♈️ تاملی کوتاه بر بیش از نیم قرن مجاهدت علمی #دکتر_مهدی_محسنیان_راد
✳️ به مناسبت فرارسیدن #روز_معلم
✍ ابراهیم جعفری
🌍 دهکده جهانی
@dehkade_jahan
✳️ بخش اول
✅ #روز_معلم فرصتی برای قدرشناسی از استادانی است که انگیزه تحقیق، تدریس و مطالعه مستمر را در دانش پژوهان ایجاد نموده و آثاری ماندگار بر جای می گذارند.
🔹اینجانب طی چند سال گذشته تلاش کردم در حد بضاعت ام نسبت به معلمان خود از دوره ابتدایی تا دانشگاه، اَدای دین نموده و قدردان فداکاری آنان باشم.
✅ از میان چهره های برجسته علمی کشور که افتخار شاگردی اش را در مقطع های کارشناسی ارشد و دکتری داشتم، #دکتر_مهدی_محسنیان_راد است.
🔹بدون تردید ایشان در ردیف پرکارترین پژوهشگرانی است که بیش از پنجاه سال در عرصه ارتباطات اجتماعی کند و کاو نموده و سهم بسزایی در شناساندن این دانش به علاقه مندان داشته آند.
✅ سرآغاز آشنایی بنده با دکتر محسنیان راد سال ۱۳۶۵ بود که مبانی ارتباط جمعی را در دوره آموزش ضمن خدمت مسئولان رادیویی جهاد استان ها تدریس می نمودند. پس از آن تعامل با ایشان در دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی بیشتر و عمیق تر شد.
✅ دامنه فعالیت های آموزشی و پژوهشی و نیز آثار علمی دکتر محسنیان راد گسترده است که در بخش دوم به آن ها اشاره می گردد؛ اما به دلیل خاطراتی که از همکاری ایشان با معاونت ترویج وزارت جهاد سازندگی (سابق) در زمینه اثربخشی هفته نامه های «جهاد روستا» و «صالحین روستا» و انتشار اثر ارزشمند «ارتباط جمعی و توسعه روستایی»، در ذهنم نقش بسته، فرازهایی را از فصل اول کتاب «در حسرت فهم درست» که تجربه زیسته دکتر محسنیان است، یادآور می شوم.
✅ قبل از شروع تحقیق ( ارتباط جمعی و توسعه روستایی ) در خلال بازکردن ۶۸۹ پاکت پستی حاوی پرسشنامه پر شده از روستاهای این سو و آن سوی کشور، یکی از پاکت ها شامل نامه مفصلی بدون پرسشنامه بود که بخشی از آن به شرح زیر بود:
🔹استاد محترم؛ آقای محسنیان راد سلام
سلامی را که از قلب شکسته یک روستایی به شما تقدیم می شود، پذیرا باشید. از شما تشکر می کنم که به فکر بچه های روستایی بودید و ... نمی خواهم ناامیدتان کنم؛ ولی مگر می شود در شهر با همه امکانات در خانه های مدرن با وسایل مدرن و شاید پشت کامپیوتر به روستا اندیشید؟ اگر باشد، در حد شعار دادن است و بس! همه به خاطر این که شعرها و مطالب شأن جالب باشد، می آیند از روستا حرف های قشنگ قشنگ می زنند؛ اما هیچ گاه نخواستند روستا را درک کنند و از این که با روستا سر و کار پیدا کنند، امتناع می ورزند و ...
✅ مهرماه ۱۳۷۵ وقتی بسته های پستی دریافت شده در دانشگاه را زیر بغل به اتاقم می بردم، پاکتی را در میان نامه ها دیدم که از بقیه متفاوت بود. پس از آدرس، این بار محترمانه تر از چهار سال قبل نوشته بود: « برسد به دست دکتر محسنیان راد » و ...
