اما بعد... | یادداشت‌های محمدجواد میری
190 subscribers
46 photos
6 videos
6 files
45 links
درباره‌ی دین، دوران و دور و بر

ارسال پیام
@smj_miry


.
.
.
Download Telegram
@smjmiry
🔵 آیا #انتظار ما #انقلابی است؟!
سوزنی به خود و جوالدوزی به #حجتیه

محمدجواد میری



⭕️ سال‌هاست در توضیح تفاوت بین #انتظار_انقلابی و واقعی با #انتظار_قلابی و دروغین، دچار ساده‌انگاری شده‌ایم. نمونه‌ای پرکاربرد از #مغالطه_پهلوان_پنبه. از #انتظار_منفعل و از #انجمن_حجتیه‌ در خیال خود پهلوانی ضعیف ساخته‌ایم که سریع می‌توان به زمینش زد و به خویش افتخار کرد.

⭕️ سال‌هاست می‌پنداریم دعوای اصلی ما انقلابیون، تنها با آنانی است که به #اسلام_فردی معتقدند، مفهوم #مبارزه و #شهادت را قبول ندارند، اهل #برائت و #امر_به_معروف و #نهی_از_منکر نیستند، معتقدند در عصر غیبت باید فساد را ترویج کرد تا #امام_زمان –عجل الله فرجه- بیاید و...! البته که درگیری با چنین جماعتی –اگر هنوز وجود داشته باشند- واجب است. اما این ساده‌انگاری در مرزبندی دو نوع انتظار، باعث شده بسیاری از ما نخواسته و ندانسته، اتفاقاً آب به آسیاب همان #انتظار_قلابی بریزیم و به گزاره‌ها و نمادهای حجتیه‌ای دامن بزنیم.

⭕️ طیف #مذهبی_سنتی #ظهور را طلوعی پس از شب #غیبت می‌پندارند، #امید را تنها به #آینده معطوف می‌کنند و امروز را زمانه‌ی سیطره #ظلم می‌دانند. و این همان چیزی است که تقریباً همه‌ی حرف #شعر_آیینی ما و #دلنوشته‌ ها و شعارهای ما برای امام زمان هم هست! یعنی دقیقاً خلاف اعتقادی که امام را خورشیدی نه در غروب، که در پس ابر می‌شناسد. وقتی #خورشید_پشت_ابر باشد، روز است و نور هست و گرما و حرکت. وعده خدا که «ان تنصروا الله ینصرکم» (#محمد ۷) و «لاتهنوا و لاتحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین» (#آل_عمران ۱۳۹) همیشه راست است و برخلاف همه‌ی «آیه‌ی یأس» خواندن‌های ما، امام نه برای پایان دادن به جهانی سراسر ظلمت و غم، که برای تکمیل پیروز‌ی های #جریان_حق می‌آید تا مصداق «والله متم نوره» (#صف ۸) باشد.

⭕️ طیف #مذهبی_سنتی به انفاق، کار خیر، ترویج دین و... دعوت می‌کنند و این اتفاقا یعنی #اسلام_اجتماعی و نه سیاسی. اسلامی اجتماعی که نه به ابزارهای حاکمیتی برای تحقق اهداف دین می‌اندیشد و نه به پیچیدگی ها و معادلات ستم‌ساز و ستم‌سوز ملی و بین‌المللی کاری دارد. نگاه اجتماعی‌ اینان #مسیحی وار، بی‌خطر و مثبت است و هرگز خود را به دردسرهای #اسلام_حکومتی و #اسلام_انقلابی و #اسلام_سیاسی گرفتار نمی‌کند. آیا تربیت اجتماعی و پیام‌های تبلیغی امروز ما این #اسلام_حداقلی اجتماعی را تبلیغ می کند یا #اسلام_حداکثری انقلابی را؟

