظر علمی غیرقابل استناد و احتمالاً ساختگی‌اند.
همو بود که در معرفی #اسلام_ناب محمدی (ص)، #عاشورا را چنین تفسیر کرد: «خطای #یزید این نبود که #سید_الشهدا را کشته، این یکی از خطاهای کوچکش بود، خطای بزرگ این بود که اسلام را وارونه‌اش کرده بودند...» (صحیفه نور، ۸: ۵۲۶) و «خطری که اینها داشتند این بود که اسلام را به صورت #سلطنت در می‌خواستند بیاورند... این خطر را #سیدالشهداء دفع کرد...» (صحیفه نور، ۷: ۳۷ و ۱۷: ۵۸).

⭕️ #انقلاب_اسلامی_ایران به رهبری «امام» خمینی، #مرگ_بر_شاه را عملی کرد و نظام #امت_و_امامت را در قالب #جمهوری_اسلامی محقق ساخت. این تحول در ادبیات آیینی ما نیز منعکس شد. از خاطرات منتشرشده استاد #سیدرضا_مؤید است که در ایام انقلاب، به‌همراه جمعی از اهالی #شعر_آیینی عزم کرده بودند دیگر از القاب شاه و سلطان برای مدح ائمه علیهم السلام بهره نبرند.
آری در صدر انقلاب، مفهوم شاه منفور بود اما در گذر زمان، دوباره نگین #ادبیات_آیینی و رضوی ما دوباره این شد که: آمدم ای شاه، پناهم بده...!

⭕️ فراموش نکنیم همنشینی‌ #امام_رضا (ع) با غلامان، تواضعش در کلام و رفتار، سادگی‌اش در اقامه نماز عید فطر و... از امامت او نشان داشت و از سلطنتش نه! و از همه مهمتر آن که مقام والای #امام یعنی پیشوا و جلودار امت و خلیفه خدا بر زمین، برتر و عمیق‌تر از آن است که با نام پوچ شاه وصف شود.
در مقابل مفهوم سلطان -این طبل پرطمطراق اما توخالی- یادمان باشد که به‌قول خود امام رضا (ع)، «#امام، دوستی همدل، پدری دلسوز و برادری تنی است» که می توان همرنگ و همراه او شد. اگر از چنین الگویی که #رئوف است، #عالم_آل_محمد (ص) است و در راه دینداری خود مجاهدی صدّیق و #شهید و به‌تعبیر رهبر انقلاب اهل #مبارزه_خستگی‌_ناپذیر است، غافل شویم، در معرفی هر چه بیشتر او به عموم #مذاهب_اسلامی -که از محبان اویند- و نیز سایر «من فوق الارض» نیز ناتوان خواهیم بود.

⭕️ خلاصه، هرچند نام شاه و سلطان، تقدس احساس‌برانگیزی یافته، اما فریب احساسات سنتی مقدس‌مآبانه را نباید خورد. به قول «امام» خمینی: «باید سعی کنیم تا حصارهای جهل و خرافه را شکسته تا به سرچشمه زلال #اسلام_محمدی (ص) برسیم. و امروز غریب‌ترین چیزها در دنیا همین اسلام است و نجات آن قربانی می‌خواهد و دعا کنید من نیز یکی از قربانی‌های آن شوم» (صحیفه امام، ۲۱: ۱۶۰). پس باید چندباره تردید کرد و پرسید: آیا از غربت این امام مظلوم، یکی همین نیست که او را شاه می‌نامیم؟

محمدجواد میری
@smjmiry
⭕️ علی بن موسی الرضا، علیه‌السلام، #شاه یا #امام؟! (۲)


پارسال یادداشتی نوشتم با عنوان «علی بن موسی الرضا، علیه‌السلام، شاه یا امام؟!» 👇
https://telegram.me/smjmiry/55
بازخوردهای متنوعی گرفتم و وعده دادم پاسخ نقد‌ها را بدهم.

🔻 یکی از رفقا از یادداشتم بوی دعوای «تشیع علوی، تشیع صفوی» استشمام کرده بود. خدا دکتر #شریعتی را بیامرزد. من هم نقدهایی به آن دیدگاه بلند دارم، اما انکار نمی‌شود کرد که تشیع صفوی، بی آن که بخواهیم بر آن بتازیم، بهره‌ای به قدر وُسع از تشیع ناب داشته و با برخی ملاحظات زمانه مناسبت داشته است. دست علمای آن عصر را هم باید بوسید اما باب ارزیابی میراث ایشان را نباید بست.