پس از آن نوشته شده بود از طرف زهرا... نمی دانم آدرسم را چگونه یافته بود؟ گویا ادامه تحصیل داده و پس از پایان دوره تربیت معلم در دبیرستان یک روستا مشغول کار است. از آنجا که وزارت جهاد نسخه هایی از کتاب « ارتباط جمعی و توسعه روستایی » را به مدارس اهدا کرده بود، زهرا بر حسب تصادف آن را در کتابخانه مدرسه اش دیده و با شگفتی نامه اش را آن جا یافته بود. در نامه دوم زهرا نوشته بود:
🔹« به نام آن که جان را فکرت آموخت.
استاد محترم؛ آقای محسنیان راد سلام
امیدوارم همیشه شاد و مسرور و در فعالیت های علمی خود پیروز باشید. شرمنده از آن همه لطف و محبت شما که نسبت به بنده حقیر روا داشتید. امروز کتاب تان را در کتابخانه دبیرستان به طور اتفاقی یافتم و از دیدن آن خیلی خوشحال شدم و اشک شادی به خاطر محبت شما و موفقیت تان در چشمانم حلقه زد و ... امیدوارم روزی شما را از نزدیک ملاقات نمایم. با تقدیم احترامات بسیار، زهرا ... ( ۷۵/۶/۳۰ )
✅ در سال ۱۳۸۴ آقای جلالی دوست دوران سپاه دانشی من که پس از ۳۰ سال رد مرا گرفته بود، از رفسنجان به تهران آمد و میهمان من بود. جلالی روستای زهرا را کاملآ می شناخت و مشتاق شد او را ببیند.
🔹از سوی دیگر در همان سال قرار شد در مراسم نکوداشتی که از سوی استاندار کرمان برای دکتر یحیی کمالی پور برگزار گردید، شرکت کنم. یک هفته قبل از سفر تلفن منزل زنگ زد، گوشی را برداشتم. سلام کرد و با خنده ای که از پشت تلفن هم قابل تشخیص بود، خودش را معرفی کرد. با اظهار خوشحالی از این که سرانجام توانسته با من صحبت کند، تاریخ پروازم را گفتم. قرار گذاشتیم با شوهرش در هتل یکدیگر را ملاقات کنیم.
✳️ به مناسبت فرارسیدن #روز_معلم
✍ ابراهیم جعفری
🌍 دهکده جهانی
@dehkade_jahan
✳️ بخش اول
✅ #روز_معلم فرصتی برای قدرشناسی از استادانی است که انگیزه تحقیق، تدریس و مطالعه مستمر را در دانش پژوهان ایجاد نموده و آثاری ماندگار بر جای می گذارند.
🔹اینجانب طی چند سال گذشته تلاش کردم در حد بضاعت ام نسبت به معلمان خود از دوره ابتدایی تا دانشگاه، اَدای دین نموده و قدردان فداکاری آنان باشم.
✅ از میان چهره های برجسته علمی کشور که افتخار شاگردی اش را در مقطع های کارشناسی ارشد و دکتری داشتم، #دکتر_مهدی_محسنیان_راد است.
🔹بدون تردید ایشان در ردیف پرکارترین پژوهشگرانی است که بیش از پنجاه سال در عرصه ارتباطات اجتماعی کند و کاو نموده و سهم بسزایی در شناساندن این دانش به علاقه مندان داشته آند.
✅ سرآغاز آشنایی بنده با دکتر محسنیان راد سال ۱۳۶۵ بود که مبانی ارتباط جمعی را در دوره آموزش ضمن خدمت مسئولان رادیویی جهاد استان ها تدریس می نمودند. پس از آن تعامل با ایشان در دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی بیشتر و عمیق تر شد.
✅ دامنه فعالیت های آموزشی و پژوهشی و نیز آثار علمی دکتر محسنیان راد گسترده است که در بخش دوم به آن ها اشاره می گردد؛ اما به دلیل خاطراتی که از همکاری ایشان با معاونت ترویج وزارت جهاد سازندگی (سابق) در زمینه اثربخشی هفته نامه های «جهاد روستا» و «صالحین روستا» و انتشار اثر ارزشمند «ارتباط جمعی و توسعه روستایی»، در ذهنم نقش بسته، فرازهایی را از فصل اول کتاب «در حسرت فهم درست» که تجربه زیسته دکتر محسنیان است، یادآور می شوم.