⭕️ طیف #مذهبی_سنتی بعضاً با #بهائیت جنگ اعتقادی کرده‌اند، دغدغه #آمادگی اعتقادی و معنوی برای #ظهور دارند، با #فرق_انحرافی مقابله کرده‌اند و... اما هیچ گاه خطر مبارزه آشکار با دشمنان فرقه‌ساز را به جان نخریده‌اند و به ریشه‌های انحرافات نیاندیشیده‌اند و کانون اصلی آن یعنی #استکبار #امریکا و #صهیونیسم را در عمل به چالش نکشیده‌اند. آیا بسیاری از سرگرمی‌های امروز ما در عرصه #کار_فرهنگی، جلوه‌ای از بازی کم‌خطر و وجدان‌راضی‌کن حجتیه نیست؟!

⭕️ طیف #مذهبی_سنتی اهل #دشمن‌ستیزی‌ اند اما اول از همه #اهل_سنت را دشمن می‌گیرند و حاضر نیستند امام زمانی را که «مهدی الامم» و #منجی_بشریت است، بیشتر از منتقم و منجی شیعیان و «آقامون» بنامند. از میان همه قصه‌های تشرف، قصه «انار و حاکم بحرین» را می‌پسندند. و در اوج حملات #اسرائیل به #فلسطین، شبهه ناصبی بودن فلسطینیان را شایعه می‌کنند. و حتی اگر به مسالمت با #مسیحیت تن دهند، دلشان با #اهل_سنت پاک نمی‌شود. آیا بخش بزرگی از ادبیات آیینی ما و نیز تربیت ناقص مذهبی ما جز اینچنین نگاهی را اقتضا می‌کند؟ آیا طبیعی نیست که از سال‌ها پیش نام #روز_جهانی_مستضعفین برای #نیمه_شعبان، فراموش شده است؟ و آیا ما نیز به کودکان‌مان جز این که «هزار و چارصد ساله، شیعه در انتظاره» چه چیز بیشتری می‌آموزیم؟

⭕️ طیف #مذهبی_سنتی مشتاق #شهادت در رکاب #امام_زمان هستند اما خون شهیدان قبل از حضور امام معصوم را هدر می‌بینند و به صحنه‌های #جنگ دیروز و امروز به چشم شک می‌نگرند. حال تصور کنید بخواهند درباره حقانیت شهدای #اهل_سنت فلسطین قضاوت کنند! آری، تفاوت است میان وقتی که به قول استاد #سیدرضا_مؤید به امام عصر می‌گوییم: تو «وارث شهدا»یی/ خدا کند که بیایی، با وقتی که تنها به «جان‎‌داده‌های مسیر عبورش» قسم یاد می‌کنیم!

⭕️ خلاصه، خلاصه‌ی اسلام اینان، با احترام به خلوصشان، دو چیز است: یکی #ظاهربینی و #سطحی‌نگری و دیگری #عافیت‌طلبی و #راحت‌طلبی. و اگر ما جماعت #مذهبی_انقلابی هم دچار چنین آفاتی شویم، فحش دادن مان به حجتیه و تظاهرمان به انقلابی‌گری دردی از ما دوا نخواهد کرد. این، همزمان پاسخی بود به آن پرسش پیشین، که چرا برخی موضوعات اهم از قبیل فراخوان #نائب_امام_زمان به جهاد برای #اقتصاد_مقاومتی، آن قدر در ما جوش و خروش ایجاد نمی‌کند که برخی جنجال ها و موضوعات مهم یا بی اهمیت؟!
@smjmiry
@smjmiry
🔵 فرزند ملت

چند آینه دربرابر دولتمرد انقلابی، شهید #هشت_شهریور، محمدعلی #رجایی



⭕️ قند توی بازار كم بود. برای سمینار تربیت معلم تقاضا كردند قدری حواله‌ی قند بهشان بدهد. گفت:
- از طرف من به آقایان بگویید به جای قند از خرما استفاده كنند كه یك فرآورده‌ی داخلی است و تهیه‌اش نیازی به خارج شدن ارز از كشور هم ندارد!