🔻 عده زیادی، به معنای لغوی یا کاربرد تاریخی و حدیثی «سلطان» اشاره کرده بودند. که سلطان یعنی حجت، برهان، قدرت، حاکم و... . یا گفته بودند این یک «استعاره» روشن و ساده است نه یک عنوان رسمی.
ولی ما درباره لغت‌نامه‌ها گفتگو نمی‌کنیم. داریم درباره کاربرد اصطلاحی امروزی سلطان حرف می‌زنیم. سلطان، امروز برای مردم معنای پادشاه (حاکم مطلق و مبرا از پاسخگویی یا حاکم دارای شکوه و جبروت) می‌دهد. دقت دارید چرا مردم این لفظ را علاوه بر امام اول، سوم، هشتم و دوازدهم (علیهم افضل صلوات الله)، برای دیگر امامان مثلاً امام باقر (ع) یا امام هادی (ع) این همه به کار نمی‌برند؟ چون هیچ تصویر رویایی و بشکوهی از حکومت، حرم، دستگاه عزاداری یا ساحت دست نیافتنی آنان ندارند. خلاصه، هرچند سلطان در لغت معانی خوبی هم داشته باشد و بتواند کاربردهای خوبی داشته باشد، اما اکنون در نظر عامه، سلطان همان پادشاه است، و امامان بالاخص آن چهار وجود مقدس، «پادشاهان»ی البته الهی و عادل‌اند. راستی چرا این استعاره، محبوب و مطلوب ما شده است؟ بحث، ریشه‌یابی فرهنگی است و درمان فرهنگی.

🔻 ایراد قابل تاملی را هم یکی از اساتید عزیزم از همین منظر فرهنگی وارد کرده بودند. در یادداشتی ناتمام به نام «مرگ بر شاه، درود بر شاهنامه» که هرگز منتشر نکردند اما مفادش را در اختیارم گذاشتند، با اشاره‌ای به تحلیلی که یوسفعلی میرشکاک هم در این مقوله داشته، گفته بودند #فردوسی به نمایندگی از هاضمه بزرگ فرهنگ و فکر ایرانی، مفهوم شاه را مصادره کرده و آن را رنگ #ولایت بخشیده.
بر همین اساس، برخورد با این مفهوم هویتی در سطح فرهنگ عامه یا نفی تند وتیز آن، شاید معنایی فرهنگی‌تاریخی را خراب می‌کند و چیزی را آباد نه‌.
در پاسخ یا توضیح، باید مدعای یادداشت خود را این گونه بازخوانی کنم که: بله، تا وقتی در ابتکارات گذشته درجا بزنیم همین است. سخن از ممنوعیت استفاده از واژه شاه و سلطان برای امامان یا ملامت کردن مردم عامی برای استفاده از این القاب نیست. سخن از این است که امام، پروژه ناتمام فردوسی را تمام کرد و زمینه را برای ارتقای گفتمان بومی به‌سوی اندیشه ناب شیعی فراهم کرد. سخن از مسئولیت نخبگانی است که از این زمینه بهره نبردند و به #سنت تاریخی خود بسنده کردند. کسانی که سال‌ها و قرن‌ها، کار روی ده‌ها لقب و صفت متعالی و پرمغزی که فقط یک زیارت #جامعه_کبیره به ما معرفی کرده را رها کرده‌اند و معرفت به امامان را عمق نبخشیده‌اند. وگرنه تا وقتی تصور دیگری از امامان معصوم نداریم، برای مردم چه می‌ماند جز‌ سلطان پنداشتن و برشمردن ایشان؟!
همان‌گونه که سال‌ها امام چهارم «زین‌العابدین بیمار» لقب داشت و سال‌هاست امام سوم «حسین مظلوم» لقب دارد و این هر دو ظاهراً غلط نیستند، اما معرّف این قله‌های معرفت و عدالت و حماسه و زهد هم نیستند.
مشکل از فردوسی‌های نداشته و ‌نبوده‌ی معاصر ما در تراز اندیشه ناب ولایی و #جمهوریت اسلامی است، نه تلاش‌های ماجور آنان که نقش خود در ساختن هویت بومی را به قدر وسع خود و در زمانه خود ایفا کردند.

🔻 و نکته آخر در باب سخن رفقایی که به فلان شعر #امام_خمینی و استفاده از لقب سلطان برای حضرت حجت در آن شعر استناد کردند، این که: هیچ عجیب نیست که اشعار امام در جوانی، رنگ گفتمان‌های سنتی در ادبیات آیینی ما را داشته باشد. عجیب این است که سخنان دیگر او و نیز مکتب کلان فکری او را فراموش کنیم:
«...حضرت امير -سلام اللَّه عليه- كه زمان سلطنتش، استغفر اللَّه كه #سلطنت می‌گويم، امارت، امارت شرعيه‏‌اش، خلافتش...» (صحیفه امام، ج ۵، ص ۵۱۳). «من دلم نمی‌‏خواهد اصلًا اين اسم را ببرم؛ چنانچه #سلطان هم دلم نمی‌خواهد اسم ببرم... من گاهى خيلى ناراحت می‌شوم از اينكه مثلًا امام عصر -سلام اللَّه عليه- را می‌گويند سلطان السلاطين. خليفة اللَّه است. در هر صورت، عمده عمل است، حالا اسمائش خيلى مهم نيست، و لو اين‌كه بهتر اين است كه تغيير بكند، عمده عمل است كه به عمل نشان بدهيد كه در اين انتخابات... هر كس، هر جا هر كس را دلش بخواهد رأى بدهد...» (ج ۹، ص ۱۲۲).

محمدجواد میری
شب میلاد #امام_رضا (ع)، ضاحیه بیروت

کانال اما بعد... 👇
@smjmiry


.