✅ قبل از شروع تحقیق ( ارتباط جمعی و توسعه روستایی ) در خلال بازکردن ۶۸۹ پاکت پستی حاوی پرسشنامه پر شده از روستاهای این سو و آن سوی کشور، یکی از پاکت ها شامل نامه مفصلی بدون پرسشنامه بود که بخشی از آن به شرح زیر بود:
🔹استاد محترم؛ آقای محسنیان راد سلام
سلامی را که از قلب شکسته یک روستایی به شما تقدیم می شود، پذیرا باشید. از شما تشکر می کنم که به فکر بچه های روستایی بودید و ... نمی خواهم ناامیدتان کنم؛ ولی مگر می شود در شهر با همه امکانات در خانه های مدرن با وسایل مدرن و شاید پشت کامپیوتر به روستا اندیشید؟ اگر باشد، در حد شعار دادن است و بس! همه به خاطر این که شعرها و مطالب شأن جالب باشد، می آیند از روستا حرف های قشنگ قشنگ می زنند؛ اما هیچ گاه نخواستند روستا را درک کنند و از این که با روستا سر و کار پیدا کنند، امتناع می ورزند و ...
✅ مهرماه ۱۳۷۵ وقتی بسته های پستی دریافت شده در دانشگاه را زیر بغل به اتاقم می بردم، پاکتی را در میان نامه ها دیدم که از بقیه متفاوت بود. پس از آدرس، این بار محترمانه تر از چهار سال قبل نوشته بود: « برسد به دست دکتر محسنیان راد » و ...
پس از آن نوشته شده بود از طرف زهرا... نمی دانم آدرسم را چگونه یافته بود؟ گویا ادامه تحصیل داده و پس از پایان دوره تربیت معلم در دبیرستان یک روستا مشغول کار است. از آنجا که وزارت جهاد نسخه هایی از کتاب « ارتباط جمعی و توسعه روستایی » را به مدارس اهدا کرده بود، زهرا بر حسب تصادف آن را در کتابخانه مدرسه اش دیده و با شگفتی نامه اش را آن جا یافته بود. در نامه دوم زهرا نوشته بود:
🔹« به نام آن که جان را فکرت آموخت.
استاد محترم؛ آقای محسنیان راد سلام
امیدوارم همیشه شاد و مسرور و در فعالیت های علمی خود پیروز باشید. شرمنده از آن همه لطف و محبت شما که نسبت به بنده حقیر روا داشتید. امروز کتاب تان را در کتابخانه دبیرستان به طور اتفاقی یافتم و از دیدن آن خیلی خوشحال شدم و اشک شادی به خاطر محبت شما و موفقیت تان در چشمانم حلقه زد و ... امیدوارم روزی شما را از نزدیک ملاقات نمایم. با تقدیم احترامات بسیار، زهرا ... ( ۷۵/۶/۳۰ )
✅ در سال ۱۳۸۴ آقای جلالی دوست دوران سپاه دانشی من که پس از ۳۰ سال رد مرا گرفته بود، از رفسنجان به تهران آمد و میهمان من بود. جلالی روستای زهرا را کاملآ می شناخت و مشتاق شد او را ببیند.
🔹از سوی دیگر در همان سال قرار شد در مراسم نکوداشتی که از سوی استاندار کرمان برای دکتر یحیی کمالی پور برگزار گردید، شرکت کنم. یک هفته قبل از سفر تلفن منزل زنگ زد، گوشی را برداشتم. سلام کرد و با خنده ای که از پشت تلفن هم قابل تشخیص بود، خودش را معرفی کرد. با اظهار خوشحالی از این که سرانجام توانسته با من صحبت کند، تاریخ پروازم را گفتم. قرار گذاشتیم با شوهرش در هتل یکدیگر را ملاقات کنیم.