⭕️ رانندگی بلد بود اما گواهینامه نگرفته بود. گفتم: «خوب است بروید امتحان بدهید و گواهی‌نامه بگیرید.»
گفت: «نه، الآن با این موقعیتی كه دارم، تا مراجعه كنم فوراً گواهی‌نامه را می‌دهند. وقتی از این مسئولیت كنار رفتم مثل یك فرد عادی مراجعه می‌‌كنم.» آن موقع وزیر بود.

⭕️ بازدیدش تمام شده بود. آمد سوار شود كه راننده در عقب ماشین را باز كرد. سوار نشد. در عقب را بست و رفت جلو نشست تا راننده یاد بگیرد كه دیگر قرار نیست دیگران در ماشین را برای وزیر باز كنند.

⭕️ بنی‌صدر مثل همیشه دیرتر از همه آمد. همه جلوی پایش بلند شدند. پشت به رجایی نشست و شروع كرد.
- من از انتخاب مجلس خیلی متأسفم. قبلاً هم گفته‌ام كه ایشان را یك درشكه‌چی بیشتر نمی‌دانم. شما مثل سقیفه عمل كردید... .
همه میخكوب بودند. منتظر که رجایی چه كار می‌كند.
- برادر، رئیس جمهور، خواهش می‌كنم در به كار بردن الفاظ و عباراتتان تجدید نظر كنید. این الفاظ در شأن یك رئیس جمهور نظام اسلامی نیست.

⭕️ وقتی قرار شد در نخست وزیری مستقر شوند، رفت بازدید ساختمان. اتاق نخست وزیر شاه را نشانش دادند. گفت: «خیلی قشنگ است ولی به درد موزه‌ می‌خورد.»
اتاق منشی نخست وزیر، حالا شده بود دفتر خود نخست وزیر. البته طبق دستور خودش، كسی حق نداشت بنویسد «نخست وزیر». ناچار همه‌ی نامه‌ها هم این طوری شروع می‌شد: برادر رجایی...

⭕️ آشپزخانه كابینت نداشت. آب‌گرمكن هم نداشتند كه لااقل ظرف‌ها و لباس‌ها را با آب گرم بشویند. كولری هم در كار نبود. باز هم وقتی می‌خواستند از تلویزیون بیایند از نزدیك زندگی‌اش را نشان بدهند، می‌گفت: «من از مردم كشورم خجالت می‌كشم. بعضی شان سرپناهی ندارند و آن وقت شما می‌خواهید خانه‌ی مرا به تصویر بكشید.»

⭕️ خواهر می‌گفت: «محمدجان، شما نخست وزیر مملكتی. از خیر این كت و شلوار بگذرید، یک لباس مناسب بپوشید.» به خواهر گفت: «آبجی جان، دعا كنید خدا به من لطف كند و من عوض نشوم... دعا كنید كت و شلوارم هم عوض نشود.»

⭕️ بكوب كار می‌كرد. به خودش نمی‌رسید. یك پرتقال پوست كندم و برایش بردم توی اتاق. تا چشمش افتاد به پرتقال گفت: «اگر این میوه برای همه است، من هم می‌خورم و گرنه نمی‌خورم. #شاه و #بنی_صدر هم از اول روحیه‌ی شاهی و بنی‌صدری نداشتند. اطرافیانشان اول یك گلابی برایشان پوست كندند، بعد دو تا پرتقال و این حالت فرعونی در آنها ایجاد شد.»

⭕️ جلسه داشتیم. بوی آبگوشت بلند شد. گفت: «هر پانزده روز یك بار با مدیران مناطق تهران جلسه داریم و چون جلسه‌مان تا ظهر طول می‌كشد، ناهار آبگوشت می‌دهیم.»
نشسته بودم منتظر آبگوشت. گفت: «كار شما با من تمام شده؟»
- بله.
- خب پس تشریف ببرید. حتماً منزل خودتان هم آبگوشت دارید!

⭕️ گفتم: «عموجان، این جنگ كی تمام می‌شود؟»
گفت: «اصلاً تمام نمی‌شود.»
- چرا نشود؟ مردم دارند بیچاره می‌شوند.
- #جنگ بین اسلام و كفر كه تمام شدنی نیست.
- آن جنگ را نمی‌گویم. جنگ ایران و عراق را می‌گویم.
گفت: «چند وقت دیگر تمام می‌شود.»

⭕️ عكسی داشت با یك پیرمرد. همان را كردیم پوستر انتخاباتی‌ و زیرش نوشتیم: «من از تو حمایت می‌كنم ولی از تو می‌خواهم اسلام را پیاده كنی.» مخالفت كرد: «این دروغ است. این پیرمرد چیز دیگری به من گفته بود.»
هر چه گفتیم كار تبلیغاتی است، راضی نشد.

بعضی‌ها مسخره می‌كردند که رئیس‌جمهورمان مکتبخانه‌ای است! ولی او باافتخار خودش را #مکتبی و مقلد #امام و فرزند ملت معرفی می‌كرد. البته می‌گفت كسی می‌تواند خودش را در #خط_امام بداند كه آرمان‌های امام را در تمام ابعاد قبول داشته باشد. می‌گفت: به مردم توصیه می‌كنم هرچه زودتر از #مسئولان بعد از رهبری عبور كنند و خودشان را با رهبر پیوند دهند.

⭕️ خبرنگارها جمع شده بودند تا از #رئیس_جمهور ایران درباره‌ی گروگان‌های آمریكایی در ایران بپرسند.
گفت: «كشور ما ۲۵ سال مستقیماً زیر سلطه‌ی كشور شما بوده و خود من یكی از كسانی بوده‌ام كه تنها به دلیل مخالفت با سیاست‌های استعماری #آمریكا زندانی شدم.»
پایش را از كفش درآورد و جوراب را از پا.
- این هم نمونه‌ی آثار شكنجه‌هایی كه رژیم دست نشانده‌ی دولت شما به من داده‌اند.

⭕️ رو كرد به من که: «هرگز نباید فراموش كنم كه یك معلم بوده‌ام و هستم و این‌ها برای آزمایش من است... فكر می‌كنم دیگر چیزی از عمرم باقی نمانده. این چهارده روز را باید سپری كرد.»
چهارده روز بعد فقط یك بدن سوخته از او مانده بود.



محمدجواد میری
مجله #آینده_سازان | شهریور ۸۳
@smjmiry
🔴 کشف آتش در فعالیت فرهنگی!
یک سبک‌شناسی خودمانی از تبلیغ پیرایشی و تبلیغ آرایشی




◀️ فن‌بسندگی یا فطرت‌باوری

روزی روزگاری، بیت‌الغزل سخن دغدغه‌مندان فرهنگی، این بود که در تبلیغ پیام‌های اسلام و انقلاب، باید به #تکنیک و فن مسلط شویم و از رقبای جهانی‌مان عقب نباشیم. حرف درستی هم بوده و هست. اما گاه بیم ناتوانی روشی، ما را واداشته فن‌بسنده و فن‌پسند بمانیم و از دو رکن مهم دیگر غفلت کنیم: #پیام و #مخاطب و ارتباط درونی این دو با هم.
از نگاه کسی که هم پیام و هم مخاطب را از خدا می‌داند، نقش ابزار و تکنیک، بیشتر برداشتن عایق‌ها، رفع حجاب‌ها و کم کردن فاصله‌هاست. در این چشم‌انداز، پیام مثل یک آتش پرشراره و مخاطب مثل یک ماده محترقه آن چنان آماده ایجاد انفجاری عظیمند که گاهی لازم نیست دنبال روش‌های پیچیده ای بگردی؛ کافی است #آتش و آتش‌پذیر را درست بشناسی، به قابلیت مشترکشان ایمان داشته باشی و موانع میانشان را برداری. نه این که به هزار زرق و برق و دوز و کلک متوسل ‌شوی تا پیام را #جذاب و «مخاطب‌پسند» کنی.
کسی که به معقول بودن و حقانیت پیامش از سویی و به عاقل بودن و فطرت‌مند بودن مخاطبش از سوی دیگر باورمند باشد -غلط یا درست- واهمه‌ی زیادی از مسائل تکنیکی ندارد. غلطش این می‌شود که کلا به تکنیک پشت پا می‌زند و درستش این که تکنیک را هم می‌آموزد و به کار می‌بندد، اما بی‌باکانه و خلاقانه و به‌اندازه.

◀️ از پیرایش تا آرایش

🔘 نگاهی که #فطرت انسان و فطری بودن #دین را باور دارد، می‌کوشد پیام را از قید هر حجابی #پیرایش و ویرایش کند چون یقین دارد حقیقت ناب به تنهایی پاسخگوی #نیاز حقیقی مخاطب است. ولی نگاه مقابل، با تردیدی آشکار یا پنهان نسبت به آشتی درونی دین و انسان (بخوانید پیام و مخاطب)، زور می‌زند تا با زر و زیوری که از بیرون به عاریه گرفته، پیامش را #آرایش کند. حال آن که در نگرش اول، پیام باطل محتاج #تزیین است (در قرآن، زینت در امور غیرمادی، روزیِ تبهکاران و گمراهان است).
🔘 سبک اول یعنی سبک پیرایشی گاه سادگی و ساده‌سازی پیام و «از میان برخاستن» پیام‌رسان را مطلوب می‌داند. پس سرشار است از اعتماد به نفس، صراحت و #شجاعت. و در مقابل، سبک آرایشی کار پیام‌رسان را پیچیده می‌کند و بارش را با روش‌ها سنگین می‌کند. گاه حتی به شلوغی تکنیکی می‌رسد و اغلب با دلهره و #محافظه_کاری و کم‌رویی از گفتن حقایق دینی و انقلابی پیش می‌رود.
🔘 سبک اول که به برکات پیامش ایمان دارد، برای طراحی قدم به قدم حرکت‌های بعدی مخاطبش دغدغه‌ای ندارد، ولی سبک دوم بابت تک تک اتفاقاتی که باید در #آینده رخ دهد، نگران است و در فکر کنترل مخاطب است.
🔘 سبک اول، پیام‌رسان را جزء کوچکی از نقشه‌ی بزرگ #هدایت الاهی می‌بیند و در نتیجه خود او را به #رشد بیشتر برای فهم ناب‌تر پیام و ارتباط عمیق‌تر با #مردم می‌خواند. پس پیام‌رسان را متواضع بار می آورد. اما سبک دوم پیام‌رسان را متخصص تکنیک می‌کند و دچار توهم «خودمهم‌پنداری».
🔘 سبک اول از #آگاهی بیشتر مخاطب استقبال می‌کند و دعوتش بیشتر بر حکمت و اصالت تکیه دارد ولی سبک دوم، گاه نگران فهیم‌تر شدن مخاطب از پیام‌رسان است. در بزنگاه‌ها از دور زدن آگاهی مردم ابایی ندارد و اگر خیال یا جدال هم حرفش را به کرسی بنشاند، برایش بس است.
🔘 سبک اول حرف‌ها و حتی روش‌های مشترکی برای همه دارد، هرچند عمق بهره برداری افراد مختلف از آن، متفاوت باشد. ولی سبک دوم، مشترکات مردم را ناچیز می‌بیند و حداکثر دنبال #همزیستی ضمن #تکثر است و نه ایجاد #وحدت در کثرت.

◀️ سبک اول در مقام عمل

اتکای #امام_خمینی در هدایت #انقلاب، به آگاه‌سازی عمومی بود و نه انجمن‌های مخفی و #تشکیلات خاص اعتقادی یا سیاسی یا نظامی. او هوشمندانه شبکه #تبلیغ_سنتی #روحانیت را برای #مبارزه فعال کرد اما عمومی‌ترین و عامه‌فهم‌ترین روش و نزدیک‌ترین راه به «همه» را برگزید و خود نیز از بیان مستقیم و مکرر حقایق و آرمان‌ها خسته نشد. در برابر هر چالش ظاهراً بزرگی نیز می‌گفت اگر ما #تکلیف‌ را انجام دهیم و #مردم هم بیدار باشند، خودشان می‌دانند چه بکنند. همچنان که شهید #مطهری در مقدمه‌ی مهم کتاب غریب #داستان_راستان نیز روش «سادگی، در خدمت برانگیختن تفکر + اعتماد به نتایج تفکر مخاطب» را تبیین کرده و خود در عمل به کار گرفت و با آن توانست به قول امام "بی‌قلق و اضطراب" به تعلیم و تربیت جامعه بپردازد. البته سبک‌شناسی حاضر، با قدری ساده‌سازی یا اغراق مطرح شد. سبک اول و دوم همیشه دو قطب مجزا در برابر هم نیستند. طیفی میان این دو نگاه هست. مهم‌تر این که قرار نیست پیام‌رسان #حق، نسبت به #ابزار بی‌مبالات باشد یا همیشه آراستن بیان را فدای پیراستن مضمون کند. گاهی آراستن هم لازم است، مشروط به این که خلاقانه و متکی به پیراستن باشد، نه مقلدانه و منفعلانه.

محمدجواد میری
مجله #جریان_امروز، شماره15

@smjmiry 👈
کدام نیمه‌ی خرداد؟

سال‌ها تا مصرع «انتظار فرج از نیمه‌ی خرداد کشم» را می‌شنیدم، یاد رحلت #امام_خمینی می‌افتادم و به انتظار او برای عروج می‌اندیشیدم. حالا البته این معنا را رد نمی‌کنم، اما معنای اصلی و اولیه این گزاره برایم بیشتر جلوه دارد.

«سال‌ها می‌گذرد، حادثه‌ها می‌آید | #انتظار فرج از #نیمه_خرداد کشم». امام در دل حوادث پیاپی، دلبسته‌ی انتظاری است که البته از زمان خاصی پررنگ‌ و معنادار شده است. حادثه #پانزده_خرداد ۱۳۴۲ ه.ش. مبدأ #انتظار_حقیقی برای کسی چون امام است.

این نشانه‌گذاری نمادین علاوه بر آن که می‌تواند تعریف متفاوت امام از #انتظار_فرج مسلمین یا انتظار فرج موعود را بیان کند، نشانه اهمیت قیام ۱۵ خرداد از منظر امام نیز هست. امام #انقلاب_اسلامی را با #هویت دینی و مردمی آن می‌شناخت و برای حرکت خود، بر اساس قیامی هویت‌سازی کرد که متکی به حضور سیاسی و مبارزه‌جویانه مردم دین‌دار بدون دخالت ایدئولوژی‌های چپ و راست و ملی‌گرا و... بود.

نیمه خرداد ۶۸ البته بسیار مهم است. شوک جهانی درگذشت امام، تشییع ده میلیونی او، تجدید بیعت مردم ایران و جهان با او و نهایتاً انتخاب شبیه‌ترین شاگرد او برای رهبری انقلاب اسلامی هر کدام واقعه‌ای مهمند. اما همه این‌ها ریشه در نیمه خرداد ۴۲ دارند. هرچند در آن سال، نه دامنه #نهضت_امام چندان گسترده شده بود، نه سربازان امام از گهواره‌ها برخاسته بودند و نه کسی باور می‌کرد امواج این قیام مذهبی بتواند همه جریانات معارض و رقیب را درنوردد.

حادثه نیمه خرداد ۴۲ ظاهراً کوچک بود و زود جمع و جور شد، اما ماند و #جهانی شد، چون اصالت و هویت داشت، چون #مردمی، #آرمانی و رو به #آینده بود. و امروز همچنان نیمه خرداد زنده است، اگر آنچنان باشیم. و فریب جنود ابلیس، از جمله #یأس را نخوریم.

...انتظار فرج از نیمه خرداد کشیم

محمدجواد میری
@smjmiry